نویسنده: محمّد مهدی امینی




 

محمدرضا، دومین و آخرین شاه از سلسله‌ی پهلوی، همراه با اشرف، خواهر دو قلوی او، در چهارم آبان 1298 (1) در محله‌ی سنگلج تهران به دنیا آمدند. پدرش رضاخان میرپنج (سردار سپه و رضاشاه بعدی) و مادرش تاج الملوک دختر میرپنج تیمورخان آیرملو بود. (2)
پس از تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی (21 آذر 1304) محمدضا طی مراسمی در هشتم بهمن 1304 به ولیعهدی رسید (3) و از این زمان زندگی جدید وی آغاز شد. ابتدا برای آموختن دروس مقدماتی به دبستان نظام رفت و بانو ارفع که فرانسوی بود سرپرستی او را بر عهده گرفت (4) و چراغعلی خان امیراکرم به پیشکاری وی تعیین گردید. (5)
در شهریور 1310 محمدرضا همراه برادرش، علیرضا، و حسین فردوست و مهرپور تیمورتاش برای ادامه‌ی تحصیل به سویس رفت. در این سفر دکتر علی اصغر مؤدب نفیسی پیشکار، و مستشارالملک معلم زبان و ادبیات فارسی او بود. (6) در همین سفر تحصیلی بود که محمدرضا در مدرسه‌ی «له روزه» (7) با ارنست پرون آشنا شد. (8) این رابطه که در همان زمان نیز درباره‌ی آن سخن‌های بسیار بود، بعدها دستمایه‌ای برای رسوایی شاه نزد افکار عمومی قرار گرفت. (9) محمدرضا پس از پایان تحصیلات مقدماتی در 1315ش به ایران بازگشت و به دستور رضاشاه تحصیلات عالیه را در دانشکده‌ی افسری انجام داد که زیر نظر سرلشکر مرتضی یزدان پناه اداره می‌شد. معلم مخصوص او در این دوران سروان محمود امینی، برادر دکتر علی امینی، بود که در همان زمان گزارشی مبالغه آمیز از دوران تحصیل ولیعهد منتشر کرد. (10) در 1317ش، اندکی پس از آنکه محمدرضا دانشکده‌ی افسری را با درجه‌ی ستوان دوم پشت سر گذاشت، رضاشاه وی را با ترفیع به درجه‌ی سروانی به ریاست بازرسی کل ارتش گماشت (11) و سرگرد اسدالله صنیعی (بعداً سپهبد) را به عنوان آجودان مخصوص ولیعهد تعیین کرد. (12) در این هنگام با اظهار علاقه‌ی رضاشاه برای وصلت او با یکی از خانواده‌های سلطنتی سایر کشورها (13) فوزیه دختر ملک فؤاد و خواهر ملک فاروق، پادشاه وقت مصر، به همسری او درآمد که نخستین فرزند محمدرضا پهلوی، به نام شهناز (متولد 1319ش)، حاصل این ازدواج بود. (14)
در 25 شهریور 1320، پس از اشغال ایران از سوی متفقین و استعفای رضاشاه از سلطنت، محمدرضا به سلطنت رسید و در 26 شهریور با حضور در مجلس برای حفظ اصول قانون اساسی و مشروطیت سوگند یاد کرد. (15) این استعفا، و در واقع عزل رضاشاه از سلطنت، از مهم‌ترین عوامل روحی مؤثر در گرایش محمدرضاشاه به جلب حمایت قدرت‌های بزرگ بود.
