نویسنده: محمود رامیار




 
این قرآن است و بی‌گفتگو كلام خداست. معجزه‌ای است كه تمامش از آغاز تا انجام، از باء «بسم الله» ‌تا سینِ «والناس» حرف به حرف و كلمه به كلمه توسّط فرشته‌ی خدا بر نبیّ اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده، بر دل پاكش (صلی الله علیه و آله و سلم) نقش بسته، از دو لب مباركش (صلی الله علیه و آله و سلم) جاری شده و امروز از پسِ چهارده قرن ما آنرا همان سان در بر داریم كه به زمانِ گیرنده‌ی وحی، یاران گرامیش (صلی الله علیه و آله و سلم) دریافت داشته‌اند. تواترش قطعی است و تلاوتش عبادت.
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ. کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ. هذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ‌. کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ. لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ. وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ‌. لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»
«همین قرآن است كه انسان را به استوارتر راهی رهبری می‌كند (17: 9). كتابی است كه از درونِ تاریكی به نور و روشنی رهنماست و به امر خدا راه گرامیِ ستوده را می‌نمایاند (14: 1). بیانی است برای مردم و هدایت و موعظه‌ای برای متقین (3: 138). آیاتش استوار است (11: 1) و باطل را بدان راهی نیست (41: 42). این حق است و یقین (69: 51) و بصیرت و هدایت و رحمتِ اهلِ یقین (45: 20) هرگز نظیر آن را نیاورند (17: 88).
به راستی كه از جانب خدا نوری و كتابی روشن آمده و هر كه از پیِ رضایِ او، راه‌ِ سلامت پوید، خدا بدان كتاب هدایتش كند و از تاریكی به نورش برد و به راهی راست رهبرش شود. (5: 15 و 16). شك در آن نیست و راهنمای متّقین است (2: 2) نیكان را بشارت می دهد و بدان را می‌ترساند (41: 4)».
چنین بود شهادتی والا از كلام گوینده‌ی تعالی.
از حاملِ وحی بشنویم و شهادت پیام آور راستین را ببینیم:
«كتاب خدا ریسمانی است كشیده از آسمان تا به زمین (1) كه ارتباط انسان با خدا بدان وابسته است».
«قرآن هدایت است از گمراهی، بینائی است از كوری، نگهدار از لغزشهاست، نور است در تاریكی، روشنی است در حوادث، نگهدار از هلاكت است، رهنمای از گمراهی و بیان كننده‌ی هر فتنه است. انسان را از دنیا به آخرت رساند. در آن كمالِ دین شما نهاده شده و كسی از قرآن روی نگرداند مگر به سوی آتش باشد. ظاهرِ قرآن زیبا و باطن آن پر ژرفاست.»
«قرآن را حدّ و نهایتی است و فوق هر حدّ و نهایتش حدّ و نهایتی دیگر است، شگفتی‌های قرآن بی‌پایان است و تازگیهای آن كهنگی ندارد.» (2) و یا فرمود: «مَثل قرآن، مَثل خورشید و ماه است و مِثْل آن دو همیشه در جریان خواهد بود.»
«قرآن كتاب خداست، كتابی كه از گذشتگان و آیندگانِ شما در آن آمده، حلّ و فصل كشمكش‌های شما در آن است. حق را از باطل جدا می‌كند. حقیقتی است كه هزل و شوخی بدان راه ندارد. هر كس هدایت را در غیر آن بجوید به ضلالت افتد. حكمت و صراط مستقیم است. غرض و هوس بشری نتواند كه تغییرش دهد. با گذشت زمان كهنگی و فرسودگی نمی‌پذیرد. چراغ روشنی دارد كه نور هدایت و علم می‌دهد و راهنمای خوبیهاست. دانشمند از تفكر در آن سیر نمی‌شود. هر كه بدان عمل كند پاداش یابد و هر كه مردم را بدان خواند، به راه راست هدایت كرده است. (3)
«این قرآن مهمانی پروردگار است. از آن بیاموزید هرچه بتوانید. این قرآن ریسمان خدا، نور مبین، شفای سودمند و نگهبان كسی است كه بدان چنگ زند. نجات پیروانش است». (4)
معروفترین گواهی همان است كه فریقین به محكمتر سندی نقل كرده‌اند كه فرمود (صلی الله علیه و آله و سلم):
«... نزدیك است كه پیك حق فرا رسد و دعوت حق را اجابت كنم. دو چیز گرانبها میان شما می‌گذارم. یكی كتاب خدا كه در آن هدایت و نور است و هر كس بدان چنگ زند قرین هدایت است و هر كس آنرا رها كند گمراه می‌شود. كتاب خدا را بگیرید و بدان چنگ زنید. و دیگر خانواده‌ی من، درباره‌ی خانواده‌ام خدا را به یاد شما می‌آورم.» (5)
پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی قرآن خواندن تمثیلی زیبا فرمود:
«مؤمنِ قرآن خوان چون ترنج است كه بویش خوش است و طعمش خوب.
و مؤمنِ قرآن نخوان چون خرماست، بی‌بو ولی با طعمی شیرین.
اما فاجر قرآن خوان چون علفی است خوشبو با طعمی تلخ.
و فاجر قرآن نخوان چون حنظل است، بی‌بو و تلخ.» (6)
بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از افصح عرب و امیرمؤمنان (علیه السلام) خبری بگیریم كه او چه شهادتی می‌دهد... او فرمود:
«... پس كتاب را بر او فرستاد و آن نور مطلقی است كه غروب و افول را بر آن راهی نیست. چراغ روشنی كه به خاموشی نمی‌گراید. دریای ژرف و پهناوری كه عمقش پیدا نیست. راه مستقیمی است كه رهروانش را گمراه نمی‌سازد. پرتو تابانی است كه ظلمت و تاریكی را بر آن راهی نیست. فیصل دهنده‌ای كه دلایلش سستی ندارد. بیان واضح و روشنگری كه اصول و دلایل آن خلل ناپذیر است.
داروی شفابخشی كه با آن از درد و بیماری ترسی نیست. مایه‌ی عزت و سربلندی است و یارانش خوار و زبون نشوند. حقیقتی كه طرفدارانش بی‌یار و یاور نخواهند ماند. گنجینه‌ی ایمان و مركز آن است.
دریای علوم و سرچشمه‌ی دانش و پایگاه دادوری و دادگستری است. قرآن، اساس و زیربنای اسلام است. وادی پهناور حق است. دریائی است كه آب كشان نتوانند آبش را تمام كنند. چشمه‌ای است كه آبش تیره و آلوده و آبشخورش از كثرت واردین تنگ نخواهد شد. منزلی است كه راهش صاف است و مسافرش گمراهی ناپذیر.
قرآن، نشانه‌ها و علائم روشنی است كه عابرین از آن نتوانند كه غفلت ورزند. تلهای بلندی است كه رهروانش آن را گم نكنند.
قرآن، كتابی است كه خداوند آنرا سیراب كننده‌ی تشنگان علم، بهارِ دلهای فقیهان و دانشمندان و آخرین مقصود نیكان و پاكان قرار داده است...» (7).
پس از امام علی (علیه السلام) نوبت به امام جعفرصادق (علیه السلام) می رسد كه فرمود:
«قرآن زنده‌ی جاوید است و هرگز از بین نمی‌رود. همچون شب و روز در همه‌ی زمان آمد و شد دارد. سیری چون آفتاب دارد و همان سان كه به مسلمانان صدر اسلام روشنی می‌بخشید، به آیندگان نیز نورافكن و روشنی بخش خواهد بود.» از او (علیه السلام) پرسیدند كه این چه رازی است كه هرچه قرآن بیشتر خوانده می‌شود و بیشتر مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد، بر طراوت و تازگیش افزوده می‌گردد؟- فرمود: «چون قرآن برای مردم یك عصر و زمان معیّن و یا برای گروهی خاص نازل نشده است. بلكه قرآن برای همه‌ی زمانها و همه‌ی مردم نازل شده، بدین سبب همیشه نو است و برای مردم هر زمان (و در هر لحظه‌ای) تازگی دارد.» (8)
به قول ابن بابویه یا شیخ صدوق (م 381):
«قرآن كلام خدا و وحی او، فرستاده‌ی او و گفتار او و كتاب خداست. باطل در آن راه ندارد، از سوی خداوند حكیم و دانا فرستاده شده است، گزارش حق است و سخن درست. بیهوده نیامده، خدای تعالی او را ایجاد كرد و نازل فرمود و خود بدان تكلم فرموده و خود نگهدار اوست. و اعتقاد ما این است كه قرآنی كه خداوند بر پیامبر فرستاده، همین است كه میان دو جلد در دست مردم است. نه بیشتر از آن است و نه كمتر. و هر كس به ما نسبت دهد كه می‌گوئیم بیش از این بوده، دروغ گفته است.» (9)
این كلام خداست، این سخن پروردگار جهانیان است، این كتاب خداست و از ذات او تراوش كرده، از مصدر جلال و عظمت كبریائیش بر مهبط وحی الهی نزول یافته، بر دل پاكترین پاكانِ جهان نقش بسته و دو لب مبارك فرخنده‌اش بدان مترنّم گشته، دلِ گروندگانْ حافظش شده و دستِ توانای مؤمنان نقش نگار دفتر و دیوانش گشته، مونس عزیز شبهای درازِ شب زنده داران كویِ دوست بوده، واسطه و راهنمای راز و نیازِ پرستندگان و راه‌گشایِ دلدادگان طریقت حق بوده، آشنای ذات او است و از او سرچشمه گرفته، و این خود او تعالی است كه حافظ و نگهبانش است.
كجا كوتاه خرد كج اندیشِ متناهی می‌تواند از این دریای ناپیدا كنارِ نامتناهی، از این سرچشمه‌ی صافیِ بركت كه به ازلیّت پیوسته و با ابدیّت همخو است، از این منبع فیضانی كه آبشخورش ذات پاك او است، چیزی جز درخور عقلِ ناقص و خرد كمِ خود درك كند. متناهی كجا به نامتناهی ره بَرد؟ هیهات، هیهات.

گر بریزی بحر را در كوزه‌ای *** چند گنجد؟ قسمت یكروزه‌ای
پس، آب كم جو، تشنگی آور بدست *** تا بجوشد آبت از بالا و پست

كجا نقص می‌تواند كمال را بیابد؟
كجا زشتی خبر از زیبائی دارد؟
كجا تاریكی و كوری معنی روشنی و نور را داند؟
البته عقول بشری در راه شناخت كلام خدا گامی برداشته و هر یك به فراخورِ حال خود از این بی‌كرانِ ناپیدا كنار خبری گرفته، اما هركدام از دیدِ خود و به قدرِ فهم و دركِ خود از معشوق خبری آورده و به قدر تشنگی از این چشمه‌ی صافی نوشیده، ولی حقیقت او چیست و كُنه این حقیقت تا به كجا كشیده و رمز و سرّ اصلی كدام است؟ خدا داند و بس. خردی كم، بینشی نزدیك، كجا عظمت لایتناهی را بشناسد!
این كتاب رهبر و راهنمای سعادت است و نیكی. میزان و معیار و ترازوی عدل است و زیبایی. راهنمایی است كه تا پایانِ زمان، به خیر و بركت راهبر است.
عجیب نیست كه قرآن در طی چهارده قرن و در قلمروی به وسعت مساكن مسلمانان در پنج قاره‌ی جهان، هزارها میلیون نفوس مسلمان را این چنین به خود مشغول داشته است و این طور مردم دانشمند و خطیب، مصلح اجتماعی و فقیه، سیاسی و پژوهنده متوسل بدین كتاب بوده و هستند. كتابی نیست در دنیا كه همچون قرآن مورد بحث و گفتگو قرار گرفته باشد. روزی نمی‌گذرد كه كتابی در این باره نشر نیابد. قرنهاست كه دانشمندان بدین كتاب اشتغال دارند. كلمات و حروفش را شمرده‌اند. حروف با نقطه و بی‌نقطه‌اش، كلمات كوتاه و بلندش، كوتاه‌ترین و بلندترین آیه یا حتی كلمه را، خمس به خمس و عشر به عشر، حزب به حزب و جزء به جزء را شماره و به دقت تعیین كرده‌اند. جای هر كلمه‌ای در هر آیه، مورد بحث‌های مفصلی به بزرگی جلدهای متعدد كتاب‌ها قرار گرفته، هر زیر و زَبَری از هر كلمه‌ای مورد هزارها بحث نحوی و صرفی و كلامی و فقهی و تفسیری و... بوده است. رسم الخط كلماتش بحث‌ها داشته، تدبّرات عقلی و شواهدِ اصولی و نظری مایه‌ی استنباط اصولیّون و پایه‌ی علم اصول دین شده، معانی خطابها و اقتضای عام و خاص و نصّ و ظاهر و مجمل و محكم و متشابه و امر و نهی و نسخ و امثال آن، مایه‌ی اصول فقه گشته، اساس حلال و حرام و سایر احكام فقهی از آن نشأت گرفته، داستان‌ها و قصه ها كارِ مورخان شده؛ موعظه و حكمت و تمثیل و رعد و وعید و حساب و كتاب و عقاب و ثواب، تنبّه و عبرت خطباء و واعظان را برانگیخته علم فرائض و مواقیت و معانی و بیان و بدیع و امثال آن، از این كتاب سرچشمه گرفته است. خلاصه كنم، هیچ كتابی در جهان، به اندازه‌ی قرآن مورد توجه و عنایت جامعه‌ی بشری نبوده و نیست. اضافه كنم كه به همین دلیل، هیچ كتابی در جهان، در طول یك چنین دوره‌ی دراز چهارده قرنی، چنین مصون از دستبرد و تحریف نمانده و همین، صدق كریمه است كه فرمود:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ‌ (15: 9)
این كتاب مقدس مسلمانهاست كه در همه جای دنیا حضور دارند و هر روز آیتی چند از آن را بر زبان می‌آورند. اصول دین، موازین اخلاقی، روابط اجتماعی و سیاسی و قضائی و اقتصادی، احوالِ شخصی و حتی اندیشه و گفتگو و رؤیای یك فرد مسلمان، همه چیز زندگیش، متكی بدین كتاب و تحت تأثیر تعلیم آن است و از آن سرچشمه می‌گیرد.
این خود‌ِ قرآن است. در آن تحریف و دروغ و كاستی و افزونی از انسانها راه نیافته، تخیّلات شاعرانه و خیالبافی‌های ادیبانه و گرایش‌های مغرضانه‌ی بشری در آن نیست. این وحی است و تنزیل. هدایت است و رحمت. امر است و نهی... اختصاصی به انسانی خاص و امّتی مخصوص ندارد. جهان شمول است و گیتی فرا. در هر زمان و مكان، بهتر راهبر و راهنماست.
قرآن، اساس جامعه‌ی اسلامی است. پایه‌گذار تمدن اسلامی و منبعِ اولای تشریع و فقه و منشأ تفكرات و تدبّرات مذهبی است. چنان پایه‌ای از رفعت یافته كه معاندی سرسخت چون گلدزیهر یهودی ناچار از اعتراف می‌گردد كه «تقدیر و احترام قرآن را هیچ اثر ادبی دیگر در جهان بدست نیاورده است.» (10)
هیچ كتاب دینی در جهان نیست كه چون قرآن تحریض بر علم و دانش اندوزی داشته باشد، تكیه بر تقوا و فضیلت و كرامت انسانی بكند. با «اقرء»‌آغاز می‌كند و در «كمال» به پایان می‌برد.
این همه گفتگو از چیست؟ از پیامی كه او برای انسانها دارد.
پیام قرآن ساختن انسان است.
انسانی كه از قید تعلّقات مادی وارسته باشد- انسانی برتر و آماده‌ی ادای امانت. ساختن جامعه‌ای از بهترین انسانها و بهترین امتها، تا امانت الهی را به بهترین وجهی ادا نماید. دعوت به خیر و حق و هدایت است. امربه معروف و نهی از منكر است. به صبر و حق و رحمت وصیّت می‌كند. با ظلم و تجاوز و گناه نبرد می‌كند، تا عدل و نیكی و رحمت، و منزلت و كرامت انسانی، صداقت و وفاء مستقر گردد و حكومت خلق كریم برقرار شود.
فواحش و منكرات ریشه كن باشد. زنجیرهای جهل و ضلالت، ستم و تباهی اخلاقی و اجتماعی و در یك كلمه «ظلمت» پاره گردد و هدایت به سمت عدالت و خیر، روشنایی و نور مستقر گردد، كه در این دین همه رحمت است و شفاء و هدایت.
پیام، پیام خداست به همه‌ی انسانها! همه‌ی انسانها با خدا در ارتباطند، رابطه‌ای مستقیم و بدون واسطه دارند. او از خودِ انسان به انسان نزدیكتر است. و مهمتر اینكه همه در این ارتباط و نزدیكی مساوی و برابرند. هیچ‌كس را نمی‌رسد كه خود را به خدا نزدیكتر از دیگری بداند. خدا خدای همه است و سپید و سیاه و كوتاه و بلند و پیر و جوان ندارد. برتری و یا بهتر بگویم نزدیكتر شدن به خدا، تنها از راه تقوا و پرهیزگاری است. هر كس با خدا، با آن عظمت لایتناهی، با خالقِ همه‌ی كائنات، با بوجودآورنده‌ی همه‌ی موجودات در ارتباط مستقیم و همیشگی است و كسی نزدیكتر كه پرهیزگارتر. تقوای به دل و عمل، به چشم و دست و دل.
چنین است كه این كتاب مونسِ دلهای بی‌قرار در شبهای دراز می‌گردد و تریِ زبانها و امید قلبهاست.

«تا قیامت می‌زند قرآن ندا *** كای گروهی جهل را گشته فدا
من كلام حقم و قائم بذات *** قوت جان جان و یاقوت زكات
نور خورشیدم فتاده بر شما *** لیك از خورشید ناگشته جدا» (11)

خوشا آنان كه بدین ندا لبیك گویند و اجابت شنوند كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود فرمود:
«اهل قرآن، اهل الله و بنده‌ی خاص خدایند.» (12)
و هماهنگ امام سجاد (علیه السلام) بگوئیم: «بارخدایا! ما را از كسانی قرار ده كه به ریسمان قرآن چنگ می‌زنند.» (13)

پی‌نوشت‌ها:

1. مسلم: فضائل الصحابه، 37. ترمذی: مناقب 31. الدارمی: فضائل القرآن1. مسند احمد بن حنبل3: 4، 17، 26، 59 و5: 182.
2. كافی: فضل القرآن، ح 8 و2.
3. البیان 26 و 27. المیزان1: 10. الدارمی: فضائل القرآن1. فضائل القرآن ابن كثیر: 9 و10. ترمذی: فضائل القرآن11: 30 با اختلاف. بحارالانوار9: 7 از تفسیر عیاشی. شبیه آن در اصول كافی 4: 407، مجمع البیان1: 16.
4. فضائل القرآن ابن كثیر، 10. فضائل القرآن دارمی1. مجمع البیان1: 16.
5. ترمذی: مناقب 31. مسند احمد 2: 14 و 3: 14، 17، 26، 59 و5: 182، مستدرك حاكم3: 148، اسدالغابة2: 12 و 3: 147، مناقب مرتضوی97، ینابیع المودة30، 31، 35، 191، تاریخ بغداد 8: 442، البدایة و النهایة 7: 348. نهج ابن ابی الحدید2: 130، تفسیر ابن كثیر9: 113، عقد الفرید2: 111، طبقات الكبری2: 194، ارجح المطالب336، صواعق المحرقه 136، مناقب معازلی 234، ذخائر العقبی 15، مجمع الزواید 9: 163، الدرالمنثور2: 60، كنزالعمال1: 342، تاج العروس7: 245، لسان العرب11: 88، صحیح مسلم7: 122، مصابیح السنه2: 204، از شیعه و تشیع مغنیه: 98.
6. بخاری، فضائل القرآن17، سنن الدارمی، فضائل القرآن 8، الجامع الصغیر، ماده‌ی «مَثَل المؤمن».
7. نهج البلاغه، خطبه‌ی 198. در این باره خطبه‌های 1، 2، 18، 83، 86، 91، 111، 121، 125، 127، 133، 138، 156، 158، 176، 183 و 198 نیز دیده شود.
8. عیون اخبار الرضا، چاپ سنگی، ص239.
9. اعتقادات صدوق 84 به بعد.
10. العقیدة و الشریعة، ص41.
I. Goldziher,Le Dogme et La Loi de L islam,p. 25,Paris,1958.
11. مثنوی مولوی.
12. مجمع البیان1: 15، مسند احمد3: 128 و 242.
13. صحیفه‌ی سجادیه، دعای 42.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم