از قبيله باران

معرفی کتاب:

كتاب حاضر، زندگي‌نامه داستاني شيخ مرتضي زاهد از فضلا و بزرگان و مفاخر ـ ملي ـ مذهبي است كه آن را خسرو آقاياري از سره مجموعه‌هاي مفاخر ملي ـ مذهبي در 132 صفحه و يازده عنوان كه دربردارندة روزهاي كودكي ـ مكتب‌خانه، نوجواني، دوران طلايي درك حضور درس، بزرگان چون آيت‌الله سيد عبدالكريم لاهيجي، شيخ فصل‌الله نوري و دوران فعاليت، مذهبي و ملي در حوزه‌هاي علميه تهران و مساجد، سرانجام رحلت و به خاك سپاري در كربلاي معليٰ را شامل مي‌شود. كتاب به داستاني خاطره‌اي تحرير شده و در هر كجا مناسب ديده شده به اشعار نو و كلاسيك از بزرگان ادبيات فارسي استناد شده است. كتاب پ‍ُر است از اشعار حافظ شيرازي و سهراب سپهري، اما كتاب شعرهاي سپيد، نيمايي و كلاسيك از شاعران ديگر را داراست كه به نام آنها اشاره نشده است. شيخ مرتضي زاهد در سال 1247 خورشيدي در تهران ـ محلة حمام گلشن ـ چشم به جهان گشود. پدرش آخوند مل‍ّا آقا بزرگ از روحانيون و واعظان و روضه‌خوانهاي توانا و بلندآوازة تهران بود، تا جايي كه به او لقب «مجد ‌الذاكرين» داده بودند. زاهد در نزد پدر، مدرسه مروي تهران، نزد استادان مانند مرحوم آقا ميرزا مسيح طالقاني آيت‌الله لاهيجي، و آيت‌الله نوري، درسش را پي گرفت. وي مرد زاهد، با سطح دانش بالا، فضل والايي بود كه در فروتني شهره بود و تا آخر عمر به امر وعظ و روضه‌خواني پرداخت، كه درك محضر بزرگاني آن دوره و عالمان بزرگ و صاحب فضل اين دوره گواه بر استادي، فضل و بزرگواري او است. جد‌ّ و جهد در تهذيب نفس و كسب ملكات اخلاقي و روحاني از وي شخصيتي ساخته بود كه توانست الگوي اخلاقي و عملي براي عالم و عامي باشد. كه عالمان صاحب فضلي كه حضور او را درك كرده بودند به خود مي‌باليدند. وي همانند پدرش به تعليم و تربيت مردم كوچه و بازار اهتمام ورزيد وعظ و روضه‌خواني را بهترين براي وصول به اين مقصود تشخيص داد. بالاخره در خردادماه سال 1331، به لقاءالله پيوست، در كنار و جوار مولايش در كربلا به خاك سپرده شد. كتاب حاضر، شرح تمام اين عظمت و خاطره‌هاي ماندگار است كه به صورت داستان روايت شده است.