فرزندپروري  فعالانه

پرورش فرزند کاري است که نياز به انرژي زيادي دارد. چون کودکان اغلب به رفتار والدين بيشتر توجه مي‌کنند تا گفتارشان، بنابراين والديني تاثيرگذار و موفق خواهند بود که والدين فعال و کُنشگري باشند.
طبق نظر مايکل.اچ.پاپکين بنيانگذار انتشارات فرزندپروري فعالانه، والدين فعال( نه منفعل) اهداف واضحي براي فرزندان‌شان درذهن دارند و آن‌ها را در راه رسيدن به آن اهداف راهنمايي مي‌کنند. از ديدگاه وي بايد رهبري و فرماندهي خانه بر عهده‌ي والدين باشد نه فرزندان، چنين والديني با والدين منفعلي که تنها پس از اين که فرزندان‌شان آن‌ها را به کاري وادار مي‌کنند متفاوت هستند. چنين واکنش منفعلانه‌اي از جانب والدين شيوه‌اي مناسب و هماهنگ در فرزندپروري نيست و اغلب ناکارا و کم‌اثر خواهد بود و به خشم يا انظباط گاه و بيگاه و پراکنده مي‌انجامد.
والدين فعال به کودکان‌شان کمک مي‌کنند تا مهارت‌هاي زيستي را بياموزند. اگرچه براي زندگي در يک خانواده‌ي دموکراتيک مهارت‌هاي زيستي زيادي واجد اهميت است، اما طبق نظر پاپکين، چهار مورد قابل توجه هستند:

1- جسارت

اگر کودکان جسارت داشته باشند ( جسارت همراه با پشتيباني و راهنمايي والدين) مي‌توانند آن قدر تلاش کنند وآن‌قدر شکست را تجربه کنند و دست از تلاش برندارند تا زماني که به مشکل موردنظرغلبه کنند. جسارت يک زمينه‌ي قوي در مجموعه قابليت‌هاي کودکان است. جسارت، هسته‌ي مرکزي شخصيت است چرا که سازنده‌ي اعتماد به نفس فرد است و اعتماد به نفس قلب استعدادهاي کودک مي‌باشد.

2- اعتماد به نفس

اعتماد به نفس به زبان ساده يعني آن‌چه فرد درباره‌ي خودش فکر مي‌کند. اگر ميزان اعتماد بالا باشد، شخص خودش را قادر به موفقيت مي‌بيند، شخص داراي اعتماد به نفس بالا جسارت آزمودن چيزهاي تازه را دارد. چنين شخصي در صورت عدم موفقيت، به تجربه‌‌ي خود به عنوان فرصتي براي آموختن نگاه مي‌کند.

3- مسؤوليت‌پذيري

در فرزندپروري فعالانه، والدين راهبراني هستن که از همکاري فرزندان استقبال مي‌کنند و فرزندان را براي آموختن تحريک مي‌کنند. در چنين خانواده‌اي همه‌ي اعضاي خانواده تصميم‌گيري مي‌کنند و مسؤوليت تصميمات خود را مي‌پذيرند، در اين حال فرزندان پيامدهاي تصميمات خود را تجربه مي‌کنند، چون والدين هميشه در دسترس نيستند که به فرزند بگويند چه کار بايد بکند يا نکند. گرچه اگر فرزندان بياموزند که تصميمات مسؤولانه بگيرند و جسارت اين را داشته باشند که به آن‌ها پايبند بمانند، قطعا آمادگي اين را هم دارندکه خودشان مستقيما با مشکلات زندگي روبرو شوند.

4- همکاري

کودکي که مي‌توند با ديگران همکاري کند مي‌آموزد که زندگي شامل کارگروهي و انسجام است.
در اجتماعي که افرادِ همانند حضور دارند، بچه‌اي که مي‌تواند با ديگران همکاري کند احتمال بقائش بيشتر است. رابطه‌ي والد-فرزندي بايد يک نوع رابطه‌ي همکاري باشد نه ستيز و کشمکش. و در بسياري از تجارب خانوادگي بايد روح همکاري غالب باشد.
در خانواده‌اي که فرزندپروري فعالانه حاکم است، فرزندان هم داراي آزادي انتخاب هستند و هم محدوديت‌هايي براي انتخاب‌هاي موردنظر‌شان دارند. والدين راهبر خانواده هستند، از همکاري استقبال مي‌کنند و به کودکان کمک مي‌کنند که چيزي بياموزند. در چنين خانواده‌اي علاوه بر نظم و ترتيب اين حس وجود دارد که هر عضو خانواده عضوي مهم است.
اجازه‌ي انتخاب هر چيزي براي فرزندان بستگي به تناسب سني آن‌ها با آن انتخاب دارد. بچه‌هاي کوچک‌تر نياز به محدوديت‌هاي سرسختانه‌تري دارند، در حالي که بچه‌هاي بزرگ‌تر مي‌توانند آزادي‌هاي بيشتري داشته باشند. براي مثال، يک کودک هفت ساله مي‌تواند براي غذا بين کلم و نخودفرنگي يکي را انتخاب کند، اما مثلا يک کودک ده ساله مي‌تواند واقعا در طراحي منوي غذاي هفتگي خانواده کمک کند. سعي کنيد بين انتخاب‌ها و سن فرزند و نيز سطح مسؤوليت‌پذيري او تعادل برقرار کنيد.والدين فعال به فرزندان‌شان کمک مي‌کنند که جسارت داشته باشند، افراد مسؤول و همکاري‌کننده‌اي باشند، و در مورد خودشان احساس خوبي داشته باشند. در يک خانواده‌ي دموکراتيک با روش فرزندپروري فعالانه، حتي در زمان تنبيه با فرزند محترمانه برخورد مي‌شود، و فرزندان حق دارند که افکار و احساسات خودشان را محترمانه براي والدين خود بيان کنند.
فرزندپروري يعني حفاظت و آماده‌سازي فرزندان براي زندگي و پيشرفت و کاميابي در جامعه. والدين فعال هنگام مواجهه با مشکلات و درگيري‌هايي که همه‌ي والدين با آن‌ها روبرو مي‌شوند با اطمينان و قاطعانه واکنش نشان مي‌دهند.
http://www.khanevadeh.ir

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله