فقه حج از نگاه امام علی (ع) (1)
فقه حج از نگاه امام علی (ع) (1)
«اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بابُها»(1).
به رغم جفای زمانه و توطئهها و خیانت هایی که منجر شد بر بسیاری از دانش ها و دادههای پربار او برای اسلام و انسانیت او پرده [تجاهل و] تعاصب کشیده شود. او نخستین مفسر و متکلّم و فقیه اسلام است.
اگر شخصی منطقی به دور از غوغا و هیاهوی سیاست ببیند صحیح بخاری و مسلم در موازین صحیح دینی و فقهی، به ذکر نام راویان ضعیف یاگمنام؛ مانند ابوهریره و عِکرمه و کعبالأحبار اهتمام تام میورزند، اما در اسناد خود از علیبن ابیطالب علیهالسلام جز گذرا و به گونه پیشامد، نامی نمیبرند، قلبش از درد پاره میشود !
از آن رو که ایشان پیشوای فکریِ مسلمانان است، آنان باید در مشکلات فکری و مطالب دینی ـ از جمله مطالب فقهی ـ بدو رجوع کنند.
پژوهش حاضر تلاش دارد میراث فقهی امام علیهالسلام را در ابواب مختلف حج که به ما رسیده است، تبیین کند. امیدواریم در دستیابی به اهداف مورد نظر در مانا کردن میراث فقهی امام ـ از یک سو ـ و تاباندن پرتو علوی بر فقه حج ـ از سوی دیگر ـ موفق باشیم.
به گونه اساسی، مصدر روایات و احادیث این پژوهش، منابع ذیل است:
1 ـ اخبار و روایاتی که منسوب به امام علی علیهالسلام است و در وسائل الشیعه شیخ حرّ عاملی آمده و درباره جوانب گوناگون حج است.
2 ـ اخبار و روایاتی که از امام علی علیهالسلام مربوط به باب های مختلف حج میباشد و از مصادر گوناگون حدیث و فقه و تفسیر، بنا بر مذهب جمهور، دکتر «محمد روّاس قلعه چی» در کتاب «موسوعة فقه علیبنابی طالب» گرد آورده است.
منبع نخست، اساس پژوهش بوده، دوّمین مصدر با هدف مقارنه و افزایش مناسب به موضوع بحث است. تا آن اندازه که توانستهایم این تحقیق را به گونه ابواب متعارف فقهی در کتاب حج، تقسیم کرده و باب هایی را که سخنی از امام علی علیهالسلام در آن یافت نمیشود، حذف نمودهایم.
در این باره گفتههای بسیاری از امیر مؤمنان علیهالسلام هست؛ از جمله در خطبهای فرمود:
«آیا نمیبینید خداوند از نخستین آفریدههای خود از آدم تا آخرین آنان را در این عالم، به سنگ هایی آزمود که ضرر و سودی نمیرساند و نمیبیند و نمیشنود؟! سپس به آدم و فرزندانش دستور داد توجه خود را بدان معطوف کنند.»(3)
و در خطبه دیگر فرمود:
«خدای سبحان بر شما حج بیشتر را واجب کرد، تا نشانه تواضع آنان در برابر عظمت خداوند و اذعانشان به عزّتش باشد... حجّش را واجب و حقّش را لازم و کوچ بدانجا را بر شما فرض کرد.»(4)
و به فرزندانش فرمود:
«توجه به بیت پروردگارتان داشته باشید که از شما خالی نماند، که در این صورت، سعادتمند خواهید شد.»(5)
این فرمایش ها درباره حج واجب است. در فضیلت و استحباب حج، در خبری به نقل از ایشان علیهالسلام در عللالشرائع و عیونالاخبار و خصال ـ به سندی که منتهی به امام رضا علیهالسلام به نقل از پدرانش علیهمالسلام میباشد ـ آمده است:
مردی از امیر مؤمنان علیهالسلام پرسید [حضرت] آدم چند بار حج گزارد؟
حضرت فرمود: هفتصد بار پیاده حج کرد. نخستین حجّی که گزارد، زنجرهای با او بود که آب را به او نشان داد و با او از بهشت بیرون آمده بود.
