نام ها، ويژگى ها و احكام كعبه در قرآن (1)

نويسنده: ناصر شكريان

; إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ،
فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِن; .(1)
نخستين عبادتگاه و خانه اى كه در زمين براى مردم و به نفع مردم ساخته شد، «كعبه» است. اين خانه، هم با بركت است، هم موجب هدايت جهانيان و هم نشانه هاى روشن الهى در آن است. خداوند آنجا را حرم امن خويش قرار داد و هيچ كس در طول سال، حتى در غير مراسم حج، نمى تواند بدون احرام و تشريفات ويژه وارد حرم شود و ورود افراد غير مسلمان به منطقه حرم ممنوع است تا كرامت اين مكان محفوظ بماند.
به موسى(عليه السلام) خطاب شد:
; فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِي الْمُقَدَّسِ طُوىً; .(2)
«اى موسى، اين جا وادى مقدس طوى است، هنگام ورود به آنجا كفش خويش از پا بر كن.»
اما حاجى و زائر كعبه، در حالى كه هنوز فرسخ ها مانده تا به حرم برسد، بايد كفش ها را از پا در آورد و لباس از تن بيرون كند. رمز عبور; «لَبَّيْك ، اَللَّهُمَّ لَبَّيْك» بگويد و جواز عبور بگيرد و پس از آن وارد شود و اگر اشتباه كرد، بايد برگردد و...
آن كس كه در آستانه كعبه قرار مى گيرد، 120 در رحمت به سويش گشوده مى شود و نگاه كردن به او اجر و ثواب دارد. از برخى منابع تاريخى و روايى استفاده مى شود كه كعبه از زمان حضرت آدم(عليه السلام) وجود داشته و نزد عامه مردم و اديان مختلف، از احترامى خاص برخوردار بوده است.
هندوها همواره با ديده عظمت بر آن نگريسته اند; زيرا باور داشته اند كه روح شيوا، كه نزد آن ها سوّمين اقنوم(3) شمرده مى شد، در حجر الأسود حلول كرده است.
ستاره پرستان ايرانى و كلدانى، كعبه را يكى از خانه هاى هفتگانه بزرگ دانسته اند. زرتشتيان نيز كعبه را محترم شمرده و معتقدند كه روح هرمز در آن حلول كرده است.
يهود و نصارى هم كعبه را بزرگ مى شمردند; چون آن را وابسته به حضرت ابراهيم دانسته اند; از اين رو است كه صورت هايى چون ابراهيم، مريم و مسيح را در آن نصب كرده بودند تا اين كه به وسيله پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در فتح مكه، پاكسازى شد.
در باور عرب ها نيز كعبه برترين عظمت را داشت و در برابر آن كرنش مى كردند و آن را بناى ابراهيم(عليه السلام) مى دانستند.(4)
با ظهور اسلام و نزول قرآن كريم، نه تنها آن عظمت و احترام تثبيت شد بلكه خداوند شرافت، ويژگى ها و احكامى براى خانه اش بيان كرده كه براى هيچ چيز ديگر گفته نشده است.
اين نوشتار با هدف شناساندن جايگاه ويژه كعبه در قرآن، با عناوين زير تهيه شده است:
الف: اسامى كعبه در قرآن.
ب: ويژگى هاى كعبه در قرآن.
ج: احكام كعبه و حرم در قرآن.

* نام هاى كعبه در قرآن
خداوند در آيات مختلف، براى خانه خود عناوين و نام هاى متعدد آورده كه به ترتيب مى آوريم:

واژه «البيت» در 7 مورد بر خانه خدا اطلاق شده كه معناى آن هم روشن است:
; إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ; .(5)
; إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ; .(6)
; فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوْ اعْتَمَرَ; .(7)
; وَ للهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ; .(8)
; مَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَاءً; .(9)
; وَ إِذْ بَوَّأْنَا لاِِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ; .(10)
; فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ; .(11)

واژه «بيتى» در سوره بقره و حج آمده است و خداوند متعال در هر دو مورد، اين خانه را به خودش نسبت مى دهد. از اين كلمه عنوان «بيت الله» را هم مى توان براى كعبه انتزاع كرد.
كعبه تنها مكانى است كه خداوند آن را به خود نسبت داد، حتى بيت المقدس را، با آن همه قداستش، به خودش نسبت نداده است.
; ...وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ...; .(12)
; ...وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ...; .(13)

در «بيت الحرام»، «بيت» موصوف به «حرام» شده; يعنى خانه اى كه محترم است:(14)
; وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ; .(15)
; جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ; .(16)
و در جاى ديگرى، موصوف به «محرّم» گرديده است:
; رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَاد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ; .(17) توضيح بيشتر آن در فصل بعد مى آيد.

عنوان «الكعبه» نيز در دو جاى قرآن به كار رفته است:
; هَدْياً بَالِغَ الْكَعْبَةِ; .(18)
; جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ; .(19)
در وجه تسميه «بيت الله» به «كعبه»، چند قول آمده است:
الف: از آنجاكه خانه خدا مربع است و عرب ها بر خانه چهارگوش و مربع كعبه اطلاق مى كنند; ازاين رو، به خانه خدا هم «كعبه» اطلاق شد.
چنانكه امام صادق(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:
«...لأنّها مربعة، فقيل له و لم صارت مربعة، قال: لأنّها بحذاء البيت المعمور و هو مربّع، فقيل له: و لم صار البيت المعمور مربّعاً؟ قال: لأنّه بحذاء العرش و هو مربع، فقيل له: و لم صار العرش مربعاً؟ قال: لأنّ الكلمات الّتي بني عليها الإسلام أربع و هي سبحان الله، والحمدلله و لا إله إلاّ الله، و الله اكبر».(20)
ب: به وسط هر چيزى «كعب» مى گويند. از آنجاكه خانه خدا در وسط زمين واقع شده، به آن كعبه گفته اند. در روايت آمده است گروهى از يهوديان خدمت پيامبر آمدند و از آن حضرت مسائلى پرسيدند; از جمله سؤال كردند: از چه رو كعبه را كعبه خوانده اند؟ پيامبر پاسخ داد: زيرا خانه در وسط دنيا قرار گرفته است.(21)
ج: هر چيزى كه داراى ارتفاع و بلندى از سطح زمين باشد كعبه گويند. به خانه خدا هم كعبه اطلاق مى شود; زيرا هم ارتفاع ظاهرى دارد و هم ارتفاع و عظمت معنوى. از اين رو، امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«وَ لاَ يَنْبَغِي لاَِحَد أَنْ يَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْكَعْبَةِ».(22)
چنانكه بعضى از مفسران در اين باره گفته اند:
فَلَمّا كانَ هذَا الْبَيت أَشرف بُيوتِ الأرضِ وَ أقدمها زَماناً وَ أَكْثَرها فَضيلَة، سُمِّي بِهِ هذا الإسْم».(23)

«البيت العتيق» هم در دو جاى قرآن به كار رفته است:
; وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ; .(24)
; ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ; .(25) در توصيف خانه خدا به «عتيق»، وجوه مختلفى به شرح ذيل ذكر شده كه ناشى از معانى لغوى آن است.
يكى از معانى عتيق در كتب لغت، قديم و كهن است;(26) چنانكه از امام باقر(عليه السلام)، در حالى كه در مسجد الحرام نشسته بود، پرسيدند: چرا خانه خدا عتيق ناميده شد؟ حضرت پاسخ داد:
«إنَّ اللهَ خَلَقَهُ قَبل الْخَلق ثُمّ خَلَقَ اللهُ الأرْضَ مِن بَعدَه فَدَحاها مِن تَحْتِهِ».(27)
بنابراين وجه، مفاد اين آيه همان آيه ; إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; (28) خواهد شد كه توضيح پيش تر گذشت.
عتيق به معناى آزاد نيز آمده است، اما در اين كه كعبه از چه چيز آزاد شده، هم روايات مختلف است هم نظريه مفسران، ولى هيچ مانعى ندارد كه همه آن ها اراده شده باشد:
1 . آزاد از ملكيت و رقيت انسان ها
از امام باقر(عليه السلام) سؤال شد: «از چه رو خانه خدا را عتيق ناميدند؟» حضرت در پاسخ فرمود: «زيرا كه خانه آزاد و رها از تملك مردم است و هيچ كس مالك آن نيست.»; «لِمَ سُمِّيَ الْبَيْتُ الْعَتِيقَ؟ قَالَ: هُوَ بَيْتٌ حُرٌّ عَتِيقٌ مِنَ النَّاسِ لَمْ يَمْلِكْهُ أَحَدٌ».(29)
2 ـ آزاد شده از طوفان نوح
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه «خانه خدا تا زمان طوفان نوح پا بر جا بود، وقتى تمام دنيا در طوفان نوح زير آب رفت، خداوند خانه اش را بالا برد و جاى آن در زير آب قرار نگرفت; از اين رو، آن را «بيت العتيق» خواندند; يعنى خانه اى كه از غرق شدن رهايى يافت.»; «فَلَمَّا غَرِقَتِ الدُّنْيَا رَفَعَ اللَّهُ تِلْكَ الْقُبَّةَ وَ غَرِقَتِ الدُّنْيَا إِلاَّ مَوْضِعَ الْبَيْتِ، فَسُمِّيَتِ الْبَيْتَ الْعَتِيقَ، لاَِنَّهُ أُعْتِقَ مِنَ الْغَرَقِ».(30)
3 ـ آزادى از جهنم
كسى كه اين خانه (كعبه) را در اين دنيا زيارت كند، برائت از جهنم به او داده مى شود.(31)
از ديگر معانى عتيق، چيز ارزشمند و نفيس است.(32) پس كعبه از آن رو كه گرانقدر و ارزشمند است، عتيق نام نهاده شد.

از آنجاكه لفظ «عتيق» در هر دو آيه مطلق است، منعى وجود ندارد كه بگوييم همه اين معانى اراده شده است و روايات هم از باب بيان بعض مصاديق است نه حصر مصداق، تا ميان روايات تنافى لازم بيايد. به علاوه، عتيق در لغت به چيزى مى گويند كه هم داراى پيشينه تاريخى باشد و هم بهره مند از قداست. اگر يكى از اين دو معنا را نداشته باشد، به آن عتيق نمى گويند; زيرا در بعضى از كتب معتبر لغت، آمده است كه: «عتق يجمع معنى الكرام و معنى المقدّم».(33)
از مطالبى كه گذشت به دست مى آيد كه خانه خدا در قرآن به اوصاف زير توصيف شده است: الحرام (الْبَيْتَ الْحَرَام)،(34) التعيق (الْبَيْتِ الْعَتِيق)،(35) المحرّم (عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّم).(36)

; إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَك; .(37)
مفسران معناى «بكه» را با اختلاف معنا كرده اند:
* بعضى گفته اند: «بكّة مزدحم الناس للطواف و هو ما حول الكعبة من داخل المسجد الحرام».(38)
* گروهى ديگر گفته اند: مراد از بكّه «موضع البيت» يا «موضع الحج» است(39) و اين نظريه برداشت از دو روايت زير از امام صادق و امام باقر(عليهما السلام) است:
عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله(عليه السلام) قال: «مكة جملة القرية، و بكة موضع الحجر الذي تبكّ الناس بعضهم بعضاً».(40)
عن جابر، عن أبي جعفر(عليهما السلام) قال:(41) «إنّ بكّة موضع البيت و إنّ مكّة الحرم».
پس طبق اين دو روايت، مكه با بكه فرق دارد و بكه هم نام كعبه نيست.
* اما طبق روايتى ديگر، بكه نام كعبه است; چنانكه عبدالله بن سنان از امام صادق(عليه السلام)پرسيد: «لِمَ سُمِّيَتِ الْكَعْبَةُ بَكَّةَ؟ فَقَالَ: لِبُكَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِيهَا»(42) ظاهراً اين وجه با اشتقاق ادبى سازگار نيست; زيرا «بكه» مضاعف و «بكى» ناقص است.
* قول چهارم اين است كه «ميم» آن تبديل به «با» شد (قيل بكّة هي مكّة و لاقرب تبديل الباء ميماً...(43)) چنانكه از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه: «إِنِّي سَمَّيتُ مَكّة بكّة لأنّ النّاس يتباكون فِيها».(44)
در روايت ديگرى، از مام صادق(عليه السلام) تصريح شده كه بكّه يكى از نام هاى مكه است; «قال أسماء مكّة خمسة أمّ القرى و مكة و بكة و البساسة...».(45)
خلاصه اين كه بكّه، بنا به احتمالى كه نام كعبه و يا لا اقل نام مكانى كه كعبه در آنجا بنا شده و يا نام مكانى كه حجر الأسود در آن نصب گرديده است مربوط به بحث ما مى شود، اما طبق احتمالات ديگر، از بحث خارج است.

; قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ...; .(46)
بنا به قول گروهى از مفسران، مراد از «مسجد الحرام» در اين گونه آيات «كعبه» است، اما چرا كعبه گفته نشده و يا مراد از «وجه» و «شَطر» چيست، چند وجه ذكر شده كه از محل بحث
خارج است. احتمال ديگر آن است كه مراد از مسجد الحرام همان مسجد الحرام معهود باشد ولى مراد از شطر، يا بعض است كه در اين صورت مراد از بعض مسجد الحرام، كعبه خواهد شد.(47) و يا مراد از شطر وسط هر چيزى است و از آنجا كه كعبه در وسط مسجد الحرام قرار گرفته، پس مراد وسط مسجد الحرام ـ كعبه ـ خواهد بود.(48)

; وَالطُّورِ وَكِتَاب مَسْطُور فِي رَقّ مَنْشُور وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ; .(49)
از تفسيرهايى كه براى بيت المعمور كرده اند، كعبه و خانه خدا در روى زمين است كه همواره به وسيله زائران معمور و آباد است. مؤيدش اين است كه كعبه نخستين خانه اى است كه براى عبادت در روى زمين ساخته و آباد شده است.(50)
اما تفسير مشهور كه الهام گرفته از روايات مى باشد، آن است كه بيت المعمور خانه اى است در آسمان ها و محازى خانه كعبه در روى زمين و همواره با عبادت فرشتگان معمور و آباد مى گردد:
و عن أمير المؤمنين(عليه السلام) : «البيت الّذي في السماء يقال له الضراح و هو بفناء البيت...».(51)
و في المجمع عن الباقر(عليه السلام) : أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ تَحْتَ الْعَرْشِ أَرْبَعَةَ أَسَاطِينَ وَ سَمَّاهُ الضُّرَاحَ، وَ هُوَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ، وَ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ: طُوفُوا بِهِ، ثُمَّ بَعَثَ مَلاَئِكَةً فَقَالَ لَهُمُ: ابْنُوا فِي الاَْرْضِ بَيْتاً بِمِثَالِهِ وَ قَدْرِهِ وَ أَمَرَ مَنْ فِي الاَْرْضِ أَنْ يَطُوفُوا بِهِ».(52)

; وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ; .(53)
نخستين ويژگى و صفتى كه براى بيت الله در قرآن ذكر شد «مثابة» است كه خانه خدا به عنوان مرجع و ملجأ و پناهگاه عمومى مطرح شده است.

; وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْن; .(54)
دومين ويژگى، كه صاحب خانه براى خانه اش آورده، «امنيت» است كه بزرگترين و مهمترين نعمت براى جوامع انسانى به شمار مى رود و تحقّق محيط و جامعه امن از آرزوهاى ديرين بشر است.

; وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ; .(55)
; إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; .(56)
ويژگى ديگر كعبه آن است كه از آنِ ناس و همه مردم است و اختصاص به شخص يا گروه و نژاد خاصى ندارد; هم بناى آن براى مردم است، هم ملجأ، مرجع و مأمن براى آنان، و هم مايه قوام جوامع بشرى است.

; وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيِ...; .(57)
; وَ إِذْ بَوَّأْنَا لاِِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لاَ تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِيَ...; .(58)
ويژگى ديگر آن كه، بيت الله است; تنها خانه اى كه در قرآن به خدا نسبت داده شده است و جالب اين كه خداوند منان، در اين دو آيه شريفه، آن را به خودش نسبت داده است. از اين رو، دو تن از بهترين بندگان خود را مأمور تطهير خانه اش ساخت.
اما در جاى ديگر، حضرت ابراهيم(عليه السلام) اين خانه را به خداوند متعال نسبت داده است.
; رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَاد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ...; .(59)

1 . جمع ميان اين كه: كعبه هم خانه خداست و هم خانه مردم، روشن است; چه اين كه كعبه خانه خداست اما براى مردم بنا گرديده و براى آن ها مأمن و مرجع قرار داده شده است. يعنى آنچه كه به نام خدا و براى خداست، بايد در خدمت مردم و بندگان او قرار گيرد.
حضرت آيت الله جوادى آملى در فرق ميان اين دو، مى گويد:
از جهت ادبى، فرق اين كه خانه خدا بدون لام به خداوند نسبت داده شده، اما در «وُضِعَ لِلنّاسِ» با لام به مردم اسناد داده شده است; يعنى بيت الله است اما بيت الناس نيست، بلكه براى مردم قرار داده شده; از اين رو، به وُضِعَ است نه بُنِىَ; يعنى تشريفاً معبد و مطاف و قبله قرار داده شد، اما تفاوت معنوى اين است كه بيت در اثر اضافه به الله، شرافت پيدا كرد. اما مردم در اثر اضافه كعبه به آن ها شريف مى شوند. پس شرف كعبه به خاطر اضافه به خدا و شرف مردم در اثر ارتباط با كعبه است.(60)
2 . در آياتى كه در بالا اشاره شد، كعبه با عنوان «بَيْتِي» آمده، در حالى كه خداوند نه جسم است و نه نياز به خانه دارد. پس منظور از اين اضافه، همان اضافه تشريفيه است; يعنى براى بيان شرافت و عظمت چيزى، به خدا نسبت داده شده است; مثل شهر الله، كتاب الله، بيت الله و مرحوم آقا ميرزا جواد ملكى تبريزى در اين باره فرمودند: «و من عظائم تلك النعم، جعل الكعبة بيتاً لنفسه... و لعمري انّ هذا، غاية اللطف و الرفق و الكرم».(61)

; وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ; .(62)
كعبه با دست تواناى دو پيامبر عظيم الشأن الهى بازسازى و تجديد بنا گرديد و به خاطر همين بانى، بر بيت المقدس فضيلت پيدا كرده است; زيرا كه بانى كعبه، ابراهيم و بانى بيت المقدس سليمان است; «و لاشك انّ الخليل أعظم درجة و أكثر منقبة من سليمان فمن هذا الوجه يجب أن تكون الكعبة أشرف من بيت المقدس»(63) و به تعبير آيت الله جوادى آملى، ابراهيم از پيامبران اولوالعزم كعبه را ساخت اما بيت المقدس را حضرت سليمان كه از حافظان شريعت انبياء اولوالعزم است، ساخت.(64)

; وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ; .(66)
بالا بردن قواعد و پى هاى كعبه، عبادتى خالصانه به دست حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام)بوده; به طورى كه براى اين كار هيچ پاداشى نطلبيدند، بلكه تنها گفتند: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا»; «پروردگارا! اين خدمت را از ما بپذير» يعنى پاداش از ديدگاه اين دو پيامبر عظيم الشأن، پذيرش عمل نزد خداوند است كه عمل بدون قبولى خدا، ناچيز و بى ارزش است; از اين رو، خداوند اين دو پيامبر را به صفت بندگان مخلص ستود.(67)

; إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; .
پيشينه تاريخى، ويژگى ديگر بيت الله الحرام است، تا آنجا كه در قرآن، به عنوان نخستين معبد عمومى در روى كره زمين شناسانده مى شود. بدينسان كعبه بر بيت المقدس مقدم و قبله نخست جهانيان بود. اين آيه مباركه، پاسخ به اعتراض يهوديان بر مسلمانان است كه مى گفتند بيت المقدس برتر از كعبه و براى قبله بودن سزاوارتر است; چون كعبه پيشتر بنا شده و قبله برخى از انبيا بوده است.
در پاسخ به اين اعتراض بود كه خداوند فرمود: نخستين خانه اى كه براى عبادت بشر بنا شده، كعبه است و هيچ معبدى پيش از آن وجود نداشته است. اگر قبله از بيت المقدس به كعبه برگردانده شد، چيز عجيبى نيست، زيرا اين بازگشت به قبله نخست است و مؤيد آن اين است كه ابراهيم وقتى هاجر و اسماعيل را در آن سرزمين اسكان داد، گفت: ; رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ ، رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ...; هدف و غايت را اقامه نماز در اين سرزمين مقدس بيان كرد و شايد از اين جهت به كعبه بيت العتيق; يعنى خانه قديم(68) گفته شده است; ; وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ; .(69)

; إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَك; .(70)
ويژگى ديگر كعبه مبارك(71) بودن آن است; يعنى خانه اى است پر خير و بركت و از آنجاكه مباركاً مطلق است; از اين رو، هم شامل بركات مادى مى شود و هم بركات معنوى. البته بعضى از مفسران گفته اند: اگر چه مباركاً هم شامل بركات مادى است و هم معنوى، ولى در اينجا به قرينه مقابله با «هُدىً لِلْعَالَمِينَ» تنها شامل افاضه بركات دنيوى مى شود.(72) و به تعبير بعضى از مفسرين، از آنجاكه خود خداوند تبارك است، خانه اش هم مبارك است.(73)

; إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدىً لِلْعَالَمِينَ; .(74)
هدايتگرى خانه خدا ويژگىِ ديگر آن است. مردم از راه دور و نزديك به كنار اين خانه مى آيند و از هدايت هاى آن بهره مند مى شوند.
مرحوم علامه طباطبايى در بيان اين ويژگى مى نويسد:
«كعبه هم هادى و راهنماى جهانيان براى سعادت اخروى و باعث رسيدن به كرامت و قرب الهى است، هم باعث هدايت مسلمين است به سعادت دنيوى كه همان وحدت كلمه و ائتلاف امت و مشاهده منافعشان مى باشد. چنانكه نحوه هدايتش هم عموميت دارد و جميع مراتب هدايت را شامل مى شود.
از سوى ديگر هدايتش مربوط به عالم خاص و دسته مخصوص نيست، بلكه شامل تمام جهانيان مى شود.»(75)
و دعوت حق به وسيله انبيا از اينجا به گوش جهانيان رسيده و مى رسد; چنانكه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) از همين جا نداى توحيد را به گوش جهانيان رساند و نيز امام زمان(عليه السلام) از همين جا نداى حق را به جهانيان خواهد رساند. به علاوه، وجه امّ القرى بودن مكه، بى مناسبت با هدى للعالمين نيست.

; فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ...; .(76)
وجود نشانه هاى الهى در كنار بيت الله از ويژگى هاى ديگر اين خانه است كه گام به گام آن، يادآور آيات و نشانه هاى فراوان و روشن الهى است.

; وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ; .(77)
; جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ; .(78)
; رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَاد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ; .(79)
كعبه، خانه اى است محترم و بايد از هر جهت احترام آن نگه داشته شود. حتى كسى نبايد خانه خود را بلندتر از كعبه بسازد; چنانكه امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«وَ لاَ يَنْبَغِي لاَِحَد أَنْ يَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْكَعْبَةِ».(80)
و احترام آن بايد در همه جا حفظ شود; حتى در دورترين نقاط جهان، به هنگام تخليه، نبايد به سوى آن و يا پشت به آن نشست.
بيت المعمور خانه اى است در آسمان ها و محازى خانه كعبه در روى زمين است و همواره با عبادت فرشتگان معمور و آباد مى گردد
در روايات آمده است كه ويران كردن آن، در رديف قتل پيامبر و امام معصوم است.
امام صادق(عليه السلام) مى گويد: هر كس عمداً هتك حرمت اين خانه كند و آن را به پليدى آلوده سازد، محكوم به اعدام است.(81) چنانكه در روايت ديگر فرمود:
«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُرُمَات ثَلاثاً، لَيْسَ مِثْلَهُنَّ شَيْءٌ كِتَابُهُ وَ هُوَ حِكْمَتُهُ وَ نُورُهُ وَ بَيْتُهُ
الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلنَّاسِ لاَ يَقْبَلُ مِنْ أَحَد تَوَجُّهاً إِلَى غَيْرِهِ وَ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ(صلى الله عليه وآله) ».(82)
از اين رو فرموده اند: حرمت اين خانه باعث احترام مسجد الحرام، بلكه مكه و حرم شده است و احتمالا ماه هاى حج به خاطر حرمت خانه خدا موصوف به حرام شده است (الشَّهْرُ الْحَرامُ...) و به خاطر همين احترام، مشركين حق ورود به آن منطقه را ندارند; ; إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ...; .(83)
چنانكه وقتى از امام صادق(عليه السلام) پرسيدند: «لِمَ سُمِّيَ بَيْتُ اللَّهِ الْحَرَامَ قَالَ لِأَنَّهُ حُرِّمَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ أَنْ يَدْخُلُوهُ».(84)

; جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَاماً لِلنَّاسِ; .(85)
خانه محترمى كه مسلمانان مى توانند در پناه آن همه كارهاى فردى و اجتماعى
همچنين مادى و معنوىِ جامعه خود را سامان ببخشند; چنانكه پيشوايان معصوم(عليهم السلام)
فرموده اند:
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) : «مَنْ أَرَادَ دُنْيَا وَ آخِرَةً فَلْيَؤُمَّ هَذَا الْبَيْتَ»(86)
امام صادق(عليه السلام) : «جَعَلَهَا اللَّهُ لِدِينِهِمْ وَ مَعَايِشِهِمْ».(87)
امام صادق(عليه السلام) : «لاَ يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ».(88)
حيات دين به حيات كعبه است و حيات متدين به حيات دين; با انهدام و ترك كعبه، دين مى ميرد و در نتيجه مردم هم خواهند مرد.
على(عليه السلام) فرمود: «لاَ تَتْرُكُوا حَجَّ بَيْتِ رَبِّكُمْ فَتَهْلِكُوا...».(89)

; وَ إِذْ بَوَّأْنَا لاِِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لاَ تُشْرِكْ بِي شَيْئ; .(90)
ويژگى ديگر كعبه آن است كه بر توحيد محض پايه گذارى شده و با هيچ شركى; اعم از خفىّ و جلىّ، همراه نيست، چه اين كه نكره در سياق نهى مفيد عموم است.
و از آنجاكه «أَنْ» در ; أَنْ لاَ تُشْرِكْ بِي شَيْئ; . مفسره است; يعنى ; أَنْ لاَ تُشْرِكْ بِي شَيْئ; تفسير براى بوّأ است; از اين رو، چنين برداشت مى شود كه هدف از جا دادن حضرت ابراهيم در اين مكان مقدس، اين بوده كه كعبه تجلّيگاه توحيد گردد و هيچ چيز ديگر، شريك آن قرار نگيرد و اساس اين خانه از اول بر توحيد صرف بنيان شود.

; وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ; .(91)
; ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ; .(92)
از ويژگى هاى كعبه، با توجه به يكى از معانى عتيق (آزاد شده)، آزاد بودن آن است; چنانكه از امام باقر(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: «فَإِنَّهُ لاَ رَبَّ لَهُ إِلاَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ الْحُرُّ...».(93)
اما اين كه از چه چيز آزاد شده، توضيح آن پيشتر گذشت. از آنجاكه اين خانه، خانه آزاد است، پس تا انسان از بند عبوديت و بندگى ديگرى آزاد نشود، صلاحيت طواف برگرد آن (بيت العتيق) را نمى يابد و هركس به گرد آن طواف كرد، ديگر نبايد سر به بندگى غير بگذارد.

پی‏نوشتها:

1 . آل عمران : 96
2 . طه : 12
3 . «اقانيم» جمع «اقنوم» كه در آيين هند خدايان سه گانه را گويند; عبارت اند از: برهما، پيشنو و سيوا.
4 . الميزان، ج3، ص358
5 . بقره : 125
6 . بقره : 127
7 . بقره : 158
8 . آل عمران : 97
9 . انفال : 35
110 . حج : 26
11 . قريش : 3
12 . بقره : 125
13 . حج : 26
14 . البيت الحرام والبلد والمسجد الحرام لايحل انتهاكه، مصباح المنير.
15 . مائده : 97
16 . مائده : 2 و 97 و 95
17 . ابراهيم : 37
18 . مائده : 95
19 . مائده : 97
20 . بحار، ج 96، ص 57 ; علل الشرائع ، ج2، ص398
21 . بحار الأنوار، ج96، ص57
22 . فروع كافى، ج4، ص230 ; بحار الأنوار، ج96، ص60
23 . التفسير الكبير، ج8، ص157
24 . حج : 29
25 . حج : 33
26 . العتيق القديم من كل شيئى صحاح ـ المتقدم في الزمان مفردات راغب.
27 . بحار الانوار، ج96، ص 58
28 . آل عمران : 96
29 . بحار الانوار، ج96، ص58
30 . تفسير صافى، ج1، ص189 و بحار، ج96، ص58
31 . تفسير كبير، ج8، ص158
32 . العتيق: الكريم من كل شيىء: صحاح اللغه.
33 . مقاييس اللغه.
34 . مائده : 97
35 . حج : 33 و 29
36 . ابراهيم : 37
37 . آل عمران : 96
38 . مجمع البيان، ج1، ص477
39 . الفرقان، ج3 و 4، ص261
40 . نور الثقلين، ج1، ص366
41 . نور الثقلين، ج1، ص366
42 . نور الثقلين، ج1، ص366
43 . مجمع البيان، ج1، ص477
44 . نور الثقلين، ج1، ص366
45 . نور الثقلين، ج1، ص366
46 . بقره : 144
47 . الميزان، ج1، ص325
48 . تفسير كبير، ذيل آيه.
49 . طور : 4 ـ 1
50 . مجمع البيان، ج5، ص163
51 . تفسير صافى، ج775
52 . نور الثقلين، ج5، ص136 و صافى، ج5، ص77
53 . بقره : 125
54 . بقره : 125
55 . بقره : 125
56 . آل عمران : 96
57 . بقره : 125
58 . حج : 26
59 . ابراهيم : 37
60 . فصلنامه «ميقات حج»، شماره 4، تابستان 1372
61 . المراقبات، ص194
62 . بقره : 127
63 . التفسير الكبير، ج8، ص154
64. ميقات حج، شماره 4، تابستان 1372
65 . بقره : 127
66 . اين ويژگى برداشت از كتاب «جرعه اى از بيكران زمزم، ص48 است.
68 . اهل لغت براى لفظ عتيق معانى متعددى ذكر نموده اند كه از جمله آن قديم و كهن مى باشد.
69 . حج : 29
70 . آل عمران : 96
71 . «البركة ثبوت الخير الألهي في شيء... والمبارك ما فيه ذلك الخير (مفردات راغب). كثير الخير و البركة، مجمع البيان، ج1، ص478
72 . الميزان، ج3، ص350
73 . آيت الله جوادى آملى، ميقات، شماره تابستان 1372
74 . آل عمران : 96
75 . الميزان، ج3، صص351 و 352
76 . آل عمران : 96
77 . مائده : 2
78 . مائده : 96
79 . ابراهيم : 37
80 . فروع كافى، ج4، ص230 ; بحار الأنوار، ج96، ص60
81 . وسايل الشيعه، ج13، ص291
82 . وسائل الشيعه، ج4، ص300
83 . توبه : 28
84 . بحار الانوار 96، ص65 ; وسائل الشيعه، ج13، ص236
85 . مائده : 97
86 . من لايحضره الفقيه، ج11، ص21
87 . بحار الانوار، ج96، ص65
88 . وسائل الشيعه، ج22، ص21
89 . بحار الانوار، ج96، ص69
90 . حج : 26
91 . حج : 29
92 . حج : 33
93 . فروع كافى، ج4، ص189


منبع: فصلنامه میقات حج