سيماى امام محمد بن على (علیه السلام) باقر العلوم النبيين

نويسنده: علامه حسن زاده آملي

فضايل امام محمد، باقر العلوم النبيين (علیه السلام)

شكافنده علوم
ابو جعفر، محمد بن زين العابدين عليه السلام ، ملقب به باقر، ابن خلكان در تاريخش درباره آن حضرت مى گويد:
و باقر، عالم و آقاى بس بزرگى بود. به او باقر مى گفتند؛ زيرا او علم را مى شكافت و حقيقتش را آشكار ساخته ، آنرا توسعه مى داد. تبقر به معناى توسع است و قرظى شاعر در مدح آن امام همام عليه السلام سروده است :

وصى اوصيا و وارث علم انبياء (علیهم السلام)

مفيد - ره - در ارشاد مى گويد: از هيچ كدام از فرزندان حسن و حسين عليه السلام ، چنين علم دين و آثار و سنت و علم قرآن و سيره و فنون آداب كه از ابو جعفر عليه السلام ظاهر گشت ، به ظهور نرسيد.
و نيز عبدالله عطاى مكى نقل كرده است كه او گفت:
كسى نديدم كه علما نزد او چنان كه نزد ابو جعفر بن على بن الحسين عليه السلام كوچكند، اظهار عجز و كوچكى نمايند.
حكم بن عتيبه را ديدم كه با آن عظمت و عزتى كه در مردم دارد، مانند طفلى كه جلوى معلمش زانو مى زند، در پيش او نشسته است و جابر بن يزيد جعفر چون از محمد بن على عليه السلام قولى را نقل مى كرد، مى گفت : وصى اوصيا و وارث علوم انبياء محمد بن على بن الحسين عليه السلام مرا گفت . 2

سخاوت امام محمد باقر (علیه السلام)

مفيد مى گويد:
علاوه بر آن چه از فضل و علم و سيادت و آقايى و رياست و امامتش گفتيم ، او از نظر جود و بخشش در خاص و عام شهرت داشت و همگى بر كرم و سخاوتش آگاه بودند و او به فضل و احسان - عليرغم كثرت عيال و متوسط بودن وضعيت مالى اش - معروف بود. 3

امام محمد باقر (علیه السلام) در مقام رضا

آورده اند كه :
جابر بن عبدالله انصارى كه يكى از اكابر صحابه بود، در آخر به ضعف پيرى و عجز مبتلا شده بود، محمد بن على بن الحسين عليه السلام ، المعروف بالباقر به عيادت او رفت و او را از حال او سوال فرمود، گفت : در حالتى ام كه پيرى از جوانى و بيمارى از تندرستى و مرگ از زندگانى دوست تر دارم .
محمد گفت كه :
من با وى چنانم كه اگر مرا پيرى دوست تر دارم و اگر جوان دارد، جوانى دوست تر دارم و اگر بيمار دارد، بيمارى و اگر تندرست دارد، تندرستى و اگر مرگ دهد، مرگ و اگر زندگانى زندگانى ، را دوست تر مى دارم .
جابر چون اين سخن را شنيد، به روى محمد عليه السلام بوسه داد و گفت : صدق رسول الله صلى الله عليه وآله كه مرا گفت مه يكى از فرزندان مرا ببينى همنام من و هو يبقر العلم بقرا كما يبقر الثور الارض و به اين سبب او را باقر علوم الاولين و الاخرين گفتند.
و از معرفت اين مراتب معلوم شود كه جابر در مرتبه اهل صبر بوده است و محمد عليه السلام در مرتبه رضا.4

اوصاف باقر آل محمد (علیهم السلام)

ابن الحجر در الصواعق المحرقه مى گويد:
ابو جعفر، محمد باقر، او را باقر خواندند، چون باقر از بقر الارض است به معناى شكافتن زمين و آشكار ساختن پوشيدگيهاى و مكامن آن . از اين رو، او چنان گنج هاى مخفى معارف و حقايق احكام و لطايف را ظاهر ساخت كه بر كسى جز آن كه چشم بصيرتش كود است و يا باطن و نهادش فاسد، پوشيده نماند. از اين جهت است كه گفته اند: آن بزرگوار، شكافنده و جامع علم است و صفاى قلبش ، او را رفعت داده و علم و عملش را پاك ساخته و نفسش را طهارت و خلقتش را شرافت بخشيده و عمرش را در طاعت خدا سپرى كرده است . او به مقاماتى عرفانى واصل بود كه زبان وصف كنندگان از وصفش عاجزند و او را كلماتى است بسيار، در سلوك و معارف كه در اين مختصر نمى گنجد. 5

روح پاك

حجت كافى از جابر از ابو جعفر عليه السلام روايت شده كه : جابر گفت: از علم عالم (امام ) پرسيدم ، در پاسخ به من فرمود: اى جابر! در انبياء و اوصياء پنج روح است : روح القدس و روح ايمان ، روح حيات و روح قوه و روح شهوت . اى جابر! آنها به روح القدس از تحت عرش تا تحت ثرى (خاك ) را مى دانند.
سپس فرمود: اى جابر! اين چهار روح ، ارواحى اند كه حوادث به آنها دسترسى دارد، مگر روح القدس كه لهو و لعب نمى كند .6

عبادت حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)

در كتاب شريف كافى ، زراره از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام نقل مى كند: خداى تبارك و تعالى براى آدم در فرزندانش ‍ چنين مقرر فرمود كه چون كسى همت به انجام كارى نيك بندد و آنرا به انجام نرساند، يك حسنه برايش نوشته شود و چون آنرا به انجام رساند، ده حسنه برايش نوشته شود، و چون كسى همت به انجام كارى زشت بندد و آنرا انجام ندهد، چيزى بر او نوشته نشود، و اگر آنرا به انجام رساند، تنها يك گناه بر او نوشته شود. 7
وقتى ، به حضور شريف علامه طباطبايى (رضوان الله تعالى عليه ) تشرف حاصل كرده بودم و عرض حاجت نمودم ، فرمود: آقا سحر حضرت باقر علوم نبين عليه السلام را فراموش نكن كه در آن ، بهاء و جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفى از حور و غلمان نيست .
اگر بهشت شيرين است ، بهشت آفرين شيرين تر است !
چرا زاهد اندر هواى بهشت است چرا بى خبر از بهشت آفرين است8
از قيس بن ربيع روايت شده است : ابو اسحاق سبيعى را دوباره مسح از روى كفش پرسيدم ، كه آيا جايز است يا نه ؟
او پاسخ داد: من ديده بودم كه مردم از روى كفش مسح مى كنند؛ تا آن كه مردى از بنى هاشم را ديدم كه تا آن زمان كسى چون او را نديده بودم و او محمد بن على بن الحسين عليه السلام بود، مساءله را از او پرسيدم ، ايشان مرا از اين كار نهى فرمود و گفت : اميرالمؤمنين عليه السلام ، چنين مسح نمى كرد.
و فرمود: مسح بر كفش جايز نيست !
وقتى اين را از ابو اسحاق شنيدم ، ديگر هيچ گاه از روى كفش ، پاى را مسح نكردم . 9

ثبات حكمت در دل

ثقه الاسلام كلينى- رضوان الله تعالى عليه - در جامع كافى از ابى جعفر امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه : ما اخلص عبدالايمان بالله اربعين يوما او قال ما اجمل عبد ذكر الله اربعين يوما الا زهده الله فى الدنيا و بصره دائها و دوائها و اثبت الحكمه فى قلبه وانطق بها لسانه .يعنى امام عليه السلام فرمود: هيچ بنده اى ذكر خدا را در چهل روز نيكو نگردانيده است ، مگر اين كه خداوند وى را از دنيا بيزارى دهد و به درد و دوايش بينايى ؛ و حكمت را در دلش ثابت گرداند و زبانش را بدان ناطق . 10

حقايق ايمان ، وسيله رؤيت خدا

عبدالله بن سنان از پدرش نقل مى كند كه : خدمت امام ابو جعفر عليه السلام رسيدم ، مردى از خوارج بر آن حضرت گفت : اى ابو جعفر! چه چيزى را عبادت مى كنى ؟
حضرت فرمود: خدا را.
پرسيد: آيا او را ديده اى ؟
فرمود: آرى ! چشمان او را با مشاهده نمى بينند، ولى قلبها با حقايق ايمان مى بينند. با قياس شناخته نمى شود و با حواس درك نمى گردد و شبيه مردم نيست . موصوف به آيات و شناخته شده با نشانه هاست . در حكمش ستم نمى كند؛ اين است خدايى كه جز او خدايى نيست .
در اين هنگام مرد خارجى (برخاست ) و رفت ، در حالى كه مى گفت : خدا داناست كه رسالتش را كجا قرار دهد! 11
اى ابا نعمان ! فريبت ندهند
ابو نعمان گويد:
شنيدم كه ابو جعفر عليه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فريب ندهند و از نفست غافل نكنند؛ هر چه به تو رسد، همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را به بيهودگى سپرى مكن ؛ چه همراه تو كسانى هستند كه عمل تو را ثبت مى نمايند. پس نيكوكارى كن كه هيچ چيزى را به جستجو و طلب نمى بينم كه از عمل نيك ، كه گناه پيش را از ميان مى برد، بهتر باشد.12

دعاى امام باقر (علیه السلام)

از امام باقر عليه السلام (و شكافنده ) علوم پيامبران عليه السلام در دعاى افتتاح چنين آمده است : اللهم انى اساءلك من اسماءك باكبرها و كل اسماءك كبيره ، اللهم انى اساءلك من كلماتك باتمها و كل كلماتك تامه ؛ يعنى بار خدايا! من از تو به بزرگترين اسماى تو خواهانم ، و همه اسماى تو بزرگند. خدايا! از تمام ترين كلمات تو، از تو خواهانم و همه كلمات تو تمامند.13

قرآن

زيد شحام ، حضرت امام باقر عليه السلام را از تفسير اين آيه كريمه : فلينظر الانسان الى طعامه14، سوال كرده است كه : طعام انسان چيست ؟
امام عليه السلام در جواب فرمود: بنگرد عملش را از كجا تحصيل مى كند. 15
اين آيه ، طعام را بر روى انسان برده است ، و انسان من حيث هم انسان ، غذاى او علم و عمل صالح است كه علم و عمل ، انسان پرور و انسان سازند.
بايد بين غذا و مغتذى ، سنخيت بوده باشد، غذا گيرنده كه انسان شد، غذاى مسانخ و مجانس او؛ يعنى طعام او؛ علم است ، گوش انسان ، دهان جان او است . بايد دقت داشت كه اين دهان ، از كدامين سفره ازتزاق مى كند.
مهم ترين و اساسى ترين كارى كه ما در امتداد زمانى خود داريم ، اين است كه خودمان را درست بسازيم ، هيچ كارى براى انسان مهم تر از درست ساختن خودش نبوده و نيست ، و هيچ عمل در قدر و قيمت بدان نمى رسيد، و به مبناى وصين و فتواى قويم برهان و قرآن ، علم و عمل انسان سازند.
قرآن عين برهان است ، و عقل و نقل معاضد يكديگرند، و هر دو در اين حكم محكم متفق اند، اگر انسان من حيث هو انسان ، بايد خودش را بسازد، چاره اى جز تحصيل علم نافع و عمل صالح ندارد.
و چون علم و عمل ، انسان سازند، هر يك از ما بايد مراقب و مواظب خود بوده باشد، كه چگونه دارد در شب و روز خود را مى سازد.
جناب برهان الموحدين و قدوه العارفين ، على اميرالمؤمنين ، در كوفه جوانى را مى بيند كه به خواندن تصنيف هاى هرزه و آلوده سرگرم و دل خوش است ، امام به او فرمود: دارى به چه چيزهايى دفتر وجودت را پر مى كنى ؟ 16
مرحوم صدوق در كتاب توحيد در تفسير قل هو الله احد از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: قل ، يعنى آنچه را كه با اين حرف به او وحى كرديم و خبر داديم ، ظاهر ساز! تا كسى كه در او اطاعت و شنوايى است و گواه بر توست ، با آن هدايت شود.
هو، اسم كنايه اى است ؛ كه بر غايب اشاره دارد. ها، تنبيه است بر معنايى ثابت ، و واو، اشاره به آن چيزى است كه ، غايب از حواس است . چنان كه هذا، اشاره به آن چيزى است كه نزد حواس حاضر است . كفار به بتهاى شان به هذا كه براى حاضر است اشاره مى كرده و مى گفته اند:
اين ها (هذه ) خدايان محسوس و قابل درك با چشم ما هستند؛ تو نيز اى محمد! به خداى خود كه مردم را به او مى خوانى ، اشاره كن ! تا او ببينيم و درك كنيم و خدايى را جز او به خدايى نگيريم .
پس در اين هنگام ، خداوند متعال سوره قل هو الله احد را نازل كرد.
لذا ها، براى تثبيت ثابت ، و واو اشاره است به كسى كه از ديدگان و حواس ‍ غايب است ؛ چه خداوند بالاتر از اين است ؛ چون او مدرك ابصار و مبداء حواس است . 17
امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند متعال ، امت را به هيچ چيز دعوت نفرمود، جز آنكه آنرا در كتابش نازل و براى رسولش صلى الله عليه وآله بيان فرمود، و براى هر چيز، حدى قرار داد و دليلى كه بر آن دلالت كند، و براى آن كس كه از اين حد تجاوز كند، حدى مقرر فرمود 18
در كافى از يحيى بن ابى عمير هذلى نقل شده كه گويد: در نامه اى به امام باقر عليه السلام نوشتم : فدايت گردم ! چه مى فرمايى در مورد شخصى كه در نمازش فقط به قصد سوره حمد بسم الله الرحمن الرحيم را در ابتدا خوانده و وقتى حمد تمام شد و سوره ديگر را شروع كرده ، بسم الله را نخوانده است و عياشى گفته اشكالى ندارد.
حضرت به خط مبارك خود مرقوم فرمود:
براى به خاك مالين بينى او و ناپسند داشتن او - يعنى عياشى - آن نماز را دوباره اعاده كند .19

فريبكارى شيطان

از امام باقر عليه السلام در بيان آيه كريمه 23، سوره نوح (علیه السلام): و قالوا لا تذرن الهنكم و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا يغوث و يعوق و نسرا ، روايت شده است كه فرمود: مردم خداى عز و جل را پرستش مى كردند، و بعد از مرگشان قوم آنان بر مرگشان ضجه مى نمودند، و مرگشان بر آنان دشوار آمد؛ پس ابليس ملعون در نزدشان آمد و بديشان گفت : من بتهايى به صورت آنان براى شما فراهم مى كنم كه به آنها بنگريد و انس بگيريد و خدا را پرستش كنيد. پس بر مثال مردگانشان بتهايى برايشان تهيه كرد و آن خداى - عز و جل - را مى پرستيدند و به آن بتها نظر مى كردند؛ چون زمستان مى شد و چون آن قرن به سر آمد و فرزندانشان بزرگ شدند، گفتند كه : پدران ما اين بتها را مى پرستيدند و ما هم اينها را مى پرستيم ، بدون اينكه خدا را بپرستند. 20

توبه

در كتاب شريف اصول كافى ، زراره از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: چون بدين جا رسد - و اشاره به گلوى خود فرمود - عالم را توبه نباشد، و نادان را توبه هست . 21

لطف الهى بكند كار خويش

محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر عليه السلام نقل كرده است : اى محمد بن مسلم ! گناهانى كه مؤمن از آن توبه كند، بخشوده شود. پس بايد براى زمان پس از توبه ، از نو شروع به عمل كند، و به خدا سوگند، كه اين توبه تنها اهل ايمان راست .
عرض كردم ، چنانچه توبه خويش را بشكند و گناه كند و سپس توبه كند چه ؟
فرمود: اى محمد بن مسلم ! آيا توانى باور كنى كه بنده اى مؤمن بر گناه خويش پشيمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه كرده ، ولى خداوند توبه اش را نپذيرفته است ؟
گفتم : او بارها چنين كرده ؛ گناه كرده و سپس توبه و استغفار!
فرمود: هرگاه مؤمن به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نيز بخشايش و آمرزش را به سويش باز گرداند، و خداوند، آمرزش و مهربان است . توبه را مى پذيرد و بدى ها را در مى گذرد. پس مبادا مؤمنان را از رحمت خدا دور نمايى ! 22

قلب وارونه

از امام صادق عليه السلام نقل است : پدرم همواره مى فرمود: هيچ چيز چون گناه ، قلب را تباه نكند. قلب همچنان بر گناه اصرار ورزد تا اين كه گناه بر آن غالب آيد و آن را وارونه كند23.

فرمايش امام باقر علیه السلام در باب توبه

در كتاب شريف اصول كافى ، تاءليف ثقه الاسلام كلينى قدس سره از ابو جعفر، امام محمد باقر عليه السلام نقل است كه فرمود:
آدم عليه السلام عرض كرد: پروردگارا! شيطان را بر من سلطه بخشيدى ، و او را چون خون (كه در بدنم جارى است ) بر من چيرگى دادى ؛ پس مرا نيز چيزى عنايت فرما!
خداوند فرمود: تو را چنين ( نعمتى ) بخشم كه چون كسى از فرزندانت ، تصميم بر انجام گناهى گيرد (و آن را انجام ندهد)، بر او نوشته نشود، و چون آن را انجام دهد (تنها) يك گناه بر او نوشته شود، و چون عزم بر انجام عملى نيك گيرد، چنانچه به انجامش نرساند، حسنه اش برايش نوشته شود، و چون به انجامش رساند، ده حسنه برايش نوشته شود.
آدم عرض كرد: پروردگارا! مرا بيشتر عنايت فرما!
فرمود: توبه را بدانان بخشيدم . و يا فرمود(سفره ) توبه را تا هنگامى كه نفس به گلو برسد، برايشان گسترم .
آدم عليه السلام عرض كرد: پروردگارا! مرا كافى است . 24

سخنان گوهر بار از حضرت امام محمد باقر علیه السلام

در مجمع البحرين از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: الشجره الطيبه رسول الله و فرعها على و عنصر الشجره فاطمه ، و ثمرتها اولادها و اغسانها و اوراقها شيعتها يعنى : درخت نيكو، رسول خدا و تنه آن على و عنصر درخت ، فاطمه و ميوه اش ، اولاد فاطمه و شاخه ها و برگ هاى آن پيروان فاطمه اند .25
اگر دل كه عرش رحمان است ، به سوى آسمان حقيقت دهن باز كند و خواهان شروق نور حق شود، البته خداوند فياض دهن باز را بى روزى نمى گذارد، بلكه روزى قلب كه آب حيات علم است ، همواره از آسمان حقيقت فرو مى ريزد و حقيقه الحقائق فياض على الاطلاق است ، كوتاهى و قسور از اين سوست نه از آن سو.
غرض اينكه ما نمى گيريم نه اينكه او نمى دهد. به تعبير باقر علوم النبيين عليه السلام قلب معكوس است كه دل سرنگون است ، چون كاسه اى وارونه است كه دهن آن به سوى زمين و پشت آن به سوى آسمان است ، باران كه ببارد قطره اى از آن نصيب چنين كاسه نمى شود و ظرف ديگر دهن آن به سوى آسمان باز است و به اندازه گنجايش خود از آب باران بهره مى گيرد، دلها با باران رحمت رحيميه اين چنين اند. 26
امام باقر عليه السلام نقل كرده است : اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است ، كه يم حرف آن نزد آصف بن برخيا، وزير حضرت سليمان بود؛ آن را به زبان آورد و زمين ميان او و تخت بلقيس به هم رسيد؛ تا اين كه با دست خود تخت را برداشت و زمين به حالت اول بازگشت . اين كار از يك چشم بر هم زدن هم سريع تر بود. هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ما موجود است و يك حرف آن نزد خداست كه آن را در غيبش نگاه داشته است27.
امام پنجم امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
آيا خدا را دانا و توانا ناميده اند، جز به خاطر علمى كه به علما بخشيده و قدرتى كه به قدرتمندان داده است ؟ هر چيزى كه شما با اوهام و خيالات خود در ذهنتان به وجود آوريد، هر چند بسيار دقيق باشد، باز مخلوق و ساخته شده ذهن خودتان است و همانند خود شماست ؛ نه خداوند متعال .28
امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند عز و جل ربا را حرام فرمود تا معروف از ميان نرود. 29
از حضرت امام باقر (علیه السلام) آمده است كه : اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف است . كه هفتاد و دو حرف را به محمد (صلی الله علیه واله) آموخته و يك حرف از آن را پنهان داشته است . 30
در توحيد صدوق از جابر جعفى نقل است كه گفته است : از امام باقر علیه السلام شنيدم كه فرمود: خدا نورى است كه تاريكى در آن نيست ، و علمى كه جهل در آن نيست ، و حياتى است كه مرگ ندارد .31
صافى گويد: از ابا جعفر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: از زمره چيزهايى كه خدا با بنده اش موسى عليه السلام نجوا كرد اين كه فرمود: مرا بندگانى است كه بهشت را بر آنها مباح كرده و آنها را بر آن حاكم گردانم
عرضه داشت : پروردگارا! آنها كيانند كه بهشت خويش را بر آنها مباح گردانى و آنها را حاكم بر آن گردانى ؟
فرمود: آن كس كه بر مومنى ادخال سرور كند.، آنگاه فرمود: مؤمنى در سرزمين ستمگرى زندگى مى كرد، ستمگر قصد او كرد، آن مؤمن به سرزمين شرك گريخت ، و بر مردى مشرك فرود آمد، پس آن مرد او را در پناه گرفت و با او مدارا نمود و مهمانش كرد. به هنگامى كه مرگ در بهشت من تو را جايى بود حتما تو را در آنجا جاى مى دادم ، وليكن بهشت بر آن كس كه شرك به من ورزيد حرام است ، وليكن اى آتش ! اين مرد مشرك را بترسان و او را ميازار و صبح و شام رزق وى را مى آورند.
عرضه داشتيم : آيا از بهشت روزى اش را مى آوردند؟
باقر علوم النبيين عليه السلام فرمود: به فرزندت ، از شير زنان نيكو و زيبا بنوشان و از نوشاندن شير زنان زشت بپرهيز؛ زيرا شير، گاهى ويژگيهاى شيرده را سرايت مى دهد.
و هم او فرمود: عليكم بالوضاء من الظئوره ، فان اللبن يعدى .
ترجمه : بر شما لازم است دايه هاى خوبروى براى فرزندانتان برگزينيد؛ زيرا شير سرايت مى دهد. 32

انواع دلها

حديث غدوه عالميان امام باقر عليه السلام را در اقسام زينت و زيور اين گرامى نامه قرار دهيم :
القلوب ثلاث قلب منكوس لايعى شيئا من الخير و هو قلب الكافر، و قلب فيه نكته سوداء فالخيد و الشر فيه يعتلجان فايهما كانت منه غلب عليه و قلب مفتوحضرت فيه مصابيح تزهر و لايطفاء نوره الى يوم القيمه و هو قلب المؤمن .33
ترجمه حديث شريف به اختصار اين كه :
دلها سه گونه اند: دل سرنگون كه هيچ خيرى را نگاه نمى دارد و آن دل كافر است ، و دلى كه در آن خجكى (نقطه اى ) سياه است خير و شر در آن در كشتى و كشمكش اند، پس هر كدام از آن دو شده است همان بر وى چيره خواهد شد؛ و دلى كه گشوده است ، در آن چراغ هايى مى درخشند و تا روز رستاخيز خاموش نمى شوند و آن دل مؤمن است . 34

دوستى با سنگ

يزيد بن معاويه عجلى گفت : به نزد ابى جعفر عليه السلام بودم ، مردى با پاى پياده از خراسان وارد شد، پس پاهاى خود را بيرون آورد، پاهاى وى پينه زده بود و گفت : به خدا قسم ، چيزى جز دوستى شما اهل بيت مرا با اينجا نكشانده است .
ابو جعفر باقر عليه السلام فرمود: به خدا قسم ، اگر سنگى ما را دوست بدارد، خدا آن را با ما محشور مى دارد، و آيا دين جز حب چيزى است . خداى تعالى مى فرمايد: بگو كه اگر خدا را دوست داريد، مرا دوست بداريد، خدا شما را دوشت مى دارد. و فرمود: كسانى را كه به سوى ايشان مهاجرت كردند، دوست مى دارند و آيا دين جز حب چيزى 35 است ؟

هراس از آتش

سخن امام ابى جعفر عليه السلام در حديث كافى چنين بود: يا نار هيديه و لا تاءذيه مراد از هيديه ؛ يعنى بترسانش و او را در هراس در آور و ترساندن نوعى از عذاب است . و لو آزار رسانى نيست ، و ايذاى آتش امر ديگرى است ، چنانكه شما فرزندت را با آتش مى ترسانى ، ولى او را به آتش آزار نمى دهى ! 36

توصيف بهشت

امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: احسنوا الظن بالله ، واعلموا ان للجنه ثمانيه ابواب عرض كل باب منها مسير اربعهماه سنه ؛ گمان خود را به خداى ، نيكو نماييد و بدانيد كه بهشت هشت در دارد، پهناى هر درى چهارصد سال راه است .37

عبادت هفتاد جزء است !

امام باقر عليه السلام فرمود كه : رسول الله صلى الله عليه وآله فرمود: العباده سبعون جزءا، افضلها طلب الحلال . يعنى عبادت هفتاد جزء است ، برترين جزء آن طلب حلال است .

حكمت خداوندى

در كافى از امام باقر (شكافنده ) علوم پيامبران روايت شده است كه آن حضرت فرمود: وقتى خداوند بخواهد كه نطفه اى را كه بر آن در صلب آدم پيمان گرفته شده ، خلق كند يا آنكه را، وى در نظر دارد و آنرا در رحم قرار دهد، مرد را بر جماع تحريك كند و به رحم وحى مى كند كه درت را باز كن تا خلق و قضاء نافذ من و قدر من در تو راه يابد، آنگاه رحم درش را باز مى كند و نطفه به رحم مى رسد .

پي نوشت :

1-رساله امامت ، ص 179.
2-رساله امامت ، ص 179.
3-رساله امامت ، ص 180
4-هزار و يك نكته ، ص 171.
5-رساله امامت ، ص 179.
6-كافى ، معرب ، ج 1، ص 214 - عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 2، ص 231و232.
7--اصول كافى ، ج 4، كتاب الايمان و الكفر، باب من بهم بالحسنه او السيئه ، حديث اول - و توبه ، ج 202و203.
8-ذكر و ذاكر، ص 14.
9-رساله امامت ، ص 180
10-نامه ها و برنامه ها، ص 265و266.
11-رساله حول الرؤيه ، ص 130.
12-اصول كافى ، ج 4، كتاب الايمان و الكفر، باب محاسبه العمل ، حديث 3 - و توبه ، ص 207.
13-عيون مسائل نفس و شرح آن ، جص ، ص 71.
14-عيس /24.
15-اصول كافى ، ج 1، ص 39.
16-مجموعه مقالات ، ص 35و36.
17-لقاء الله ، ص 123و124.
18-امامت ، ص 99.
19-اين حديث را مرحوم كلينى در فروغ كافى ، 1، ص 86، آورده است - و قرآن هركز تحريف نشده ، ص 41.
20-معرفت نفس دفتر سوم ، ص 511.
21-توبه ، ص 131.
22-كافى ، ج 2، باب 191، ص 436، حديث 6 - و توبه ، ص 173و174.
23-اصول كافى ، ج 3، كتاب الكفر و الايمان باب الذنوب ، ج 1، ص 369 - توبه ، ص 12.
24-اصول كافى ، ج 4، كتاب الايمان و الكفى ، باب فى ما اعطى الله عز و جل آدم عليه السلام وقت التوبه ، حديث اول .
25-عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 2، ص 12.
26-هزار و يك كلمه ، ص 12.
27-لقاء الله ، ص 73.
28-رساله حول الرؤيه ، ص 39.
29-توبه ، ص 41.
30-لقاء الله ، ص 73.
31-لقاء الله ، ص 56.
32-در آسمان معرفت ، ص 407.
33-اصول كافى ، ج 2، ص 309 - هزار و يك كلمه ، ص 13.
34-هزار و يك كلمه ، ص 13.
35-عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 2، ص 535و536.
36-عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 2، ص 384.
37-عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 2، ص 58.

منبع: فضائل و سيره چهارده معصوم (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده آملي

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله