تحلیلی بر آسیب‏ها و راهکارهای رشد اخلاقی در دانشگاه

نويسنده: حسین ثنایی
هم آن کس که می‏خواهد از خرمن دانش خوشه برچیند، باید جامه‏ای از جنس پارسایی بر تن کند و هم آنکه می‏خواهد کام مشتاقان و مشتریان دانش را به آب علم و اندیشه سیراب سازد، باید دل و جان دانش اندوزان را به طهارت و تابناکی بیاراید تا مبادا در شوره زار، تخم بی حاصل بکارد و رنج بی گنج برد و از کشته خویش هیچ ندروَد.
تأکید مکرر قرآن بر دو رسالت بزرگ پیامبران ـ تهذیب و تعلیم ـ الگوی روشنی فرا روی کسانی می‏نهد که گام در راه پیامبران می‏نهند و رسالت آموزش و راهبری را بر دوش می‏کشند. معلمان جامعه که چنین رسالتی یافته‏اند، باید مؤکد و مکرر بر دو عنصر تعلیم و تربیت عطف توجه نشان دهند که اگر از تهذیب و پرورش غفلت ورزند، هرگز پیامبرانه نخواهند زیست.
در نظام آموزشی ما که از رویکرد دینی الگو می‏گیرد، پرورش جان آدمی که البته به لحاظ رُتبی مقدم بر دانایی و آگاهی انسان است، بر عهده معلمان و مربیانی است که بر خردفزایی و رشد آگاهی انسان کمر همت بسته‏اند؛ برای پیشرفت آموزشی فراگیران، تدابیر کارسازی اندیشیده می‏شود و از کتاب و کلاس و استاد گرفته، تا فضایی فیزیکی و تکنولوژی آموزشی، همه در خدمت رشد علمی و اندیشه‏ای فراگیران قرار می‏گیرد و سرانجام کارنمای آموزشی که میزان رشد یا افت فراگیر را در تحصیل بنمایاند و نیز تمهیداتی که ضعف‏ها را پوشش دهد، به کار گرفته می‏شوند تا پیشرفت علمی فراگیر (دانش‏آموز و دانشجو) به سامان رسد.
هم چنین با نمودارهای آموزشی که منحنی رشد یا افت محصلان را آشکار می‏سازد و نیز نظارتی که بر فرایند یاد دهی استاد و یادگیری شاگردان اعمال می‏شود، توفیق یا عدم توفیق آموزشی استادان نیز نشان داده خواهد شد؛ اما به حقیقت چه ساز و کاری به کار گرفته می‏شود، تا رشد تربیتی و پرورشی فراگیر که باید همزاد و همپای رشد آموزشی او سیر تکاملی داشته باشد، مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد و چه تدابیری اتخاذ می‏گردد تا عملکرد استادان و عنایت آنان به تربیت شاگردان، مورد شناسایی و نقد واقع شود و مشخص گردد که آیا آنان اساساً به این رسالت سنگین و پردشوار، توجه مبارک و مؤثری دارند یا خیر؟
البته در نظام آموزشی ما و در دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، تنها کار سازمان یافته برای آگاهی از رشد تربیتی فراگیر، گنجاندن نمره انضباط در کارنمای تحصیلی اوست و چنان که می‏دانیم، نمره کمی آن، در مجموع متأثر از قانون‏پذیری یا قانون ستیزی دانش‏آموز (رعایت یا عدم رعایت قوانین آموزشی) است و ارتباط وثیقی با سطح تربیتی وی ندارد. باری اگر توجه به تربیت و اخلاق فراگیر ضرورت دارد، در تحصیلات عالی‏تر و مقاطع دانشگاهی، این توجه فوریت و ضرورت ویژه‏ای می‏یابد؛ از یک سو استادان مقطع تحصیلی دانشگاه، نسبت به دوران اولیه تحصیل، از تکثر، تنوع و تعدد بیشتری برخوردارند، چنان که می‏دانیم فراگیران دوران ابتدایی، از الگوی واحدی (مثبت یا منفی) پیروی می‏کنند و چون تنها با یک استاد مواجه‏اند، در تأثیر پذیری و الگوگیری سر در گم نخواهند بود؛ بر خلاف آنان دانش‏آموزان راهنمایی، متوسطه و دانشجویان دانشگاه، به دلیل داشتن معلمان و استادان متنوع، الگوهای متفاوتی دارند و داشتن همین الگوهای متفاوت که قطعاً از لحاظ منش و رفتار متفاوت هستند، ممکن است فراگیران را دچار تعارض رفتاری گرداند و در تشکیل شخصیت متعادل آنان مانع ایجاد نماید. با این تفاصیل، تکیه بر جنبه تربیتی و رشد اخلاقی فراگیران؛ ضرورت نام می‏یابد تا دانشجویان با داشتن الگوی مطلوب و در دسترس، از تشتت و اعوجاج رهایی یابند.
از سوی دیگر؛ دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه، برای سایر هم سن و سالان خود، به خصوص گروه بی شمار و مشتاق ورود به دانشگاه، الگو هستند، بنابراین پرداختن به جنبه پرورش دانشجویان لازم و ضروری است، و نباید از توجه به چنین أمر خطیر، اغماض و اعراض گردد. مهم‏تر آنکه دانش آموختگان دانشگاه، بی فاصله، پس از تحصیل، وارد بازار کار خواهند شد یا در مدیریت کشور نقشی خواهند داشت، پس اگر به تهذیب آنان توجه خاص نشود، ممکن است مجموعه کشور از نبود چنین أمری متضرر گردد.
گذشته از همه آنچه گفته شد:
توجه یک جانبه به امر آموزش؛
احساس نومیدی از تأثیر گذاری در اخلاق و رفتار دینی دانشجو؛
رشد فزاینده شبکه‏های ارتباطی و جهت بخش؛
بازار پر غوغای محصولات شبه فرهنگی و مخرب فرهنگ؛
رواج روز افزون الگوهای کاذب و جذاب ؛
ایده سازی و گسترش دائم و رو به افزایش حلقه‏های معرفتی دین ستیز؛
تلاش جمعی و سازماندهی شده، برای تخریب و سست کردن بنیادهای دین و اخلاق؛
ایجاد موج فراگیر شبهه سازی و شبهه گستری؛
تلاش برای تغییر ذائقه معرفتی و معنوی جوانان و جایگزین کردن فرآورده‏های مسموم و مهلک؛
تزریق روحیه بی تفاوتی و بی مسئولیتی نسبت به تغییر ارزش‏ها؛
ایجاد تردید و تشکیک متفلسفانه در آموزه‏ها و انگارهای دینی؛
بزرگ نمایی نقاط اندک تاریک حکومت و کوچک سازی نمودهای بسیار روشن آن؛
تلاش برای گسست و انقطاع تاریخی نسل جوان از پیشینه پر افتخار تاریخی و تمدن کهن ایرانی؛
و بحران‏های فروناکاستنی هویت، خانواده و مذهب، همه و همه جوان دانشجو را با کمین گاه‏های خطر زا و خطا ساز مواجه کرده، چالش‏های جدیدی را فرا روی او قرار داده است. به همین دلیل توجه جدی و عملی ـ و نه شعاری و سطحی ـ در تحکیم اخلاق و رشد هنجارهای دینی و بومی دانشجویان ضرورتی انکارناپذیر دارد.
افزون بر موارد پیش گفته، دانشجویان و محیط آموزشی پیرامونی آنان، واجد ویژگی‏هایی است که عطف توجه بدان‏ها مسئله تهذیب و تربیت را در جایگاه برتر می‏نشاند و دقت و جدیّت استادان را در پرورش اخلاق دانشجویان به دنبال خواه داشت:
1. دانشجویان دارای قدرت انتخاب و گزینش شدت و قوّت یافته هستند، بنابراین در کنار حجم و هجوم گسترده الگوهای کاذب و ویرانگر که شبکه‏های ارتباطی آن را ارائه می‏دهند، توجه دادن به الگوهای أصیل و منطبق با بن مایه‏های فطری روح گزینش گر جوان، کاری روا و بجا، بلکه أمری ضروری و اجتناب‏ناپذیر است و این مسئله، تنها با جدی گرفتن اخلاق و تربیت فراگیران محقق خواهد شد.
2. تأثیر پذیری در سن جوان دانشجو، پایایی افزون‏تری دارد و آنی، غیر پایه‏ای و زود گذر نیست؛ از این رو، توجه به تأثیر بخشی مثبت و تکیه بر رویکرد تربیت تأثیر گذار می‏تواند دانشجویان را در متن عمر بیمه نماید. همچنین به موازات رشد عقلانی فراگیران، احساسات و کشش‏های آنان نیز جهت دار یا جهت یاب می‏گردد و این خصیصه روانی، الگو پذیری را تسریع می‏کند.
3. دانشجویان برای سایر همسالان خود، به خصوص گروه بی شمار و مشتاق ورود به دانشگاه، الگو تلقی می‏شوند، بنابراین پرداختن به جنبه پرورشی دانشجویان ضرورت می‏یابد، تا بتوانند الگویی قابل اعتماد، مطلوب و مبارک باشند.
4. دانشجویان چنان که تأثیر گذارند، از گروه هم سن خود تأثیرپذیر هم هستند و این تأثیر پذیری، توجه به پرورش و تربیت دانشجو را فوریت‏ها می‏بخشد و اگر استادان به این أمر همت نگمارند و دانشجو را در محیط پر غوغا به خود وانهند، جز بذر بی‏حاصل، چیز دیگری نخواهند کاشت.
5. دانشجویان در محیط آموزشی، با مشکلات ویژه‏ای دست به گریبان‏اند؛ گاه با استادان بی مسئولیت یا بی‏تفاوتی مواجه‏اند که نسبت به ارزش‏ها و هنجارها هیچ حساسیتی ندارند یا اساساً با آن ناسازگارند. از سویی واسطه‏ها و بازاریابان کالاهای فکری غرب، نه تنها به دانشگاه‏ها چشم طمع دوخته، بلکه رد پا شان در آن محیط ملموس و آشکار شده است. نهاد آموزشی دانشگاه نیز کنترل مؤثر و نظارت هدفداری بر دانشجویان ندارد. جز آنکه حراست و کمیته‏های انضباطی ـ آن هم بیشتر بر رفتارهای ساختار شکن ـ نظارت نسبی دارد. از سوی دیگر وجود نهادهای موازی و متنوع در دانشگاه‏ها که تعمیق باورهای دینی و انقلابی، فلسفه وجودی آنان است، برخی استادان را از قبول مسئولیت و عطف توجه به حیطه تربیتی دانشجویان غافل ساخته، بدین امید که متولیان رسمی، کار به هنگام می‏کنند و هیچ کم و کاستی در این حیطه‏ها و حوزه‏ها نمی‏نهند یا بر این توهم که ورود به چنین حوزه‏هایی، دخالت در وظیفه سازمانی دیگران است.
تأسف بارتر آنکه نهادهای موازی و متنوع یاد شده، برخی اوقات به کشمکش‏ها و مجادلات درونی، دامن می‏زنند و چون هر یک مشی خود را به صواب و صلاح نزدیک می‏یابد، انرژی خود را صرف مقابله‏گری و خنثی سازی می‏کند و گاه بر یک دیگر بر چسب نا دلچسب می‏زنند و در این میان تنها دانشجویان به بازی گرفته می‏شوند. عضوگیری سیاسی و نزاع‏های دراز دامن جناحی و اصالت دادن به روش‏ها و تحت الشعاع قرار دادن و غرضی ساختن ارزش‏ها و تبختر و تفاخر به یک دیگر و فرحمندی احزاب فعال درون دانشگاه‏ها به داشته‏های خویش (کل حزب بمالدیهم فرحون)، دانشجویان را گاه از توجه جدی به تعلیم باز می‏دارد. روشن شده که در این اوضاع و غوغا، تربیت و پرورش دانشجو متروک و مغفول خواهد ماند. بی‏تردید در چنین جو و جمعی، توجه به أمر تربیت، اراده و همت والایی می‏طلبد و ضرورت آن را تردیدناپذیر می‏سازد.
همه این دلایل یا عوامل، توجه به تهذیب، آراستگی اخلاقی و تربیت و پرورش دانشجویان را لازم می‏نمایاند. با این همه تلقی‏های نادرستی وجود دارد که موجب شده است، نوعی غفلت و یا سطحی نگری درباره وظایف تربیتی استادان بروز و ظهور کند.
نخست آنکه برخی استادان گمان برده‏اند، دامن زدن به چنین مسایلی، در حیطه کاری استادانی است که دروس همخوان با اخلاق و تربیت را تدریس می‏کنند؛ مثلاً ممکن است استادان دروس پایه، پزشکی، مهندسی و... خود را از این رسالت دشوار مستثنا بدانند، زیرا اساساً دروس تدریسی آنان، هیچ ربطی و راهی به این مسایل ندارد. از نگاه آنان استاد ریاضی نمی‏تواند حدیث اخلاقی بخواند و ممکن است بدین گونه در وظیفه رسمی و سازمانی دیگر استادان محترمی که به صورت مشخص، عهده‏دار راهبری و رهگشایی در این حوزه‏ها هستند، دخالت صورت پذیرد؛ از این رو طرح مباحث اخلاقی بر عهده استادان دروس اخلاق و تربیت یا دروس متقارب و متجانس با آن است، چنان که استاد اخلاق بحثی از ریاضی به میان نمی‏آورد، استاد ریاضی نیز نباید در این حوزه‏ها دخالت کند.
دیگر آنکه برخی استادانی که در حوزه نشر اخلاق، خود را صاحب مسئولیت می‏یابند، از حدّ روایتگری و گزاره‏پردازی فراتر نمی‏روند و شاید تنها با خواندن چند آیه و روایت اخلاقی، احساس خوشایند و رضایتمندانه‏ای وجودشان را فرا گیرد. در این صورت، اخلاق تنها جنبه تعلیمی می‏یابد و این در واقع همان نگرش تعلیم تهی از تربیت است؛ هر چند که مثلاً دروس ارائه شده، مبانی و مباحث و مکاتب تربیت باشد.
به نظر می‏رسد که برای اصلاح این دو تلقی نامبارک، بهتر است رسالت استادان را در رشد اخلاق دانشجو، سطح بندی کنیم. ما برای این رسالت سطوح متفاوتی را منظور کرده‏ایم که بر می‏شمریم:
1. نخستین گام در رشد اخلاقی دانشجو، توجه به خود پیرایی و جان آرایی استاد است. استاد نا پیراسته، هرگز پیامبر آراستگی نخواهد بود و چنین ارمغانی را تقدیم جان تشنه مخاطبان نخواهد کرد. از این رو هنگامی که از رسالت تربیتی سخن به میان می‏آید، مخاطب اصلی خود استادان هستند؛ اگر آنان توانستند به یمن جامه تهذیب، جان خود را از عیب و عریانی برهانند، در دانشجویان نیز تأثیر گذار خواهند شد.
2. گام دوم، عطف توجه به طرح مسایل اخلاقی و تربیتی و تأکید علمی و تئوری بر مباحث کلیدی اخلاق و تربیت است ؛
بدین معنا که استادان بر نکات اخلاقی پای بفشرند و از طرح آن غفلت نورزند. با این رویکرد، نه تنها استادان اخلاق و تربیت، بلکه سایر استادان نیز می‏توانند، در مناسبت‏ها یا به بهانه طرح برخی مباحث درسی و در آغاز یا پایان کلاس، نکته‏ای از اخلاق و دین عرضه کنند یا با معرفی برخی الگوها و چهره‏های شاخص و سالم، عملاً فراگیران را به تلاش در حوزه اصلاح ساختار اخلاقی خود ترغیب و تشویق کنند.
3. سطح سوم و نهایی این رسالت، تبلور و تجلی عینی اخلاق، تا حد توانایی طاقت انسانی، در بروز رفتارهاست. اگر استادان عملاً به اخلاق دینی آراسته شده باشند، به گونه‏ای که رفتارشان مؤید گفتار آنان باشد، دانشجویان مشتاقانه پذیرای چنین الگویی بوده و تأثیرات استادان نیز ماندگار خواهد بود. این سطح از رسالت دو تلقی پیشگفته را اصلاح خواهد کرد، زیرا منظور از توجه به مسایل اخلاقی، صرفاً طرح تئوری مباحث اخلاقی نیست، بلکه رعایت اخلاق در مجموعه افعالی است که از استاد سر می‏زند و به نوعی توجه و پای‏بندی استاد را به پرورش اخلاق دانشجو نشان می‏دهد. با این نگاه در درس ریاضی نیز می‏توان بر دانشجویان تأثیر اخلاقی نهاد.
از سویی، اگر در دروس متناسب با اخلاق، تنها به ارائه فرضیه‏های اخلاقی و تربیتی توجه شود و صرفاً جنبه تعلیمی مسایل اخلاقی مورد تأکید قرار گیرد؛ اما رفتارها متعارض با آن باشد، هیچ نوع تأثیر مطلوب بر جای نخواهد ماند.
با همین رویکرد است که شیخ سخن سعدی، دو صد گفته را با نیمه یک عمل برابر نمی‏یابد «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» .
نتیجه آنکه کردار باید مؤید گفتارها باشد؛ از این رو گفتار و کردار متناقض به تلاش‏های اخلاقی آسیب می‏رساند. از اینجا به آسیب‏شناسی مسئله رهنمون می‏شویم و آسیب‏های را که ممکن است در تلاش‏های اخلاقی یا تأثیر گذاری اخلاقی به ایجاد مانع دامن بزند، بر می‏شماریم:

1. نگاه یکسویه به آموزش و تعریف آن در قالب‏های تهی از تربیت و معنویت

این نگاه در روزگار ما، هم از پشتوانه‏های معرفتی برخوردار شده و هم به دلیل مشکلات متنوع جوامع بشری که حل آن را تنها در علمی‏کردن امور می‏دانند، تشدید و تقویت شده است. ایده دانش تهی از ارزش و دانایی بدون دینداری که سایه‏ای سخت و سهمگین بر این نگاه افکنده است، به بروز مشکلات بسیار پیچیده در زندگی و مناسبات جاری انسان معاصر دامن زده است. در عصر کنونی که فقر و فقدان معنویت، تا عمق جان آدمی رسوخ کرده است. بازگشت به معنا و درآمیختگی علم و ایمان و انتخاب این مدل در تعلیم و تربیت، می‏تواند گسست‏های ایجاد شده را رفع کند.

2. بی توجهی به مسئله اخلاق و تربیت دینی دانشجو

استادانی که دارای چنین رویه‏ای هستند، به آموزش نگاه جزیی و تک بعدی ندارند. آنان هم معتقدند که بدون در نظر گرفتن مقوله تربیت، آموزش و تعلیم نیز ناکامیاب خواهد بود؛ اما نسبت به این مسئله بی رغبت، کم توجه و بی تفاوت‏اند. در حقیقت مشکل آنان، شکل ایده و نظر نیست، بلکه در عمل با مشکل مواجه‏اند.

3. یأس و نومیدی از تأثیرگذاری و در نهایت وانهادن امر مبارک اخلاق دینی

این دسته از استادان، نه شکل تئوری دارند و نه شکل عملی، بلکه مشکل اصلی آنان روحی و روانی است. آنان ممکن است حتی در این حوزه دیر فرجام به فعالیت و کار توأم با اشتیاق پرداخته باشند؛ اما به دلیل نداشتن تعریف مشخص از کار، افق و چشم انداز معقول و منطقی، یا نداشتن برنامه مدون و مناسب و نیز حجم گسترده تبلیغات جذاب و اخلاق ستیز شبکه‏های پیدا و پنهان مخرب فرهنگ وتمایل غریزی مخاطبان به جبهه مخالف، از ادامه کار دلسرد و نومید شده یا از آنجا که به دنبال نتایج زودرس بوده‏اند و در آن توفیق و طراواتی نجسته‏اند، از تأکید بر اخلاق و باورهای بنیادین اخلاقی مأیوس و دلزده شده باشند.

4. تعارض در گفتار و رفتار

از آسیب‏های جدی که تأثر گذاری در اخلاق دانشجویان را دچار وقفه و اختلال می‏کند، ناهمگونی در رفتار و گفتار استادان است. برای مثال اگر استادی صدها حدیث درباره نظم و نظم پذیری بخواند؛ اما خود همواره دیر در کلاس حاضر شود و در عمل به بی‏نظمی شهره گردد، هیچ یک از آن گفتارها در مخاطبان تأثیر نخواهد نهاد. به عکس اگر استادی درست رفتاری پیشه کند؛ حتی اگر به مباحث تئوری آن نپردازد، تأثیری مطلوب بر جای خواهد گذارد. دانشجویان به دلیل حس کنجکاوی ،همواره رفتار استادان را زیر نظر دارند و اگر رفتار استاد با تعلیمات او ناموافق بود، دامنه تردید را حتی به حوزه گفتارها نیز تسری و تعمیم می‏بخشند. اگر استادی از اخلاق ساده زیستی، مناعت و قناعت سخن راند، اما در پوشش، ماشین و مسکن اهل تجمل نشان دهد، دانشجویان با تمسخر و نیشخند، به سخنان او واکنش نشان خواهند داد. این مثال به استادان یادآوری می‏کند که لازم نیست همه مسایل اخلاقی را در میان نهند، بلکه بهتر است؛ به بیان آن دسته از مسایل اخلاقی بپردازند که جلوه بیرونی رفتارشان با آن متناقض نیست.

5. موجه سازی رفتارهای غیر اخلاقی

این بدترین نوع آسیبی است که تأثیر گذاری اخلاقی را دچار آفت و آسیب می‏سازد. اگر از استاد رفتار غیر اخلاقی بروز کرد، بهترین کار و اقدام، پذیرش اشتباه، پوزش‏طلبی و در صورت امکان جبران مافات است؛ امّا اگر عجب و به اصطلاح کلاس استادی مانع این کار شد و به لطایف الحیل کار خود را موجه و مشروع نشان داد، خود خواسته به ترویج عملی و ناصواب رفتارهای اخلاق ستیز کمک کرده است.
این موجه سازی، گاه با رفتار شخص استاد مرتبط است و گاه با رفتار همکاران او .
اگر استادی به ناروا مرتکب عمل ناتراشیده و نامبارکی شد و استاد دیگری در مقام توجیه آن بر آمد، دچار گناه بی‏لذتی شده است که التذاذ عصیان آن برای یک نفر و خسران و خذلان آن دامن شخص دیگری را خواهد گرفت.
گاه این دفاع، دفاع صنفی است ؛ اگر کسی از کارگزاران حکومت، مرتکب اشتباه و اعوجاجی شد، استادان محترم نباید به علت تعلقات صنفی، در پی توجیه عمل غیر اخلاقی او بر آیند که هم هنجارهای اخلاقی را به حراج گذارند و هم قدر و منزلت خود را با چنین تفاسیر و توجیهات خرد ستیز، به تاراج نهند.

نکات پایانی و راهکارها

برای تأثیر گذاری بهتر در اخلاق و رفتار دینی دانشجو، نکات کوتاهی را که به کارگیری آن‏ها می‏تواند نتایج درخشانی در پی داشته باشد، یادآور می‏شویم:
1. گام نخست در اصلاح اخلاق دانشجو، توجه به کمبودها و ناراستی‏های اخلاقی شخص استاد است. استادی که خود را به صیقل زدگی جان ممارست نداده باشد، یا تأثیر گذار نیست یا تأثیر او ماندگار نخواهد بود.
2. همان طور که بی‏توجهی به مسایل اخلاقی، نوعی آسیب به شمار می‏آید، تأکید و تکرار فراتر از حد اعتدال و تکیه بر نکات تکراری ملال آور، نشان دادن ژست اخلاقی و نصیحت گرا، تذکر مسایل اخلاقی با طعن و گزندگی و سرانجام تبلیغ تحمیلی، آسیب‏های مهلک‏تری وارد می‏آورد.
3. همان گونه که در طب، مرحله پیشگیری مقدم بر درمان است، در اخلاق نیز مرحله پا پیش بر پالایش مقدم است. استادان باید تلاش کنند که دانشجویان با وسوسه‏ها و جذبه‏های مبلغان و مروجان ضد فرهنگ و معنویت، در دام نیفتند؛ اما آلودگی و در دام افتادگی دانشجو، نباید استاد را از تلاش برای اصلاح او مأیوس سازد، زیرا کار استاد درمان است و نمی‏توان به دلیل بروز بیماری از مداوا سرباز زد.
4. لازم نیست استاد، حتماً با روایت یا آیه، متذکر نکات اخلاقی شود و وقتی به این دو مجهز نبود، خود را فارغ از مسئولیت بیابد. استفاده از شعر، قصه، حکایت تاریخی، زندگی بزرگان دین و دانش و حتی استفاده از طنزهایی که حامل بار معنایی مثبت است، می‏تواند ابزار پیام رسانی استاد باشد.
5. در تذکرات اخلاقی، بهره‏گیری از روش‏های غیر مستقیم نتایج دلپذیری از شیوه‏های مستقیم دارد.
6. اختصاص ساعاتی از کار استاد به مشاوره ؛ دانشجویان که طبیعتاً مشاوره‏های اخلاقی را نیز در برگیرد، برای برخی استادان صاحب فن، راهکای مناسب و تأثیر بخش است.
7. معرفی کتاب‏های مفید و مؤثر اخلاقی، برنامه‏های سازنده صدا و سیما، لوح‏های فشرده مناسب، فیلم‏های جذاب و پرمحتوا، بزرگان اخلاق و تربیت و تشویق به استفاده از محضر آنان، و معرفی الگوهای استوار دفاع مقدس و صاحبان راست کردار علم و اندیشه، می‏تواند در بر آوردن بخشی از وظایف تربیتی و اخلاقی استادان راهشگا و دانشجویان را مددکار باشد.
8. اگر استاد میان خود و مخاطب دیوار حائل، فرض یا رسم نماید و روابط طرفینی قرار دادی و تنها دچار چوب استاد و شاگردی باشد، باید از تأثیر گذاری دست شست و به انتظار میوه‏های شیرین این درخت خشک و فرسوده ننشست. تأثیر گذاری در اخلاق، بی ایجاد جو صمیمانه و محبت‏آمیز (آن هم در محیط دانشگاه‏ها) امکان‏پذیر نخواهد بود.
9. دانشجو هم هویت دینی دارد و هم هویت ملی و صنفی؛ کسی که چه به لحاظ دینی و چه به لحاظ صنفی و ملی احساس کمبود و بی‏تشخصی می‏کند، از درون تهی و بی هویت قلمداد می‏شود. در نتیجه هیچ جایی برای اندیشیدن و تأثیر پذیرفتن نخواهد یافت، بنابراین استادان باید پیش‏تر در هویت بخشی به دانشجو همت بگمارند تا تأثیر گذاری شان مثبت و ماندگار باشد.
10. همواره باید مراقب بود که بین اقوال و افعال تعارض، ناسازگاری رخ ندهد. اگر استادی نمی‏تواند، به هر دلیل در نماز جماعت شرکت کند. از تبلیغ این یک مسئله صرف نظر کند، زیرا همین یک تعارض در ذهن و ضمیر دانشجو جلوه‏گری می‏کند و سرانجام تشکیک و تردید او را در باب سایر موضوعات اخلاقی به دنبال خواهد داشت. بنابراین بر آن دسته از نکات اخلاقی تکیه و تأکید شود که جلوه‏های بیرونی فعل استاد با آنها تعارض مشهود و ملموس نداشته باشد.
11. شناخت روحیه مخاطبان در تأثیرگذاری اخلاقی، نکته‏ای کلیدی و محوری است. مسلماً دختران از لحاظ روان‏شناسی با پسران تفاوت‏هایی دارند و اگر استاد هوشمند به نیکی چنین تفاوت‏هایی را درک و دریافت کرده باشد، بهتر می‏تواند در مواجهه با هر جنس، به گونه‏ای نکات اخلاقی را یادآور شود که زمینه پذیرش مساعدتر گردد. هم چنین توجه به خرده فرهنگ‏ها (در مراکز مختلف دانشگاهی) و عنایت به باور داشت‏های عمومی و ترکیب مذهبی مخاطبان و... می‏تواند استاد را در پرورش اخلاقی مخاطبان یاری دهد.
منبع: پگاه حوزه

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله