کتابخانه های وقفی خراسان
وقف کتاب در تمدن اسلامی از مهمترین و کهنترین کاربردهای وقف به شمار میرود. علاوه بر کتاب، سایر اموال منقول و غیر منقول کتابخانهها نیز از جانب دانشمندان، امرا، وزرا و سایر نیکوکاران وقف میشده است. اولین و شایعترین نوع وقف کتاب، وقف قرآن بوده است که از آن با عنوان «وقف مصاحف» نام برده میشود.
سرزمین پهناور خراسان را باید خاستگاه نخستین نهادهای آموزشی با عنوان «مدرسه» دانست. این مدارس که اغلب دارای کتابخانه بودند، به تدریج در سراسر جهان اسلام، از ماوراءالنهر تا آندلس، گسترش یافتند.
کتابخانههای این مراکز که عمدتا بر اساس مجموعهی وقفی بانی یا بانیان مرکز بنا شده بود، با گذشت زمان غنای بیشتری مییافت زیرا نیکوکاران دیگر نیز مجموعه کتابهای شخصی و ارزشمند خود را به این سنت پسندیده اختصاص میدادند.
نخستین کتابخانهی خراسان در دوران اسلامی که در منابع تاریخی از آن نام برده شده، کتابخانهی غزنه است که در قرن دوم هجری پابرجا بود. و نسخهی نفیسی از کتاب مقدس نیز در آن نگهداری میشد. این کتابخانه دارای فهرست بود و کتب گرانبهای آن در صندوقهایی قفلدار محافظت میشد (1).
از جمله اشخاصی که نام آنها در تاریخ خراسان به عنوان واقف کتاب و کتابخانه ذکر شده، ابنحبان بستی (354-274 ه ق) است. وی دانشمند و نویسندهای مشهور و کثیرالسفر بود که به اقصی نقاط عالم اسلام سفر کرد.
چ و از محضر اساتید بسیاری کسب فیض نمود (2).ابنحبان پس از سفرهای متعدد و در پایان عمر خود، برای جویندگان علم و دانش خانقاهی در شهر نیشابور ساخت و کتابخانهای بر آن وقف کرد که استفاده و استنساخ کتب برای همگان رایگان بود، مشروط بر آنکه کتاب از آن محل بیرون برده نشود(3).
در طول سدههای متمادی، مساجد مهم و باشکوهی در خراسان بنا شد که برخی از آنها به تصریح متون تاریخی کتابخانههایی معتبر داشتند. کتابخانهی مسجد عقلا در نیشابور از جملهی آنهاست.
حافظ ابرو (834-763 ه ق)، مورخ عصر تیموری، در ذیل مطلب مربوط به حمله ی غزها به شهر نیشابور در سال 548 ه ق چنین مینویسد:
از جمله خرابی که در عهد غزان شد، مسجدی بود که آن را مسجد عقلا میگفتند و در آن خزانهی کتب معتبر. چنانکه پنج هزار مجلد از کتاب از انواع علوم در آنجا بر طلبه وقف بود و هشت مدرسه از مدارس خلفا بود و هفده مدرسه که مخصوص اصحاب شافعی بود.
و پنج کتابخانهی دیگر که در هر یک مبالغی کتاب بود بسوخت و هفت کتابخانه غارت کردند و مجموع به نرخ کاغذ و مقوا بفروختند (4).
تا پیش از ظهور تیموریان، کتابخانههای وقفی متعددی به ویژه در مرو و بخارا وجود داشته و منابع تاریخی نیز از آنها یاد کردهاند. کتابخانهی عزیزیهی مرو - که در مسجد جامع این شهر قرار داشت و در واقع کتابخانهای عمومی و با اهمیت در زمان سلطان سنجر سلجوقی (حک: 552-511 ه ق) محسوب میشد - از آن جمله است.
در این کتابخانه دوازده هزار جلد کتاب وجود داشت که تمام آن وقف عام بوده است. ماجرایی که یاقوت حموی (626-574 ه ق) در معجم البلدان نقل کرده بسیار قابل توجه است.
وی امانت گرفتن کتاب از کتابخانههای مرو را بسیار ساده و غالبا بدون نیاز به وجهالضمان ذکر کرده و یادآور میشود که در یک زمان، دویست جلد از کتب این کتابخانهها نزد وی امانت بوده است (5).
ظهور تیمور در اواخر قرن هشتم هجری و پیدایش دولت تیموری، آثار و تبعات گستردهای به همراه داشت. هجوم آغازین تیمور به سرزمین خراسان که ویرانیها و فجایع زیادی را به همراه داشت،.
روی نخست این ماجرا، و اهتمام فرزندان و جانشینان تیمور به جبران این خرابیها روی دیگر آن را تشکیل میدهد. باید توجه داشت که شخص تیمور نیز پس از پیروزی و استقرار کامل به آبادانی و ایجاد بناها و مراکز عامالمنفعه به ویژه در سمرقند پرداخت.
پارهای تحقیقات مورخین روسی بر وجود کتابخانهای باشکوه در حیات تیمور دلالت میکند (6)هر چند به نظر میرسد در این گونه اظهارنظرها نوعی جانبداری از تیمور به ویژه از سوی مورخان ازبک لحاظ شده است.
دوران صد و چهار سالهی زمامداری جانشینان تیمور (911-807 ه ق) را باید دوران اوج و شکوه کتابخانهها دانست. ویژگی منحصر به فردی که این مسأله را قوت میبخشد تداوم این شکوه و جلال در تمام این دوره در سراسر ایران (7)و به ویژه خراسان است.
از نخستین جانشینان تیمور، یعنی فرزند چهارم او، شاهرخ (حک: 850-807 ه ق) تا آخرین زمامدار تیموری - سلطان حسین بایقرا (حک: 911-875 ه ق) - کتابخانهها به منزلهی نمادی فرهنگی از جایگاه ویژهای برخوردار هستند.
اهتمام و اشتیاق خاندان تیموری به کتاب، کتابخانه و صنایع کتابآرایی و کتابپردازی به ایران منحصر نشد و شاخهای از این سلسله که به هندوستان رفته و در آن سرزمین حکومت داشتند نیز اقدام به تأسیس کتابخانههای باشکوهی کردند که در برخی از منابع به آنها نیز اشاره شده است(8).
مطالعه در تاریخچه ی موقوفات عهد تیموری،(دوره ی تیموری)
نقش دو شخصیت شناخته شدهی این دوره را برجسته تر میکند:
1. گوهرشاد آغا (861-780 ه ق) همسر شاهرخ تیموری و دختر امیر غیاثالدین ترخان(9) وی از معدود زنانی است که برخلاف بیشتر همسران شاهان و دولتمردان، که زندگی آنها چندان روشن نیست،
سرگذشتی آشکار و مذکور در منابع تاریخی آن عصر دارد. اقتدار و نفوذ وی در دربار و نقش بارز او در پارهای از تصمیمات همسرش مورد تأیید مورخان و محققان است.
اما یگانه ویژگی گوهرشاد که نام وی را چنین بلندآوازه و جاودان نموده، اهتمام وافر و کوشش درخور تحسین او به احداث بناهای عامالمنفعه و موقوفی است که مشهورترین این آثار، مسجد گوهرشاد واقع در مشهد مقدس است.
این مسجد که بزرگترین مسجد چهار ایوانی در ایران و شاهکاری از معماری و کاشیکاری تیموری محسوب میشود، بر پیشانی ایوان مقصورهی خود، نمونهی خط بایسنقر (837-799 ه ق) - فرزند گوهرشاد - را نیز دارد.
ظاهرا کتابخانهی معتبری در این محل وجود داشته که هنگام تجاوز ازبکان دستخوش تاراج میشود (10). در حرم مطهر رضوی (ع) نیز دو رواق معروف دارالحفاظ و دارالسیاده از یادگارهای گوهرشاد به شمار میرود (11).
باید توجه داشت پایتخت شاهرخ، هرات بوده و بالطبع در دوران طولانی زمامداری او شاهد رونق و شکوفایی بیشتری هستیم. خواجه تاجالدین سلمانی از شعرای آن دوره در وصف هرات چنین سروده است:
تعدد و تنوع گستردهی موقوفات از عوامل مهم شکوفایی و رونق هرات بود که بخش عمدهای از این بناها به گوهرشاد مربوط میشد.
از بین بناهای منتسب به گوهرشاد، مسجد جامع و مدرسهی هرات، جایگاه ویژهای داشت. خواندمیر در خاتمهی خلاصةالاخبار در وصف این دو بنا چنین مینویسد:
مسجد جامع بانوی عظمی، گوهرشادآغا، در نهایت نزاهت و نظافت و نهایت عظمت و لطافت است و هر جمعه در آن مقام لازمالاحترام جمعیت تمام دست میدهد.
مدرسهی شریفهی مهد علیای مذکوره [گوهرشاد] به حلیهی تکلف و زینت و زیور و وسعت و رفعت مزین و محلی است به وفور فسحت و کثرت متانت از اکثر بقاع این بلدهی جنت صفت ممتاز و مستثنی.
در این اوقات چهار نفر از علمای پسندیده سمات در آن بقعهی فایضالبرکات به درس و افاده، قیام و اقدام مینمایند. و از موقوفاتش به حظ اوفر محظوظ و بهرهور میگردند (13).
2. امیرعلیشیر نوایی (906-844 ه ق) وزیر نامدار و فرهنگ دوست سلطان حسین بایقرا و بنیانگداز ادبیات ترکی جغتایی؛ حمایت امیرعلیشیر از هنرمندان، نویسندگان، دانشمندان و اهل فضل، مورد تصریح همهی متون تاریخی قرار گرفته است.
علایق شخصی سلطان حسین بایقرا و همگامی او با وزیرش در پشتیبانی از ادیبان و هنرمندان، دورهی کمنظیری از شکوفایی ادب و هنر در خراسان را پدید آورده بود. وی در دربار به حدی بود که اجازه داشت آنچه را به سبب نیکخواهی و خیراندیشی صلاح میداند تا سه نوبت به شاه بگوید (14).
علیشیر نوایی به دفعات و در منابع گوناگون، به احسان و کرم و انجام کاریهای خیر ستوده شده است. نقل است که وی از 75 هزار دینار عواید ملکی که از سلطان میگرفت، 15 هزار دینار را خرج خود و مابقی را صرف خیرات و ایجاد بناهای عامالمنفعه میکرد.
در متون دورهی تیموری، 370 بنا اعم از مسجد، مدرسه، کتابخانه، خانقاه، بیمارستان، آبانبار، کاروانسرا، گرمابه و همچنین نهر آبی به طول 15 فرسخ را در شمار موقوفات به جای مانده از امیرعلیشیر، آوردهاند (15).
در دیباچهی موقوفات امیرعلیشیر نمونهای ذکر شده که بسیار شایان توجه است. در این وقفنامه برای تدریس در دو صفهی شرقی و غربی مدرسه، دو مدرس تعیین شده بود که یکی درس اصول و فروع فقه و دیگری درس اصول و فروع حدیث را میگفت.
برای هر یک از این دو مدرس سالانه یک هزار و دویست سکهی طلا و بیست و چهار بار غله که یک سوم آن جو و دو سوم آن گندم باشد، تعیین مقرری شده بود. هر مدرس موظف بود حداقل یازده طلبه را درس دهد.
برای این طلاب نیز مقرری سالیانهای متناسب با میزان استعداد و تلاش آنها منظور شده بود. به هر یک از سه نفر اول که در تحصیل ممتاز بودند، بیست و چهار سکهی طلا و پنج بار غله، به چهار نفر بعدی که در واقع دانشجویان متوسط به شمار میرفتند،
شانزده سکهی طلا و چهار بار گندم و به چهار نفر آخر که علیالقاعده دانشجویان ضعیف محسوب میشدند، دوازده سکهی طلا و سه بار غله تعلق میگرفت (16).
از دیگر بناهای آموزشی امیرعلیشیر باید از مدارس شفائیهی و نظامیه در هرات و مدارس خسرویه در مرو نام برد. وی برای این مدارس کتابخانههای معتبری گرد آورده بود (17).
امیرعلیشیر به تصوف گرایش داشت. میزان ارادت او به طریقت نقشبندیه تا آنجا بود که خود را نقشبندی میدانست و در پایان عمر، منصب جاروکشی خانقاه خواجه عبدالله انصاری در هرات را اختیار کرد. به همین دلیل خانقاههای متعددی را بنیان نهاد که مشهورترین آنها اخلاصیه نام داشت.
در جوار اغلب این خانقاهها مدرسه و کتابخانهای به دستور امیرعلیشیر ساخته شده بود. مسجد جامع هرات که از یادگارهای گوهرشاد بود، در زمان امیرعلیشیر بازسازی شد و به فرمان وی خواجه میرک نقاش، نگارش کتابهی آن را آغاز کرد (18).
وقفنامههای متعددی از آن دوره بر جای مانده که عبارت «من وقف علیشیر» بر آنها نگاشته شده است(19)ایوان جنوبی صحن عتیق آستان مقدس رضوی (ع) نیز از یادگارهای اوست (20).
کتابخانهی شخصی امیرعلیشیر نیز از مهمترین کتابخانهها در زمان خود به شمار میرفت. ادارهی این کتابخانه به عهدهی شخصی به نام حاج محمد نقاش مشهور به ذوالفنون بود که خواندمیر در حبیبالسیر در مورد او چنین مینویسد:
مولانا حاجی محمد نقاش، ذوالفنون زمان خود بود و پیوسته به قلم اندیشه، امور غریبه و صور عجیبه بر صحایف روزگار تحریر مینمود. در فن تصویر و تذهیب مهارت تمام داشت و چندگاه همت بر پختن چینی فغفوری گماشت.
بعد از تجربهی بسیار و ارتکاب مشقت بیشمار جسم ظروف و اوانی که میساخت با چینی به غایت شبیه گشت اما رنگ و صفایش چنانچه میباید نبود و از جمله مخترعات مولانا حاجی محمد صندوق ساعتی است که در کتابخانهی امیر نظامالدین علیشیر ترتیب نموده در آن صندوق صورتی تعبیه کرده بود که چوبی در دست داشت.
و چون یک ساعت از روز میگذشت آن پیکر چوب را یک نوبت به نقارهای که در پیش او بود میزد و بعد از گذشتن ساعت دوم، دو نوبت آن حرکت میکرد و علی هذا القیاس. و خدمت مولوی مدتی کتابدار امیرعلیشیر بود.
و آخرالامر از آن جناب رنجیده در شهر سنهی اربع و تسعمائه که میرزا بدیعالزمان به محاصرهی بلدهی هرات اشتغال داشت، بگریخت و به شاهزاده پیوست و به همان منصب منصوب گشت و در اوایل زمان استیلای ابوالفتح محمد خان شیبانی درگذشت (21).
بنا به گفتهی خواندمیر، حاجی محمد نقاش پس از دلتنگییی که از امیرعلیشیر پیدا میکند به دربار بدیعالزمان میرزا (حک: 912-911 ه ق) گریخته و در آنجا هم مجددا به سمت کتابداری منصوب میشود.
خواجه میرک نقاش - که قبلا نیز از او نام بردیم - از دیگر هنرمندان شاغل در کتابخانهی امیرعلیشیر بوده است (22).
نمونه هایی از شرایط وقف
از جمله وقفنامههای مربوط به اوایل قرن دهم در خراسان (همزمان با زوال دولت تیموری) میتوان از وقفنامهی ابوالفتح محمد شیبانی خان در سمرقند نام برد. وی مدرسهای در چهار سوی کوی بابا خدایداد شهر سمرقند ساخت و بعدها خود در آنجا دفن شد.پسرش ابوالغازی محمد تیمور بهادر خان بنای مدرسه را به پایان برد و او نیز همانند پدرش در آن محل دفن شد. همسر وی علاوه بر رسیدگی به این مدرسه، اقدام به ساخت مدرسهی دیگری در جوار همان محل کرد.
او علمای زیادی را در این دو مدرسه به تدریس واداشت. کار بعدی این زن نیکوکار، احداث کتابخانه برای مدرسه بود. وی کتب نفیسی در موضوعات مختلف مذهبی، به ویژه فقه و اصول دین وقف کتابخانه کرد. مطابق وقفنامهی به جای مانده که مشهور به «وقفنامهی شیبانی خان» است، .
کتابهای کتابخانه «در صنادیق پرداخته و معد و مهیا بودند». ترجمه و شرح این وقفنامه به زبان روسی در سال 1966 میلادی در تاشکند چاپ شده است. در بخشی از وقفنامه چنین آمده است:
باید در سر ده سالی این وقفیه را نزد حاکم و شیخالاسلام و قاضیالقضاة ببرند و وقفیهی جدیدهای از روی این اصل بیفزونی و کاستی بنویسند و گواهان تازهای بر آن برگیرند و به توقیع و مهر همهی آنان برسانند.
بهای کاغذ و مزد نوشتن آن از بهرهی این واقف بپردازند و به کسانی که در این مجلس هستند مهمانی بدهند. متولی این وقفیه را بر فرمانروایان و اولیالامر و حاکم شهر سمرقند و در هر عصری نشان دهد تا از شرطهای آن آگاه باشد (23).
نمونهی دیگر وقفنامهای مربوط به سال 861 ه ق مندرج در پشت صفحهی نخست نسخهای خطی از تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی (قرن ششم هجری) است:
چون در روضهی رضیهی مرضیهی رضویهی حضرت انوارالالهیه، وزیر اعظم اعدل، عضدالدوله، یمین السلطنة القاهره، امین الله الباهرة، اعتمادالدوله، جلالالدین، شیخ ابوسعید قزل ارسلان - عمر الله تعالی حدائق دولته - از کمال ارادت و حسن عقیدت خاطر مبارک به رونق جمیع امور عباد متعلق بود.
و در روضه ی مطهره جوامع کلام الله و مصاحف بسیار بود، اما تفسیری که همهی طوایف از آن استفادهی معانی قرآنی تواند نمود نبود، بنابراین مشارالیه این مجلد تفسیر را با سی مجلد دیگر بر روضهی شریفهی منوره وقف کرد،
وقف صحیح و مشروع لاستفادة جمیع المسلمین و ان لا یباع و لا یرهن و لا یخرج من نواحی الروضه. و جمعة ذلک بتاریخ سلخ ربیعالاول سنة احدی و ستین و ثمانمیاته [861](24).
همان گونه که ملاحظه میشود بر اساس شرایط صادره از سوی واقف، هیچ کدام از کتابها نباید فروش رود، گرو گذاشته شود و یا از اطراف روضه خارج شود.
سرنوشت کتابخانه های وقفی
با گذشت پانصد سال از زوال دولت پرفراز و نشیب تیموری، اکنون در تمامی سرزمینهای خراسان بزرگ، اعم از ایران و افغانستان و ماوراءالنهر اثری از آن همه کتابخانههای باشکوه به چشم نمیخورد.آنچه به دست ما رسیده نسخههای خطی به جایمانده از مجموعههای عظیم آن روزگار و یا نوشتههای مورخان و نویسندگان آن عصر است. شاید تنها استثنایی را که بتوان قایل شد، کتابخانهی آستان قدس رضوی (ع) است که از برکات آن امام همام، همچنان پابرجاست.
تاریخ پیدایش این کتابخانه را به اعتبار نسخههای خطی موجود، قرن چهارم هجری میدانند. وضعیت آن در دورهی تیموریان روشن نیست ولی همانگونه که دیدیم وقفنامهی مربوط به سال 861 ه ق میتواند دلیلی بر دایر بودن کتابخانه در آن زمان باشد.
به تصریح متون در سالهای آغازین قرن دهم نیز کتابخانه برقرار بوده است. ماجراهایی که بر این کتابخانه و مجموعهی آن در اواخر سدهی دهم گذشته، بسیار مهم و در عین حال تأسفآور است.
اسکندربیگ ترکمان در اثر مشهور خود تاریخ عالمآرای عباسی و در ذیل مطالب مربوط به هجوم عبدالمؤمن خان ازبک و سپاهیانش به شهر مشهد، پس از شرح فجایع بیحدی که بر مردم و علمای آن شهر میرود، به ذکر غارت روضهی مقدس رضوی پرداخته و چنین مینویسد:
قنادیل مرصع و طلا و نقره و شمعدان که از حیز تعداد بیرون بود و مفروشات و ظروف و اوانی چینی و کتابخانهی سرکار فیضآثار که در تمادی ایام از اقصی بلاد اسلام جمع شده بود .
از مصاحف به خطوط شریف حضرت ائمهی معصومین (ع) و استادان ماتقدم مثل یاقوت مستعصمی و استادان سته و دیگر کتاب علمی و فارسی که از حیز احصا بیرون بود به دست اوزبکان بیتمیز نادان در آمده، آن در گرانمایه را چون خزف ریزهی بیبها به یکدیگر میفروختند (25).
با گذشت چندین سال از این ماجرا، تقدیر این گونه میشود که تعدادی از این کتب به یغما رفته در هندوستان توسط عالم جلیلالقدر شیمی، قاضی نورالله شوشتری (1019-956 ه ق) مشاهده و خریداری شده و به روضهی مقدسه بازگردانده میشود.
سند این مدعا، دست خط آن دانشمند فرزانه در نسخهی خطی از کتاب مختصر مجمعالبیان، موجود در گنجینهی نسخههای خطی آستان قدس رضوی است:
از جمله کتب کتابخانهی سرکار فیضآثار مشهد مقدس معلی است که طایفهی اوزبکیه از آن جا به غارت برده بودند و به واسطه و وسایط به هند آورده، به فقیر حقیر تراب اقوام اهل الله نورالله بن شریف الحسینی المرعشی الشوشتری - احسن الله الیهما - فروخته و فقیر قربة الی الله آن را با چند جلد کتاب دیگر که از وقف سرکار آن حضرت به دست آمده بود به آن مشهد مقدس فرستاد (26).
و از آن پس در طی قرون متمادی و با اهتمام و سعی وافر علما، دانشمندان، نیکوکاران و سایر ارادتمندان آستان ملکوتی حضرت ثامن الائمه (ع) به ویژه شیخ بهائی (1031-953 ه ق) که از جانب شاه عباس مأمور گردآوری نسخههای پراکندهی کتابخانه شده بود، کتابخانه به حیات علمی - فرهنگی خود ادامه داده و امروز نیز از افتخارات فرهنگ و تمدن اسلام و ایران به شمار میرود.
پی نوشت:
1- حبیبی، ص 995.
2- رفیعی، ص 304.
3- کسایی، ص 46.
4- حافظ ابرو، ص 63.
5- یاقوت حموی، ج 4، صص 510-509.
6- سلوتسکی، ص 72.
7- از مناطق دیگری که در دورهی تیموریان از کتابخانههای معتبری برخوردار بودند میتوان به یزد، اردبیل و شیراز اشاره کرد.
8- نصرآبادی، صص 67 و 141.
9- رجبی، ص 200.
10- همایونفرخ، ج 2، ص 112.
11- عطاردی، ج 1، صص 154 و 165.
12- خواندمیر، 1372، ص 185.
13- همان، صص 195-194.
14- نوایی، ص 398.
15- بار تولد، صص 28-27.
16- نوایی؛ ص کج مقدمه.
17- نوایی، ص 25.
18- حجتی، ص 716.
19- همان.
20- برای کسب اطلاعات بیشتر پیرامون موقوفات امیرعلیشیر میتوان به آثار خواندمیر، به ویژه مکارمالاخلاق، مراجعه کرد.
21- خواندمیر، 1362، ج 4، ص 348.
22- فکری سلجوقی، ص 34.
23- دانش پژوه، ص 41.
24- امام، ص 515.
25- اسکندربیک ترکمان، ج 1، ص 276.
26- فهرست کتابخانهی آستان قدس، ج 4، ص 237.
میراث جاویدان
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}