موقوفات يکي از امراي تيموري‏

نويسنده: سيد محمد مهدي هاشمي
(موقوفات امير چخماق شامي در يزد)
اکيو ايواتاکه

اصلي اين نوشتار به زبان، ژاپني در کتاب Seinan- ajia kenkyu no . 32 1990: 56-80منتشر شده است.
در اينجا، تأسف عميق خود را از مرگ ناگهاني پروفسور استاد ايواتاکه اظهار داشته و اعلام مي‏نمايم که اشتباهات احتمالي در ترجمه مربوط به ويراستار مي‏باشد و توضيحات پانويس‏هاي نوشته شده در [] نيز توسط ويراستار نگاشته شده است. [نوبوآکي کندو]
با تشکر از آقاي سيد مجيد کمالي که اين ترجمه را مورد بازبيني قرار دادند
يزد با مناظر و آثار باستاني ماندگار خود، در مرکز ايران واقع شده است. مسجد ميرچقماق (1) يا مسجد جامع که زماني محل تجمع اهالي شهر بوده، امروزه در ناحيه‏ي مرکزي يزد (در قسمت جنوبي يزد قديم) هنوز هم با قامتي استوار بر جاي مانده است.
نظام‏الدين چقماق فرزند جلال‏الدين بن تيمور شامي، کسي که نام خود را بر اين مسجد نهاد، يکي از امراي جنگجو و شجاع يزد در دوران حکمراني شاهرخ بود (1409 - 47)(2).وقف‏نامه‏اي را که اين سردار براي مسجد نوشت موجود است و به صورتي نوشته و به طبع رسيده است که قابل استفاده مي‏باشد. هدف اوليه‏ي اين مقاله، بحث و بررسي پيرامون فعاليت‏هاي يکي از امراي ناحيه‏ي يزد از طريق مطالعه‏ي وقف‏نامه‏اي خاص مي‏باشد. اميد است اين مطالعه و بررسي در آشکار کردن ماهيت جامعه‏ي مدني دوران تيموري (3)سودمند باشد.
چقماق شامي به عنوان مملوک بر دمشق حکمراني مي‏کرد. اما زماني که دمشق توسط شاهرخ تيموري محاصره شد امير سلطان فرج از شهر گريخت و چقماق شامي خود را به شاهرخ پسر تيمور تسليم کرد؛ وي سپس به لشکريان تيمور پيوست و در جنگ آنکارا فعالانه در جناح راست ارتش مرکزي (4)خدمت کرد. بعدها، شاهرخ وي را به اميري انتخاب نمود و به عنوان حکمران يزد منصوب کرد.
خوشبختانه، اسناد و مدارک زيادي در رابطه با نيمه‏ي نخست قرن 15 يزد موجود است. از جمله تاريخ يزد (TY)، تاريخ کبير (TK) اثر جعفري، تاريخ جديد يزد (TJY) اثر محمد بن حسين و جامع‏التواريخ حسني (JTH) اثر ابن‏شهاب. تاريخ يزد به سال 845 / 1441 - 1443، تاريخ کبير به سال 1446/850، جامع‏التواريخ حسني به سال 1453/857 و تاريخ جامع يزد به سال 1458/862 مربوط مي‏شوند.
تاريخ يزد و تاريخ جديد يزد(5)شرح مناطق جغرافيايي و تاريخ بومي و تاريخ کبير (6) و جامع‏التواريخ حسني (7)وقايع تاريخي را بيان مي‏کنند. ضمنا تمامي اين کتب توسط اهالي يزد نگاشته شده‏اند.
بکارگيري اين منابع تاريخي به خوبي اسناد و شرح وقايع تاريخي‏اي که توسط تاريخ‏نگاران درباري هرات نگاشته شده است، مي‏تواند ترسيم کننده جدول زماني فعاليتها و تلاشهاي چقماق و همسرش بي‏بي فاطمه خاتون باشد (جدول 5/1)(8).
با توجه به تعداد موقوفات ثبت شده در آن زمان، گمان مي‏رود در دوره‏ي چقماق، اداره‏اي براي ثبت رسمي موقوفات در يزد وجود داشته است.
چقماق در لشکرکشي به ابرقو (9) TJY 41; cf. Ando, The central Elements, 108,110 در غلبه و فتح اين شهر، تلاش زيادي کرد و بلافاصله پس از آن امير ديگري به نام محمد درويش (TK/tr;JTH) در يزد منصوب شد، ضمن آنکه در همان زمان ابراهيم سلطان فرزند شاهرخ به فرمانروايي فارس گمارده شد. در پاييز سال 818 (ه.) /1415 [م] بايقرا فرزند شيخ عمر که در فارس دست به طغيان زده بود سرکوب شد و حکمراني ابراهيم سلطان تثبيت و دولتمردان جديد نيز منصوب شدند. (MF 223, MS 325, JTH 42) و (322 MF MS) (در دو دوره‏ي تاريخي ويژه، انتصاب الياس خواجه در قم، کاشان و ري ثبت شده است.) در ادامه‏ي لشکرکشي به کرمان، امير گنا شيرين به آنجا اعزام و پس از محاصره و اشغال شهر، حکمران آنجا شد.(10)ابن‏شهاب، که خود در محاصره‏ي کرمان شرکت داشت، تصديق مي‏کند که در خلال اين انتصاب، خراسان، ايران مرکزي (عراق)(11)و ماوراءالنهر به تصرف شاهرخ درآمد (44 JTH). امارت چمقاق در سال 823 ه. ق نيز در يزد ادامه داشت و بسيار محتمل است که اين تداوم از سال (12) 818 ه. ق باشد.
امير چقماق نزديک به 30 سال در يزد حکمراني کرد. به جز حدود سال 846 ه.ق که اميري به نام امير حمزه چورا در يزد حاکم بود.(13) در آن زمان چقماق همراه با گوناشيرين حاکم کرمان در رکاب شاهرخ، سه بار فعالانه در جنگ عليه آذربايجان شرکت و نقش مهمي در تصرف نواحي غربي امپراطوري شاهرخ (14)ايفا کرد. پس از آنکه در سال 849 ه.ق موقوفاتي از خود بر جاي گذاشت، از يزد خارج شد اما بار ديگر، با دستور شاهرخ و براي دفاع از شهر و تقويت نيروها در مقابل شورش سلطان محمد که به گوش شاهرخ در هرات رسيده بود، به يزد بازگشت؛ از همين جاست که مي‏توان به علاقه‏ي امير چقماق به يزد و نيز اعتماد و اطميناني که شاهرخ به وي داشت پي برد. چخماق بلافاصله پس از مراجعت به يزد، با کمک سرداران خويش، باغ لايستان (15)را که مخروبه شده بود بازسازي و تعمير نمود و در تابستان همان سال در آنجا اقامت گزيد (147 TY)؛ پس از آن ديوان‏خانه و ساختمان‏هاي ديگري در قلعه‏ي مبارکه (16)، و يا در داخل قلعه‏ي يزد بنا کرد و به سازمانهاي اجرايي و اداري حکومت سامان بخشيد.(17)
آثار تاريخي ثبت شده در کتب جغرافيايي تاريخي يزد بيشتر شرح مفصلي از کارهاي ساختماني و املاکي که توسط چقماق و همسرش بي‏بي فاطمه اداره مي‏شده بدست مي‏دهد تا کارهاي اجرايي وي. از آنجا که اين امور مي‏تواند از اهميت بالايي در مورد فعاليتهاي وي در يزد برخوردار باشد، آنها را در ذيل بيان مي‏دارم :
«در داخل شهر کاروانسراي مخروبه‏اي مقابل مسجد جامع (مسجد اعظم) قرار داشت. اين موقوفه متعلق به خانواده‏ي رشيد بود (که موقوفات رشيدي خوانده مي شد) و پيش از آن بازرگانان در آنجا البسه (قماش) مي‏فروختند. چقماق، نخست آن را به مدت طولاني اجاره و سپس به طور کامل تخريب نموده و حمامي بزرگ در آن محل بنا کرد.»
اين کاروانسرا توسط «رشيدالدين» وزير معروف وقف شده و به نام موقوفه‏ي ربع رشيدي ثبت شده بود. (18).
چقماق بعدها، در سال 830 ه.ق، کاروانسرا و کارخانه‏ي قندي (قنادخانه‏اي) در محله‏ي دهوک که بيرون از شهر بود، بنا کرد. تا سال 840 ه. ق مسجد جامع و خانقاه (صوفي خانه) در اين ناحيه ساخته شد و در سال 841 ه. ق با حفر يک حلقه چاه آب سرد و تأسيس سيستم آبرساني در اطراف آن، مجموعه‏ي خود را (19) توسعه داد. در آن زمان، مسجد جامع، به مسجد نو مشهور بود. (TY 70: TJY 112-13)
در کاروانسرا 39 حجره وجود داشت و عده زيادي از تجار در آن جا مشغول به کار شدند (97 TJY). در ورودي کاروانسرا دالان سر پوشيده‏اي (مساوي سابات(20)) ساخته شده بود و ده دکان ديگر نيز در آنجا وجود داشت
(TJY 98, TY 49). چقماق در مدخل حمام نيز ساباتي ساخت و روبه‏روي مسجد جامع هم 12 دکان احداث و غرفه‏هايي بر بالاي آنها بنا کرد. در داخل کارخانه‏ي قند هم يک دکان قنادي (21)ساخت. حمام مردانه نيز شامل اتاق‏هاي اختصاصي (مساوي خلوت خانه) و رخت کن بود (99 TJY). وجود اين حمام و چاه آب سرد که براي آشاميدن از آن استفاده مي‏شد راحتي و آسايش اهالي محل و بازاريان را فراهم مي‏آورد. تمامي ساختمان‏ها در جوار هم مجموعه‏ي کامل و واحدي را تشکيل مي‏داد.
«[قبلا نيز اين قنات آب داشت] ليکن بسيار کم بود صاحبانش آن را به امير جلال‏الدين چقماق فروختند؛ پس از تعمير، آب آن دو چندان شد به طوري که براي بسياري از منازل محل قابل استفاده بود و کاروانسراي امير چقماق، خانقاه و کارخانه‏ي قند نيز از آن بهره مي‏بردند (152 TY)».
بنابراين مي‏توان گفت، چقماق و همسرش نقش مهمي در رشد محل و توسعه و گسترش يزد داشته‏اند. زماني هم که چقماق از يزد بيرون رفت با خيالي آسوده اداره‏ي امور شهر را به دست فرزندش، محمد سپرد.(22)اما پس از آنکه چقماق، توسط سلطان محمد از کار بر کنار شد، خود از صحنه روزگار محو و حتي زمان مرگش نيز مشخص نگرديد: اما گمان مي‏رود حدود سال 855 ه. ق از دنيا رفته باشد. تيموريان در سال 856 ه.ق از يزد عقب‏نشيني کردند و خانواده چقماق نيز در مدتي کوتاه صحنه‏ي تاريخ را ترک گفتند.
ابنيه و آثاري که چقماق و همسرش ساختند در جدول 2 / 5 ارائه شده است.(23) اين سردار همچنين مدرسه اي به نام خودش در هرات بنا کرد.(24)هر چند امروزه از اين مدرسه و ساختمان‏هايي که در هرات ساخت آثار کمتري به نام وي بر جاي مانده است(25).
وقف‏نامه‏هايي که مؤيد موقوفه بودن املاکي است که توسط چقماق وقف گرديده به وسيله‏ي افشار و ديگران رونوشت برداري شده‏اند. من در اينجا سه نسخه را مد نظر قرار داده‏ام البته من به نسخه متأخر اعتماد مي‏کنم (VNC / b 107-8:/c 163-164 )؛ و در ارجاع تنها شماره صفحات را در [] وارد مي‏کنم بدون اشاره به شماره‏ي سند و به نسخ ديگر تنها در مواقع ضروري ارجاع مي‏دهم (a b,a/ VNC). (26)محتواي متن به دنبال مي‏آيد:(27).

در اين جا نيز همچون بيشتر وقف‏نامه‏ها، متن با ستايش خداوند آغاز مي‏شود. سپس از صميم قلب از اين که «...معين...الدين... شاهرخ بهادرخان» «نظام... الدين... امير چقماق پسر... جلال...الدين پور تيمور الشامي» و همسرش «...بي‏بي فاطمه خاتون دختر... شمس... الدين امير محمد» زوجي که واقف بودند [166-67] را به يزد دارالعباده‏ي مؤمنين فرستاد شکر مي‏کند. عمل خداپسندانه ايشان به عنوان واقف بر اساس حديث شريف «الناس علي دين ملوکهم» (مردم پيرو دين حکمرانان خود هستند.) مي‏باشد. بدين معني که اين مسأله به اراده‏ي حاکم اسلامي بستگي دارد و او شاهرخ است.[167] از اينجا مي‏توان به نفوذ و تأثير شاهرخ شاه بر واقفان پي برد(28).
در پايان مقدمه، آياتي از قرآن مجيد در رابطه با ايجاد انگيزه و تشويق به وقف که همانا تهيؤ براي ورود به بهشت است، آورده شده است. «و کسانيکه طالب حيات آخرت باشند و براي آن به قدر طاقت بکوشند البته به شرط ايمان به خدا سعي آنها مقبول و مأجور خواهد بود». [سوره‏ي اسراء آيه‏ي 19]. «اي رسول ما به امت بگو مي‏خواهيد شما را بر زيانکارترين مردم آگاه سازم؟ زيانکارترين مردم آنها هستند که عمرشان در راه دنياي فاني تباه کردند و به خيال باطل مي‏پنداشتند که نيکوکاري کنند». [سوره‏ي کهف آيات 103 و 104] در حالي که نيت درست و صحيح براي وقف امري ديگر است.

اين وقف شامل پنج رقبه مي‏باشد که متولي آنها در همه‏ي موارد به عنوان مولاتي عاليه کبري، جليله کريمه‏ي مشاراليها که همان همسر چقماق، بي‏بي فاطمه است، ذکر شده است. اين موقوفات «در بيرون شهر يزد خارج از دروازه‏ي مهرجرد نزديکي سر ريگ بازار و نزديک مزار (مقبره) سيد قوام‏الدين (29)که جزو ملحقات موقوفات محله دهوک مي‏باشد [168] قرار داشته‏اند.
اين پنج رقبه عبارتند از : [168-170]
الف. مسجد جامع؛ ب. خانقاه؛ ج. آب انبار؛ د. نهر آب؛ ه. چاه آب سرد.
الف. مسجد جامع در واقع مرکز اصلي اين موقوفات و مکمل امکانات رفاهي اهالي محل بود به طوري که در وقف‏نامه بطور مفصل درباره‏ي متوليان و وظايفشان قيد شده است.
ب. خانقاه نيز از ملحقات مجموعه فوق مي‏باشد. بخشي از عوايد موقوفه براي هزينه‏هاي اين خانقاه در نظر گرفته شده تا درآمد آن صرف سکونت تمامي مسلمانان من جمله سادات، علما و فقراي مؤمن و پرهيزگار در هنگام سفر به اين ديار و نيز صرف مخارج سفر ايشان شود. [169]. احمد بن حسين همچنين مي‏نويسد :«در هر روز صبح در اين مکان براي اطعام فقرا آش مي‏دادند» (97-TJY) و اين نکته‏اي است که اوضاع اين موقوفه را بيشتر آشکار مي‏سازد.
ج. آب انبار از ملحقات اين خانقاه بود.(cf. TJY 97)
د. در خصوص نهر آب، طبق اسناد موجود، «نيت اصلي واقفه (بي‏بي فاطمه) حفر نهري بين مسجد و خانقاه بوده تا امکان استفاده از آب قنات جديد فراهم گردد.» [169]
بر اساس مطالب فوق پي مي‏بريم که آب از قنات خيرآباد دهوک جاري شده بود و تا پيرامون مسجد جامع را مشروب مي‏کرد. بنابراين قنات جديد همان قنات خيرآباد دهوک مي‏باشد.
ه. درباره‏ي حفر چاه آب سرد بايد گفت که : روبروي خانقاه [169-70] چاه آب حفر شده تا تشنگان در گرماي شديد بتوانند جرعه‏اي آب سرد بنوشند و رفع عطش کنند. [170]
تمامي اين رقبات موقوفه که در اينجا توضيح داده شد در سال 841 ه.ق توسط بي‏بي فاطمه بنا شده بودند.

در وقف‏نامه املاکي که توسط چقماق و همسرش (بي‏بي فاطمه) وقف شده‏اند، به صراحت از يکديگر تفکيک شده‏اند.

ستاره 1. ساختمان‏هاي اطراف حمام که در داخل شهر يزد بنا شده بودند. (عمارت گرد حمام)؛
ستاره 2. کاروانسراي خارج از شهر؛
به اضافه ستاره 3-6. حقابه‏ي قنات؛
به اضافه 7. عوايد حاصل از منافع بدرآباد (MVRTY) که قريه‏اي نزديک ميبد است(30).

1. املاک اطراف حمام که در داخل و خارج از شهر يزد مي‏باشند.
2. تمام آب و اراضي روستاي محمد در گيلک طبس (31).
3. آسياب يوسف خليل (32)(طاحونه و باغ آن)؛
4. ساختمان‏هايي که بر روي عرصه کاروانسرا بنا شده (مستحدثات عرصه خان)؛
5. منافع حاصل از عوايد روستاي بدرآباد در نزديکي ميبد

داشتن حقابه از هر قنات به نام همان قنات مشخص و معين و به صراحت در وقف‏نامه مشخص گرديده، ليکن در اين مقاله به طور يکجا آورده شده است.(33)هيچ موردي نيست که تمام قنات به يک نفر تعلق داشته باشد بلکه حقابه به چندين نفر اختصاص داشته است. براي مثال چهار نمونه از سهام مشاع حقابه متعلق به چقماق، در اين قسمت آورده مي‏شود:[170-71]
3) مساوي 6 سهم (34)مشاع از اصل مجموع 36 سهم قنات خيرآباد دهوک؛ [Hayrabad-i-Dihuka]
6) مساوي 6 سهم [مشاع] از اصل مجموع 36 سهم قنات خيرآباد دهوک؛
4) مساوي 12 سهم مشاع از اصل مجموع 36 سهم قنات حسن‏آباد؛
5) مساوي 18 سهم [مشاع] از اصل مجموع 36 سهم قنات حسن‏آباد.
قنات حسن‏آباد، تا محله‏ي خيرآباد دهوک جريان داشت [170]. تمام 5/6 منافع (30/36) قنات حسن‏آباد توسط چقماق وقف شده بود. از توضيحات اين وقف‏نامه استنباط مي‏شود که قنات حسن‏آباد ابتدا توسط چقماق خريداري و سپس وقف گرديده و جزو ملحقات محله‏ي خيرآباد دهوک شده است. بعدها بي‏بي فاطمه، آب اين قنات را در محله‏ي دهوک جاري کرد، در وقف‏نامه اصطلاحات ديگري نيز شبيه به حقابه در خصوص نحوه‏ي وقف کردن املاک در روستا آورده شده است. منافع روستاي بدرآباد، در نزديکي ميبد، توسط چخماق و همسرش وقف شده است. به طوري که سهام مشاع از اصل مجموع 28 سهم آن به صورت ذيل بوده است:
موقوفات چقماق چهار و پنج‏ششم مساوي با (هفت) سهم [مشاع]؛
موقوفات بي‏بي فاطمه يازده و يک‏دوم مساوي با (پنج) سهم [مشاع]؛
همچنين امير چقماق و همسرش بي‏بي فاطمه هر کدام به طور جداگانه سهامي از موقوفات اين روستا داشته‏اند سهم آنها بيش از 60 درصد نمي‏باشد. فقط روستاي محمد رديف دوم موقوفات بي‏بي فاطمه تماما جزو املاک وقفي وي بوده ما هيچ اطلاعاتي از نحوه‏ي تملک آن توسط وي يا مسائل حقوقي آن نداريم، زيرا که هيچ يک از اين موارد در وقف‏نامه ثبت و ضبط نشده است. علاوه بر اموال و امکانات اين موقوفات در روستاي محمد که توسط چقماق و همسرش بنا گرديده و از آنها نام برده شد املاک ديگري نيز بر جاي مانده که با اطمينان مي‏توان گفت توسط اين زوج خريداري و سپس وقف شده‏اند.
در اينجا يکي از جالب‏ترين اين موقوفات را بررسي مي‏کنيم و؛ ساختمان‏هايي که روي عرصه خان بنا شده بودند.
در خصوص رديف چهارم موقوفات بي‏بي فاطمه در وقف‏نامه آمده است که اين بناها 9 باب دکان از رقبات شيخ جمال الاسلام‏اند که خارج از يزد بنا شده‏اند. در کتاب جعفري راجع به [يکي از اين بناها يعني] مقبره، اين گونه آورده شده است :
يکي از اولاد شيخ جمال الاسلام، مولانا غياث‏الدين علي منشي بود. وي يکي از زاهدان عصر خويش بود که در زمان سلاطين مظفري شهرت بسيار کسب کرد. وي در سال 83/748 - 1382مقبره‏ي شيخ را ساخت و ساختمان رفيع خانقاه را در نزديکي آن بنا کرد. همچنين نهر آبي را در خانقاه جاري و دالاني با طاقي زيبا جلو درب ورودي مقبره بنا کرد. او همچنين خانه معروف ابرقوئيان را در نزديکي دالان ساخته و آن را وقف مقبره نمود.(121 TY)
گفته مي‏شود شيخ جمال الاسلام از اولاد انوشيروان بود که در سال 084/88-7801 (TY 120,121) از دنيا رفت(35).
گفتني است غياث‏الدين علي منشي به جهت تأليف شرح احوال تيمور در «روزنامه غزوات هندوستان» شهرت يافت(36).
خان ابرقوئيان که ذکر آن رفت (B), همان خانه‏ي ابرقوئيان است. وقف‏نامه نشان مي‏دهد چند باب دکان وقفي ديگر نيز وجود داشت که عوايد آنها صرف هزينه‏هاي مقبره جمال الاسلام مي‏شد که توسط غياث‏الدين علي ساخته شده بود. غياث الدين علي، پسر خود، کمال‏الدين محمود، را متولي مقبره قرار داده بود[172]. در همان محله ، علاوه بر اين دکان‏ها، حجره‏ها و خانه‏هاي ديگري نيز وجود داشت که به گروه‏هاي ديگري از جمله امير قوام‏الدين ابن امير محمد قورچي و استاد شيخ علي رشته‏پز تعلق داشت. از اين مطلب آشکار مي‏شود خود خان قبلا از بين رفته بود و ساختمان‏هاي جديدي در آنجا بنا گرديد، به طوري که به جز چند باب مغازه بقيه از حالت وقف خارج شده بودند.
نه باب دکان که همان املاک وقفي بي‏بي فاطمه (متوليه‏ي موقوفات) بودند طبق يک قرارداد خريد رسمي (مبايعه‏نامه) از بي‏بي خاتون بنت غياث‏الدين علي و دختر بزرگ او سلطان ترکان بنت سبحان‏الدين محمد به مشاراليها واگذار شده بود [172-73]. عرصه‏ي موقوفات مذکور نيز طبق وقف‏نامه و مطابق با قانون به مدت 90 سال توسط عمادالدين مسعود فرزند غياث‏الدين علي و برادر کمال‏الدين محمد (همان طور که ذکر شد وي متولي موقوفات بود) به واقفه يعني بي‏بي فاطمه به صورت اجاره واگذار شد.
بدين ترتيب، فرزندان غياث‏الدين علي توليت موقوفات را با محور قرار دادن مقبره‏ي جد خود بر عهده داشتند. هر چند به نظر مي‏رسد که آنان موقوفات را همچون املاک خويش دانسته، در آنها دخل و تصرف مي‏کردند. بي‏بي فاطمه عرصه را به مدت 90 سال اجاره و اعياني موقوفات را نيز خريد و به نام خود وقف کرد. بدين ترتيب مالکين املاک مجاور نيز به همان روش عمل نمودند.
قبلا در بحث راجع به حمام احمد بن حسين گفته شد که حمام مذکور روي عرصه کاروانسرايي که متعلق به موقوفات رشيدي بود بنا شده و اجاره‏ي آن طويل‏المدت بود. در پايان وقف‏نامه بعد از فهرست اموال وقف، چنين آمده است :
هر سهمي که (حصه) در اين وقف‏نامه قيد و توضيح داده شده، من جمله منازل، غرفه‏ها... اشجار و نهرها، جزو ملحقات موقوفه بوده و طبق قانون و عرف محل به نام موقوفه ثبت شده‏اند. بنابراين عرصه‏ي [حمام] داخل مجموعه و حمام بيرون شهر از اين قاعده مستثني مي‏باشند (37)عرصه‏ي اين دو باب حمام استجاري بوده و اعياني اين دو حمام توسط ايشان ساخته شده است.[175]
اين مسئله روشن مي‏سازد که نه تنها عرصه‏ي (زمين) حمام داخل شهر بلکه عرصه‏ي حمام خارج از شهر نيز اجاره‏اي بوده است. متأسفانه از جزئيات و نحوه اجاره‏ي عرصه اطلاعاتي در دست نيست ليکن احتمال دارد که آن را هم طويل‏المدت (90 ساله) اجاره کرده بودند (38)؛ زيرا مدارک به دست آمده قانوني و ثبتي نشان مي‏دهند که اراضي و ساختمان‏هاي موقوفه قبل از وقف شدن متعلق به اشخاص ديگري بوده و اسناد رسمي ملک‏هايي که فقط يک مالک داشته است، مربوط به حقابه‏ي قنات‏هاي متعلق به چقماق و بي‏بي فاطمه، يک پارچه روستا در نزديکي ميبد و يک روستا نيز در خارج از يزد مي‏باشد. حتي در مورد املاک داخل شهر نيز عرصه موقوفات امير چقماق و زوجه‏اش اجاره‏اي و فقط اعياني متعلق به موقوفه بوده و اجاره‏ي طويل‏المدت مانعي براي واگذاري و فروش به غير بوده است.(39)(در غير اين صورت در وقف‏نامه ثبت نمي‏گرديد) و اين بهترين شيوه براي حفظ و نگهداري موقوفات و جلوگيري از تصرف و تجاوز به آنها محسوب مي‏شده است. شايد همين دليل سبب شده که در وقفنامه از قنادخانه و ساير موقوفاتي که در اين مقاله معرفي شدند نامي به ميان نيامده باشد.

به صراحت از شمس‏الدين محمد پسر چقماق به عنوان متولي (40)نام برده شده است. در اين دوره، وظيفه‏ي متولي همان طور که در ذيل خواهيم ديد شامل مشرف و ناظر بود. متولي نسبت به استفاده از عوايد دارايي‏هاي موقوفه مسؤول بود:
الف. متولي مسؤول پيگيري و جمع‏آوري عوايد (محصولات) و اجاره‏ي املاک، افزايش درآمد و اجاره دادن رقبات (41)است؛
ب. تعمير، حفظ و نگهداري رقبات؛
ج. پرداخت حقوق کارکنان را به عهده دارد [176].

گفتني است واحد پول رايج در آن دوره، دينار نقره و واحد وزن مثقال بوده است که هر سکه 2 ديناري معادل يک و يک دوازدهم مثقال بود. وظايف و حق‏الزحمه و دستمزد ساليانه‏ي کارکنان موقوفه هم تعيين شده است [176-78].
ضمنا فعاليت‏هاي مدرسه و مسجد نيز به يکديگر مرتبط بوده است. ساير مصارف ساليانه‏ي موقوفه نيز در وقف‏نامه از اين قرار است :[178]
الف. اطعام (سفره و آش) جهت فقرا و زائران خانقاه مساوي 3000 دينار؛
ب. خريد نقل و حلوا (شيريني) براي شرکت کنندگان در نماز مغرب مساوي 100 دينار؛
ج. هزينه شمع براي روشنايي مسجد و خانقاه مساوي 180 دينار.
بدين ترتيب از ميزان عوايد مصرفي در جهت تأمين آش صبح و شام که احمد بن حسين در نظر گرفته بود، مي‏توان آگاه شد.

پس از آنکه متولي مسؤوليت مستغلات و اداره‏ي امور موقوفات را قانونا به عهده گرفت (عاليجناب شمس‏الدين محمد) حقوق وي، مشرف و ناظر بايد يک ششم کل عوايد موقوفه در نظر گرفته شود.[178].
و در صورتي که پس از انجام هزينه‏ها از عوايد چيزي باقي ماند يک سوم آن به متولي قانوني و يک ششم بقيه جهت خريد رقباتي ديگر و يا افزودن سهم و يا حصه براي موقوفه در نظر گرفته شود [178].
بنابراين حقوق متولي يک ششم کل عوايد و يک سوم از باقيمانده‏ي عوايد پس از کسر هزينه‏ها تعيين مي‏شد.

رقبات موقوفه نبايد بيش از سه سال به اجاره واگذار شوند (توسط يک يا چند قرارداد) و مستأجر بايد از بين اشخاص صالح انتخاب شود [178].
سه سال اجاره بدين سبب در نظر گرفته شده تا مبادا مستأجر نسبت به موقوفات ادعاي مالکيت نمايد.
هر چند وجود چقماق از اجاره‏ي بلندمدت سود جست و اين مطلب نکته‏اي جالب براي فهم علت ماندن چخماق در يزد است.

پس از آنکه مقرر گرديد غير از متولي هيچ کس حق دخالت در امور موقوفه را ندارد شرايط جانشيني وي پس از مرگ او تعيين مي‏شود. بدين ترتيب که از بين فرزندان ذکور، شمس‏الدين محمد، ارشد آنها به عنوان متولي، پسر وسطي به عنوان مشرف و کوچکترين آنها به عنوان ناظر موقوفات انتخاب گردد [178-179]. همچنين به عنوان [حق‏السعي] يک ششم از کل عوايد و يک سوم باقيمانده پس از کسر هزينه‏ها طبق شرايط فوق براي اداره کنندگان موقوفه و فرزندانشان بدون هيچ گونه تفاوتي در نظر گرفته شود [179].
اما چنانچه بيش از دو فرزند نداشته باشد مسؤوليت اداره‏ي امور موقوفه بين آنها تقسيم شده و حقوقشان نيز به طور مساوي پرداخت شود. اين مسؤوليت، نسلا بعد نسل در بين فرزندان تا انقراض خاندان آنان ادامه خواهد يافت. با توجه به اينکه توليت موقوفه با اولاد ذکور بوده، انتظار اين است که اداره‏ي امور موقوفه در بين فرزندان چقماق باقي بماند ليکن در صورت انقراض اولاد ذکور، توليت به اولاد اناث مفوض مي‏گردد.[179] در پايان براي تکميل و رسميت يافتن وقف‏نامه:
سجل تأييديه‏ي علما [179-80]، سجل محرر [180] تاريخ وقف [180]، سجل واقف [180] و سجل شهود [180] لازم است. وقف‏نامه در آخر ربيع‏الاول سال 1445/7/849/ توسط «محمد بن مسعود ابن‏محيي ابن ابي» ملقب به «قطب الحجة» نوشته شده و توسط پنج تن از علما(42)تأييد شده است. علاوه بر آنها، واقفان، محرر و شهود [180] وقف نيز بر وقف‏نامه‏ي سجل نوشته‏اند که در [حواشي سند] مشخص است.
بررسي متن وقف‏نامه آشکار مي‏سازد که اولين هدف چقماق و همسرش بي‏بي فاطمه، حفظ اموال و دارايي خود براي فرزندانشان بوده است. توليت موقوفه با فرزندان ذکور آنها بوده(43) و مشرف و ناظر موقوفه نيز غير از اولاد آنها نبوده است.
حقوقي که از عوايد موقوفه به آنها تعلق مي‏گرفت مشخص و مقدار آن يک ششم از کل عوايد و يک سوم باقيمانده پس از کسر هزينه‏ها تعيين شده بود. همچنين در وقف‏نامه بر افزايش تعداد رقبات از محل دو سوم عوايد پس از کسر هزينه تأکيد شده است.
نحوه‏ي پرداخت حقوق کارکنان و چگونگي اطعام در وقف‏نامه مشخص اما اداره‏ي موقوفاتي که عوايد آنها براي هزينه‏هاي مسجد و... در نظر گرفته شده در درجه‏ي دوم اهميت بوده و در متن وقف‏نامه نيز جزو وظايف بعدي متولي عنوان شده است. هدف اوليه بي‏بي فاطمه از وقف اموال خويش نيز آشکارا مشخص و معلوم است. انگيزه‏ي اصلي از وقف حفظ ارثيه‏ي فرزندانش در نظام تعدد زوجات جامعه‏ي آن روز بوده است. علاوه بر اين ، مقبره‏ي باشکوه وي نيز در وسط مجموعه‏ي وقفي ساخته شده است(44).
بنابراين، آن گونه که جعفري و احمد بن حسين دو مورخ عصر آن روز نگاشته‏اند: هيچ ترديدي نيست که از ابتدا، چخماق مسجد را به نام خود ساخته و نيز توسعه‏ي محله دهوک توسط او آغاز شد و مجموعه‏ي تجاري (دکاکين و...) که براي فرزندان خود و بي‏بي فاطمه به ارث گذاشت جزو ملحقات موقوفه بوده است. وي پس از وقف اين املاک براي مدتي به هرات رفت و اين سفر انگيزه‏ي وي را براي ثبت رسمي اين موقوفات تقويت کرد.
شرح رقبات موقوفه که در وقف‏نامه درج شده نشان دهنده‏ي ميزان ثروتي است که چقماق و بي‏بي فاطمه در يزد داشتند، و نمونه‏اي براي ما فراهم مي‏آورد تا [دريابيم] شکل و صورت ثروت يک امير در دوره‏ي تيموري چه‏گونه بوده است.
مي‏دانيم که اين زوج تمام اموال خود را وقف نکرده‏اند. اما از اين نظر که هدف اوليه‏ي آنها از وقف، حفظ اموالشان براي فرزندانشان بوده، اموال وقفي‏شان احتمالا شامل قسمت عمده‏اي از دارايي‏شان در يزد بود.
بررسي املاک اين زوج نشان مي‏دهد که آنها به هيچ وجه جزء زمين‏داران بزرگ نبودند. زيرا حتي در سهام حقابه‏ي قنات که بخش عظيمي از درآمد آنان را تشکيل مي‏داد با ديگران شريک بوده‏اند. منبع اصلي ثروت چقماق ، املاک تجاري از جمله دکاکين و کاروانسراي موقوفه‏ي محله‏ي دهوک و همچنين کارخانه غير وقفي قند بوده که آنها را پس از مرگ به ارث گذاشت. به غير از حمام که ملک زنش بود تمامي ساختمان‏ها توسط چقماق بنا شده و قبل از وقف جزو اموال شخصي وي محسوب و منافع حاصل از آنها خاص خودش بوده است. ساختمان مسجدي که در مرکز محله قرار داشت با گذشت زمان جزو رقبات موقوفاتي شد که توسط بي‏بي فاطمه به ثبت رسيده است. توسعه‏ي اين محل در خارح از محدوده‏ي شهري از اقدامات شخصي امير چقماق در جهت ايجاد رفاه ساکنين انجام گرفت در حالي که انجام اين کار به عهده‏ي مسؤولان شهر بود و در واقع گسترش اين قسمت از شهر، به صورت منطقه‏ي تجاري توسط چقماق انجام شده است (45).
در متن وقف‏نامه چند بار تأکيد شده که اموال و دارايي‏هاي اين زوج، حاصل از قرارداد رسمي و قانوني بوده که با ديگران داشته‏اند. اين امر براي قانوني کردن مالکيت اموالي که توسط اشخاص طبق قوانين اسلامي وقف مي‏شد ضرورت داشت تا شخص بتواند پس از مرگ، دارايي خويش را براي فرزندانش به ارث بگذارد. اين مسئله رعايت حقوق اشخاص و عدالت اجتماعي افراد جامعه متمدن آن روز را بر اساس قانون نشان مي‏دهد (46)از اينجا مي‏توان به استفاده‏هاي مختلف دولتمردان از موقعيت‏هايي که در حوزه‏ي حکومتي داشتند پي برد و علت طولاني بودن مدت اجاره‏ي اسناد رقبات موقوفه نيز همين بوده است. ليکن نمي‏توان، اطلاعات ديگري از جزئيات موقوفات يزد و حتي فرهنگ جغرافيائي منطقه به دست آورد. جعفري و احمد بن حسين در اغلب نوشته‏هاي خود از پيشرفت و عمران و آبادي يزد در دوره‏ي شاهرخ شاه تيموري سخن به ميان آورده‏اند. در همين ارتباط جعفري نوشته است:
«اخيرا ديده شده که ده هزار خانه، دکان، حمام، مدرسه، خانقاه و باغ در شهر ساخته شده است.» (TY 3)
احمد بن حسين نيز در خصوص بهبودي اوضاع در مناطق روستايي نوشته است : «توسعه و گسترش به حدي رسيده که اهالي روستا و کشاورزان، محصولات خود (گندم، پنبه و ميوه) را با اسب و قاطر براي فروش به شهر مي‏آورند، لباس‏هاي کتاني و زربفت مي‏پوشند و بر سفره‏هاشان مرغ و برنج مي‏گذارند.»(47) (891 TJY) حداقل، يکي از دلايل اين توسعه و گسترش را فعاليت‏هاي اقتصادي امير چقماق بايد دانست که خود را با تمدن شهري هماهنگ نمود، به قانون احترام گذاشت و از اين رهگذر نه تنها خود را به عنوان دولتمردي برجسته مطرح کرد بلکه منافعي نيز کسب نمود. اقدامات امير چقماق و همسرش را فقط مي‏توان به عنوان نمونه‏اي از فعاليت‏هاي يک امير در يک منطقه (يزد) مطرح نمود. براي آگاهي بيشتر از واقعيت‏هاي جامعه متمدن شهري در دوره‏ي تيموريان، لازم است از مناطق و شهرهاي ديگر نيز اطلاعاتي جمع‏آوري کرد.
شايد با اطمينان بتوان گفت در موقوفات امير چخماق حداقل از قرن پانزدهم تا اواخر قرن نوزدهم، عمل به وقف شده باشد. به هر حال در اين مجال، ادامه‏ي مطالعه‏ي جزئيات اين دوره امکان‏پذير نبوده و انجام اين مهم، فرصت ديگري را مي‏طلبد(48).

پی نوشت:

1- مسجد چقماق، به عنوان نمونه‏اي از آثار باقي‏مانده از آثار باستاني تيموريان، محققان هنر معماري را به خود جذب کرده است.Reneta Holod Tretiak در مقاله :
The Monument of yazd , 1300-1450: Architecture, Patronageand setting, Ph.D. dissertation, Harvard university , 1972, 101-02; Lisa Golombek and Donald Wilber eds. The Timurid Architecture of Iran and Turan, Princeton: Princeton university press, 1988, 421-24.
2- نامش بر اساس وقف‏نامه چنين توضيح داده مي‏شود که لقب او مطابق با آثار تاريخي که از وي بر جاي مانده جلال‏الدين بوده ليکن در وقف‏نامه لقب پدرش، جلال‏الدين عنوان شده است.Ando هيچ اشاره‏اي به چقماق شامي نداشته است :
Toyoshi - kenkya 43. 1985 88-12-3. German version: Das corps der timuridishen Emire unter sahruh, Zeitshrift der Deutschen Morgenlandischen Gesellxchaft 139 1989: 386-96.
3- تحقيقات درباره‏ي نواحي ايران در دوره‏ي حکومت تيموري از ديدگاه «بررسي تاريخ ايرانيان» بيشتر از آن رو مورد توجه بوده است که به لحاظ تاريخي قبل از دوره صفويه قرار داشته است. اما تحقيق Aubin نسبت به ساير پژوهش‏ها واقعي‏تر مي‏نمايد. در هر حال تحقيق اخير، پيرامون جامعه شهري و زمان آن قرن 15 و 16 مي‏باشد.
R.Rosmarie Quiring-Zoche, Isfahan im 15. und 16
Jahrhudert Freiburg: Schwarz, 1980.
Masahi Haneda.
The Huzants: History of Distinguished Family of Isfahan from the 15th to 17th century. in Japanese
Shigaku-zasshi 96/1 1987: 37-38. French Version: La famille Huzani d Isfahan 15e-17e siecles Studia Iranica 18 1989.
مناطقي که در دوران تيموريان مورد مطالعه‏ي تاريخي قرار گرفته فقط مراکز حکومت آنها يعني هرات و سمرقند بوده است.
از ميان آنها Terry Allen هرات را پس از آنکه شاهرخ به عنوان پايتخت برگزيد، موضوع تحقيق خود انتخاب کرده و آثار تاريخي و اسلامي شهرها و مناطق هرات را مد نظر قرار داده است و سعي دارد تا نمونه‏هاي اجتماعي و روابط اقتصادي بين علماء و حکام يا امراء در جامعه‏ي شهري را از طريق وقف بيان نمايد.
Terry Allen , A Catalogue of the Toponyms And Monuments of Timurid Herat Cambridge , Mass ,: Aga khan program for Islamic Architecture, 1981; idem. Timurid Herat Wiesbaden: Reichert,1983, 36-45: cf. Shiro Andos Japanese review in Toyoshi-kenkyu 44/4 1986: 166
اسناد و مدارک وقفي يکي از استوارترين و مستندترين منابع تاريخي براي دستيابي به موقعيت اقتصادي اجتماعي واقفين است؛ ليکن متأسفانه نتيجه اطلاعات اين نويسنده اثبات نشده، زيرا کليه‏ي اطلاعات فوق را که در خصوص بانيان اين ساختمان‏ها است، جمع‏آوري نکرده است. اهميت اسناد وقفي خواجه احرار از طايفه نقشبندي در سمرقند در مقاله‏ي
Eiji Mano , Recent studies on the Naqshbandiya Isuramu-sekia 21 1983: 45-51 (به زبان ژاپني) بيان گرديده است.
مدارک مذکور اخيرا توسط ,Masatomo kawamoto, در مقاله‏ي ذيل مورد بررسي قرار گرفته است :
A waqfiyya of khwaJa Ahrar: A study of waqf , Jinbun-gakuho 63 1989: 53-68
و همچنين در مقاله‏يNaqshbandi order Sekaishieno toi. Vol. 4 Tokyo : Iwanami: 1989, 190-96
" نيز مورد بررسي قرار گرفته است.
هر چند فقط موقوفه مير علي شير در هرات شناخته شده است.
ر.ک.‏
Kazuyuki Kubo, Herat in the early sixteenth century: under the region of two rising dynasties shirin 71/1 1988: 146, n.28
همچنين ر.ک.
Maria Eva Subtelny , The waqfiya of Mir Ali sir Naval as Apologia , Journal of Turkish studies 15 1991: 257-286.
4- بر طبق اسناد معتبر.[ر.ک. جدول تاريخي] اوضاع جغرافيائي، تاريخي يزد که در نيمه‏ي دوم قرن هفدهم نوشته شده، دوري چقماق از يزد در يک دوره‏ي زماني مورد سؤال است.(Jm I: 169-170; Jm III: 740-41)
اطلاعات دوره پادشاهان عثماني مبهم بوده و گفته مي‏شود که مملوک آن دوره همان YNKCRY AQASY است (961:JM I). و احتمال مي‏رود که شرف‏الدين علي يزدي، وي را شخصا مي‏شناخت: C. F . jOHN E. woods, The Rise of Timurid Historiography, Journal of Near Eastern studies 46 1986: 99 ff.
5- در ارتباط با تاريخ يزد و نيز تاريخ جديد يزد ر.ک. به مقاله (به زبان ژاپني):
Akio IwatakaThe Waqfs of the Nzam Family in Fourteenth CenturyYazd Shirin 72/3 1989: 3,4 n. 8, 6n.20.
6- از متن تاريخ کبير فقط بخش (TK/tx) و قسمتي از شرح احوال دذ (TK/bio) در لنينگراد Ms چاپ شده است.
Timurid Historiography, 107; wladimir Ivanow, Concies Descriptive Catalogue of the Persian Manuscript Calcutta, 1924, 4
اين مؤلف از ترجمه‏ي آلماني اين اثر که از سال 1405 به بعد را شامل مي‏شود، استفاده کرده است.
7- براي آشنايي با زندگي تاريخي و جالب ابن‏شهاب (متخلص به شاعر منجم) نويسنده جامع‏التواريخ حسني ر.ک (صفحه 13-15 مقدمه) ;Aubin, Deux sayyids, 17-19; JTH وي ابتدا در ارتش يزد خدمت مي‏کرد. (ر.ک يادداشت شماره 11 قسمت پايين صفحه همان جامع‏التواريخ حسني : 28 ،24،15 و...) احتمالا زماني که چخماق به يزد عزيمت و در آنجا منصوب گرديد، او به کرمان رفت و حدود 30 سال «عامل و ضابط و عامد و وظيفه‏خوار وقف» در آنجا بود. (جامع‏التواريخ حسني : 94). در همان حدود 14 سال تحت نظر حاجي محمد ابن‏گونا شيرين بود تا سال 1450/854 (جامع‏التواريخ حسني : 2) که وي از دنيا رفت و پس از آن به خدمت ابوالقاسم بابر ابن‏بايستفر درآمد و کتاب جامع‏التواريخ حسني نيز او را معرفي کرده است (جامع‏التواريخ حسني : 139).
8- تاريخ کبير نسبت «ايجي» را اضافه مي‏کند97,101 TK/tr). چقماق همچنين زوجه‏ي ديگري به نام پابند سلطان (معروف به بايکا سلطان) داشت 244 TJY. بايکا سلطان خواهر سلطان محمد بن بايسنقر بن شاهرخ و در نتيجه دختر بزرگ شاهرخ بود.231 TJY وي بر خلاف بي‏بي فاطمه، شخصا هيچگونه فعاليتي نکرد. تاريخ ازدواج هيچکدام از آنها مشخص نيست.
9- امير فيروز شاه در همان زمان در ابرقو حاکم بود.
10- Aubin شرح مفصلي را ارائه داده است :. , Aubin Deax sayyids, 39-50.
11- «من در فقر به سر مي‏بردم و در لشگر در يزد و ابرقو تفنگچي بودم و 450 نفر به عنوان تخش‏انداز و رعدانداز (جامع‏التواريخ حسني : 42) به فرمان من بودند».
12- در يکي از نسخه‏هاي ديوان رومي استانبول 1980 (veliedden) که در سال 818 در ماه محرم تکميل شد، کتابي است که به مهر محمد «محمد الجقماق» ممهور گرديده است. احتمال مي‏رود اين نسخه براي ارائه به اسکندر ابن شيخ عمر که در جنگ بين عراق و فارس از شاهرخ شکست خورد، چاپ شده باشد.
Hellmut Ritter , Philologika XI, Moulana Galaladdin Rumi and sien Kries , Der Islam 26/2 1940: 147; idem Philologika XI, Maulana Galaladdin Rumi und sien Kreis Fortsetzung und schluss, Der Islam 26/3 1942: 240 n . 1; Jean Aubin, Le mecent timouride a chiraz , studia Islamica , 8 1957: 77n.6.
Aubin معتقد است که اين شخص چقماق نبود بلکه پسرش شمس‏الدين محمد بوده است. اين مسئله نشان مي‏دهد که چقماق و خانواده‏اش بايد قدرت را در اين ناحيه بدست آورده باشند و اين در حدود همان سالهايي بوده که اين نسخه از کتاب، چاپ شده است.
13- پس از بازگشت به يزد، در سال 846 ه.ق (774 Ms) به عراق اعزام و در زمستان همان سال به خدمت سلطان محمد در قم رسيد.(اواخر سال 1342 و آغاز 1343) (TJY 231-32; TK/tx 566; / tr 116-17).
بنابراين مراجعت مير چقماق به يزد بايد همان سال اتفاق افتاده باشد. اگر چه در TJY به تاريخ آن اشاره نشده است.(زمان اين واقعه تاريخي اشاره به همان سال دارد.).
14- چقماق و گوناشيرين به طرف مناجان حرکت کردند تا به صيف‏الدين حکمران هرمز که از شاهرخ امداد خواسته بود کمک کنند. گوناشيرين در اين سفر از دنيا رفت. (Aubin, Deux sayyids , 52-53)
همان طور که در پي‏نوشت شماره 8 ذکر شد، چقماق با دختر بزرگ شاهرخ ازدواج کرد.
15- در «TJY» باغ لستان آورده شده است. «جايي که حکام و امراء يزد زندگي مي‏کردند.» (منزلگاه حکام يزد) (211 TJY).
16- در سال 799 ه. ق 1396-97 در دوران حکومت تيمور ساخته شد (39 TY)؛ و توسط اسکندر ابن شيخ عمر در سال 808 ه. ق توسعه يافت و بخش وسيعي از شهر را دربر گرفت.
17- به استناد فرهنگ جغرافيايي قرن 17 يزد، اين ديوان‏خانه در سال 1428/831- 1427 بنا گرديد. (JMI 174; JM III 741).
18- در بين موقوفات يزد (شماره 423 طبق نظر مورخين)، کاروانسرائي که دست‏فروشان در آن البسه مي‏فروختند (کاروانسراي بزازي) در ميدان اصلي يزد به نام ساقي کبير (داخل بلده يزد) قرار داشت.(88 VNR)
مسجد جامع يزد در مرکز شهر و در ميدان اصلي ساخته شده بود.(Iwatake , Njzam Family 35 n.4).
19- نسخه‏اي در ارتباط با بناء اين مسجد موجود است. ر.ک، ايرج افشار، يادگارهاي يزد، ج 2، معرفي ابنيه‏ي تاريخي و آثار باستاني شهر يزد، [تهران : انجمن آثار ملي، 90/1354/1975- 189]
در اينجا مالک اين ساختمان بي‏بي فاطمه معرفي گرديده و ساخت و تکميل آن نيز به نام وي در ماه رجب 841 ه.ق ثبت شده است. (27 / 1 / 1438- 29 / 12 / 1437) تاريخ تکميل خانقاه در 79 TJY نوشته شده و چاه آب سرد در 224 TJY ثبت شده است. به استناد منابع تاريخي - جغرافيائي زوجه‏ي چقماق اموال زيادي داشته ليکن اکثر آنها در فهرست دارايي‏هاي خود چقماق آورده شده‏اند.
JMI 174: JMIII 741 TY 41 TJY 91-92: 1405-6 cf. Aubin Lemecenta, 76.
20- سابات به معني دالان سرپوشيده است. مترجم.
21- در آن ايام، خواجه حاجي علاءالدين قنادي و سه برادرش که به شغل شکرريزي مشغول و از افراد سرشناس يزد بودند در سرريگ ، خارج از يزد قنادخانه‏هايي بنا کردند. اين قنادخانه‏ها به خصوص در کنار بناهاي تيموري و در منابع تاريخ جغرافيايي يزد آورده شده‏اند. و به نظر مي‏رسد در آن زمان شکرريزي يکي از مشاغل پرسود بوده است.(TY 70; TJY 112-13).
22- در سال 1446/850 در رکاب سلطان محمد از يزد ديدن کرد و قوانين دولت را در آنجا حاکم نمود. در آن زمان شمس‏الدين محمد، به جهت وجود پدرش،«والي» (حاکم) يزد بود. (236 TJY)
در 855 ه. ق شمس‏الدين محمد توسط بابر به يزد اعزام گرديد. در همان ايام وي تصميم گرفت پسران خود احمد و اليکا را که تحت نظر پدرش بودند به عنوان قائم‏مقام انتخاب نمايد.
23- فهرست اموال و دارائي‏هاي محمد فرزند چقخماق نيز در تاريخ جغرافيائي يزد آورده شده است.
وي در قلعه‏ي مبارکه دارالقرآن را بنا کرده و 30 باب دکان (98 TJY) در بازار نزديک دروازه يکي از مبادي ورودي شهر ساخت. (TJY 26). اين ابنيه علاوه بر امکاناتي بود که پدر و مادرش بنا کرده بودند وي همچنين باغي با درختان فراوان جدا از باغ لستان ساخته که با نام Bayga سلطان به ثبت رسيد.(98 TJY).
24- Allen, A catalogue, 1212.
25- وجود مدرسه‏ي چقماق شامي توسط Kubo Kazuyuki به من يادآوري شده که از اين بابت از وي تشکر مي‏کنم. در فهرست «آثار تيموريان در هرات» اثر Allen تاريخ احداث اين مدرسه، سال 833 ه. ق ذکر شده است.
26- تصاوير مربوط به بخش ابتدائي و انتهائي پاراگراف به VNC/b 107-8:/c 163-164 پيوست است. هر چند هيچ گونه اطلاعاتي درباره‏ي اندازه‏ي متن در دست نيست و اطلاعات تنها مبتني بر نسخه موجود است.
27- با توجه به صورت مدارک وقفي، فهم مطالب مندرج در آنها آسان است. ر.ک.» Kawamoto A waqfiyya.
28- از ميان ابنيه‏اي که به نام شاهرح مانده مسجد جامع (ر.ک. يادداشت شماره 19)، چشمه آب الحاقي چاه آب سرد (159 TY) و حمام در داخل شهر (99 TJY) را مي‏توان نام برد.
در شروع اين وقف‏نامه، همراه با آيه‏اي از قرآن سخناني از علي بن ابيطالب [168] آورده شده در حالي که در حاشيه‏ي وقف‏نامه چشمه آب فهرستي از اسامي 12 امام نوشته شده است.(159 TY).
29- اين آرامگاه از اماکن احداث شده توسط خاندان نظام است که در اواسط قرن پانزدهم زيارتگاه سيد لقب گرفت. (Iwatake, Nizam Family, 6,9 n.8).
30- ستاره نشان دهنده‏ي فعاليتهاي ساختماني امير چقماق در يزد مي‏باشد و به اضافه نشانگر املاکي است که خريداري و وقف شده است.
31- طبس گيلک در امتداد جاده (کوير بزرگ) بين يزد و هرات واقع شده (ناحيه شرق کوير) و تنها ملکي است که در يزد قرار نگرفته است.
32- VCN/a877; B 111; / C 172 آسياب يوسف جليلي ذکر شده است و در کتب TJY 99,218,TY150 «آسياب يوسف خليل» ثبت شده است.(طاحونه و آسياب با يکديگر مترادف‏اند) بويژه در 99 TJY بر موقوفه بودن آن تاکيده شده است. امير يوسف خليل در زمان تيموريان داروغه يزد بود (175 TJY)؛ اين مسئله بر اساس رونوشت نسخه. ZNY/fac 439 b نيز مي‏تواند مورد تأييد قرار گيرد.
اگر چه در TJY از آسياب‏هاي ديگري به نام آسياب «يوسف خليلي» و در379 ZNY/tx به نام يوسف جليل نام برده شده ليکن من در اينجا همان «يوسف خليل» را به کار مي‏برم.
33- در ارتباط با کاربرد کلمه‏ي حقابه (و سيستم آب رساني) در يزد، ر.ک.
Michal E. Bonine, From Qanat to kort, Traditional irrigation Teminology and practices in central, Iran 20 1982: 145-59 based on surveys conducted in 1970-71 and 1977.
تنظيم حقابه براي هر قنات بطور مستقل انجام مي‏گرفته است.
34- «سهم» در اينجا به عنوان اصطلاح وقفي و به معني نسبت مالکيت از اموال به کار برده شده است. (همچنين در توزيع سهم‏الارث و يا سرمايه و بخشي از سود معامله‏اي که به اشخاص و يا موقوف عليهم تعلق مي‏گيرد، از آن استفاده مي‏شود).
«اصل» يا «قسمت» جزئي است که بر طبق آن دارائي را تقسيم مي‏کنند، مثلا 6 از 36 سهم، يک ششم مال است. مشاع،«سهام قسمت نشده از کل دارايي را گويند». ر.ک:.
Joseph schact , An Introduction to Islamic Law oxford: clarendon press. 1964, 170, 302; kawamoto, A waqfiyya, 63.
35- نام «جمال الاسلام بن مسعود بن جمال الاسلام» در بين اسامي ثبت شده بعنوان شهود، بدون ذکر تاريخ ديده مي‏شود البته واضح است که قبل از اواسط قرن 14 بوده که به ملحقات وقف‏نامه‏اي متعلق به خانواده نظام سجل شده است. اين مطلب نشان مي‏دهد که يکي از افراد خاندان غياث‏الدين به بستگان پدر و يا نسل پدر بزرگش تعلق داشته است که نامش پس از عنوان کلمه‏ي شيخ آورده مي‏شد.ر.ک.Jkh/ a205; / b 554.
36- ر. ک :. kzuhide Kato , Timurs Military Expedition to India (به زبان ژاپني)
Rekishiniokeru Bunmeino Shoso Tokyo ; Tokaidaigaku Shuppankai, 1974, 175-88; woods, Timuris Histography, 93 ff.
37- «سواي عرصه [حمام] داخل شهر و حمام خارج».(.VCN/a880;/b113;/c175) آن قسمت از متن که در [] نوشته شده فقط در VNC/a قابل دسترسي است.
38- در تاريخ جغرافيايي يزد قرن هفدهم، بخش مربوط به «تواريخ قديم و جديد يزد TY,JYT «، اجاره‏ي عرصه‏ي حمام داخل شهر يزد 90 ساله ثبت شده است.» (175 JMI).
39- بعدها، مدت اسناد اجاره به 99 سال تغيير و عموميت يافت.(Lambton, Landlord, 115,232-33).
40- متولي منصوص : شخصي که نام وي در وقفنامه به صراحت آورده شده است.
41- در ارتباط با لغت «رقبات» ر.ک.
Vladimir Minorsky , Bulletin of the school of oriental studies 9 1938: 953 n.3; Lambton, Landlord, 459-60 the soil and Proprietary rights over the soil
به معني «اموال وقف» ترجمه شده است.
42- مهر دو نفر از معتمدين و روحانيون بر روي رونوشت وقف‏نامه مشاهده نمي‏شود. محمد بن ضياءالدين محمد بن مجدالدين حسن الرازي و مجدالدين حسن بن شرف‏الدين حسين بن مجدالدين حسن الرازي از وابستگان خاندان معروف رازي در يزد بودند که حضور آنان در حکومت به زمان صدارت رشيدالدين بر مي‏گردد. (TY 92 ff, TJY 134ff) پدربزرگ و جد مجدالدين حسن بعنوان قاضي دربار معروف بود و کتب بسياري در باب قانون نوشت. (در سال 1385-86 [787] از دنيا رفت). (122 TY) اجدادشان از مالکان اصلي چهار سهم از حقابه متعلق به اموال موقوفات چقماق بودند.
43- احمد بن حسين مورخ، بويژه در اين باره مي‏نويسد : «وي اطلاع يافت که اداره‏ي امور موقوفه و توليت آن به نام پسرش شمس‏الدين محمد ميرک و فرزندان وي است.» (100 TJY).
44- هر چند در مدارک ثبت شده معاصر نوشته نشده، ليکن گنبدي به عنوان مقبره‏ي وي (بي‏بي فاطمه) در گوشه‏اي از خانقاه بنا گرديد که هزينه‏هاي آن از محل درآمد موقوفه تأمين مي‏شد. اين بانو در همان جا مدفون گرديد. (177 JMI) اطلاعي از محل مزار چقماق در دست نيست ليکن احتمالا وي در مدرسه‏اي که به نام خودش در هرات بنا کرد دفن شده باشد. (45-38." Iwatake Nizam Family).
45- مشهور است که شاهرخ و خواجه احرار در ساختن کاروانسرا سرمايه‏گذاري کردند.
46- Barthold به اهميتي که شاهرخ براي قوانين اسلامي (شريعت) قائل بود اشاره مي‏کند. اين نکته‏اي است که در سطوح مختلف نياز به بررسي و اثبات دارد، اما نمونه حاضر يزد با اين مسئله هماهنگ است..
47- Lambton با توجه TJY اين موضوع را متذکر مي‏شود و بر اساس کپي ناخوانا از نسخه يزد، ترجمه‏اي ارائه مي‏دهد. (100-99,Lambton Landlord)، هر چند وي (نويسنده) به اشتباه اين سند را به دوره‏اي که يزد تحت حکمراني شرف‏الدين مظفر بن محمد بن مظفر (شاه مظفر) بوده نسبت مي‏دهد. اين حاکم در سال 754/1353 وفات يافت؛ در اين سند از اين دوره به عنوان دوران حاکميت «پادشاهي عالم پناه» سخن گفته شده است. پادشاه منظور همان شاهرخ بوده که بلافاصله پس از نام او شاه آورده شده است. (98-197 TJY).
48- Akio Iwatake اين مقاله را در رساله‏اي تحت عنوان :.
Tic Continuity of Waqf in Iran : A Case of Amir Chaqmaqs Waqf in Yazd in Japanese Isuramu-sekai 2 1993: 1-19.

منبع: ميراث جاويدان