فرقههای نوظهور معنویتگرا و تأثیر آن بر فرهنگ دینی جوانان در ایران
علیرضا سمیعی اصفهانی (1)
عادل رعیت (2)
چکیده
یکی از تهدیدهایی که در سالهای اخیر بر علیه فرهنگ دینی بروز و ظهور پیدا کرده است جریان فرقههای نوظهور معنویتگرا است. این فرقهها در قالب عرضه یک نوع عرفان کاذب، آموزههایی را در تعارض با آموزههای دینی بیان میکنند که میتواند در دراز مدت فرهنگ دینی را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. از آنجا که اولاً عرصهای را که این فرقهها انتخاب کردهاند ساحت عرفان و معنویت است که به عنوان یکی از نیازهای ذاتی انسان هم در فرهنگ غرب مغفول واقع شده و هم در فرهنگ دینی رایج در جامعه - علیرغم غنای عرفان ناب اسلامی - آنچنان که باید بدان پرداخته نشده و ثانیاً ابزارهایی را که این فرقهها برای ترویج افکار و اندیشههای خود انتخاب کردهاند جذاب و فریبنده است، چه بسا مخاطب آثار اینگونه فرقهها متوجه انحراف آموزههای آن نشود. با این توضیح سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که آموزههای این فرقهها چه تأثیری بر فرهنگ دینی جوانان در ایران میگذارد؟ و چگونه میتوان با آثار نامطلوب این آموزهها مقابله کرد؟ هدف پژوهش حاضر تحلیل و ارزیابی انحرافات ناشی از آموزههای این فرقههای نوظهور معنویتگرا در پرتو آموزههای دینی است. روش پژوهش کیفی از نوع تبیین علی و روش اجرای آن کتابخانهای - اسنادی است.مقدمه
وجود جریانات ضد فرهنگ اصیل و پذیرفته شده هر کشور و ملت امری انکارناپذیر است که در طول تاریخ هر ملتی به سهم خود با آن دست و پنجه نرم کرده است در کشورهایی که گرایشات دینی در آن شدید است یکی از آسیبهای مهم فرهنگ دینی وجود فرقههای متفاوت شبه مذهبی است. براساس آخرین آمار و اطلاعات به دست آمده چهار هزار فرقه شبه مذهبی در جهان وجود دارد که دو هزار و پانصد فرقه به طور رسمی به ثبت رسیده است. از این تعداد تنها در ایالات متحده آمریکا بیش از هزار فرقه، در انگلستان هفتصد فرقه، در سوئد و نروژ بیش از صد فرقه به ثبت رسیده است (سروستانی، 179) در سالهای اخیر فرقههای نوظهور معنویتگرا در ایران رشد قارچگونهای داشتهاند که خاستگاه بیشتر آنها خارج از ایران بوده است. بعضی از این فرقهها خاستگاه شرقی دارند مانند اشو، دالائی لاما، سایبابا و راما... و بعضی خاستگاه غربی دارند ماننده آکنکار، سرخپوستی ساحری، شیطانپرستی، کابالا، تی اسام، پائولو کوئیلو (نگارش، 136-131)در دهههای اخیر، پیشرفت صنعتی بشر به جایی رسید که توانست بسیاری از نیازهای خود را برطرف نماید، به موازات این پیشرفت انسان در بعد روحی و معنوی سیر قهقرایی را پیمود و عطش معنوی او دو چندان شد. در چنین محیطی بازار فرقههای نوظهور و مدعی معنویت رونق گرفت به گونهای که در طول چند دهه گذشته جهان شاهد سر برآوردن فرقههایی بود که به پشتیبانی فضای مجازی در کل دنیا گسترش یافتند. شکلگیری و پیدایش آنها به قدری سریع بود که کارشناسان دینی و فرهنگی را به تعجب واداشت و اندیشههای آنان را متوجه اهداف شکلگیری فرقهها و مدیریت پشت صحنه آنها نمود (همان، 22-21) اینکه با توجه به غنای آموزههای دینی در زمینه عرفان و معنویت چرا فرقههای نوظهور این چنین رشد سریعی داشتهاند مقولهای دیگر میطلبد. بیشتر این فرقهها آموزههای خود را به صورت سخنرانیهای جذاب و رمانهای احساسی و تحریکآمیز که بتواند احساس و قوه خیال مخاطب را تحریک کند عرضه میکنند. با رجوع به این منابع در نگاه اول، چه بسا تعارض آموزههای این فرقهها با مبانی فرهنگ دینی نمایان نباشد ولی با اندکی تأمل عقلانی انحرافات این آموزهها نمایان میشود. در این جستار بیشتر برآنیم که پارهای از این انحرافها و چگونگی تأثیر آن بر فرهنگ دینی را تبیین نماییم. از آن جا که بررسی همه فرقههای نوظهور مجال گستردهای میطلبد جستار خود را بر رایجترین فرقههای نوظهور در ایران یعنی اشو و پائولو کوئیلو بنا نهادهایم. بنابراین، ابتدا فرقههای مذکور را از جهتهای مختلف شکلگیری، آموزهها و ابزارهای ترویج بررسی کردهایم سپس با برشمردن مؤلفههای مبانی فرهنگی دینی درصدد چگونگی تأثیر این آموزهها برآمدهایم.
اشو
«راجنیش چاندرا موهان» که بعدها نامهای «بگوان شری راجنیش» و «اشو» را برای خود برگزید از فیلسوفان هندی است که در یازدهم دسامبر 1931 در روستای کوچ وارا در ایالت مادیا پرادش هند به دنیا آمد. او در حالی که دو دهه کار فلسفی کرده بود به ناگاه نظراتش در خصوص فلسفه تغییر یافت. به زعم اشو در سال 1952 و در سن 21 سالگی، در او حالتی اشراقگونه به وجود آمده و باعث شد که نیروی جدیدی در او خلق شود (اشو، 8) اشو با وجود تحصیل و تدریس هرگز دست به قلم نبرد و به تألیف نپرداخت، بلکه از آنجا که سخنران ماهری بود برای جذب بیشتر طرفداران خود جلسات متعددی برقرار نمود و دیدگاههای خود را در قالب سخنرانی ارائه نمود. حدود 7000 سخنرانی بر روی کاست و 1700 سخنرانی بر روی نوار ویدئو از او ضبط گردیده است. بعدها این سخنرانیها در قالب کتاب به طرفدارانش عرضه شد و همه کتابهای او که بالغ بر 650 کتاب میشود نسخهبرداری از سخنرانیهای اوست. کتاب او با عنوان «غیر افسانهای» در سال 1988 در ایتالیا، ژاپن و کره عنوان پرفروشترین کتاب را کسب کرد! از سال 1976 تا 1989 تعداد 78 جلد از کتابهای او در آمریکا چاپ گردید و از مجموع کتابهای او تاکنون بیش از 85 کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است. (شریفی، 68)آموزههای اشو
1- شریعت ستیزی
از نظر اشو شریعت، پوسته بیرونی مذهب است و معنای عوامگرایی دارد و تأثیری در انسان ایجاد نمیکند! او در ادعایی عجیب میگوید شریعت سطح اول مذهب است و فقط تا زمانی کارایی دارد که صاحب آن مذهب زنده است و با مرگ او شریعت هم میمیرد. (وکیلی و مدنی، 283). در نظر اشو شریعت پوسته بیرونی مذهب است و باید از آن حذر کرد (اشو، 87) زیرا شریعت به معنای عوامگرایی، مذهب رسمی، آداب و رسوم و انجام مراسم در یک روز خاص (مثلاً یکشنبه) است. از نظر اشو چنین مذهبی فقط خصلت سیاسی دارد (اشو، 87). اشو در برابر شریعت از حقیقت نام میبرد و عقیده دارد اسلام، هندوئیسم، یهودیت و بودیسم همگی شریعتاند و حقیقت آنها صوفیگری، ذن، حسیدیسم و یوگا است و این حقیقت است که بسیار ارزشمند است. (همان، 88)اعتقاد اساسی اشو این است که هر فردی خود باید به حقیقت دست پیدا کند و در این راه نه از شرایع و کتب مقدس پیروی کند و نه از هیچ کس دیگر. او حتی به مخاطبان خود میگوید:
زندگی خود را بگذران، بدون این که اخلاقگرایان، پاکدینان، موعضهگران و انسانهای احمق که تو را پند و اندرز میدهند، آسایش تو را برهم زنند، زندگی خود را بگذران حتی اگر بر خطا باشی، گذران زندگی خود بهتر از آن است که با تقلید از دیگران بر حق باشی. (اشو، 31)
در جایی دیگر ابراز میدارد:
حالا دیگر شما نمیتوانید به کسی اعتماد کنید هیچ کتاب مقدسی نمیتواند به شما کمک کند. پیامبران رفتهاند... شما باید به خودتان تکیه کنید، باید روی پاهای خودتان بایستید. باید مستقل شوید. (اشو، 180). اشو معتقد است فقط فرد میتواند دیندار باشد و دین همین که به یک کلیسا و کیش و آئین تبدیل شد، دیگر دین نیست، پوششی به نام دین است (اشو، 68) و یک چیز دروغین یعنی نهاد است. به عقیده وی نهاد و نهادسازی دشمن مذهب واقعی است (اشو، 90) اشو از انسانهایی که پیرو شریعت هستند هم انتقاد کرده و میگوید:
کسانی که براساس وظیفه عمل میکنند، تکلیفشان را انجام میدهند، به طور منظم به مسجد و معبد و کلیسا میروند و فکر میکنند مذهبی هستند، مشکل دارند. (اشو، 47)
2- عقلگریزی
در اشعار عرفانی عرفای اسلامی، گاهی عقل و منطق و استدلال مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته این بیان ممکن است در ذهن بسیاری این گزاره را نهادینه کند که چون عرفان راه عشق و دل و شهود است با عقل و منطق سرسازگاری ندارد در حالی که اگر نگاهی جامع به دیوان اشعار این شاعران انداخته شود منظومه فکری از آن حاصل میشود که در مقایسه بین عقل و دل، راه دل ارجحیت دارد نه این که در تضاد با عقل است، حافظ در این باره میگوید:
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است *** کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
(غزل 121، بیت دوم)
مولوی نیز در این باره میگوید:
بحث عقلی گر در و مرجان بود *** آن دگر باشد که بحث جان بود
بحث جان اندر مقامی دیگر است *** باده جان را قوامی دیگر است.
(مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 1501 و 1502)
بنابراین در عرفان اسلامی مرتبه عقل با مرتبه دل و عشق متفاوت است نه این که در تضاد با یکدیگر باشد. اشو از مخالفان سرسخت عقل و منطق است. از نظر اشو منطق همیشه میتواند انسان را فریب دهد، چرا که یک نوع هماهنگی را القا میکند. (اشو، 229) ذهن منطقی، ذهنی بیهودهگو است (همان، 173). به عقیده او وقتی منطق، ذهن را کنترل میکند، چیزهای زیادی را به نابودی میکشاند. زیرا منطق اجباری است که به قطب مختلف خود اجازه نمیدهد زندگی کند. (وکیلی و مدنی، 213-212). اشو اعتقاد دارد احساسات و عواطف، عشق و مدیتیشن همان قطبهای مختلف منطق هستند و دین قطب مخالف استدلال است (اشو، 121) بنابراین اشو به مخاطبان خود توصیه میکند که از استدلال و اندیشه هم دست بردارند، زیرا در نظر او همه اندیشهها آلودهاند، حتی اندیشه خدا (اشو، 14) از نظر اشو هر کس به جستوجوی دلیل برای اثبات خداوند برود، در نهایت به این نتیجه میرسد که خدا وجود ندارد (اشو، 20) اشو به مخاطبان خود توصیه میکند با قلبشان عمل کنند و بگذارند احساسات هر قدر هم که غیر منطقی به نظر میآیند، تصمیم گیرنده میباشند، تا این که رقص، زیبایی، شادمانی و خیر و برکت را به ارمغان آورند. (اشو، 78)
3- ترویج نسبیگرایی و پلورالیسم
اشو در بیانات خود به ترویج پلورالیسم و نوغی عدم قطعیت میپردازد. از نظر او هیچ چیز قطعی درباره هیچ چیز نمیتوان گفت (اشو، 262) این نسبیت در همه چیز وجود دارد، به طوری که اشو معتقد است واقعیت چیزی است که ما را تحت تأثیر قرار میدهد و معیار دیگری برای آن وجود ندارد (اشو، 131). بنابراین این ما هستیم که معیار «واقعیت» میباشیم و همه چیز به وضعیت انسان بستگی دارد. پس واقعیت میتواند به تعداد انسانهای روی زمین متکثر باشد (وکیلی و مدنی، 227)در نظر اشو خدا به میلیونها روش و یا میلیونها آینه انعکاس داده میشود و هر آینه آن را به روش خودش بازتاب میدهد، اما یادآور میشود هیچگاه نباید تصور کنیم که یک روش درست و دیگری غلط است، چرا که هر نظامی در ذات خودش کامل است و کارایی خود را دارد (اشو، 32)
4- آزادی
اشو اعتقاد دارد که انسان تنها موجودی است که هیچ فرمانروایی بر او فرمان، صادر نکرده است (اشو، 8) همه چیز را باید فدای آزادی کرد حتی زندگی را... حتی میتوانی خدا را فدای آزادی کنی؛ اما نمیتوانی آزادی را فدای خدا کنی (اشو، 108) از نظر اشو انسان باید هر کاری را که دوست دارد انجام دهد و به پیامدهای آن هم توجه نکند (اشو، 99)اشو به مخاطبان خود توصیه میکند از هرگونه چارچوب اعم از چارچوبهای شرعی، عرفی، اخلاقی، اجتماعی و ذهنی کناره بگیرند و به هیچ حد و مرزی تن ندهند چرا که همه این چارچوبها در حکم زندانهایی هستند که ما را در خود اسیر میکنند، و به همین دلیل است که او قدیسان را بزرگترین بردگان روی زمین میداند (وکیلی و مدنی، 207)
5- ترویج لذتطلبی و شادخواری
تا زمانی که به رقص در نیایی و آواز نخوانی، تا زمانی که زندگی را، جشن نگیری آماده پذیرش خدا نخواهی بود. خدا جشن شادی است، خدا، رقص و پایکوبی و آواز و ترانه است. خدا بر کسانی که غمگین و جدی هستند، ظاهر نمیشود. (اشو، 30)یکی از اصول اساسی مکتب اشو رابطه آزاد جنسی است. او بر رابطه آزاد جنسی تأکید داشته و به عنوان یک اصل تعلیماتی خود بر زبان آورده و آن را مقدس شمرده است. رابطه جنسی که او از آن نام میبرد در چارچوب ازدواج قرار نمیگیرد و اصولاً او با ازدواج به شدت مخالفت نموده و معتقد بود که ازدواج برای انسان بدبختی میآورد (نگارش، 41).
اشو درباره ازدواج میگوید:
من از ازدواج دلخوشی ندارم، چون ازدواج موفق میشود به تو ثبات و آرامش دائمی بخشد و خطر همین جاست! تو به یک اسباب بازی راضی میشوی (اشو، 253).
ابزارهای اشو
اشو برای القای مطالب خود تکیه بر سخنرانیهای ماهرانه و حساب شده خود داشت و میکوشید از طریق آنها پیروان خود را تحت تأثیر قرار دهد. او در جلسات طولانی خود میکوشید با استفاده از مثال، مطالب خود را سادهتر و جذابتر نماید و بدین وسیله بر مخاطبانش تأثیر بیشتری بگذارد از ابزارهایی که اشو در آیین انحرافی خود به شدت بر آن تکیه میکرد سکس بود (نگارش، 41-40)استفاده از حکایت و قصه در بیان خود و استفاده از زبان ساده و روزمره و قابل فهم برای همه و به کار بردن تعابیر غلوآمیز همچون این نکته که خود را استاد اساتید و مرشد مرشدان خواندن و یا بالاتر از مارکس و لنین دانستن و یا خود را جای مسیح (علیهالسلام) قرار دادن از دیگر شگردهای اشو برای جذب بیشتر پیروان خود بوده است. (همان، 42)
جریان پائولو کوئیلو
پائولو کوئیلو در 27 اوت 1947 میلادی در شهر ریودوژانیروی برزیل به دنیا آمده در دوره نوجوانی به جهت عدم رفتار صحیح مربیان و کارگزاران امور دینی، اعتقادات خود را از دست داد و به نوعی دچار بحران هویت شدید گردید به گونهای که تا مدتی در بیمارستان روانی بستری شد بعد از بیرون آمدن از بیمارستان مدتی گوشه انزوا گزید و به علت عدم ثبات فکری، شیفته افکار مارکس، انگلس و چگوارا گردید. در این مدت به جهت بحران معنوی به مواد مخدر و مصرف مواد توهمزا روی آورد. مدتی بعد به جادوگری پرداخت و برای دیدن شخصیت مورد علاقه خود در این راه یعنی کارلوس کاستاندا آمریکای لاتین را زیر پا گذاشت تا بالاخره ملاقاتهایی را با او برقرار نمود وی در این سفر با جادوگران متعددی آشنا شد و تجربههای خود را در کتاب والکریها بازگو کرده است. قبل از ورود به دنیای نویسندگی که علاقه زیادی به آن داشت او کارگردان، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار و ترانهسرای موسیقی بود. در سپتامبر 1999 ضمن دیدار از رژیم غاصب صهیونیستی مورد حمایت شدید مسئولان صهیونیستی قرار گرفت. در سال 2000 در اجلاس سالانه جهانی داووس سوئیس برای سخنرانی دعوت شد و شیمون پرز از مسئولان عالی رتبه رژیم صهیونیستی ضمن قدردانی از او گفت معنویتی که پائولو در خاورمیانه مبلغ آن است برای ما مفید است کوئیلو در اجلاس سوئیس پیرامون آثار خود و نوع عرفانی که القا میکند سخنرانی کرد (فعالی، 274)در سال 1379 به دعوت مؤسسه گفتگوی تمدنها به ایران دعوت شد کتاب کیمیاگر این نویسنده در سال 1376 جزء پر فروشترین کتابهای سال جمهوری اسلامی ایران بوده است این اثر که برداشتی از مثنوی مولوی (دفتر ششم، ابیات 4206 به بعد) میباشد تا پایان سال 1380 از سوی ناشرانی چون کاروان، ثالث، روبهان، روایت و فرزان روز، 37 بار تجدید چاپ شده است. براساس اطلاعات موجود در مؤسسه خانه کتاب تا پایان 1380 سیزده اثر پائولو با 23 عنوان مختلف 133 بار تجدید چاپ شده است. (نگارش، 125-124)
آموزههای پائولو کوئیلو
1- نگاه پائولو کوئیلو به خدا
خدایی که پائولو ترسیم میکند، خدایی بیعیب و نقص نیست، خدای او گاه اشتباه میکند و گاه بندگانش تاوان اشتباهات او را بر دوش میکشند. یکی از اشتباهات خدا در مکتب پائولو در داستان آفرینش بوده است:ایزد زمان پس از خلق گیتی هماهنگی آفرینش را یافت. اما کمبود بسیار مهمی را احساس کرد. یک همراه، که در این زیبایی با او سهیم شود. یک هزار سال برای آوردن پسری نیایش کرد. آنگاه که ایزد زمان به تمنای دلش دست یافت پشیمان شد. زیرا دریافت تعادل جهان بسیار ناپایدار شده است، اما دیگر دیر شده بود و پسرش در راه بود. پشیمانیاش تنها به یک نتیجه انجامیده پسر دیگری نیز در زهدانش پدید آمد. اسطوره میگوید: از نیایش آغاز خدای زمان نیکی پدید آمد و از پشیمانیاش بدی (پائولو کوئیلو، شیطان و دوشیزه پریم، 9)
در داستان «شیطان و دوشیزده پریم» وقتی خارجی با ندای درونش گفتگو میکند تا علت و منشایی برای شر بیابد ندای درونش به او میگوید: «تلاش برای کشف دلیل وجودیات بیفایده است. اگر توضیحی میخواهی میتوانی به خودت بگویی من روشی هستم که خدا برای تنبیه خودش یافته است. تنبیه خودش به خاطر این که در یک لحظه غفلت، تصمیم گرفت جهان را خلق کند. (همان، 109)
2- نگاه جبرگونه به عالم هستی
در کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد پائولو مینویسد:اگر خدا وجود داشته باشد میداند درک بشر محدود است او همان است که این هرج و مرج را آفرید که در آن فقر هست، بیعدالتی هست. بدون شک او قصد خیر داشته اما نتیجه آن فاجعهآفرین بوده! اگر خدا وجود داشته باشد در مورد موجوداتی که تصمیم میگیرند این زمین را زودتر ترک کنند بخشنده خواهند بود و شاید حتی از این که ما را وادار کرده وقتمان را آن جا بگذرانیم معذرت بخواهد! مادر مؤمنش میگفت خداوند از گذشته، حال و آینده با خبر است. در این صورت خدا و ورونیکا را با اطلاع کامل از این که کارش به خودکشی خواهد انجامید به جهان فرستاده و از اعمال او یکه نمیخورد!... این فکر را مزه مزه کرد که به زودی پاسخ به سؤالی را در مییابد که همه از خود میپرسند آیا خدا وجود دارد؟... تقریباً یقین داشت که همه چیز با مرگ پایان میپذیرد (پائولو کوئیلو، 75-24)
3- نفی شریعت و پلورالیزم
پائولو در پاسخ به این سؤال که «مذهب یعنی چه؟» میگوید «من آن را نحوه گروهی پرستش میدانم... آدم میتواند بودا، الله یا خدای مسیح را پرستش کند فرقی نمیکند... برای من مذهب یعنی این و نه مجموعهای از قراردادها و دستوراتی که به دیگران تحمیل شود (پائولو کوئیلو، 34-33)از دیگر آموزههایی که در آثار پائولو کوئیلو موج میزند میتوان به ترویج جادوگری، شیطانپرستی، مصرف مواد مخدر و سکرآور و اباحیگری اشاره کرد (نگارش، 133-125)
تحلیل و نقد آموزههای اشو و کوئیلو
با تأمل در آموزههای اشو و پائولو کوئیلو تعارض بنیادینی بین این آموزهها با مؤلفههای فرهنگ دینی مشاهده میشود که پارهای از آنها را میتوان این چنین برشمرد:1- اومانیسم جایگزین خدا محوری
اومانیسم که با نهادن انسان در کانون هستی به جای خداوند، اصالت را به او داد به دو اصل زیر تأکید ورزید:1-1. انسان، محور هستی است و لذتهای جسمانی هدف نهایی فعالیتهای بشری به شمار میرود
2 -1. آدمی باید برای رسیدن به سعادت تنها بر استعدادهای درونی خویش تأکید کند و نیاز به تعالیم وحیانی ندارد. (نگارش، 24)
این در حالی است که اصل اساسی در فرهنگ دینی، خدا محوری است که در آموزههای دینی از آن با عنوان توحید یاد میشود. توحید در آموزههای دینی منحصر در یگانه دانستن خدا در خلقت عالم هستی نیست - که حتی این جنبه از توحید هم در آموزههای کوئیلو مورد تشکیک واقع میشود - بلکه توحید دارای جنبههای متفاوتی است که از نظر مفهومی متغایر ولی مصداق همه این مفاهیم یکی است. قرآن کریم جنبههای مختلف توحید را اینگونه بیان میکند:
توحید در ربوبیت
توحید در ربوبیت به معنای خط بطلان بر هر نوع اندیشه تدبیر مستقل از اذن الهی برای غیر خداست و دلیل توحید ربوبی روشن است زیرا در مورد جهان و انسان، کارگردانی دستگاه خلقت جدا از آفرینش آن نیست و اگر خالق انسان و جهان یکی است مدبر آنها نیز یکی بیشتر نیست. به دلیل همین پیوند روشن میان خالقیت و تدبیر جهان است که خدای متعال در قرآن، آن جا که سخن از آفرینش آسمانها به میان میآورد خود را مدبر جهان میخواند و میفرماید:«خداوند همان کسی است که آسمانها را بدون ستونهایی که برای شما دیدنی باشد برافراشت سپس بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را مسخر ساخت، که هر کدام تا زمان معینی حرکت دارند کارها را او تدبیر میکند» (رعد: 2)
بنابراین از منظر قرآن انسان برای تدبیر امور زندگی خود جهت رسیدن به کمال مطلوب باید خود را تحت تدبیر خداوند قرار دهد در حالی که اگر نگاه استقلالی (اومانیسم) به خود داشته باشد این منشأ طغیان میکند» (علق: 6 و 7)
توحید در تشریع و تقنین
قرآن مرجع قانونگذاری و تشریع را خدا میداند و کسانی را که مطابق شریعت آسمانی قانونگذاری نکنند کافر، ظالم و فاسق معرفی میکند:«و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده حکم نکردهاند، آنان خود کافرند.» (مائده: 44)
«و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده حکم نکردهاند، آنان خود ستمگرانند.» (مائده: 45)
«و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود فاسقند.» (مائده: 47)
این در حالی است که شریعت آسمانی در آموزههای اشو و کوئیلو به سخره گرفته میشود. اشو میگوید: باید از شریعت حذر کرد ولی آموزههای خود را برای پیروانش امری مسلم و تنها راه ممکن معرفی میکند، آموزههایی که در شریعت اسلام حرام دانسته شده است. برای تنظیم قانون و برنامه تضمین کننده سعادت ابدی انسان و هدایت جامع و کامل او حواس ظاهری و برتر از آن خرد و عقل فردی و جمعی انسانها کفایت نمیکند. وحی و قانونی که از سرچشمه هستی نشأت گرفته باشد اولاً جامعیت دارد و همه ابعاد و نیازهای انسانی را پوشش میدهد و احاطه علمی و هماهنگی عملی کامل دارد و ثانیاً مصالح و مفاسد واقعی انسانها را ملاک قرار میدهد نه منافع قانونگذار را و در تنظیم قانون تحت تأثیر هیچ عامل فشار خارجی و داخلی قرار نمیگیرد و ثالثاً راهبر، دستگیر، هادی و در عین حال مؤید و پشتیبان عقل و خرد انسانی است. لذا در جهانبینی اسلامی ضمن تکریم و تمجید از عقل و احکام آن قانونگذاری منحصر و مختص آفریننده و تدبیر کننده آفرینش دانسته شده، هرگونه دخالت از سوی دیگران در تعیین مسیر و خط مشی عملی انسانها شرک و خروج از صراط مستقیم توحید، معرفی شده است. (حاجی صادقی، 132)
رابرت دال در مورد مشروعیت حکومت میگوید:
وقتی حکومت مشروعیت دارد که مردم تحت فرمان، اعتقاد راستین داشته باشند بر اینکه ساختار، عملکردها، اقدامها، تصمیمها، سیاستها، مقامها، رهبران یا حکومت از شایستگی، درستکاری، یا خیر اخلاقی از حق صدور قواعد الزامآور برخوردار باشند (عالم، 106) این حق صدور قواعد الزامآور در فرهنگ دینی از آن خدا و یا ماذون از طرف خداست «أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء: 59)
2- سکولاریسم به جای عینیت دین و سیاست
سکولاریسم به معنی دخالت ندادن دین در شئون مختلف زندگی اجتماعی انسان و از ویژگیهای بارز تمدن و فرهنگ غربی است (نگارش، 25)دینی که فرقههای نوظهور ترویج میدهند دینی کاملاً فردی و خصوصی است که هیچ برنامهای برای ساحتهای مختلف زندگی انسان ندارد. اصرار اشو برای منفی جلوه دادن نهادهای دینی هم بدین خاطر است. معرفی نهاد دین به عنوان امری مذموم و دروغین سبب میشود دین از جایگاه اصلی خویش در اجتماع تنزل یافته و از مسئولیت سنگین ایفای نقشهای متعدد در عرصههای گوناگون و کارکردهای متعدد در امور مختلف رهایی یابد. در حالی که اساساً دین الهی نمیتواند از جنبههای اجتماعی و سیاسی برکنار باشد. تصریح قرآن کریم بر اقامه قسط و رفع ظلم به عنوان یکی از مهمترین اهداف ارسال رسل شاهد خوبی بر این ادعاست چرا که نشان میدهد هیچ یک از ادیان الهی نمیتوانستند فارغ از جنبههای اجتماعی رسالت خویش باشند؛ اگرچه تنها در اسلام است که این رسالت به کمال خود میرسد. اسلام دین تمام مردم و تمام زندگی است پس ناگزیر است که دین سیاست و اجتماع ایشان هم باشد. از نظر اسلام، مسیر تعالی و رستگاری انسان و سعادت و نجات اخرویاش جز از طریق حضور مثبت در دنیا و مشارکت فعال در اجتماع انسانها میسر نمیباشد، چرا که تنها از این طریق است که انسان با تمامی ابعاد وجودیاش در معرض ابتلا و امتحان الهی قرار میگیرد و قادر است تمامی ظرفیتهای نهفته خویش را آشکار سازد. (وکیلی و مدنی، 224-223)
امام خمینی (رحمه الله) درباره حضور دین در تمام عرصههای بشری از منظر قرآن میگوید: نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است و از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را در بردارد، سه چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان به پروردگار است. مقداری از احکام هم مربوط به اخلاقیات است. بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق و سیاست و تدبیر جامعه است. (امام خمینی، 8)
3- تکیه بر احساس و خیال به جای عقلانیت
یکی از بازرترین ویژگیهای انسان که قرآن و اسلام روی آن عنایت زیادی نمودهاند، قدرت عقلانی و تجزیه و تحلیل و استنباط احکام کلی است و همین قوه و نیرو، مبدأ فعالیتهای اختیاری و اندیشههای انسان و فصل ممیز او از سایر حیوانات شده است. لذا پایه اعتقادات دینی و عمل به شریعت بر عقل و خرد استوار است. مبدأ هم معارف و توانمندیهای انسان همین قوه عاقله اوست و شخصیت و ارزش او در پرتو این قوه شکل میگیرد. این در حالی است که اشو و کوئیلو قوه عقلانیت و منطق در انسان را تخطئه میکنند. عبدالله بن سنان از امام صادق (علیهالسلام) سؤال میکند «فرشتگان برترند یا آدمیزادگان؟» حضرت در جوابش از علی (علیهالسلام) نقل میکند که فرمود:«همانا خداوند در ملائکه عقل بدون شهوت را قرار داد و در چهار پایان تنها (قوه) شهوانی را قرار داد بدون عقل، اما در آدمیزاد هر دو (قوه عاقله و قوه شهویه) را ترکیب کرد و قرار داد. پس هر انسانی که عقلش بر شهوتش غلبه کند (و زمام شهوت و هوای او بدست عقلش باشد) او از فرشتگان برتر و بالاتر است و هر کس که شهوتش بر عقلش غالب آید پس او از حیوان پستتر است.» (مجلسی، 299/57)
قرآن در آیات فراوانی گمراهی و ذلت و نافرجامی زندگی را معلول غفلت از عقل و به کار نگرفتن این نیروی الهی معرفی میکند:
«اف بر شما و بر آنچه غیر از خدا میپرستید. مگر نمیاندیشید؟» (انبیا: 67)
«قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالهاییاند که نمیاندیشند» (انفال: 22)
«خداوند آیات (خود) را اینگونه برای شما بیان میکند، امید که بیندیشید.» (نور: 61)
اشو دین را به مرتبه احساس و تجربه صرف تنزل داده و قصد دارد فطرت خداجو و حقیقتخواه انسان را در همین مرتبه متوقف سازد. دینداری اشویی بیشتر شبیه به یک بازی است که فقط انسان را سرگرم ساخته ولی افق برتری پیش روی او نمیگشاید. (وکیلی و مدنی، 225)
4- اباحیگری و آزادی مطلق بجای تکلیفگرایی
از منظر قرآن، خداوند برای همه موجودات عالم هستی برنامهای جامع ترسیم کرده است که از آن به عنوان هدایت تکوینی یاد میشود:«گفت پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی آنچه لازمه آفرینش او بوده عطا کرده و سپس (او را به سوی کمال و مقصدش) راهنمائی فرموده است.» (طه: 50)
در بین همه موجودات خداوند برای انسان به عنوان اشرف مخلوقات علاوه بر هدایت تکوینی برنامهای برای زندگی او ترسیم کرده که به وسیله پیامبران الهی برای انسان فرستاده شده است:
«او کسی است که در میان درس نخواندهها رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را (از هرگونه شرک و کفر و انحراف و فساد) پاک و پاکیزه کند و کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند». (جمعه: 2)
این برنامه زندگی (هدایت تشریعی) همه بایدها و نبایدهای زندگی انسان در همه عرصهها را در بر میگیرد
بدون شک عرصه عرفان و معنویت که یکی از نیازهای ذاتی انسان است در آموزههای وحیانی برنامهای جامع برای آن تدوین شده است که قدم اول در این عرصه اهتمام به بایدها و نبایدهای شرعی (شریعت) است. این بایدها و نبایدها از منابع چهارگانه یعنی کتاب، سنت، اجماع و عقل استنباط میشود.
در آموزههای اشو آنچنان بر روابط آزاد جنسی - سکس - تأکید میشود که عرفان او بدون این موضوع معنا پیدا نمیکند همچنین کوئیلو از اوج لذت جنسی به عنوان خلسه عرفانی نام میبرد، این در حالی است که تحریم روابط بیقید و بند جنسی از مسلمات شریعت اسلامی است. در مورد دیگر آموزهها مانند استفاده از مشروبات الکلی، مواد مخدر و انجام رقص نیز چنین است در حقیقت میتوان گفت این آموزهها ترویج نوعی اباحهگری است نه عرفان معنویت.
نتیجهگیری
مشکلات روحی و روانی و بحران هویت در تلاقی سنت و مدرنیته یکی از مشکلات فرهنگی و اخلاقی جوامع در حال توسعه است. در چنین حالی است که هر ندای رهاییبخش و آرامش آفرینی که شنیده شود، افراد به سوی آن متمایل میشوند. با اینکه بعضی از آموزههای فرقههای نوظهور آنچنان سطحی و بیمحتوا است که بطلان آنها بدیهی به نظر میرسد ولی شخصیتهای اصلی این فرقهها آنچنان با جادوی کلام و بازی با کلمات ذهن مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهند که به راحتی جذب آثار مکتوب این فرقهها میشود و چه بسا متوجه انحراف آموزههای آنها نشود در حالی که این آثار مملو از انحراف است. چاپ 85 عنوان از کتابهای اشو به فارسی، کسب پرفروشترین کتاب سال توسط پائولو کوئیلو و بارها تجدید چاپ شدن این آثار گواه این مدعاست. ترویج آثار مکتوب فرقههای نوظهور با این هجمه و درصد فراوانی بالا با همه محدودیتهایی که برای ترویج آنها اعمال میشود - نشان از این دارد که وجود فرقههای نوظهور میتواند یک تهدید بزرگ برای فرهنگ دینی باشد و نمیتوان به آسانی از کنار آن گذشت. مطمئناً با اعمال روشهای سلبی تنها نمیتوان فرهنگ را در مقابل این تهدید بیمه کرد بلکه به کارگیری روشهای ایجابی و معرفی عرفان ناب اسلامی با ساز و کاری که برای جوان امروز جذابیت داشته باشد راهگشا خواهد بود.
پینوشتها:
1. استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یاسوج.
2. دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه یاسوج.
قرآن کریم
اشو، مراقبه، شور سرمستی، نشر ندای سخن، 1382.
ــــ ، آواز سکوت، انتشارات هودین، 1384
ــــ ، عشق پرندهای آزاد است، انتشارات هودین، 1385.
ــــ ، درس شهامت میدهم، انتشارات هودین، 1385.
ــــ ، شکوه آزادی، انتشارات هودین، 1385.
ــــ ، در هوای اشراق، نشر کتاب آوند، 1383.
ــــ ، بیگانه در زمین، انتشارات هودین، 1385.
ــــ ، راز بزرگ، نشر باغ نو، 1382.
ــــ ، پرواز در تنهایی انتشارات هودین، 1385.
حاجی صادقی، عبدالله، فلسفه و نظام سیاسی اسلام، زمزم هدایت، 1390.
خمینی، روح الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373.
شریفی، احمد حسین، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب، کانون اندیشه جوان، 1389.
شفیعی سروستانی، «فرقهسازی در جهان معاصر»، فصلنامه پیام، بهار 1388.
عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، نشر نی، 1390.
فعالی، محمدتقی، آفتاب و سایهها، نشر نجم الهدی، 1386.
کوئیلو، پائولو، شیطان و دوشیزه پریم، بینا، بیتا.
ــــ ، اعترافات یک سالک، انتشارات بهجت، 1379.
ــــ ، ورونیکا تصمیم میگیرد، نشر کاروان، 1380.
نگارش، حمید، فرقههای نوظهور، زمزم هدایت، 1390.
وکیلی، هادی، فصلنامه کتاب نقد، پائیز 1387
وکیلی، هادی و آزاده مدنی، اشو از واقعیت تا خلسه، کانون اندیشه جوان، 1392.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات دومین همایش ملی سیره و معارف رضوی «معنویت» (جلد اول)، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}