و از امام در باره اوّلین کسی که از اهل آسمان حجگزارد، پرسید. فرمود: جبرئیل بود.»(6)
و از ایشان روایت است: برای شش کس بهشت را ضمانت میکنم؛ از جمله کسی که در راه حج بمیرد.(7)
فضیلت حج نیاز به بیان ندارد، بلکه بحث در تعیین نوع افضل است و علمای مشهور اهل سنّت، به افضلیت اِفراد معتقدند و امامیه به افضلیت تمتّع. در جواهرالکلام آمده است:
«اگر شخص مستطیع نباشد یا حَجّةالإسلام را به جا آورده باشد و حج برای او مستحب باشد، اختلافی نیست که تمتع ـ به هر دو قسمش ـ افضلیت دارد. نصوص در این باره مستفیض یا متواتر، بلکه از قطعیّات مذهب شیعه است و در برخی به نقل از صادق علیهالسلام است: اگر دو هزار سال حج گزارم، جز به تمتع نیست.»(8)
از امام صادق علیهالسلام در این باره پرسیده شد، فرمود:
«علی علیهالسلام میفرمود: برای هر ماهی عمرهای است. تمتّع به جاآر، که واللّه افصل است... .»(9)
بر خلاف آنچه که مصادر سنی از ایشان روایت میکنند که میفرمود: «حج را به افراد گزار، که افضل است.»(10)
صاحب جواهر وجوه متعددی را از فقها نقل کرده و سپس این قول را برگزیده است که نیّت نوع است.(11)
در موسوعه فقه علیبن ابیطالب، نصّی از امام به نقل از مسند زید آورده که فقهای سنّت از آن «نیت نوع» را استفاده کردهاند. امام علیهالسلام فرمود:
«هرکس حج نگزارده است، میتواند عمره تمتع به جاآورد یا اگر بخواهد قِران یا اِفراد گزارد.»(12)
اما در این حدیث، حکم مختصر کسی آمده که حج به جانیاوردهاست و میفهماند که امام علیهالسلام در صدد امر دیگری جز نیّت است؛ زیرا وجوب نیّت در عبادت واجب و مستحب، بر کسی که حج بسیار بجا آورده و میخواهد حج جدید مستحبی به جا آورد یا کسی که حج نرفته و اولین بار است که حج مشرّف میشود، ثابت است.
«علی علیهالسلام میفرمود: اگر همراه زنی که برای اولین بار به حج میرود، محرم یا شوهرشنباشد، بلکه گروهی صالح باشند، اشکالی ندارد.»(13)
در وجوب حج بر این زن، گمان وی به امنیّتش کافی است؛ زیرا اگر امنیت داشته و در گروه (کاروان)، معتمدانی باوی باشند، مستطیع خواهد بود، چنان که در جواهر گفته است.(14) مفهوم فرمایش علی علیهالسلام و دیگر روایات این بحث، آن است که اگر ترس از راه بر او چیره شود، حج گزاردن بر او واجب نیست.
«اگر خردسال را به حج برند، حَجّةالإسلام را وقتی بزرگ شد، به جا میآورد، و اگر برده را به حج برند، حَجّةالإسلام را وقتی آزاد شد، به جا میآورد.»(15)
فقهای امامیه در این باب به حدیثی از امام علی علیهالسلام استدلال نکردهاند، اما فقهای سنت از ایشان حدیثی آوردهاند که فرمود:
«اگر خردسال حج بگزارد، تا زمانی که طفل است، مجزی است، اما هنگامی که بالغ شد، حَجّةالإسلام بر او واجب است و اگر برده حج به جا آورد، تا وقتی که عبد است، مجزی است و زمانی که آزاد گردید،حَجّةالإسلام بر وی واحب است.»(16)
«حج را آغازیدم و در این هنگام علی[ علیهالسلام ] را دیدم. پرسیدم: حج را تازه آغاز کردهام، میتوانم عمره را بدان ضمیمه کنم؟ فرمود: نه، اگر عمره را آغاز کرده بودی، میتوانستی حج را بدان ضمیمه کنی، اما اگر حج را شروع کردهای، عمره را بدان ضمیمه نکن. پرسیدم: اگر بخواهم این کار را انجام دهم، چه؟ فرمود: با چند ظرف آب غسل کن، سپس برای هر دو احرام بپوش و دو طواف به نیّت آن دو به جایآر.»(17)
همچنین روایت کردهاند:
«مقداد در منطقه «سقیا» بر علیبن ابیطالب وارد شد، در حالی که ایشان به بچه شتران، مخلوطی از آب و آرد و گیاه را میخوراند. عرض کرد: عثمان بن عفّان از جمع میان حج و عمره نهی میکند. علی علیهالسلام در حالی که بردستانش اثر آرد نمایان بود، وارد بر عثمان شد و فرمود: تو از جمع میان حج و عمره نهی کردهای؟ عثمان گفت: این اعتقاد من است. علی[ علیهالسلام ] در حالی که خشمگین بود، بیرون آمد و [به نیت حج و عمره] میگفت: «لَبَّیْکَ اَللّهُمَّ لَبَّیک بِحَجٍّ وَ عُمْرَةٍ مَعا».(18)
ابن ابی شیبه از مروان بن حکم روایت میکند:
«با عثمان بودیم که شنیدیم مردی به قصد هر دو [حج و عمره] لبّیک میگوید. عثمان پرسید: کیست؟ کفتند: علی است.
عثمان نزد ایشان رفت و گفت: نمیدانی من از این کار نهی کردهام؟ فرمود: میدانم، اما به خاطر حرف تو، فعل رسولاللّه را ترک نمیکنم.»(19)
روایات اهل سنت از امام علیهالسلام ، درباره چگونگی این عمل، متفاوت است. در روایتی از ایشان آمده است: «قارن» (جمع کننده حج و عمره) یک طواف و سعی میکند و در حدیثی دیگر است: دو طواف و یک سعی میگزارد.(20)
در فقه امامیه معروف است: قِران به یک سعی و دو طواف است(21) و از ایشان علیهالسلام نقل کردهاند:
«هر کس بخواهد بین حج و عمره جمع کند، قربانی با خود ببرد.»(22)
نخست: نیابت از توانمند، به هنگامی که بیماری یا پیری یا دشمن مانع وی شود. روایت است: آن حضرت پیر مردی را دید که حج نگزارده بود و به دلیل پیری توان آن را نداشت. پس به وی دستور داد مردی را بفرستد تا به نیابت از او حج به جا آورد.(23)
بر خلاف حدائق که قائل به وجوب نیابت به دلیل این روایت است، صاحب جواهر، دلالت این حدیث و امثال آن را بر وجوب رد کرده است.
مصادر سنی این مضمون را از امام علی علیهالسلام نقل کرده و از ایشان روایت نمودهاند:
«پیر مردی که در شُرف موت است و نمیتواند حج به جا آورد، مردی را با هزینه خود میفرستد تا از طرف او حج بگزارد.»(24)
همچنین از ایشان روایت شده که معتقد بود اشکالی ندارد از طرف مردی که حج به جا نیاورده، حج گزارند.(25).
اگر نایب شرایط وجوب را در آن سال داشته باشد، قول اخیر موافق فقه امامی است.(26)
دوم: واجب است نایب طبق شرط، حج تمتع یا قران یا افراد انجام دهد. در این باره روایتی آمده که صاحب وسائل به نقل از تهذیب و استبصار از حسنبن محبوب از علی علیهالسلام آورده است که آن حضرت درباره مردی که به شخصی درهمهایی داد تا به نیابت از او حج مفرده به جاآورد، فرمود: «نمیتواند حج تمتع به جاآورد. با صاحب دراهم مخالفت نکند.»(27)
در این روایت، امامی که از او سؤال شده، معلوم نیست. روشن است که «حسنبن محبوب» از امام علی علیهالسلام روایت نمیکند [زیرا معاصر ایشان نیست]. اگر مقصود از «علی» امیر مؤمنان و روایت منقول از امام کاظم یا امام رضا علیهماالسلام باشد که حسنبن محبوب معاصر ایشان بوده و از آنها روایت کرده است، بیش از یک واسطه در روایت ارسال هست. محتمل است که مقصود، از امام، علیبن موسیالرضا علیهماالسلام باشد که حسنبن محبوب از ایشان روایت میکند و به سبب تردّد روایت میان این دو احتمال، شیخ طوسی در تهذیب آن را موقوفه و غیر مستند به یکی از ائمه علیهمالسلام میداند.(28)
صاحب جواهر آن را مضمره شمرده، اما مسؤول در روایت را ناشناخته میداند،(29) ولی اشتهار تعبیر از امام علی، در لسان روایات، به گونهای که در این روایت آمده، واشتهار تعبیر از ائمه همنام ایشان به کنیه یا القاب یا اسم دوم یا سوم، بهگونهای است که تعبیر به اسم مفرد میشود و گویا این از خواص روایات مروی از اما علی علیهالسلام است، که به احتمال بسیار از ایشان باشد، و در این صورت مرسله خواهد بود.
«در معبر میایستد تا از آن جا بگذرد.»(30)
«میقات کسی که از مدینه، حج یا عمره بگزارد «ذوالحُلیفه» است. میتواند پیش از رسیدن بدانجا، از همسرش بهره جوید یا هر لباسی بپوشد.
میقات اهالی عراق، «عقیق»است و پیش از وصول به آن مکان، میتوان از همسر و لباس بهره جست. اگر اهل شام بخواهند حج یا عمره به جا آورند، میقاتشان «جُحفه» است. میتوانند هر لباسی را بپوشند و از اهل خود بهره جویند، تا به «جُحفه» برسند. میقات اهل یمن، «یَلَمْلَم» است و تا آن جا، حق استفاده از همسر و لباسِ غیر احرام را دارند. میقات اهل نجد «قَرْنالمَنازل»است. و میقات هر که پس از مواقیت است، خانهاش میباشد.»(31)
این مواقیت ـ جز با اندکی تفاوت ـ مطابق فقه امامی است.(32)
در فقه سنی معروف است که این عمل جایز میباشد و حج درست است. در این باره روایتی از امام علی علیهالسلام نقل کردهاند که در تفسیر آیه ...وَ اَتِمُّوا الْحَجَّ وَ العُمْرَةَ للّهِِ...(33) فرمود: «اتمام حج به این است که از خانهات برای حج و عمره مُحرم شوی».
مردی نزد عمر آمد و پرسید: من سوار بر کشتی و اسب و شتر آمدهام. کجا محرم شوم؟ عمر گفت: نزد علی برو و از وی بپرس. از علی علیهالسلام پرسید، آن حضرت فرمود:
«از جایی از وطنت که سفر را آغاز کردی، احرام بپوش» و او از مدینه منوره مُحرم شد.(34)
فقه امامی کاملاً مخالف این اعتقاد است و احرام پیش از میقات را درست نمیداند و روا نمیشمرد.(35)
در این باره روایات بسیاری از امامان اهل بیت علیهمالسلام آمده است؛ از جمله روایاتی از امام باقر و دو روایت از امام صادق علیهماالسلام در رد آنچه اهل سنت از امام علی علیهالسلام روایت میکنند. در آنها اعتقاد اهل سنت بعید شمرده شده است. اگر چنان بود که سنیان میگویند، رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله این فضیلت را ترک نمیکرد و از مدینه محرم میشد، اما او از «ذیالحُلیفه» احرام بست.(36)
«علی علیهالسلام به گروهی برخورد که ملخ دریایی میخوردند. فرمود: سبحاناللّه! شما در حال احرام هستید و چنین میکنید؟! گفتند: آن را از دریا صید کردهایم. فرمود: اگر چنین است، آن را در آب بیندازید.»(37)
مقتضای شبهه آن گروه، این بود که خوردن گوشت ملخ حلال است؛ زیرا قرآن(38) بر حلیّت صید بحر تصریح کرده است:
أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعا لَکُمْ وَلِلسَّیَّارَةِ...
اما امام برای ردّ شبهه آنان فرمود: آن را در آب بیندازید؛ یعنی اگر بحری بود میتوانست در آب زنده بماند. در جواهر از منتهی و تذکره علامه آمده است:
«بسیاری از علمای ما و علمای عامه میگویند ملخ دریایی، صید برّی است. مسالک میگوید: «در این باره اختلافی نداریم، ولی ابی سعید خدری و شافعی و احمد به روایتی با ما مخالفند.»(39)
نگارنده موسوعه فقه علیبن ابیطالب در این باب روایاتی از امام گرد آورده که در مصادر سنی موجود است. وی مینویسد:
«کشتن و اشاره و نشان دادن و دنبال کردن و خوردن صید بر محرم حرام است.»
علی علیهالسلام فرمود: «محرم صید را نمیکشد و بدان اشاره و راهنمایی نمیکند و آن را دنبال نمینماید.»(40)
اگر یکی از این کارها را بکند و صید را وی یا غیر محرم بکشند، محرم ضامن است.(41)
خوردن گوشت صید بر محرم حلال نیست، چه غیر محرم آن را شکار کند، چه محرم و چه برای وی شکار شود یا برای دیگری(42).
«حارث بن نوفل» جانشین عثمان در مکه بود. هنگامی که وی به مکه آمد، با غذای نمک سود از وی پذیرایی کردند. ماهیگیران کبکی را شکار کرده، پختند و در مقابل عثمان و همراهانش گذاشتند. اینان نخوردند، ولی عثمان گفت: ما آن را صید نکرده و دستور ندادهایم شکارش کنند. و غیر محرمان آن را صید کره و ما را بدان اطعام کردهاند. اشکالی ندارد بخوریم.
به دنبال علی [ علیهالسلام ] فرستادند و جریان را به ایشان گفتند. علی ناراحت شد و فرمود: شما را به خدا سوگند ! یکی از شما سخن مرا تأیید کند. وقتی برای رسولاللّه [ صلیاللهعلیهوآله ] ران گور خری آوردند، رسولاللّه نفرمود: ما محرم هستیم و آن را به کسانی که غیر محرمند، بدهید؟! دوازده نفر از اصحاب رسولاللّه شهادت دادند.
سپس علی فرمود: یکی از شما مردان برای خاطر خدا شهادت بدهد. وقتی برای رسولاللّه تخم شتر مرغی آوردند، ایشان نفرمود: ما محرم هستیم. به غیر ما بخورانید؟ از آن گروه دوازده نفری، عدهای شهادت دادند.
حارث بن نوفل میگوید: [پس از شهادت اصحاب] عثمان خود را از سر سفره عقب کشید و به همراهانش پیوست و ماهیگیران غذا را خوردند.(43)
عبد الرزّاق روایت کرده که علی در حالی احرام، صید را مکروه میدانست و این آیه را میخواند:
أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعا لَکُمْ وَلِلسَّیَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما...(44).
کشتن کفتار که به انسان حمله نکند، صید شمرده شده و موجب کفاره است، اما اگر بر محرم حمله کند و توسط وی کشته شود، بر محرم کفاره واجب نیست. علی علیهالسلام فرمود:
«اگر کفتار بر محرم حمله کند، میتواند آن را بکشد، اما اگر پیش از حمله، آن را بکشد، باید میش بالغی کفاره دهد.»(45)
کشتن مار سیاه و افعی و عقرب و سگ هار و حیوانی که بر محرم حمله آورد، رواست(46) و نیز کلاغ(47) و میتواند کنه های شترش را بگیرد و بکشد.
در جواهر آمده است: اگر محرم، حیوان برّی را صید کند، میته بوده و بر محلّ و محرم حرام است، چنانکه شیخ طوسی وحلّی (ابن ادریس) و قاضی ابن سراج و یحیی بن سعید حلّی و فاضلان ـ محقق و علامه حلی) و دیگران ـ آنگونه که از برخی از آنان نقل شده ـ بدان تصریح کردهاند، بلکه در نهایه و مبسوط و تهذیب و وسیله و جواهر ـ بنابر آنچه از بعضی نقل شده ـ مانند میته است. در کتاب اخیر اجماع بر این اعتقاد است، و به دو خبر از امام علی علیهالسلام در این مورد استدلال شده است: نخست: خبر وهببن وهب از جعفر از پدرش از علی علیهالسلام :
«اگر محرم صید را ذبح کند، محرم و مُحل نمیتوانند از آن بخورند و مانند میته است و اگر صید در حرم ذبح شود میته است، چه محلّ ذبحش کند و چه محرم.»
دومین خبر از اسحاق از امام جعفر علیهالسلام است که علی علیهالسلام میفرمود:
«اگر محرم صید را در غیر حرم ذبح کند، میته است و محل و محرم نمیتوانند از آن بخورند و اگر محل صید را در حرم بکشد، میته است و محل و محرم نمیتوانند از آن بخورند.»(48)
«علی علیهالسلام در این باره فرمود: «نباید محرم، عطر و روغن استعمال کند. اگر پوستش ترک خورد، از غذایی [چرب [که میخورد، بر آن میمالد و اگر چشم درد داشته باشد، صبرزرد [که گیاهی دارویی است] به چشمش میکشد، نه زعفران.»(50)
از ابوجعفر امام باقر علیهالسلام روایت شده است:
«علی علیهالسلام محرم بود و یکی از کودکانش با او بود که او لباس رنگی به تن داشت. عمر بن خطاب وی را دید و گفت: ای ابا الحسن ! احرام با لباس رنگی رواست؟ فرمود: نیاز به کسی نداریم که به ما سنت آموزد! این لباس ها با گل سرخ رنگ شده است.»(51)
نگارنده موسوعه فقه علیبن ابیطالب مضمون این خبر و احادیث دیگر را به عنوان «ما یَحْرُمُ عَلَیالْمُحْرِم مِنَ الِّلباس» آورده و مینویسد:
«مرد نمیتواند لباس را که با زعفران یا ورس یا گل کاجیره (کافشه) رنگ شده، بپوشد.»(52)، اما اگر با چیزی جز اینها رنگ شده، میتواند بپوشد. محمدبن علیبنالحسین میفرماید: عمربن خطاب، عبداللّه بن جعفر را در حال احرام با دو لباس رنگی دید، پرسید: این چیست؟ علیبن ابیطالب [که در آن جا بود] فرمود: فکر نمیکنم کسی بتواند به ما سنت را بیاموزد ! عمر چیزی نگفت.(53)
محرم نمیتواند سرش را بپوشاند. علی علیهالسلام فرمود: «احرام مرد این است که سرش را نپوشاند(54)، اما زن هر لباسی را که بخواهد، میتواند بپوشد، جز آنچه رنگ شده است. وی میتواند کفش [غیر بندی] و شلوار و روپوش بلند بپوشد(55)، ولی روبند بر صورتش نباید بیندازد. اگر بخواهد صورتش را بپوشاند، لباسش را بر رویش میکشد.»
ابن ابی شیبه از علی[ علیهالسلام ] روایت کرده که ایشان زنانی را که محرم بودند، از استفاده از نقاب نهی میکرد، اما میتوانستند لباسشان را بر صورتشان بکشند(56)، همچنان که از پوشیدن دستکش نهیشان نمود.(57)
محرم میتواند انگشتر در دست کند. اسماعیلبن عبدالملک میگوید: علی را در حالی که محرم بود، دیدم انگشتر در دست دارد(58) و (59)
نگارنده موسوعه احادیثی را از امام علی علیهالسلام آورده که در مصادر سنی است و درباره حرمت نکاح محرم و نیز حرمت جدا کردن دندان یا ناخن و... از بدن، و مباح بودن حجامت است. وی مینویسد:
همچنان که در حج، جماع حرام است، محرّکهایش مانند بوسیدن و امثال آن هم حرام میباشد، ولی حج را باطل نمیکند. علی فرمود: «اگر محرم زنش را ببوسد، باید قربانی کند.»(62)
حسینبن علی [ علیهالسلام ] در سفر به مکه همراه عثمان بود که در راه بیمار شد، عبداللّهبن جعفر در «سقیا» به او برخورد و از وی پرستاری نمود، تا زمانی که ترسید حج را از دست بدهد. از این رو، به دنبال علیبن ابیطالب و اسمای بنت عمیس که در مدینه بودند، فرستاد و خود به سوی مکه روانه شد. آن دو آمدند و [امام [حسین به سر درد خود اشاره کرد و علی دستور داد سرش را بتراشند، سپس در «سقیا» قربانی را به نیابت از او کشت و شتری را نحر کرد.(64)
محرم میتواند بدن و سرش را بشوید(65) و حجامت کند. علی ـ کرّماللّه وجهه ـ فرمود: «اگر محرم خواست، میتواند حجامت کند.»(66) و (67)
آنچه گفته شد، سخنان امام علیهالسلام درباره «محرمات احرام» بود، اما درباره «کفاره مخالفت با محرمات»، احادیثی دارند؛ از جمله:
«اگر ریشهاش در حرم باشد، باید کفاره دهد.»(68)
در وسائل خبری در این باره نیافتم. شاید ـ چنان که خواهد آمد ـ صاحب جواهر آن را از مصادر عامه نقل کرده است.
از امام صادق علیهالسلام روایت است که فرمود:
«در کتاب علی علیهالسلام یافتیم که اگر محرم، مرغ سنگخوار را آسیب رساند، باید برهای را کفاره دهد که از شیر بریده شده است وبرگ درختانرا میخورد.»
خبری دیگر به مانند همین از امام باقر علیهالسلام هست و فتوای فقها همین است(70)
از امام باقر علیهالسلام روایت است که فرمود:
«علی علیهالسلام درباره محرم ومُحِل،که صیدیرابکشند،سخنمیگفتو فرمود: محرم باید قربانی کاملی را بدهد و محل [قیمت] نیمی از قربانی را.»(71)
در این مسأله میان فقها اختلاف است.(72)
این مسأله دو صورت دارد:
الف ـ در تخمجوجهباشدکه حرکت کند. در این باره امام صادق علیهالسلام فرمود:
«در کتاب علی علیهالسلام هست که کفاره شکستن هر تخم مرغ سنگخوار توسط محرم، گوسفندی یکساله است وکفاره شکستن تخم شتر مرغ، شترِ جوانی است.»(73)
ب ـ پیش از حرکت جوجه، تخم بشکند یا اصلاً در آن جوجهای نباشد. از امام صادق علیهالسلام در این باره روایت شده است:
«امیر مؤمنان علیهالسلام در این باره حکم کرد: به شمار تخمها، شتر نر میان شتران ماده رها کنند. هر شتر مادهای که حامله گردد و بچه شتری سالم به دنیا آید، بچه به عنوان قربانی به کعبه برده میشود.»(74)
نظر فقها در هر دو صورت، طبق این حدیث است.(75)
اگر محرم صیدی را زخمی کند و آن را به حال خود واگذارد و نداند پس از زخمی شدن، در چه حالی است، قربانی کامل بر او واجب است. در این باره روایتی از امام باقر به نقل از پدرانش، از قول علی علیهالسلام وارد شده است:
«اگر محرم به صیدی آسیب رساند و آن را خونی کند، سپس به حال خود رها سازد، باید کفارهاش را بدهد.»(76)
حکم محرمی که ناچار صید ما میتهای را ک نزدش هست بخورد چیست؟ از امام علی علیهالسلام در این باره خبری آمده که میفرماید:
«اگر محرم به صید و میته مضطر شود، میتواند میتهای را که خدا برایش حلال کرده است بخورد.»(77) این روایت مخالف مذهب امامیه مبنی بر اختیار صید ـ به شرط تمکن ادای کفاره ـ است، اما اگر نتواند کفاره (قربانی) دهد، صید را کنار گذاشته، از میته میخورد. صاحب جواهر ادعای اجماع بر این قول را به نقل از سید مرتضی کرده، گو این که صاحب جواهر الکلام احتمال داده روایت در موردی است که نتواند کفاره صید را بدهد، گر چه بدان مضطر باشد.(78)
آنچه مصادر سنی در مورد احکام فقهی امام علی علیهالسلام در مورد مخالفت احرام ذکر کردهاند، نگارنده موسوعه فقهی علیبن ابیطالب گرد آورده است:
درباره شتر مرغ، علی [ علیهالسلام ] حکم به شتر قربانی نمود(79) و در مورد تخمش، به جنین ماده شتر. ابنعباس میگوید: علیبن ابیطالب در مورد تخم شتر مرغی که محرم بدان آسیب رساند، حکم کرد: شتران نر را میان شتران ماده رها میکنی، وقتی معلوم شد بار دارند، تخم هایی را که شکستهای میشمری [و به شمار تخم ها بچه شتر میدهی]. گفتم این قربانی [کفاره] است و پس از این ضامنِ آنچه از بین بردهای نیستی. ابنعباس میگوید: معاویه از قضاوت علی شگف زده شد. وی میافزاید: چرا باید معاویه متعجب شود؟ در بازار، تخم را چنین میفروشند و بدان میبخشند.(80)
در سنن بیهقی است که علی [ علیهالسلام [در زمان حیات رسولاللّه این گونه قضاوت کرد. مردی نزد پیامبر خدا رفت و آنچه را علی گفته بود، به عرض رساند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: آنچه را شنیدی، علی به درستی گفت، اما کار دیگری هم میتوانی بکنی. میتوانی عوض هر تخم، یک روز روزه بگیری یا مسکینی را اطعام کنی.(81)
کفاره کفتاری که محرم بکشد، بیآن که بر وی حمله کرده باشد، یک قوچ است، ولی اگر حمله کند، چیزی بر وی واجب نیست(82). کفاره آهو، گوسفند است(83) درباره کبوتر حرم ـ که دو شخص عادل از مسلمانان باید حکم کنند ـ فرمود: گوسفند بدهد(84) کفاره دو تخم کبوتر، یک درهم است.(85)
کفاره تراشیدن مو؛ علی [ علیهالسلام ] در مورد کسی که سر درد دارد و مویش را میتراشد، فرمود: «سه روز روزه بگیرد و میتواند به شش مسکین ـ هر یک نیم صاع ـ طعام دهد و اگر خواست قربانی کند، گوسفندی را میکشد.»(86) هر جا خواست ـ حرم یا جای دیگر ـ این کار را انجام میدهد. علی [ علیهالسلام ] در «سیقا» هنگامی که موی پسرش ـ حسین ـ را تراشید، شتری را قربانی کرد، که بخشش مستحب توسط وی ـ رضیاللّه عنه ـ بود.(87)
کفاره آمیزش؛ حضرت علی علیه السلام درباره مرد محرمی که با زنش آمیزش کند فرمود: «هر کدام باید شتری بدهند»(88) و در سال آینده حج بگزارند.
کفاره بوسیدن و لمس شهوتانگیز؛ حضرت علی علیه السلام فرمود: «اگر محرم زنش را ببوسد، باید قربانی کند»(89)؛ یعنی گوسفند بدهد. آن که حیوانی را برای کفاره میکشد، نمیتواند از آن بخورد. حضرت علی علیه السلام فرمود: «از گوشت نذری و کفاره صید و آنچه مال مساکین است، نمیتوان خورد.»(90) (91)
پىنوشتها:
1 . مصادر و نصوص این حدیث را در کتاب های سنی و شیعی در حاشیه شیخ حسین الراضی بر قسمت نهم از مراجعه 48 المراجعات امام سید عبدالحسین شرف الدین ملاحظه کنید.
2 . وسائل الشیعه، ج11، ص23، چاپ مؤسسه آل البیت.
3 . وسائل، ج11، صص 12 ـ 11
4 . وسائل، ج11، ص15
5 . وسائل، ج11، ص21
6 . وسائل، ج11، ص128، ح 20
7 . وسائل، ج11، ص102، ح 29
8 . جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج6، ص442
9 . وسائل، ج11، ص251، ح18
10 . موسوعه فقه علیبن ابی طالب، د. رواس قلعهچی، ص205، به نقل از سنن بیهقی و کنز العمال و المجموع نووی.
11 . جواهر، ج6، ص442
12 . الموسوعه، ص205
13 . وسائل، ج11، ص155
14 . جواهر، ج6، ص393
15 . وسائل، ب16 (وجوب الحج)، ح2
16 . الموسوعه، ص24، به نقل از الروضالنضیر، ج3، ص296
17 . سنن بیهقی، ج4، ص348 ؛ المغنی، ج3، ص484
18 . الموطأ، ج1، ص336 ؛ کنز العمال، ح 12465
19 . الموسوعه، ص207
20 . الموسوعه، ص207، به نقل از ابن ابی شیبه، ج1، ص183 ؛ المحلی، ج7، ص174 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص108 ؛ کنز العمال، ح14464
21 . جواهر، ج6، صص462 و 463
22 . الموسوعه، ص208، به نقل از المحلی، ج7، ص10 و المغنی، ج3، ص468
23 . وسائل، ج11، ص63، ح1، حدیث سوم و پنجم و ششم این باب، همین گونه است.
24 . الموسوعه، ص204، به نقل از مصنف ابن ابی شیبه، ج1، صص194 و 169 ؛ المحلی، ج7، ص61 ؛ المجموع، ج7، ص80 ؛ المغنی، ج3، ص228
25 . الموسوعه، ص204
26 . جواهر، ج6، ص410
27 . وسائل، ج11، ص182، ح2
28 . وسائل، ج11، ص92
29 . جواهر، ج6، ص410
30 . وسائل، ج11، ص92
31 . الموسوعه، ص204، به نقل از الروض النضیر، ج3، ص138
32 . جواهر، ج6، صص 498 ـ 489
33 . بقره : 196
34 . الموسوعه، ص208، به نقل از المغنی، ج3، ص266 و المحلی، ج7، ص75 و سنن بیهقی، ج5، ص30، و ج4، ص341 و مسند زید، ج3، ص144 و المجموع، ج7، ص201 و آثار ابی یوسف، ص484 و ابن ابی شیبه، ج1، صص 164 ـ 162 و تفسیر ابن کثیر، ج2، و ص103
35 . جواهر، ج6، ص500
36 . وسائل، ج11، ص321، ح5، و ص323، ح2 و ص324، ح4
37 . وسائل، ج12، ص428، ح1
38 . مائده : 96
39 . جواهر، ج6، ص590
40 . الروض النضیر، ج3، ص221
41 . المغنی، ج3، ص309 ؛ المجموع، ج7، ص337
42 . المحلی، ج7، ص250 ؛ المغنی، ج3، ص312 ؛ المجموع، ج7، ص331
43 . سنن بیهقی، ج5، ص182 ؛ سنن ابی داود، مناسک، باب لحم الصید للمحرم ؛ المغنی ج3، ص312 ؛ ابن ابیشیبه، ج1، ص185 ؛ الأم، ج7، ص170
44 . عبد الرزاق، ج4، ص427 ؛ تفسیر طبری، ج7، ص70، چاپ دوم.
45 . ابن ابی شبیه، ج1، ص203 . 1911 ؛ الأم، ج7، ص171 ؛ الأوسط، ج2، ص312 ؛ الإشراف، ج2، ص319
46 . الروض النضیر، ج3، ص269
47 . ابن ابی شیبه، ج1، ص204 ؛ الروض النضیر، ج3، ص269
48 . جواهر، ج6، ص588 ؛ وسائل، ج11، ص432، ح4 و 5
49 . جواهر، ج6، ص633
50 . الموسوعه، ص210 به نقل از الروض النضیر، ج3، صص257 و 265
51 . وسائل، ج12، ص482
52 . المحلی، ج2، ص82
53 . المحلی، ج7، ص260
54 . الروض النضیر، ج3، ص217
55 . الروض النضیر، ج3، ص216
56 . ابن ابی شیبه، ج12، صص181 و 183
57 . المحلی، ج7، ص82 ؛ المغنی، ج3، ص329
58 . ابن ابیشیبه، ج1، ص181
59 . الموسوعه، ص210
60 . ابن ابی شیبه، ج1، ص164 ؛ المحلی، ج7، ص199 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص66 و ج7، ص213 ؛ کنز العمّال، ص12845 ؛ المجموع، ج7، ص29
61 . الموطأ، ج1، ص381 ؛ المحلی، ج7، ص180 ؛ ابن ابی شیبه، ج1، ص165 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص167 ؛ الروض النضیر، ج3، ص250 ؛ کنز العمّال، ص12815 ؛ المجموع، ج7، ص380 ؛ المغنی، ج3، ص365 ؛ کشف الغمه، ج2، ص220
62 . ابن ابی شیبه، ج1، ص163 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص168 ؛ کنز العمّال، ص12798
63 . الروض النضیر، ج3، ص265
64 . الموطأ، ج1، ص388 ؛ ابن ابی شیبه، ج1، ص167 ؛ المحلی، ج7، ص213 و 205 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص218 ؛ المغنی، ج3، ص498 و 545
65 . المغنی، ج3، ص299
66 . الروض النضیر، ج3، ص267
67 . الموسوعه، ص211
68 . وسائل، ج12، ص561
69 . جواهر، ج7، ص361
70 . جواهر، ج7، ص368
71 . وسائل، ج13، ص50
72 . جواهر، ج7، صص382 و 383
73 . وسائل، ج13، ص55، ح2 و 4
74 . وسائل، ج13، ص52، ح2 و ص54، ح6، و ص53، ح4
75 . جواهر، ج7، صص352 و 353
76 . وسائل، ج13، ص63
77 . وسائل، ج13، ص87
78 . جواهر، ج7، صص419 و 420
79 . المجموع، ج7، صص403 و 421 ؛ المغنی، ج3، صص509 و 517 ؛ المحلی، ج7، ص227 ؛ الروض النضیر، ج3، ص266
80 . عبد الرزاق، ج4، ص422 ؛ المحلی، ج7، ص234
81 . سنن بیهقی، ج5، ص208
82 . ابن ابی شیبه، ج1، صص177 و 191 و 203 ؛ عبد الرزاق، ج4، ص403 ؛ المحلی، ج7، ص227 ؛ الروض النضیر، ج3، ص226 ؛ المجموع، ج7، ص401 ؛ المغنی، ج3، ص510
83 . المغنی، ج3، ص509 و 511 ؛ الروض النضیر، ج3، ص226
84 . عبدالرزاق، ج4، ص418
85 . عبدالرزاق، ج4، ص420 ؛ المجموع، ج7، ص339
86 . الروض النضیر، ج3، ص248 ؛ تفسیر طبری، ج2، ص235
87 . تفسیر طبری، ج2، ص239
88 . ابن ابی شیبه، ج1، ص165
89 . ابی ابی شیبه، ج1، ص163 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص168 ؛ کنز العمال، ص12798
90 . ابن ابی شیبه، ج1، ص166
91 . الموسوعه، صص212 و 213
منبع: فصلنامه میقات حج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}