شبح شيعه بر خاورميانه

نويسنده: پپه اسکوبار
اعراب سنی خصوصاً فرقه وهابی و همچنين جمعی از انديشمندان محافظه کار آمريکا معتقدند که شبحی بر خاورميانه سايه افکنده است: اين شبح، اسلام شيعه است که سرتاسر لبنان، خليج فارس و فلات ايران را فرا گرفته است.
اما حقايق موجود بسيار پيچيده تر از اين تشبيه ساده است. بنا به اظهارات عربستان سعودی، اردن و کويت، تهران متحدان خود يعنی بغداد، دمشق و بخشهايی از بيروت را تحت کنترل دارد.
هفتاد و پنج درصد از ذخائر نفتی جهان در خليج فارس است. هفتاد درصد جمعيت خليج فارس، شيعه است. شيعه به عنوان يک مذهب انقلابی که مسأله معاد را مطرح می کند و در عين حال ترکيبی از شور و احساس و يأس و نااميدی است، موجب نگرانی اسلام سنی شده است.
بيش از هزار سال است که اسلام شيعه به جهان شيعه مبدل شده است. گويی جهان شيعه، جهان چهارمی است که به خاطر انزوای سياسی، اجتماعی و اقتصادی برای هميشه بی اعتبار شده است.
اما اکنون زمانی است که شيعيان نقش سياسی خود را در عراق، لبنان و بحرين ايفا می کنند. آنها جمعيت اکثريت هر يک از اين کشورها را تشکيل می دهند و در واقع مذهب شيعه عامل همبستگی گروهی آنها به شمار می رود. و اما در عربستان سعودی داستان کاملاً متفاوت است. شيعيان که اقليت 11% عربستان سعودی را تشکيل می دهند، بدعت گذارانی به شمار می روند که سرکوب می شوند و از حقوق و آزاديهای اساسی خود محروم هستند. اما اين جريان تا چه مدت ادامه خواهد داشت؟

