حضرت مهدى (عج) روح حج (2)

نويسنده:محمدرضا فؤاديان

حضور سبز حضرت بقية‏الله، حجة‏بن الحسن (عجل الله تعالى فرجه الشريف) در مراسم حج و بويژه در عرفات و منى، سبب شده كه برخى از عاشقان حضرت‏اش، در ايام حج، گل روى او را مشاهده كنند و به آرزوى خود برسند .
على بن مهزيار اهوازى مى‏گويد: «من، بيست مرتبه به زيارت خانه خدا مشرف شدم، در حالى كه در تمام اين سفرها، قصدم، ديدن امام زمان (عليه‏السلام) بود; چون، شنيده بودم، هر سال، در ايام حج، آن حضرت، براى زيارت خانه‏ى خدا به مكه مى‏رود، ولى در اين بيست‏سفر، راه به جايى نبردم و موفق نشدم تا اين كه . . .» . (78)
ادامه را از زبان اين قلم بشنويد: تا اين كه آخرين بار، حج‏اش، حج‏شد و به منتهاى آرزويش رسيد، و جان تشنه‏اش را سيراب، و رخسار خسته‏اش را طراوت بخشيد .
آية‏الله سيد محسن امين عاملى (رحمة الله عليه) صاحب كتاب ارزش‏مند اعيان الشيعة مى‏گويد: «. . . اين جانب، به مكه مشرف شدم و در همه جا، از طواف گرفته تا عرفات، منى و مشعر، دل در شور و عشق حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) داشتم; چرا كه با الهام از روايات و استفاده از اخبار، يقين داشتم كه آن بزرگوار، همه ساله، در موسم حج، تشريف دارند و مناسك را به جاى مى‏آورد . از خدا خواستم كه مرا به فيض ديدار نائل آورد، اما ايام حج‏سپرى شد وموفق نشدم . در اين انديشه بودم كه "چه كنم؟ آيا به لبنان برگردم و سال بعد براى زيارت و در پى مقصود بازگردم و يا اين كه همان جا رحل اقامت افكنده و از خدا، حجت او را طلب كنم؟ " .
پس از محاسبه‏ى بسيار، تصميم بر ماندن گرفتم تا شايد خداوند مدد كند و توفيق يار گردد و به منظور برسم .
تا مراسم سال بعد، ماندم، اما با همه‏ى تلاش و جست و جو، سال بعد هم توفيق ديدار نيافتم . باز هم ماندم و تا سال سوم و چهارم و پنجم و يا هفتم، اين توقف ادامه يافت . در آخرين سال توقف‏ام در مكه كه موسم حج فرا رسيد، پس از انجام دادن مناسك حج، روزى پرده‏ى خانه كعبه را گرفتم و بسيار اشك ريختم و به بارگاه خداوند گله بردم كه "چرا توفيق ديدار حاصل نيامده است؟ "، تا اين كه پس از راز و نياز . . .» (80) او هم موفق مى‏شود و جان خسته‏اش را رونق و رمق مى‏بخشد .
ابن قولويه به سند خود از ابى عبدالله بن صالح روايت كرده است كه آن حضرت را در برابر حجرالاسود ديده است . زمانى كه مردم براى بوسيدن آن كشمكش مى‏كردند، آن حضرت (عليه‏السلام) فرمودند: «به اين نحو، مامور نشده‏اند .» . (82)
روزى كه آخرين خورشيد آسمان تاب‏ناك امامت و ولايت، از بام كعبه طلوع كند، براى ما رابطه و پيوند حج و ولايت‏بيش‏تر واضح خواهد شد .

يكى ديگر از جلوه‏هاى پيوند كعبه و حج‏با ولايت، ظهور آن حضرت (عج) در كنار خانه‏ى خدا است . در برخى از روايات، «يوم الحج الاكبر» در آيه‏ى شريف «واذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر (83) » تاويل به روز ظهور شده است . (84)
امام صادق (عليه‏السلام) مى‏فرمايد:
ان القائم اذا خرج، دخل المسجد الحرام فيستقبل الكعبة ويجعل ظهره الى المقام ثم يصلى ركعتين ثم يقوم، فيقول: «يا ايها الناس! انا اولى الناس بآدم . . . يا ايها الناس! انا اولى الناس بمحمد (85) ; چون مهدى ظهور كند، به مسجد الحرام رود . رو به كعبه و شت‏به مقام ابراهيم بايستد و دو ركعت نمازگزارد . آن گاه صلا دهد: «اى مردمان! من‏ام يادگار آدم، يادگار ابراهيم، يادگار اسماعيل، يادگار محمد .»
در روايت ديگرى، امام محمد باقر (عليه‏السلام) مى‏فرمايد:
«والقائم يومئذ بمكة عندالكعبه مستجيرا بها يقول: . . . «فمن حاجنى في آدم فانا اولى الناس بابراهيم، ومن حاجني في نوح، فانا اولى الناس بنوح، و من حاجنى في ابراهيم فانا اولى الناس بابراهيم، و من حاجني في محمد فانا اولى الناس بمحمد (86) . . .
قائم، در آن روز، در مكه است و در خانه‏ى كعبه به مردم مى‏گويد: «آن كس كه از آدم سخن گويد، من وارث آدم هستم، و آن كس كه از نوح سخن گويد، من وارث نوح هستم، و آن كس كه از ابراهيم سخن گويد من وارث ابراهيم هستم، و آن كس كه از محمد سخن گويد، من وارث محمدم .»
سپس ياران‏اش را فرا مى‏خواند و آنان مانند پروانه، گرد شمع وجودش جمع مى‏شوند .
امام صادق (عليه‏السلام) در اين خصوص مى‏فرمايد:
يقف بين الركن والمقام فيصرخ صرخة فيقول: «يا معاشر نقبائي واهل خاصتي ومن ادخرهم الله لنصرتي قبل ظهوري على وجه الارض! ائتونى طائعين . . .» (87) ;
در ميان ركن و مقام مى‏ايستد . آن گاه بانگ بر مى‏آورد: «اى فرماندهان من! اى نزديكان من! اى كسانى‏كه خداوند پيش از ظهور من، آنان را براى يارى من در روى زمين ذخيره كرده است! به سوى من بشتابيد و به فرمان من گردن نهيد . . .» .
در اين لحظه، آنان، بانگ امام را مى‏شنوند و به سوى او مى‏شتابند .
آن گاه نوبت‏بيعت فرا مى‏رسد (88) و حجر الاسود شاهد اين ماجرا است و شهادت مى‏دهد .
امام صادق (عليه‏السلام) در اين رابطه مى‏فرمايد:
. والى ذالك المقام يسند القائم ظهره، و هو الحجة و الدليل على القائم، وهو الشاهد لمن وافا في ذالك المكان والشاهد على من ادى اليه الميثاق والعهد الذي اخذ الله عز وجل على العبد (89) ;
حجرالاسود، تكيه‏گاه و دليل و حجت‏براى حضرت مهدى (عج) است . به هنگام بيعت مردم با حضرت، شاهد بر وفاى به عهد و ميثاقى است كه خداوند از بندگان در عالم ذر گرفته است .
از «مكان ظهور» ، «سخنان حضرت به هنگام ظهور» ، «جمع‏شدن ياران‏» ، «شهادت حجر الاسود» ، . . . پيوند عميق حج و ولايت رخ مى‏گشايد، اما سوال مهم اين است كه «به راستى چرا كعبه؟» .
از اين كه پيامبر در اين سرزمين مبعوث شد و وارث‏اش امام حسين (عليه‏السلام) براى زنده ماندن دين جدش، از مكه شروع كرد و فرزندش، سالار ساجدان، پيام‏رسان كربلا، در معرفى خود، «انا ابن مكة ومنى; انا ابن زمزم والصفا، . . . (90) » فرمود، نقش و جايگاه استراتژى آن روش مى‏شود . امروز، جهان غير اسلام، كعبه را به عنوان مركز اسلامى مى‏شناسد و حتى براى مسلمانان نيز نقش محورى دارد . اين نقطه، تنها جايگاهى است كه همه‏ى فرقه‏هاى‏و نحله‏هاى اسلامى، گرد آن جمع مى‏شوند . به حقيقت‏بايد گفت، تنها عامل قوام و قيام مردم و زنده ماندن دين و مسلمانان و مقاومت آنان در برابر كفر، «كعبه‏» است .
خداوند تبارك و تعالى مى‏فرمايند: «جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس‏» (91) ; خداوند كعبه - بيت الحرام - را وسيله‏اى براى استوارى و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده است .
امام صادق (عليه‏السلام) در اين باره مى‏فرمايند: «ولايزال الدين قائما ماقامت الكعبة (92) ; تا زمانى كه كعبه پا بر جا است، دين اسلام نيز پا بر جا است .» . مولود كعبه و شهيد محراب، امام على (عليه‏السلام) از اين كانون نور، «علم و پرچم اسلام‏» ياد مى‏نمايد (93) كه بر فراز ستيغ سراسر عظمت و افتخار تاريخ اسلام تعبيه و نصب گرديده است . اين پرچم سرافراز و هميشه پيروز «بيت الله‏» ، همواره نشانه‏ى «حاكميت الله‏» خواهد ماند كه هم قبله‏ى مقبلان عالم است و هم مقصد سالكان پاى در راه و مطاف زائران دل آگاه .
از اين رو، امام زمان قائم آل محمد (عليهم‏السلام) نيز در آغاز قيام جهانى خود، بر محور قيام و قوام جوامع انسانى، تكيه مى‏فرمايد و تمام جهان را از عدل و داد پر مى‏كند .

منحرف شدن اسلام از مسير اصلى‏اش بعد از پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم)، و شدت فتنه‏هايى كه در عصر غيبت‏حاصل مى‏شود، تا جايى است كه برخى، حج را براى تجارت و تفريح و نام و نان (94) و برخى از كشورهاى اسلامى، از حج منع شده (95) و به سبب نا امنى راه‏ها، برخى حجاج، غارت (96) مى‏شوند، منتها روزى كه حضرت بقية الله (عليه‏السلام) ظهور كنند، به جهت رشد تربيتى و اخلاقى (97) تمام اين مشكلات حل مى‏شود و همه‏ى زمان‏ها و مكان‏ها و افرادها، طعم شيرين عدالت را مى‏چشند . بهره‏ى «مطاف‏» از اين عدالت‏شنيدنى و ديدنى است!
امام صادق (عليه‏السلام) در اين خصوص مى‏فرمايند: «اول ما يظهر القائم العدل ان ينادي مناديه: ان يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة الحجر الاسود و الطواف (98) » ; نخستين چيزى كه از عدالت قائم ظاهر مى‏شود، اين است كه منادى، اعلام مى‏كند: آنان كه طواف مستحبى مى‏كنند، «مطاف‏» (محل طواف) و «حجر الاسود» را براى كسانى‏كه طواف واجب مى‏كنند، خالى كنند .» .
يكى ديگر از جلوه‏هاى بهره‏ى اين سرزمين مقدس از دولت كريمه‏ى امام زمان (عج) اصلاحاتى است كه حضرت در سرتاسر جهان، از جمله، اين سرزمين، انجام مى‏دهد .

اين اصلاحات، مربوط به باز گرداندن مسجدالحرام، مسجدالنبى و مقام ابراهيم به اندازه‏ى اصلى خودشان است .
امام صادق (عليه‏السلام) در اين رابطه مى‏فرمايد:
«القائم يهدم المسجد الحرام حتى يرده الى اساسه ومسجد الرسول (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) الى اساسه ويرد البيت الى موضعه واقامه على اساسه; (99) حضرت قائم (عج) ساختمان مسجد الحرام را ويران مى‏كند و آن را به ساختمان نخستين و اندازه‏ى اصلى‏اش باز مى‏گرداند . مسجد پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) را نيز پس از ويران كردن به اندازه‏ى اصلى‏اش باز مى‏گرداند و كعبه را در جايگاه اصلى‏اش مى‏سازد .» .
نيز در روايت ديگرى امام صادق (عليه‏السلام) مى‏فرمايند: «هنگامى كه حضرت قائم قيام كند، خانه‏ى خدا را به اندازه‏ى نخستين آن باز مى‏گرداند .» . (100)
مى‏دانيم كه مسجدالحرام پس از رحلت پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) تا كنون بارها گسترش داده شده و از هر سو، بر آن افزوده شده است، اما با همه‏ى اينها باز هم به وضعيت اصلى خويش و نقطه‏اى كه ابراهيم (عليه‏السلام) براى آن خط كشى كرد، نرسيده است، چرا كه پايه‏ها و حدود اصلى آن از «حزوره‏» (101) يا نقطه‏اى مى‏باشد كه ميان «صفا» و «مروه‏» است .
اين مطلب را از امام صادق (عليه‏السلام) آورده‏اند كه: در پاسخ فردى كه از حدود مسجدالحرام مى‏پرسيد و مى‏گفت: «آيا آنچه را به مسجدالحرام افزوده‏اند، جزو آن است‏يا نه؟»
فرمود: «آرى! همه جزو مسجدالحرام است و با همه‏ى اين افزودنها به مساحت آن، هنوز به آن نقشه خطى كه ابراهيم و اسماعيل براى مسجد ترسيم كردند، نرسيده است .» (102)
و فرمود: «خط ابراهيم بمكة ما بين الحزورة الى المسعى، فذلك الذى خط ابراهيم .» (103)
يعنى: ابراهيم (عليه‏السلام) در مكه ميان «حزوره‏» تا نقطه‏اى كه محل وسيعى است‏خط كشى كرد و اين خط كشى و نقشه، حدود مسجد است .
و نيز «حسين بن نعيم‏» از امام صادق (عليه‏السلام) در مورد نماز خواندن در قسمتهاى جديدى از مسجدالحرام را ميان صفا و مروه، تعيين كردند و مردم پيش از اين تا صفا طواف مى‏كردند . . . . (104)
مرحوم فيض كاشانى در مورد جمله‏ى امام صادق (عليه‏السلام) كه مى‏فرمايد:
«فكان الناس يحجون الى الصفا .» يا بنا بر نسخه‏ى ديگرى «يحجون من مسجد الصفاء .» دو احتمال مى‏دهد:
نخست اينكه: ممكن است منظور اين باشد كه مردم تا صفا طواف مى‏كردند .
دوم اينكه: از مسجد الحرام مى‏بستند . (105)
به هر حال خلاصه‏ى اين روايات، بيانگر اين نكته است كه مسجدالحرام در اصل، بسيار بزرگتر از مسجدالحرامى است كه اكنون مى‏نگريم و هنگامى كه امام مهدى (عليه‏السلام) ظهور نمايد، ديوار احاطه كننده‏ى مسجد را عقب مى‏كشد و ديوارى بر جايگاه اصلى آن، همان نقطه‏اى كه ابراهيم و اسماعيل آن را براى مسجدالحرام خط كشى كردند بنياد مى‏كند و اين كار، طواف بر گرد خانه دوست را براى عاشقان آسان مى‏سازد بويژه كه شمار زائران بيت الله نيز در عصر درخشان آن گرامى، به دهها ميليون نفر مى‏رسد . (106)
در ادامه روايت گذشته آمده كه امام صادق (عليه‏السلام) فرمود:
«هنگامى كه قائم بپا خيزد . . . مقام ابراهيم را به جايگاه اصلى آن باز مى‏گرداند .» مى‏دانيم كه مقام ابراهيم، صخره‏اى است كه آن پيامبر بزرگ به هنگام ساختن كعبه روى آن ايستاده است و آن صخره، در زمان پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) در جوار كعبه بوده است .
از اين رو از جمله كارهاى امام مهدى (عليه‏السلام) پس از ظهور در مكه مكرمه، بازگردانيدن «مقام ابراهيم‏» به جوار كعبه و جايگاه اصلى آن است و اين از كارهايى است كه طواف بر گرد خانه خدا را آسان مى‏سازد چرا كه در آن صورت ديگر لازم نيست كه طواف تنها ميان ركن و مقام باشد، بلكه تنها طواف بر گرد كعبه كافى است، گرچه اكنون به فتواى برخى فقها، طواف ميان ركن و مقام واجب است كه اين، با بازگشت دادن مقام به جاى اصلى خود برداشته مى‏شود و طواف بر گرد كعبه، كفايد مى‏كند .
يكى ديگر از بهره‏مندى‏هاى كعبه كه در خاتمه‏ى اين روايات آمده، تسويه حساب با سارقان كعبه است . در حقيقت، امام زمان (عج) به هنگام ظهور، كعبه را از لوث آنان پاك مى‏فرمايد .

قيام براى تطهير كعبه و نجات آن از دست اشرار، آيين ابراهيمى است; زيرا، خداوند مى‏فرمايد: «وعهدنا الى ابراهيم و اسماعيل ان طهرا بيتى (107) » ; و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه‏ام را پاك و پاكيزه كنيد .
گفتنى است، توليت اين بناى توحيد تا زمان خليل خزاعى، به دست قبيله‏ى خزاعه بود و او پس از خود، آن را به دخترش سپرد و تحت توليت «قصى بن كلاب‏» در آمد . او، كليددارى كعبه را به مردى از قبيله‏ى خزاعه به نام «ابو غبشان‏» واگذاشت و «ابوغبشان‏» اين افتخار را در برابر يك شتر و يك مشك شراب به «قصى بن كلاب‏» فروخت . مثل معروف «اخسر من صفقة ابى غبشان‏» از اين قضيه برگرفته شده است . (108) و اين توليت، درگذر زمان، به دست افراد نالايقى سپرده شد كه نمونه‏ى بارز آن را نعمانى در الغيبه‏ى خود چنين نقل مى‏كند:
سدير صيرفى از مردى از اهل جزيره، نقل مى‏كند كه او، كنيزى را به نذر، بر خويشتن واجب كرده بود كه به خانه‏ى خدا دهد (يعنى نذر خانه‏ى خدا كرده بود). او را به مكه آورد . آن شخص گويد: من، پرده‏داران خانه را ملاقات كردم و ايشان را از آن كنيز آگاه ساختم و براى هر كسى از ايشان موضوع را بيان مى‏كردم، مى‏گفت: «او را نزد من بياور كه خدا نذرت را خواهد پذيرفت .» .
پس وحشت‏شديدى از اين موضوع به من راه يافت . لذا ماجرا را به يكى از ياران كه اهل مكه بود گفتم . او به من گفت: «آيا از من مى‏پذيرى؟» . گفتم: «آرى .» . گفت: «بنگر به مردى كه رو به روى حجر الاسود نشسته است و مردانى گرد اويند . او، ابوجعفر محمد بن على بن الحسين (امام باقر) (عليه‏السلام) است . نزد او برو و او را از اين امر آگاه كن . ببين به توجه مى‏گويد .» .
نزد او رفتم . گفتم: «خدا، تو را رحمت كند! من مردى از اهل جزيره‏ام و همراه من كنيزى است كه در سوگندى كه بر عهده‏ى من بود، او را نذر خانه‏ى خدا كرده‏ام و اكنون او را آورده‏ام و اين جريان را به پرده‏داران نيز گفته‏ام و همه مى‏گويند، كنيز را به ما بده، خداوند نذرت را قبول مى‏كند، و من ناراحت هستم .» .
حضرت فرمود: «اى بنده‏ى خدا! همانا، خانه، نه چيزى مى‏خورد و نه مى‏آشامد . كنيز خود را بفروش و جست و جو كن و به همشهريان‏ات كه به زيارت اين خانه آمده‏اند، نگاه كن . هر كه از ايشان، خرجى‏اش تمام شده، آن مبلغ را به او بده .» .
من نيز همان كار را كردم . بعد از آن، هر كدام از پرده‏داران را ملاقات مى‏كردم، مى‏گفت: «كنيز را چه كردى؟» . آنان را به فرمايش امام (ع) مطلع كردم . آنان به من گفتند: «او، مردى دروغ گو و ناآگاه است كه نمى‏داند چه مى‏گويد . . .» !
من حرف آنان را به امام باقر (عليه‏السلام) عرض كردم . آن حضرت (عليه‏السلام) فرمود: «تو، سخن آنان را به من گفتى . آيا سخن مرا نيز به ايشان خواهى گفت؟» . عرض كردم: «آرى .» . فرمود: «به ايشان بگو: ابوجعفر به شما پيغام داد، چه گونه خواهيد بود اگر دست‏ها و پاهايتان بريده شود و در كعبه آويخته گردد، سپس به شما گفته شود: "فرياد كنيد كه ما دزدان كعبه‏ايم؟ "» .
پس هنگامى كه خواستم برخيزم، فرمود: «البته، من، خودم، آن كار را نمى‏كنم، بلكه آن را مردى از خاندان من انجام خواهد داد .» (109)
امام صادق (عليه‏السلام) در اين خصوص مى‏فرمايند:
اما ان قائمنا لوقدقام لقد اخذهم فقطع ايديهم وطاف بهم وقال: «هولاء سراق الله (110) » ; وقتى قائم ما قيام كند، ايشان را بگيرد و دستان‏شان را قطع كند و به خوارى، در كوى و برزن بگرداند و بگويد: «اينان، دزدانى هستند كه از خدا مى‏دزدند .» .
در روايت ديگرى مى‏فرمايند: «. . . وقطع ايدى بنى شيبة السراق وعلقها على الكعبه; (111) دستان طايفه بنى شيبة را كه از دزدان كعبه هستند، قطع مى‏كند و بر كعبه مى‏آويزد .» .
گفتنى است كه در عصر ظهور، سارقان كعبه كه در زمان امام صادق (عليه‏السلام) مى‏زيستند، زنده نيستند، لذا شايد اينان، از افراد خطاكارى باشند كه در زمان رجعت، به دنيا باز گردند .
بنا بر احتمال قوى‏تر كسانى كه در عصر ظهور به كردار ناشايست آنان راضى و خشنود باشند، مشمول اين حكم قرار گيرند; زيرا، اين قضيه در روايت امام رضا (عليه‏السلام) بعد از پرسش و پاسخ هروى از امام (عليه‏السلام) درباره‏ى علت‏به كيفر رسيدن بازماندگان قاتلان امام حسين (عليه‏السلام) مطرح شده است كه به فرموده‏ى امام هشتم، گوياى اين حقيقت است كه هر كس از چيزى خشنود باشد، مانند آن است كه آن كار را انجام داده باشد . اگر مردى در مشرق كشته شود و مرد ديگرى در مغرب به كشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شريك گناه قاتل است .» .
هروى در ادامه مى‏پرسد: «باي شى‏ء يبدا القائم منكم اذا قام؟» . قال: «يبدا ببنى شيبة فيقطع ايديهم لانهم سراق بيت الله عزوجل (112) . » ; قائم شما از چه طايفه‏اى شروع مى‏كند؟ فرمود: «از بنى شيبه شروع مى‏كند . دست‏هاى آنان را قطع مى‏كند; زيرا آنان دزدان خانه‏ى خدا در مكه‏ى معظمه هستند .» .
بنابراين، همه جاى جهان امن مى‏شود، خصوصا اين اماكن مقدس و راه‏هايى كه به آن ختم مى‏شود .

يكى ديگر از بهره‏هاى حرم، امنيتى است كه در دولت كريمه‏ى امام زمان (عج) بر آن سايه مى‏افكند .
امام صادق (عليه‏السلام) پس از توبيخ و مؤاخذه‏ى ابوحنيفه به خاطر انحراف علمى و برداشت‏هاى ناقص‏اش، از او مى‏پرسد: «منظور از «سيروا فيها ليالى واياما آمنين‏» چيست؟» . ابوحنيفه گفت: «گويا، مراد، پيمودن فاصله‏ى ميان مكه و مدينه باشد .» .
امام (عليه‏السلام) پاسخ نقضى به او داد و فرمود: «پس رهزنى‏هايى كه ميان مكه و مدينه صورت مى‏گيرد، چيست؟» . ابوحنيفه، عاجزانه ساكت‏شد .
آن گاه امام (عليه‏السلام) فرمود: «مراد خداوند از «ومن دخله كان آمنا» كدام نقطه از زمين است؟» . ابوحنيفه گفت: «مراد، كعبه است‏» .
امام (عليه‏السلام) فرمود: «پس چه‏گونه براى ابن زبير كه در كعبه متحصن شده بود، آن گاه كه حجاج كعبه را به منجنيق بست و ويران كرد و او را گرفت و كشت، امن نبود؟» . او، ساكت مانده بود .
آن‏گاه ابوبكر حضرمى به امام صادق (عليه‏السلام) عرض كرده: «جواب اين دو سوال چيست؟» . آن حضرت فرمود: «هنگامى كه قائم آل محمد (عج) ظهور كند، همه‏ى اين راه‏ها امن خواهد شد و هر كس با او بيعت كند و در جمع سپاهيان او در آيد، در امان خواهد بود .» . (113)
بنابراين، بر زائران محترم، بايسته است كه در اين نكات دقت كنند و مهم‏ترين وظيفه‏اى كه در اين سفر بر عهده دارند، انجام دهند .

مرحوم آية الله سيد محمدتقى موسوى اصفهانى، در بيان وظايف انسان‏ها نسبت‏به امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) در اين خصوص مى‏نويسد:
«حج رفتن به نيابت از آن حضرت و فرستادن نائب كه از طرف آن جناب حج انجام بدهد و طواف بيت الله الحرام به نيابت از او و نائب ساختن ديگرى تا از طرف آن حضرت طواف كند . اين كار، ميان شيعيان، در روزگار قديم، متداول و مرسوم بود، و چندين روايت در استحباب اين امر وارد شده است . نيز زيارت مشاهد رسول خدا و ائمه‏ى معصوم (عليهم‏السلام) به نيابت از مولايمان صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) و گرفتن نائب به اين جهت، علاوه بر استحباب، از وظايف منتظران است . (114)

پی نوشت ها

78) دلائل الامامة، ص 296; بحارالانوار، ج 52، ص 9; منتهى الآمال، ج 2، ص 439 .
79) نغمه‏ى انس، على‏اصغر يونسيان (ملتجى)، ص 100 .
80) كرامات صالحين، شريف رازى، ص 91 (به نقل از ديدار با امام زمان در مكه و مدينه، ص 98).
81) خلوت‏گاه راز، حبيب الله چايچيان (حسان)، ص 278 .
82) ارشاد، شيخ مفيد، ص 680 ; بحارالانوار، ج 52، ص 60 .
83) توبه: 3 .
84) تفسير عياشى، ج 2، ص 76، ح 15 .
85) بحارالانوار، ج 51، ص 59 .
86) همان، ج 52، ص 305 . در روايت ديگرى امام صادق (عليه‏السلام) مى‏فرمايد: «اذا اذن الله عزوجل للقائم في الخروج صعد المنبر و دعا الناس الى نفسه وناشد هم بالله ودعاهم الى حقه . . .» .(بحارالانوار، ج 52، ص 337).
87) بحارالانوار، ج 52، ص 333 ; الغيبة، طوسى، ص 284; (به نقل از روزگار رهايى، ج 1، ص 425).
88) امام باقر (عليه‏السلام) مى‏فرمايد: (كاني بالقائم . . . بين الركن والمقام بين يديه جبرئيل (عليه‏السلام) ينادى البيعة لله‏» . بحارالانوار، ج 52، ص 290 .
89) كافى، ج 4، ص 185 .
90) بحارالانوار، ج 45، ص 138 .
91) مائده: 97 .
92) وسائل الشيعه، ج 8، ص 14 .
93) نهج البلاغه، خ 1، ص 45: «. . . جعله سبحانه و تعالى للاسلام علما وللعائذين حرما . . .» .
94) پيامبر اكرم (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) : «يحج اغنياء امتي للنزهة ويحج اوسطها للتجارة ويحج فقراؤها للرياء و سمعة‏» .(روزگار رهايى، ج 2، ص 794).
95) امام باقر (عليه‏السلام) : «فاذا فعلوا ذالك منعوا من الحج ثلاث سنين . . .» .(روزگار رهايى، ج 2، ص 917). نيز در اين زمينه به صفحات 804 ، 810 ، 811 ، 913 ، 918 ، 1128 مراجعه كنيد .
96) پيامبر اكرم (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم) : «. . . وعلامته ان ينهب الحاج . . .» .(روزگار رهايى، ج 2، ص 865). نيز مراجعه شود به ص 904 و 921 .
97) ر . ك: پيداى پنهان، پورسيد آقايى، ص 35 .
98) كافى، ج 4، ص 427; كتاب من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 161; بحار الانوار، ج 52 ، ص 374 .
99) ارشاد، ص 705; الغيبة، طوسى ص 297; الغبية، نعمانى، ص 171; اعلام الورى، ص 431; كشف الغمة، ج 3، ص 255; اثبات الهداة، ج 3، ص 516; بحارالانوار، ج 52، ص 332 .
100) بحارالانوار، ج 52، ص 338 .
101) واژه «حزوره‏» بر وزن «قسوره‏» نام مكانى ميان صفا و مروه است، كافى، ج 4، ص 539 .
102) كافى، ج 4، ص 210، باب فضل الصلاة فى المسجد الحرام .
103) كافى، ج 4، ص 210، ح 12 .
104) تهذيب، ج 5، ص 453، ح 1584 .
105) وافى، چاپ قديم، ج 2، جزء 8، ص 28، باب حج ابراهيم .
106) امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 666 .
107) بقره: 125 .
108) تفسير الميزان، ج 3، ص 363 ; صهباى حج، ص 127 .
109) الغيبة، نعمانى، باب 13، ص 332، ح 25 .
110) وسائل الشيعه، ج 9، ص 355 .
111) ارشاد، ص 705; بحارالانوار، ج 52 ، ص 332 .
112) علل الشرايع، ج 1، ص 219; عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 273; بحارالانوار، ج 52، ص 313; اثبات الهداة، ج 3، ص 455 .
113) بحارالانوار، ج 2، ص 292 - 294: «سيروا فيها ليالى واياما آمنين‏» مع قائمنا اهل البيت . واما قوله تعالى «من دخله كان آمنا» فمن بايعه ودخل معه و مسح على يده ودخل فى عقد اصحابه كان آمنا .» .
114) مكيال المكارم فى فوائد الدعاء للقائم (عج)، ج 2، ص 310 - 318 (با تلخيص).


منبع: فصلنامه انتظار