رضاشاه مایل بود که همسر ولیعهدش را از خانواده‌های سلطنتی دنیا انتخاب کند؛ از این رو، فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر را برای همسری او برگزید. فردوست (1) ازدواج محمدرضا با فوزیه را خواست انگلیسی‌ها می‌داند. از آنجا که بر اساس اصل 37 متمم قانون اساسی مادر ولیعهد باید ایرانی می‌بود، در 14 آبان 1317 مجلس شورا در تفسیر اصل مذکور اعلان داشت که مادر ایرانی الاصل کسی است که نسب ایرانی داشته باشد یا قبل از عقد ازدواج با پادشاه ایران یا ولیعهد، به اقتضای مصالح عالیه‌ی کشور به پیشنهاد دولت و تصویب مجلس شورای ملی به موجب فرمان پادشاه عصر، صفت ایرانی به او عطا شده باشد. (2) با انجام این امور و تهیه مقدمات، ازدواج فوزیه‌ی شانزده ساله و محمدرضای بیست ساله محقق شد. فوزیه در ایران با درباری مواجه شد که قابل مقایسه با دربار پرشکوه قاهره نبود و به زودی به کنج انزوا رفت و روابطش را محدود به تنی چند از خویشان ودوستان مصری خویش کرد. او حتی تلاش نکرد که فارسی یاد گیرد و همیشه به فرانسه صحبت می‌کرد. (3) فوزیه در 1319ش شهناز را به دنیا آورد، در 1324ش به منظور دیدار خانواده به مصر رفت، در همان جا ماندگار شد و به درخواست‌های مکرر شاه برای بازگشت به ایران توجهی نکرد. علاوه بر اختلافات درونی فوزیه و شاه، برخی به نقش اشرف در این جدایی اشاره کرده‌اند. (4)

متارکه‌ی محمدرضا و فوزیه برای دربار ایران سنگین بود، لذا تمامی تلاش‌ها به کار گرفته شد تا وی به ایران بازگردد. قاسم غنی نیز به همین منظور سفیر ایران در مصر شد و ماجرا را در کتاب خاطرات خود، که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به چاپ رسید، شرح داد. سرانجام علی رغم تمامی تلاش‌ها طلاق در 27 آبان 1327 محقق شد. پس از متارکه‌ی این دو، شهناز تحت سرپرستی خانواده‌ی پدرش قرار گرفت. او در 1336ش به عقد اردشیر زاهدی درآمد و مهناز را به دنیاآورد، لیکن این ازدواج دوامی نیافت و در 1343ش به جدایی انجامید. (5) شهناز به رغم مخالفت شاه، در 1349ش با خسرو جهانبانی ازدواج کرد و به همین سبب آن دو مغضوب شاه بودند، تا جایی که شاه تهدید کرد که او را از ارث محروم می‌کند. (6) خسرو و شهناز، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، بر اثر ارشاد یکی از علما، گرایش دینی پیدا کردند و شهناز نام خود را به هاجر تغییر داد و همراه فرزندانش کیخسرو و فوزیه به سویس رفت. افراد خانواده‌ی آنان متدین‌اند و خود وی به حجاب پایبند است. (7)

ثریا همسر دوم محمدرضا شاه، چندی پس از جدایی فوزیه به عقد شاه درآمد. (8) ثریا فرزند خلیل و نوه‌ی سردار اسعد بختیاری متولد 1311ش بود. (9) گویا این ازدواج در وهله‌ی نخست صبغه‌ای سیاسی داشت، چرا که پس از سرکوب بختیاری‌ها توسط رضاشاه و قلع و قمع بسیاری از سران و خوانین آنان، دولت مایل به دلجویی از ایشان بود. (10) بدین منظور، ثریا اسفندیاری که بیشتر عمر خود را در اروپا گذرانده و تحت سرپرستی مادر آلمانی‌اش با فرهنگ آنجا مأنوس شده بود، به دربار وارد شد. او مدیریت بیمارستان‌های دولتی و انجمن حمایت مادران و کودکان را بر عهده گرفت و بر سازمان‌های شیر و خورشید سرخ و سازمان خدمات اجتماعی شاهنشاهی، که به ترتیب تحت ریاست شمس و اشرف بود، نظارت می‌کرد. (11)

به رغم بی‌علاقگی ثریا به مسائل سیاسی، هنگام نخست وزیری مصدق که شاه عملاً به حاشیه رانده شده و زمزمه‌های استعفا سرداده بود، پشتیبانی ثریا از او مانع انجام این امر شد. (12) ثریا از دسیسه‌های خانواده‌ی پهلوی ایمن نبود و زمانی که نازا بودنش محرز شد موقعیت او متزلزل گردید. با مرگ علیرضا که می‌توانست جانشین شاه باشد، آخرین امید ثریا قطع شد و به ناچار دربار را ترک کرد و یک ماه بعد، جدایی او از شاه رسماً اعلان شد. (13) ثریا پس از جدایی در اروپا ماند و با گرفتن لقب و مقام شاهدختی و گذرنامه‌ی سیاسی زندگی جدیدی را آغاز کرد، هر چند همواره تحت نظر بود تا مبادا بر خلاف شئونات سلطنتی عمل کند. (14)

فرح دیبا سومین همسر محمدرضا شاه، در 1317ش در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. مرگ زودهنگام پدرش که سروان فارغ التحصیل مدرسه‌ی سن سیر (15) فرانسه بود، مادرش فریده دیبا را ناچار ساخت که با کارکردن در خانه‌ی برادرش مهندس محمدعلی قطبی هزینه‌ی زندگی خود و دخترش را تأمین کند. قطبی بعدها فرح را به فرانسه فرستاد تا در دانشکده‌ی هنرهای زیبا تحصیل کند. (16) در آنجا فرح ضمن تحصیل با تفکرات کمونیستی آشنا شد و به محافل حزب توده رفت و آمد داشت. (17) تنگدستی فرح گرایش او به اندیشه‌های چپ را تقویت کرد، پس از مدتی از فرط استیصال نزد زاهدی رفت تا با کمک گرفتن از او به تحصیل و زندگی در پاریس ادامه دهد. زاهدی پس از دیدن فرح، توسط همسرش شهناز، او را برای ازدواج به شاه معرفی کرد. (18) ازدواج او با شاه، به سبب خانواده‌ی متوسط وی و نیز چهره‌ی معمولی او تا حدی غریب می‌نمود، لیکن او با به دنیا آوردن پسری به نام رضا در آبان 1339 و سپس سه فرزند دیگر به نام‌های فرحناز (1342) و علیرضا (1345) و لیلا (1349) موقعیت خود را در دربار تثبیت کرد. (19)

در پی ازدواج فرح با محمدرضا شاه موقعیت خانواده‌ی او عمیقاً دگرگون شد. دایی‌اش قطبی، از طریق مقاطعه کاری‌های سازمان برنامه ثروت هنگفتی اندوخت. پسر دایی‌اش رضا قطبی که از نظر تفکر شبیه به فرح بود و ریاست سازمانی رادیو و تلویزیون ملی ایران را بر عهده داشت عملاً مشاور و همه کاره‌ی او شد. (20) فرح به فعالیت‌های اجتماعی و رفاهی و خیریه در سازمان‌هایی چون «بنیاد امور خیریه‌ی فرح پهلوی» و فعالیت‌های فرهنگی مثل انجمن شاهنشاهی فلسفه و بنیاد فرهنگ ایران نیز می‌پرداخت. (21) به فرهنگ و هنر ایرانی علاقه‌مند بود و به هنر سنّتی و آثار هنری اعم از معماری و موسیقی و هنرهای نمایشی و نقاشی توجه می‌کرد، دلبستگی عمیقی نیز به فرهنگ و هنر غرب داشت. برپایی نمایشگاه‌ها و موزه‌ها و جشنواره‌های بین المللی هنری که با صرف مخارج سنگین همراه بود، اعتراضاتی را در داخل کشور برانگیخت و حتی مورد انتقاد ناظران خارجی واقع شد. (22)

پس از تیراندازی به شاه در 1346ش، مجلس مؤسسان اصلاحاتی در قانون اساسی به عمل آورد و شهبانو، مادر ولیعهد، را نایب السلطنه کرد. این امر موقعیت فرح را در برابر سایر اعضای خاندان سلطنتی استحکام بخشید و به اختلاف او با خواهران شاه، به ویژه اشرف، دامن زد. فرح در تاریخ معاصر ایران نقش مهمی داشت و شاه در امور مختلف با او مشورت می‌کرد. به سبب گرایش فرح به افکار چپ، که یادگار دوره‌ی دانشجویی او بود، برخی روشنفکران مارکسیست با حمایت فرح جذب دفتر او و نهادهای دیگر شدند. فرح در توجیه این امر اشاعه‌ی بخشی از مطالب مارکسیستی را به نفع سلطنت می‌دانست. اما طرح‌های فرح برای برگزاری جشن‌های پرهزینه، مانند جشن‌های 2500 ساله و جشن تاج گذاری و جشن هنر شیراز، با تمایلات مارکسیستی و ادعای او دایر بر واسطه بودن میان مردم و دربار ناهمخوان بود. (23) دفتر فرح تشکیلاتی وسیع با بودجه‌ی سنگینی بود (24) و او نیز مانند شمار زیادی از اعضای خاندان سلطنت، در بانک‌های خارجی حساب شخصی داشت. (25) برخی دوران فرح را اوج فساد مالی دربار پهلوی دانسته‌اند. (26)

در سال‌های آخر سلطنت محمدرضاشاه، فرح و هوادارانش با گرایش لیبرالیستی تلاش می‌کردند با برخی اصلاحات، فضای اعتراض آمیز مردمی را عوض کنند. (27) عزل و دستگیری برخی رجال درباری همچون هویدا، نیک پی و ارتشبد نصیری، با همین هدف و به ادعای مبارزه با فساد صورت گرفت. از سوی دیگر، کوشش می‌شد که چهره‌ی لیبرال فرح جایگزین تصویر دیکتاتور شاه شود. (28) در ماه‌های آخر سلطنت، فرح دیبا (پهلوی) فرح عملاً کلیه‌ی وظایف شاه را انجام می‌داد و جرأت و عزم او جایگزین تزلزل و ضعف شاه شده بود. (29) در آذر 1357 تلاش شد تا فرح که نایب السلطنه بود، همراه با شورای سلطنت حکومت را تا بیست سالگی ولیعهد به دست گیرد. (30) لذا فرح و همفکرانش به این منظور بختیار را مأمور تشکیل کابینه کردند.

بختیار نیز تلاش کرد که طرح تشکیل شورای سلطنت را هر چه زودتر عملی سازد، اما به رغم تشکیل شورای سلطنت، شاه با درخواست فرح برای ماندن در تهران مخالفت کرد و او ناگزیز همراه شاه تهران را در 26 دی 1357 ترک کرد؛ هر چند مشاوران نزدیک او، رضا قطبی و فریدون جوادی، برای پیشبرد اهدافش در تهران باقی ماندند. (31) پیشتر در گزارش‌های محرمانه‌ی سفارت امریکا در ایران به واشنگتن پیش بینی شده بود که فرح با آنکه بهتر از سایر اعضای خاندان سلطنتی رابطه‌ی میان مردم و سلطنت را حفظ کرده و زمینه‌ی تداوم آن را فراهم آورده است، به سبب در اختیار نداشتن شبکه‌ای از افراد متنفذ و نیرومند، قدرت حکومتی او محدود است و به عنوان رهبر واقعی یا نیروی سیاسی برجسته قابل اطمینان نیست. (32)

پس از مرگ شاه، در حالی که هجده ماه از پیروزی انقلاب اسلامی و برچیده شدن نظام سلطنت می‌گذشت، فرح به عنوان نایب السلطنه رهبری مبارزه‌ی سلطنت طلبان را با نظام جمهوری اسلامی به دست گرفت. هنگامی که رضا پهلوی، ولیعهد محمدرضا، به بیست سالگی رسید، فرح دفتری برای او تشکیل داد و او نیز در 9 آبان 1359 اعلان سلطنت کرد و رسماً عهده‌دار مبارزه با انقلاب اسلامی ایران شد. برای هر کس که کمترین شناختی از ایران و مردم ایران داشت، فرجام این اقدامات معلوم بود؛ ده سال گذشت و کسانی که به طمع مال و با آرزوهای دور و دراز نزد این مادر و پسر گرد آمده بودند به تدریج پراکندند و دفتر رضا در 1369ش برچیده شد. (33)
 

پی‌نوشت‌ها

1. ج 1، ص 60-61.

2. غنی، ج 2، ص 32-33؛ محمدرضا پهلوی، ص 440.

3. فردوست، همان جا.
4. سند وزارت امور خارجه، اداره‌ی کل اسناد و آرشیو، سال 1331ش، کارتن 51، پرونده‌ی ش 1؛ اشرف پهلوی، ص 62؛ اسفندیاری بختیاری، ص 57.
5. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، ص 259.
6. عَلَم، 1377ش، ج 2، ص 96، 107، 123، 144، 186، 223.
7. مسعود انصاری، ص 170-171؛ عَلَم، 1371ش، ج 1، ص 109؛ الموتی، ج 4، ص 72.
8. پهلوی‌ها، ج 2، ص 117.
9. محمدرضا پهلوی، ص 444-445.
10. امان، ص 97-99.
11. اسفندیاری بختیاری، ص 136، 197.
12. همان، ص 167، 172.
13. همان، ص 210، 233.
14. همان، ص 242، 252.
15. I"Ecole Saint-Cyr.
16. فردوست، ج 1، ص 210.
17. طبری، ص 220.
18. فردوست، ج 1، ص 210-211.
19. الموتی، ج 10، ص 106.
20. فردوست، ج 1، ص 212؛ عَلَم، 1377ش، ج 2، ص 341؛ مسعود انصاری، ص 133-136.
21. از ظهور تا سقوط، ج 1 ص 281.
22. بیل، ص 480؛ پارسونز، ص 292-293؛ الموتی، ج 4، ص 113؛ بختیار، ص 119.
23. صمیمی، ص 151-152؛ الموتی، ج 10، ص 130، 140، 160.
24. فردوست، ج 1، ص 213.
25. ر.ک. «اسناد مالی فرح» موجود در آرشیو اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
26. افراسیابی، ص 261، 265.
27. اندرمانی‌زاده، ص 157-160.
28. هویدا، ص 197؛ از ظهور تا سقوط، ج 1، ص 281 به بعد.
29. زونیس، ص 463-464، 474.
30. اسناد لانه‌ی جاسوسی، ج 26، ص 82.
31. مسعود انصاری، ص 147-148.
32. از ظهور تا سقوط، ج 1، ص 285، 288.
33. مسعود انصاری، ص 195، 198، 212، 274-275، 341.
 

منابع:

از ظهور تا سقوط: مجموعه اسناد لانه‌ی جاسوسی آمریکا، ج 1، تهران 1366ش.
ثریا اسفندیاری بختیاری، کاخ تنهایی، ترجمه‌ی نادعلی همدانی، تهران 1370ش.
اسناد لانه جاسوسی، ج 7: روابط آمریکا و شاه، تهران [بی تا]، ج 20: احزاب سیاسی در ایران (1)، تهران [بی تا]، ج 26: خط میانه (2)، تهران [بی تا]، ج 67: دلالان اسلحه: واسطه‌های نفوذ، تهران 1368ش.
اشرف پهلوی، چهره‌هایی در یک آینه: خاطرات اشرف پهلوی، ترجمه‌ی هرمز عبدالهی، تهران 1377ش.
بهرام افراسیابی، آخرین ملکه، [تهران]، 1375ش.
مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، لندن 1369-1373ش.
دیتر امان، بختیاریها: عشایر کوه نشین ایرانی در پویه‌ی تاریخ، ترجمه‌ی محسن محسنیان، مشهد 1374ش.
توران (قمرالملوک) امیر سلیمانی، «خاطرات ملکه توران»، در تاریخ معاصر ایران: مجموعه مقالات، کتاب دوم، تهران 1369ش.
جلال اندرمانی زاده، «در آستانه‌ی انقلاب اسلامی: اسنادی از آخرین تلاش‌های کارگزاران حاکمیت پهلوی»، تاریخ معاصر ایران، سال 2، ش 8 (زمستان 1377).
بدرالملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، تهران 1347ش.
شاپور بختیار، یکرنگی، ترجمه‌ی مهشید امیرشاهی، [بی جا، بی تا.]
ریدر ویلیام بولارد، نامه‌های خصوصی و گزارشهای محرمانه سرریدر بولا در سفیر انگلستان در ایران، ترجمه‌ی غلامحسین میرزاصالح، [تهران] 1371ش.
سلیمان بهبودی، «خاطرات سلیمان بهبودی: بیست سال با رضاشاه» در رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی، چاپ غلامحسین میرزا صالح، تهران 1372ش.
علی بهزادی، شبه خاطرات، ج 3، تهران 1378ش.
جیمز بیل، شیر و عقاب: روابط بدفرجام ایران و آمریکا، ترجمه‌ی فروزنده برلیان (جهانشاهی)، تهران 1371ش.
آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، در خاطرات دو سفیر، نوشته‌ی ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، ترجمه‌ی محمود طلوعی، تهران 1372ش.
پهلوی‌ها: خاندان پهلوی به روایت اسناد، ج 1: رضاشاه، به کوشش فرهاد رستمی، ج 2: فرزندان رضاشاه، به کوشش جلال اندرمانی زاده و مختار حدیدی، تهران 1378ش.
دانشنامه‌ی جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1375ش.
پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه‌ی ح.ا. مهران، تهران 1364ش.
اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران 1378ش.
رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی، چاپ غلامحسین میرزا صالح، تهران 1372ش.
منصور رفیع زاده، خاطرات منصور رفیع زاده، ترجمه‌ی اصغر گرشاسبی، تهران 1376ش.
ماروین زونیس، شکست شاهانه: روانشناسی شخصیت شاه، ترجمه‌ی عباس مخبر، تهران 1370ش.
حمید سیف زاده، دفاع از تاریخ، [بی جا] 1370ش.
جعفر شاهید، دودمان پهلوی: جریان ملی شدن صنعت نفت در ایران و تاریخ و شرح حال خاندان سلطنتی، [بی جا، بی تا].
ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه‌ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران 1369ش.
مینو صمیمی (ریوز)، پشت پرده‌ی تخت طاووس، ترجمه‌ی حسین ابوترابیان، تهران 1368ش.
محمدناصر صولت قشقائی، سال‌های بحران: خاطرات روزانه محمدناصر صولت قشقائی از فروردین 1329 تا آذر 1332، چاپ نصرالله حدادی، تهران 1366ش.
احسان طبری، کژراهه: خاطراتی از تاریخ حزب توده، تهران 1367ش.
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2: جُستارهایی از تاریخ معاصر ایران، تهران 1370ش.
امیر اسدالله علم، گفتگوی من با شاه: خاطرات محرمانه‌ی امیراسدالله علم، ترجمه‌ی گروه مترجمان انتشارات طرح نو، تهران 1371ش.
ــــ ، یادداشتهای علم، ویرایش و مقدمه از علینقی عالیخانی، ج 2، تهران 1377ش.
مصطفی عِلم، نفت، قدرت و اصول: ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، ترجمه‌ی غلامحسین صالحیار، تهران 1377ش.
پروین غفاری، تا سیاهی (در دام شاه)، تهران 1378ش.
قاسم غنی، یادداشت‌های دکتر قاسم غنی، چاپ سیروس غنی، تهران 1367ش.
حسین فردوست، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران 1370ش.
علی کردی، «اسناد از فساد سخن می‌گویند»، 15 خرداد، سال 5، ش 24 (زمستان 1375).
حسین کوچکیان فرد، «رسوایی در سوئیس: اسنادی از دربار شاهنشاهی درباره‌ی قاچاق مواد مخدر امیر هوشنگ دولو قاجار»، تاریخ معاصر ایران، سال 1، ش 4 (زمستان 1376).
گذشته، چراغ راه آینده است، ویراستار: بیژن نیک بین، تهران 1362ش.
محمدرضا لاریجانی، فراماسون: اسرار سازمان ماسون در ایران به مناسبت کشف مخفی گاه فراموسونها، [تهران] 1358ش.
محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران، مأموریت برای وطنم، تهران 1353ش.
احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته‌ی محمد برقعی و حسین سرفراز، تهران 1371ش.
حسین مکی، وقایع 30 تیر 1331، تهران 1360ش.
غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله‌ی ایران: از کودتا تا انقلاب، تهران 1371ش، احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه‌ی سعید آذری، تهران 1373ش.
رضا نیازمند، رضاشاه: از تولد تا سلطنت، لندن 1375ش.
فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه‌ی ح.ا. مهران، تهران 1365ش.

منبع مقاله :

گروهی از پژوهشگران؛ (1390)، پهلوی‌ها، تهران: کتاب مرجع، چاپ دوّم