پدیده حج از دیدگاه جامعه شناختی
پدیده حج از دیدگاه جامعه شناختی
پیشگفتار
همچنین، اسلام زمینه را برای یک نهضت جدید آماده کرد که به تدریج از وضعیت مقاومت پراکنده در اینجا و آنجا، به حالت قیام فراگیر و در تمامی سطوح انتقال یافت. قیام فراگیر، بدین معنا که قدرت جهان اسلام در یک خیزش تکامل یافته اسلامی تبلور یافت که میتواند الگوی اسلامی اصیل خویش را در سطح تمامی مبارزه طلبیهایی که فرد و یا امت با آن رو به رو است پیاده کند.
از جمله نشانههایی که بیانگر این جنبش تکامل یافته اسلامی است، آن است که جهان اسلام برای فعالیت نوین توحیدی خویش در زمینه علوم انسانی، آغاز جدیدی را بنیاد کرده است که روند اندیشه اسلامی را به جایگاه طبیعیاش باز میگرداند و حالت سستی و ناتوانی گذشته و یا حالت مقاومت منفی را پشت سر گذاشته، به سوی حالت پیشرفت و شکوفایی مثبت ـ که روز به روز رشتههای فرمانبرداری و آزادی بیشتری را پیرامون محور توحید و اسلام به هم در میپیوندد ـ گام بر میدارد. سپس برای اینکه گامهای بلندتری در این راه بردارد، بر ضد فلسفههای بت پرستی معاصر میشورد، آنها را تکذیب میکند، تضادهایشان را بر ملا میسازد و این فلسفهها را پشت سر گذاشته، به سوی توحید خالص روی میآورد.
تثبیت حرکت و رویکرد اسلامی و گسترش آن به سطح امت، اطلاعات فکری فراوانی را در اختیار نسلی قرار میدهد که ما جزو آن هستیم. این اطلاعات، ما را تشویق میکند که افقهای فکری خود را تا آن جا بالا ببریم که باخیزش ونهضت مبارکامت اسلامی، همخوانی و هماهنگی داشته باشد.
هیچ چیزی مانع از این نمیشود که ما خود را وقف جست و جو و بررسی رویکرد اسلامی رو به رشد کنیم که فریاد زندگی را سر میدهد و در فرایند رهاندن شخصیت فکری امت اسلامی از بندهای اندیشه بت پرستی معاصر، سهمی هر چند اندک بر عهده بگیریم و آنان را به خطّ یکتاپرستی و عدالت که همان خط بندگی خدا و قیام بر ضد طاغوتها است رهنمون شویم.
مبارزه و رویارویی ما با زهرها، آفتها و نابسامانیهایی که فلسفههای غربی معاصر؛ اعم از لیبرالیسم، ملی گرایی، سوسیالیسم و کمونیسم، آنها را در دلهای امت اسلامی کاشتهاند، باید ژرف و متمرکز شود. آن هم نه تنها در سطح عقیدتی و فلسفی، بلکه در سطحی که بیانگر خیزش امت و نهضت او در سنگرهای مختلف علوم انسانی باشد، تا نبرد را در دو سو به پیش بریم:
1 ـ تمامی راههای نفوذ، حتی کوچکترین آن را که ممکن است بت پرستیِ معاصر از آن نفوذ کند ببندیم.
2 ـ در رویارویی و مبارزه با طغیان اندیشه فرعونی معاصر، همه ابزارهای نبرد فکری را تکامل بخشیم.
از اینجا میبینیم که درک عمیق ما از پدیده حج، با این هدف که افق گستردهای بهوجود آوریم، روزنه بزرگی را در ذاکره فکری میبندد و به سرشت نوآورِ اسلامی حالتی میدهد که به پیش حرکت کند، تا در گرماگرم رویارویی با تمامی اندیشههای ناپاکی که بتپرستی معاصر آن را در لابهلای پیکر اسلامی راجع به عقیده، اندیشه و شخصیت او منتشر کرده است، شخصیت ما را نگهداری و از نیروی آن پشتیبانی کند.
جامعه توحیدی
این عقیده و روش قرآنی، جامعه توحیدی را به اندیشهای مشخص درباره انسان، امت، وجود، جهان هستی و مسایل گوناگونی که دارد، مجهّز میسازد.
از این رو، جامعه توحیدی، صرفا عبارت از مجموعهای از «مسلمانان» نیست، بلکه از این مجموعه فراتر رفته، به یک حالت عمومی، اجتماعی و تاریخی میرسد که در زمینهها و صحنههای مختلف عقیدتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، هنری و حقوقی عرض اندام میکند. «چه، اندیشه اسلامی درباره خدا، جهان هستی، زندگی و انسان، اندیشهای است کامل و در عین حال، واقعی و مثبت».
لا اله الاّ اللّه:
این کلمه به معنای آن است که مسلمانان در تمامی امورشان، حاکمیت را از آن خدا میدانند و کسانی را که این حق را برای خویش ادّعا میکنند و بر حاکمیت اللّه تجاوز مینمایند، از خود میرانند. آنان حاکمیت اللّه را در دلها و احساساتشان و در وضعیتها و رفتار هایشان میپذیرند:
«فرمان جز برای خدا نیست، دستور داده که جز او را نپرستید. این است دین درست».(1)
«کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوری نکردهاند، آنان خود کافرانند».(2)
«پس هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، آن را به [ کتاب ] خدا و [ سنت ] پیامبر [او] عرضه بدارید».(3)
«و هر چیزی را که آفریده و بدانگونه که در خور آن بوده، اندازهگیری کرده است».(4)
نخستین اشکال
چهار چوب نخست، مجموعه عقاید و اصول کلی و پایهها را در بر میگیرد.
چهار چوب دوم، تمامی واجبات و قوانین جزئی را در خود دارد.
بنابراین، برای هر پژوهشگری این پرسش مطرح میشود: مسلمانان با عقاید، کلیات و اصول همگانی چگونه برخورد داشتهاند؟
مسلمانان میبینند که اشکال تنها در مورد واجبات و قانونگذاریها است لیکن این اشکال در خصوص چهار چوب نخست؛ یعنی درباره مجموعه عقاید، کلیات و پایهها نیز مطرح میشود؛ زیرا چگونه برای مسلمانان در هر زمان و مکان، این امکان وجود دارد دارد که قوانین جزئی زمان را از این کلیات استخراج کنند؟
2 ـ مسلمانان میدانند که تجربه تاریخی محمدی، بهترین شکل برای گفتوگو میان مسلمان و کلیات نصّ قرآنی است. چه، پیامبر صلیاللهعلیهوآله در فراخوانی و عملکردهای مختلف خویش، روش و قوانین تاریخی را به نمایش گذاشت و تبلور بخشید که مسلمانان در هر زمان و مکان به این روش و قوانین رجوع میکنند، تا از طریق پیوند با نص قرآنی و با برترین شکلی که در تاریخ اسلام شناخته شده، شیوه، عقیده و رفتاری را تشکیل دهند.
بنابراین، واسطه ارتباط میان مسلمانان در شرایط مختلف تاریخی آنان و نصّ قرآن کریم، از لحاظ قانونگذاری و روش و رفتار، تجربه محمدی صلیاللهعلیهوآله است.
بدین سبب، جامعه توحیدی در حلّ مشکل ارتباط میان شرایط زمانی و مکانی (تاریخی) و کلی و مطلق و همگانی (قرآن کریم) گامهای بلندی را به جلو برمیدارد.
3 ـ مسلمانان پرسشی را درباره چگونگی حلّ مشکلاتی مطرح میکنند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله با این مشکلات رو به رو نبود و بعدها مسلمانان با آنها رو به رو شدند. در اینجا مسلمانان به دو مقوله اجماع و اجتهاد رجوع میکنند.
4 ـ اجماع: همرأی شدن مجتهدان [= صاحب نظران] این امت در یکی از عصرها بر یک حکم شرعی است و معنای همرأی شدن، همان شرکت و هماهنگی در باور، یا نظرگاه و یا عمل است.
5 ـ اجتهاد: [= به دست آوردن حکم شرعی] در شرایط زمانی و مکانی بر اساس نص قرآنی، اجماع و سنتی است که پیشتر بیان شد. البته، این کار باید بر طبق شرایط و معیارهایی مشخص صورت گیرد.
حج به عنوان یک پدیده
«و برای خدا، حجّ آن خانه، بر عهده مردم است. [البته بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد و هر که کفر ورزد، یقینا خداوند از جهانیان بینیاز است».(5)
حج با منظومه عبادات مسلمانان پیوند دارد، مجموعه عباداتی که از نماز و روزه آغاز میشود و با حج زینت مییابد، لیکن این عبادات به رغم اینکه ویژگیهای مشترک دارند، هرکدام از آنها ویژگیهای فردی نیز دارد که ایجاب میکند، شخص پژوهشگر برای مشخص ساختن این ویژگیها بیندیشد و تحقیق کند. از این رو، درباره پدیده حج میتوانیم چنین بگوییم:
حج در عین حال که جزئی از یک نظام کلی عبادات است، منطق و قواعد و وظایف مخصوص به خود را دارد. لیکن ما میخواهیم در همین وقت، به کشف ابعاد، خصوصیات و ویژگیهای این پدیده، به دلیل پیوندی که با دیگر عبادات دارد از یک سو و به دلیل اهمیت و برجستگی آن از سوی دیگر، بپردازیم.
این منظومه عبادات در وهله نخست، برای پژوهشگر مجموعهای از عبادات جدا از یکدیگر و پراکنده که هیچ نقطه مشترکی آنها را گرد نمیآورد به نظر میرسد و چنین برداشت میشود که بنابراین، میتوانیم با این عبادات به عنوان اعمالی فردی برخورد کنیم که از یک روش شخصی و فرهنگی سرچشمه گرفته است و یا اینکه این عبادات، ادامه تجربه جامعه در سطح ایدئولوژی در یک مرحله مشخص از تاریخ است. بنابراین، یا ما این مجموعه را یک پدیده تاریخی میدانیم که با پایان یافتن مرحلهای که آن را به وجود آورده است، پایان مییابد و یا اینکه آن را ادامه برخی از شعایر و باورهایی میدانیم که در یک مرحله مشخص از تاریخ جامعهای، که این عمل را به وجود آورده، حاکم بوده است.
لیکن رجوع به دستاوردهای اوضاع زندگی مسلمانان و غیر مسلمانان و دادههای دورانهای مختلف تاریخی، برای ما آشکار میسازد که حج از یک سو نشانههای استمرار تاریخی را دارد و از سوی دیگر از ابعاد متعدد اجتماعی برخوردار است و این پدیده، از جمله پدیدههایی به شمار میرود که در طی اشکال مختلف آن، اندیشه کلی و یا اصول کلی در آن گرد آمده است که تمامی مصالح ساختمان جامعه توحیدی؛ از قبیل اعتقادات، فقه، اقتصاد، سیاست، هنر و مقررات فردی و اجتماعی زندگی را ساماندهی میکند. به بیانی روشنتر: پدیده حج پدیدهای است که چندین بعد دارد: بعد عقیدتی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، روانی و هنری که میتوانیم آنها را به تفصیل مورد بررسی و پژوهش قرار دهیم. چنانکه میتوانیم برای تعیین ساختار این پدیده و عناصر مختلف تشکیل دهنده آن، خواه به لحاظ محتوا و خواه به لحاظ صورت و خواه در حالت ایستا و خواه در حالت پویایی و تحول، گام تازهای برداریم.
با توجه به موقعیت و جایگاهی که پدیده حج در ساختار کلی اجتماعی دارد و نیز با استفاده از ارتباطات، فعالیتها و اصول برجستهای که از نشانههای این پدیده است، میتوانیم از یک سو وجود و بقای جامعه اسلامی را به عنوان یک مجموعه تقویت کنیم و از سوی دیگر «وضعیت اسلامی» را در سطح افراد و گروهها، در جامعه تاریخی مشخصی که پدیده مزبور را در خود دارد، ادامه دهیم.
آنچه بیان شد، به ما امکان میدهد که از روشهای حاکم در عرصههای روانشناسی غربی رهایی یابیم. این شیوهها به پدیده حج بهسان یک عمل عبادی و فردی و جدا از دیگر صحنههای زندگی مینگرد و آن را در حاشیه ساختار اجتماعی مسلمانان قرار میدهد. نیز بیان قبلی به ما اجازه میدهد که با حج به عنوان یکی از ارکانی برخورد کنیم که نشانهها و ویژگیها و ساختار کلی جامعه اسلامی را تشکیل میدهد؛ چه، حواله دادن این پدیده به مجموعهای از مراسم و شعایری که پیرزنان و بیسوادان آنها را انجام میدهند ـ چنانکه در بسیاری از نوشتههای اجتماعی و یا در دیدگاه عمومی دیده میشود ـ نشان دهنده دیدگاهی ایدئولوژیکی است که هم نادرست است و هم خصمانه. این دیدگاه میخواهد این پدیده را تجزیه کند و آن را نوعی داده فرهنگی و یا سنتی قرار دهد که جزء ساختار فرهنگ عمومی جامعه محسوب میشود.
مکتب مارکسیسم و مکتب اجتماعی فرانسوی (آگوست کنت و دورکهایم) از این نظرگاه هم فراتر میروند؛ چه، مارکسیسم پدیده حج را یک نوع عقب افتادگی فکری و پدیده عجز علمی میداند که به گذشته تاریخ تعلق دارد و بر اثر عادت و یا عقبافتادگی اجتماعی ادامه مییابد و مانع از رشد فکری عمومی میشود. بنابراین، باید این نوع پدیدهها را از میان برد.
این دیدگاه به دو لغرشگاه خطرناک برای پیروان و یا هواداران مکتب مارکسیسم منجر شده است:
1 ـ این دیدگاه سبب شده است که مارکسیستها دارای اندیشهای شوند که بر اساس آن برای نابودی پدیده حج تلاش کنند.
2 ـ نوعی ایدئولوژی سیاسی برای آنان پیدا شود که با الهام گرفتن از آن، مواضع و فعالیتهای سیاسی خصمانه بر ضد مسلمانان داشته باشند.
اما مکتب اجتماعی فرانسوی (آگوست کنت و دورکهایم) دیدگاهی دارد که بر اساس آن، پدیده حج، یا اندیشه غیر علمی است و یا اندیشهای میباشد که رنگ اجباری دارد و جوامع، آن را بر افراد خویش تحمیل میکنند و شخصیت فرد در رویارویی با جبر عمومی اجتماعی، رخت بر میبنند و از میان میرود.
آری، این شیوهها و یا تکیه کردن به آنها در بررسی پدیده حج، موجب میشود که انسان پژوهشگر و یا اندیشمند به صورت یک ابزار فرمانبر در آید و از دیدن واقعیت دور شود و در عمل، تنها خود را ابراز کند، آن هم در حالی که از هیچ کدام از دستاوردهای تاریخی که جوامع بشری چه در قالب تلاشهای فردی و چه در قالب تلاشهای جمعی فراهم آوردهاند و با آنها میزیند تصور و اندیشهای ندارد.
پس از آنکه به اندیشه و روشی که با بررسی پدیدههای مختلف در جامعه توحیدی و یا حالت توحیدی ـ در صورت نبودن جامعه کامل توحیدی ـ سازگاری دارد، دست یابیم، میتوانیم به گردآوری و توجیه عناصر مختلف و جزئیات پدیده توحیدی و از آنجمله پدیده حج بپردازیم. اکنون بر ماست که به منظور شناخت آنچه پیشتر گفته آمد و همانگونه که در واقعیت تاریخی وجود دارد، گامی دیگر به جلو برداریم؛ چراکه پدیده توحیدیِ حج، بر وفق ویژگیهای جامعه اسلامی که مورد پژوهش قرار گرفته، شکلهای مشخص و مفاهیم خاص خود را در زمانها و مکانها را پیدا میکند.
در واقعیت تاریخی ـ به رغم دورانهای مختلفی که دارد ـ پدیده حج، با یکسری دادهها و پدیدههای فراوان دیگر، در حال تعارض و جدال و تأثیرگذاری بر یکدیگر است. این پدیدهها به چهارچوبها و منابع مختلف تاریخیای وابسته است که با همدیگر به سر میبرند، میجنگند، شکل میگیرند و به نظام کلی توحیدی شکل میدهند.
به عنوان مثال، وابستگیهای نژادی، ملّی، حکومتی و دیگر پدیدهها بر واقعیت موجود، تأثیر خویش را میگذارد؛ زیرا در ارتباط هایی که با پدیدههای مختلف توحیدی در سطح فرد، گروه و امت دارد، هم تأثیر میگذارد و هم تأثیر میپذیرد و موجب میشود که آن پدیده توحیدی، شکل واقعیاش را پیدا کند.
از این رو، ما از طریق ابزارهای فکری و معنوی، این توان را پیدا خواهیم کرد که واقعیت و حرکت آن پدیده را با تمامی ابعاد و تضادهایی که در یک مرحله معین تاریخی دارد، بشناسیم و ثبت کنیم و نیز از همین طریق میتوانیم به برداشتهایی دست یابیم که بیانگر واقعیت تجربه و یا پدیده موضوع پژوهش باشد و آن را به اذهان ما نزدیک سازد.
این تلاش به مسلمانان اجازه میدهد که از طریق رویارو شدن با تجربه تاریخی خود و تحلیل و ارزیابی آن، رویاروی خودشان قرار گیرند؛ زیرا تجربه تاریخی جامعه اسلامی دارای ویژگی تقدس نیست، چنانکه تجربهای منحرف و بر خلاف توحید هم نمیباشد. در اینکه منبع تجربه تاریخی جامعه اسلامی، همان الگوی توحیدی است تردیدی وجود ندارد. امّا آنچه از این الگو فراتر میرود، تجربهای است که تحت تأثیر چند الگوی فاسد قرار گرفته است که عبارتند از: فرمانروایی، قدرت، تبهکاری، ستم، نژاد پرستی و... .
غور کردن در فهمیدن ابعاد و پیامدهای این واقعیت، راه را برای به دست آوردن درسهای فکری، اعتقادی و سیاسی میگشاید و به خواستههای نهضت اسلامی معاصر از طریق پیوند دادن آن با الگوی توحیدی، خدمت میکند و باعث تصفیه عوامل نا بهسامانی و ازهمپاشیدگی میشود که پیش از هر چیزِ دیگر به تجربه خاص جامعه اسلامی باز میگردد. به رغم اینکه باور داریم که وضعیت کنونی مسلمانان اساسا بر اثر روابط حاکم بینالمللی به وجود آمده است، لیکن پروژه نهضت اسلامی خود را مسؤول میداند که در آن واحد، هم رویاروی استعمار قرار گیرد و هم رویاروی نابهسامانیهایی که به تجربه تاریخی اسلامی بر میگردد. چه، دست گذاشتن روی نقاط ضعف و انحراف، هیچ زیانی به اسلام نمیرساند بلکه مسلمانان را از بسیاری بتپرستیها و انحرافات رها میسازد که با تجربه تاریخی و نخستین آنان همراه بود و برنامههایی را بهوجود آورد که به طرحها و برنامههای قدرت خارجی اجازه نفوذ داد و زمینه مناسب را برای تأسیس پایگاههای حکومت آن در درون جامعه اسلامی فراهم ساخت.
حج پدیدهای جهانی
در «دائرة المعارف الیهودیه»(6) چنین آمده است:
«حج بیتالمقدس که به نام زیارت یاد میشد، در زمان فرا رسیدن سه عید صورت میگرفت: عید حصاد، عید فصح یهودی، و عید مظال. حج بر تمامی یهودیان فرض بود البته به استثنای کودکانی که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده بودند و زنان و نابینایان. شریعت حضرت موسی بر حاجی و یا زائر واجب میکرد که با خودش هدیهای برای پروردگار ببرد. در بیتالمقدس، مشاهد، بارگاهها و جایگاههایی هستند که مردم از هر کشور و شهری به سوی آن، بارِ سفر میبندند».
همچنین در دین مسیحیت، حج(7) «نام سفری است که انسان به وسیله این سفر به زیارت مشاهد مقدس میپردازد؛ نظیر زیارتگاه سرور ما عیسی علیهالسلام در فلسطین یا مراکز رهبران مقدس دینی در «روم» و یا مکانهای مقدسی که به نام زاهدان و شهیدان مورد قبول جامعه خوانده میشود».
«زیارت مشاهد روم از قرن سیزدهم به عنوان زیارت سرزمین مقدس، رواج یافت، هر چند بهکلی موجب قطع زیارت سرزمین مقدس نشد و «روم» دومین شهر مهم پس از بیتالمقدس به شمار میرفت».
اما آیینهای هندی نظیر بودایی و برهمایی، دارای مشاهد و معبدهای فراوانند.
«بیشترین این مشاهد و مکانهای مقدس در کنار رود «گنگ» مقدس قرار دارند.
جمعیت بسیار از مردم این کشور، در این مکانها گرد هم میآیند، تا در این رود مقدس غسل کنند. برخی از این مردم سالانه و یا چند بار در سال در آنجا گردهم میآیند».(8)
پدیده حج و زیارت از دیدگاه هر کدام از این ادیان و دیگر ادیان، با توجه به موقعیتی که در نظام کلی آن دین مشخص دارد، از ویژگیها و علایم معینی برخوردار است. همچنین، این پدیده در هر یک از ادیان یاد شده و در میان امتها و یا ملتهای پیرو این ادیان، نقشهای چندی را بازی میکند که سطحها و قسمتهای مختلف اجتماعی را که ساختمان کلی اجتماعی را تشکیل میدهد در بر میگیرد.
حج در جامعه توحیدی
منظومه سامان دهنده فقهی
حج از یک سری اصول و قواعد دقیق فقهی تبعیت میکند که از دیدگاه مسلمانان این قواعد، همان شروط الهی و مکتبی است که هیچ فرد، یا گروه و یا ملتی در هیچ یک از مراحل تاریخ و در هیچ نقطهای از نقاط زمین حق ندارد آن را تغییر دهد. حال، موقعیت این فرد و یا گروه در حکومت و یا اجتماع هر چه باشد، تفاوت نمیکند.
این نظام فقهی یک نظام تکامل یافته است که اندیشهای تکامل یافته و مستقل بر آن حکومت میکند؛ زیرا این اندیشه فراتر از روابط افراد، گروهها و ملت هاست. این نظام فقهی که خواه ما کلیات آن را مورد بررسی قرار دهیم و یا جزئیاتش را، به پدیده حج بعد فقهی توحیدی میدهد و این بعد فقهی از مجموع انگزهها، باورها و اعمال حاجیان فراتر میرود، بدون آنکه رابطهاش با عمل حج قطع شود و یا با آن در تضاد باشد بلکه این نظام، نقطه آغاز و رسیدن به حالت «فطری انسانی» را تشکیل میدهد.
این حالت، منظومه فقهی مزبور را به وجود میآورد و معیار فطرت انسانی است و انسان رفتار فردی و اجتماعی خویش را بر اساس همین منظومه فقهی تنظیم میکند و از آن آغاز و بدان رجوع میکند؛ زیرا مسلمانان باور دارند که با این کار در مسیر رشد و شکوفایی شخصیت وزندگی خود درطول تاریخ ـ بر وفقشیوهتوحیدی ـ گام بر میدارند.
غور کردن در فهمیدن معانی و مفاهیم منظومه فقهی که پدیده حج را سامان میبخشد فواید علمی فراوانی دارد که شاخههای مختلف علوم انسانی مربوط به قانون را میتوان در میان آن دید: فلسفه قانون، علم قوانین، علم سیاست، جامعهشناسی قانونی، قانون تاریخی مقارن. و این، در حالی است که فلسفه قانون غربی و عرفی بر پایه اصل قدرت و چیرگی مادّی استوار است.
قانون از دیدگاه غربی به معنای فرض حدود و تعادلهایی است که بر پایه نیروی مادی استوار است. حال، این نیرو قبیله باشد، یا گروه اجتماعی، یا ثروت و یا حکومت. بهبیانی روشنتر: نا بهسامانی در نقطه آغاز این حدود به چشم میخورد؛ زیرا حدودی که در اینجا فرض شده است، همان حدود نیروی حاکم مادی است و «توازنی» که فرض شده، توازنهای منافع نیروهای پیروز میباشد، بهگونهای که اصل برابری در اینجا که به بخشی از اجتماع تعلق دارد، خویش را به عنوان سامان دهنده اصول کلی و اجتماعی مطرح میکند. [ = اقلیت بر اکثریت حاکم است ]. بنابراین، وحدت پیرو اصلی است که پایهاش چیرگی با قدرت و نیرو میباشد. در حالی که میبینیم اسلام توحید و وحدت را به عنوان یک اصل و هدف مطرح میکند و لذا در مفهوم اسلامیاش به معنای وحدت نیروی کوچک و حاکم بر اکثریت نیست، بلکه به معنای وحدت مدار هستی انسان است و نابهسامانی، عنصری است که بعدها بر آن عارض میشود.
و این وحدت هستی و فطری، اجباری نیست؛ زیرا ساختمان آن بر پایه اقلیت استوار نیست، بلکه از همان آغاز به جلوهگاه محور توحیدی وابسته است.
با توجه به آنچه گفته آمد، باب نقد و سؤال درباره بسیاری از موضوعات فکری حاکم بر جهان باز میشود: راجع به اصول قانونگذاری و موقعیت انسان نسبت به آن، تاریخ نظام قانونی و رابطه آن با حرکت مردم و ملتها در زمان حاضر. چه، استمرار نظام فقهی اسلامی و پایداری مدار این نظام، طرفی دیگر از سکه تلاش همیشگی برای آزاد شدن از ذلت بردگی است. بنابراین، شریعت اسلامی ـ اگر این بیان درست باشد ـ با این معنا، بهطور همیشه و پایدار مسأله آزادی از وحدت بت پرستی و رفتن به سوی وحدت توحیدی را مطرح میکند. و پایداری بدین معنا، عینا همان حرکتی است که انسان را به سوی وابستگی به ارزشهای والای توحدی سوق دهد: «ای انسان، حقا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد».(10)
بعد عقیدتی: توحید و دوری از زشتیها
اسلام پیروانش را ملزم میسازد که به منظور ارتباط با خداوند بلند مرتبه، از هر واقعهای که موجب میشود آنان از وقایع مادّی و بشری و از سلطه آفریدگان آزاد و رها شوند، دوری گزیند. لیکن این پیوستن به کمال مطلق بدین معنا نیست که آفریدگار جهان، جدا از هستی است، بلکه نشانههای او در سراسر هستی پراکنده است و از اینجا انسان مسلمان به ایجاد تعادل در رابطه توحید با محیط طبیعی و مادّیاش میپردازد، بدون اینکه هیچ کدام از این پدیدههای هستی را با آفریدگار بلند مرتبهاش مقایسه کند بلکه وی در این پدیدهها نسبیت، محدودیت، دگرگونی و جزئیت را میبیند، در حالیکه خداوند نامتناهی و مطلق است و این ویژگیها در او راه ندارد.
از آنجا که خدا مطلق است، راه نیز پایان ندارد و این راه همان راه انسان به سوی خدا است. او به اندازه پیشرفت واقعی که به سوی خدا دارد، در حال نزدیک شدن دایم به اوست. لیکن این نزدیکی، نسبی است و انسان گامهایی را به سوی خدا برمیدارد، بدون اینکه بتواند آن را طی کند. به بیانی روشنتر: انسان زمینه ابداع و خلاقیت و زمینه پیمودن راه تکامل تا بینهایت را دارد.(12)
مجموعه شعایری که مسلمانان به انجام آنها میپردازند، در همین فضای اعتقادی قرار میگیرد؛ زیرا هدف آنان از انجام این شعایر آن است که به خدا نزدیک شوند و او را تعظیم کنند و بر ضدّ هر آنچه مانع از این حرکت توحیدی میشود، بشورند؛ چراکه انجام شعایر به معنای تعظیم خود چیز نیست، بلکه باعث نزدیکی شخص به خداوند میشود: «این است [فرایض خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن [حاکی] از پاکی دل هاست».(13)
با این معنا، شعار حج، مفهوم و شیوه توحیدی فراگیر پیدا میکند که انسان مسلمان در ظاهر و صورت و با زحمات از طریق رفتار سیاسی و اقتصادی و با نگاهی که به خود و دیگران دارد آن را در پیش میگیرد.
حج عامل تزکیه و تعادل روانی، فکری و عاطفی
«بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آوردهاید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی را که خوش میدارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنیتر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمیکند».(15)
اسلام به انسان ـ چه به معنای فردی و چه به معنای اجتماعی آن ـ با این دید مینگرد که همیشه به مجموعهای از روابط و موقعیتهای اجتماعی که او را در میان گرفته است، وابسته است؛ چرا که انسان موجودی مطلق و فراتر از نظام مادّی و علتّها و عوامل عینی و واقعی نیست لیکن او میتواند از جبر طبیعی، وراثت، تاریخ و جامعه بهرهبرداری کند و اداره کننده دنیای مادّی باشد؛ یعنی بر جهان هستی حکم براند و این مسیر علمی، از خاک تا خدا را طی کند و در این مسیر است که میتوان فلسفه ساختن ذات انسان و جهت و فلسفه آن را پیدا کرد. ساختن ذات در اسلام به معنای «ریاضت منفی» نیست بلکه به معنای «تربیت مثبت» است.(16)
حج به عنوان شیوهای فردی و اجتماعی میخواهد وضعیت انسان مسلمان را از یک پدیده منفی ـ که محصول مشکلات خانوادگی و یا طبقاتی و دیگر روابط مختلف اجتماعی است ـ به یک پدیده مثبت مبدل سازد که میتواند با الهام گرفتن از عقیده توحیدی و بنیادهای مختلف توحیدی که اداره تکامل یافتهای را تشکیل میدهد، این وضعیت را فراگیرد و آن را پشت سرگذارد.
با این معنا، حج در فرایند ساختن ذات مسلمان، موقعیت برجستهای دارد؛ زیرا از اهداف مشخص و ابزار تاریخی مشخص برخوردار است.
بنابراین، حج میخواهد روابط و کارهای مشخصی را تثبیت کند که از حدود روابط و کارهای شخص مسلمان در یک جامعه و محیط معین فراتر برود.
به عنوان مثال وقتی که انسان مسلمان تصمیم میگیرد که فریضه حج را انجام دهد، در حقیقت در مسیری گام نهاده است که باید آگانه به یک سری مقررات عمل کند. این مقررات از به اجرا گذاشتن شرایط حج و بایستههای آن از قبیل پرداختن خمس و زکات و مراقبت هوشیارانه از رفتارش آغاز میشود؛ زیرا وی از سوی خودش و جامعهای که او را در برگرفته است، وجدانش را مراقب قرار میدهد و این حالت جدید، در لحظهای که وی راهی حج میشود، در اثنای حج و در مراحل بعدی که تا پایان عمر(17) و در تمامی روابطش با مردم کشیده میشود، به او دست میدهد.
این تصمیم آگاهانه ادای حج، مستلزم مجموعه کارهایی آگاهانه در مراحل مختلف حج است.
سفر و خستگیها و دوری از خانواده و اجتماعی که انسان مسلمان در آن قرار دارد، حالت جدیدی در وی ایجاد میکند: او از فشار سختیهای موجود رها میشود و به عملیات آزادیبخش میپردازد و در هنگام رویارویی با پرستش بتهای مختلف؛ همچون قدرت، ثروت و مقام، بندگی خویش به خدا را در جایگاه نخست قرار میدهد. به عنوان نمونه در هنگام احرام، لباسش را بیرون میآورد و همانند دیگر حاجیان جامه محلی و گروهی خویش را کنار میگذارد. بیرون آوردن جامه در اینجا دارای مفهوم نمادین است و تأکید میکند که شخص حاجی باید امتیازهای حکومتی و یا مالی را ـ که این جامه نشانگر آن است ـ کنار بگذارد و تنها به وابستگیاش به خدا و برابری کاملش با سایر مسلمانان پای فشارد.
همچنین خودداری حاجی از مقداری از نیازهای روانی و بیولوژیکی (آمیزش و ازدواج) مفاهیمی چون تعادل، توانایی تحمل محرومیت و توانایی بر فداکاری و ایثار را در ذهن فرد مسلمان جای میدهد و اراده و تن را در برابر نیازهای مختلف مادّی و روانی مقاوم میسازد؛ یعنی وی بر شیوهای تربیتی فردی و اجتماعی بر وفق قانون توحیدی پای میفشارد و عمل میکند و میتواند حالت نا به هنجاری را که انسان در برابر نیازمندیها و داراییهای گوناگونش در آن به سر میبرد، پشت سرگذارد.
در حج، نیروهای عاطفی بههنجار نسبت به دیگران رشد میکند و ثابت میشود که انسان میتواند عواطف فردی خویش را زیرپاگذاشته، آن را نثار جامعه کند و این آثار حج، همان مفاهیم و پیامهای داستان ابراهیم خلیل و همسرش میباشد و نیز پیامد تجربهای است که این دو بزرگوار در مراحل مختلف هجرت به سوی این مکان دور (مکه) در سعی هاجر برای به دست آوردن آب و در تصمیم ابراهیم بر سر بریدن فرزندش اسماعیل، انجام دادند.
داستان ابراهیم در قرآن
لیکن در همین فضای حاکمیت بت پرستی، ابراهیم به نابود کردن بتها پرداخت؛ رویدادهایی که در پی این بت شکنی به وقوع پیوست، به سفر او به سرزمین شام انجامید و از اینجا، وی مأمور شد که راهی درّه تنگی شود که کوههای صاف از هر سو آن را در میان گرفته است و گرسنگی، سخت بر او فشار آورد. نیز ابراهیم مأمور میشود که همسر و نوزادش را [ در آن درّه ] رها کند و به این فرمان تن در دهد. تشنگی بر کودک غلبه میکند و مادر را وا میدارد که به جست وجوی آب بر خیزد، در حالیکه میداند: در جستجوی اسباب، هیچگونه تضادی با ایمان و اعتماد به خدا ندارد. این مادر، در عین اینکه نگران است، نا امید نیست و ایمانش کامل است».(18) چه، حرکت هاجر در اینجا آمیختهای از ایمان و اعتقاد به خدا و اتکای به خود است و برای یافتن آب تلاش میکند.
در این داستان، مفاهیم متعدد روانی، عاطفی و فکری به چشم میخورد و نقطه اوج آن در وجود بانویی دیده میشود که در سرزمینی دور دست و خشک قرار دارد.
همچنین در داستان میبینیم که ابراهیم به سربریدن فرزندش اسماعیل تصمیم میگیرد و بدان اقدام مینماید و سپس به جای او قربانی میکند؛ زیرا هدف سر بریدن اسماعیل نبوده بلکه هدف سر بریدن محبتی بوده که با محبت الهی کشمکش و تضاد داشته است و این محبت با قرار دادن کارد بر گلوی اسماعیل، سر بریده شد. اسماعیل به دنیا آمد، تا زندگی کند، شکوفا شود و فرزند بیاورد و در میان فرزندان او، آخرین پیامبر، گام در عرصه هستی بگذارد.(19)
داستانهای مختلفی که در قرآن آمده است، خط پیوندی را منعکس میکند که اسلام میان مکتب محمدی و خط توحید و قیام بر ضد بت پرستی و حکومت و پرستش بتها ـ خواه این بتها به صورت اجسامی بیجان باشند و یا به صورت انسان ـ کشیده است.
خط توحید در نگاهیکه به تاریخ دارد ـ آن گونه که داستان ابراهیم و دیگر داستانها بیان میکند ـ شیوه روشنی را تثبیت میکند که بر پیوند دورههای گوناگون تاریخ گذشته بشری استوار است. بنابراین، اسلام هم خودش را بهکلی از تجربهها و وقایع پیش از خود، بریده و جدا نمیداند، بلکه خود را نتیجه و پایانه خط برخوردها و درگیریها با بنیادهای گوناگون و رسوم و عادتهایی میداند که میخواسته به خط توحید ضربه وارد کند و خط شرک و بت پرستی بر قرار سازد، خطیکه خودش را با اشکال گوناگون عرضه میکند و نقطه مشترک همه این اشکال شرک آن است که بت، یا فرد و یا گروه مشخصی را مرکز جهان هستی و منبع قدرت آن بسازد.
دیدگاه اسلامی درباره حرکت تاریخ و در پرتو آنچه پیشتر گفته شد، تقسیمبندی تاریخ به چند مرحله مشخص را ردّ میکند. این تقسیمبندی از یک معیار تجزیهگرایی نشأت میگیرد و هر مرحله بعدی را نابود کننده مرحله قبلیاش میداند و همچنین براساس ویژگیهایی که بر پایه واقعیت تجربه صنعتی در جامعه معاصر غربی وجود دارد، یک خط تکاملی برای حرکت تاریخ ترسیم میکند.
مکتب مارکسیم، سطح تحول نیروی تکنولوژیک را معیار پیشرفت و عقب افتادگی میداند. در حالی که مکتب جامعهشناسی بر این باور است که حالت فکری معیار تکامل تاریخی میباشد.
بر این اساس، برای معیارهای پیشرفت و عقب افتادگی، دیدگاه نابهسامانی به وجود میآید که معیارهای عدالت را از معیارهای نیرو (تکنولوژی و علوم) جدا میسازد و حتی پا را از این فراتر میگذارد؛ زیرا معیارهای عدالت را وابسته و یا پیرو معیارهای نیرو قرار میدهد. از این جا میفهمیم که این مکتب به تدریج، آلت دست جوامع صنعتی در هنگام رویارویی آنان با جوامع عقب افتاده قرار گرفته است که سیاست تخریبی و ویرانگری جوامع پیشرفته را در حق جوامعی که از لحاظ نیرو و ثروت به پایه آنها نمیرسند، توجیه میکند، تا آنجا که انسان میبیند که فلسفههای معاصر غربی، معیارهایی را پذیرفتهاند که ویژه جامعه صنعتی است و همین معیارها را معیار حق و عدالت (حق و عدالت خود) قرار دادهاند.
از اینجا در مییابیم که چهقدر این ایدئولوژیها به سادگی به زبانی تبدیل میشود که خشونت جوامع صنعتی در رویارویی با جوامع عقب افتاده را توجیه میکند. مگر نهاین است که فرانسه با شعار انقلاب فرانسوی مصر را اشغال کرد؟ و آیا اتحاد جماهیر شوروی با شعار پیشرفت و سوسیالیزم، به افغانستان تجاوز نکرد؟ این فلسفهها پس از آنکه از شعارهای خویش سپر محکمی برای نگهداری از تن خود میسازد، در بین راه آنها را میخورد. به عنوان نمونه، بلعیدن اصل «برابری» در اندیشه لیبرالیستی و اصل «از میان بردن استثمار» در اندیشه مارکسیستی از سوی این دو مکتب بر روی میزِ بازی ابزارکار و بازار آزاد انجام شد؛ زیرا برابری و آزادی در اینجا به معنای آزادی مالک ابزار کار و مالک بازار است.
در هیچ حالتی امکان ندارد که اندیشه اسلامی با اینگونه فلسفهها سازش کند؛ زیرا در هیچ حالتی امکان ندارد که مسلمانان جامعه فرعونی را پیشرفتهتر از جامعه ابراهیم خلیل علیهالسلام بدانند، آنهم به این دلیل که جامعه فرعونی از قدرت و ثروتی بیشتر برخوردار است.
چنانکه امکان ندارد که مسلمانان جامعه عباسی و اموی را ـ که پیش از آن بوده است ـ یک الگوی پیشرفتهتر از حکومت مدینه بدانند که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله آن را بینان نهاد و دلیل آن هم این باشد که این دو جامعه از لحاظ مادی و تکنولوژی از جامعه مدینه پیشرفتهتر بودهاند. چه، مسلمانان حکومت پیامبر صلیاللهعلیهوآله را الگویی میدانند که حکومتهای آینده را بر اساس آن قرائت میکنند و به مقدار نیرویی که حکومت مدینه و یا هر حکومت دیگر از آن برخوردار است، کاری ندارند.
در اینجا معیارهای عدالت و توحید و تقوا باقی میماند و همین معیارهاست که عنصر پایدار در قرائت سرشت پیوستگی اجزای پدیده حج است. بالطبع این سخن بههیچ وجه بدین معنا نیست که اسلام اصلی را مطرح میکند که در تضاد همیشگی با دیگر معیارهاست بلکه واقعیت آن است که اسلام معیار توحید را محور ساماندهنده و حاکم بر معیارهای نیرویی میداند که بر اساس خط توحید و عدالت سنجیده میشود و لذا این معیارها یا با معیار توحید پیوند دارد، یا با آن متفاوت است و یا ناقض آن میباشد. بدین سبب، میتوانیم بفهمیم که چرا مسلمانان تجربه مدینه را معیار قرائت و شناخت تجربههای بعدی میدانند؟ دلیل این نظرگاه مسلمانان آن است که تجربه مدینه معیار عدالت و توحید است، هر چند این معیار با معیارهای مدنیّت و نیروهای مادّی تفاوت دارد.
بدین ترتیب، اسلام اندیشهای را ارائه کرده است که در هیچ حالتی به افراد مسلمان یا به قرآن امت اسلامی و یا به جهان مستضعفین در سطح جهانی، خیانت نمیکند.
به دلایلی که گفته شد، میگوییم: اسلام آنچه را که پیش از او بوده است و در نتیجه، غیر خودش را نفی نمیکند بلکه دیدگاهی را برای پیروانش به وجود میآورد که در برخورد با دیگران به آنان اجازه دهد که تجربه توحیدی را از تجربه بت پرستی جدا سازند و شیوه توحیدی را فرا گیرند و شیوه بت پرستی را طرد کنند.
از جمله چیزهایی که این شیوه و این دیدگاه را توجیه میکند، وضعیت حج در زمان پدیدار شدن اسلام و برخورد اسلام با آن است. به عنوان نمونه قریشیان در آن زمان به همراه حاجیان وارد عرفات نمیشدند بلکه در حرم درنگ میکردند و میگفتند: ما خانواده خداوند در شهر او؛ و ساکنان خانه او هستیم و نیز میگفتند: ما «حُمس» هستیم. هدف آنان از این رفتار، این بود که از دیگران جدا شوند و موقعیت دوران جاهلیت خویش و مقام و برتری را که داشتند، حفظ کنند.
از اینرو، خداوند این امتیاز جاهلی آنان را از میان برد و به آنها دستور داد که همانند دیگر مردمان عمل و در عرفات وقوف کنند و فرمود: «سپس به طریقی که همه مسلمانان باز گردند، برگردید».(20)
از نشانههای حج در دوران جاهلیت این است که حج یکی از اعیاد مردم این دوره و نیز جایگاهی برای مباهات به نژادهای قبیلهای و آثار پدران و سرگرمی و دشمنی بوده است. از این رو، قرآن این رفتار را رد کرده، در آیهای میگوید: «در اثنای آن جماع نکند و فسقی از او سر نزند و جنگ نکند».(21)
نشانههای این روش در چیرگی شیوه شرک و بت پرستی، از آنجا آشکار میشود که اعمال مشخصی را استوار میسازد و اعمال دیگری را که در قبل رایج بوده است، دور میافکند، تا مسیر خالص توحیدی را ترسیم کند و ویژگیهای تجربه ابراهیم و آثار او را جاودانه سازد و نیز دعوت و آموزههای او را از لحاظ اعتقادی و عملی تجدید کند.
این پیوند حج با خط توحیدی مکتب اسلام در گذشته، پس از گذشت سیزده قرن، از سوی مسلمانان در قرن بیستم نیز ادامه دارد. به عنوان نمونه، محمد اسد در توصیف تجربه خویش در حج میگوید:
«وقتی روی آن تپه ایستادم و به پایین به سمت دشت عرفات که آن را نمیدیدم چشم دوختم، احساس کردم که گویی زمینی تیره رنگ پیش روی من است، زمینی که چند لحظه پیش مرده بود و اینک با حرکت امواج انسانی در آن، زندگی از نو آغاز شده است. فضای عرفات مالامال از صداهای شگفتانگیز میلیونها زن و مردی است که در قالب بیش از هزار و سیصد حج، فاصله میان مکه و عرفات را پیاده ویا سواره پیمودهاند. چرا که صداها و گامهای آنان و نیز صداها و گامهای حیواناتشان، بیدار و از نو شنیده میشود: من آنان را میبینم که راه میروند، سوار میشوند و گرد هم میآیند؛ یعنی تمامی آن میلیونها حاجی با لباسهای سفیدشان در طی هزار و سی صد سال. برادرانی دارم از سمت راست و برادرانی دارم از سمت چپ و هیچ کدام آنها را نمیشناسم، لیک هیچ کدام از آنان با من بیگانه هم نیست».(22)
در تجربه حج دیگر چنین میخوانیم: «انسان وقتی که در مکه مکرّمه، خاستگاه اسلام و در مدینه منوره، جایگاه نخستین حکومت اسلامی حضور مییابد، از خاطرات این سرزمینها درس های معنوی بزرگی میگیرد: در اینجا وحی فرود آمده و از اینجا پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله برخاسته است، در حالی که انسانها را فرا میخوانده و مژده و بیم میداده است. در این مکانها نخستین دعوت کنندگان اسلامی شکنجه شده و برخی از آنان در رویارویی با طاغوت به شهادت رسیدهاند و از همین مسیر، مسلمانان از مکه به مدینه هجرت کردند».(23)
همان گونه که تجربه حج با شیوه توحیدی در تاریخ پیوند دارد، پس از فراخوانی اسلامی درگیری میان خط عمل توحیدی و خط بت پرستی و حکومت ادامه دارد.
از این رو، در تاریخ این پدیده و واقعیت فعلی آن، مجموعهای از پدیدهها و عملکردهایی را میبینیم که تلاش میکند بر این تجربه ضربه بزند و یا دست کم آن را تضعیف کند و به صورت یک عمل ظاهری و بدون محتوا در آورد.
به عنوان نمونه در بسیاری از دورانهای تاریخی پس از مرحله نخست اسلام میبینیم که نابهسامانی عمومی در ساختار جامعه اسلامی بر پدیده حج بازتابهایی داشته است؛ زیرا تعیین مسؤول حج از سوی سلاطین و امتیازات و فعالیتهای مختلف دیگری که از بایستههای این مسؤولیت میباشد، موجب میشود که این مقام فرصتی را برای پیشرفت، گردآوری ثروت و توجیه شرعی در آمدها و منافع گوناگون پیش آورد. چنانکه نابهسامانی عمومی در دورههایی مشخص، موجب شده است که چندین مسؤول برای حج تعیین شود و در نتیجه، فاصله جغرافیایی یا نژادی و یا مذهبی میان حاجیان بهوجود آید.
افزون بر این نابه سامانیها، گروههای بسیاری در میان راه به کاروانهای حاجیان هجوم میآورند و اموال آنان را به یغما میبرند. همچنین، بازرگانان و عربهای بیابانی در مکه تلاش میکنند که حیوانات را با قیمت گزافی به آنان بفروشند.
در حال حاضر، ما شاهد محدودیتهای سیاسی از سوی کشوری هستیم که مسلمانان در آن زندگی میکنند که مانع از آزادی در اعمال حج میشود، به ویژه محدودیتهایی را که خود کشوری که مکه در آن واقع شده ایجاد میکند.
چه، در آنجا محدودیتها، مراقبتهای امنیتی و سیاسی و دخالتهایی بهچشم میخورد که اجازه نمیدهد حاجیان آنگونه که میخواهند حج را برگزار کنند.
با این وجود، پدیده حج همچنان زنده است و هر سال نیرومندتر و گستردهتر میشود. تعداد حاجیان در سال 1980 نزدیک به یک میلیون رسید، در حالی که در سال 1914 هفتاد هزار بوده است.(24) سرانجام، درگیری میان این پدیده و تمامی پدیدهها و روابطی که مانع از برگزاری آن به این و یا آن شکل میشود همچنان ادامه دارد.
بعد سیاسی حج
از این رو، آنگونه که ملّیگرایی، دیگر ملتها را بلعیدهاند مسلمانان را نمیبلعند و اینان قربانی آن نمیشوند و کشورهایشان که بر حسب انگیزه فطری، عاطفی و نژادی آن را دوست میدارند ـ قبلهای نیست که به سوی آن روی آورند و کعبهای نیست که آن را زیارت کنند، بلکه مسلمانان را یک قبله هست که شرقی و غربی، عربی و غیر عربی به سوی آن رو میکنند و این قبله، همان کعبه است که هندی و افغانی و اروپایی و آمریکایی... آن را حج میکنند. از این رو، حج پیروز شدن بر ملیگراییهای میهنی، نژادی و زبانی است که گاهی برخی از ملتهای اسلامی زیر فشار عواملی بسیار، طعمه آن میشوند. در حج تمامی ملتهای اسلامی از تمامی جامهها و لباسهای منطقهای خویش که برخی از برخی دیگر تشخیص داده میشوند و گروههایی نسبت به آن تعصب نشان میدهند، برهنه میشوند و همگی یک لباس را میپوشند که از آن در زبان دین وقفه و در اصطلاح حج و عمره به نام «احرام» یاد میشوند. کوچک و بزرگ، رییس و مرئوس، ثروتمند و فقیر سرهایشان را برهنه میکنند و همگی با یک زبان یک سرود را میخوانند:
«لَبَّیْک ، اَللَّهُمَّ لَبَّیْک ، لَبَّیْکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْک ، لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک».(25)
از دیدگاه امام خمینی قدسسره طواف پیرامون کعبه، رمز آن است که گردش پیرامون هر اصلی حرام است، مگر پیرامون اصول الهی و سنگ زدن به شیطان، رمز آن است که باید تمامی شیاطین آدمی و جنّی در زمین را از خویش راند.
ای حاجیان! این پیام پروردگارتان را به ملت هایتان با خود ببرید که «جز خدای را نپرستید و جز او در برابر هیچ کس سر فرود نیاورید».(26)
حج یکی از گردهماییهای مسلمانان است و از لحاظ فراگیری و گستردگی، مهمترین و زیباترین آنها به شمار میرود و این گردهماییها عبارتند از:
1 ـ گردهمایی که در سطح یکی از محلههای یک شهر برگزار میشود و روزانه پنج بار تکرار میگردد؛ یعنی نماز جماعت که خداوند آن را سنت نهاده است.
2 ـ دومین گردهمایی درسطح یک شهر و در هر هفته یک بار تشکیل میشود و خداوند برای انجام این گردهمایی نماز جمعه را وضع کرده است.
3 ـ سومین گردهمایی در سطح تمامی جهان اسلام برگزار میشود.(27) زیرا در این گردهمایی، مسلمانان از نقاط مختلف کره زمین با یکدیگر دیدار میکنند، تا با همدیگر آشنا شوند و به تبادل دیدگاهها و تجربهها بپردازند و یگانگی خود را بر دیگر یگانگیها؛ نظیر وابستگیهای مختلف تاریخی، اجتماعی و فرهنگی چیره سازند.
احمد شلبی از تجربه خویش در حج اطلاعات ارزندهای ارائه میدهد و به نقاط زیرا اشاره میکند:
ـ حج گردهمایی مسلمانان است که در آن نمایندگانی برگزیده نشدهاند که برحاجیان احساس برتری کنند و به جدال بپردازند بلکه در به روی هرکس که بتواند در این گردهمایی بزرگ شرکت کند باز است.
بنابراین، حاجیان نمایندگان تمامی شهرها و حتی تمامی روستاها هستند و نیز از جانب همه فرهنگها و طبقات نمایندگی میکنند.
ـ از آثار حج، آشنایی طوایف مختلفی است که از چهار گوشه جهان اسلام آمدهاند. هر زمان که در حال انجام این فریضه بودم و با دوستان از اینجا و آنجا مینشستم، به بررسی مشکلات جهان اسلام میپرداختیم.(28)
ـ از آثار مهم حج که من از طریق ارتباط با کشورهای مختلف در جهان اسلام به عمق آن پی بردم آن است که در بسیاری از این کشورها، برای نام «حاجی» که نام کسی است که این فریضه را انجام داده باشد، ارزش خاصی قائلند. اهمیت این نام به آنجا میرسد که حتی پسران آن را از پدران و اجداد خود به ارث میبرند، چنانکه این موضوع در کشورهایی چون اندونزی، مالزی و سودان رایج است. شخصیکه به حج رفته و سپس این نام را پیدا کرده است، هرگز فراموش نمیکند که باید به پاکی و درستکاری روی آورد تا سزاوار این نام باشد.(29)
مفاهیم مختلف سیاسی که این پدیده در جامعه اسلامی آنها را در خود دارد، ویژگیهای خاص این جامعه را در بر دارد؛ زیرا سیاست یک بنیاد مستقل و جدا از سایر جوانب و ابعاد زندگی فردی و اجتماعی نیست بلکه سیاست در ضمن یک عمل فراگیر و دارای ابعاد مختلف قرار دارد که این عمل به شیوه سیاسی اسلامی بعد توحیدی میدهد.
از اینجا متوجه خواهیم شد که برخی از تحلیلگران و پژوهشگران در فهمیدن مفاهیم حج در دو موضوع دچار خطا شدهاند:
1 ـ موضوع نخست این که سعی میکنند حج را به پدیدهای صرفا تعبدی مبدل سازند و به اجرای برخی از احکام و واجبات بسنده کنند، آن هم با این دیدگاه که این احکام اعمالی است که هیچ ارتباطی با سایر ابعاد زندگی اجتماعی ندارد و شما میتوانید در بسیاری از پژوهشها و موضعگیریهای سازمانهای مختلف سیاسی این دیدگاه را ملاحظه کنید. این نظریه، موضع وعملکرد تاریخی را منعکس میکند که در طول تاریخ با پدیده حج درهم آمیختهاند. لیک اینگونه نگرش به پدیده حج نتوانست تمامی این پدیده را بپوشاند و آن را فراگیرد، مگر در دورههای معیّنی از تاریخ و این پدیده همچنان زنده باقی ماند که به زندگی تحرک میبخشد و به انتظار فضایی مناسب است، تا به عنوان یکی از ارکان جامعه توحید، سرشت نخستین خویش را باز یابد.
2 ـ موضوع دوم، موکول کردن حج به یک کنفرانس سیاسی سالانه بر طبق روشی است که ما در عملکردهای جدید سیاسی شاهد آن هستیم؛ یعنی در گردهمایی و یا کنفرانس حزبی و امثال آن. خطای این نظرگاه در این نهفته است که برداشت جدید از سازمانهای سیاسی را بر پدیده حج افکندهاند، در حالی که حج، اصول و اندیشه خاص خود را دارد و این اصول و اندیشه در پدیده حج خود را نشان میدهند و ابعاد عقیدتی، فکری، روانی اقتصادی و سیاسی همزمان در آن گنجانده شده است و همین امر به حج برجستگی ویژهای میدهد، چنانکه به هر کدام از ابعاد آن برجستگی خاصی میبخشد که اصول، قوانین و منطق مخصوص به خود را دارد.
از این رو، ما تأکید میکنیم که باید یک اندیشه کلی راجع به پدیده حج به دست آورد و بر شیوههای فراگیر و انعطافپذیر تکیه کرد که به پژوهش گر اجازه میدهد به واقعیت و دادههای آن را پیدا کند، بدون این که به عقاید و نظرگاههای مختلف اجازه دهد که به صورت یک قالب خشک و ناتوان از درهم آمیختن مفاهیم و ابعاد این سازمان در آید. در این حالت، میباید مفاهیم و روشهای اعتقادی و فکری و دیدگاههای علمی را متحول ساخت بهگونهای که با سرشت موضوع مورد بحث همخوانی پیدا کند و در این رابطه باید از ارزشها و دیدگاههای جامعهشناسی به ویژه روشهای جامعه جدید غربی چشم پوشی کرد.
به عنوان مثال مفهوم توحید، گروه، فطرت، عبادت، شریعت و دیگر موضوعات اعتقادی و فکری همچون مفهوم نژاد پرستی، قبیله گرایی و ملّیگرایی، همگی مفاهیمی است که در پژوهشهای تاریخی و واقعی جامعه توحیدی به شمار میروند که پژوهشگران میتوانند مفاهیم اجتماعی دقیقی را که با واقعیت و برداشتهای محیطهای مختلف اجتماعی آنان سازگاری دارد متبلور سازند.
مشکلی که ملتهای اسلامی گرفتار آن هستند و به اوج خود رسیده است، به زودی راه را به روی شخصیت فکری اسلامی باز خواهد کرد تا پس از فرسایش در یک دوران طولانی و حرکت انحرافی، دوباره حرکت خویش را از سرگیرد. به بیانی روشنتر: ژرفای زخم و ستبر بودن بندها ضرورت یک حرکت فراگیر را ایجاب میکند که پا برجاماندن هر کدام از بنیادهای این حرکت جز از طریق پیوند و همکاری با دیگر بنیادها امکانپذیر نخواهد بود.
این حرکت، قدرت مسلمانان در رویارویی با تمدن فراگیر در میدانهای مختلف جهاد را به آزمایش میگذارد.
پي نوشت :
1 . یوسف :40
2 . مائده :44
3 . نساء :59
4 . فرقان /2.
5 . آل عمران، /97.
6 . ابوالحسن ندوی، الأرکان الأربعه، ص279
7 . همان، ص282
8 . همان، ص 285
9 . حج : 29 ـ 27
10 . انشقاق : 6
11 . بقره : 186
12 . محمّد باقر صدر، مقدّمات فی تفسیر الموضوعی للقرآن، دار التوجیه الاسلامی، سال 1980، ص152
13 . حجّ /32.
14 . بقرة /165.
15 . توبه : 24
16 . دکتر علی شریعتی، خود سازی انقلابی، از کتاب انقلاب ایران: الجذور الایدیولوجیه. گرد آوری دکتر ابراهیم دسوقی شتا، الوطن العربی، سال 1979، شماره 89
17 . دراندیشه رایج میبینیم که اگر حاجی مرتکب خطایی شود مردم به شدت از او انتقاد میکنند، در حالی که اگر یک فرد معمولی همین خطا را مرتکب شود، آنان چندان توجهی به او ندارند.
18 . همان، ص253
19 . همان، ص 254
20 . بقره : 197
21 . بقره : 197
22 . محمد اسد، الطریق الی مکه، دار العلم للملایین، ص 404
23 . محمد خنسه، مجلّة الحکمه، شماره 4، ص 701
24 . دائرة المعارف الاسلامیه، شماره 103، سال 1975، قاهره، مادّه «حج».
25 . ابوالحسن ندوی، الارکان الاربعه، ص 263 و 264
26 . نامه امام خمینی قدسسره به حجاج، سال 1399 هجری.
27 . دکتر محمد سعید رمضان بطوئی، مقدّمه کتاب مناسک حج وعمره، ص12
28 . همان، ص 163
29 . همان، 162
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}