نام ها، ويژگى ها و احكام كعبه در قرآن(2)

نويسنده: ناصر شكريان

از احكام اختصاصى كعبه و حرم در قرآن، «امن» بودن آن سرزمين مقدس است كه هم امنيت تكوينى دارد; «آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف»(94) كه اگر كسى بخواهد كعبه را محو سازد، به او امان داده نمى شود; مانند جريان ابرهه، و هم امنيت تشريعى دارد; «وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً».(95)
كسى كه داخل حرم شود، شرعاً در امان خواهد بود.
نكته قابل توجه در اين آيه آن است كه: جمله به صورت ماضى استمرارى بيان شده و به صورت «مَنْ دَخَلَهُ» امن ذكر نشده است; يعنى همواره در آنجا امنيت تشريعى حكم فرماست. پس هر فرد مسلمان، تا هنگامى كه در اين منطقه زندگى مى كند، در امان خواهد بود و هيچ كس حق تعرّض به او را ندارد; در خارج حرم مرتكب جنايتى شده باشد يا نه. زيرا آيه مباركه اطلاق دارد و تنها يك مورد استثنا شده است و آن اين كه اگر كسى حرمت حرم را نگه ندارد و در داخل حرم مرتكب جنايت شود، در امان نخواهد بود و حدّ شرعى بر او جارى خواهد شد.
چنانكه امام صادق(عليه السلام) در توضيح آيه ; وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِن; فرمود: «إِذَا أَحْدَثَ الْعَبْدُ فِي غَيْرِ الْحَرَمِ جِنَايَةً ثُمَّ فَرَّ إِلَى الْحَرَمِ لَمْ يَسَعْ لاَِحَد أَنْ يَأْخُذَهُ فِي الْحَرَمِ وَ لَكِنْ يُمْنَعُ مِنَ السُّوقِ وَ لاَ يُبَايَعُ وَ لاَ يُطْعَمُ وَ لاَ يُسْقَى وَ لاَ يُكَلَّمُ، فَإِنَّهُ إِذَا فُعِلَ ذَلِكَ بِهِ يُوشِكُ أَنْ يَخْرُجَ فَيُؤْخَذَ وَ إِذَا جَنَى فِي الْحَرَمِ جِنَايَةً أُقِيمَ عَلَيْهِ الْحَدُّ فِي الْحَرَمِ لاَِنَّهُ لَمْ يَدَعْ لِلْحَرَمِ حُرْمَتَهُ».(96)
نه تنها انسان ها، بلكه حيوانات و پرندگان هم در آن منطقه در امنيت اند; به طورى كه متخلفان مورد مجازات قرار خواهند گرفت; چراكه اطلاق «مَنْ دَخَلَهُ» شامل حيوانات و پرندگان هم مى شود.
امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه مباركه فرمود:
«...وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّيْرِ كَانَ آمِناً مِنْ أَنْ يُهَاجَ أَوْ يُؤْذَى حَتَّى يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ».(97)
و عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم أَنَّهُ سَأَلَ أَحَدَهُمَا(عليهما السلام) عَنِ الظَّبْيِ يَدْخُلُ الْحَرَمَ. فَقَالَ: لاَ يُؤْخَذُ وَ لاَ يُمَسُّ لاَِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ ; وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِن; ».(98)
در كجاى دنيا چنين امنيتى وجود دارد؟ تا آنجا كه شكار حيوانات، بلكه نشان دادن آن با گوشه چشم هم ممنوع باشد! آن هم در منطقه اى كه «يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ».(99)
حتى انسان از جهت قرض و دَين هم در امان است و طلبكار حق ندارد طلب خود را در آن منطقه از بدهكار بخواهد; سماعه از امام صادق(عليه السلام) در اين باره روايتى نقل كرده كه گفت:
«سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُل لِي عَلَيْهِ مَالٌ، فَغَابَ عَنِّي زَمَاناً، فَرَأَيْتُهُ يَطُوفُ حَوْلَ الْكَعْبَةِ أَ فَأَتَقَاضَاهُ مَالِي؟ قَالَ: لاَ، لاَ تُسَلِّمْ عَلَيْهِ وَ لاَ تُرَوِّعْهُ حَتَّى يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ».(100)
علاوه بر امنيت هاى ظاهرى، امنيت معنوى هم در روايات براى حرم ذكر شده است چنانكه معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:
«إِذَا أَرَدْتَ دُخُولَ الْكَعْبَةِ فَاغْتَسِلْ قَبْلَ أَنْ تَدْخُلَهَا وَ لاَ تَدْخُلْهَا بِحِذَاء وَ تَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ، اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً فَآمِنِّي مِنْ عَذَابِ النَّارِ».(101)
از تمسك امام(عليه السلام) به آيه شريفه، فهميده مى شود كه معناى آيه وسيع است و هر نوع امنيتى را شامل مى شود، منتهى از بعضى روايات برداشت مى شود كه امنيت معنوى در حرم، مشروط به داشتن ولايت است; چنانكه راوى به امام صادق(عليه السلام) عرض مى كند:
«جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: ; آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِن; وَ قَدْ يَدْخُلُهُ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الْحَرُورِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لاَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ. قَالَ: لاَ وَ لاَ كَرَامَةَ قُلْتُ فَمَنْ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: وَ مَنْ دَخَلَهُ وَ هُوَ عَارِفٌ بِحَقِّنَا كَمَا هُوَ عَارِفٌ لَهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ كُفِيَ هَمَّ الدُّنْيَا وَ الاْخِرَةِ».(102)

از احكام ديگر حرم ممنوعيت جنگ و خونريزى در اين منطقه است:
; لاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ; .(103)
احترام مسجد الحرام را نگه داريد و تا هنگامى كه دشمن دست به سلاح نبرد، درصدد جنگ با آن ها برنياييد، اما اگر آن ها احترام مسجد الحرام را نگه نداشتند، شما حق دفاع داريد.
در منطقه حرم رفت و آمد با سلاح نيز ممنوع است; چنانكه حضرت امام در تحرير الوسيله مى گويد:
الرابع و العشرون: (من محرمات الاحرام) لبس السلاح على الأحوط; كالسيف والخنجر والطينجه ونحوها، فما هو و آلات الحرب الاّ لضرورة و يكره حمل السلاح إذا لم يلبسه إن كان ظاهراً و الأحوط الترك».(104)
همچنانكه امام صادق(عليه السلام) در اين باره فرمود:
«لاَ بَأْسَ بِأَنْ يَخْرُجَ بِالسِّلاَحِ مِنْ بَلَدِهِ وَ لَكِنْ إِذَا دَخَلَ مَكَّةَ لَمْ يُظْهِرْهُ...».(105)
همچنانكه على(عليه السلام) در حديث أربع مائه فرمود: «لاَ تَخْرُجُوا بِالسُّيُوفِ إِلَى الْحَرَمِ».(106)

ممنوعيت ورود غير مسلمانان به حرم از ديگر احكام حرم است. غير مسلمان همچنين حق سكونت و بلكه حق عبور و مرور از آن منطقه را ندارد; ; يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا...; .(107)
از آنجاكه مشركان آلوده و ناپاكند، نبايد بعد از اين سال (سالى كه على(عليه السلام) آيات برائت را تلاوت كرد) نزديك مسجد الحرام شوند. مضمون اين آيه نيز يكى از مواد چهارگانه اى بود كه حضرت امير(عليه السلام) در سال نهم هجرت، در سرزمين مكه به مردم ابلاغ كرد.
در اين آيه مباركه، به فلسفه حرمت ورود مشركان به حرم نيز اشاره شده است; يعنى چون مشركان نجس هستند و مسجد الحرام جاى مقدس و پاك است، پس آنان حق نزديك شدن به آن مكان مقدس را ندارند تا چه رسد بخواهند داخل حرم شوند!
از «إِنَّمَا» كه نشانه حصر است و از وصف به مصدر (نَجَسٌ) كه در مبالغه استفاده مى شود، بر مى آيد كه گويا موصوف تنها عين نجس است; همچنانكه ظاهر اطلاق آيه شامل هر نوع كافر با هر عنوانى مى شود; از اين رو، سفرا و... هم حق عبور و گذر از آن منطقه را ندارند.

چهارمين حكم از احكام حرم آن است كه بايد از سكونت عاملان فساد و ظلم و الحاد در حرم پيش گيرى شود، بلكه در اين مورد با آنان با خشونت رفتار مى شود; ; وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِيم; .(108)
اگر چه بعضى از مفسران مصاديقى را براى الحاد به ظلم، آورده اند، اما همه اين ها از باب ذكر بعضى از مصاديق است و گرنه معناى آيه وسيع است و شاهد آن روايتى است از امام صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيه كه فرمود: «كُلُّ ظُلْم يَظْلِمُهُ الرَّجُلُ نَفْسُهُ بِمَكَّةَ مِنْ سَرِقَة أَوْ ظُلْمِ أَحَد أَوْ شَيْء مِنَ الظُّلْمِ فَإِنِّي أَرَاهُ إِلْحَاداً وَ لِذَلِكَ كَانَ يُتَّقَى أَنْ يُسْكَنَ الْحَرَمُ».(109)
و يا از طريق اهل سنت روايت شده كه «شَتمُ الْخادِمِ فِي الْحَرَم، ظُلْمٌ فَما فَوقه».(110)
به علاوه، حذف مفعولِ «يُرِدْ» هم دلالت بر عموم دارد و شامل هر نوع ظلم و انحراف از حق مى شود; چنانكه بعضى از مفسران در اين باره گفته اند: « ; وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ; ممّا ترك مفعوله ليتناول كل متناول، أي و من يرد فيه شيئاً ما أو مراداً ما».(111)
مؤيد ديگر، معناى الحاد(112) است كه هر نوع انحراف از حقى را شامل مى شود.
تا انسان از بند عبوديت و بندگى ديگرى آزاد نشود، صلاحيت طواف برگرد آن (بيت العتيق) را نمى يابد و هركس به گرد آن طواف كرد، ديگر نبايد سر به بندگى غير بگذارد.
نكته ديگر اين كه، براى تأكيد و مبالغه در تحذير، جزا (نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِيم) را بر مجرد اراده (مَنْ يُرِدْ...) مترتب كرده است و شايد بشود گفت كه: اگر اراده گناه در موارد ديگر گناه محسوب نمى گردد، در اين سرزمين مقدس، نه تنها گناه است كه بعضى از علما از جمله «نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِيم» برداشت كرده اند اگر كسى در حرم مرتكب خلاف شود، علاوه بر حد و تعزير، مجازات افزوده هم دارد.(113)
اين برداشت را برخى روايات، كه دلالت دارند گناهان در مكه دو برابر بوده و عذابش نيز شديدتر است; همانگونه كه عبادت در مكه چند برابر ثواب دارد، تأييد مى كند.
جمله «مَنْ يُرِدْ...»، اگر چه ظهور در انسان دارد، اما با توجه به بعضى روايات، اين حكم شامل حيوانات هم مى شود; چنانكه از امام صادق(عليه السلام) ، در حالى كه در مسجد الحرام بودند، سؤال شد «انّ سبعاً من سباع الطير على الكعبة لا يمر به شيء من حمام الحرم الا ضربه فقال: انصبوا له و اقتلوه فانّه قد الحد في الحرم».(114)

از احكام ديگر حرم آن است كه همه مردم در اين منطقه يكسان اند... ; ...وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ...; .(115)
مفسران در تفسير جمله «سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ...»، نظريات گوناگون داده اند; گروهى گفته اند: مراد از «سَواء» در سكنى گزيدن است; از اين رو، برخى از فقها، خريد و فروش و اجاره خانه هاى مكه را حرام دانسته اند و براى اثبات آن، به آيه شريفه و روايات تمسك كرده اند، براى اين كه اگر خانه هاى مكه قابل تملّك باشد، «عاكف» و «بادى» نبايد در استفاده كردن از خانه هاى مكه مساوى باشند، در حالى كه آيه مى گويد عاكف و بادى، مساوى هستند.
در موارد متعددى از روايات نيز آمده است:
ـ على(عليه السلام) در نامه اى به قثم بن عباس، فرماندار مكه نوشت: «وَ مُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَلاّ يَأْخُذُوا مِنْ سَاكِن أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ ; سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ; ».(116)
ـ عن على(عليه السلام) : «إنّ رسول الله(صلى الله عليه وآله) نهى أهل مكة عن إجارة بيوتهم و إن تعلّقوا عليها أبواباً و قال: ; سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ; ».(117)
ـ عن ابن عمر : «إنّ النّبىّ(صلى الله عليه وآله) قال: مكّة مباحه لا تؤجر بيوتها و لا تباع رباعها».(118)
ـ عن ابن عمر : «إنّ النّبىّ(صلى الله عليه وآله) قال: من أكل كراء بيوت مكّة أكل ناراً».(119)
لازمه اين قول آن است كه مراد از مسجد الحرام مكه باشد تا بحث سكونت در خانه ها مطرح شود و براى توجيه اطلاق مسجد الحرام بر مكه، دو مؤيد ذكر كرده اند:
1 . از آنجاكه مراد از «عاكف» مقيم است و اقامت مقيم در مسجد نيست، بلكه در منازل است، پس مراد از مسجد الحرام مكه است.(120)
2 . در آيات ديگر نيز مسجد الحرام اطلاق بر مكه شده، مانند آيه:
; سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَى; .(121)
اين آيه، صراحت دارد كه آغاز معراج از مسجد الحرام بوده، در حالى كه در تاريخ و بعضى از روايات آمده است كه محلّ معراج، خانه خديجه يا خانه امّ هانى يا شعب ابى طالب بوده است. بنابراين، مى توان گفت منظور از مسجد الحرام در اين آيه، شهر مكّه است.(122)
در مقابل اين قول، گروه ديگرى از مفسران گفته اند: مراد از «سواء»، سواء در عبادت و انجام مراسم حج است و هيچ كس حق مزاحمت به ديگرى در امور حج و عبادت را ندارد.
قال(صلى الله عليه وآله) : «يا بني عبد مناف، من ولي منكم من أمر النّاس شيئاً، فلا يمنعن أحداً طاف بهذا البيت و صلّى فيه أي وقت شاء في ليل أو نهار».(123)
بنابراين قول، مراد از مسجد الحرام، خودِ مسجد است و طبق اين نظريه، خريد و فروش و اجاره خانه هاى مكه جايز خواهد شد; لقوله(صلى الله عليه وآله) : «و هل ترك لنا عقيل من ربع ( من دار) »(124) همانگونه كه نقل شده; «قد اشترى عمر بن خطّاب دار السجن».(125)
اما آنچه كه ابتدا به نظر مى رسد اين است كه قدر متيقّن از سواء، سواء در عبادت و اجراى مراسم حج است كه سياق آيه و ظاهر لفظ مسجد الحرام آن را تأييد مى كند; زيرا صدر آيه مربوط به صدّ از سبيل الله و صدّ از مسجد الحرام است و اين با عبادت سازگارى دارد، نه صرف سكنى گزيدن در مكه. به علاوه، لفظ مسجد الحرام حقيقت در خود مسجد است و دليلى نداريم كه از ظاهر آيه دست برداريم، چراكه آغاز معراج از بيرون مسجد الحرام، مسلّم نيست بلكه محتمل است كه از خود مسجد آغاز شده باشد و يا به گفته مرحوم صاحب جواهر، از منزل امّ هانى به مسجد الحرام رفت و از آنجا به مسجد الاقصى سير نمود(126) و از سوى ديگر، اين احتمال وجود دارد كه مراد از عاكف، ملازم مسجد يا مجاور در مسجد باشد; به طورى كه براى او امكان داشته باشد كه هر وقت خواست به راحتى به آنجا برود.(127)
مؤيد ديگر اين كه، خانه خدا عتيق است; از اين رو، ملك كسى نمى شود و خداوند متعال آن را براى عبادت همه مردم قرار داده است; ; إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; ; يعنى «وضع لعبادة الناس» و يا در موارد ديگر فرمود: ; وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ; .(128) ; قِيَاماً لِلنَّاسِ; .(129) و... و سياق اين آيات با آيه مورد بحث; (جَعَلْناهُ لِلنّاسِ) سازگارى دارد اما با توجه به اطلاق سواء، كه متعلق آن ذكر نشده است و حذف متعلق هم دلالت بر عموم مى كند، به خصوص با عنايت به روايات زيادى كه آيه مذكور را تفسير به سواء در سكنى كرده اند، استظهار مى شود آيه مباركه، هم شامل سواء در عبادت مى شود و هم سواء در سكنى.
اما رواياتى كه آيه شريفه را تفسير به سواء در سكنى كرده اند. برخى از آن ها بشرح ذيل است; «عَنْ حُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلاَءِ قَالَ ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) هَذِهِ الاْيَةَ ; سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ; قَالَ: كَانَتْ مَكَّةُ لَيْسَ عَلَى شَيْء مِنْهَا بَابٌ وَ كَانَ أَوَّلُ مَنْ عَلَّقَ عَلَى بَابِهِ الْمِصْرَاعَيْنِ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ وَ لَيْسَ لاَِحَد أَنْ يَمْنَعَ الْحَاجَّ شَيْئاً مِنَ الدُّورِ مَنَازِلِهَا».(130)
«عَنْ جَعْفَر، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيّ(عليه السلام) أَنَّهُ كَرِهَ إِجَارَةَ بُيُوتِ مَكَّةَ وَ قَرَأَ: ; سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ; .(131)
اما اطلاق مسجد الحرام بر معناى وسيعتر از خود مسجد، ظاهراً در قرآن نمونه هايى دارد(132) ، هم چنان كه لفظ «بيت عتيق» بر مكه و اطراف آن استعمال شده است; ; ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ; .(133) به علاوه مراد از عاكف به قرينه مقابله، با بادى مقيم خواهد بود، نه ملازم، چنان كه حضرت امير(عليه السلام) در تفسير عاكف و بادى فرمود: «فالعاكف المقيم به و البادي الّذي يحج إليه من غير أهله».(134)
پس معناى آيه شريفه با توجه به اطلاق كلمه «سواء» و روايات، معنايى است وسيع كه نه تنها زائران خانه خدا در انجام مراسم حج يكسانند، بلكه در استفاده كردن از زمين و خانه هاى مكه جهت استراحت و ساير نيازها، يكسان خواهند بود.
اما بحث از اين كه آيا بيع و شراء و اجاره خانه هاى مكه حرام است يا نه، بحثى است فقهى. از اين رو، تفصيل كلام در جاى خود مى آيد. اما به اجمال مى توان گفت: از آنجاكه اساس روايات وارده در تفسير آيه مباركه دو دسته است; دسته اى ظهور در تحريم دارد و دسته ديگر كراهت، از اين رو، طبق قاعده اصولى، رواياتى كه ظهور در تحريم دارند، حمل بر كراهت خواهند شد: همانگونه كه قول مشهور، بر كراهت است.(135)
همانطور كه مرحوم صاحب جواهر هم در اين باره فرمود: اگر چه به ظاهر، آيه و تعدادى از روايات دليل بر تحريم است، اما شهرت اصحاب و تعبير لاينبغى ترجيح بر كراهت مى دهد و در ادامه فرمود: «و كونها مفتوحة عَنوة لا يمنع من الأولوية و اختصاص الآثار بمن فعلها و حينئذ فيجوز أخذ الأجرة».(136)
به علاوه، امكان دارد گفته شود كه تمليك زمين داراى اشكال است اما تملّك بنا و منافع آن، هيچ اشكالى ندارد; مانند بنا در زمين وقفى، كه قابل فروش و اجاره است و شايد هم كسى بگويد: نهايت چيزى كه از آيه و روايات استفاده مى شود، تحريم بيع و اجاره در موسم حج است، اما در غير موسم حج، به چه دليل حكم به تحريم شود؟
به هر حال، اين معنى مسلم است كه اهل مكه بايد از هرگونه سخت گيرى بر زائران خانه
خدا خوددارى كنند و بلكه براى آنان تسهيلات فراهم آورند. بنابراين، هيچ كس حق ندارد به هر عنوانى (متولّى ـ خادم) كمترين مزاحمتى براى حاجيان ايجاد كند و يا آن مكان هاى مقدس را تبديل به پايگاهى اختصاصى براى گروهى خاص نمايد، بلكه حرم متعلّق به همه مسلمانان است و هر نوع ايجاد مزاحمت و ممانعت، تجاوز به حقوق مسلمانان جهان محسوب مى شود و مرتكبين آن بر اساس آيه مباركه: ; نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِيم; بايد به اشدّ مجازات تنبيه شوند; چون مفهوم جمله ; الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنّاسِ...; اين است كه حرم در انحصار گروه يا مذهب خاص نيست; همانگونه كه مفهوم ; سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ; ، برابرى زائران خانه خدا در انجام مناسك و مراسم حج را مى رساند.
اگر اين خانه، خانه خداست (بَيْتِيَ)(137) و براى همه مردم (آنهايى كه اسم ناس بر آن ها اطلاق مى گردد، بدون هيچ فرقى ميان حاضر و بادى، مكى و آفاقى و وهابى و غير وهابى)
قرار داده شده است; ; أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; ،(138) ; جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ; ،(139) ; مَثَابَةً لِلنَّاسِ; ،(140); قِيَاماً لِلنَّاسِ; .(141) پس چرا امروزه عاكفين، با ديدگاه خاصى كه دارند، بر خلاف صريح قرآن، حرم را در انحصار خود قرار داده و آزادى عمل در انجام مراسم حج را از بادى گرفته اند. آيا اين نوعى الحاد به ظلم نيست؟ آيا ; نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِيم; شامل آن ها نمى گردد؟ آيا اين عمل حاكمان سعودى، كه هر سال قانونى جعل و جلوى عده اى از مشتاقان و مستطيعان را مى گيرند بر خلاف آيات قرآن و برخلاف فرمانى كه على(عليه السلام) به قثم بن عباس نوشت (فَأَقِمْ لِلنَّاسِ) نيست؟ آيا سرزمين مكه كه بر اساس دو اصل قرآنى منطقه امن و آزاد است، ايجاد محدوديت ها و مزاحمت ها، نوعى بدعت نيست؟(142)

هر كس كه بخواهد از بيرون وارد حرم شود (اگر چه موسم حج نباشد) ابتدا بايد در يكى از ميقات ها، با تشريفاتى خاص احرام بپوشد و آنگاه وارد حرم شود و اين يكى ديگر از احكام حرم مى باشد. جالب توجه است كه ميقات ها با حرم، فرسنگ ها فاصله دارد; يعنى اگر به حضرت موسى(عليه السلام) در داخل سرزمين طور گفته اند: ; ...فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً; (143) به زائران خانه خدا گفته اند: فرسنگ ها مانده به حرم، كفش و كلاه را در بياوريد و با رمز خاص و لباس ويژه، قصد زيارت خانه خدا كنيد.

از احكام ديگر حرم آن است كه از كندن گياهان و شكستن شاخه درختان حرم پرهيز شود و چنين عملى ممنوع است تا آنجا كه براى متخلّفين، مجازات مالى(144) در نظر گرفته شده است و اين حكم شامل غير محرم هم مى شود; چنانكه حضرت امام در تحرير الوسيله فرمود:
«للمحلّ أيضا قطع الشحر و الحشيش من الحرم فيما لا يجوز».(145)
همانگونه كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: «كلّ شيء ينبت في الحرم فهو حرام على الناس أجمعين».(146)
حتى شاخه درختى را كه ريشه اش داخل حرم و شاخه اش در خارج حرم است، نمى شود شكست. همچنين اگر ريشه آن داخل حلّ و شاخه اش در حرم باشد.
معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: «شَجَرَة أَصْلُهَا فِي الْحَرَمِ وَ فَرْعُهَا فِي الْحِلِّ؟ فَقَالَ: حَرُمَ فَرْعُهَا لِمَكَانِ أَصْلِهَا. قَالَ: قُلْتُ فَإِنَّ أَصْلَهَا فِي الْحِلِّ وَ فَرْعَهَا فِي الْحَرَمِ. قَالَ: حَرُمَ أَصْلُهَا لِمَكَانِ فَرْعِهَا».(147)
اين حكم حتى شامل آنجا نيز مى شود كه پرنده اى روى شاخه اى نشسته كه در حل قرار دارد، اما ريشه اش در حرم است; يعنى كسى نمى تواند آن پرنده را رمى كند، چنان كه از على(عليه السلام) در اين مورد سؤال شد: «...شَجَرَة أَصْلُهَا فِي الْحَرَمِ وَ أَغْصَانُهَا فِي الْحِلِّ عَلَى غُصْن مِنْهَا طَائِرٌ رَمَاهُ رَجُلٌ فَصَرَعَهُ. قَالَ: عَلَيْهِ جَزَاؤُهُ إِذَا كَانَ أَصْلُهَا فِي الْحَرَمِ».(148)

همچنين از احكام ويژه آن است كه زائران خانه خدا مى توانند در مسجد الحرام يا شهر مكه(149) نمازشان را تمام بخوانند.

از احكام خاص كعبه و مسجد الحرام آن است كه هركس به عمد، كعبه معظمه را آلوده كند حكمش اعدام و هركس مسجد الحرام را آلوده كند حكمش تعزير شديد است; چنانكه ابى الصباح كِنّانى از امام صادق(عليه السلام) پرسيد:
«مَا تَقُولُ فِيمَنْ أَحْدَثَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: يُضْرَبُ رَأْسُهُ ضَرْباً شَدِيداً. ثُمَّ قَالَ: مَا تَقُولُ فِيمَنْ أَحْدَثَ فِي الْكَعْبَةِ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: يُقْتَلُ».(150)

حكم ساخت بنا در اطراف كعبه آن است كه بنا نبايد به احترام كعبه بلندتر از كعبه باشد; به طورى كه بعضى از علما فتوى به حرمت داده اند، چنان كه مرحوم صاحب جواهر در اين باره نقل كرده است: «قال الشيخ و جماعة على ما في المدارك، يحرم أن يرفع أحد بناء فوق الكعبة لاستلزامه الإهانة لها... و قيل و القائل هو المشهور كما في كشف اللثام يكره و هو الأشبه».(151) چنانكه امام باقر(عليه السلام) در اين باره فرمود: «وَ لاَ يَنْبَغِي لاَِحَد أَنْ يَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْكَعْبَةِ».(152)

اشيائى است كه در حرم پيدا مى شود; يعنى لقطه حرم با لقطه غير حرم تفاوت دارد. اگر لقطه در غير حرم پيدا شود بعد از يك سال اعلان كردن و نااميدى از يافتن صاحبش، مى توان آن را تصاحب كرد، اما اگر در حرم پيدا شد:
اولا: نبايد به آن دست زد و برخى فتوى داده اند كه كسى حق ندارد به لقطه در حرم دست بزند; چنان كه فيصل بن يسار از امام باقر(عليه السلام) در مورد لقطه حرم سؤال كرد حضرت فرمود: «لاَ تَمَسَّ أَبَداً حَتَّى يَجِيءَ صَاحِبُهَا...»(153) و يا وقتى كه علىّ بن حمزه در باره مردى كه دينارى از حرم برداشته بود، پرسيد، حضرت فرمود: «بِئْسَ مَا صَنَعَ، مَا كَانَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَأْخُذَهُ...».(154)
ثانياً: اگر كسى لقطه اى را از حرم برداشت، نمى تواند مالك آن شود و بايد بعد از يك سال، به نيت صاحبش صدقه بدهد و اگر صاحبش آمد، ضامن است; «فَإِنْ جَاءَ طَالِبُهُ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ».(155)
امام صادق(عليه السلام) در فرق لقطه حرم و غير حرم فرمود: «اللُّقَطَةُ لُقَطَتَانِ: لُقَطَةُ الْحَرَمِ تُعَرِّفُ سَنَةً، فَإِنْ وَجَدْتَ صَاحِبَهَا وَ إِلاَّ تَصَدَّقْتَ بِهَا، وَ لُقَطَةُ غَيْرِهَا، تُعَرِّفُ سَنَةً، فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا وَ إِلاَّ فَهِيَ كَسَبِيلِ مَالِكَ».(156) از مطالب بالا برداشت مى شود كه گويى لقطه حرم هم در امان است و كسى حق تعرض به آن را ندارد.

از آن چه در اين بخش آمد، ترجيح كعبه بر بيت المقدس به خوبى دانسته مى شود، اما در عين حال، بيان مهمترين آن ها، با تفصيل، خالى از فايده نيست.
1 . تنها خانه اى كه خداوند آن را به خود نسبت داد و فرمود: «بَيْتِي»، كعبه است.
2 . بانى كعبه، ابراهيم خليل، از انبياى اولوالعزم است، اما بانى بيت المقدس، سليمان از حافظان شريعت پيامبران اولوالعزم مى باشد.
3 . از آنجاكه بناى كعبه پيش از بناى بيت المقدس بوده، پس كعبه از نظر زمان سبقت بر بيت المقدس دارد و از قديمى ترين معبدها است. پيشينه اين خانه از زمان حضرت آدم، بلكه
طبق رواياتى، قبل از او بوده و همواره مصاف، معبد و قبله براى مردم بوده است. پس كعبه با اين سابقه اش (هم سبقت زمانى هم معبد و مطاف و قبله بودن)، بر بيت المقدس شرف تقدّم يافت و از اين رو بر كعبه، «بيت العتيق» اطلاق شده است. عتيق به چيزى مى گويند كه هم داراى پيشينه تاريخى بوده و هم از قداست بهره مند باشد.
4 . خداوند متعال وعده داد كه كعبه را از خطر دشمنان نگه دارد، اما در باره بيت المقدس چنين وعده اى را نداده است. ازاين رو است كه وقتى بخت نصر مسجدالاقصى را خراب كرد، هيچ خطرى متوجه او نشد و ماجراى ابرهه، آنگاه كه مى خواست كعبه را ويران كند، برايش پيش نيامد.
براى كعبه، علاوه بر امنيت تكوينى، امنيت تشريعى نيز مقرّر گرديده است.(157)

پی‏نوشتها:

94 . قريش : 4
95 . آل عمران : 97
96 . فروع كافى، ج4، ص226، ونور الثقلين، ج1، ص370 و صافى، ج1، ص360
97 . فروع كافى، ج4، ص226، ووسائل الشيعه 12، ص557، وصافى، ج1، 360
98 . نور الثقلين، ج1، ص371 و 369 و روايات ديگر.
99 . عنكبوت : 67
100 . نور الثقلين، ج1، ص371 و 369 و روايات ديگر.
101 . نور الثقلين، ج1، ص371 و 369 و روايات ديگر.
102 . نور الثقلين، ج1، ص 371 و 369 و صافى، ج1، ص360 و روايات ديگر.
103 . بقره : 191
104 . تحرير الوسيله، ج1، ص429
105 . وسائل الشيعه، ج13، ص 256 و فروع كافى، ج4، ص228
106 . وسائل الشيعه، ج13، ص257، و فروع كافى، ج4، ص228
107 . توبه : 28
108 . حج : 25
109 . نور الثقلين، ج3، ص483 و وسائل ج13 ص 232
110 . در المنثور، ج6، ص28
111 . الميزان، ج14، ص367 وروح المعانى ج17 ص 140 و تفسير كبير، ج23، ص 25 و كشاف، ج3، ص151
112 . «الحد فلان مال عن الحقّ»، مفردات راغب.
113 . السيورى جمال الدين المقداد بن عبد الله، كنز العرفان فى فقه القرآن، ج1، ص335
114 . نور الثقلين، ج1، ص482 و 480 و روايات ديگر.
115 . حج : 25
116 . نور الثقلين، ج3، ص482 و 480 و روايات ديگر.
117 . برهان، ج3، ص84
118 . در المنثور، ج6، ص26
119 . در المنثور، ج6، ص26 و روايات ديگر.
120 . تفسير كعبى، ج23، ص24
121 . اسراء : 1 ، و نيز آيه ; لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ; . بقره : 196
122 . كنز العرفان، ج1، ص335
123 . تفسير كبير، ج23، ص24
124 . كنز العرفان، ج1، ص335 و تفسير كبير، ج23، ص24
125 . تفسير كبير، ج23، ص24
126 . جواهر الكلام، ج20، ص48
127 . تفسير كبير، ج23، ص 24
128 . بقره : 125
129 . مائده : 97
130 . وسائل الشيعه، ج13، ص269 ; نورالثقلين، ج3، صص481 و 480
131 . نورالثقلين، ج3، صص480 و 481 ; وسائل الشيعه، ج13، ص269 و روايات ديگر، كه برخى از آن ها پيشتر گذشت.
132. بقره : 191 و 196 ـ توبه 28
133 . حج : 33
134 . نور الثقلين، ج3، صص480 و 481، روايات ديگر كه برخى از آن ها پيشتر گذشت.
135 . جواهر الكلام، ج20، صص50 ـ 48
136 . جواهر الكلام، ج20، ص48 تا 50
137 . بقره : 125 و حج : 26
138 . آل عمران : 96
139 . حج : 25
140 . بقره : 125
141 . مائده : 97
142 . با استفاده از كتاب در راه بر پائى حج ابراهيمى عميد زنجانى.
143 . طه : 12
144 . «لو قطع الشجرة الّتي لا يجوز قطعها أو قلعها فإن كانت كبيرة فعليه بقرة و إن كانت صغيرة فعليه شاة على الأحوط» تحرير الوسيله، ج1، ص428 مسأله 45 از تروك احرام.
145 . تحرير الوسيله، ج1، ص429
146 . وسائل الشيعه، ج12، ص552
147 . وسائل الشيعه، ج12، ص559
148 . وسائل الشيعه، ج12، ص560
149. اين ترديد به خاطر اختلاف فتوى است.
150 . وسائل الشيعه، ج13، ص291
151 . جواهر الكلام، ج20، ص 50 و 51
152 . فروع كافى، ج4، ص230 ; بحار الأنوار، ج96، ص60
153 . وسائل الشيعه، ج13، ص260
154 . وسائل الشيعه، ج13، ص260
155 . وسائل الشيعه، ج13، ص260
156 . وسائل الشيعه، ج13، ص260
157. با استفاده از مقاله آيت الله جوادى آملى، فصلنامه «ميقات حج»، شماره4، چاپ تابستان 1372

منبع: فصلنامه میقات حج