اصطلاح‏شناسی حج

نويسنده: سید مجتبی حسینی

1. احرام

احرام، از واژه «حرم» به معنای حرمت و منع گرفته شده است و در اصطلاح فقه، حرام کردن بعضی از کارهای حلال و مباح، پس از پوشیدن لباس احرام می‏باشد و کسی را که چنین کند، محرم گویند و بیرون آمدن از حال احرام را احلال می‏نامند. احرام، جزء واجبات و ارکان حج و عمره به شمار می‏رود و کسی که آن را به جای نیاورد، عبادتش باطل است. این عمل، باید در یکی از میقات‏ها انجام گیرد و محل آن در عمره مفرده، «ادنی الحِل»، یعنی نزدیک‏ترین مکان بیرون حرم می‏باشد؛ البته کسی که از میقات می‏گذرد، باید در همان جا محرم شود؛ چون گذشتن از میقات، بدون احرام جایز نیست. واجبات احرام سه چیزند: نیت، تلبیه و لباس احرام ومحرمات آن نزدیک به بیست و چهار چیز می‏باشند که در کتاب‏های فقهی بیان شده است.

2. حرم

حرم، در لغت به معنای حرمت و منع است و در اصطلاح فقه، به شهر مکه و بخشی از اطراف آن گفته می‏شود. حدود آن با ستون‏ها و علامت‏هایی مشخص شده است و شکل هندسی آن تا حدودی نزدیک به شکل ذوزنقه است. این مکان، به خاطر وجود کعبه و مسجدالحرام، دارای احکام و احترام خاصی است. خداوند متعال آن را محل امن انسان، حیوان و گیاه قرار داده است. نخستین کسی که این محدوده را معین و مشخص کرد، حضرت ابراهیم علیه‏السلام بود که به راهنمایی جبرائیل این کار را انجام داد. هر کس بخواهد به این مکان وارد شود، باید با حالت احرام باشد؛ مگر برای چند دسته که بستن احرام برای آنان لازم نیست.
علت نام‏گذاری این مکان به حرم، به خاطر آن است که انجام بسیاری از کارها و تصرفات در آن حرام و ممنوع گردیده است. این مکان «حرم الله» و مدینه و بخشی از اطراف آن «حرم رسول الله» نام گرفته است که آن دو را «حرمین» می‏نامند.
نزد شیعه، حرم، چند معنای دیگر دارد که عبارتند از: 1. اطراف مزار امامان علیهم‏السلام و امام‏زاده‏ها. 2. محل سکونت زنان. 3. زنان.

3. تلبیه

تلبیه، در لغت به معنای پاسخ‏گویی و اجابت خواسته است و در اصطلاح فقه، به گفتار و دعای شخصی گفته می‏شود که جهت انجام حج یا عمره محرم شده است. او با بستن احرام، نسبت به خواسته و دعوت پروردگار عالم پاسخ می‏دهد. صیغه تلبیه، عبارت است از «لبیک، اللهم لبیک، انّ الحمد و النعمة لک و الملک، لا شریک لک لبیک». این چهار جمله را تلبیات چهارگانه می‏نامند که باید به همین لفظ خوانده شوند و عبارات مشابه، ارزشی ندارند. تلبیه، یکی از واجبات احرام است، نظیر تکبیرة‏الاحرام نسبت به نماز؛ همان‏گونه که نماز بدون تکبیرة‏الاحرام باطل است، احرام بدون تلبیه نیز باطل می‏باشد. این ذکر، باید همراه نیت احرام گفته شود که یک بار آن واجب و تکرار آن مستحب است. محرم، در عمره مفرده، وقتی به محدوده حرم رسید، باید آن را قطع کند.

4. طواف

طواف، در لغت به معنای گردش به دور محور یک شی‏ء است و در اصطلاح فقه، گردش به دور کعبه، به قصد بندگی خدای بزرگ می‏باشد. هر دور از گردش، یک شوط و هفت شوط، یک طواف نام دارد. این عمل، یکی از عبادات بزرگی است که تمام انبیا از آدم تا خاتم صلی‏الله‏علیه‏وآله به وسیله آن، پروردگار عالم را عبادت می‏کردند. طواف، خود به تنهایی عبادت است و انسان می‏تواند پیش از حج یا عمره و یا پس از آن، آن را به جای آورد تا مورد رحمت خداوند متعال قرار گیرد. طواف از مقابل گوشه‏ای از کعبه که «حجرالاسود» در آن است، آغاز می‏شود و در همان جا پایان می‏یابد. طواف کننده، باید طوری طواف نماید که همواره خانه خدا در طرف چپ او باشد. محدوده طواف در تمام اطراف کعبه، به اندازه فاصله بین «کعبه» و «مقام ابراهیم» است که حدود 13 متر می‏باشد و چون طواف کننده باید به دور «حجر اسماعیل» نیز بگردد، این فاصله از طرف حجر اسماعیل کمتر می‏شود.

5. طواف نساء

طواف نساء، از نظر لغت و اصطلاح، همان معنای طواف را دارد. یکی از کارهایی که بر محرم، حرام است، تماس با زن است که با انجام این طواف، بر شخص حلال می‏گردد. از این رو، آن را «طواف نساء» می‏نامند. این طواف، تنها به مردان اختصاص ندارد؛ بلکه باید زنان نیز به جای آورند تا بتوانند به نزدیکی با شوهر تن دهند. این عمل، در حج و عمره به جز عمره تمتّع، واجب است و در عمره مفرده، آخرین عمل به شمار می‏رود که باید بعد از آن، دو رکعت نماز نیز به جا آورده شود.

6. عمره

عمره، در لغت به معنای زیارت است و در اصطلاح فقه، زیارت خانه خدا با آداب ویژه آن می‏باشد. عمره، دو قسم است؛ عمره تمتّع و عمره مفرده. عمره تمتع، ارتباط با حج آن دارد؛ ولی عمره مفرده، خود عبادتی مستقل است و به حج ارتباط ندارد. عمره مفرده در صورت وجود شرایط آن، تنها بر اهل مکه واجب می‏شود؛ اما بر کسانی که شانزده فرسخ یا بیشتر با مکه فاصله دارند، مستحب مؤکد است؛ مانند ایرانیان. وظیفه اینان، عمره تمتع است که جزئی از حج تمتع می‏باشد. عمره مفرده، زمان معینی ندارد و در تمام سال می‏توان آن را به جای آورد. اعمال آن عبارتند از: احرام، طواف، نماز طواف، سعی، حلق یا تقصیر، طواف نساء و نماز طواف نساء.

7. تقصیر

تقصیر، از واژه «قصر»، به معنای کوتاه شدن است و وقتی به وزن تفعیل، یعنی «تقصیر» در می‏آید، به معنای «کوتاه کردن» می‏باشد و در اصطلاح فقه، به کوتاه کردن مقداری از موی سر یا ریش یا شارب یا جای دیگر بدن و یا کوتاه کردن مقداری از ناخن دست یا پا گفته می‏شود. این عمل، در عمره تمتع واجب معین است و تراشیدن سر (حلق)، جایز نیست؛ ولی در غیر آن، مانند حج تمتع و عمره مفرده، محرم بین تقصیر و تراشیدن سر مخیّر است. تقصیر در عمره مفرده، پس از سعی انجام می‏شود و با انجام آن، همه محرمات، جز تماس با زن بر او حلال می‏گردند. تقصیر، مکان معینی ندارد؛ اگر چه اکنون متعارف است که در مروه تقصیر می‏کنند.

8. میقات

میقات، از واژه «وقت»، به معنای زمان گرفته شده است و از نظر ادبی، اسم زمان و یا اسم مکان به معنای زمان کاری و یا مکان کاری است؛ ولی در اصطلاح فقه و حج، اسم مکان منظور گردیدده است؛ یعنی مکان‏هایی که شارع مقدس آنها را برای احرام مشخص کرده که عبارتند از: مسجد شجره، مسجد جحفه، وادی عقیق، قرن المنازل، یَلَملَم، مکه، خانه مکیان و ادنی الحل. پنج مکان اول، میقات عمره تمتع هستند و مکه، میقات حج تمتع و منزل مکیان، میقات آنان و ادنی الحل، میقات عمره مفرده محسوب می‏شود. میقات دارای احکام خاصی است. احرام باید از میقات بسته شود و انجام آن پیش از میقات و پس از آن جایز نیست. در میقات، افزون بر یک سری کارهای مستحبی (از قبیل نظافت، اصلاح، غسل و...) سه چیز واجب است؛ 1. نیت احرام. 2. تلبیه. 3. پوشیدن دو جامه احرام.

9. سعی

سعی، به معنای تلاش و راه رفتن سریع است و در اصطلاح فقه، پیمودن هفت مرتبه، تمام مسافت میان صفا تا مروه می‏باشد.
«صفا» و «مروه»، دو کوه کوچک در مکه می‏باشند که در کنار مسجدالحرام و مقابل هم قرار دارند. این مکان، اکنون به صورت یک سالن، به ارتفاع 12 متر و عرض 20 متر ساخته شده است. فاصله بین صفا و مروه، 420 متر است و حرکت در این مکان را سعی (سعی میان صفا و مروه) می‏نامند. سعی، یکی از واجبات رکنی است که از صفا شروع می‏شود و در مروه پایان می‏یابد.

10. مناسک

مناسک، جمع «منسک» از واژه «نُسُک» به معنای عبادت است. با توجه به این که «قربانی» یک نوع عبادت محسوب می‏شود، به آن، «نسیکه» می‏گویند. گاهی منسک به معنای اسم مکان و اسم زمان (عبادتگاه و وقت عبادت) به کار می‏رود و در اصطلاح فقه، به معنای اعمال حج و خصوص قربانی است. این واژه با مشتقاتش در قرآن 6 بار آمده است.

منابع

دایرة المعارف تشیع؛ فرهنگ اصطلاحات فارسی؛ معجم مفهرس قرآن؛ شرح لمعه؛ النضید فی شرح روضة الشهید؛ فرهنگ فارسی عمید؛ تحریرالوسیلة؛ لسان العرب؛ مجمع البحرین؛ قاموس قرآن؛ مفردات راغب.
منبع: ماهنامه پر سمان