توصيه هاى اخلاقى پيامبر (ص) در حج

نويسنده: سيد حسين شفيعى

اگرچه از ديرباز، با تلاش جمعى از محققان صاحب نام و گروهى از نويسندگان پرآوازه; كتاب ها، رساله ها، و مقالات فراوانى در زمينه «حجّ» نگاشته شده،(1) ليكن بيشتر آن ها ناظر به ابعاد فقهى، عبادى و فردى اين فريضه عظيم الهى است.(2) كمتر پژوهشگر و نويسنده اى را مى توان يافت كه در پژوهش و نوشته هايش به ابعاد سياسى، اقتصادى، اخلاقى و اجتماعى اين عمل ارزشمند معنوى توجّه كرده باشد. بروز اين كوتاهى و بى توجّهى (و شايد هم غفلت) از سوى برخى از نويسندگان، موجب شد تا توجه بيشتر شركت كنندگان در كنگره عظيم «حجّ»، محدود و معطوف به بُعد فردى و فقهى آن گردد و از پرداختن به ديگر ابعاد آن، غافل، بلكه بيگانه باشند.
نكته قابل توجه اين است كه از بررسى پاره اى از متون و منابع نگارش يافته در باب «حجّ»، چنين برمى آيد كه بُعد اخلاقى اين فريضه والاى آسمانى، بيش از ديگر ابعادش مورد غفلت و بى توجّهى محققان و نويسندگان قرار گرفته است; در حالى كه به يقين، توجّه به جنبه هاى اخلاقى اين سفر الهى و معنوى، موجب پُربار شدن معنويات برآمده از آن خواهد شد.
بررسى سنّت گفتارى و رفتارى پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله)در زمينه «حجّ»، حكايت از آن دارد كه آن بزرگوار، ضمن اهميت دادن به بُعد فقهى «حجّ» و كوشش فراوان در جهت آموزش مناسك آن به مسلمانان،(3)از توجه دادن آنان به ديگر ابعاد حج، بهويژه بُعد اخلاقى آن، دريغ نورزيد.
آن حضرت، از سويى در طول اين سفر ـ همچون ديگر لحظات زندگيش ـ خود عامل به فضايل اخلاقى بوده و از ديگر سوى، با لحاظ فرصت هاى مناسب، بارها از سالكان اين سفر معنوى خواست تا به اصول و فضايل اخلاقى پايبند باشند و از هر چيزى كه از رذايل اخلاقى محسوب مى گردد، پرهيز نمايند; تنها در خطبه اى كه در جريان «حَجّة الوداع» در صحراى عرفات ايراد نمود، رعايت امور اخلاقى ذيل را به مسلمانان توصيه كرد:(4)
* اخلاص در عمل و پرهيز از ريا.
* حفظ و اداى امانت.
* پرهيز از سنت هاى جاهلى (مانند تعصّب هاى نابه جا، اعمال بغض و كينه توزى و...).
* ناديده گرفتن برترى هاى كاذب نژادى و قبيله اى.
* برخورد شايسته با زيردستان و رعايت حقوق آنان (بهويژه بانوان).
* حفظ وحدت، اخوّت و همدلى مؤمنان با يكديگر.
* دورى جستن از خيانت به ديگران و غيبت و...(5)
در اين نوشتار كوتاه، تنها پاره اى از توصيه ها و كاركردهاى اخلاقى پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله) در سفر معنوى حج را به بحث و بررسى گذاشته شده، به اميد آن كه ره توشه اى براى راهيان كوى دوست باشد.

از برترين مصاديق فضايل اخلاقى، خصلت والاى «اخلاص» است. در اهميت اخلاص همين بس كه معيار و ملاك عبادى بودن افعال بندگان قلمداد گرديده است.
على(عليه السلام) فرمود: «الإخلاص ملاك العبادة»;(6) «اخلاص، معيار و ملاك عبادت است».
به سخن ديگر; قبولى هر عمل قربى بندگان الهى، مشروط به برخوردارى آن، از خصلت زيباى «اخلاص» است.
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «إذا عملت عملاً فاعمل لله خالصاً لأنّه لا يقبل من عباده الأعمال إلاّ ما كان خالصاً»;(7) «هرگاه كارى كردى، آن را تنها براى خدا انجام ده; زيرا او، تنها اعمال خالص بندگانش را مى پذيرد.»
بى ترديد، فريضه ارزشمندِ حج، از اين قاعده مستثنى نيست; بلكه مى توان گفت: وابستگى آن به اخلاص، امرى اجتناب ناپذير است; زيرا هدف غايى در اين سفر، راه يافتن به محضر پروردگار و مشاهده جمال محبوب است.
امام سجّاد(عليه السلام)، به وقت ملاقات با «شبلى»(8) از وى پرسيد: «فَحِينَ وَصَلْتَ مَكَّةَ نَوَيْتَ بِقَلْبِكَ أَنَّكَ قَصَدْتَ اللَّهَ؟ قَالَ: لاَ، قَالَ(عليه السلام) : فَمَا دَخَلْتَ الْحَرَمَ وَ لاَ رَأَيْتَ الْكَعْبَةَ وَ لاَ صَلَّيْتَ.
