هیچ فصلی در مورد هنر و پول، بدون اشاره به ارقام نجومی پرداخت شده برای خرید آثار هنری، به ویژه در سال‌های پر رونق دهه 1980، كامل نخواهد بود. قیمت آثار ون گوگ در حراج سال 1987، جهان را به حیرت انداخت: تابلوی «زنبق‌ها»ی او به قیمت 53/9 میلیون دلار، «گل‌های آفتابگردان» او به قیمت 39/9 میلیون دلار به فروش رفت. در همان سال، دو اثر دیگر او به ترتیب به قیمت‌های 20 میلیون و 13/75 میلیون دلار به فروش رفتند. طنز تلخ تاریخ اینجاست كه ون گوگ در سراسر عمر خود با فقر و تنگدستی زندگی كرد و نمی‌توانست آثار خود را به فروش برساند. این فكر كه اثری چون «مونالیزا» اثری «قیمتی است كه نمی‌توان بهایی برای آن تعیین كرد»، مشاهده و درك آن را به عنوان اثری هنری دشوار می‌كند (حتی یافتن فرصت طولانی برای ایستادن در برابر آن و نگریستن به این اثر كار آسانی نیست). آیا هرگز قادر خواهیم بود به آثار ون گوگ به عنوان آثار هنری و نه دلارهای عظیمی كه دست به دست می‌شوند، نگاه كنیم؟
گاه موزه‌ها از تعلق خاطر فروان مردم به مسایل مالی بهره‌برداری می‌كنند. بروشور درخواست عضویت در «گالری ملی هنر استرالیا» در سال 1995 حاوی نكته‌های بحث‌انگیزی است كه در آن ایام بر سر اقدام این موزه در خرید تابلوی «قطب‌های آبی» راه افتاده بود. روی جلد این بروشور، تیتر اول یك روزنامه جنجال ساز با این عنوان را به نمایش می‌گذارد: «آدم‌های مست از این آثار خلق می‌كنند!» اما در صفحات داخلی بروشور، موزه و اعضای جدید آن برنده نهایی هستند كه می‌نویسند، «اما دنیا برای این تابلو ارزش فوق‌العاده‌ای قایل است و روی آن دست كم 20 میلیون دلار قیمت گذاشته است و شما با پرداخت فقط 14 دلار و 50 سنت می‌توانید عضو موزه شوید و هروقت كه خواستید، از آن دیدن كنید!». اما پرسشی كه باید مطرح كرد این است كه آیا اعضای جدید موزه واقعاً قادر خواهند بود كه به این تابلو به خاطر ارزش‌های هنری آن بنگرند یا نه؟
اما چون مجموعه‌داران ثروتمند در سراسر جهان قدرت خرید زیادی دارند، موزه‌ها فقط بخشی از حكایت رایج بازار هنر هستند. چارلز ساچی به این متهم شده كه با تغییر سلیقه و روند خرید و فروش‌های خود، بازار را به نفع هنرمندان جوان و نوآوری كه مورد حمایت او هستند، دستكاری می‌كند. حمایت او از نمایشگاه‌هایی چون نمایشگاه جنجالی «احساسات» كه در آن آثار هنرمندان جوان و نوآور انگلیسی به نمایش درآمده بود، بارها مورد انتقاد قرار گرفته است و منتقدان گفته‌اند كه ساچی از طریق حمایت از این نمایشگاه و نمایشگاه‌های مشابه، ارزش آثاری را كه در گالری خود جمع آورده، بالا برده است.
اما هنرمند چگونه می‌تواند از گرداب بازار هنر، با تغییر دایمی سلیقه و مد روز و مزاج دمدمی مردم و منتقدان خلاصی یابد؟ برخی از هنرمندان پول را دستمایه آثار خود قرار می‌دهند و پول نقاشی می‌كنند یا از آن مجسمه می‌سازند و حتی گاه پول واقعی را در اثر هنری خود به كار می‌برند. آن هامیلتن (1) هنرمند متبحر در اینستالیشن، در پروژه‌ی عظیمی به عظمت كل یك اتاق، در «گالری كپ استریت»‌در سن فرانسیسكو به سال 1989، هزاران هزار سكه یك سنتی را در اثری تحت عنوان «نیاز و افراط» روی زمین و آغشته به عسل به نمایش گذاشت و با نورپردازی، تلألو درخشش پول و اهمیت آن را در زندگی مردم به رخ كشید. ج.س. باگز (2) نقاش آمریكایی نیز با كشیدن تصویر اسكناس روی كاغذ، آثار جالبی خلق كرده و در نقاط مختلف هر اثر اشاره می كند كه این پول واقعی نیست! مهارت او در این كار آن قدر بوده كه بعضی را وسوسه كرده كه آن پول را خرج كنند. بارها شده كه او پول نقاشی شده را از مشتریان خود خریده و همراه با رسید كالایی كه با آن پول خریده‌اند، دوباره به نمایش گذاشته است. اما حتی شهرت باگز به عنوان هنرمند هم سبب نشده كه چندین بار از سوی مأموران پلیس ضد اسكناس‌های جعلی، مورد بازجویی قرار نگیرد!
برخی از هنرمندان با استفاده از قالب‌های بدیلی چون هنر اینستالیشن یا هنرهای نمایشی، كه به راحتی قابل بسته‌بندی و عرضه برای فروش نیستند، بازار هنر را دور می‌زنند. هنرمندانی كه نقاشی‌های دیواری (گرافیتی) ترسیم می‌كنند و از تكنیك «نقاشی كن و بزن به چاك» پیروی می‌كنند، ظاهراً به كلی نظام نمایش اثر در گالری را كنار می‌گذارند. اما برخی از آنان، نظیر ژان-میشل باسكیات (3) و باری مك‌گی (4) كه اشتهار خاصی به دست آورده‌اند، با قابل فروش شدن آثار خود در نظام گالری‌ها گرفتار آمده‌اند. مك گی می‌كوشد تا بین آثار خیابانی خود كه امضای «تویست» را دارد و آثاری كه در گالری‌ها به فروش می‌رساند و نام اصلی خود را پای آنها می‌گذارد، مرز ظریفی قایل شود. آثار او در گالری‌های متعددی از سن فرانسیسكو گرفته تا مینیاپلیس و سائوپالو در برزیل، نشان داده شده‌اند. او در یك مقاله كه در یك بروشور نمایشگاهی چاپ شده بود، گفته است: «گاه سنگی كه به شیشه‌ای می‌خورد و آن را می شكند، طرح بسیار زیبایی در قاب شیشه شكسته از خود به جا می‌گذارد و زیباترین اثر هنری است كه در تمام عمرم شاهد آن بوده‌ام.» پس از خواندن این مطلب بود كه اعتراف می‌كنم، فكر شیطانی برداشتن سنگی و پرتاب آن به شیشه‌های گالری محل نمایش آثار او به فكرم خطور كرد!
هانس هاكه (5) هنرمند آلمانی، تجاری شدن هنر و حمایت مؤسسات مالی از نمایشگاه‌های نقاشی را مضمون اصلی برخی آثار خود قرار داده است. نمایشگاه‌های انتقادآمیز و خشن او از تقابل حمایت از هنر از یك سو و اقدامات مخرب شركت‌هایی چون «موبیل»و «كارتیه» در مناطق فقیرنشین جهان، سروصدای زیادی به پا كرد، است. برای نمونه، پروژه‌ «اینك آلكان» او در سال 1983 تصاویری از لوگوی «شركت آلكان» و تصاویری از اپراهایی كه این شركت هزینه تولید آنها را متقبل شده بود، در كنار تصاویر درشتی از چهره استیون بیكو (6) یكی از رهبران مقتول جنبش آزادی‌خواهی سیاهان آفریقا را نشان می‌دهد. از سوی دیگر، طرح هاكه برای نمایشگاهی كه دست شركت‌های فاسد خانه‌سازی را رو می‌كرد و قرار بود در سال 1971 در موزه گوگنهایم در نیویورك به نمایش درآید، شش هفته پیش از افتتاح، لغو شد. در آن ایام شایع شده بود كه حامیان و دوستان مدیران آن شركت با اعمال نفوذ روی هیأت مدیره موزه، ترتیب لغو این نمایشگاه از پیش برنامه‌ریزی شده را داده بودند.
طنز تلخ در اینجا، و همچنین در مورد مك‌گی، این است كه نظام اغلب در پی آن است تا منتقدان خود را خراب كند. بنجامین باكلاك (7) یك مقاله مفصل 16 صفحه‌ای در مورد هاكه در نشریه خوش چاپ آرت این آمریكا نوشت كه در شماره‌ فوریه 1988 این نشریه به چاپ رسید. اما باكلاك در پانوشتی طولانی و علی‌رغم اشتهار و محبوبیت روزافزون هاكه، خاطرنشان كرد كه او هنرمندی به حاشیه رانده شده است. درست در همان ایام، یكی از آثار هاكه در حراجی مؤسسه «كریستی» به فروش رفته بود و حتی خود باكلاك هم مبلغ آن را كه حدود 100 هزار دلار بود، قابل توجه دانسته بود! سوای این مسایل مالی، باید بگویم كه به شخصه آثار هاكه را بیش از حد پیامدار و فاقد حس و حال هنری می‌یابم. آثار او تاریخ مصرف كوتاهی دارند و این خطر در آنها احساس می‌شود كه اگر شرایط و اوضاع تغییر بكند، موضوعیت خود را از دست می‌دهند. آثاری كه از نظر بصری قوی‌ترند، از جمله آثاری چون «اعدام‌های سوم ماه می‌سال 1808» اثر گویا همواره قدرت و تأثیر خود را حفظ می كنند و حتی پس از تغییر اوضاع سیاسی، بر ما اثر می‌گذارند و خاطر ما را پریشان می‌سازند؛ اما معلوم نیست كه متون آموزشی و اخلاقی هاكه، كه به صورت یك رشته تابلوی پی در پی عرضه می‌شود، بتواند از آزمون تاریخ سربلند بیرون آید.
راه‌های دیگری هم برای اینكه از هنر پول نسازیم وجود دارد. كریستو (8) و ژان- كلود (9)‌هنرمندان آمریكایی، آثاری هنری خلق می‌كنند كه قابل فروش نیستند. آنان به سراسر جهان سفر می‌كنند و پروژه‌های عظیم اینستالیشن خود را بنا می‌نهند. از مشهورترین پروژه‌های آنان می‌توان به «حصار مداوم» (1972-76) در كالیفرنیا، «پروژه پوشش پون نوف» (1975-85) در پاریس و «جزایر محصور» در پارچه‌های صورتی رنگ در میامی (1980-83) اشاره كرد. این زوج هنری در پروژه «چتر» كه در ژاپن با چترهای آبی رنگ و در كالیفرنیا با چترهای زردرنگ انجام دادند، چشم‌اندازهای طبیعی رودخانه‌ها و كوهستان‌ها را در بزرگراه‌ها و مناطق طبیعی تحت پوشش قرار دادند كه از كیلومترها دورتر قابل مشاهده بودند. در چنین پروژه‌هایی، كسب اجازه و ایجاد امكان همكاری و حمایت، خود بخشی از پروژه هنری است و جالب اینجاست كه این زوج هنری بابت تصاویر، كتاب‌ها، پوسترها، كارت پستال‌ها و فیلم‌های مربوط به پروژه‌های خود، هیچ پولی دریافت نمی‌كنند. آنان تمام هزینه‌های مربوط به پروژه خود را از جیب پرداخت می‌كنند و تنها درآمدی كه دارند از فروش طرح‌های مقدماتی، مدل‌ها و ماكت‌هایی است كه پیش از اجرای پروژه به دست می‌آید.
شاید قوی‌ترین نمونه پول نساختن از هنر، كارهای نقاشی باشد كه كاهنان بودیست با شن‌های رنگی انجام می دهند كه نه اثری دائمی است و نه واقعاً هنر محسوب می‌شود. طرح‌ها و نقاشی‌های سرشار از جزییاتی كه این كاهنان طی روزهای متمادی و صرف ساعت‌ها كار پرزحمت خلق می‌كنند، حاوی صحنه‌هایی عرفانی‌اند كه به تمركز (مدیتیشن) آنها مدد می‌رساند. وقتی كار كامل می‌شود، طبق مراسمی نقاش نقاشی و شن‌ها را پراكنده می‌كند (ترجیحاً در رودخانه یا دریاچه) تا كار پالایش و تطهیر كامل شود. ناپایداری اثر، تجسم كامل دیدگاه بودیست‌ها در مورد سرشت ناپایدار زندگی است. طبعاً این نقاشی‌ها دینی‌اند و برای آن خلق نشده‌اند كه به صورت كالا خرید و فروش شوند. با این همه، وقتی این كار در موزه‌ای عظیم انجام می‌گیرد، حال و هوای كار گویای آن است كه مبنای اثر، به هر حال، جنبه هنری دارد. حضور كاهنان نقاش در سال‌های اخیر در موزه‌هایی در امریكا و اروپا و كانادا، پیام‌های سیاسی روشنی نیز به همراه داشته است و این گروه نقاش- كاهن در پی آن بوده‌اند تا افكار عمومی جهانیان را به سوی حاكمیت تحمیلی چین بر تبت جلب و درخواست حمایت كنند. از سوی دیگر، نوعی كمك مالی هم صورت می‌گیرد. وقتی خود من به دیدن این كاهنان و آثار آنان رفتم، اتاق آنان نه تنها معبد كوچكی برای دعا و انجام مناسك دینی، آمیخته به گل و كندر داشت، بلكه ظرفی هم آنجا دیده می‌شد كه مردم برای كمك به معابد آنان در هند و نیز كمك به آوارگان و پناهندگان تبتی، پول در ان می‌ریختند.

پی‌نوشت‌ها:

1.Ann Humilton
2.J.S.Boggs
3.Jean-Michel Basquiat
4.Buri McGee
5.Hans Hacke
6.Stephen Biko
7.Benjamin Buchloch
8.Christo
9.Jeanne-Clude

منبع مقاله :
فریلند، سینتیا، (1391)، نظریه‌ی هنر، برگردان: رحیم قاسمیان، تهران: بصیرت، چاپ اول