مقدمه:
مشروطیت ایران بر اثر یک رشته عوامل درونی و بیرونی در سال 1324ق/ 1906م روی داد و موجب تحولات ژرف اجتماعی و فرهنگی در لایه های مختلف جامعه ایران گردید. چون این تحول در عصر حاکمیت قاجاریه رخ داد، این حکومت از لرزه ها و پیامدهای آن بی نصیب نبود.

انقلاب مشروطیت، نهادهای جدید مثل پارلمان و مجلس شورا، مفاهیم جدید مثل آزادی و برابری، احزاب نوبنیاد، حذف استعمار و ایجاد روابط جدید با غرب، پی ریزی آموزش و پرورش نو، پیدایش نهادهای مدنی نوین، حذف مدارس و نظام آموزش سنتی و تأسیس نظام نوین آموزشی را در سطوح مختلف و ایجاد ده ها عنوان نهاد مدنی جدید را به ارمغان آورد.

وضعیت جدید، وقف را بی نصیب نگذاشت و علاوه بر نوسازی مفهومی، نهادی و مدنی وقف، جایگاه جدید برای آن در مناسبات فرهنگی و اجتماعی تعریف شد. این مقاله تلاش می کند .

دوره قاجاریه را به عنوان عصر تجدید حیات اجتماعی و فرهنگی ایران در ارتباط با وقف بررسی نماید و نقش و تأثیر وقف را شناسایی و تحلیل نماید.

از اینرو نخست به ماهیت و هویت قاجار پرداخته و نوآوری های مدنی و فرهنگی را در این دوره تحلیل می کند، فصل دوم درباره توسعه نظام اجتماعی و جایگاه وقف در این عرصه است. فصل سوم به نهادهای فرهنگی و نقش وقف می پردازد.

طبیعی است در این سه فصل نمی توان همه تحولات این دوره در ارتباط با وقف را بررسی و تحلیل نمود؛ اما زمینه برای تحلیل های تفصیلی آتی فراهم شده و پایه تحقیقات آینده گذاشته خواهد شد.

وقف در همه دوره ها موجب رونق چرخه فرهنگ شده و با مساعدت اوقاف، صدها مدرسه، کتابخانه، دارالعلم و مراکز پژوهشی دائر شده است.

اما دوره قاجار وضعیت به گونه ای دیگر شد، اولاً نظامات اجتماعی و فرهنگی کاملاً دگرگون شد و موجی از تجددخواهی و نوگرایی جامعه را فرا گرفت، دوم اینکه بعضی از متشرعین اجازه نمی دادند از وجوهات شرعی برای اینگونه امور هزینه شود.

از اینرو تعارض سختی بین دو گروه تجددگرا و سنتی در جریان بود. به رغم این تعارض، بسیاری از واقفان، برای کمک به مدارس و دیگر نهادهای جدید، موقوفاتی را اختصاص می دادند.

هویت شناسی سلسله قاجاریه هر یک از خاندان های حکومتگزار در ایران، خط مشی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ویژه ای داشتند. این خط مشی ناشی از ساختار قبیلگی آن خاندان، بافت درونی، باورها و عقاید آنان و خلاصه هویت آن خاندان بوده است. برای شناخت وقف در دوره قاجاریه بناچار باید به هویت شناسی قجرها پرداخت.
 

قاجاریه پس از صفویه دومین دولتی است که بر اساس تشیع شکل گرفت و عالمان دینی دارای تأثیر گسترده‌ای در این دولت بودند و به دلیل اینکه فضای مذهبی شدیدی بر جامعه سیطره داشت، وقف به عنوان یک مقوله دینی هم رونق بیشتر یافت. اما رونق وقف در این دوره به چند عامل بستگی داشت:

یکی اقتضائات مدنی و اجتماعی؛ دوم تلاش های نهادهای دینی و بالاخره سوم هویت و تشخیص حاکمیت در وقف مؤثر بود. شاهان قاجار مثل حاکمان صفویه مدعی تشیع و عمل به واجبات و پرهیز از محرمات بودند. حداقل برای اینکه برای خود مقبولیت مردمی ایجاد کنند، صدقات و تبرعات و وقف های علنی داشتند.

به ویژه به نهادهای روحانیت و به طلاب در قالب وقف کمک می نمودند. بهرحال عملکرد قاجاریه در عرصه وقف و حتی وضعیت وقف در این دوره تابع، عملکرد قاجاریه است و عملکرد آنان به هویت و ساختار قومی و قبیلگی آنان وابسته است. از اینرو این بخش از مقاله را به شناسایی هویت قاجاریه اختصاص می دهم.

قاجاریه سلسله‌ای از پادشاهان از نژاد مغول ایران بودند که به وسیله آغامحمدخان قاجار (تاجگذاری 1210ق) تأسیس شد، و تا ربیع الثانی 1344ق (9 آبان 1304ش) در این کشور سلطنت کردند. در اواخر این سلسله، حکومت ایران از استبداد به مشروطیت تغییر یافت.

مقارن ظهور شاه اسماعیل صفوی، جمعی از این طایفه به خدمت او درآمدند، و به قزلباش پیوستند. شاه عباس اوّل آنها را به سه دسته تقسیم کرد و هر دسته را در جایی از حدود مرزهای ایران مستقر کرد.

طوایف قاجار حدود گرجستان و مرو، با آنکه بعد از صفویه جزء سپاه نادر شدند، اهمیت و اعتباری نیافتند. امّا قاجار استراباد به تدریج قدرت و حیثیت بسیار به دست آوردند.

قاجار استراباد خود به دو دسته یوخاری باش و اشاقه باش منقسم شد، و در آغاز، رؤسای یوخاری باش رئیس کل بودند. در اواخر عهد صفویه، فتحعلی خان قاجار، پسر شاه قلی خان از طایفه اشاقه باش، به اردوی شاه طهماسب دوم پیوست، و به تحریک و امر نادر افشار به قتل رسید (1139ق).

پسرش محمدحسن خان قاجار، بعد از قتل نادر، ادعای سلطنت داشت. و چند سالی معارض کریم خان زند بود، و عاقبت کشته شد (1172ق). از پسران او، حسینقلی خان جهانسوز در عهد کریم خان، و پس از وفات (1193ق) کریم خان، آغامحمد خان، ادعای سلطنت داشتند.

آغامحمدخان، با فائق آمدن بر 17 سال منازعات مستمر، سلسله قاجاریه را تأسیس کرد و در سال1210ق تاجگذاری نمود، و در 1211ق به قتل رسید. پس از وی، برادرزاده‌اش فتحعلی شاه قاجار سلطنت کرد (1212ـ1250ق). در عهد او، جنگهای ایران و عثمانی پایان یافت.

بعد از فتحعلی شاه نوه او محمدشاه قاجار، سلطنت کرد (1250ـ1264ق). از وقایع زمان او، قیام آقاخان و خروج محمدعلی باب بوده است. پسر و جانشینش، ناصرالدین شاه قاجار، در 1264ـ1313ق به سلطنت رسید.

مقارن آغاز سلطنت او، اکثر ولایات گرفتار اغتشاش بودند، و فتنه محمدحسن خان سالار و انقلاب بابیان در جریان بود. وی به اهتمام و تدبیر امیرکبیر به دفع سرکشان و رفع اغتشاشات همت گماشت، امّا عاقبت امیرکبیر را به قتل رسانید.

جنگ ایران و انگلیس بر سر هرات در عهد او روی داد (1273ق). سفرهای وی به اروپا در ورود تمدن مغرب زمین به ایران تأثیر فراوان داشت؛ دارالفنون در عهد وی تأسیس شد. ناصرالدین شاه عاقبت به دست میرزا ر ضا کرمانی کشته شد، و بعد از او پسرش، مظفرالدین شاه قاجار، به سلطنت رسید (1313ـ1324ق)..

وی در 14 جمادی الثانی 1324ق فرمان مشروطیت را صادر کرد. پس ازو پسرش محمدعلی شاه قاجار به سلطنت نشست (1324ق). وی با مشروطیت به مخالفت برخاست، و حکومت استبداد را احیا کرد ولی در انقلاب مشروطیت مقهور، و از سلطنت خلع شد (1327ق)،

و پسرش احمدشاه قاجار به سلطنت رسید. با وقوع کودتای سال 1339ق (سوم حوت 1299ش)، ضعف و انحطاط قاجاریه بیش از پیش آشکار گردید، و احمدشاه عاقبت در ربیع الثانی 1344ق از سلطنت خلع شد، و رضاشاه کبیر، مؤسسه سلسله پهلوی، به سلطنت نشست.

فایده عمده وجود قاجاریه یکی ایجاد وحدت ایران بود، که بعد از قتل نادر به صورتی شبیه ملوک الطوایفی درآمده‌بود، و آغامحمد خان، با خشونت و صلابت خویش، وحدت و مرکزیت عهد صفویه را تا حدی تجدید کرد.

فایده دیگر مزید روابط با دول اروپا و سفارتها و مسافرتهای رجال و حتی سیاحتهای بعضی سلاطین قاجار به ممالک اروپا بود، که عاقبت به تدریج منتهی به تأسیس مدارس و چاپخانه‌ها و روزنامه‌ها، و ایجاد بانکها و پست و تلگراف، و اخذ و نشر مبادی و مظاهر علوم و تمدن فرنگی درایران شد، و این همه در بیداری ایرانیان مؤثر بود و به پیدایش مشروطیت کمک کرد.

از مختصات دولت قاجاریه افزایش ارتباط با دول اروپا و مبادله سفرا و عقد معاهدات با دولتهای اروپا مخصوصاً انگلستان و فرانسه است، چنانکه ناپلئون به خاطر جلب دوستی فتحعلی شاه،

آ. ژوبر و ژنرال گاردن را به دربار وی گسیل داشت، و دولت انگلستان برای جلوگیری از تحقق خیالات ناپلئون، ملکم (بعدها سِر جان ملکم) و سِر گور اوزلی را به دربار فتحعلی شاه فرستاد.

در عهد محمدشاه و ناصرالدین شاه نیز، به سبب وقایع هرات، سفرای انگلستان در دربار ایران فعالیت تمام داشتند. جنگهای ممتد ایران و روس در عهد فتحعلی شاه، عاقبت منتهی به نفوذ و تأثیر شدید روسیه در دربار و نیز در ارتش ایران، و تحریک در امور داخلی مملکت، و مداخلات متقابل انگستان، و عاقبت، تقسیم ایران به مناطق نفوذ روسیه و انگلستان شد.

ویژگی دیگر عصر قجرها، توسعه نهادهای روحانیت و افزایش نفوذ اجتماعی آنها است. این ویژگی‌ها هر یک در افزایش موقوفات از یک سو و کاهش بهره‌دهی آن از سوی دیگر مؤثر بوده است.

زیرا دولتمردان با مکنت بیشتر برای کسب وجاهت و مقبولیت بیشتر، موقوفاتی برای منافع عمومی یا منافع خانوادگی تعیین می‌‌کردند، نهادهای روحانی مثل مدارس هم نیاز جدی و زیادتر به اوقاف بیشتر داشتند.

توسعه نظام اجتماعی: وقف از جنبه‌های مختلف در دوره قاجاریه مؤثر بود و موجب توسعه جامعه و نظام اجتماعی آن دوره شد. این جنبه‌ها از منظرهای مختلف نیازمند تحلیل و بررسی است. در این فصل در پی اثبات همبستگی دو مقوله توسعه اجتماعی با توسعه و وقف هستیم. ابتدا به ادله و مدارک توسعه و پیشرفت جامعه ایران در دوره قاجاریه می‌‌پردازیم:

تعیین قصبه تهران برای مرکزیت سلطنت: تهران برای نخستین بار توسط محمدخان قاجار دارالخلافه شد. تهران در آستانه به قدرت رسیدن صفویه، روستایی کهن واقع در شمال شهر تاریخی ری، با ده تا پانزده هزار سکنه بود.

آغامحمدخان قاجار در سال 1210ق در این شهر کوچک که در دوره زندیه نیز تغییراتی را به خود دیده بود تاجگذاری کرد. تهران از آن پس مقر سلطنت و «دارالخلافه» قاجار شد.

برخلاف سنت دیرین تغییر قدرت ـ تغییر پایتخت، تهران با برافتادن سلسله‌های قاجار و پهلوی همچنان پایتخت ماند و بر جمعیت و وسعت آن افزوده شد. پایتخت قاجاریان با مساحتی حدود چهار کیلومتر مربع و جمعیتی کمتر از بیست‌هزار نفر داشت. این حادثه تهران را بستر رشد و توسعه کرد.

این رشد و توسعه نیاز به مدارس، جاده‌ها و صدها نوع از این امکانات داشت. به عبارت دیگر ایران از پوسته یک ساختار سنتی و نظامی کاملاً عقب مانده قدیمی بیرون آمده بود و آهنگ رشد و توسعه را آغاز نموده بود. این امکانات گاه توسط وقف تأمین می‌‌شد، بسیاری از مدارس جدید با همین روش ساخته و تأسیس شد.

گسترش روابط با جهان پیشرفته: قاجاریان به دلائل مختلف مجبور بودند با اروپا تعامل و روابط وثیقی داشته باشند. خود این مسأله تحول در ساختار اجتماعی را تسریع می‌‌کرد.

از سوی دیگر امکانات و استعدادهای انسانی، اقتصادی و طبیعی که می‌‌توانست به تجدد و اصلاح کمک کند، مورد توجه قرار می‌‌گرفت مثل وقف که زمینه مستعدی بود. از اینرو نیازمندی به وقف را بیشتر می‌‌کرد. زیرا وقف در بطن خود مشارکت نخبگان و مردم را در حوادث اجتماعی به همراه داشت.

وقف روزنه ورود بخش خصوصی: در دوره قجرها، جامعه ایران آهنگ تجدید و تجددگرایی و نوآفرینی داشت و سیر آن به تدریج تندتر می‌‌شد.

مفاهیمی مانند حقوق مردم، نقش مردم در نظام سیاسی و اجتماعی، تأسیس نهادهای مدنی مثل مجلس شورای ملی، روزنامه‌ها و ده‌ها مقوله جدید مطرح شده بود. وقف که مفاد آن ورود اقشار مردم در نهادهایی که تاکنون در دست دولت بود،

با مفاهیم و مقولات فوق ترادف و تناسب مثبتی پیدا کرد و بسیاری به زودی دانستند با وقف می‌‌توانند به حقوق مدنی خود برسند. البته بخشی از دولت قاجار و بخشی از جامعه هنوز بافت سنتی داشت و گاه با این گونه استفاده‌ها از وقف مخالفت می‌‌ورزید؛

ولی بی‌تردید وقف در دوره قاجاریه که دوران تشکیل هسته اولیه تهران کنونی به شمار می‌‌آید نقشی اساسی و غیر قابل انکار داشت. در نظام سنتی قاجار اغلب نهادهای مدنی، حتی اگر دست‌اندرکاران حکومت بانیان آن بودند،

در قالب وقف و متکی به نظام استوار وقف عمل می‌‌کردند. نظامی که از یک سو به صورت غیردولتی، و از سوی دیگر ـ پس اجرای صیغه وقف ـ به صورت نیمه ملی (غیر خصوصی) عهده‌دار فعالیتهایی بودند.

که پیش از این در حیطه کار وزارتخانه‌ها و سازمانهایی چون آموزش و پرورش، و آموزش عالی (مدارس و مکاتب)، بهداشت و درمان (دارالشفاها، بیمارستان‌ها و درمانگاهها)،

بهزیستی و تأمین اجتماعی (ایتام و مستمندان، عجزه و ارامل)، راه و ترابری (پلها و جاده‌ها)، نیرو (قنوات و آب‌انبارها و یخچالها)، اقتصاد (بازارها و دکاکین)، جهاد سازندگی و کشاورزی (زمینهای زراعی و باغات)، وزارت ارشاد، و تبلیغات اسلامی (نشر کتب و تبلیغ دین)، حج و زیارت و حتی سازمان میراث فرهنگی (حفظ و احیای آثار و بناهای مذهبی و عام المنفعه) بود.

علاوه بر این، بررسی موقعیت اجتماعی واقفان نشان می‌‌هد که آنان از طبقات مختلف جامعه بودند، از جمله دولت مردان، تاجران و بازاریان، زمین‌داران، روحانیون و مردمان خیّر، لذا آنان توانسته بودند قدرت بزرگی در درون جامعه پیدا کنند.

و کارهای مهمی انجام دهند. نیاز و اهداف آنها موجب به وجود آوردن نهادهای بزرگ و کوچک وقفی با کارکردهای مختلف شده بود که به راحتی و سادگی قابل معارضه با آن نبودند. نیز اغلب عواید موقوفات تحت نظارت نیکوکاران اداره می‌‌شد و بر اقتدار این نهاد می‌‌افزود.

آمارهای نشانگر تحولات: از 1210 یعنی روی کار آمدن آغامحمدخان تا 1268ق یعنی شکل‌گیری و سامان گرفتن امور دولتی توسط امیرکبیر، گویا آماری از موارد مختلف وقفی و توسعه شهری وجود ندارد. ولی پس از آن، آمارهای بین سالهای 1268 تا پایان قاجاریه هست.

و کسانی در چند مقاله و کتاب به تحلیل آنها پرداخته‌اند. از جمله مقاله «موقوفات تهران و تحول شهر» و کتاب آمار دار الخلافه تهران دو عنوان از اهم آنها است. خلاصه‌ای از تحقیق آنها در اینجا آورده می‌‌شود تا اهمیت وقف در تحولات شهری و نظام اجتماعی در نگاه آمار معلوم گردد.

مقاله «موقوفات تهران و تحولات شهر» اوضاع موقوفات تهران و تحول این شهر را در دوره سلطنت ناصرالدین شاه و چند سالی از دوران سلطنت مظفرالدین شاه در بر می‌‌گیرد و بر اساس آمار سال‌های 1269 و 1317ـ1320ق تهیه شده است.

آمار سال 1269ق را شخص ناشناسی از بناهای شهر تهران تهیه کرده و این نوع آمارگیری که بدون شک به دستور امیرکبیر (مقتول در 1268ق) آغاز شده است، اطلاعات و شناخت ارزنده‌ای از شرایط شهر در آغاز دوره ناصری به دست می‌‌دهد.

آمار سال‌های 1317ـ1320ق از بناهای تهران که به کوشش اخضرعلی شاه تهیه شده دقت آمار قبلی را نداشته و به ذکر جزئیات نپرداخته است. ولی هر دو آمار حاوی نکات مفیدی درباره اوقاف تهران هستند که در اینجا تحلیل می‌‌شوند.

در 1212ق که تهران پایتخت شد، به قصبه‌ای کوچک با خندق و بارو می‌‌ماند که در زمان صفویه ساخته شده بود. محیط شهر 5 و 6 کیلومتر و مساحت آن در حدد 5/4 کیلومتر مربع بود.

در آن وقت تهران از هیچ مزیت اقتصادی یا فرهنگی برخوردار نبود؛ هر چند حضور شاه و درباریان و اعیانی که در آن گرد آمده بودند کم کم بدان رونقی بخشید، ولی تا مدت‌ها جمعیت آن افزایشی نیافت و همچنان به صورت شهری کوچک باقی ماند.

برپایه آمار 1269ق، تهران دارای 7872 باب خانه، 4220 باب دکان، و بناهای دیگر آن از این قرار بوده است:

تکیه، 54 باب؛ امام‌زاده، 9 باب؛ مسجد، 112 باب؛ مدرسه، 19 باب؛ حمّام عمومی، 153 باب؛ مطب و محل جراحی، 14 باب؛ مکتب خانه، 14 باب؛ انبار دولت، 2 باب؛ کاروان‌سرا و تیمچه، 48 باب؛ ضرابخانه، 1 باب؛ طویله خارج از خانه، 165 باب؛ آب انبار، 70 باب؛ جمعیت تهران در حدود 125952 نفر بود و شهر از پنج محله ارگ و عودلاجان در شمال، سنگلج در غرب، محله بازار در جنوب و چالمیدان در شرق تشکیل می‌‌شد.

میزان موقوفات، به طور کلی حکایت از اعتقادات مذهبی و شرایط اقتصادی مردم دارد و از تحلیل آمار مربوط به اوقاف در 1269ق هم به همین نتیجه می‌‌رسیم. البته میزان امنیت نیز در مسأله اوقاف بی‌تأثیر نیست؛

زیرا اگر صاحب ملکی از سیاست دولت پروا داشت، برای حفظ ملک خود آن را وقف می‌‌کرد ولی در تصرف خود نگه می‌‌داشت و کاروان‌سرای موقوفه مرحوم حاجی حسن کلاهدوز که در دست ورثه او بود از همین دست موقوفات است.

بیشتر املاکی که وقف می‌‌شد دکان بود، که البته در این آمار انواع مختلف اوقاف مشخص نیست. ولی علاوه بر دکان، کاروان‌سرا، خانه، آب انبار و حمّام نیز جزو آمار موقوفات است. در آمارهای سال 1269 و 1320ق، نام اغلب واقفان و متولیان ذکر نشده است.

و تنها در بیش از نیمی از موقوفات، موارد وقف از جمله امام‌زاده، مسجد، تکیه و مدرس، مذکور است. باید افزود که اغلب موارد وقف مربوط به محله‌ای خاص بود امّا استثناهایی مانند موقوفات سیدالشهدا ـ که درشهر پراکنده بود و مربوط به محله‌ای خاص نبود ـ نیز وجود داشت.

در این دوره کم‌ترین تعداد وقف مربوط به چالمیدان است که محله نسبتاً فقیرنشینی محسوب می‌‌شد. تعداد موقوفات محله‌های عودلاجان و سنگلج نیز به نسبت جمعیتشان مساوی بود و بیشترین تعداد اوقاف در محله بازار قرار داشت .

که بیشتر اهالی آن از تجار و کسبه بودند و همین حاکی از رابطه نزدیک و بستگی بازار با روحانیان است و در غالب مواردی که نام متولیان موقوفات بازار ذکر شده است، متولیان روحانی هستند.

چنان که در بازار 42 باب دکان وقف مسجد شاه در دست امام جمعه و شش باب دکان وقف سیدالشهدا در دست شیخ باقر پیش‌نماز و حمّام حاجی محسن در دست میرزا ابوالحسن پیش‌نماز بود و تعدادی از واقفان بازار از تجار بودند .

و در بازار، علاوه بر دکان وقفی تعداد زیادی کاروان‌سرا و تیمچه در زمره اماکن وقفی وجود داشت که میزان موقوفات بازار را نسبت به موقوفه‌های سایر محله‌ها افزایش می‌‌داد.

در سال‌های بعد تهران همچنان از لحاظ اقتصادی و فرهنگی نسبت به بعضی از شهرها عقب بود، ولی از اواخر قرن سیزدهم هجری قمری تحولاتی که شکل آتی شهر را تعیین می‌‌کرد آغاز شد.

در آمار 1286ق نجم الملک، رشد شهر از لحاظ جمعیت و وسعت به چشم می‌‌خورد؛ به طوری که عده‌ای حتی در بیرون دیوارهای قدیم شهر که خراب شده و در حوالی خندق جدیدی که حفر شده بود زندگی می‌‌کردند و این رشد بخصوص به سوی شمال غرب شهر بیشتربود.

در آمار جدید مربوط به ابنیه تهران که اخضرعلی شاه آن را در 1320ق تکمیل کرد، تغییرات واضحی را در نقشه 1305ق نجم الملک می‌‌بینیم و گسترش شهر به سوی شمال و غرب مشخص‌تر است.

همچنین به نظر می‌‌رسد که رشد جمعیت سرعت بیشتری یافته بود. بین سال‌های 1269 و 1286ق، رشد جمعیت 2/1% در سال بود ولی از سال 1286 تا 1320ق، به 6/1% رسید و جمعیت به حدود 244400 افزایش یافت.

در این مدت با وجود آنکه تعداد خانه‌ها نسبت به قبل 9/1 برابر و شمار دکان‌ها 2/2 برابر و تعداد کاروان‌سراها ـ که نقش مهمی در تجارت و صنعت داشتند ـ 4 برابر افزایش یافت، هنوز تهران از لحاظ صنعت یا تجارت در کل کشور نقش اصلی را نیافت.

در 1320ق نیز مانند سابق، بیشترین مکان‌های وقفی را به ترتیب دکان‌ها، خانه‌ها، کاروان‌سراها و حمّام‌ها تشکیل می‌‌داد. ولی این نکته قابل تأمل است که با وجود توسعه شهر و افزایش جمعیت و ثروت، از تعداد مساجد، مدارس و تکایا کاسته شد. البته ارقام آماری اینگونه نشان می‌‌دهد.

و این ارقام کاملاً قابل اطمینان نیست. یک مورد مهم که نویسنده این مقاله هم به آن پرداخته اینست که در فهرست دوره جدید نسبت به دوره سابق، نام‌های رقبه‌های وقفی دوره سابق به چشم نمی‌خورد. با اینکه بعید به نظر می‌‌رسد وقف آنها منقضی شده باشد یا از صیغه وقف خارج شده باشند. به این توضیح توجه فرمایید:

در سال‌های جدید همچون گذشته، موارد وقف را همچنان امام‌زاده، مسجد، تکیه و مدرسه تشکیل می‌‌داده‌است و بعضی از این موارد حتی پس از 50 سال تغییری نکرده‌اند؛

مانند وقف برای سیدالشهداء(ع)، مدرسه صدر، مدرسه مروی، مدرسه محمدیه، تکیه چال حصار، تکیه رضاقلی خان، تکیه زرگرها، چهل تن و هفت تن. ولی بررسی بیشتر نشان می‌‌دهد که موقوفات سابق نامشان نیست.

یک دلیل تعویض نامها است، آمار 1320ق، اخضرعلی شاه اغلب گذرها و پاتوق‌ها را به نام پلیس مأمور امنیت آن محل موقوفه نامیده و نام کوچه‌ها را ضبط نکرده است. در 1269ق نیز بعضی از کوچه‌ها نام درستی نداشته و فقط با عنوان شخصیتی که در آنجا سکنی داشته مشخص شده‌اند.

بنابراین اطلاعات این آمار کامل نیست و در اغلب آنها موارد وقف ذکر نشده است. از طرفی هم این امکان وجود دارد که بسیاری از موقوفات قدیم به دلیل اینکه نامشان در جایی ضبط نمی‌شد از بین رفته باشند و وارثان جدید وقفیت آنها را منکر شده باشند.

بهرحال اگر بخواهیم بر طبق این آمارها قضاوت کنیم باید بگوییم توسعه تهران موجب افزایش تعداد موقوفات نشد و برعکس می‌‌بینیم که نسبت تعداد دکان‌های وقفی به کل دکان‌ها در 1269، 7/7 است، در حالی این نست در 1320ق 4/17 بوده است. جالب توجه است.

که در محله‌های قدیمی مانند عودلاجان که در مقایسه با گذشته، کوچک‌تر شده بود و همین‌طور در چالمیدان، تعداد موقوفات نسبت به محله‌های جدیدتر، مانند دولت و سنگلج، بیشتر شد و این روند در بازار هم که محله‌ای قدیمی بود به چشم می‌‌خورد.

با اینکه محله دولت بیشترین دکان را داشت، و از نظر تعداد کاروان‌سرا بعد از محله بازار قرار می‌‌گرفت (که بدون شک نشانه ثروت و داد و ستد بسیار بوده است) کمترین شمار موقوفات را داشته است.

ولی این ارقام و آمار قطعاً خالی از اشتباه و مسامحه نبوده و همه حقیقت را بیان نمی‌کند. ولی بیان همین مقدار از حقیقت هم مغتنم است.

علاوه بر آن، در مبحث علل و عوامل کاهش یا افزایش وقف به عللی اشاره می‌‌کند که در علیت آن شک و تردید هست، مثلاً می‌‌گوید یکی از علل کاهش اشتیاق به مقوله وقف را، بخصوص در محله‌های جدید و اعیان‌نشین، اعتقادات مذهبی آنها است.

یعنی چون اعیان و اشراف کمتر پای‌بند احکام دینی‌اند، از اینرو کمتر وقف می‌‌کنند. در حالی که به وضوح می‌‌بینیم که گاه اشراف و اعیان بیش از دیگران وقف کرده‌اند.

یکی به خاطر تأمین امنیت دارایی‌ها با روی آوردن به وقف اهلی و دوم به دلیل تمکن داشتن. برخلاف فقرا که چیزی ندارند تا وقف کنند. البته خود نویسنده این مقاله به امنیت اشاره کرده و می‌‌نویسد:

در این میان مسأله امنیت را نیز نباید فراموش کرد. زیرا به مرور مردم کمتر به عملکرد مستبدانه دولت توجه می‌‌کردند و یا شاید مالکیت آنها در محله‌های جدیدتر بر پایه و اساسی محکم‌تر قرار می‌‌گرفت که نیازی به وقف کردن املاک خود نمی‌دیدند.

به هر حال باید اذعان نمود که تحلیل و بررسی صرف این دو آمار، وضع موقوفات تهران را دقیقاً مشخص نمی‌کند و همانطور که ذکر شد، مطالب آنها در بسیاری موارد نادقیق و موجز است و منابع دیگری لازم است تا اطلاعات کامل‌تری از موقوفه‌های تهران در دوره‌های ناصری و مظفری به دست دهد.

یک نکته مهم اینست که نظام نام‌گذاری و ثبت اسناد وجود نداشت بلکه روحانیون خود در منازل یا مساجد به تملیک و عقد بیع می‌‌پرداختند و ثبت و ضبط دقیق و منظمی هم وجود نداشت. از اینرو در موقوفات گاه تعدی و اجحاف می‌‌شد و موقوفه‌ای، غیر موقوفه اعلام می‌‌شد. ثبت اسناد وقفی زمینه‌ساز آمارهای واقعی است که متأسفانه تاکنون وجود نداشته است.
 

وقف پذیری اجتماعی

یکی از ارکان وقف، واقف یا وقف گزاران است؛ نیز رونق نهاد وقف به کثرت واقفان و به حجم عملکرد وقفی آنها بستگی دارد.

افزایش واقف و افزایش عملکرد وقفی واقف به عوامل متعدد وابسته است. از جمله آگاهی، تدین و باورهای دینی، مسئولیت پذیری و حس همدردی اجتماعی، اقتضائات و نیازهای اجتماعی وده ها عوامل اینچنینی در افزایش تعداد واقفان و گسترش عملکرد وقفی آنها مؤثر است.

آمارهای دوره قاجاریه گویای اینست که در این دوره نسبت به دوره های قبل، وقف رونق یافته و آمار رقبات وقفی بالا رفته است. در این فصل اجمالاً چند عامل را بررسی می کنیم.

جایگاه اقشار خاص: در دوره صفویه درباریان، علمای دارای مشاغل رسمی و قشر مرفه مثل بازرگانان به وقف اموال خود می پرداختند، و در بین عموم مردم کمتر وقف جریان داشت. به عبارت دیگر وقف تعمیم عمومی نداشت.

یا وقف به درجه جامعه پذیری نرسیده بود. اما در دوره قاجاریه، به دلیل پخش اندکی از ثروت های عمومی در بین مردم و افزایش نسبی سطح زندگی آحاد جامعه، قدرت وقف افزایش یافت. عمومیت وقف و افزایش وقف به عواملی مثل امنیت اجتماعی، افزایش ثروت عمومی، افزایش درآمد عمومی، کاهش فقر عمومی، حذف انحصارهای کلان و خرد، سیاست و خط مشی دولت و حاکمیت و باورهای انسان محور بستگی دارد. باید شبکه زیر تشکیل شود تا مقوله افزایش وقف و تعمیم وقف تولید شود:
 
  • جمعیت متنابهی باید وجود داشته باشد؛ لذا جوامع با جمعیت اندک، واقفان اندک خواهد داشت، تا بخشی از آنها به وقف بپردازند.این جمعیت باید به اندازه کافی ثروت و امکانات داشته باشد و از حد نیازهای عمومی خود، ثروتی مازاد و ذخیره شده داشته باشد؛ در این صورت می تواند بخشی از آن را وقف نماید.
  • امنیت عمومی هم باشد تا وقف نمودن و ایجاد موقوفات عبث شمرده نشود. اما اگر واقفان، موقوفات خود را در معرض نابودی، انحصارگرایی، مصادره به نفع یک جریان یا به نفع دولت ببینند، از وقف خودداری خواهند کرد، و بالاخره هم وقف کاهش می یابد و هم عمومیت خود را از دست می دهد.
  • نیز دولت باید خط مشی حمایتی و تشویقی عملی و نظری داشته باشد. اما اگر دولت در عمل یا در قوانین و تبلیغ و در فرهنگ، به گونه ای مانع از عملکرد طبیعی وقف و واقفان شود خود به خود وقف کاهش می یابد.
  • عامل پنجم ریشه در فرهنگ و اعتقادات مردم دارد. مثلاً اگر فرهنگ طرفدار الغای وقف باشد و وقف را مضر به مصالح اجتماعی بداند، واقفان کاهش یافته و تعمیم اجتماعی وقف از بین می رود.

  • این پنج عامل باید در کنار هم همدیگر را تکمیل کنند تا فرآیند وقف مثبت شده و ثمرات مطلوبی نتیجه دهد. متأسفانه پژوهش میدانی و جامع درباره علل مشارکت عمومی در وقف یا کنار کشیدن عمومی از وقف عرضه نشده است. با اینکه بسیار مهم و اساسی است.

  • مشارکت زنان: درعهد قجرها، مانند عصر صفویه، قشرهای مختلف به وقف می‌‌پرداختند و انگیزه آنها هم مختلف بود. یک قشر مهم زنان بودند که تعداد کثیری از موقوفات کوچک و محلی به ویژه در تهران در طول قرن نوزدهم و دوره قجرها به نام زنان ثبت شده است.
  • با اینکه در تاریخ رسمی دوران قاجار، زنان از حقوق قابل توجه اجتماعی برخوردار نبودند. از سوی دیگر پیرامون فعالیت‌های اقتصادی آنان اطلاعات ناچیزی در اختیار داریم و یا بعضاً هیچ اطلاعی در دست نیست؛ امّا اسناد باقی مانده وقف مبین احتمال اداره املاک زنان، به وسیله خود آنهاست.

  • حال باید دید شاخص‌های اجتماعی مثل شغل و جنسیت واقف، در سرنوشت و فرایند کلی وقف مؤثر بوده است یا نه؟

  • در فهرست راهنمای وقف‌نامه‌های استان تهران که بیشتر مربوط به دوران قاجار است، 1160 مدخل وجود دارد که نزدیک به 170 مورد آن ـ یعنی 15% ـ به نام زنان ثبت شده‌است. البته این امر چندان بحث برانگیز نیست.
  • برای روشن شدن نوع بناهایی که بحث کرده‌ایم و به منظور تشریح مفصل نوع املاک موقوفه، اهداف خیرخواهانه و خصوصی در ورای وقف این املاک و شرط‌های مربوط به اداره و به کار بستن موقوفات، به عنوان نمونه به بررسی سه مورد می‌‌پردازم که عبارت است از:
  • وقف هاجر خاتون خانم در 1264ق (1848م)؛ وقف شرف نساء خانم در 1296ق (1879م)؛ و بالاخره بناهای موقوفه‌ای که از حاجیه خاتون خانم و دختر وی سارا سلطان خانم، از 1298ق (1881م) باقی‌مانده است.

  • هویت زنان واقف: آقای ورنر اسناد موجود که شامل اطلاعات ناچیزی از واقفان است و تنها شامل تنها نام و نسبت‌های خانوادگی بلافصل آنها را به دست می‌‌دهد، به پژوهش درباره زنان واقف در دوره قاجاریه پرداخته است.
  • با این حال از نام، عنوان و نحوه معرفی آنها دراین اسناد برمی‌آید که همه آنان بدون استثنا از اشراف یا به طور کلی‌تر از طبقات برخوردار جامعه تهران آن زمان بوده‌اند؛ تمامی‌شان به زیارت خانه خدا رفته‌اند و از این‌رو عنوان حاجیه را دارند و این فرصت و موقعیت، تنها برای زنانی فراهم بود .
  • که از طبقه‌ای بالا بودند و پشتوانه اقتصادی محکمی داشتند. هاجرخاتون خانم ملقب به جدید الاسلام، همسر حاج محسن بازرگان تهرانی، بود. حاجیه خاتون خانم که به حاجی وزیر نیز شهرت داشت، دختر فردی اشرافی به نام اسماعیل‌بیگ بوده است .
  • و دخترش حاجیه سارا سلطان خانم همسر محمد ابراهیم نواب بدایع‌نگار معروف بود. حاجیه شرف نساء خاتون نیز دختر حاجی گرگین‌بیک، مَلاک معروف، بوده است. پایگاه اجتماعی والای آنان را ـ با توجه به عناوینشان در اسناد موجود ـ پس از این، بررسی خواهیم کرد.
  • همه آنها بدون استثنا عُلیاجاه یا عُلیاجناب، نامیده شده‌اند. همچنین عموماً ملقب به نمونه‌های عفت و پاکی (خدارت و طهارت دستگاه) بوده‌اند و آنها را پیرو زنان اسوه تاریخ اسلام نظیر حضرت خدیجه(س) دانسته‌اند که خود مبیّن درجه والای آنهاست.

  • از اسناد، به طور غیرمستقیم، چنین برمی‌آید که املاکی را که این زنان وقف کرده‌اند، آنهایی است که از پدران یا شوهران فوت شده خود به ارث برده بودند.
  • دلیل احتمالی دیگر آنان برای این کار، مرگ خویشاوند نزدیک و از دست دادن پشتیبانی خانوادگی در حفاظت املاک بود. از اینرو برای حفظ ملکشان از خطر غصب یا حیف و میل شدن، آن را از طریق وقف به تأسیسات و نهادهای مذهبی انتقال می‌‌دادند.

  • مصارف موقوفات: پس از تشریح نوع املاک و مستغلاّت وقف شده اکنون به کاربردها و مصارف آنها می‌‌پردازیم. شرف نساء و هاجر خاتون املاک خود را تنها به صرف امور خیریه وقف کردند،
  • در حالی که خاتون خانم و دخترش، سارا سلطان، که از میان سه مورد بیشترین موقوفات را داشتند، املاک و مستغلاّت خود را به شرط بازگرداندن یک سوم عایدی آنها به فرزندانشان، اعم از ذکور و اناث، وقف کردند؛ از این‌رو به آن وقف خاص و عام گفته می‌‌شود که بنا به اهداف خیریه عمومی و شخصی صورت می‌‌گیرد.

  • امّا جزئیات مربوط به مصارف خیریه وقف، بسیار جالب توجه و مبین اولویت‌های برجسته در نظر واقف است. اولین مورد مصرف وقف برای عزاداری است که در هر سه سند وقف، اولویت اوّل را به خود اختصاص داده است.
  • این فعالیت‌ها تنها به ماه محرم و بزرگداشت شهادت امام حسین(ع) محدود نمی‌شود، بلکه همان گونه که در سند وقف هاجر خاتون آمده، برای همه امامان و نیز فرزندان و اصحابشان مراسم تعزیه صورت می‌‌گرفته‌است.
  • در اسناد مورد بررسی، اصطلاح روضه‌خوانی به جای تعزیه‌داری آمده است که آشکارا نحوه مصرف مورد وقف را نشان می‌‌دهد. این نوع وقف در عمل به معنای پرداخت دستمزد روضه‌خوان‌ها و نیز فراهم آوردن قهوه، آب و غذای مجانی برای جمعیت شرکت کننده در مجلس عزاداری است.
  • مورد مصرف دیگری که در سند وقف آمده، کمک به فقراست. این کمک به صورت خیلی کلی و بدون بیان چگونگی خرج عواید برای این منظور بیان شده‌است که شامل سیدها و غیرسیدها می‌‌شود.
  • در سند وقف خاتون خانم و دخترش، کمک به فقرا و زوّار در یک گروه جای گرفته و در این بند تأکید خاصی بر کمک به ازدواج جوانان محتاج و کمک به خرج ازدواج آنها شده‌است.

  • موقوفه هاجر خاتون برای دو منظور اصلی مصرف می‌‌شده‌است که اولین آنها، همانند سایر اسناد وقف، کمک به تعزیه‌داری بوده و دومین مورد مصرف عایدات وقف، کمک به هزینه تحصیل و زندگی طلاب علوم دینی بوده است.

  • در سند وقف شرف نساء خانم، فعالیت‌های خیریه گسترده‌ای آمده است که بیشتر پیشنهاداتی برای صرف عایدات وقف در امور خیریه مختلف به نظر می‌‌رسد و نحوه مصرف آن به صلاحدید متولّی وقف تعیین می‌‌شده‌است.
  • این موقوفه نسبتاً کوچک هرگز به معنای واقعی به مصارف و منظورهای فوق نمی‌رسد و نیز در این سیاهه آنچه عملی‌تر به نظر می‌‌رسد، مورد آخر یعنی «تعمیر مساجد، قلاع و پل‌ها یا هر نوع فعالیتی که در قوانین اسلامی ممدوح قلمداد می‌‌شود» است.
  • به هر تقدیر این سیاهه فرض اولیه ما را پیرامون اولویت‌ها تأیید می‌‌کند، چرا که در این سند نیز نظیر دو سند دیگر، در ابتدا فعالیت‌های مربوط به عزاداری ذکر شده که قطعاً در نظر واقف مهم‌ترین مسأله بوده است.

  • نتیجه: وقف در دوره قاجاریه توسط همه قشرها به ویژه زنان وجود داشته است و دارای روند رو به رشدی بوده است. موقوفات زنان در دوران قاجار فقط نشانگر وقف زنان این دوره است و هیچ قرینه یا نشانه‌ای در دسترس نیست تا بتوانیم تحلیل‌های غیرمتعارف از کارهای آنها عرضه کنیم.
  • مثلاً بگوییم وقفیات زنان این دوره نشانگر پیشرفت طرفداری از حقوق زن یا فمنیسم یا... است. به هیچ دلیل این ملزومات و لوازم را نمی‌توان بر گردن آنها نهاد. واقفان گرچه خود مؤنث و متولّی موقوفات خویش بودند، امّا دختران خود را به عنوان متولّی قرار نداده و حتی از اعقاب مؤنث خود در اسناد ذکری نکردند.
  • همچنین در مصارف موقوفات هیچ موردی را به بانوان اختصاص ندادند. علی‌رغم رواج روضه‌خوانی در میان زنان تمامی طبقات در دوران قاجار، موقوفات بانوان هرگز چنین مصارفی را ویژه زنان در اسناد وقف برنشمرده‌اند.

  • البته می‌‌توان گفت، این وقفیات بیان آشکار مشارکت زنان طبقه بالای اجتماع در فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی است. این بدان معنا نیست که زنان در جامعه چون مردان، برخوردار از فرصت‌های یکسان بودند بلکه این سه سند وقف، شاید به نوعی مبین حضور زنان در عصر قاجار در ورای دیوارهای بلند حرمسرا باشد.

  • در دوره‌های بعد مثل دوره پهلوی و عصر ج.ا.ا.، در عرصه مشارکت زنان کارهایی انجام شد ولی برای مشارکت وقفی زنان برنامه‌ریزی ویژه‌ای وجود نداشته است. علت این عدم توجه در دوره پهلوی معلوم است و به سیاست‌های غیرمذهبی این رژیم برمی‌گردد. ولی دوره ج.ا.ا.، تابع علل مختلف است که مهم‌ترین آن فقدان خط مشی علمی و مدون در وقف است.
  • نهادهای فرهنگی و نقش وقف

    اقتضائات و نیازهای جدید فرهنگی در دوره قاجاریه پیدا شد، مردم از بیسوادی احساس شرم کرده و حداقل خواهان تحصیل فرزندان خود در مدارس شدند. از اینرو نیاز به نهادهای فرهنگی بیشتر یا توسعه نهادهای موجود یک ضرورت بود. نخبگان برای رفع این نیاز و پاسخ به اقتضائات از ابزارها و روش های متعدد استفاده کردند.
  • یکی از آنها، وقف بود. کسانی که امکاناتی مثل زمین، ساختمان، پول و... داشتند، آنها را بر اساس یک صیغه شرعی در اختیار یک طرح فرهنگی قرار می دادند. مثلاً زمینی را برای ساختن مدرسه ابتدایی وقف می کردند تا نوباو گان و نوجوانان به تحصیل بپردازند.

  • مردم ایران پس از مشروطیت، عطش و نیاز فراوان به مقولات فرهنگی پیدا کردند، صد ها عنوان نشریه راه اندازی شد، مدارس فراوانی تأسیس شد، چاپ و نشر در شهرهای مختلف راه اندازی شد و صدها کتاب منتشر شد، کتابخانه های متعدد تأسیس شد، .
  • دانشجویان ممتاز برای ادامه تحصیل به دانشگاههای خارج رفتند، سینما و تئاتر راه اندازی شد، انجمن های فرهنگی متنوع با عنوان های گوناگون تأسیس شد. وقف در تأمین هزینه های این نهادها تأثیر داشت. برای پرداختن به همه این مقولات نیاز به فرصت کافی و امکانات پژوهشی بسیار هست. اما فقط، چند نمونه، گزارش اجمالی می شود.

  • بنای مسجد: حجم زیادی از موقوفات دوره قاجاریه، اختصاص به بنای مسجد یا مخارج جانبی مثل روضه‌خوانی در مساجد داشت. امّا پرسش‌هایی مانند نقش‌های اجتماعی و فرهنگی این مساجد در تحولات دوره جدید چه اندازه بود؟ سودآوری و عواید این نوع وقف چه بود؟ مطرح است.

  • در اینجا چند مسجد به عنوان نمونه بررسی می‌‌شود. البته در مورد مساجد آمارها کمتر، مخفی‌تر و دست نایافتنی‌تراند و اطلاعات شفافی وجود ندارد. زیرا بسیاری از نیکوکاران نمی‌خواسته‌اند، نامشان مطرح شود،
  • یا عده‌ای درصدد سودجویی و سوءاستفاده بوده‌اند و اطلاعات صحیح در اختیار مردم و پژوهشگران قرار نداده‌اند. مسجد سید اصفهان از مساجد مشهور در وسط شهر یکی از مساجد وقفی مهم است و با بررسی ابعاد آن، میزان کارآمدی آن هم به دست می‌‌آید.

  • این مسجد در دوره قاجاریه یعنی در اواسط قرن سیزدهم هجری و در زمینی به مساحت 8075 متر مربع در محله بیدآباد اصفهان بنا شده و دارای دو شبستان بزرگ، گنبد، دو چهلستون، دو مهتابی و سه ایوان و گلدسته به عنوان مسجد و نیز مدرس و بیش از 45 حجره در طبقه فوقانی به منظور سکونت طلاب است.
  • دو در، در جنوب شرقی و جنوب غربی و دو در واقع در سمت شمال مسجد، محلهای اطراف را از طریق مسجد به یکدیگر متصل می‌‌کنند. مسجد سید به همت والای مرحوم حاج سید محمدباقر شفتی رشتی معروف به «حجت‌الاسلام» مطلق و «سید حجت‌الاسلام» در بین سالهای 1240 تا 1245ق بنا گردید.

  • سید حجت‌الاسلام در سال 1175ق در چرزه، از قرای طارم علیا در 60 کیلومتری شفت رشت، چشم به جهان گشود و پس از آموختن مقدمات به عتبات مهاجرت کرد .
  • و پس از کسب فیض از محضر علمای عراق در سال 1205ق ـ سال فوت استادش مرحوم وحید بهبهانی ـ به ایران بازگشت و پس از درک محضر مرحوم میرزای قمی، در سال 1216ق در اصفهان ساکن گردید و تا آخر عمر در این شهر اقامت داشت و بالاخره در سوم ربیع الثانی 1260ق به بیماری استسقاء در اصفهان وفات یافت و در حاشیه مسجد در مقبره خویش مدفون گردید.

  • سید حجت‌الاسلام علاوه بر داشتن مقام علمی و عظمت معنوی که حاصل آن تربیت شاگردان بسیار و تألیفاتی بالغ بر 60 عنوان کتاب و رساله است،
  • در جهات اجتماعی و قضائی و احساس مسؤولیت ویژه نسبت به اجرای احکام اسلامی و حدود الهی از دیگران ممتاز بود، به گونه‌ای که اقدامات او در این زمینه زبانزد خاص و عام است. ثروت و مکنت دنیوی سید نیز از ویژگیهای بارز اوست که منشأ خدمات بسیار و از جمله بنای عظیم او که اکنون «مسجد سید» نامیده می‌‌شود گردیده است.

  • نویسندگان به مناسبت، از عظمت مرحوم سید و مسجد او با عبارات گوناگون یاد کرده‌اند: صاحب روضات الجنات می‌‌نویسد: «... تنها مسجد اعظم او که در اصفهان بنیان شد شاهد علوّ مقام و دلیل بر رفعت بنیان اوست،
  • بلکه مسجد مزبور آیتی از آیات ملک و نشانی از نشانه‌های سلطنت معنوی اوست». مرحوم انصاری در تاریخ اصفهان می‌‌نویسد: «بنای جامع بیدآباد بر علوّ همتش فریاد می‌‌زند، زیرا مساجد بزرگ را شاهان متعدد ساخته‌اند و این مسجد را آن پادشاه علما به تنهایی کفالت فرمود».

  • باری اساس ساختمان مسجد و بنای آن تا سال وفات مرحوم سید ـ 1260ق ـ به اتمام رسیده و پس از آن تکمیل بنا و تزئینات مسجد و بویژه تنظیم وقف‌نامه که بحث پیرامون آن، هدف اصلی این مقاله است، به کوشش مرحوم حاج سیداسدالله فرزند مرحوم سید انجام پذیرفته است.

  • پس از فوت مرحوم سید، یکی از پسران برتر که در بین همگی اهل علم و فضل بوده یعنی مرحوم حاج سید اسدالله تولیت مسجد را به دست گرفت.

  • قابل ذکر است که مسجد سید دارای موقوفات بسیار از زمان مرحوم سید و بعد آن بوده که متأسفانه اکنون جز تعدادی مغازه در اطراف مسجد، از هیچ یک از آن موقوفات اثری نیست .
  • و به دلیل فقدان تولیت صحیح در سنوات اخیر در جهت احیای مسجد و موقوفات و نیز بازسازی و تعمیر خرابیهای آن که معلول گذشت زمان و نیز بمباران و موشکباران اطراف مسجد درزمان جنگ تحمیلی است، پیگیری لازم صورت نپذیرفته است.

  • مسجد سید اصفهان دارای وقف‌نامه مفصلی است که همه جوانب و مسائل در آن آمده و حتی نیازها و مخارج آینده پیش‌بینی شده‌است.

  • در این وقف‌نامه حتی چاه و منبع، ارض مزبله (محل آشغال)، کر و خلاها (مستراح و وضوخانه)، سقاخانه، اختصاص زمینی خرابه به اندازه چهارصد زرع جهت تخلیه خلاها و کوت کردن نجاسات پیش‌بینی شده و برای هر کدام راه‌کاری پیشنهاد و ثبت شده‌است.
  • امّا سطح فکر و آینده نگری به اندازه‌ای نبوده که تمهیدات و زمینه‌سازی برای تداوم این موقوفه، افزایش بهره‌دهی اقتصادی آن و راه‌های درآمد و مخارج آن لحاظ شود..
  • زیرا جنب مسجد سید بازارچه‌ای با دکان‌های زیاد هست که همگی وقف خرج مسجداند به عبارت دیگر کنار مسجد یک بنگاه اقتصادی هست و می‌‌توانستند در خصوص بهره‌دهی و درآمدزایی بیشتر آن چاره ای بیندیشند.

  • مسجد سید فقط یک نمونه از مساجد دوره قاجاریه است. مساجد بسیاری در این دوره ساخته و وقف شده‌است. وجود این مساجد تأثیر زیادی در فرهنگ دینی نهاد و آموزه‌های شیعی را گسترش بخشید و نهادهای دینی را توسعه داد. بطوری که فرهنگ غربی نتوانست تأثیرات جدی و ماندگار بگذارد و سرنوشتی که ترکیه پیدا کرد در ایران تحقق نیافت.

  • مدرسه سازی: دوره قاجاریه یک دوره استثنائی و جدید برای مدارس بود، زیرا علاوه بر مدارس قدیم طلبگی، مدارس جدید هم شکل گرفت، زیرا نظام تعلیم و تربیت جدید که سوغات غرب هم بود توسط تحصیل‌کردگان دیار غرب وارد ایران شده بود.
  • مدارس مؤثر و مهمی مثل دارالفنون یا مدرسه رشدیه تأسیس شد که بعضاً از موقوفات تأمین می‌‌شدند. از اینرو بحث رابطه وقف با مدارس را باید با دقت و ظرافت خاصی به پیش بُرد.

  • مدرسه مروی تهران یکی از مدارس این دوره است و وقف‌نامه جامعی دارد.این مدرسه در نظام طلبگی و ساختار روحانیت شیعه مؤثر بوده است و از حیث استاد و زمینه تحصیل وضع خیلی بهتری داشته و مجمع افاضل و اکابر و اساتید بوده و جزء مدرسه‌های فعال و موفّق بوده است. در وقف‌نامه این مدرسه مواردی مثل نکات زیر آمده است:

  • ـ مطبخ واقعه در زاویه مدرسه را در اوقات شریفه تعزیه‌داری سیدالشهداء، برای کسانی که می‌‌خواهند اطعام دهند
  • .ـ محصلین علوم شرعیه که مدرسه وقف است بر ایشان، باید ساعی باشند در تحصیل علم، و هر گاه کسی است که نباید درس بخواند، در تدریس و تألیف کوتاهی ننماید.

  • ـ آنکه طفل غیر ممیّز را در مدرسه جای ندهند، و صبی ممیز را نیز در هر حجره زیاده از یک نفری نیز جای ندهند.

  • ـ آنکه با وجود امکان، در هر یکی از حجرات، هر شب یک نفر از محصلین بیتوته کند که حجره خالی نماند.

  • ـ هر یک از طلبه با عدم عذر شرعی هر روزه اقلاً یک حزب کلام‌الله مجید تلاوت کنند.

  • ـ آنکه کتابی از کتب موقوفه را خواه از اهل مدرسه و خواه خارج، احدی بی‌اذن متولّی و ناظر و اطلاع مدرس و جمعی از ثقات طلبه بیرون نبرند، و با اذن و اطلاع هم بیش از یک شبانه‌روز در خارج نگاه ندارند، مگر متولّی، که با مصلحت شرعیه زیاده بر این هم می‌‌تواند.

  • ـ آنکه طلبه در دادن کتاب به یکدیگر مضایقه نکنند، و مهما امکن کتب را معطل نگذارند، و در حفظ کتب و فروش]جمع فرش[ و ظروف اهتمام بلیغ کنند، و اگر کتابی یا فرشی یا ظرفی به تفریط من هی فی تصرّفه یا غیر، تلف یا معیوب شود متولّی با امکان، قیمت یا ارش را از مفرّط استیفا نموده در اصلاح یا تحصیل مثل مهما امکن، صرف کند.

  • در وقف‌نامه این مدرسه مواردی مثل املاک فراوان در چند قریه، املاک در تهران در جنب مدرسه و چندین دکان در تهران به چشم می‌‌خورد. با یک طرح اقتصادی و برنامه‌ریزی منطقی می‌‌توانستند.
  • اینها را تبدیل به واحد درآمدزا نمایند تا طلاب مجبور نباشند با گرسنگی روز را به شب و شب را به روز آورند و استادان به دلیل نداشتن هزینه نتوانند فعالیت های علمی ارزشمند نمایند ولی دکان‌دارها روز به روز متمول‌تر شده‌اند.
  • آموزش و پرورش جدید

    بدون وقف، نهاد عظیم و پرهزینه آموزش و پرورش دایر نمی شد. از قدیم واقفانی به تأسیس مدرسه وتوسعه این نهاد همت گماشتند. اما وقتی نظام آموزشی جدید مستقر شد و قرار شد همه مردم باسواد بشوند، نیاز به مدارس جدید بیشتر شد. از سوی دیگر واقفانی به تأسیس این مدارس اهتمام ورزیدند. در اینجا به نمونه هایی از وقف مدرسه اشاره می شود.

  • جهان خانم ملقب به مهد علیا از نوادگان دختری فتحعلی شاه یعنی دختر اعتضاد الدوله امیر محمد قاسم خان قاجار قوانلو بود. او به خط خودش در وقف نامه ای مدرسه و مسجد دروازه دولت را در تهران وقف نمود.
  • در اصل پدرش اینجا را وقف کرده بود و مهد علیا با وقف شش هزار تومان به بازسازی آنجا مبادرت ورزید. و نه هزار تومان برای خرید املاک اطراف مدرسه برای توسعه آن پرداخت.

  • حتی زنان واقف در دوره قاجاریه مثل حاجیه هاجر خاتون، شرف نساء خانم و حاجیه خانون خانم و حاجیه سارا سلطان تهیه کتاب درسی مورد نیاز محصل ها، حفظ قرآن و پرداخت کمک هزینه تحصیلی به دانشجویان، تعمیر ساختمان مدارس را در وقف نامه های خود آورده اند.
  • عبدالحسین میرزا فرمانفرما از نوادگان فتحعلی شاه قاجار وقفیات و اقدامات نیکوکارانه فراوان دارد که توسط منصوره اتحادیه گزارش شده است.

  • از جمله کارهای او اختصاص چند زمین بزرگ برای احداث چند دبستان در تهران است. نیز در کنار هر دبستان تربیت بدنی و باشگاه ورزشی احداث شد. نیز دارالفنونی در تبریز احداث نمود.

  • وقف کتاب و کتابخانه: اسناد و مدارکی هست که هزینه چاپ و نشر، پخش و حتی تألیف آثار مکتوب با اموال وقفی انجام می شد. فرهاد میرزا معتمدالدوله از خاندان قاجار از کسانی است که صحن حرم کاظمین(ع) را ساخت.
  • او کتابی به نام زنبیل (تهران، مروی، 1329ق) نوشت. در این کتاب وقف نامه هایی که درباره کتاب است را آورده است. از جمله دو وقف نامه است که کتابهای اصول کافی و روضه کافی را به روضه رضوی وقف کرده است. این وقف نامه که در 1302ق تدوین شده، دو کتاب فوق را در اختیار مدیریت آستان قدس رضوی قرار می دهد تا برای مطالعه در اختیار مردم قرار دهد.

  • معتمدالدوله در وقف نامه دیگر قاموس اللغه العربی از فیروزآبادی را برای استفاده عموم وقف کرد.ابوالحسن معمارباشی ملقب به صنیع الملک در وقف نامه خود تأمین هزینه های کتابخانه حضرت عبدالعظیم، کتابخانه حضرت رضا(ع)، مدرسه صنیعیه و کتابخانه مدرسه مروی را پیش بینی کرده است.
نویسنده: سید مصطفی مطبعه چی اصفهانی
* این مقاله در تاریخ1403/2/11 بروز رسانی شده است.