ثُمَّ قَالَ: طُفْتَ بِالْبَيْتِ وَ مَسِسْتَ الاَْرْكَانَ وَ سَعَيْتَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ(عليه السلام) : فَحِينَ سَعَيْتَ، نَوَيْتَ أَنَّكَ هَرَبْتَ إِلَى اللَّهِ»;(9)
«آن گاه كه به مكه رسيدى با قلب خود نيّت خدا را داشتى؟... آيا وقتى به سعى پرداختى، بر آن بودى كه به سوى خدا بگريزى؟»
امام خمينى(قدس سره) نيز ـ با الهام از اين گونه گفتار ائمّه(عليهم السلام) ـ فرمود:
«لبيك هاى مكرر از كسانى حقيقت دارد كه نداى حق را به گوش جان شنيده و به دعوت الله تعالى به اسم جامع(10) جواب مى دهند. مسأله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گويى گوينده از خود در اين محضر بى خود شده و جواب دعوت را تكرار مى كند. و دنباله آن سلب شريك به معناى مطلق(11) آن مى نمايد، كه اهل الله مى دانند، نه شريك در الوهيت فقط ...»(12)
در گفتار ديگرى فرمود:
«مهم آن است كه حاج بداند كه كجا مى رود و دعوت كى را اجابت مى كند و ميهمان كيست، و آداب اين ميهمانى چيست; و بداند هر خودخواهى و خودبينى با خداخواهى مخالف است و با هجرت الى الله مباين و موجب نقص معنويت حج است.»(13)
به يقين، دست يابى و حضور در چنين جايگاهى، بدون اخلاص ممكن نخواهد بود. مرحوم آيت الله ميرزا مهدى الهى قمشه اى(14) در اين راستا اين گونه سروده است:
استاد فرزانه، آية الله جوادى آملى نيز فرمود:
«تجلّى اين خلوص در برخى از عبادات نمايان تر و طرد شرك در برخى ديگر قوى تر و آشكارتر
است. از جمله اين عبادات، حج مى باشد; زيرا توحيد در آن تجسّم مى يابد و از آغاز تا انجام نمونه اى است براى توحيد و طرد شرك... از مولاى ما امام صادق(عليه السلام) در دعاى سفر حج، روايت شده است، پس از اداى كلمات فرج فرمود: بِسْمِ اللَّهِ خَرَجْتُ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ... فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُكَ وَ بِكَ وَ لَكَ.»(16)
سپس فرمود:
«كسى كه آگاه است و به زبان دعا احاطه دارد، تفاوت ميان فرمايش آن حضرت كه فرمود: «فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُكَ وَ بِكَ وَ لَكَ» را با ديگر ادعيه و اوراد، به خوبى درمى يابد. چون مهم در اين جا ذات خداى تعالى است و لقاى اوست، نه اسمى از اسماى حُسناى حضرتش.
حج، سير به سوى خدا و رفتن براى ديدار او و تعالى است براى نزديكى به آن، كه در علوّ و والايى نزديك و در نزديكى اش بس والا و بالا است و تكامل به جوار كسى است كه از رگ گردن به ما نزديك تر است و بنده جز با توحيد دايم و ناب و طرد شرك جلى و خفى به مولايش تقرّب نمى جويد.»(17)
ناگفته نماند: كسب «اخلاص» به وقت انجام اعمال عبادى ـ به خصوص فريضه حج ـ و حفظ آن از آلوده شدن به ريا و خودنمايى، كارى بس سخت و دشوار است. اميرمؤمنان(عليه السلام)مى فرمايد: «تَصْفِيَةُ الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ تَخْلِيصُ النِّيَّةِ عَنِ الْفَسَادِ أَشَدُّ عَلَى الْعَامِلِينَ مِنْ طُولِ الْجِهَادِ»;(18) «خالص ساختن عمل سخت تر از خود عمل است و پاك كردن نيت از فساد و ناخالصى براى عمل كنندگان از جهادِ طولانى دشوارتر است.»
البته دشوارى كسب اخلاص در سفر حج و ديگر اعمال عبادى موجب نمى شود كه ما در پى تحصيل آن نباشيم، بلكه مى بايست با تلاشى مضاعف در اين راستا حركت كنيم و پس از شناسايى آفت ها به مقابله جدّى با آن ها برخيزيم; زيرا همان گونه كه پيشتر اشاره شد، اعمال غير مخلصانه مورد قبول درگاه خداوند قرار نخواهد گرفت.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «قَالَ اللَّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ أَنَا خَيْرُ شَرِيك، مَنْ أَشْرَكَ مَعِي غَيْرِي فِي عَمَل عَمِلَهُ لَمْ أَقْبَلْهُ»;(19) «خداوند متعال فرموده است: من بهترين شريك هستم، هركس در عمل خود براى من شريك بياورد، هرگز آن را نمى پذيرم... .»
پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله) ، افزون بر توصيه حج گزاران به كسب اخلاص و دورى از ريا و خودنمايى، خود نيز در پى تحصيل اين خصلت نيكو بود و مأموريت يافت كه به مردم اعلام كند: «إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ»;(20) «من مأمور شده ام كه خدا را بپرستم و براى او دين را خالص گردانم.»
لبيك هاى مكرر از كسانى حقيقت دارد كه نداى حق را به گوش جان شنيده و به دعوت الله تعالى به اسم جامع جواب مى دهند. مسأله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب
انس بن مالك مى گويد: «پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) ، پس از تهيه ابزار و وسايل مورد نياز و تهيه حوله اى كه قيمت آن چهار درهم يا كمتر از آن بوده، آماده حركت براى سفر حج شد; در آن هنگام روبه درگاه خداوند نموده، چنين گفت:
«اللّهُمّ حَجَّةً لاَ رِيَاءَ فِيهَا وَ لاَ سُمْعَةَ»...»;(21) «خدايا! حجّى را انجام مى دهم كه از خودنمايى و كسب عنوان و اعتبار دور است.» متأسفانه، هرچه بر عمر حج و تاريخ اسلام مى گذرد، شاهد دور شدن و فاصله گرفتن جمع زيادى از حج گزاران از اين سيره نبوى مى شويم; اين است كه مى بينيم پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) با علم و آگاهى دقيق از نيت و باطن اين گروه از راهيان به ديار كعبه و حرم، فرمود:
«يَأْتِي عَلَى النّاسِ زَمانٌ يُحِجّ أَغْنِيَاءِ أُمَّتِي لِلنُّزْهَةِ، أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ، فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ».(22)
«زمانى مى رسد كه ثروتمندان امّت من براى تفريح به حج مى روند، و مردم عادى براى تجارت، و قاريان آن ها براى خودنمايى و كسب عنوان و اعتبار، و فقراى امت من براى تكدّى و گدايى به حج مشرف مى شوند».
سلمان فارسى از شنيدن اين جملات تعجب مى كرد، ولى هر جمله اى كه سبب تعجّب وى مى شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمود: «سوگند به خدايى كه جان من در دست اوست، اين حوادث در آينده واقع خواهد شد.»(23)
امام صادق(عليه السلام) نيز در اين باره فرمود:
«الْحَجُّ حَجَّانِ، حَجٌّ لِلَّهِ وَ حَجٌّ لِلنَّاسِ، فَمَنْ حَجَّ لِلَّهِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ وَ مَنْ حَجَّ لِلنَّاسِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».(24)
«حج دو گونه است; براى خدا و براى مردم، هركه براى خدا حج كند، پاداش او بهشت است و هركه براى مردم به حج رود، در قيامت پاداش خود را بايد از مردم بگيرد. (كنايه از اين كه پاداشى نصيب وى نخواهد شد.»
در هر حال، اگر با انجام حج، دنبال ثواب و پاداش الهى و طالب غفران و آمرزش پروردگار كريم هستيم، بايد اخلاص را سرلوحه كار خويش قرار دهيم. امام سجّاد(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:
«مَنْ حَجَّ يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ لاَيُرِيدُ بِهِ رِيَاءً وَ لاَ سُمْعَةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الْبَتَّةَ».(25)
«كسى كه در حج، هدفى جز خدا نداشته باشد و در فكر ديدن و شنيدن و ستايش مردم نباشد، حتماً خداوند او را مى بخشد.»
شايسته است براى دستيابى به خوى شايسته اخلاص، رو به درگاه خدا آوريم و بگوييم:
«اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي مِنَ الشِّرْكِ، وَ عَمَلِي مِنَ الرِّيَاءِ وَ لِسَانِي مِنَ الْكَذِبِ وَ وَ عَيْنِي مِنَ الْخِيَانَةِ».
«خدايا! قلبم را از توجه و تكيه بر غير خودت، و عملم را از ريا، و زبانم را از دروغ و چشمم را از نگاه هاى ناپاك و خيانت بار حفظ فرما!»(26)

از جمله اعمال صالحى كه در آيات و رواياتِ فراوان، توصيه و ترغيب به انجام آن شده، «توبه» و بازگشت از گناه است. پروردگار كريم، در قرآن كريمش وعده داد كه توبه كنندگان را مى پذيرد و از گناهانشان مى گذرد،(27) و آنان را دوست دارد و به آنان مهر مىورزد.(28) پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز از خشنودى خداوند از توبه كنندگان خبر داد و فرمود:
«وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ مُؤْمِن تَائِب أَوْ مُؤْمِنَة تَائِبَة».(29)
«نزد خداوند چيزى محبوب تر از مرد يا زن مؤمن توبه گر نيست.»
امام صادق(عليه السلام) نيز فرموده است: «خداوند به داوود پيامبر ـ كه بر پيامبر ما و خاندانش و بر او درود باد! ـ وحى فرستاد: اى داوود، هرگاه بنده مؤمن من گناهى كند و سپس از آن گناه برگشته، توبه نمايد و به هنگام ياد كردن از آن گناه از من شرم كند. او را بيامرزم و آن گناه را از ياد فرشتگان نگهبان اعمال ببرم و آن را به نيكى بدل كنم و از اين كار مرا باكى نيست كه من مهربان ترين مهربانانم.»(30)
زمانى مى رسد كه ثروتمندان امّت من براى تفريح به حج مى روند، و مردم عادى براى تجارت، و قاريان آن ها براى خودنمايى و كسب عنوان و اعتبار، و فقراى امت من براى تكدّى و گدايى به حج مشرف مى شوند
نكته قابل توجه اين كه، حسن روى آوردن به توبه، محدود به زمان و مكان خاصّى نيست; توصيه پيشوايان معصوم(عليهم السلام)به گناهكاران اين است كه در انجام توبه شتاب كنند و از هرگونه تأخير در جهت تحقّق آن بپرهيزند.
على(عليه السلام) فرمود: «إِنْ قَارَفْتَ سَيِّئَةً فَعَجِّلْ مَحْوَهَا بِالتَّوْبَةِ»;(31) «هرگاه گناهى مرتكب شدى، با توبه در محو آن شتاب كن.»
امام جواد(عليه السلام) نيز مى فرمايد: «تَأْخِيرُ التَّوْبَةِ اغْتِرَارٌ وَ طُولُ التَّسْوِيفِ حَيْرَةٌ»;(32) «به تأخير افكندن توبه فريب و غفلت است و امروز و فردا كردن مايه حيرت و سرگشتگى.»
البته از بررسى برخى آيات و روايات چنين برمى آيد كه: پاره اى از اين زمان ها و مكان ها، بستر مناسبى براى عملى ساختن «توبه» است و نقش ارزنده اى در پذيرفته شدن آن دارد.
بى شك، درك موسم حج و حضور در ميقات و ديگر مشاهد مشرّفه، همچنين حالت ارزشمند محرم شدن و انجام طواف و غيره; از بهترين فرصت ها براى روى آوردن مجرمان و گناهكاران به «توبه» است; زيرا طبق فرموده امير مؤمنان(عليه السلام) : «وَ أَدْنَى مَا يَرْجِعُ بِهِ مَنْ أَمَّهُ أَنْ يُغْفَرَ لَهُ مَا سَلَفَ»;(33) «كمترين دستاوردى كه زائر از حج مى آورد اين است كه گناهانش
آمرزيده شود.»
به طور يقين، دست يابى به اين ارمغان ارزشمند، مشروط به انجام توبه حقيقى از سوى حج گزاران است; بنابراين، ضرورى است زائران از اين فرصت استثنايى و مناسب، كه در اختيارشان نهاده شده، بهره گيرند و از معاصى و گناهان پيشين خود پشيمان شوند و در صورت امكان، در صدد جبران آن ها برآيند و در ادامه زندگى شان، عزمشان را بر پرهيز از نافرمانى پروردگار كريم قطعى كنند; يعنى تنها به رفتن به مكه و مدينه و پوشيدن لباس احرام و انجام ظاهرى مناسك و حضور فيزيكى در مشاهد مشرّفه دل خوش نكنند. اين جا است كه مى بينيم پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در فرازى از خطبه غدير(34) ـ كه آن را پس از بازگشت از حجة الوداع، در سرزمين غديرخم ايراد نمودند ـ خطاب به مردم اين گونه فرمودند:
«مَعَاشِرَ النَّاسِ حُجُّوا الْبَيْتَ بِكَمَالِ الدِّينِ وَ التَّفَقُّهِ وَ لاَ تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشَاهِدِ إِلاَّ بِتَوْبَة وَ إِقْلاَع».(35)
«اى مردم، با دين و فقه كامل حج بگزاريد و از مشاهد اين سفر برنگرديد مگر با توبه و كنده شدن از گناه.»
امام صادق(عليه السلام) نيز مى فرمايد:
«إِذَا أَرَدْتَ الْحَجَّ... ثُمَّ اغْسِلْ بِمَاءِ التَّوْبَةِ الْخَالِصَةِ مِنَ الذُنُوبِ وَ الْبَسْ كِسْوَةَ الصِّدْقِ وَ الصَّفَا وَ الْخُضُوعِ».(36)
«هنگامى كه قصد حج كردى، با آب توبه خالص، گناهانت را بشوى و لباس راستى و پاكى و خضوع و خشوع را بر تن كن.»

خصلت زيباى «حسن خلق»، از خصلت هاى نيك اجتماعى است كه تحسين همگان را به همراه دارد. هيچ فرد يا گروهى را نمى توان يافت كه از صاحب اين خوى شايسته ستايش نكند.
در كتب اخلاقى و غير آن، آيات و روايات فراوانى در جهت تمجيد از آن نقل گرديده است;(37) براى نمونه، برخى از آن ها را مرور مى كنيم:
* پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) فرمود: «الإسْلامُ حُسْنُ الْخُلْقِ»;(38) «اسلام، خوشخويى است.»
* در بيان ديگرى فرمود: «حُسْنُ الْخُلُقِ نِصْفُ الدِّينِ»;(39) «خوى نيكو، نصف دين است.»
* از روايت ديگر نبوى چنين برمى آيد كه: «در سراى قيامت، افرادى به جهت اخلاق نيكشان، به درجاتى بزرگ و منزلتى والا دست مى يابند; اگرچه در عبادت ضعيف و ناتوان باشند.»(40)
* در خبر ديگرى، از اميرمؤمنان(عليه السلام)چنين مى خوانيم: «حُسْنُ الْخُلْقِ رَأْسُ كُلِّ بِرٍّ»;(41)«نيك خويى، سرآمد همه نيكى هاست.»
* در روايتى آمده است: «مردى به حضور پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) آمد و گفت: مرا توصيه اى فرماييد كه از آن بهره گيرم»; از جمله سفارش هاى حضرت به آن شخص اين بود: «أَلْقِ أَخاكَ بِوَجْه مُنْبَسِط»;(42) «با چهره گشاده با برادرت برخورد كن.»
از بررسى آيات و روايات وارده در باب «حُسن خُلق»، چنين برمى آيد كه ضرورت پاى بندى به اين خصلت شايسته، امرى فراگير است و شامل تمام حوزه هاى حيات اجتماعى (مانند: وطن، سفر، منزل، بازار، اداره و...) مى شود; منتها رعايت آن در سفر، از اهميت بيشترى برخوردار است; اين است كه در احوالات پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله)آورده اند:
در يكى از سفرهايشان(43) فرمودند: «مَنْ كانَ يسيء الْجوار فَلا يُصاحبنا»;(44) «كسى كه در مصاحبت و مجاورت، بد عمل مى كند با ما همراه و همسفر نشود.»
به طور طبيعى، در كنگره عظيم حج (كه ملل مختلفى از جهان اسلام در آن حضور دارند و سالك اين سفر با مليت هاى گوناگونى مواجه و همراه مى شود)، پايبندى به «حسن خلق» ضرورى تر خواهد بود. به خصوص كه قرآن كريم به طور صريح مى فرمايد:
} ...فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ...{ .(45)
«سخنان زشت، لغو، فحش، فسق، فجور، مراء و جدال در حج جايگاهى(46) ندارد.»
اين كلام نورانى پروردگار حاكى از آن است كه دستيابى حج گزار به ثواب و پاداش الهى، مشروط به اين است كه در طول سفر حج، فسق و فجور و جدالى از او سر نزند. اين است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
«مَنْ حَج الْبَيْتَ فَلَمْ يَرْفُثْ وَ لَمْ يَفْسُقْ، خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».(47)
«كسى كه حج كند و مرتكب زشتى و فسق نگردد، از گناهانش پاك شود; چنان كه گويى از مادر متولد گرديده است.»
امام باقر(عليه السلام) نيز در اين باره مى فرمايد:
«مَا يُعْبَأُ بِمَنْ يَؤُمُّ هَذَا الْبَيْتَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلاَثَ خِصَال: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ، وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ، وَ حُسْنُ الصَّحابَةِ لِمَنْ صَحِبَهُ».(48)
«اعتنا نمى شود به كسى كه قصد خانه حق كرده، در حالى كه در او سه خلصت نيست: ورعى كه او را از معاصى و گناهان بازدارد، حلمى كه او را بر غضبش چيره سازد، و رفتار خوش با كسانى كه همسفر او هستند.»
نكته قابل ذكر اين كه: در كتب روايى، در مورد تفسير حسن خلق و تعيين حد و مرز آن، اخبار گوناگونى آمده است; براى نمونه، به نقل چند روايت بسنده مى كنيم:
آنگاه كه از امام صادق(عليه السلام) پرسيده شد: حدّ و معناى حسن خلق چيست؟ آن بزرگوار در پاسخ فرمود:
«تُلِينُ جَانِبَكَ وَ تُطِيبُ كَلاَمَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْر حَسَن».(49)
«حسن خلق اين است كه نرم خو و مهربان باشى، گفتارت پاكيزه و مؤدّبانه باشد و با برادرت با خوشرويى برخورد كنى.»
بى ترديد، از مصاديق و مواردِ حسن خلق، تحمّل كردن ناسازگارى همسفر است. در خبرى از پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) چنين مى خوانيم:
«مَا اصْطَحَبَ اثْنَانِ إِلاَّ كَانَ أَعْظَمُهُمَا أَجْراً وَ أَحَبُّهُمَا إِلَى اللَّهِ أَرْفَقَهُمَا بِصَاحِبِهِ».(50)
«هرگاه دو نفر با يكديگر همسفر شدند، آن كس كه با ديگرى رفق و مدارا پيش گيرد، نزد خدا محبوب تر و پاداشش عظيم تر است.»

در آموزه هاى وحيانى، خوى «سخاوت» و «بخشندگى»، خصلتى شايسته و مهم شناخته شده است. در اهميت آن همين بس كه در پاره اى از روايات برجاى مانده از معصومين(عليهم السلام) ، از او به عنوان «خوى خداوند» و «خلق انبياى الهى» ياد شده است. پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله) فرمود:
«السَّخاءُ خُلْقُ اللهِ اْلأَعْظَم»;(51) «بخشندگى، خوى بزرگ خداوند است.»
امام صادق(عليه السلام) نيز فرمود:
«السَّخاءُ مِنْ أَخْلاقِ اْلأَنْبِياءِ...»;(52) «بخشندگى، از اخلاق پيامبران است... .»
در كاوش هاى اجتماعى به اين نتيجه دست خواهيم يافت كه پاى بندى افراد به صفت نيك «سخاوت»، موجب محبوبيت آنان در نزد ديگران و سبب آراستگى خُلق و خوى آنان خواهد شد; امير مؤمنان(عليه السلام) در اين راستا مى فرمايد:
«السَّخاءُ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ وَيُزَيِّنُ اْلأَخْلاقَ».(53)
«بخشندگى، درستى مى آورد و خلق خوى را مى آرايد.»
لازم به يادآورى است، اگرچه سخىّ بودن در وطن همچون سخاوت در سفر، عملى پسنديده به شمار مى آيد، ليكن بى ترديد بروز اين خصلت در سفر (كه غالباً با مشكلات همراه است) امرى پسنديده خواهد بود. اين جا است كه مى بينيم پيشوايان معصوم(عليهم السلام) سخاوت در سفر را از نشانه هاى مروت و جوانمردى دانسته اند. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
«إِنَّ مِنَ الْمُرُوءَةِ فِي السَّفَرِ كَثْرَةَ الزَّادِ وَ طِيبَهُ وَ بَذْلَهُ لِمَنْ كَانَ مَعَكَ».(54)
«از نشانه هاى جوانمردى در سفر، توشه فراوان و مطبوع برداشتن و بذل و بخشش آن به همسفران است.»
از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) نيز اين گونه نقل شده است كه:
«مِنْ شَرَفِ الرَّجُلِ أَنْ يُطَيِّبَ زَادَهُ إِذَا خَرَجَ فِي سَفَر».(55)
«از شرافت مرد آن است كه چون به سفر رود، توشه خوب و پاكيزه بردارد.»
در بخشى از سروده بلند «ابن اعثم (= ابن اعسم) كوفى» آمده است:
«از شرافت مرد در سفر اين است كه توشه مطبوع و فراوان بردارد، چون آن را بر سفر مى نهد، برادرانى را كه حضور دارند دعوت كند.»
اگرچه سخىّ بودن در وطن همچون سخاوت در سفر، عملى پسنديده به شمار مى آيد، ليكن بى ترديد بروز اين خصلت در سفر (كه غالباً با مشكلات همراه است) امرى پسنديده خواهد بود. اين جا است كه مى بينيم پيشوايان معصوم(عليهم السلام)سخاوت در سفر را از نشانه هاى مروت و جوانمردى دانسته اند
سخاوت و بخشندگى، از توصيه هاى مهمّ اخلاقى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام)به سالكان سفر عظيم حج و عمره است، به طورى كه عمل ناپسند «اسراف» و ريخت و پاش ـ كه در ساير موارد زندگى امرى نامشروع و از گناهان كبيره شمرده شده ـ در سفر الهى «حج» و «عمره» مورد ترغيب قرار گرفته و عملى شايسته دانسته شده است (البته در حدّ معقول و مشروع و امكانات. گو اين كه افراد در طول اين سفر مهمّ مى بايست داراى طبعى بلند بوده و از خصلت زشت امساك و گدامنشى دورى جويند.
پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
«مَا مِنْ نَفَقَة أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْد وَ يُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ فَرَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً اكْتَسَبَ طَيِّباً وَ أَنْفَقَ مِنْ قَصْد أَوْ قَدَّمَ فَضْلاً».(57)
«پسنديده ترين نوع خرج كردن نزد خداوند، اقتصاد و ميانه روى است و خدا از اسرافكارى بيزار است، مگر در حج و عمره. خدا بيامرزد بنده اى را كه مال حلال و پاكيزه كسب كند و با رعايت اعتدال خرج كند و يا به ديگران بذل نمايد.»
در اوصاف امام چهارم(صلى الله عليه وآله) آورده اند:
«وَ كَانَ يَقُولُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لِقَهْرَمَانِهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَشْتَرِيَ لِي حَوَائِجَ الْحَجِّ، اِشْتَرِ وَ لاَ تُمَاكِسْ».(58)
«سيد الساجدين(عليه السلام) به مسؤول تداركات خود توصيه مى فرمود كه هرگاه مى خواهد لوازم و مايحتاج حج را خريدارى كند، در خريدن خشكى نكند.»
و نيز در احوالات آن حضرت آورده اند:
«هرگاه به قصد حجّ و عمره عازم مكه مى شدند، از بهترين خوردنى ها چون بادام، شيرينى، قاووت ترش و شيرين همراه مى بردند.»(59)
البته، سفر زيارت امام حسين(عليه السلام) از اين مورد مستثنى است.(60)

پی‏نوشتها:

1 . تنها در «كتابنامه حج»، تأليف شيخ محمد حسن بكائى (چاپ اول، زمستان 1374ش) از 1355 كتاب مربوطه ياد شده است.
2 . مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى، در كتاب «الذريعة إلى تصانيف الشّيعة» ج6، صص 254 ـ 249 از چهل و سه كتاب نگارش يافته در باب احكام، آداب و اعمال حج ياد مى كند و در ج22 همين كتاب، صص276 ـ 253 نيز يكصد و شصت و هفت جلد مناسك حج از علما و فقهاء را نام برده است. البته در ساير مجلّدات هم، كتاب هاى ديگرى را ثبت كرده است. (مراجعه شود به: ج22، ص274)
3 . محمدى رى شهرى، محمد، «الحجّ والعمرة في الكتاب والسنّة»، صص223 ـ 221 ; شماره 679 و 681 ـ 683، چاپ چهارم، 1384ش، دارالحديث للطّباعة والنشر، قم.
4 . متن اين خطبه، در كتاب «حج الأنبياء والأئمه»، حيدر خزرجى، صص145 ـ 138 (چاپ اول، محرم 1416ق. نشر مشعر، از منابع حديثى گوناگون شيعه و اهل سنت نقل گرديده است.
5 . آية الله جوادى آملى، در كتاب «جرعه اى از بيكران زمزم» (ترجمه و تحقيق على حجّتى كرمانى)، چاپ اول، 1371، صص177 ـ 171 به شرح ده نكته مهم برگرفته از اين خطبه پرداخته است.
6 . مديرشانه چى، كاظم، الحِكم من كلام أميرالمؤمنين(عليه السلام) ، ج1، ص71، ش608، چاپ اول، 1417ق. بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد.
7 . مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، ج74، ص103، چاپ دوم، 1403ق. مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان.
8 . جهت توضيح بيشتر مراجعه شود به: جوادى آملى، عبدالله، صهباى حج، ص344، چاپ سوم، خرداد 1381، نشر اسراء، قم ; محمدى رى شهرى، محمد، الحج والعمرة في الكتاب والسنة، ص240، چاپ چهارم، 1384، دارالحديث للطباعة والنشر، قم.
9 . محمدى رى شهرى، محمد، الحج والعمرة في الكتاب والسنة، ص237، چاپ چهارم، 1384، دارالحديث للطباعة والنشر، قم.
10 . اسم جامع الهى، «الله» است كه در تلبيه (لبيك گفتن حاجيان) مكرر بر زبان جارى مى شود.
11 . همان گونه كه توحيد بر سه قسم است: توحيد ذاتى، توحيد صفاتى و توحيد افعالى. در قبال هر يك از آن ها شرك قرار دارد يعنى: شرك ذاتى، شرك صفاتى و شرك افعالى و منظور از شرك به معناى مطلق آن، هر سه قسم شرك است.
12 . موسوى خمينى، سيد روح الله، صحيفه نور، ج19، ص42
13 . همان، ص199
14 . علامه حسن زاده آملى، در توصيف مرحوم الهى قمشه اى چنين گفته است: مرحوم استاد الهى قمشه اى يكى از نوادر روزگار بود به ارتحال خود دل اهل الله را سوگوار كرد... الهى سحرى بود، الهى شب با ستارگان گفتگو داشت، الهى را مناجات هاى آتش سوز است، الهى گريه ها داشت، الهى عالم ربانى بود الهى اهل ايقان بود، الهى مفسّر قرآن بود، الهى سوز و گداز داشت، الهى راز و نياز داشت، الهى مراقب بود، الهى عارف بود، الهى عارف بود، الهى عاشق بود، الهى مهربان بود و حسن زاده را آرام جان بود، الهى محبّ خالص پيغمبر و آل پيغمبر بود، الهى صاحب تأليفات بود، الهى نغمه حسينى بسرود، الهى تربيت شده آقابزرگ حكيم و عارف يزدى بود، الهى الهى بود (نامه ها بر نامه ها، صص109 و 110، چاپ اول، 1373ش، انتشارات قيام، قم)
15 . رهبر، محمدتقى، اخلاق و آداب در حج و زيارت، ص29، چاپ اول، پاييز 1377، نشر مشعر، تهران.
16 . حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص279، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.
17 . جوادى آملى، عبدالله، جرعه اى از بيكران زمزم (ترجمه و تحقيق على حجتى كرمانى)، ص98 و ص99، چاپ اول، 1371ش
18 . مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، ج74، ص284، چاپ دوم، 1403ق. مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان.
19 . محمدى رى شهرى، محمد، منتخب ميزان الحكمة، ج1، ص320، ش1883، ترجمه حميدرضا شيخى، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، قم.
20 . زمر : 11
21 . رى شهرى، محمد، الحجّ والعمرة في الكتاب والسنّة، ص220، چاپ چهارم، 1384ق. دارالحديث للطّباعة والنشر، قم.
22 . همان.
23 . قرائتى، محسن، حج، صص37 و 38، چاپ 1365، دفتر انتشارات اسلامى قم (به نقل از تفسير الميزان، ج5 ، ص434).
24 . حرّ عاملى، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص76، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الاسلامية، تهران.
25 . قرائتى، محسن، حج، ص38، (وافى، ج2، ص47)، چاپ 1365، دفتر انتشارات اسلامى قم.
26 . قمى، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، ص404، دعاء پس از دعاء ابوحمزه ثمالى.
27 . شورى : 25 و فاطر : 82
28 . بقره : 222
29 . مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، ج6، ص21، چاپ دوم، 1403ق. مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان.
30 . همان، ص28
31 . همان، ج74، ص208
32 . محمدى رى شهرى، محمد، منتخب ميزان الحكمة، ج1، ص172، ش999 (ترجمه حميدرضا شيخى)، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، قم.
33 . رهبر، محمدتقى، همراه با زائران خانه خدا، صص38 و 39 (مستدرك الوسايل، ج8 ، ص15)، چاپ دوم، بهار 1375، نشر مشعر، تهران.
34 . متن اين خطبه در كتاب «حج الأنبياء والأئمّة(عليهم السلام)، حيدر خزرجى، صص229 ـ 221 (چاپ اول، محرم 1416ق. نشر مشعر، تهران) ; از منابع مختلف حديثى شيعى و سنّى نقل گرديده است.
35 . همان، ص223
36 . محمدى رى شهرى، محمد، الحجّ والعمرة في الكتاب والسنّة، صص234 و 235، چاپ چهارم، 1384ق. دارالحديث للطّباعة والنشر، قم.
37 . حرّ عاملى، محمّد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 (دوره 20 جلدى)، صص510 ـ 503 (چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران)، باب 104 «باب استحباب حسن الخلق مع الناس» ; در خلال اين صفحات، تعداد 32 روايت در جهت فضيلت «حسن خلق» ذكر گرديد.
38 . محمدى رى شهرى، محمد، منتخب ميزان الحكمة ج1، ص330، ش1932 (ترجمه حميدرضا شيخى)، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، قم.
39 . همان، ش1933
40 . همان، ش1937
41 . همان، ش1935
42 . حرّ عاملى، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص512، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.
43 . در كتاب «اخلاق و آداب در حج و زيارت»، تأليف محمدتقى رهبر، به نقل از مكارم الأخلاق ص288 آمده: «در يكى از سفرهايى كه به حج مى رفتند، فرمودند: «من كان...».
44 . رهبر، محمدتقى، همراه با زائران خانه خدا، ص29 (مستدرك سفينة البحار، ماده «سفر»، ص58)، چاپ دوم، بهار 1375، نشر مشعر، تهران.
45 . بقره : 197
46 . جهت آشنايى بيشتر با تفسير واژه هاى مذكور در اين آيه، به دو روايت منقول از امام صادق(عليه السلام)در كتاب «الحج والعمرة في الكتاب والسنّة»، ص234، تأليف محمدى رى شهرى، محمد (چاپ چهارم 1384ق. دارالحديث للطّباعة والنّشر، قم) مراجعه شود.
47 . رهبر، محمدتقى، اخلاق و آداب در حجّ و زيارت، ص15 (احياء العلوم، ج1، ص246) ; چاپ اول، پاييز 1377، نشر مشعر.
48 . محمدى رى شهرى، محمد، الحجّ في الكتاب والسنة، ص229، چاپ چهارم، 1384ق. دارالحديث للطّباعة والنشر، قم.
49 . محمدى رى شهرى، محمد، منتخب ميزان الحكمة، ج1، ص330، ش1944، ترجمه حميدرضا شيخى، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، قم.
50 . حرّ عاملى، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص302، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.
51 . محمدى رى شهرى، محمد، منتخب ميزان الحكمة، ج1، ص484، ش2941، ترجمه حميدرضا شيخى، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و انتشارات دارالحديث، قم.
52 . همان، ش2948
53 . همان، ش2947
54 . حرّ عاملى، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص310، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.
55 . همان.
56 . قمى، شيخ عباس، سفينة البحار، ج2، صص657 و 658، ماده «سفر»، تحقيق مجمع البحوث الإسلامية، با اشراف على اكبر الهى خراسانى، چاپ اول، 1416ق. بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد.
57 . حرّ عاملى، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص305، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية تهران.
58 . رهبر، محمدتقى، اخلاق و آداب در حج و زيارت، صص106 و 107 (مكارم الأخلاق. ص305)، چاپ اول، پاييز 1377، نشر مشعر، تهران.
59 . حرّ عاملى، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص310، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.
60 . همان، ص305


منبع: فصلنامه میقات حج