مأمن شيعه

از سال 1501 يعنی آغاز سلسله صفوی، شيعه مذهب رسمی ايران بوده است. اما با شروع انقلاب اسلامی 1979 به رهبری آيت الله خمينی، روحانيون شيعه برای اولين بار در تاريخ توانستند زمام کشور را به دست بگيرند و جامعه اکثريت شيعه را اداره کنند. شکی نيست که اين واقعه، مهمترين رويداد تاريخ شيعه بوده است.
تا جايی که به طلاب اصلی شهر مقدس قم مربوط می شود، مهم ترين مأموريت آنها اين است که ساير فرقه های اسلام را به آنچه که آنها معتقدند خلوص اصلی و قدرت انقلابی شيعه است، گرايش دهند. اين در حالی است که فرقه شيعه هميشه ديدگاهی انتقادآميز نسبت به نظام تثبيت شده اجتماعی و سياسی داشته است.
اما ايران به عنوان کشوری که حد فاصل عربستان، ترکيه، روسيه و هند است، نقطه مهم ارتباطی خاورميانه، خليج فارس، آسيای مرکزی، قفقاز و شبه قاره هند به شمار می رود، ميان سه دريا ( دريای خزر، خليج فارس و دريای عمان ) واقع شده است و به اروپا نزديک است، در عمل بايد سياست خارجی بسيار پيچيده ای را هدايت کند.
اساساً سياست خارجی ايران، سياست ضد محاصره است، اما ديپلمات های ايرانی اين را به طور علنی بيان نمی کنند. اين سياست ایران فقط ً به خاطر وجود پايگاه های نظامی آمريکا نيست که امروزه تقريباً به طور کامل اين کشور را محاصره کرده اند. ايران به خاطر نفوذ در آسيای مرکزی با ترکيه و افغانستان( خصوصاً پس از برکناری طالبان) رقابت می کند. در عين حال به خاطر تسلط بر خليج فارس با عربستان سعودی رقابت دارد و اين در حالی است که رقابت تلخ شيعه و سنی نيز به پيچيدگی مسائل دامن می زند. اما ايران اساساً پاکستان را قدرت سنی منطقه و حامی آمريکا می داند. پاکستانی که خيلی نگران شيعيان نيست. همين مطلب در مورد رابطه ايران و هند نيز صدق می کند.
غيرممکن است بدون درک منطق پيچيده نظام مذهبی ايران، بتوان با اين کشور کنار آمد. مفاهيم کشور و حکومت از ارزش و اعتبار امت مسلمان می کاهد، نظام مذهبی ايران با ترديد هر چه تمامتر به آنها ( مفاهيم ) می نگرد.
به اعتقاد نظام مذهبی ايران، مفاهيم کشور و حکومت فقط مرحله و مقدمه ای برای رسيدن به پيروزی نهايی شيعه و اسلام ناب است. اما برای اينکه از اين مرحله فراتر رفت، بايستی مفاهيم کشور، حکومت و مأمن شيعه يعنی ايران را تقويت کرد. سرانجام زمانی که مذهب شيعه اسلام پيروز شود، مفاهيم کشور و حکومت نيز که ميراث غرب می باشند، به نوعی از بين خواهند رفت و اين خود به نفع جامعه اسلامی خواهد بود.
اما مشکل اينجاست که واقعيت اغلب در تضاد با خيال پردازی است. يک نمونه بارز، جنگ ايران و عراق در دهه 1980 است. ابتدا صدام حسين به ايران حمله کرد. ايرانيان نيز واکنش نشان دادند، يعنی تلاش کردند هجوم عرب ها را دفع کنند. اما تهران در عين حال انتظار داشت که شيعيان عراق به نام اسلام شيعه بر عليه صدام قيام کنند. اتفاقی که هرگز نیفتاد.
در نظر شيعيان جنوب عراق، گرايش به ملی گرايی عرب شديدتر بود و هنوز هم هست. اين واقعيت، اتهام نومحافظه کاران آمريکا را مبنی بر اين که ايران با هدف فروپاشی عراق، به جنگ چريکی جنوب اين کشور دامن می زند، بی اساس می کند. در عين حال خواست بعثی ها برای تلفيق جوامع عرب، به رهبری يک حکومت قدرتمند و با نام ملی گرايی عرب، همچنان به قوت خود باقی است. عده معدودی از شيعيان جنوب عراق خواستار وقوع جنگ داخلی و يا فروپاشی عراق هستند.
با اين که مذهب شيعه می تواند بدون حضور و يا با حضور يک روحانی قدرتمند به فرقه های متعددی بين ايرانی ها و اعراب تقسيم شود، اما به استثنای ايران، شيعه در هيچ کشوری از هم پاشيده و چندگانه نيست. تنها عاملی که جوامع شيعه را در هر نقطه ای به هم پيوند می دهد- همانگونه که 1400 بدين منوال بوده است- مخالفت آنها با اسلام " نامشروع " سنی و رد ساير مذاهب است.
درست است که ايران " مأمن " شيعه است، اما ايجاد مذهب شيعه ای که پيرو ايران باشد، رويايی بيش نيست. اکنون زمان مخالفتهای مذهبی است و رقابت جديد قم و نجف نمونه بارز اين مطلب است. آخوندهای ايران بسيار نگرانند که چند شاخه شدن شيعيان با مفهوم ولايت فقيه در تضاد باشد. به اين خاطر است که رنسانس نجف يا ظهور مجدد شيعيان عراق در عرصه قدرت، می تواند برای ايران بسيار مشکل ساز باشد. آيت الله سيستانی مهم ترين مقام مذهبی شيعه در نجف است. اگر مرکز جذب شيعه مجدداً به مکان قبلی يعنی عراق بازگردد، نفوذ ايران به طور چشمگيری کاهش خواهد يافت و مذهب شيعه که به طور سنتی غيرسياسی است به جايگاه پيش از انقلاب اسلامی باز خواهد گشت.
منبع: آسيا تايمز

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله