موقوفات يکي از امراي تيموري
موقوفات يکي از امراي تيموري
اکيو ايواتاکه
اصلي اين نوشتار به زبان، ژاپني در کتاب Seinan- ajia kenkyu no . 32 1990: 56-80منتشر شده است.
در اينجا، تأسف عميق خود را از مرگ ناگهاني پروفسور استاد ايواتاکه اظهار داشته و اعلام مينمايم که اشتباهات احتمالي در ترجمه مربوط به ويراستار ميباشد و توضيحات پانويسهاي نوشته شده در [] نيز توسط ويراستار نگاشته شده است. [نوبوآکي کندو]
با تشکر از آقاي سيد مجيد کمالي که اين ترجمه را مورد بازبيني قرار دادند
يزد با مناظر و آثار باستاني ماندگار خود، در مرکز ايران واقع شده است. مسجد ميرچقماق (1) يا مسجد جامع که زماني محل تجمع اهالي شهر بوده، امروزه در ناحيهي مرکزي يزد (در قسمت جنوبي يزد قديم) هنوز هم با قامتي استوار بر جاي مانده است.
نظامالدين چقماق فرزند جلالالدين بن تيمور شامي، کسي که نام خود را بر اين مسجد نهاد، يکي از امراي جنگجو و شجاع يزد در دوران حکمراني شاهرخ بود (1409 - 47)(2).وقفنامهاي را که اين سردار براي مسجد نوشت موجود است و به صورتي نوشته و به طبع رسيده است که قابل استفاده ميباشد. هدف اوليهي اين مقاله، بحث و بررسي پيرامون فعاليتهاي يکي از امراي ناحيهي يزد از طريق مطالعهي وقفنامهاي خاص ميباشد. اميد است اين مطالعه و بررسي در آشکار کردن ماهيت جامعهي مدني دوران تيموري (3)سودمند باشد.
چقماق شامي به عنوان مملوک بر دمشق حکمراني ميکرد. اما زماني که دمشق توسط شاهرخ تيموري محاصره شد امير سلطان فرج از شهر گريخت و چقماق شامي خود را به شاهرخ پسر تيمور تسليم کرد؛ وي سپس به لشکريان تيمور پيوست و در جنگ آنکارا فعالانه در جناح راست ارتش مرکزي (4)خدمت کرد. بعدها، شاهرخ وي را به اميري انتخاب نمود و به عنوان حکمران يزد منصوب کرد.
خوشبختانه، اسناد و مدارک زيادي در رابطه با نيمهي نخست قرن 15 يزد موجود است. از جمله تاريخ يزد (TY)، تاريخ کبير (TK) اثر جعفري، تاريخ جديد يزد (TJY) اثر محمد بن حسين و جامعالتواريخ حسني (JTH) اثر ابنشهاب. تاريخ يزد به سال 845 / 1441 - 1443، تاريخ کبير به سال 1446/850، جامعالتواريخ حسني به سال 1453/857 و تاريخ جامع يزد به سال 1458/862 مربوط ميشوند.
تاريخ يزد و تاريخ جديد يزد(5)شرح مناطق جغرافيايي و تاريخ بومي و تاريخ کبير (6) و جامعالتواريخ حسني (7)وقايع تاريخي را بيان ميکنند. ضمنا تمامي اين کتب توسط اهالي يزد نگاشته شدهاند.
بکارگيري اين منابع تاريخي به خوبي اسناد و شرح وقايع تاريخياي که توسط تاريخنگاران درباري هرات نگاشته شده است، ميتواند ترسيم کننده جدول زماني فعاليتها و تلاشهاي چقماق و همسرش بيبي فاطمه خاتون باشد (جدول 5/1)(8).
با توجه به تعداد موقوفات ثبت شده در آن زمان، گمان ميرود در دورهي چقماق، ادارهاي براي ثبت رسمي موقوفات در يزد وجود داشته است.
چقماق در لشکرکشي به ابرقو (9) TJY 41; cf. Ando, The central Elements, 108,110 در غلبه و فتح اين شهر، تلاش زيادي کرد و بلافاصله پس از آن امير ديگري به نام محمد درويش (TK/tr;JTH) در يزد منصوب شد، ضمن آنکه در همان زمان ابراهيم سلطان فرزند شاهرخ به فرمانروايي فارس گمارده شد. در پاييز سال 818 (ه.) /1415 [م] بايقرا فرزند شيخ عمر که در فارس دست به طغيان زده بود سرکوب شد و حکمراني ابراهيم سلطان تثبيت و دولتمردان جديد نيز منصوب شدند. (MF 223, MS 325, JTH 42) و (322 MF MS) (در دو دورهي تاريخي ويژه، انتصاب الياس خواجه در قم، کاشان و ري ثبت شده است.) در ادامهي لشکرکشي به کرمان، امير گنا شيرين به آنجا اعزام و پس از محاصره و اشغال شهر، حکمران آنجا شد.(10)ابنشهاب، که خود در محاصرهي کرمان شرکت داشت، تصديق ميکند که در خلال اين انتصاب، خراسان، ايران مرکزي (عراق)(11)و ماوراءالنهر به تصرف شاهرخ درآمد (44 JTH). امارت چمقاق در سال 823 ه. ق نيز در يزد ادامه داشت و بسيار محتمل است که اين تداوم از سال (12) 818 ه. ق باشد.
امير چقماق نزديک به 30 سال در يزد حکمراني کرد. به جز حدود سال 846 ه.ق که اميري به نام امير حمزه چورا در يزد حاکم بود.(13) در آن زمان چقماق همراه با گوناشيرين حاکم کرمان در رکاب شاهرخ، سه بار فعالانه در جنگ عليه آذربايجان شرکت و نقش مهمي در تصرف نواحي غربي امپراطوري شاهرخ (14)ايفا کرد. پس از آنکه در سال 849 ه.ق موقوفاتي از خود بر جاي گذاشت، از يزد خارج شد اما بار ديگر، با دستور شاهرخ و براي دفاع از شهر و تقويت نيروها در مقابل شورش سلطان محمد که به گوش شاهرخ در هرات رسيده بود، به يزد بازگشت؛ از همين جاست که ميتوان به علاقهي امير چقماق به يزد و نيز اعتماد و اطميناني که شاهرخ به وي داشت پي برد. چخماق بلافاصله پس از مراجعت به يزد، با کمک سرداران خويش، باغ لايستان (15)را که مخروبه شده بود بازسازي و تعمير نمود و در تابستان همان سال در آنجا اقامت گزيد (147 TY)؛ پس از آن ديوانخانه و ساختمانهاي ديگري در قلعهي مبارکه (16)، و يا در داخل قلعهي يزد بنا کرد و به سازمانهاي اجرايي و اداري حکومت سامان بخشيد.(17)
آثار تاريخي ثبت شده در کتب جغرافيايي تاريخي يزد بيشتر شرح مفصلي از کارهاي ساختماني و املاکي که توسط چقماق و همسرش بيبي فاطمه اداره ميشده بدست ميدهد تا کارهاي اجرايي وي. از آنجا که اين امور ميتواند از اهميت بالايي در مورد فعاليتهاي وي در يزد برخوردار باشد، آنها را در ذيل بيان ميدارم :
«در داخل شهر کاروانسراي مخروبهاي مقابل مسجد جامع (مسجد اعظم) قرار داشت. اين موقوفه متعلق به خانوادهي رشيد بود (که موقوفات رشيدي خوانده مي شد) و پيش از آن بازرگانان در آنجا البسه (قماش) ميفروختند. چقماق، نخست آن را به مدت طولاني اجاره و سپس به طور کامل تخريب نموده و حمامي بزرگ در آن محل بنا کرد.»
اين کاروانسرا توسط «رشيدالدين» وزير معروف وقف شده و به نام موقوفهي ربع رشيدي ثبت شده بود. (18).
چقماق بعدها، در سال 830 ه.ق، کاروانسرا و کارخانهي قندي (قنادخانهاي) در محلهي دهوک که بيرون از شهر بود، بنا کرد. تا سال 840 ه. ق مسجد جامع و خانقاه (صوفي خانه) در اين ناحيه ساخته شد و در سال 841 ه. ق با حفر يک حلقه چاه آب سرد و تأسيس سيستم آبرساني در اطراف آن، مجموعهي خود را (19) توسعه داد. در آن زمان، مسجد جامع، به مسجد نو مشهور بود. (TY 70: TJY 112-13)
در کاروانسرا 39 حجره وجود داشت و عده زيادي از تجار در آن جا مشغول به کار شدند (97 TJY). در ورودي کاروانسرا دالان سر پوشيدهاي (مساوي سابات(20)) ساخته شده بود و ده دکان ديگر نيز در آنجا وجود داشت
(TJY 98, TY 49). چقماق در مدخل حمام نيز ساباتي ساخت و روبهروي مسجد جامع هم 12 دکان احداث و غرفههايي بر بالاي آنها بنا کرد. در داخل کارخانهي قند هم يک دکان قنادي (21)ساخت. حمام مردانه نيز شامل اتاقهاي اختصاصي (مساوي خلوت خانه) و رخت کن بود (99 TJY). وجود اين حمام و چاه آب سرد که براي آشاميدن از آن استفاده ميشد راحتي و آسايش اهالي محل و بازاريان را فراهم ميآورد. تمامي ساختمانها در جوار هم مجموعهي کامل و واحدي را تشکيل ميداد.
«[قبلا نيز اين قنات آب داشت] ليکن بسيار کم بود صاحبانش آن را به امير جلالالدين چقماق فروختند؛ پس از تعمير، آب آن دو چندان شد به طوري که براي بسياري از منازل محل قابل استفاده بود و کاروانسراي امير چقماق، خانقاه و کارخانهي قند نيز از آن بهره ميبردند (152 TY)».
بنابراين ميتوان گفت، چقماق و همسرش نقش مهمي در رشد محل و توسعه و گسترش يزد داشتهاند. زماني هم که چقماق از يزد بيرون رفت با خيالي آسوده ادارهي امور شهر را به دست فرزندش، محمد سپرد.(22)اما پس از آنکه چقماق، توسط سلطان محمد از کار بر کنار شد، خود از صحنه روزگار محو و حتي زمان مرگش نيز مشخص نگرديد: اما گمان ميرود حدود سال 855 ه. ق از دنيا رفته باشد. تيموريان در سال 856 ه.ق از يزد عقبنشيني کردند و خانواده چقماق نيز در مدتي کوتاه صحنهي تاريخ را ترک گفتند.
ابنيه و آثاري که چقماق و همسرش ساختند در جدول 2 / 5 ارائه شده است.(23) اين سردار همچنين مدرسه اي به نام خودش در هرات بنا کرد.(24)هر چند امروزه از اين مدرسه و ساختمانهايي که در هرات ساخت آثار کمتري به نام وي بر جاي مانده است(25).
وقفنامههايي که مؤيد موقوفه بودن املاکي است که توسط چقماق وقف گرديده به وسيلهي افشار و ديگران رونوشت برداري شدهاند. من در اينجا سه نسخه را مد نظر قرار دادهام البته من به نسخه متأخر اعتماد ميکنم (VNC / b 107-8:/c 163-164 )؛ و در ارجاع تنها شماره صفحات را در [] وارد ميکنم بدون اشاره به شمارهي سند و به نسخ ديگر تنها در مواقع ضروري ارجاع ميدهم (a b,a/ VNC). (26)محتواي متن به دنبال ميآيد:(27).
در اين جا نيز همچون بيشتر وقفنامهها، متن با ستايش خداوند آغاز ميشود. سپس از صميم قلب از اين که «...معين...الدين... شاهرخ بهادرخان» «نظام... الدين... امير چقماق پسر... جلال...الدين پور تيمور الشامي» و همسرش «...بيبي فاطمه خاتون دختر... شمس... الدين امير محمد» زوجي که واقف بودند [166-67] را به يزد دارالعبادهي مؤمنين فرستاد شکر ميکند. عمل خداپسندانه ايشان به عنوان واقف بر اساس حديث شريف «الناس علي دين ملوکهم» (مردم پيرو دين حکمرانان خود هستند.) ميباشد. بدين معني که اين مسأله به ارادهي حاکم اسلامي بستگي دارد و او شاهرخ است.[167] از اينجا ميتوان به نفوذ و تأثير شاهرخ شاه بر واقفان پي برد(28).
در پايان مقدمه، آياتي از قرآن مجيد در رابطه با ايجاد انگيزه و تشويق به وقف که همانا تهيؤ براي ورود به بهشت است، آورده شده است. «و کسانيکه طالب حيات آخرت باشند و براي آن به قدر طاقت بکوشند البته به شرط ايمان به خدا سعي آنها مقبول و مأجور خواهد بود». [سورهي اسراء آيهي 19]. «اي رسول ما به امت بگو ميخواهيد شما را بر زيانکارترين مردم آگاه سازم؟ زيانکارترين مردم آنها هستند که عمرشان در راه دنياي فاني تباه کردند و به خيال باطل ميپنداشتند که نيکوکاري کنند». [سورهي کهف آيات 103 و 104] در حالي که نيت درست و صحيح براي وقف امري ديگر است.
اين وقف شامل پنج رقبه ميباشد که متولي آنها در همهي موارد به عنوان مولاتي عاليه کبري، جليله کريمهي مشاراليها که همان همسر چقماق، بيبي فاطمه است، ذکر شده است. اين موقوفات «در بيرون شهر يزد خارج از دروازهي مهرجرد نزديکي سر ريگ بازار و نزديک مزار (مقبره) سيد قوامالدين (29)که جزو ملحقات موقوفات محله دهوک ميباشد [168] قرار داشتهاند.
اين پنج رقبه عبارتند از : [168-170]
الف. مسجد جامع؛ ب. خانقاه؛ ج. آب انبار؛ د. نهر آب؛ ه. چاه آب سرد.
الف. مسجد جامع در واقع مرکز اصلي اين موقوفات و مکمل امکانات رفاهي اهالي محل بود به طوري که در وقفنامه بطور مفصل دربارهي متوليان و وظايفشان قيد شده است.
ب. خانقاه نيز از ملحقات مجموعه فوق ميباشد. بخشي از عوايد موقوفه براي هزينههاي اين خانقاه در نظر گرفته شده تا درآمد آن صرف سکونت تمامي مسلمانان من جمله سادات، علما و فقراي مؤمن و پرهيزگار در هنگام سفر به اين ديار و نيز صرف مخارج سفر ايشان شود. [169]. احمد بن حسين همچنين مينويسد :«در هر روز صبح در اين مکان براي اطعام فقرا آش ميدادند» (97-TJY) و اين نکتهاي است که اوضاع اين موقوفه را بيشتر آشکار ميسازد.
ج. آب انبار از ملحقات اين خانقاه بود.(cf. TJY 97)
د. در خصوص نهر آب، طبق اسناد موجود، «نيت اصلي واقفه (بيبي فاطمه) حفر نهري بين مسجد و خانقاه بوده تا امکان استفاده از آب قنات جديد فراهم گردد.» [169]
بر اساس مطالب فوق پي ميبريم که آب از قنات خيرآباد دهوک جاري شده بود و تا پيرامون مسجد جامع را مشروب ميکرد. بنابراين قنات جديد همان قنات خيرآباد دهوک ميباشد.
ه. دربارهي حفر چاه آب سرد بايد گفت که : روبروي خانقاه [169-70] چاه آب حفر شده تا تشنگان در گرماي شديد بتوانند جرعهاي آب سرد بنوشند و رفع عطش کنند. [170]
تمامي اين رقبات موقوفه که در اينجا توضيح داده شد در سال 841 ه.ق توسط بيبي فاطمه بنا شده بودند.
در وقفنامه املاکي که توسط چقماق و همسرش (بيبي فاطمه) وقف شدهاند، به صراحت از يکديگر تفکيک شدهاند.
ستاره 1. ساختمانهاي اطراف حمام که در داخل شهر يزد بنا شده بودند. (عمارت گرد حمام)؛
ستاره 2. کاروانسراي خارج از شهر؛
به اضافه ستاره 3-6. حقابهي قنات؛
به اضافه 7. عوايد حاصل از منافع بدرآباد (MVRTY) که قريهاي نزديک ميبد است(30).
1. املاک اطراف حمام که در داخل و خارج از شهر يزد ميباشند.
2. تمام آب و اراضي روستاي محمد در گيلک طبس (31).
3. آسياب يوسف خليل (32)(طاحونه و باغ آن)؛
4. ساختمانهايي که بر روي عرصه کاروانسرا بنا شده (مستحدثات عرصه خان)؛
5. منافع حاصل از عوايد روستاي بدرآباد در نزديکي ميبد
داشتن حقابه از هر قنات به نام همان قنات مشخص و معين و به صراحت در وقفنامه مشخص گرديده، ليکن در اين مقاله به طور يکجا آورده شده است.(33)هيچ موردي نيست که تمام قنات به يک نفر تعلق داشته باشد بلکه حقابه به چندين نفر اختصاص داشته است. براي مثال چهار نمونه از سهام مشاع حقابه متعلق به چقماق، در اين قسمت آورده ميشود:[170-71]
3) مساوي 6 سهم (34)مشاع از اصل مجموع 36 سهم قنات خيرآباد دهوک؛ [Hayrabad-i-Dihuka]
6) مساوي 6 سهم [مشاع] از اصل مجموع 36 سهم قنات خيرآباد دهوک؛
4) مساوي 12 سهم مشاع از اصل مجموع 36 سهم قنات حسنآباد؛
5) مساوي 18 سهم [مشاع] از اصل مجموع 36 سهم قنات حسنآباد.
قنات حسنآباد، تا محلهي خيرآباد دهوک جريان داشت [170]. تمام 5/6 منافع (30/36) قنات حسنآباد توسط چقماق وقف شده بود. از توضيحات اين وقفنامه استنباط ميشود که قنات حسنآباد ابتدا توسط چقماق خريداري و سپس وقف گرديده و جزو ملحقات محلهي خيرآباد دهوک شده است. بعدها بيبي فاطمه، آب اين قنات را در محلهي دهوک جاري کرد، در وقفنامه اصطلاحات ديگري نيز شبيه به حقابه در خصوص نحوهي وقف کردن املاک در روستا آورده شده است. منافع روستاي بدرآباد، در نزديکي ميبد، توسط چخماق و همسرش وقف شده است. به طوري که سهام مشاع از اصل مجموع 28 سهم آن به صورت ذيل بوده است:
موقوفات چقماق چهار و پنجششم مساوي با (هفت) سهم [مشاع]؛
موقوفات بيبي فاطمه يازده و يکدوم مساوي با (پنج) سهم [مشاع]؛
همچنين امير چقماق و همسرش بيبي فاطمه هر کدام به طور جداگانه سهامي از موقوفات اين روستا داشتهاند سهم آنها بيش از 60 درصد نميباشد. فقط روستاي محمد رديف دوم موقوفات بيبي فاطمه تماما جزو املاک وقفي وي بوده ما هيچ اطلاعاتي از نحوهي تملک آن توسط وي يا مسائل حقوقي آن نداريم، زيرا که هيچ يک از اين موارد در وقفنامه ثبت و ضبط نشده است. علاوه بر اموال و امکانات اين موقوفات در روستاي محمد که توسط چقماق و همسرش بنا گرديده و از آنها نام برده شد املاک ديگري نيز بر جاي مانده که با اطمينان ميتوان گفت توسط اين زوج خريداري و سپس وقف شدهاند.
در اينجا يکي از جالبترين اين موقوفات را بررسي ميکنيم و؛ ساختمانهايي که روي عرصه خان بنا شده بودند.
در خصوص رديف چهارم موقوفات بيبي فاطمه در وقفنامه آمده است که اين بناها 9 باب دکان از رقبات شيخ جمال الاسلاماند که خارج از يزد بنا شدهاند. در کتاب جعفري راجع به [يکي از اين بناها يعني] مقبره، اين گونه آورده شده است :
يکي از اولاد شيخ جمال الاسلام، مولانا غياثالدين علي منشي بود. وي يکي از زاهدان عصر خويش بود که در زمان سلاطين مظفري شهرت بسيار کسب کرد. وي در سال 83/748 - 1382مقبرهي شيخ را ساخت و ساختمان رفيع خانقاه را در نزديکي آن بنا کرد. همچنين نهر آبي را در خانقاه جاري و دالاني با طاقي زيبا جلو درب ورودي مقبره بنا کرد. او همچنين خانه معروف ابرقوئيان را در نزديکي دالان ساخته و آن را وقف مقبره نمود.(121 TY)
گفته ميشود شيخ جمال الاسلام از اولاد انوشيروان بود که در سال 084/88-7801 (TY 120,121) از دنيا رفت(35).
گفتني است غياثالدين علي منشي به جهت تأليف شرح احوال تيمور در «روزنامه غزوات هندوستان» شهرت يافت(36).
خان ابرقوئيان که ذکر آن رفت (B), همان خانهي ابرقوئيان است. وقفنامه نشان ميدهد چند باب دکان وقفي ديگر نيز وجود داشت که عوايد آنها صرف هزينههاي مقبره جمال الاسلام ميشد که توسط غياثالدين علي ساخته شده بود. غياث الدين علي، پسر خود، کمالالدين محمود، را متولي مقبره قرار داده بود[172]. در همان محله ، علاوه بر اين دکانها، حجرهها و خانههاي ديگري نيز وجود داشت که به گروههاي ديگري از جمله امير قوامالدين ابن امير محمد قورچي و استاد شيخ علي رشتهپز تعلق داشت. از اين مطلب آشکار ميشود خود خان قبلا از بين رفته بود و ساختمانهاي جديدي در آنجا بنا گرديد، به طوري که به جز چند باب مغازه بقيه از حالت وقف خارج شده بودند.
نه باب دکان که همان املاک وقفي بيبي فاطمه (متوليهي موقوفات) بودند طبق يک قرارداد خريد رسمي (مبايعهنامه) از بيبي خاتون بنت غياثالدين علي و دختر بزرگ او سلطان ترکان بنت سبحانالدين محمد به مشاراليها واگذار شده بود [172-73]. عرصهي موقوفات مذکور نيز طبق وقفنامه و مطابق با قانون به مدت 90 سال توسط عمادالدين مسعود فرزند غياثالدين علي و برادر کمالالدين محمد (همان طور که ذکر شد وي متولي موقوفات بود) به واقفه يعني بيبي فاطمه به صورت اجاره واگذار شد.
بدين ترتيب، فرزندان غياثالدين علي توليت موقوفات را با محور قرار دادن مقبرهي جد خود بر عهده داشتند. هر چند به نظر ميرسد که آنان موقوفات را همچون املاک خويش دانسته، در آنها دخل و تصرف ميکردند. بيبي فاطمه عرصه را به مدت 90 سال اجاره و اعياني موقوفات را نيز خريد و به نام خود وقف کرد. بدين ترتيب مالکين املاک مجاور نيز به همان روش عمل نمودند.
قبلا در بحث راجع به حمام احمد بن حسين گفته شد که حمام مذکور روي عرصه کاروانسرايي که متعلق به موقوفات رشيدي بود بنا شده و اجارهي آن طويلالمدت بود. در پايان وقفنامه بعد از فهرست اموال وقف، چنين آمده است :
هر سهمي که (حصه) در اين وقفنامه قيد و توضيح داده شده، من جمله منازل، غرفهها... اشجار و نهرها، جزو ملحقات موقوفه بوده و طبق قانون و عرف محل به نام موقوفه ثبت شدهاند. بنابراين عرصهي [حمام] داخل مجموعه و حمام بيرون شهر از اين قاعده مستثني ميباشند (37)عرصهي اين دو باب حمام استجاري بوده و اعياني اين دو حمام توسط ايشان ساخته شده است.[175]
اين مسئله روشن ميسازد که نه تنها عرصهي (زمين) حمام داخل شهر بلکه عرصهي حمام خارج از شهر نيز اجارهاي بوده است. متأسفانه از جزئيات و نحوه اجارهي عرصه اطلاعاتي در دست نيست ليکن احتمال دارد که آن را هم طويلالمدت (90 ساله) اجاره کرده بودند (38)؛ زيرا مدارک به دست آمده قانوني و ثبتي نشان ميدهند که اراضي و ساختمانهاي موقوفه قبل از وقف شدن متعلق به اشخاص ديگري بوده و اسناد رسمي ملکهايي که فقط يک مالک داشته است، مربوط به حقابهي قناتهاي متعلق به چقماق و بيبي فاطمه، يک پارچه روستا در نزديکي ميبد و يک روستا نيز در خارج از يزد ميباشد. حتي در مورد املاک داخل شهر نيز عرصه موقوفات امير چقماق و زوجهاش اجارهاي و فقط اعياني متعلق به موقوفه بوده و اجارهي طويلالمدت مانعي براي واگذاري و فروش به غير بوده است.(39)(در غير اين صورت در وقفنامه ثبت نميگرديد) و اين بهترين شيوه براي حفظ و نگهداري موقوفات و جلوگيري از تصرف و تجاوز به آنها محسوب ميشده است. شايد همين دليل سبب شده که در وقفنامه از قنادخانه و ساير موقوفاتي که در اين مقاله معرفي شدند نامي به ميان نيامده باشد.
به صراحت از شمسالدين محمد پسر چقماق به عنوان متولي (40)نام برده شده است. در اين دوره، وظيفهي متولي همان طور که در ذيل خواهيم ديد شامل مشرف و ناظر بود. متولي نسبت به استفاده از عوايد داراييهاي موقوفه مسؤول بود:
الف. متولي مسؤول پيگيري و جمعآوري عوايد (محصولات) و اجارهي املاک، افزايش درآمد و اجاره دادن رقبات (41)است؛
ب. تعمير، حفظ و نگهداري رقبات؛
ج. پرداخت حقوق کارکنان را به عهده دارد [176].
گفتني است واحد پول رايج در آن دوره، دينار نقره و واحد وزن مثقال بوده است که هر سکه 2 ديناري معادل يک و يک دوازدهم مثقال بود. وظايف و حقالزحمه و دستمزد ساليانهي کارکنان موقوفه هم تعيين شده است [176-78].
ضمنا فعاليتهاي مدرسه و مسجد نيز به يکديگر مرتبط بوده است. ساير مصارف ساليانهي موقوفه نيز در وقفنامه از اين قرار است :[178]
الف. اطعام (سفره و آش) جهت فقرا و زائران خانقاه مساوي 3000 دينار؛
ب. خريد نقل و حلوا (شيريني) براي شرکت کنندگان در نماز مغرب مساوي 100 دينار؛
ج. هزينه شمع براي روشنايي مسجد و خانقاه مساوي 180 دينار.
بدين ترتيب از ميزان عوايد مصرفي در جهت تأمين آش صبح و شام که احمد بن حسين در نظر گرفته بود، ميتوان آگاه شد.
پس از آنکه متولي مسؤوليت مستغلات و ادارهي امور موقوفات را قانونا به عهده گرفت (عاليجناب شمسالدين محمد) حقوق وي، مشرف و ناظر بايد يک ششم کل عوايد موقوفه در نظر گرفته شود.[178].
و در صورتي که پس از انجام هزينهها از عوايد چيزي باقي ماند يک سوم آن به متولي قانوني و يک ششم بقيه جهت خريد رقباتي ديگر و يا افزودن سهم و يا حصه براي موقوفه در نظر گرفته شود [178].
بنابراين حقوق متولي يک ششم کل عوايد و يک سوم از باقيماندهي عوايد پس از کسر هزينهها تعيين ميشد.
رقبات موقوفه نبايد بيش از سه سال به اجاره واگذار شوند (توسط يک يا چند قرارداد) و مستأجر بايد از بين اشخاص صالح انتخاب شود [178].
سه سال اجاره بدين سبب در نظر گرفته شده تا مبادا مستأجر نسبت به موقوفات ادعاي مالکيت نمايد.
هر چند وجود چقماق از اجارهي بلندمدت سود جست و اين مطلب نکتهاي جالب براي فهم علت ماندن چخماق در يزد است.
پس از آنکه مقرر گرديد غير از متولي هيچ کس حق دخالت در امور موقوفه را ندارد شرايط جانشيني وي پس از مرگ او تعيين ميشود. بدين ترتيب که از بين فرزندان ذکور، شمسالدين محمد، ارشد آنها به عنوان متولي، پسر وسطي به عنوان مشرف و کوچکترين آنها به عنوان ناظر موقوفات انتخاب گردد [178-179]. همچنين به عنوان [حقالسعي] يک ششم از کل عوايد و يک سوم باقيمانده پس از کسر هزينهها طبق شرايط فوق براي اداره کنندگان موقوفه و فرزندانشان بدون هيچ گونه تفاوتي در نظر گرفته شود [179].
اما چنانچه بيش از دو فرزند نداشته باشد مسؤوليت ادارهي امور موقوفه بين آنها تقسيم شده و حقوقشان نيز به طور مساوي پرداخت شود. اين مسؤوليت، نسلا بعد نسل در بين فرزندان تا انقراض خاندان آنان ادامه خواهد يافت. با توجه به اينکه توليت موقوفه با اولاد ذکور بوده، انتظار اين است که ادارهي امور موقوفه در بين فرزندان چقماق باقي بماند ليکن در صورت انقراض اولاد ذکور، توليت به اولاد اناث مفوض ميگردد.[179] در پايان براي تکميل و رسميت يافتن وقفنامه:
سجل تأييديهي علما [179-80]، سجل محرر [180] تاريخ وقف [180]، سجل واقف [180] و سجل شهود [180] لازم است. وقفنامه در آخر ربيعالاول سال 1445/7/849/ توسط «محمد بن مسعود ابنمحيي ابن ابي» ملقب به «قطب الحجة» نوشته شده و توسط پنج تن از علما(42)تأييد شده است. علاوه بر آنها، واقفان، محرر و شهود [180] وقف نيز بر وقفنامهي سجل نوشتهاند که در [حواشي سند] مشخص است.
بررسي متن وقفنامه آشکار ميسازد که اولين هدف چقماق و همسرش بيبي فاطمه، حفظ اموال و دارايي خود براي فرزندانشان بوده است. توليت موقوفه با فرزندان ذکور آنها بوده(43) و مشرف و ناظر موقوفه نيز غير از اولاد آنها نبوده است.
حقوقي که از عوايد موقوفه به آنها تعلق ميگرفت مشخص و مقدار آن يک ششم از کل عوايد و يک سوم باقيمانده پس از کسر هزينهها تعيين شده بود. همچنين در وقفنامه بر افزايش تعداد رقبات از محل دو سوم عوايد پس از کسر هزينه تأکيد شده است.
نحوهي پرداخت حقوق کارکنان و چگونگي اطعام در وقفنامه مشخص اما ادارهي موقوفاتي که عوايد آنها براي هزينههاي مسجد و... در نظر گرفته شده در درجهي دوم اهميت بوده و در متن وقفنامه نيز جزو وظايف بعدي متولي عنوان شده است. هدف اوليه بيبي فاطمه از وقف اموال خويش نيز آشکارا مشخص و معلوم است. انگيزهي اصلي از وقف حفظ ارثيهي فرزندانش در نظام تعدد زوجات جامعهي آن روز بوده است. علاوه بر اين ، مقبرهي باشکوه وي نيز در وسط مجموعهي وقفي ساخته شده است(44).
بنابراين، آن گونه که جعفري و احمد بن حسين دو مورخ عصر آن روز نگاشتهاند: هيچ ترديدي نيست که از ابتدا، چخماق مسجد را به نام خود ساخته و نيز توسعهي محله دهوک توسط او آغاز شد و مجموعهي تجاري (دکاکين و...) که براي فرزندان خود و بيبي فاطمه به ارث گذاشت جزو ملحقات موقوفه بوده است. وي پس از وقف اين املاک براي مدتي به هرات رفت و اين سفر انگيزهي وي را براي ثبت رسمي اين موقوفات تقويت کرد.
شرح رقبات موقوفه که در وقفنامه درج شده نشان دهندهي ميزان ثروتي است که چقماق و بيبي فاطمه در يزد داشتند، و نمونهاي براي ما فراهم ميآورد تا [دريابيم] شکل و صورت ثروت يک امير در دورهي تيموري چهگونه بوده است.
ميدانيم که اين زوج تمام اموال خود را وقف نکردهاند. اما از اين نظر که هدف اوليهي آنها از وقف، حفظ اموالشان براي فرزندانشان بوده، اموال وقفيشان احتمالا شامل قسمت عمدهاي از داراييشان در يزد بود.
بررسي املاک اين زوج نشان ميدهد که آنها به هيچ وجه جزء زمينداران بزرگ نبودند. زيرا حتي در سهام حقابهي قنات که بخش عظيمي از درآمد آنان را تشکيل ميداد با ديگران شريک بودهاند. منبع اصلي ثروت چقماق ، املاک تجاري از جمله دکاکين و کاروانسراي موقوفهي محلهي دهوک و همچنين کارخانه غير وقفي قند بوده که آنها را پس از مرگ به ارث گذاشت. به غير از حمام که ملک زنش بود تمامي ساختمانها توسط چقماق بنا شده و قبل از وقف جزو اموال شخصي وي محسوب و منافع حاصل از آنها خاص خودش بوده است. ساختمان مسجدي که در مرکز محله قرار داشت با گذشت زمان جزو رقبات موقوفاتي شد که توسط بيبي فاطمه به ثبت رسيده است. توسعهي اين محل در خارح از محدودهي شهري از اقدامات شخصي امير چقماق در جهت ايجاد رفاه ساکنين انجام گرفت در حالي که انجام اين کار به عهدهي مسؤولان شهر بود و در واقع گسترش اين قسمت از شهر، به صورت منطقهي تجاري توسط چقماق انجام شده است (45).
در متن وقفنامه چند بار تأکيد شده که اموال و داراييهاي اين زوج، حاصل از قرارداد رسمي و قانوني بوده که با ديگران داشتهاند. اين امر براي قانوني کردن مالکيت اموالي که توسط اشخاص طبق قوانين اسلامي وقف ميشد ضرورت داشت تا شخص بتواند پس از مرگ، دارايي خويش را براي فرزندانش به ارث بگذارد. اين مسئله رعايت حقوق اشخاص و عدالت اجتماعي افراد جامعه متمدن آن روز را بر اساس قانون نشان ميدهد (46)از اينجا ميتوان به استفادههاي مختلف دولتمردان از موقعيتهايي که در حوزهي حکومتي داشتند پي برد و علت طولاني بودن مدت اجارهي اسناد رقبات موقوفه نيز همين بوده است. ليکن نميتوان، اطلاعات ديگري از جزئيات موقوفات يزد و حتي فرهنگ جغرافيائي منطقه به دست آورد. جعفري و احمد بن حسين در اغلب نوشتههاي خود از پيشرفت و عمران و آبادي يزد در دورهي شاهرخ شاه تيموري سخن به ميان آوردهاند. در همين ارتباط جعفري نوشته است:
«اخيرا ديده شده که ده هزار خانه، دکان، حمام، مدرسه، خانقاه و باغ در شهر ساخته شده است.» (TY 3)
احمد بن حسين نيز در خصوص بهبودي اوضاع در مناطق روستايي نوشته است : «توسعه و گسترش به حدي رسيده که اهالي روستا و کشاورزان، محصولات خود (گندم، پنبه و ميوه) را با اسب و قاطر براي فروش به شهر ميآورند، لباسهاي کتاني و زربفت ميپوشند و بر سفرههاشان مرغ و برنج ميگذارند.»(47) (891 TJY) حداقل، يکي از دلايل اين توسعه و گسترش را فعاليتهاي اقتصادي امير چقماق بايد دانست که خود را با تمدن شهري هماهنگ نمود، به قانون احترام گذاشت و از اين رهگذر نه تنها خود را به عنوان دولتمردي برجسته مطرح کرد بلکه منافعي نيز کسب نمود. اقدامات امير چقماق و همسرش را فقط ميتوان به عنوان نمونهاي از فعاليتهاي يک امير در يک منطقه (يزد) مطرح نمود. براي آگاهي بيشتر از واقعيتهاي جامعه متمدن شهري در دورهي تيموريان، لازم است از مناطق و شهرهاي ديگر نيز اطلاعاتي جمعآوري کرد.
شايد با اطمينان بتوان گفت در موقوفات امير چخماق حداقل از قرن پانزدهم تا اواخر قرن نوزدهم، عمل به وقف شده باشد. به هر حال در اين مجال، ادامهي مطالعهي جزئيات اين دوره امکانپذير نبوده و انجام اين مهم، فرصت ديگري را ميطلبد(48).
پی نوشت:
1- مسجد چقماق، به عنوان نمونهاي از آثار باقيمانده از آثار باستاني تيموريان، محققان هنر معماري را به خود جذب کرده است.Reneta Holod Tretiak در مقاله :
The Monument of yazd , 1300-1450: Architecture, Patronageand setting, Ph.D. dissertation, Harvard university , 1972, 101-02; Lisa Golombek and Donald Wilber eds. The Timurid Architecture of Iran and Turan, Princeton: Princeton university press, 1988, 421-24.
2- نامش بر اساس وقفنامه چنين توضيح داده ميشود که لقب او مطابق با آثار تاريخي که از وي بر جاي مانده جلالالدين بوده ليکن در وقفنامه لقب پدرش، جلالالدين عنوان شده است.Ando هيچ اشارهاي به چقماق شامي نداشته است :
Toyoshi - kenkya 43. 1985 88-12-3. German version: Das corps der timuridishen Emire unter sahruh, Zeitshrift der Deutschen Morgenlandischen Gesellxchaft 139 1989: 386-96.
3- تحقيقات دربارهي نواحي ايران در دورهي حکومت تيموري از ديدگاه «بررسي تاريخ ايرانيان» بيشتر از آن رو مورد توجه بوده است که به لحاظ تاريخي قبل از دوره صفويه قرار داشته است. اما تحقيق Aubin نسبت به ساير پژوهشها واقعيتر مينمايد. در هر حال تحقيق اخير، پيرامون جامعه شهري و زمان آن قرن 15 و 16 ميباشد.
R.Rosmarie Quiring-Zoche, Isfahan im 15. und 16
Jahrhudert Freiburg: Schwarz, 1980.
Masahi Haneda.
The Huzants: History of Distinguished Family of Isfahan from the 15th to 17th century. in Japanese
Shigaku-zasshi 96/1 1987: 37-38. French Version: La famille Huzani d Isfahan 15e-17e siecles Studia Iranica 18 1989.
مناطقي که در دوران تيموريان مورد مطالعهي تاريخي قرار گرفته فقط مراکز حکومت آنها يعني هرات و سمرقند بوده است.
از ميان آنها Terry Allen هرات را پس از آنکه شاهرخ به عنوان پايتخت برگزيد، موضوع تحقيق خود انتخاب کرده و آثار تاريخي و اسلامي شهرها و مناطق هرات را مد نظر قرار داده است و سعي دارد تا نمونههاي اجتماعي و روابط اقتصادي بين علماء و حکام يا امراء در جامعهي شهري را از طريق وقف بيان نمايد.
Terry Allen , A Catalogue of the Toponyms And Monuments of Timurid Herat Cambridge , Mass ,: Aga khan program for Islamic Architecture, 1981; idem. Timurid Herat Wiesbaden: Reichert,1983, 36-45: cf. Shiro Andos Japanese review in Toyoshi-kenkyu 44/4 1986: 166
اسناد و مدارک وقفي يکي از استوارترين و مستندترين منابع تاريخي براي دستيابي به موقعيت اقتصادي اجتماعي واقفين است؛ ليکن متأسفانه نتيجه اطلاعات اين نويسنده اثبات نشده، زيرا کليهي اطلاعات فوق را که در خصوص بانيان اين ساختمانها است، جمعآوري نکرده است. اهميت اسناد وقفي خواجه احرار از طايفه نقشبندي در سمرقند در مقالهي
Eiji Mano , Recent studies on the Naqshbandiya Isuramu-sekia 21 1983: 45-51 (به زبان ژاپني) بيان گرديده است.
مدارک مذکور اخيرا توسط ,Masatomo kawamoto, در مقالهي ذيل مورد بررسي قرار گرفته است :
A waqfiyya of khwaJa Ahrar: A study of waqf , Jinbun-gakuho 63 1989: 53-68
و همچنين در مقالهيNaqshbandi order Sekaishieno toi. Vol. 4 Tokyo : Iwanami: 1989, 190-96
" نيز مورد بررسي قرار گرفته است.
هر چند فقط موقوفه مير علي شير در هرات شناخته شده است.
ر.ک.
Kazuyuki Kubo, Herat in the early sixteenth century: under the region of two rising dynasties shirin 71/1 1988: 146, n.28
همچنين ر.ک.
Maria Eva Subtelny , The waqfiya of Mir Ali sir Naval as Apologia , Journal of Turkish studies 15 1991: 257-286.
4- بر طبق اسناد معتبر.[ر.ک. جدول تاريخي] اوضاع جغرافيائي، تاريخي يزد که در نيمهي دوم قرن هفدهم نوشته شده، دوري چقماق از يزد در يک دورهي زماني مورد سؤال است.(Jm I: 169-170; Jm III: 740-41)
اطلاعات دوره پادشاهان عثماني مبهم بوده و گفته ميشود که مملوک آن دوره همان YNKCRY AQASY است (961:JM I). و احتمال ميرود که شرفالدين علي يزدي، وي را شخصا ميشناخت: C. F . jOHN E. woods, The Rise of Timurid Historiography, Journal of Near Eastern studies 46 1986: 99 ff.
5- در ارتباط با تاريخ يزد و نيز تاريخ جديد يزد ر.ک. به مقاله (به زبان ژاپني):
Akio IwatakaThe Waqfs of the Nzam Family in Fourteenth CenturyYazd Shirin 72/3 1989: 3,4 n. 8, 6n.20.
6- از متن تاريخ کبير فقط بخش (TK/tx) و قسمتي از شرح احوال دذ (TK/bio) در لنينگراد Ms چاپ شده است.
Timurid Historiography, 107; wladimir Ivanow, Concies Descriptive Catalogue of the Persian Manuscript Calcutta, 1924, 4
اين مؤلف از ترجمهي آلماني اين اثر که از سال 1405 به بعد را شامل ميشود، استفاده کرده است.
7- براي آشنايي با زندگي تاريخي و جالب ابنشهاب (متخلص به شاعر منجم) نويسنده جامعالتواريخ حسني ر.ک (صفحه 13-15 مقدمه) ;Aubin, Deux sayyids, 17-19; JTH وي ابتدا در ارتش يزد خدمت ميکرد. (ر.ک يادداشت شماره 11 قسمت پايين صفحه همان جامعالتواريخ حسني : 28 ،24،15 و...) احتمالا زماني که چخماق به يزد عزيمت و در آنجا منصوب گرديد، او به کرمان رفت و حدود 30 سال «عامل و ضابط و عامد و وظيفهخوار وقف» در آنجا بود. (جامعالتواريخ حسني : 94). در همان حدود 14 سال تحت نظر حاجي محمد ابنگونا شيرين بود تا سال 1450/854 (جامعالتواريخ حسني : 2) که وي از دنيا رفت و پس از آن به خدمت ابوالقاسم بابر ابنبايستفر درآمد و کتاب جامعالتواريخ حسني نيز او را معرفي کرده است (جامعالتواريخ حسني : 139).
8- تاريخ کبير نسبت «ايجي» را اضافه ميکند97,101 TK/tr). چقماق همچنين زوجهي ديگري به نام پابند سلطان (معروف به بايکا سلطان) داشت 244 TJY. بايکا سلطان خواهر سلطان محمد بن بايسنقر بن شاهرخ و در نتيجه دختر بزرگ شاهرخ بود.231 TJY وي بر خلاف بيبي فاطمه، شخصا هيچگونه فعاليتي نکرد. تاريخ ازدواج هيچکدام از آنها مشخص نيست.
9- امير فيروز شاه در همان زمان در ابرقو حاکم بود.
10- Aubin شرح مفصلي را ارائه داده است :. , Aubin Deax sayyids, 39-50.
11- «من در فقر به سر ميبردم و در لشگر در يزد و ابرقو تفنگچي بودم و 450 نفر به عنوان تخشانداز و رعدانداز (جامعالتواريخ حسني : 42) به فرمان من بودند».
12- در يکي از نسخههاي ديوان رومي استانبول 1980 (veliedden) که در سال 818 در ماه محرم تکميل شد، کتابي است که به مهر محمد «محمد الجقماق» ممهور گرديده است. احتمال ميرود اين نسخه براي ارائه به اسکندر ابن شيخ عمر که در جنگ بين عراق و فارس از شاهرخ شکست خورد، چاپ شده باشد.
Hellmut Ritter , Philologika XI, Moulana Galaladdin Rumi and sien Kries , Der Islam 26/2 1940: 147; idem Philologika XI, Maulana Galaladdin Rumi und sien Kreis Fortsetzung und schluss, Der Islam 26/3 1942: 240 n . 1; Jean Aubin, Le mecent timouride a chiraz , studia Islamica , 8 1957: 77n.6.
Aubin معتقد است که اين شخص چقماق نبود بلکه پسرش شمسالدين محمد بوده است. اين مسئله نشان ميدهد که چقماق و خانوادهاش بايد قدرت را در اين ناحيه بدست آورده باشند و اين در حدود همان سالهايي بوده که اين نسخه از کتاب، چاپ شده است.
13- پس از بازگشت به يزد، در سال 846 ه.ق (774 Ms) به عراق اعزام و در زمستان همان سال به خدمت سلطان محمد در قم رسيد.(اواخر سال 1342 و آغاز 1343) (TJY 231-32; TK/tx 566; / tr 116-17).
بنابراين مراجعت مير چقماق به يزد بايد همان سال اتفاق افتاده باشد. اگر چه در TJY به تاريخ آن اشاره نشده است.(زمان اين واقعه تاريخي اشاره به همان سال دارد.).
14- چقماق و گوناشيرين به طرف مناجان حرکت کردند تا به صيفالدين حکمران هرمز که از شاهرخ امداد خواسته بود کمک کنند. گوناشيرين در اين سفر از دنيا رفت. (Aubin, Deux sayyids , 52-53)
همان طور که در پينوشت شماره 8 ذکر شد، چقماق با دختر بزرگ شاهرخ ازدواج کرد.
15- در «TJY» باغ لستان آورده شده است. «جايي که حکام و امراء يزد زندگي ميکردند.» (منزلگاه حکام يزد) (211 TJY).
16- در سال 799 ه. ق 1396-97 در دوران حکومت تيمور ساخته شد (39 TY)؛ و توسط اسکندر ابن شيخ عمر در سال 808 ه. ق توسعه يافت و بخش وسيعي از شهر را دربر گرفت.
17- به استناد فرهنگ جغرافيايي قرن 17 يزد، اين ديوانخانه در سال 1428/831- 1427 بنا گرديد. (JMI 174; JM III 741).
18- در بين موقوفات يزد (شماره 423 طبق نظر مورخين)، کاروانسرائي که دستفروشان در آن البسه ميفروختند (کاروانسراي بزازي) در ميدان اصلي يزد به نام ساقي کبير (داخل بلده يزد) قرار داشت.(88 VNR)
مسجد جامع يزد در مرکز شهر و در ميدان اصلي ساخته شده بود.(Iwatake , Njzam Family 35 n.4).
19- نسخهاي در ارتباط با بناء اين مسجد موجود است. ر.ک، ايرج افشار، يادگارهاي يزد، ج 2، معرفي ابنيهي تاريخي و آثار باستاني شهر يزد، [تهران : انجمن آثار ملي، 90/1354/1975- 189]
در اينجا مالک اين ساختمان بيبي فاطمه معرفي گرديده و ساخت و تکميل آن نيز به نام وي در ماه رجب 841 ه.ق ثبت شده است. (27 / 1 / 1438- 29 / 12 / 1437) تاريخ تکميل خانقاه در 79 TJY نوشته شده و چاه آب سرد در 224 TJY ثبت شده است. به استناد منابع تاريخي - جغرافيائي زوجهي چقماق اموال زيادي داشته ليکن اکثر آنها در فهرست داراييهاي خود چقماق آورده شدهاند.
JMI 174: JMIII 741 TY 41 TJY 91-92: 1405-6 cf. Aubin Lemecenta, 76.
20- سابات به معني دالان سرپوشيده است. مترجم.
21- در آن ايام، خواجه حاجي علاءالدين قنادي و سه برادرش که به شغل شکرريزي مشغول و از افراد سرشناس يزد بودند در سرريگ ، خارج از يزد قنادخانههايي بنا کردند. اين قنادخانهها به خصوص در کنار بناهاي تيموري و در منابع تاريخ جغرافيايي يزد آورده شدهاند. و به نظر ميرسد در آن زمان شکرريزي يکي از مشاغل پرسود بوده است.(TY 70; TJY 112-13).
22- در سال 1446/850 در رکاب سلطان محمد از يزد ديدن کرد و قوانين دولت را در آنجا حاکم نمود. در آن زمان شمسالدين محمد، به جهت وجود پدرش،«والي» (حاکم) يزد بود. (236 TJY)
در 855 ه. ق شمسالدين محمد توسط بابر به يزد اعزام گرديد. در همان ايام وي تصميم گرفت پسران خود احمد و اليکا را که تحت نظر پدرش بودند به عنوان قائممقام انتخاب نمايد.
23- فهرست اموال و دارائيهاي محمد فرزند چقخماق نيز در تاريخ جغرافيائي يزد آورده شده است.
وي در قلعهي مبارکه دارالقرآن را بنا کرده و 30 باب دکان (98 TJY) در بازار نزديک دروازه يکي از مبادي ورودي شهر ساخت. (TJY 26). اين ابنيه علاوه بر امکاناتي بود که پدر و مادرش بنا کرده بودند وي همچنين باغي با درختان فراوان جدا از باغ لستان ساخته که با نام Bayga سلطان به ثبت رسيد.(98 TJY).
24- Allen, A catalogue, 1212.
25- وجود مدرسهي چقماق شامي توسط Kubo Kazuyuki به من يادآوري شده که از اين بابت از وي تشکر ميکنم. در فهرست «آثار تيموريان در هرات» اثر Allen تاريخ احداث اين مدرسه، سال 833 ه. ق ذکر شده است.
26- تصاوير مربوط به بخش ابتدائي و انتهائي پاراگراف به VNC/b 107-8:/c 163-164 پيوست است. هر چند هيچ گونه اطلاعاتي دربارهي اندازهي متن در دست نيست و اطلاعات تنها مبتني بر نسخه موجود است.
27- با توجه به صورت مدارک وقفي، فهم مطالب مندرج در آنها آسان است. ر.ک.» Kawamoto A waqfiyya.
28- از ميان ابنيهاي که به نام شاهرح مانده مسجد جامع (ر.ک. يادداشت شماره 19)، چشمه آب الحاقي چاه آب سرد (159 TY) و حمام در داخل شهر (99 TJY) را ميتوان نام برد.
در شروع اين وقفنامه، همراه با آيهاي از قرآن سخناني از علي بن ابيطالب [168] آورده شده در حالي که در حاشيهي وقفنامه چشمه آب فهرستي از اسامي 12 امام نوشته شده است.(159 TY).
29- اين آرامگاه از اماکن احداث شده توسط خاندان نظام است که در اواسط قرن پانزدهم زيارتگاه سيد لقب گرفت. (Iwatake, Nizam Family, 6,9 n.8).
30- ستاره نشان دهندهي فعاليتهاي ساختماني امير چقماق در يزد ميباشد و به اضافه نشانگر املاکي است که خريداري و وقف شده است.
31- طبس گيلک در امتداد جاده (کوير بزرگ) بين يزد و هرات واقع شده (ناحيه شرق کوير) و تنها ملکي است که در يزد قرار نگرفته است.
32- VCN/a877; B 111; / C 172 آسياب يوسف جليلي ذکر شده است و در کتب TJY 99,218,TY150 «آسياب يوسف خليل» ثبت شده است.(طاحونه و آسياب با يکديگر مترادفاند) بويژه در 99 TJY بر موقوفه بودن آن تاکيده شده است. امير يوسف خليل در زمان تيموريان داروغه يزد بود (175 TJY)؛ اين مسئله بر اساس رونوشت نسخه. ZNY/fac 439 b نيز ميتواند مورد تأييد قرار گيرد.
اگر چه در TJY از آسيابهاي ديگري به نام آسياب «يوسف خليلي» و در379 ZNY/tx به نام يوسف جليل نام برده شده ليکن من در اينجا همان «يوسف خليل» را به کار ميبرم.
33- در ارتباط با کاربرد کلمهي حقابه (و سيستم آب رساني) در يزد، ر.ک.
Michal E. Bonine, From Qanat to kort, Traditional irrigation Teminology and practices in central, Iran 20 1982: 145-59 based on surveys conducted in 1970-71 and 1977.
تنظيم حقابه براي هر قنات بطور مستقل انجام ميگرفته است.
34- «سهم» در اينجا به عنوان اصطلاح وقفي و به معني نسبت مالکيت از اموال به کار برده شده است. (همچنين در توزيع سهمالارث و يا سرمايه و بخشي از سود معاملهاي که به اشخاص و يا موقوف عليهم تعلق ميگيرد، از آن استفاده ميشود).
«اصل» يا «قسمت» جزئي است که بر طبق آن دارائي را تقسيم ميکنند، مثلا 6 از 36 سهم، يک ششم مال است. مشاع،«سهام قسمت نشده از کل دارايي را گويند». ر.ک:.
Joseph schact , An Introduction to Islamic Law oxford: clarendon press. 1964, 170, 302; kawamoto, A waqfiyya, 63.
35- نام «جمال الاسلام بن مسعود بن جمال الاسلام» در بين اسامي ثبت شده بعنوان شهود، بدون ذکر تاريخ ديده ميشود البته واضح است که قبل از اواسط قرن 14 بوده که به ملحقات وقفنامهاي متعلق به خانواده نظام سجل شده است. اين مطلب نشان ميدهد که يکي از افراد خاندان غياثالدين به بستگان پدر و يا نسل پدر بزرگش تعلق داشته است که نامش پس از عنوان کلمهي شيخ آورده ميشد.ر.ک.Jkh/ a205; / b 554.
36- ر. ک :. kzuhide Kato , Timurs Military Expedition to India (به زبان ژاپني)
Rekishiniokeru Bunmeino Shoso Tokyo ; Tokaidaigaku Shuppankai, 1974, 175-88; woods, Timuris Histography, 93 ff.
37- «سواي عرصه [حمام] داخل شهر و حمام خارج».(.VCN/a880;/b113;/c175) آن قسمت از متن که در [] نوشته شده فقط در VNC/a قابل دسترسي است.
38- در تاريخ جغرافيايي يزد قرن هفدهم، بخش مربوط به «تواريخ قديم و جديد يزد TY,JYT «، اجارهي عرصهي حمام داخل شهر يزد 90 ساله ثبت شده است.» (175 JMI).
39- بعدها، مدت اسناد اجاره به 99 سال تغيير و عموميت يافت.(Lambton, Landlord, 115,232-33).
40- متولي منصوص : شخصي که نام وي در وقفنامه به صراحت آورده شده است.
41- در ارتباط با لغت «رقبات» ر.ک.
Vladimir Minorsky , Bulletin of the school of oriental studies 9 1938: 953 n.3; Lambton, Landlord, 459-60 the soil and Proprietary rights over the soil
به معني «اموال وقف» ترجمه شده است.
42- مهر دو نفر از معتمدين و روحانيون بر روي رونوشت وقفنامه مشاهده نميشود. محمد بن ضياءالدين محمد بن مجدالدين حسن الرازي و مجدالدين حسن بن شرفالدين حسين بن مجدالدين حسن الرازي از وابستگان خاندان معروف رازي در يزد بودند که حضور آنان در حکومت به زمان صدارت رشيدالدين بر ميگردد. (TY 92 ff, TJY 134ff) پدربزرگ و جد مجدالدين حسن بعنوان قاضي دربار معروف بود و کتب بسياري در باب قانون نوشت. (در سال 1385-86 [787] از دنيا رفت). (122 TY) اجدادشان از مالکان اصلي چهار سهم از حقابه متعلق به اموال موقوفات چقماق بودند.
43- احمد بن حسين مورخ، بويژه در اين باره مينويسد : «وي اطلاع يافت که ادارهي امور موقوفه و توليت آن به نام پسرش شمسالدين محمد ميرک و فرزندان وي است.» (100 TJY).
44- هر چند در مدارک ثبت شده معاصر نوشته نشده، ليکن گنبدي به عنوان مقبرهي وي (بيبي فاطمه) در گوشهاي از خانقاه بنا گرديد که هزينههاي آن از محل درآمد موقوفه تأمين ميشد. اين بانو در همان جا مدفون گرديد. (177 JMI) اطلاعي از محل مزار چقماق در دست نيست ليکن احتمالا وي در مدرسهاي که به نام خودش در هرات بنا کرد دفن شده باشد. (45-38." Iwatake Nizam Family).
45- مشهور است که شاهرخ و خواجه احرار در ساختن کاروانسرا سرمايهگذاري کردند.
46- Barthold به اهميتي که شاهرخ براي قوانين اسلامي (شريعت) قائل بود اشاره ميکند. اين نکتهاي است که در سطوح مختلف نياز به بررسي و اثبات دارد، اما نمونه حاضر يزد با اين مسئله هماهنگ است..
47- Lambton با توجه TJY اين موضوع را متذکر ميشود و بر اساس کپي ناخوانا از نسخه يزد، ترجمهاي ارائه ميدهد. (100-99,Lambton Landlord)، هر چند وي (نويسنده) به اشتباه اين سند را به دورهاي که يزد تحت حکمراني شرفالدين مظفر بن محمد بن مظفر (شاه مظفر) بوده نسبت ميدهد. اين حاکم در سال 754/1353 وفات يافت؛ در اين سند از اين دوره به عنوان دوران حاکميت «پادشاهي عالم پناه» سخن گفته شده است. پادشاه منظور همان شاهرخ بوده که بلافاصله پس از نام او شاه آورده شده است. (98-197 TJY).
48- Akio Iwatake اين مقاله را در رسالهاي تحت عنوان :.
Tic Continuity of Waqf in Iran : A Case of Amir Chaqmaqs Waqf in Yazd in Japanese Isuramu-sekai 2 1993: 1-19.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}