شیعه و تشیع (قسمت اول)

نويسنده:علی آقانوری
مقاله حاضر می‌كوشد با تبارشناسی، مفهوم شیعه و تشیع و تمایز آنها را از اصطلاحاتی چون رافضیه و امامیه نشان دهد. در این پژوهش یك فرضیه اساسی بنیان ذهن نگارنده را شكل می‌دهد: درهیچ یك از مفاهیم مذكور تعریف مورد اجماعی وجود ندارد. اما با توجه دقیق به تاریخ، پدیدار شدن هر یك از مفاهیم و اطلاق‌های هر كدام می‌توان تفاوتهایی را در تعریف آنها برشمرد. برای مثال، تشیع از وزن تفعل به معنای "یاری كردن گروهی یا جماعتی به یك شخص خاص" می‌باشد. نكته جالب توجه این است كه حتی در آرای بعضی نویسندگان، تعریف مقابل این عبارت نیز آن آورده شده است و تشیع را به ضد ائتلاف و ضد اجتماع هم اطلاق كرده‌اند. اما در مجموع، تشیع و شیعه را به كسانی اطلاق می‌كنند كه به افضلیت امام علی (علیه السلام)و برتری آن حضرت برای امامت و خلافت، چه به واسطة معیارهای شخصی حضرت و چه به واسطة تصریح و تأكید پیامبر، ایمان دارند. در حالی كه رافضی‌ها كسانی هستند كه در حب علی (علیه السلام)و دشمنی با خلفای سه‌گانه، معاویه و عایشه دچار غلو شده‌اند. به نظر می‌رسد اطلاق این واژه به شیعیان دارای بار منفی است و می‌توان آن را دلیل پاسخ شیعیان و مقاومت آنها در مقابل این نام‌گذاری، اطلاق اصطلاح ناصبی و وهابی به اهل تسنن دانست. البته امروزه كاربرد این دو مفهوم علیه یكدیگر بسیار كم‌رنگ شده است. بهترین تاریخ درخصوص رواج یافتن اصطلاح امامیه به شیعیان هم زمان شروع غیبت امام دوازدهم ذكر می‌شود و كاربرد آن بیشتر درخصوص شیعیان اثنی عشری صدق می‌كند. در مجموع، بنا بر محتوای این مقاله می‌توان گفت كه هر اصطلاح و واژه‌ای بار معنایی و تاریخ پیدائی خاص دارد و هیچگاه دو اصطلاح برای یك منظور خاصی به كار نمی‌روند.

مقدّمه

شناخت جامع و دقیق تاریخ و اندیشه هر یك از فِرق آن‏گاه میسّر مى‏شود كه از یك سو، مفاهیم و اصطلاحات و القاب مربوط به آن فرقه‏ها را به روشنى دریابیم و از سوى دیگر، از خاستگاه تاریخى آن فرقه آگاهى كاملى به دست آوریم. پژوهشگران در بررسى تاریخ ظهور و شكل‏گیرى بیشتر فرقه‏هاى اصلى و بزرگ و یا كوچك اسلامى، با مشكل تفاوت دیدگاه‏ها در علل نام‏گذارى، خاستگاه و آغاز پیدایش آن‏ها و به تبع آن، خلط اصطلاحات فرقه‏اى و احیانا ابهام در مفهوم و مراد برخى عناوین و القابِ فرق روبه‏رو هستند. یكى از نتایج این ابهام مشكل تطبیق فروع و شاخه‏هاى هر فرقه بر عنوان كلى آن فرقه است. این پدیده درباره شیعه و تشیع، به ویژه با توجه به برخوردارى این گروه از تنوّع جریان‏هاى فكرى و دسته‏بندى‏ها از یك سو، و آمیختگى گزارش‏ها و تحلیل‏ها با حبّ و بغض‏هاى افراطى از سوى دیگر، نمود بیشترى پیدا كرده است. از این‏رو، سخن‏ها و دیدگاه‏هاى مختلف و احیانا متضاد درباره چیستى، چگونگى و تاریخ ظهور و رواج این جریان فكرى و گونه‏هاى متفاوت آن، در مقایسه با دیگر فرقه‏هاى اسلامى رایج‏تر بوده است.
نوشتار حاضر تلاش كرده است تا از موضوعات مورد اشاره، تنها نگاه‏هاى متفاوت به مفهوم «شیعه» و برخى اصطلاحات مرتبط با آن را گزارش كند و به تحلیل مختصرى از داده‏هاى پژوهشگران در این‏باره بپردازد.گزارش و بررسى اختلاف پژوهشگران در باب عوامل و خاستگاه مذهبى، تاریخى و سیاسى شكل‏گیرى تفكر شیعى و مراتب گونه‏هاى فرقه‏اى آن نیز اگرچه بایسته است و پیوند وثیقى با مبحث مورد اشاره دارد، اما در وسع این نوشتار مختصر نیست؛ مجالى دیگر مى‏طلبد.

كاربرد لغوى «شیعه» و «تشیع»

ارباب لغت براى واژه «شیعه» معانى همسویى همچون فرقه، حزب، گروه، امّت، پیروان، یاران، هواداران، همراهان، همكاران، دوستان، اشاعه‏دهندگان و تقویت كنندگان یاد كرده‏اند. این واژه اگرچه خود مفرد است و جمع آن «شیع» و «اشیاع» است، اما بر تثنیه و جمع و مفرد و مذكر نیز كاربرد یكسانى دارد.(2)
واژه «تشیع» نیز از این ریشه و مصدر باب تفعّل و از نظر لغوى، به معناى یارى كردن و پیروى نمودن جماعتى از یك شخص خاص است. به هر تقدیر، محور واژه «شیعه» و «تشیع» گرد معانى نزدیك به هم همچون پى‏روى، یاورى، هم‏رأیى، دوستى و اجتماع بر امرى خاص مى‏باشد. البته شیخ مفید با استناد به آیه «فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّه»(قصص: 15) و با توجه به مقابله واژه «شیعه» و «عدو»، قید «پى‏روى خالصانه» را در مفهوم شیعه گنجانده است.(3) در مقابل، ابن قیم الجوزیه، از عالمان ضد شیعى، بر آن است كه در كاربردهاى قرآنى، از این واژه و مترادف‏هاى آن غالبا معانى ناپسند اراده شده است؛ چراكه در این واژه، مفهوم «شیاع» و «اشاعه»، كه ضد ائتلاف و اجتماع است، نهفته و بدین منظور، كاربرد آن ویژه فرقه‏هاى گم‏راه و اختلاف‏افكن مى‏باشد.(4)

كاربرد تاریخى «شیعه»

این واژه اگرچه در احادیث و محاورات صدر نخست در معناى مطلق پیروان و طرفداران شخص خاص به كار مى‏رفت و از این نظر، به كارگیرى كلماتى همچون «شیعه على»، «شیعه عثمان»، «شیعه معاویه» و «شیعه آل‏سفیان» مصطلح بود(5) و بنا بر نقل ابوحاتم و مفید، تنها با اضافه كردن الف و لام بدان، براى پیروان امام على علیه‏السلام و «شیعه» به معناى اصطلاحى آن به كار مى‏رفت،(6) با این حال، پیامد كثرت و غلبه استعمال این واژه در گذر زمان، براى دسته‏اى از مسلمانان موجب شد كه كاربرد آن بدون قرینه‏اى خاص و كاربرد بدون الف و لام نیز ویژه پیروان امام على علیه‏السلام و معتقدان به مكتب اهل بیت علیهم‏السلام و در مقابل اهل سنّت اصطلاحى قرار گیرد. بعید نمى‏نماید كه برخى از احادیث مدح‏آمیز پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره یاران و همراهان امام على علیه‏السلام و تصریح آن حضرت به واژه و اصطلاح «شیعه على» چنین تأثیرى بر جاى گذاشته باشد. از این‏رو، ملاحظه مى‏كنیم تلاش جهتمند مخالفان تفكر شیعى در نفى و انكار این واژه براى شیعه اصطلاحى، به بهانه عدم پى‏روى واقعى آنان از اهل بیت علیهم‏السلام و گاهى نیز با دست و پاكردن احادیث ساختگى علیه آنان و معرفى صاحبان این مكتب با لقب قدح‏آمیز «رافضى» به جاى شیعى،(7) هیچ تأثیر مورد توجهى به جاى نگذاشته است. گزارش دیدگاه‏هاى مختلف در تعریف اصطلاح «شیعه» نیز این مطلب را روشن‏تر خواهد كرد.
به هر حال، پژوهشگران در اینكه این اصطلاح با گذشت زمان بر دیگر كاربردهاى لغوى آن غالب شد و نام عمومى پیروان و شیعیان امام على علیه‏السلام قرار گرفت، اختلاف چندانى ندارند. اما هیچ‏یك از آن‏ها تصویر روشنى از زمان ظهور و بروز این اصطلاح براى این دسته ارائه نكرده‏اند. برخى با صرف‏نظر از كاربرد این واژه در سخنان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى پیروان حضرت على علیه‏السلام ، گزارش منسوب به ابى مخنف را، كه امام حسن بن على علیه‏السلام به اهالى كوفه نوشته و آنان را شیعیان خطاب كرده، قدیمى‏ترین روایتى دانسته‏اند كه در آن سخن از «شیعه» به معناى پیروان و یاران على علیه‏السلام و اهل بیتش علیهم‏السلام آمده است.(8) برخى نیز نامه شیعیان كوفه در تسلیت شهادت امام حسن علیه‏السلام به برادرش امام حسین علیه‏السلام را به عنوان قدیمى‏ترین سند یاد كرده‏اند.(9)
البته این ابهام و دشوارى در جست‏وجوهاى تاریخى به معناى نادیده گرفتن روایات چندى كه در آن‏ها از زبان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سخن از حضرت على علیه‏السلام و شیعه وى به میان آمده، نیست.(10) توجه به این روایات در جاى خود به پژوهش‏هاى شیعه‏شناسى روشنایى بیشترى مى‏دهد، اما نمى‏توان با عنایت به چنین احادیثى از وجود گروهى منسجم و عقیدتى با عنوان رسمى «شیعه» در زمان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سخن به میان آورد، به علاوه اینكه در مجادلات سیاسى ـ مذهبى دهه‏هاى نخست نیز از استناد و استشهاد به این احادیث شاهدى یافت نشد.

تعاریف گوناگون از «شیعه» به عنوان یك جماعت متمایز سیاسى ـ مذهبى

شناخت معناى روشن و در پى آن، تعیین مصداق مشخص فرقه‏اى خاص از واژه «شیعه» چندان آسان نیست. هیچ یك از نویسندگان قدیمى و معاصر نیز نتوانسته‏اند تعریف كامل، جامع و مانعى از این اصطلاح به عنوان یك فرقه، ارائه بدهند.(11)
در اینجا، براى روشن‏تر شدن این موضوع، به بعضى از تعریف‏هاى گوناگون، كه با هدف بیان وجه تمایز شیعه از دیگر فرقه‏هاى اسلامى ارائه شده‏اند، اشاره مى‏كنیم:
1. ابو حاتم رازى، از كهن‏ترین فرقه‏نگاران، این لقب را ویژه كسانى مى‏داند كه در زمان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با حضرت على علیه‏السلام انس و الفتى داشتند، و بر آن است كه این لقب بعدا ویژه كسانى شد كه به برترى حضرت على علیه‏السلام قایل شدند.(12)
نوبختى و اشعرى قمى نیز چنین عنوانى را ویژه دسته‏اى مى‏دانند كه در زمان پیامبر اكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله همراه و معتقد به امامت و جانشینى حضرت على علیه‏السلام بعد از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بودند.(13)
از نگاه ابوالحسن اشعرى نیز «شیعه» یعنى همراهى و پیروى از حضرت على علیه‏السلام و برتر دانستن آن امام بر سایر اصحاب پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله .(14)
احمد امین از نویسندگان معاصر نیز تقریبا سخن اشعرى را تكرار كرده و بنا بر گفته او، «تشیع» در معناى اولیه و ساده‏اش، قول به اولویت حضرت على علیه‏السلام نسبت به سایر اصحاب است. البته وى مبناى این برترى را شایستگى ذاتى‏آن امام و خویشاوندى‏وى با پیامبر مى‏داند.(15)
شهید ثانى، جایگاه برتر آن حضرت را در باب امامت دانسته است، اما از سوى دیگر، اعتقاد به امامت دیگر امامان شیعه را در تعریف آن دخیل نمى‏داند.(16)
بنا به سخن مصطفى كامل شیبى، نویسنده معاصر، جوهر تشیع ایمان به حق منصوص و الهى حضرت على علیه‏السلام در امامت، و افضلیت او بر همه صحابه مى‏باشد.(17)
ملاحظه مى‏شود كه در ویژگى‏هاى مورد اشاره، تنها سخن از اعتقاد به «برترى و تقدّم امام على علیه‏السلام » به میان آمده است. برخى از آن‏ها همچون ابوحاتم اسماعیلى مذهب و ابوالحسن اشعرى و به تبع آن، احمد امین، كه اعتقادى به تشیع نداشتند، تنهابه ذكر اعتقاد به برترى امام بر دیگر اصحاب بسنده كرده‏اند. برخى دیگر قول به برترى آن حضرت را در امامت نیز افزوده‏اند. با این‏همه، هیچ‏یك از آن‏ها از موضوع «نص و وصیت» به عنوان مبناى برترى، و از اعتقاد به امامت فرزندان آن حضرت، كه در تعاریف بعدى آمده است، سخن به میان نیاورده‏اند.
2. در تعاریف دیگرى از «شیعه»، علاوه بر اعتقاد به برترى امامت حضرت على علیه‏السلام ، تنصیص به امامت آن حضرت از سوى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به عنوان مبناى پذیرش این اعتقاد ذكر شده است. براى نمونه، شیخ طوسى از عالمان نامدار شیعى، ویژگى شیعى و وجوه امتیاز آن را اعتقاد به امامت حضرت على علیه‏السلام بر اساس اراده الهى و وصیت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دانسته است. وى با تأكید بر این ویژگى، دیدگاه شاخه «سلیمانیه» از فرقه «زیدیه» را، كه با وجود پذیرش برترى امام على علیه‏السلام بر دیگر اصحاب، اعتقادى به منصوص بودن امامت آن حضرت نداشتند،(18) خروج از تشیع دانسته، آنان را غیر شیعى قلمداد مى‏كند.(19)
شیخ مفید اگرچه در تبیین وجوه تمایز شیعه، بر موضوع نص و وصیت تصریح نكرده و تأكید اصلى او بر اعتقاد به امامت و ولایت بلافصل امام على علیه‏السلام و نفى آن از دیگران است، اما گنجاندن فرقه «جارودیه» از «زیدیه» ـ كسانى كه معتقد به نص بر امامت آن حضرت بودند ـ(20) در تعریف شیعه و اخراج دو فرقه مهم دیگر زیدى یعنى «بتریه» و «سلیمانیه» ـ كسانى كه قایل به نص و وصیت نبودند ـ(21) از شمول این تعریف، حاكى از اعتقاد وى به این ویژگى است.(22) البته اعتقاد به امامت مخصوص امام على علیه‏السلام و حق الهى آن حضرت در جانشینى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ویژگى شاخه اصلى تشیع در جهان امروز است.
3. با این حال، با تعاریف دیگرى از «شیعه» روبه‏رو هستیم كه علاوه بر ویژگى‏هاى مورد اشاره، موضوع اعتقاد به امامت اولاد آن حضرت نیز در آن‏ها مطرح شده است:
شهرستانى «شیعه» را چنین تعریف مى‏كند: «شیعه كسانى هستند كه به گونه‏اى خاص پیرو على علیه‏السلام بوده و به امامت و خلافت او بر اساس نص و وصیت روشن و یا غیر صریح معتقدند و بر این باورند كه امامت از فرزندان او خارج نمى‏شود و اگر خارج شده، یا به واسطه ظلم دیگران و یا امتناع خود آنان به جهت تقیه بوده است.»(23)
ابن حزم نیز اگرچه سخنى از نص و وصایت به میان نمى‏آورد، اما در تعریف خود از «شیعه»، علاوه بر اعتقاد به افضلیت حضرت على علیه‏السلام بر اصحاب و نیز احقّیت او بر امامت، شایستگى فرزندانش را براى امامت نیز از ویژگى‏هاى شیعه برشمرده است.(24) منابع اخیر نیز در تعریف شیعه به چنین قیدى عنایت دارند.(25)
علامهّ طباطبائى نیز معتقد است: شیعه به كسانى گفته مى‏شود كه جانشینى پیامبر اكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را حق اختصاصى خاندان رسالت دانسته و در اخذ معارف اسلام پیرو مكتب اهل بیت علیهم‏السلام مى‏باشند.(26) قدر متیقّن از حدیث معروف «ثقلین» و حدیث «سفینه» نیز پى‏روى از مرجعیت علمى اهل‏بیت علیهم‏السلام مى‏باشد. ریشه تاریخى این ویژگى بر اساس تفكر شیعى را، كه در كلام علاّمه بدان اشاره شده است، مى‏توان در سخن ابان بن تغلب (م 141 ه) از اصحاب امام جعفر صادق علیه‏السلام جست‏وجو كرد كه در گفت‏وگوى خود با ابوالعلاء در تعریف «شیعه» گفت: «الشیعةُ الذین اذااختلفَ الناسُ عن رسولِ اللهِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اَخذوا بقولِ علىٍّ، و اذااختلفَ الناسُ عن علىٍّ علیه‏السلام اَخذوا بِقولِ جعفرِ بنِ محمّدٍ.»(27)
4. افزون بر ویژگى‏هاى پیشین، در برخى از تعابیر نیز اعتقاد به عصمت امامان و ولاى آن‏ها و بیزارى گفتارى و رفتارى از دشمنان آن‏ها ـ مگر در حال تقیه ـ از مقوّمات و مشتركات دیدگاه‏هاى شیعه به حساب آمده است.(28) قابل توجه اینكه برخى از نویسندگان معاصر شیعه علاوه بر اعتقاد به تنصیص پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بر امامت حضرت على علیه‏السلام ، باور به منصوص بودن امامت فرزندانى خاص و با نام و نشان از آن حضرت را از ویژگى‏هاى اصلى شیعه مى‏دانند.(29) به نظر مى‏رسد كه این ویژگى‏ها با توجه به فراز دیگر دیدگاه صاحب سخن، كه پذیرش نص و وصایت امامت على علیه‏السلام را جوهره و ركن قوام‏بخش شیعه‏گرى مى‏داند، منطبق بر تشیع اثناعشرى باشد و نه تشیع به معناى مطلق آن.
از مجموعه تعاریفى كه تاكنون گزارش كردیم، دشوارى و چه بسا عدم امكان تعریف مشخص و روشنى از «شیعه» و «تشیع» و مصادیق آن به خوبى آشكار است؛ چرا كه:
الف. در برخى از آن‏ها، تنها از مشایعت و پى‏روى امام على علیه‏السلام و یا تنها اعتقاد به برترى او بر دیگر اصحاب (و حتى بنا بر برخى از گزارش‏ها، تنها تقدّم او بر عثمان) سخن به میان آمده است.
ب. در برخى از تعابیر، علاوه بر اعتقاد به برترى، باور به امامت وى نیز نهفته است.
ج. در تعابیر بعدى، اعتقاد به امامت وى بر پایه نص و تصریح پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله استوار شده است.
د. قید «اعتقاد به امامت فرزندان وى» نیز در تعاریف بعدى ملاحظه مى‏شود.
ه. برخى نیز قید «اعتقاد به امامت فرزندان مشخص شده وى (از حسن بن على تا حجة بن الحسن علیه‏السلام )» را از طرف خدا و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله افزوده‏اند.
و. اعتقاد به عصمت و تولاّ و تبرّا و برخى از نشانه‏هاى دیگر نیز در تعریف‏هاى دیگر مشاهده مى‏شوند.
ز. در تعریف برخى از بزرگان نیز اعتقاد به امامت دینى و مذهبى امامان برجسته‏تر شده است.
به نظر مى‏رسد كه هر یك از تعابیر مورد اشاره، كه نوع گرایش صاحبان آن‏ها نیز به تشیع یكسان نیست، ناظر به معرفى تشیع به عنوان یك اعتقاد و باور متمایز از دیگر معتقدات فرقه‏اى و به دیگر سخن، بیان باورهاى اصلى و كلامى شیعه به عنوان یك جماعت مذهبى است. قید رایج مشایعت و پى‏روى از امام على علیه‏السلام را نیز باید حمل بر اعتقاد كلامى و همراهى با حضرت على علیه‏السلام در حقوق آن بزرگوار (چه بر اساس شایستگى ذاتى و چه بر اساس یك حق ویژه الهى) و اعتقاد به پى‏روى از مكتب روحانى آن حضرت(و نه پى‏روى عملى از وى) تحلیل كرد. بنابراین، گنجاندن برخى از ویژگى‏هایى كه از طرف اهل بیت علیهم‏السلام بیان شده و ناظر به تعریف شیعیان واقعى و آرمانى و تشیع سلوكى و نه نظرى و اعتقادى است،(30) در تعریف اصطلاحى «شیعه» نوعى خلط اصطلاح است.(31)
پرواضح است كه اگر بخواهیم در تعریف خود، پى‏روى از سلوك اخلاقى و سیره فردى حضرت على و دیگر امامان شیعه علیهم‏السلام را مورد ملاحظه قرار دهیم، بعید است كه در آن صورت، بتوان مصادیق قابل توجهى براى شیعه پیدا كرد. با این حال، هیچ‏یك از تعاریف یاد شده به تنهایى بر همه مصادیق و گونه‏هاى فرقه‏اى شیعه، به طور جامع و مانع منطبق نیست؛ چرا كه لازمه اعتقاد به برترى امام بر دیگر اصحاب ـ همان‏گونه كه در برخى تعاریف آمده است ـ ملازم با پذیرش شایستگى او براى امامت نخواهد بود، و شایستگى آن حضرت به امامت نیز ملازم با پذیرش احقّیت منصوص و الهى آن بزرگوار براى چنین مقامى نمى‏باشد. افزودن «اعتقاد به امامت و یا مرجعیت دینى مصادیق مشخصى از فرزندانش» را به تعریف شیعه نیز بایستى از قراین و شواهد دیگرى جست‏وجو كرد، به علاوه اینكه پذیرش چنین قیدى مقبول تمامى فرقه‏هاى شیعى نیست.
همچنین روشن است كه باور به عصمت امامان و اعتقاد همراه با تولاّ و تبرّا از آموزه‏هاى اصلى و مشترك همه مراتب و گروه‏هاى شیعى نمى‏باشد، گو اینكه بتوان از مجموعه این تعاریف، وجه مشتركى براى تمایز اعتقاد گونه‏هاى شیعى از غیر شیعى جست‏وجو كرده، بگوییم: «تشیع» عبارت است از: اعتقاد به افضلیت امام على و برترى آن حضرت براى امامت و خلافت، چه به واسطه شایستگى شخصى و چه به واسطه تصریح و یا اشاره پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، و بر اساس آن، چتر تشیع را بر سر همه گروه‏هاى شیعه، به استثناى غالیانى كه از حوزه مسلمانى نیز خارج شده‏اند، بگسترانیم. البته در این صورت نیز نه تنها مانع ورود برخى از فرقه‏هاى دیگر (همچون معتزله بغداد) و چه بسا برخى از عالمان و محدّثان اهل سنّت به دایره تشیع نشده‏ایم، بلكه در تعریف خود از برخى معتقدات پایه و قوام‏بخش جمهور شیعه ـ كه همان امامیه (اثنى‏عشریه)اند كه قوام تفكر خود را بر پایه اعتقاد به امامت و رهبرى سیاسى ـ مذهبى امامان دوازده‏گانه و برخوردارى این بزرگان از عنصر «عصمت» و «علم خدادادى» كرده‏اند ـ(32) صرف نظر كرده‏ایم. طبیعى است كه پذیرش چنین تعریف ناقصى از «تشیع»، براى آنان دشوار و غیرقابل قبول بنماید.
در مجموع، مى‏توان گفت: از یك سو، اختلاف گرایش و انگیزه‏هاى ویژه گزارشگران و بى‏توجهى به سیر تطوّر عقاید شیعیان از یك سو، و وجود گونه‏هاى متفاوت فرقه‏اى در مجموعه تاریخ و عقاید شیعیان از سوى دیگر، و نیز خلط بین مقوّمات و نشانه‏هاى تفكر شیعى و برجسته‏شدن برخى از نشانه‏ها و فروع اعتقادى به عنوان مقولات كلامى توسط برخى از گروه‏هاى شیعى و تفاوت مبانى آنان در جایگاه و وظایف مورد انتظار از امامان از جمله عواملى بوده‏اند كه موجب اختلاف در تعاریف و دشوارى در ارائه یك فهم روشن از شیعه و بیش از آن، در ارائه خاستگاه شكل‏گیرى این جریان شده‏اند.
با این‏همه، كاربرد اصطلاح «شیعه» از كهن‏ترین و رایج‏ترین عناوینى بوده كه براى پیروان و معتقدان به امامت حضرت على علیه‏السلام و پى‏روى از راه و رسم عترت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مشهور شده است. ظهور این اندیشه مشترك را مى‏توان در گروه‏هاى اصلى و موجود همچون امامیه، زیدیه و اسماعیلیه جست‏وجو كرد؛ گروه‏هایى كه اندیشه مشترك آن‏ها پذیرش مرجعیت مطلق اهل بیت علیهم‏السلام به مفهوم عام و مطلق آن مى‏باشد. البته امروز هنگام كاربرد این واژه ـ اگر بدون قرینه و به گونه مطلق بیاید ـ شیعه اثناعشرى به ذهن متبادر مى‏شود. با این حال، ما با اسامى و القاب دیگرى نیز براى مجموعه و یا دسته قابل توجهى از این گروه ممتاز سیاسى ـ مذهبى روبه‏رو بوده‏ایم. «رافضه» و «امامیه» را مى‏توان از عناوین مشهورى دانست كه گاهى مترادف با شیعه شمرده شده و چه بسا اسباب خلط اصطلاحات فرقه‏اى را فراهم آورده‏اند. بنابراین، ضرورى مى‏نماید به ربط و نسبت این دو عنوان با اصطلاح شیعه بپردازیم :

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله