بررسی و تطبیق صفات و خصلتهای عرب جاهلی (3)
بررسی و تطبیق صفات و خصلتهای عرب جاهلی (3)
بررسی و تطبیق صفات و خصلتهای عرب جاهلی (3)
نويسنده: عبدالمجید خطیب
« فهرست مطالب»
ظهور خصلتهای عرب جاهلی درسقیفه
الف) دشمنی قومی، قبیله ای
ب) پیوند عشیره ای و عصبیت
ج) قدرت طلبی
د) افتخار به حسب و نسب
هـ ) شیخوخیت
و) عصبیت و تعهد درقبال بیعت
ز) کینه ورزی
ح) تهدید
ط) حسادت
ی) عدم حق گویی
ک) منفعت طلبی
ل) نظام سیاسی قبیله
م) مفاخره
کلام آخر
کتابنامه
بررسی و تطبیق صفات و خصلتهای عرب جاهلی (3)
ظهور خصلت های عرب جاهلی در سقیفه
اساس کار سقیفة بنی ساعده از روی دشمنی قومی و قبیله ای تشکیل شد. انصار از ترس به قدرت رسیدن مهاجرین در سقیفه جمع شدند. (حباب بن منذر در سقیفه با اشاره به این موضوع می گفت: ترس ما از آنجاست که کسانی از قریش به حکومت برسند و انتقام پدران و برادران خود را که به دست ما کشته شده اند از ما بگیرند.) امّا با توجه به اتفاقاتی که رخ داد انصار در پایان سقیفه به اهداف خود نرسیدند. علت این عدم موفقیت و شکست انصار نیز اختلاف و دشمنی قومی ـ قبیله ای داخلی ایشان بود. دشمنی اوسیان با خزرجیان و ترس از به حکومت رسیدن سعد بن عباده باعث شد که، اوسیان با مهاجران متحد شوند. ایشان به جهت به قدرت نرسیدن رهبر خزرجیان با ابوبکر از قریش بیعت کردند. اسید بن حضیر از اوسیان در سقیفه خطاب به افراد قومش می گفت: اگر فقط یکبار سعد بر شما امیر شود هیچ فضیلتی و هیچ نصیبی از کار خلافت برای شما باقی نخواهد ماند.(2) همچنین قریشیان کینه های خود از حضرت علی را هیچگاه فراموش نکرده بودند، زیرا بیشتر بزرگان و پهلوانان عرب جاهلی به دست حضرت علی (ع) از پای درآمده بودند. بسیاری از ایشان دشمنان قسم خورده حضرت علی بودند.(3)
همچنین دشمنی بنی امیّه و دیگرقبائل کوچک و بزرگ قریش نسبت به بنی هاشم و عظمت و اعتبار ایشان که از دیرباز رقابتی دیرینه جهت حفظ و یا بدست آوردن عظمت و بزرگی نسبت به بنی هاشم وجود داشته، در تاریخ مشهود است.همچنین می توان به دشمنی دیرینة اوس و خزرج نیز اشاره کرد که این دشمنی دیرینه باعث شد که ایشان شروع کنندة این واقعة شوم تاریخی باشد.
یکی دیگر از خصوصیات عرب جاهلی عصبیّت و پیوند قومی، قبیله ای یا عشیره ای بود، که در سقیفه به مرحله بروز و ظهور رسید. در سقیفه عده ای از اوسیان و خزرجیان با عصبیّت نسبت به قوم و عشیرة دیگر سعی بر برتری قومی قبیله ای بر دیگری داشتند. همچنین هم پیمانی انصار و مهاجرین نسبت به بنی هاشم نیز از همین عصبیّت و پیوند عشیره ای ناشی می شد.
اوسیان نسبت به خزرج و سلطه آنها ترس و حسادت داشتند و به همین دلیل حتی حاضر شدند جهت عدم حکومت خزرجیان به زیر پرچم قریش بروند.(4) ابن خلدون نیز در این رابطه می گوید: هدفی که عصبیّت به آن متوجه است به دست آوردن فرمانروایی و کشورداری است.(5) همچنین تأکید می کند که: غلبه و قدرت و مدافعه بی گمان از راه عصبیت پدید می آید، چون غرور قومی وحس حمایت و دفاع مشترک و جانسپاری هر یک از افراد در راه یاران خویش از نتایج عصبیّت است. (6)
قریش از زمانی که دعوت پیامبر اکرم شروع شد از ترس اینکه بنی هاشم علاوه بر برتری معنوی، به برتری سیاسی و حکومتی بر ایشان دست پیدا کند، بسیار نگران بودند. عملکرد ایشان نسبت به پیامبر و بنی هاشم دلیل این مدعا می باشد. ایشان در ابتدا با جلوگیری از بیانات پیامبر اکرم مانع از دعوت و تبلیغ دین اسلام شدند. پس از آن با پیشنهاد پول و ثروت سعی بر جلوگیری از رشد و قدرت یافتن اسلام کردند.سخت گیری ها، تهدید مسلمانان، زجر و شکنجة ایشان عمل بعدی قریش بود. محاصرة بنی هاشم در شعب ابی طالب و تصمیم به قتل پیامبر از دسیسه های دیگر آنها بود. این عملکرد قریش تنها از ترس قدرت یافتن و برتری اجتماعی بنی هاشم بر ایشان بود. خلیفة دوم بارها به ابن عباس گفت : که عرب دوست نداشت که نبوت و خلافت در یک خاندان باشد.(7) ابن خلدون نیز در تأیید مطالب فوق می گوید:
در میان این خاندان چون ریاست تنها از راه قدرت و غلبه به دست می آید بی گمان باید عصبیت و نفوذ این گروه مخصوص از دیگر اعضای آن خاندان و عشایر قبیله نیرومندتر باشد تا بتوانند بر دیگران تسلط یابند. (8)
از آغاز سقیفه بنی ساعده سعد بن عباده شروع به ذکر و یادآوری برتری های انصار بر اعراب کرد. پس از آن با حضور قریشیان در سقیفه ایشان نیز شروع به بیان برتریهای مهاجرین بر انصار کردند. عمر درجواب حباب بن منذر که حاضرین در سقیفه را از بیعت با قریشیان نهی می کرد گفت: سوگند به خدا، عرب هرگز راضی نخواهد شد که شما انصار آنان را امر کنید در حالی که پیامبر (ص) از گروه شما نیست. همچنین می گفت: عرب جایز نمی داند که از مردمی فرمان برد که پیامبر از آنان نباشد. بنابراین کسی فرمان خواهد داد که پیامبر از میان آن مردم برخاسته باشد. (9)
ابوعبیده جراح که یکی از دست اندرکاران سقیفه بود با اشاره به جوان بودن حضرت علی بیان داشت که ایشان خصوصیات یک رهبر را ندارد. وی با در نظر گرفتن مشخصات رئیس قبیله در عرب جاهلی یعنی مسن، مجرب، عاقل، ثروتمند و... خطاب به حضرت علی گفت: پسرعمو، تو کم سن و سال هستی و آنان بزرگان قوم توأند. تو تجربة آنان را نداری و به اندازة آنان نیز کارها را نمی شناسی. ابوبکر در کار خلافت ازتو نیرومندتر است و کارها را همه جانبه در نظر می گیرد. بنابراین کار خلافت را به او بسپار، زیرا تو اگر زنده بمانی و عمر یابی، برای کار خلافت خلق شده ای، و سزاوار در دست گرفتن کار خلافت هستی. (10)همچنین عمر در جواب ابوبکر مردم را تشویق به بیعت با امر می کرد می گفت: تو از نظر مال و ثروت از ما برتری، تو برترین مهاجران هستی. (11)
از دیگر صفات مذموم صفت عصبیّت و تعهد در قبال بیعت بود. ایشان در بیعت حتی اگر به اشتباه به امر ناصحیحی بیعت بسته بودند، حاضر به شکستن بیعت خود نمی شدند. ایشان پس از سقیفه در جواب حضرت علی می گفتند: چون با ابوبکر بیعت کرده ایم دیگر نمی توانیم بیعت خود را بشکنیم. ایشان با اینکه بر برتری حضرت علی (ع) ایمان داشتند می گفتند: اگر علی آنجا بود حتماً با او بیعت می کردیم. غافل از اینکه همة آنها با بیعت با ابوبکر، بیعت قبلی خود با علی بن ابی طالب در غدیر خم را شکستند.
یکی از عواملی که قریشیان حاضر به امامت و جانشینی حضرت علی (ع) نشدند، دشمنی خاص ایشان با شخص حضرت علی(ع) بود. ایشان از حضرت علی (ع) ضربه های فراوانی دیده بودند. بسیاری از ایشان بهترین یاران و اقوام خود را با ضربة شمشیر حضرت علی(ع) از دست داده بودند. یعقوبی در حوادث روزهای نخستین خلافت حضرت علی(ع) می گوید: همة مردم با ایشان بیعت کردند جز سه نفر از قریش، مروان بن حکم، سعید بن عاص، ولید بن عقبه. ولید از جانب آنان به امیرالمومنین گفت: تو به همة ما ضربه زده ای، پدر مرا بعد از بدر گردن زدی، پدر سعید را در جنگ کشتی و هنگام برگرداندن پدر مروان به مدینه به عثمان ایراد گرفتی. (12)
در همان واقعه سقیفه چندین مرتبه دو طرف مدعی تهدید به قتل و ضرب و شتم یکدیگر کردند. تهدیدهای حباب بن منذر در سقیفه به جهت جلوگیری از بیعت کردن با ابوبکر، شمشیر کشیدن اسیدبن حضیر و تهدیدات و جملاتی که بین سعد بن عباده و عمر رد و بدل می شد همگی اشاره به این امر دارد. ابن خلدون نیز در تأیید مطالب فوق می-گوید:
پادشاهی پایگاهی شریف و لذت بخش است و بر همة نیکی های دنیوی و شهوات بدنی و لذایذ نفسانی مشتمل می باشد و اغلب در راه به دست آوردن آن کشمکش و زد و خورد روی می دهد.(13)
عامل دیگری که باعث نتیجه گیری قریشیان از واقعة سقیفه شد حسادت اوسیان نسبت به قدرت رسیدن خزرجیان بود. قوم اوس با نگرانی از به قدرت رسیدن قوم خزرج با همراهی با قریشیان با ابوبکر بیعت نمودند. بشیربن سعد که پسرعموی سعدبن عباده رهبر قوم خزرج بود اولین کسی بود که از ترس به قدرت رسیدن پسرعموی خود با ابوبکر بیعت کرد. پس از بیعت بشیر انصاری با ابوبکر حباب بن منذر خطاب به بشیر گفت: کار را ضایع کردی، چه چیزی تو را مجبور به این کار کرد، آیا بر این که پسرعمویت امیر شود حسادت ورزیدی؟ (14) همچنین حسادت قریش نسبت به بنی هاشم و به خصوص حضرت علی(ع) از دیگر عوامل این واقعه بود.
بیان شد که عرب جاهلی به دنبال حق و حقیقت نبود. کاری نداشت حق از آنِ کیست چه کسی درست می گوید و چه کسی اشتباه، حتی چه کسی در مقابل او قرار گرفته است. او به دنبال اهداف و اغراض و منافع شخصی خود بود. در سقیفه نیز همه گروههای حاضر کاری به حقانیّت این مطلب نداشتند که وصایت و جانشینی پیامبر از آنِ کیست. همه از یاد برده بودند که پیامبر اکرم در طول 23 سال بارها و بارها اشاره به وصایت و جانشینی چه کسی کرده بودند. واقعة غدیر که نزدیکترین و رسمی ترین مراسم معرفی حضرت علی(ع) بود را همة حاضرین در سقیفه به دست فراموشی سپرده بودند زیرا ایشان در این زمان خاص، فقط منفعت خود را مد نظر داشتند.
عرب از قدیم رسیدن به منافع زیاد را در برتری یافتن بر دیگران می دانست عملکرد عرب جاهلی بیانگر این بود که برای رسیدن به منافع و امکانات بیشتر باید قدرت بیشتری داشته باشیم. به یقین می توان گفت که، یکی از علل تأکید و اصرار عمر برای بیعت گرفتن از مردم برای ابوبکر نیز همین امر بوده است. حضرت علی با اشاره به منفعت طلبی عمر خطاب به او فرمودند: شیر را بدوش که بخشی از آن، از تو خواهد بود. کار را برای ابوبکر محکم گیر که فردا آن را به تو برمی گرداند. (15)
پس از سقیفه نیز طبق نظام سیاسی قبیله که هر عضو قبیله مجبور بود حتی بر خلاف میل باطنی خویش نظام قبیله را بپذیرد، تمام افراد مجبور به بیعت با ابوبکر شدند حتی عمر در مسیر حرکت دست مردم را گرفته و به دست ابوبکر می زد. حملة ایشان به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز دلیل دیگر بر حاکمیت این نظام قبیله ای داشت.
سعد بن عباده زمانی که از رهبری امت اسلام ناامید شد و اوضاع سقیفه را به نفع مهاجرین و بر ضد خزرجیان دید، در عین ناامیدی با اشاره به یکی از صفات جاهلی عرب که بلندی صدا را جزء افتخارات خود می شمردند خطاب به ابوبکر گفت: سوگند به خدا اگر توانایی برخاستن داشتم از من صدایی می شنیدید که تو [ابوبکر] و یارانت را از این سرزمین بیرون می کرد. (16)
کلام آخر
در طول این سالها حضرت تمامی نیازهای یک جامعه اسلامی، حتی ریزترین مطالب اخلاقی و تربیتی را به مناسبتهای مختلف بیان می فرمودند. با توجه به عملکرد و حساسیت پیامبر اکرم، بسیار بعید و دور از ذهن می باشد که ایشان نسبت به مسئله وصایت و انتقال قدرت که مهمترین مسئله در حفظ و تداوم زحمات بیست و سه ساله ایشان و اجرای برنامه های دینی و حکومتی دولت اسلامی نوپا می باشد، سکوت اختیار کرده باشند. با این وجود با مراجعه به منابع تاریخی و بررسی عملکرد پیامبر اکرم، به دست می آید که ایشان در زمانها و مکانهای مختلف و با توجه به شرایط پیش آمده تأکید برمسئلة وصایت و جانشینی خود نموده اند. حتی در بسیاری موارد به صراحت یا به کنایه شخص مورد نظر خود را نیز نام برده اند.
در این بحث در بررسی علل و عوامل منحرف شدن مسیر حرکت حکومت اسلامی و چگونگی و علل تشکیل سقیفه بنی ساعده باید به این امر توجه نمود که دین مبین اسلام در آغاز حرکت خود به صورت جدی با بعضی از اعتقادات و نظامهای خاص فکری و اعتقادی عرب جاهلی وارد جنگ و مبارزه گردید. یکی از آن نظامهای جاهلی که دین اسلام با صراحت به مبارزه علیه آن پرداخت، عادات و خصلتهای عرب جاهلی بود. ایشان به علت دوری از نظام فکری و فرهنگی و نداشتن یک دین الهی و با عملکرد به عقائد آباء و اجداد خود به آن نظام فکری خو گرفته و آن را جزء افتخارات خود می شمردند.
با تلاش پیامبر اسلام بسیاری از این عادات و نظام جاهلی نابود و یا سمت و سو داده شد، اما اساس و ریشة آن ازبین نرفت. با دقت بیشتر در واقعة سقیفه به این حقیقت پی می بریم که علل و چگونگی تشکیل این واقعه، ریشه در عادات و نظام جاهلی عرب داشت. این نظام فکری نه تنها در نظام اجتماعی عرب جاهلی پیش از ظهور اسلام تأثیر مستقیم داشت بلکه با گذشت بیست و سه سال فعالیت پیامبر اکرم، تأثیرات غیر مستقیم خود را در نظام اجتماعی اسلام نیز گذاشت.
سقیفه در واقع جولانگاه صفات و عادات عرب جاهلی بود که شرکت کنندگان در آن با غلبه بر دین و عقل خود، این صفات جاهلی را با قوت و قدرت بروز داده و در سایة آنها به اهداف شوم خود دست یافتند.
در اینجا جای دقت و بررسی بسیار نسبت به این امر وجود دارد که چرا و چگونه این صفات و عادات و تعصبات جاهلی به طور ناگهانی و دقیقاً به فاصله چند ساعت پس از فوت پیامبراکرم، بروز و ظهور کرده و چنان جولانگاهی پیدا کردکه اگر تدبیر و عملکرد الهی امیرالمومنین علی ابن ابی طالب نبود، در زمان حاضر چیزی به نام اسلام وجود نداشته و مانند بسیاری از ادیان و مذاهب دیگر باید در صفحه های کتب تاریخی آن را مشاهده می کردیم.
در بررسی عوامل تشکیل سقیفه و تحلیل علل عملکرد ضعیف انصار و مهاجرین در بحث خود به احتمالات ذیل اشاره کردیم، که عبارتنداز:
1 ـ دشمنی دیرینه قریشیان با بنی هاشم و نارضایتی ایشان از برتری معنوی، اقتصادی بنی هاشم و حکومت بر کل اعراب شبه جزیره.
2 ـ کینه و دشمنی بزرگان و ثروتمندان مکه و قریش نسبت به اسلام و شخص پیامبر اکرم، زیرا تمامی منافع ایشان با ظهور اسلام از بین رفته بود.
3 ـ کینه های بسیاری از اعراب به خصوص قریشیان از حضرت علی(ع) و ترس از به قدرت رسیدن ایشان.
4 ـ مشتبه شدن امر بر بزرگان و ریش سفیدان جامعه اسلامی مبنی بر اینکه چون در زمان پیامبر اکرم، نزد ایشان دارای مقام و منزلتی بودند. پس از فوت پیامبر اکرم، مقام و منزلت ایشان از همه بالاتر و شایستگی حکومت بر جامعه اسلامی حق ایشان است.
5 ـ اختلافات داخلی قومی قبیله ای بین اعراب، که در سقیفه مشخص شد. زیرا انصار از به قدرت رسیدن مهاجرین ترس داشتند و مهاجرین از به قدرت رسیدن انصار، اوسیان از به قدرت رسیدن خزرجیان ترس داشته و خزرجیان از به قدرت رسیدن اوسیان می ترسیدند.
6 ـ احتمال کودتای دقیق و برنامه ریزی شده توسط عده ای از منافقین، که با خبر دارشدن انصار از این کودتا، ایشان با حضور درسقیفه سعی بر پیش دستی بر کودتاگران داشتند اما با شرایط پیش آمده درسقیفه، اوضاع به ضرر انصار و به نفع کودتاگران به پایان رسید.
با توجه به عوامل فوق و عملکرد حاضرین در سقیفه می توان به این نکته اشاره کرد که، یقیناً تمامی علل و عوامل بیان شده در تشکیل سقیفه نقش داشتند، اما باید نقش آنان را به عنوان علل ناقصه بیان کرد. زیرا علت تامه ظهور و بروز تمامی این وقایع، امر مهم دیگری بوده که پیامبر اسلام بارها و بارها نسبت به خطرناک بودن آن هشدار داده بودند. این عامل موثر و خطرناک که احتمال وجود آن در تک تک افراد مسلمان وجود داشته و دارد، میل به تمایلات نفسانی، خودخواهی ها، میل به انحراف و لغزشها می باشند. این مسئله خطرناک همان هوای نفس می باشد، که زمینه آن را خود انسان فراهم می کند.
پیامبر اکرم با این دشمن نیز سخت مبارزه کرده و دستور مبارزه و مراقبت از آن را بارها صادر نمودند. ایشان فرمودند مبارزه با این دشمن به وسیله شمشیر یا یک وسیله خاص نبوده بلکه تنها از راه تربیت، تزکیه، تعلیم و هشدار می-باشد. به همین علت زمانی که پیامبراکرم در حال برگشت از جنگ بودند خطاب به یاران خود فرمودند که شما از جهاد اصغر برگشتید و حالا باید به جهاد اکبر بروید. ایشان خطراین دشمن را چنان بیان کردند که جهاد با آن را از جهاد با کفار و دشمنان خارجی مهمتر دانستند. اهمیت این امر به این خاطر می باشد که از خصوصیات بارز این دشمن خطرناک این است که به واسطة وسوسه های داخلی یعنی ضعف های اخلاقی، شخصیتی، هوسرانی و میل به خودخواهی آهسته آهسته ایمان را از انسان گرفته و انسان را از داخل تهی می کند، در حالی که ظاهر او کاملاً با ایمان می باشد. متأسفانه این دشمن مورد توجه مسلمانان بخصوص بسیاری از پیش کسوتان و نزدیکان به پیامبراکرم قرار نگرفت.
با بررسی دقیق واقعه سقیفه به دست می آید که تمام صفات و خصلتهای بروز کرده در این واقعه ایادی و لشکریان همین دشمن خطرناک یعنی هوای نفس افراد بودند. کسانی که داعیة جان فشانی و از خود گذشتگی نسبت به اسلام را داشتند، دانسته یا ندانسته با دست خود چنان ضربه ای بر حکومت اسلامی وارد نمودند که دشمنان قسم خورده ی اسلام با تمام قدرت و توان خود نتوانسته بودند چنان کاری را بکنند.
عملکرد این افراد دقیقاً با مشخصات وجود چنین دشمنی در باطن ایشان تطبیق داشت. افرادی با ظاهر با ایمان، اما عملهای ایشان غیر اسلامی و غیر اخلاقی بود.
درپایان لازم به تذکر است که با توجه به اهمیت واقعه سقیفه و شکل گیری وقایع و حوادث اسلامی پس از آن لازم می باشد که این واقعه از زوایای مختلف مورد توجه، بحث و بررسی قرارگرفته و کلیة نکات و ابهامات آن مورد نقد و تحلیل و بررسی قرار گیرد.
امید آن داریم که با عمل به دستورات الهی دین مبین اسلام و فرمایشات حضرات ائمه معصومین (علیهم السلام) در مبارزه با هوای نفس، سربلند از این مبارزه خارج شویم.
کتابنامه
2 ـ ابن ابی یعقوب ، احمد، ( ابن واضح یعقوبی)، تاریخ یعقوبی، ج 1، ترجمة محمد ابراهیم آیتی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1341.
3 ـ ابن اثیر، عزالدین ، الکامل فی التاریخ، ترجة سید حسین روحانی، جلد 3، چاپ اساطیر، تهران 1374.
4ـ ابن واضح یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب ، تاریخ یعقوبی، جلد 1، ترجمة محمدابراهیم آیتی، نشر نی، تهران 1374.
5 ـ ابوحامد ابن ابی الحدید، عزالدین ، شرح نهج البلاغه، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، نشرکتابخانة عمومی آیت الله مرعشی، چاپ اول، قم، 1337.
6 ـ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، دارالاحیاء التراث عربی، ج1.
7 ـ البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر ، انساب الاشراف، جلد 1، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، دارالفکر، بیروت، 1417 ق .
8 ـ جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، تهران.
9 ـ الحمیری المعافری، عبدالملک بن هشام ، سیرة ابن هشام، ج 2، دارالمعرفه، بیروت.
10 ـ دورانت (ویلدورانت)، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، ترجمة ابوالقاسم پاینده ـ ابوطالب صارمی ـ ابوالقاسم طاهری، ج4، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1382.
11 ـ دینوری، ابن قتیبه ، الامامه و السیاسه، ترجمة ناصر طباطبائی، چاپ ققنوس، تهران، 1380.
12 ـ شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ پنجم، تهران، سال 1368.
13 ـ صالح، احمد العلی، العرب القدیم و البعث النبویه (عرب کهن در آستانة بعثت)، ترجمة هادی انصاری، شرکت چاپ و نشر بین الملل وابسته به موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1384.
14 ـ صالح، احمدالعلی، حجاز در صدر اسلام، ترجمة عبدالمحمد آیتی، نشر مشعر، چاپ اول، تهران، 1382.
15 ـ طبری، محمد جریر، تاریخ الرسل و الملوک(تاریخ طبری)، جلد 3 ، ترجمة ابوالقاسم پاینده، نشر اساطیر، چاپ دوم، تهران 1362.
16 ـ کاتب واقدی، محمد بن سعد ، طبقات الکبری، جلد 7، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، انتشارات فرهنگ و اندیشه، تهران، 1374.
17 ـ محمدبن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ترجمة محمد پروین گنابادی، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ پنجم، تهران، 1366.
18 ـ مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب، جلد 1، ترجمة ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ چهارم، تهران 1370.
19 ـ نوری، یحیی، اسلام و عقائد و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام، مجمع مطالعات و تحقیقات اسلامی، چاپ هشتم، تهران، 1357.
پي نوشت :
ـ احمد بن یحیی بن جابر، البلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 580.
2 ـ پیشین، ص 20.
3 ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 300.
4 ـ مروج الذهب، ج2، ص 304.
5 ـ محمد بن عبدالرحمن، ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص 264.
6 ـ همان، ص 294.
7 ـ الایضاح، ابن شاذان، ص 87.
8 ـ پیشین، ص248.
9 ـ ابن قتیبه، دینوری، الامامه و السیاسه، ص 23.
10 ـ همان، ص 28.
11 ـ همان، ص 25.
12 ـ غلامحسن، محرمی، تاریخ تشیع، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ ششم، قم، 1386، ص 71.
13 ـ محمد بن عبدالرحمن، ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص294.
14 ـ ابن قتیبه، دینوری، الامامه و السیاسه، ص 24.
15 ـ همان، ص28.
16 ـ همان، ص 26.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}