دوران اولیه‌ی حکومت محمدرضا در فاصله‌ی ساله‌های 1320 تا 1332 ش، با وجود فضای نسبتاً آزاد سیاسی، دوران کشمکش قدرت میان جناح‌های سیاسی کشور بود که بیم‌ها و امیدهای فراوانی برای شاه به همراه داشت و حتی زندگی خصوصی وی را تحت تأثیر قرار داد. رقابت‌های داخلی دربار، که ارنست پرون و اشرف پهلوی در آن نقشی بسزا داشتند، به فروپاشی زندگی خصوصی وی انجامید. اگرچه خود شاه علت جدا شدن از فوزیه را نداشتن فرزند پسر دانسته است، (16) اما ترک تهران و در حقیقت فرار فوزیه از دربار (1324 ش) و سرانجام جدایی وی از شاه در 24 مهر 1327 (17) مؤید دخالت‌های درباریان در ماجرای طلاق فوزیه است. (18)
وجود رجال قدرتمند سیاسی در این دوران، که شماری از آنها از خوشنامی نیز بهره‌ای داشتند، و گاه تحقیرآمیز آنان به شاه (19) از جمله عواملی بود که در پیوند با پیشینه‌ی خانوادگی و تحصیلات نظامی وی زمینه ساز گرایش و اعتماد شاه به نظامیان شد. این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که شاه بعدها در وجهه سازی برای خود کوشش بسیار کرد تا حاصل تلاش این رجال خوشنام را به نام خود رقم زند (20) و در این کار چندان پیش رفت که نه تنها موفقیت‌های رجال ایرانی، بلکه پیروزی ارتش متفقین بر آلمان هیتلری را هم مرهون راهنمایی خود به چرچیل دانست. (21)
از حوادث سخت این دورانِ شاه، ادامه‌ی اشغال آذربایجان توسط ارتش شوروی و غائله فرقه‌ی دموکرات آذربایجان بود که سرانجام با تدبیر احمد قوام ملقب به قوام السلطنه و برخی رجال سیاسی پایان یافت. این پیروزی و اخراج قوای بیگانه از کشور با استقبال اکثریت مردم، از قشرهای مختلف، روبرو و افتخار آن به نام محمدرضا پهلوی ثبت شد. (22)
تلاش شاه برای تکیه بر قدرت نظامیان بیش از هر چیز موجب سیاسی شدن ارتش و تقسیم بندی آن به گروه‌های متضادی بود که در یک سوی آن حزب توده و سازمان نظامی آن قرار داشت و در سوی دیگر آن حزب نهضت ملی سرلشکر حسن ارفع به طرفداری از دربار و گروه مستقل سپهبد رزم آرا. (23) بنا به برخی روایات، ماجرای ترور شاه در 15 بهمن 1327، ریشه در کشمکش همین گروه‌های درونی ارتش داشت. (24) شاه این ماجرا را به هواداران حزب توده و نیروهای مذهبی نسبت داد، (25) اما خود به خوبی می‌دانست که طراح اصلی این ترور سپهبد رزم آرا بوده است که با از میان رفتن شاه یکی از مهم‌ترین ارکان قدرت کشور یعنی ستاد ارتش را کاملاً در اختیار می‌گرفت (26) و به همین سبب، برخی مورخان ترور رزم آرا در 1329 ش را اقدامی از سوی شاه دانستند. (27)
محمدرضا شاه، پس از جدایی فوزیه، ثریا اسفندیاری را به همسری انتخاب کرد (13 بهمن 1329). دوران زندگی مشترک آنان با ترور رزم آرا آغاز شد و بخش اعظم آن در زمان اوج گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت (1329-1332ش)، که از رویدادهای بسیار مهم دوران سلطنت محمدرضا پهلوی بود، گذشت؛ روزگاری که در پایان آن قدرت و محبوبیت اندکی که شاه در سایه‌ی حمایت رجال قدرتمندی چون فروغی و قوام و علا و دفع بیگانگان از ناحیه‌ی شمالی کشور و پاره‌ای اصلاحات اجتماعی و سیاسی به دست آورده بود، به علت رویارویی او با مصدق و نهضت ملی شدن نفت، رفته رفته رو به کاهش گذاشت و سرانجام به فرار او از کشور، در روزهای آخر مرداد 1332، منتهی شد. وی ابتدا به عراق و سپس به ایتالیا رفت و با دریافت خبر موفقیت نیروهای وفادار به شاه در ارتش و پیروزی کودتای 28 مرداد به ایران بازگشت. (28)
وی پس از بازگشت به کشور، با کمک و طراحی امریکایی‌ها که پس از کودتا در ایران نفوذ و قدرت فوق العاده کسب کرده بودند، نیروهای طرفدار خود را منسجم کرد و با استفاده از توان ارتش به سرکوب مخالفان پرداخت. از سوی دیگر با مرگ یا کناره گیری آخرین پرورش یافتگان سیاسی عصر قاجار، محمدرضا یکه تاز عرصه‌ی سیاسی ایران شد و برای قدرت خود حد و مرزی نمی‌شناخت؛ با این همه، دغدغه‌ی اصلی او نداشتن فرزند پسری بود که بتواند در آینده جانشین وی شود و این امر عامل اصلی جدایی او از همسر دومش بود. (29) در ازدواج بعدی محمدرضا با فرح دیبا و تولد رضا پهلوی (9 آبان 1339) دوران کامروایی شاه به اوج خود رسید.
فرمان ولیعهدی رضاپهلوی در 14 آبان 1339 از سوی شاه صادر شد (محمدرضا پهلوی، 1343ش، متن فرمان ولایتعهدی) و تقریباً در همین زمان، در پی به قدرت رسیدن دموکرات‌ها در امریکا، محمدرضا برنامه‌های بلندپروازانه‌ی اجتماعی و اقتصادی خود را با عنوان «انقلاب سفید شاه و ملّت» آغاز کرد. این برنامه‌ها که با رایزنی و طراحی عده‌ای از رجال دربار و مستشاران خارجی طراحی شده بود، به ویژه از آن جهت که مشتمل بر موادّی مخالف با احکام اسلام بود و نشانه‌های آشکاری از رویکرد شاه و اطرافیانش به اسلام زدایی از یک سو و وابستگی به قدرت‌های خارجی از سوی دیگر در آن دیده می‌شد، مخالفت شدید متدینان و علما و مراجع تقلید و شمار زیادی از روشنفکران و دانشگاهیان را برانگیخت وکشور را به التهاب و ناآرامی کشاند. (30) علاوه بر آن، نیروهای متخصص طرفدار شاه نیز اجرای برنامه‌ی مزبور را غیر ممکن و زیان بار می‌دانستند. (31)
از سوی دیگر، تلاش شاه برای جلوگیری از ایجاد وجهه‌ی سیاسی برای مجریان اصلاحات ارضی و سایر مواد انقلاب سفید، زمینه‌ی بی‌اعتمادی و سرخوردگی طرفداران او را فراهم آورد. (32) در این میان، بیشترین و صریح‌ترین مخالفان انقلاب سفید شاه نیروهای مذهبی، اعم از روحانیان و دانشگاهیان و بازاریان و کارگران، به پیشگامی مراجع تقلید و از همه مبرِّزتر امام خمینی (رحمة الله علیه و آله) بودند؛ ابراز مخالفت با ارسال پیام‌های کتبی و شفاهی به مقامات رسمی و شخص شاه شروع شد و با صدور اعلامیه و دعوت به تجمع و راهپیمایی و سرانجام تحریم حضور در رفراندم انقلاب سفید (6 بهمن 1341) استمرار یافت. فرمان شاه در 9 بهمن 1341 مُشعر بر اجرای مواد انقلاب سفید نیز نتوانست مانع این مخالفت شود. سرانجام، بعد از تظاهرات گسترده‌ی عاشورا در چند شهر ایران در 12 خرداد 1342 و سخنرانی امام خمینی در قم، ایشان را به دستور شاه، دستگیر کردند و همین امر قیام پانزدهم خرداد را پدید آورد. (33) اگرچه سرکوبی این قیام در آن مقطع زمانی برای شاه یک پیروزی بزرگ به حساب آمد، اما از میان رفتن زمینه‌ی گفتگو میان حاکمیت و نیروهای سیاسی موجود در جامعه موجب شد تا همه‌ی گروه‌های مخالف در نتیجه گیری نهایی خود شخص شاه را عامل اساسی در جلوگیری از رشد و توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه بدانند. در پی این واقعه بود که هسته‌های اولیه‌ی گروه‌ها و سازمان‌های مبتنی بر مشی مسلحانه تشکیل شد. (34)
حادثه‌ی دومین ترور شاه در 21 فروردین 1344 نیز متأثر از همین فضای سیاسی بود و به دنبال آن، محمدرضا برای روشن کردن وضع جانشینی خود تا رسیدن ولیعهد به سن قانونی، با تغییراتی در قانون اساسی فرح پهلوی را به نیابت سلطنت انتخاب کرد. (35) و طی مراسمی پر هزینه که جشن تاجگذاری نام گرفت آن را رسمیت بخشید (4 آبان 1346). سفرهای متعدد شاه به اروپای شرقی، هند، ژاپن و جز آنها، در سال‌های بعد از تاجگذاری باعث فعال شدن وی در عرصه‌ی سیاست خارجی شد که نتیجه‌ی آن گرد آمدن سران کشورهای جهان در جشن‌های 2500 ساله بود. (36) این جشن‌ها از 20 مهر 1350 به مدت یک هفته برگزار گردید (37) که اگرچه از نظر سیاست خارجی و موفقیت در گردآمدن سران بیش از پنجاه کشور در ایران پیروزی بزرگی تلقی شد، اما هزینه‌های گزاف آن بر بودجه‌ی کشور سنگینی کرد (38) و در صحنه‌ی داخلی کشور تأثیری نداشت به جز گسترش نارضایتی عمومی که در پیوند با سایر ناراضایتی‌های مردم رفته رفته به انقلاب اسلامی منتهی شد. شخص شاه در گسترش این بحران نقشی اساسی داشت، (39) زیرا از مدت‌ها پیش با قرار گرفتن در رأس هیئت دولت (40) همه‌ی امور کشوری و لشکری را شخصاً اداره می‌کرد و ترس از دست دادن تاج و تخت عامل اصلی بی‌اعتمادی وی به نزدیک‌ترین و وفادارترین یارانش شده بود به گونه‌ای که حتی مرگ ارتشبد خاتمی (همسر فاطمه پهلوی، خواهر شاه) را هم متأثر از آن دانستند. (41)
در اواخر دوران پهلوی، به ویژه پس از مرگ اسدالله علم، حتی سران دستگاه امنیتی شاه (ساواک) نیز اعتمادی به رفتار او نداشتند. (42) تظاهر وی به برخی آیین‌های عوامانه‌ی دین داری و داعیه‌ی حمایت خداوندی از او (43) نیز در عرصه‌ی اجتماعی کارکرد خود را از دست داد و به طنز زمانه تبدیل شد. سرانجام انتشار مقاله‌ی «اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه» با امضای احمد رشیدی مطلق در روزنامه‌ی اطلاعات 17 دی 1356 آتش انقلاب را برافروخت. انتشار این مقاله، که موضوع آن بارها از سوی شاه بیان شده بود، (44) به ویژه در شرایطی که همه‌ی نیروهای سیاسی بر ضد وی متحد شده بودند و کارهای شاه و دربار او گرایش عمومی مردم را به حکومت به نازل‌ترین حدّ رسانده بود، نتیجه‌ای جز تأیید سخن امام خمینی در مورد لزوم برکناری شاه و خاندان پهلوی از سلطنت نداشت.
دامنه‌ی قیام عمومی مردم که از 19 دی 1356 در برخی شهرها آغاز شده بود، تا پایان شهریور 1357 (مصادف با ماه رمضان) بیشتر شهرها و روستاها را در بر گرفت و تمهیدات مختلف، از جمله تغییر چند نخست وزیر و رئیس ساواک، در فرونشاندن قیام مؤثر نیفتاد؛ اعلام و برقراری حکومت نظامی نیز سود نبخشید و سرانجام شاه با معرفی شاپور بختیار (45) به عنوان نخست وزیر، و تعیین شورای نیابت سلطنت به جای خود (از 9 تا 16 دی 1357) در 26 دی 1357 برای مدتی نامعلوم تهران را به مقصد مصر ترک گفت و با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن همان سال رسماً از سلطنت خلع شد. وی سپس به مراکش رفت (26 بهمن 1357) و پس از آن مدتی میان باهاما (10 فروردین 1358) و مکزیک (20 خرداد 1358) و نیویورک (30 مهر 1358) و پاناما (24 آذر 1358) سرگردان بود. در پایان به قاهره رفت (4 فروردین 1359) و در همان جا بود که بر اثر بیماری سرطان در 5 مرداد 1359 جان سپرد و در مسجد رفاعی آن شهر به خاک سپرده شد. (46)
محمدرضا پهلوی در دوران حیات خود کتاب‌هایی نوشت؛ نخستین آنها مأموریت برای وطنم (1340ش) بود که در آن به شرح احوال و اقدامات خود پرداخته است. پس از آن انقلاب سفید شاه و ملت (1345ش) را درباره‌ی اصلاحات ارضی و اصلاحات سیاسی و اجتماعی دوران خود نوشت. او با انتشار کتاب به سوی تمدن بزرگ (1356ش) رؤیاهای دور و دراز خود برای جامعه‌ی ایران را تحریر کرد. در واپسین روزهای حیات نیز کتاب پاسخ به تاریخ را نوشت (نیویورک 1980) که در حقیقت دفاعیات اوست از 37 سال پادشاهی خود بر ایران. علاوه بر اینها، مجموعه‌ی بیانات و مصاحبه‌ها و پیام‌های وی در 1356 ش در ده جلد منتشر شد.
شناخت برخی از جنبه‌های شخصیتی محمدرضا پهلوی در تبیین رفتار اجتماعی و سیاسی وی اهمیت دارد. نزدیکان، وابستگان، معاصران و آشنایانش او را فردی دانسته‌اند که در مقابل مشکلات و سختی‌ها تاب مقاومت نداشت و همواره سعی می‌کرد در پناه شخصیتی قوی و نیرومند قرار گیرد و در صورت فقدان چنین اشخاصی گرایش به فرار از میدان داشت. (47) او گریز از مسئولیت را در شرایط سخت هنر می‌دانست و حاضر بود نزدیک‌ترین یارانش را قربانی کند تا از خطر برهد. (48) تثبیت و افزایش قدرت، او را به شاهی خودکامه تبدیل کرد که غرور و تفرعن ویژگی بارز رفتارش بود؛ خودباوری کاذب و بیش از حدّ او همراه با خودکامگی بدانجا انجامید که مخالف هر گونه مشارکت مردم در اداره‌ی امور کشور بود. بعدها اقرار کرد که حتی در کنفرانس‌های مطبوعاتی و مصاحبه‌هایش نیز بیش از اندازه تفرعن نشان داده است. (49)
تمایل او به مداخله‌ی مستقیم در هر کاری و نسبت دادن همه‌ی امور به خود، به دخالت خلاف قانون او در تمام شئون مملکتی منتهی شد، به گونه‌ای که حتی با نادیده گرفتن نقش دولت رأساً به اداره‌ی امور داخلی و خارجی کشور می‌پرداخت. (50) انتقاد جدّی اطرافیان و وابستگانش از او، عدم تحمل افراد مستقل و نیرومند در مجموعه‌ی دولتمردان و مدیریت کشور بود و همین خصلت او را از وجود مشاوران قوی و صدیق بی‌بهره ساخت و بسیاری از اقدامات او برای مملکت تنها مجموعه‌ای از آرزوها و خواسته‌های شخصی شد که بدون توجه به امکانات و یا اولویت نیازها اجرا می‌شد. (51) نوشته‌اند که فضای پیرامون او آکنده از ریا و چاپلوسی بود و کردار اشخاصی بر اساس خوشایندوی تنظیم می‌شد؛ به خاک افتادن در مقابل او امری عادی بود. محمدرضا شاه مایل بود که به عنوان بزرگ‌ترین مرد تاریخ ایران و بالاتر از همه‌ی شاهان پیشین شناخته شود و همین اشتیاق در ترکیب با خصلت تفرعن فضای ریا و تملّق را دامن می‌زد. (52)
از سوی دیگر، تذبذب و بی‌ثباتی فکری همراه با ذلت روحی محمدرضا مورد تأیید کسانی بوده است که از نزدیک با وی آشنایی داشتند. (53) احساس کوچکی در برابر قدرت‌های خارجی، به ویژه انگلیس و امریکا، و تلاش جدی برای جلب حمایت آنان از دیگر خصلت‌ها و ویژگی‌های او بود و بنا به اظهار کریم سنجابی، شاه حتی از سایه‌ی سیاست‌های بیگانه وحشت داشت و یک اشاره‌ی سفارت خارجی نیز او را مضطرب می‌ساخت. (54) او حتی اعتراضات مردمی و بروز ناآرامی‌های داخلی را توطئه‌ی دو قدرت می‌دانست و سبب آن را قصور خود در انجام کارهای مورد تأیید آن قدرت‌ها می‌پنداشت. تهمت انگلیسی بودن دکتر مصدق یا مطرح کردن حمایت امریکا از امینی و یا حتی نسبت دادن حرکت امام خمینی به جریان‌های خارجی ناشی از این پندار بود. (55) در واپسین روزهای حکومت، ضعف و درماندگی محمدرضا تا بدانجا رسید که حتی در کوچک‌ترین کارها منتظر تأیید امریکا بود و برای بقای حکومتش خود را نیازمند همه گونه مساعدت این دولت می‌دید. (56)
محمدرضا پهلوی به حفظ اموال عمومی بی‌توجه بود و صرف مبالغ هنگفت، ولخرجی، برگزاری جشن و ضیافت، دادن هدایای گران قیمت و ایجاد کازینوها و تفریحگاه‌های بسیار پرهزینه برای او امری عادی بود. حتی در روابط با سایر کشورها (دادن وام، خرید تجهیزات، ایجاد تأسیساتی چون مرکز اتمی) منافع ملی را در نظر نمی‌گرفت. مال اندوزی و تجمل پرستی او و خانواده‌اش مشهور بود. وی به رغم داشتن کاخ‌های متعدد، به ساختن کاخ‌های بیشتر علاقه‌ای ویژه داشت. (57)
گذشته از همه‌ی اینها، محمدرضا پهلوی، از همان آغاز جوانی دچار فساد اخلاقی بود و تا واپسین ماه‌های حیاتش خوش گذرانی و زن بارگی می‌کرد؛ دوستان و نزدیکان او به برخی از این رفتارها که با شئون سلطنت نیز مناسبت نداشت، اشاره کرده‌اند. (58) باری، آموزگار (59) در وصف محمدرضا پهلوی نوشته است:
«مورخان آینده ... به احتمال بسیار در حق او از بابت حکومت فردی، رهبری متمرکز بر شخص خویش، سطحی بودن و ابراز شجاعت در فضاهای بی‌خطر، اسارت بی‌خردانه در دام قدرت، تحمل فساد از جانب افراد خانواده و دستیاران شخصی، تمایل به نشان دادن رفتاری خالی از انصاف و تفاهم نسبت به انتقادگران و برخورد آمیخته به سوء ظن و عدم اعتماد به آنها» قضاوتی سخت خواهند کرد.

پی‌نوشت‌ها

1. محمدرضا پهلوی، 1353ش، ص 82.
2. فردوست، ج 1، ص 73؛ شاهید، ص 442.
3. نوبخت، ج 1، ص 67.
4. محمدرضا پهلوی، 1353ش، ص 84؛ فردوست، ج 1، ص 27.
5. فردوست، ج 1، ص 29.
6. محمدرضا پهلوی، 1353ش، ص 98-99؛ فردوست، ج 1، ص 36-45.
7. College Rosey.
8. فردوست، ج 1، ص 46.
9. برای تفصیل بیشتر ر.ک. پورکیان، 1357ش.
10. ر.ک. امینی و لبیب، 1318ش.
11. فردوست، ج 1، ص 56؛ محمدرضا پهلوی، 1353ش، ص 107-108.
12. فردوست، همان جا.
13. غنی، ج 2، ص 7-8؛ گلشائیان، ج 1، ص 360.
14. محمدرضا پهلوی، 1353ش، ص 439-442؛ غنی، ج 2، ص 7 به بعد؛ هدایت، ص 413-414؛ گلشائیان، ج 1، ص 362.
15. اطلاعات، سال 16، ش 4651، 25 شهریور 1320، ص 1، ش 4652، 26 شهریور 1329، ص 1.
16. محمدرضا پهلوی، 1353ش، ص 443.
17. غنی، ج 2، ص 187.
18. در این زمینه ر.ک. همان، ج 2؛ فردوست، ج 1، ص 193-197.
19. محمدرضا پهلوی، 1353ش، ص 154.
20. ر.ک.، همان، ص 139، 160-164، 214-218.
21. همان، ص 139.
22. ر.ک. همان، ص 214-218؛ تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ص 93-95.
23. ر.ک. خسروپناه، ص 14-17.
24. عراقی، ص 34؛ امیرخسروی، ص 205-208.
25. محمدرضا پهلوی، 1353 ش، ص 94.
26. علم، 1371 ش ب، ج 1، ص 373-374؛ امیرخسروی، همان جا؛ گلشائیان، ج 2، ص 897.
27. ر.ک. اسرار قتل رزم آرا، ص 481 به بعد.
28. درباره‌ی شرح وقایع کودتا ر.ک. گازیوروسکی، ص 30 به بعد؛ اسفندیاری بختیاری، ص 163-186؛ وطن دوست، ص 81 به بعد.
29. گلشائیان، ج 2، ص 891-892.
30. نجاتی، ج 1، ص 214-224؛ امینی، ص 133 به بعد.
31. ر.ک. رام، «نامه‌ها».
32. علم، 1371ش ب، ج 1، مقدمه‌ی عالیخانی، ص 71-73؛ نجاتی، ج 1، ص 181، 186، 193.
33. برای تفصیل بیشتر ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «پانزده خرداد، قیام».
34. برای آگاهی بیشتر ر.ک. آبراهامیان، ص 596-607؛ جزنی؛ پویان؛ تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ص 173-181.
35. علم، 1371 ش ب، ج 1، مقدمه‌ی عالیخانی، ص 91.
36. مهدوی، ص 297 به بعد؛ عظیمی، ص 196 و جاهای دیگر.
37. ایران. ارتش. ستاد ارتش، ص 1.
38. ر.ک. بزم اهریمن.
39. ر.ک. کاتوزیان، ص 18-28.
40. احمدی، ج 1، ص 19.
41. علم، 1371 ش ب، ج 1، مقدمه‌ی عالیخانی، ص 88-92.
42. ر.ک. رفیع زاده، ص 318-321.
43. محمدرضا پهلوی، 1353 ش، جاهای متعدد.
44. برای نمونه ر.ک. محمدرضا پهلوی، 1343ش، ص 50-51.
45. درباره‌ی او ر.ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «بختیار، شاپور».
46. ر.ک. روزنامه‌های متنشره در تاریخهای فوق؛ نیز ر.ک. مسعود انصاری، 1371 ش الف، ص 159-193.
47. تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ص 345، 395-396؛ زونیس، ص 195.
48. شوکراس، ص 269؛ علم، 1371 ش ب، ج 1، مقدمه‌ی عالیخانی، ص 48؛ عبده، ج 2، ص 907.
49. آموزگار، ص 401-408؛ علم، 1371 ش ب، ج 1، مقدمه‌ی عالیخانی، ص 68-115.
50. علم، 1371ش ب، ج 1، مقدمه‌ی عالیخانی، ص 55، 80، 98؛ آموزگار، ص 402، امینی، ص 177.
51. برای اطلاعات بیشتر ر.ک. علم، 1371 ش ب، ج 1، مقدمه‌ی عالیخانی وزیر اقتصاد در دوران محمدرضا پهلوی، ص 81 به بعد.
52. شوکراس، ص 49؛ امینی، ص 170؛ علم، 1371 ش ب، ج 1، مقدمه‌ی عالیخانی، ص 114-120.
53. برای نمونه ر.ک. فردوست، ج 1، ص 191؛ تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ص 133-134؛ آموزگار، همان جا.
54. ر.ک. تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ص 196.
55. ر.ک. همان، ص 400-401؛ علم، 1371 ش ب، ج 1، مقدمه‌ی عالیخانی، ص 104-105؛ آموزگار، ص 416-422.
56. تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ص 338؛ آموزگار، ص 422؛ مسعود انصاری، 1371 ش ب، ص 165-166.
57. علم، 1371ش، ج 2، ص 603؛ هویدا، ص 96-97، 126-131؛ بختیار، ص 105؛ نیز ر.ک. گاهنامه‌ی پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، ج 1، ص 569-570، 595.
58. برای نمونه ر.ک. مسعود انصاری، 1371 ش ب، ص 80، 161؛ علم، 1371 ش الف، ج 2، ص 627-629، 638؛ فردوست، ج 1، ص 205-209.
59. ص 401.

منابع:
یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه‌ی احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتّاحی ولی لایی، تهران 1377ش.
جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمه‌ی اردشیر لطفعلیان، تهران 1375ش.
اشرف احمدی، پنجسال در حضور شاهنشاه، ج 1، تهران، 1341ش.
اسرار قتل رزم آرا، به کوشش محمد ترکمان، تهران 1370ش.
ثریا اسفندیاری بختیاری، کاخ تنهایی، ترجمه‌ی نادعلی همدانی، تهران 1370ش.
بابک امیر خسروی، نظر از درون به نقش حزب توده ایران: نقدی بر خاطرات نورالدین کیانوری، تهران 1375ش.
علی امینی، خاطرات علی امینی، چاپ حبیب لاجوردی، تهران 1376ش.
محمد امینی و حبیب الله لبیب، والا حضرت همایونی دو سال در دانشکده افسری، تهران 1318ش.
ایران، ارتش. ستاد ارتش. اداره‌ی روابط عمومی، برنامه و وظایف نیروهای سه گانه‌ی ارتش شاهنشاهی در برگزرای جشن 2500 ساله‌ی شاهنشاهی ایران و بخشی از وظایف ژاندارمری و شهربانی کل کشور، [تهران] 1349ش.
شاپور بختیار، یکرنگی، ترجمه‌ی مهشید امیرشاهی، [بی جا، بی تا.]
بزم اهریمن: جشن‌های 2500 ساله‌ی شاهنشاهی به روایت اسناد ساواک و دربار، تهران 1377 ش.
محمد پورکیان، ارنست پرون (فراش دبیرستان) شوهر شاهنشاه آریامهر، برلین [1357 ش].
امیرپرویز پویان، تئوری مبارزه برای بقا، [بی جا، بی تا.]
تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران: مجموعه برنامه داستان انقلاب از رادیو بی بی سی، همراه با مقدمه و توضیحات ع. باقی، تهران 1373 ش.
بیژن جزنی، تاریخ سی ساله، [بی جا، بی تا.].
محمدحسین خسروپناه، سازمان افسران حزب توده‌ی ایران: 1323-1333، تهران 1377ش.
دانشنامه‌ی جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1375ش.
هوشنگ رام، «نامه‌های هوشنگ رام، مدیر عامل بانک عمران به حسین علا» سند ش 32-2576 ر، گ 3-7 موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
منصور رفیع زاده، خاطرات منصور رفیع زاده، ترجمه‌ی اصغر گرشاسبی، تهران 1376ش.
ماروین زونیس، شکست شاهانه: روانشناسی شخصیت شاه، ترجمه‌ی عباس مخبر، تهران 1370ش.
جعفر شاهید، دودمان پهلوی: جریان ملی شدن صنعت نفت در ایران و تاریخ و شرح حال خاندان سلطنتی، [بی جا، بی تا.].
ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه‌ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران 1369ش.
جلال عبده، چهل سال در صحنه‌ی قضایی، سیاسی، دیپلماسی ایران و جهان، تهران 1368ش.
مهدی عراقی، ناگفته‌ها: خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، پاریس - پائیز 1978-1357، به کوشش محمود مقدسی، مسعود دهشور، و حمیدرضا شیرازی، تهران 1370ش.
عبدالرسول عظیمی، سفر شاهنشاه آریامهر و شهبانوی ایران به اروپای شرقی: تجلی سیمای سیاست مستقل ملی ایران، [بی جا، 1346ش].
امیراسدالله علم، گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم، ترجمه‌ی گروه مترجمان انتشارات طرح نو، تهران 1371 ش الف، همو، یادداشتهای علم، ویرایش و مقدمه از علینقی عالیخانی، ج 1، تهران 1371 ش ب.
قاسم غنی، یادداشتهای دکتر قاسم غنی، چاپ سیروس غنی، تهران 1367ش.
حسین فردوست، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران 1370 ش.
محمدعلی کاتوزیان، «رژیم‌های سلطانی: مورد رژیم پهلوی در ایران»، ترجمه‌ی امیرمحمد حاجی یوسفی و محمدسعید قائنی نجفی، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، سال 14، ش 9 و 10 خرداد و تیر 1379.
مارک گازیوروسکی، کودتای 28 مرداد 1332، ترجمه‌ی غلامرضا نجاتی، تهران 1367ش.
گاهنامه‌ی پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی: فهرست روزبروز وقایع سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی ایران از 13 اسفند 2479 تا 30 اسفند 2535، [تهران 1355ش].
عباسقلی گلشائیان، گذشته‌ها و اندیشه‌های زندگی، یا، خاطرات من، تهران 1377ش.
محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران، فرمایشات تاریخی شاهنشاه، گردآوری عبدالله میرزا صفی، [تهران 1343ش].
ـــــــــ ، مأموریت برای وطنم، تهران 1353ش.
احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط: سرگذشت خاندان پهلوی در دوران آوارگی، تهران 1371 ش الف.
ـــــــــ ، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرفراز، تهران 1371 ش ب.
عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، تهران 1373ش.
غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله‌ی ایران: از کودتا تا انقلاب، تهران 1371ش.
دانش نوبخت، عصر پهلوی، ج 1: رضاشاه کبیر، پهلوی اول، تهران 1346ش.
غلامرضا وطن دوست، اسناد سازمان سیا درباره‌ی کودتای 28 مرداد و براندازی دکتر مصدق، تهران 1379ش.
مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1363ش.
فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه‌ی ح .ا. مهران، تهران 1365 ش.

منبع مقاله :
گروهی از پژوهشگران؛ (1390)، پهلوی‌ها، تهران: کتاب مرجع، چاپ دوّم