موتور سوارها
موتور سوارها
موتور سوارها
صبح زود، تلفن زدند که پنجاه نفر موتورسوار آمده اند و می گویند می خواهیم به ستاد برویم؛ ولی قیافه هاشان به لات ها می خورد. گفتم: نگهشان دارید. رفتم و قیافه هایشان را که دیدم، همه شان را رد کردم. چند روز بعد، رفتم خوزستان، دیدم کسانی را که رد کرده ام، موتورهایشان را به ردیف پارک کرده اند و گوشه ای نشسته اند. جلو رفتم و پرسیدم: آنها آن جا چه کار می کنند؟ گفتند: «مصطفی گفته است بیایید!».
این افراد بعدها در جنگ، نقش مهمّی داشتند. آنها کاملاً عوض شدند. هر کدام یک آر پی جی زن، پشت سرشان سوار می کردند و از رودخانه ای که به عرض پنج- شش متر می پریدند و می رفتند و تانک های دشمن را منهدم می کردند. بیشترشان هم در جنگ شهید شدند.
منبع:نشریهى حدیث زندگی
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
این افراد بعدها در جنگ، نقش مهمّی داشتند. آنها کاملاً عوض شدند. هر کدام یک آر پی جی زن، پشت سرشان سوار می کردند و از رودخانه ای که به عرض پنج- شش متر می پریدند و می رفتند و تانک های دشمن را منهدم می کردند. بیشترشان هم در جنگ شهید شدند.
منبع:نشریهى حدیث زندگی
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}