ذبح (قربانى)

پس از رمى جمره عقبه بايد حاج اگر متمتع باشد قربانى كند و اگر جحش قران باشد كه سوق هدى كرده باشد نيز آن را ذبح مى نمايد و ذبح بايد در منى انجام شود و اكنون كه بعضى مى گويند مذبح از منى خارج شده مسأله محل اشكال شده است و احتياط به اين است كه صبر كنند تا آخر ذى حجه هر وقت ممكن شد در منى ذبح نمايند مگر اينكه معلوم باشد كه بعضى قسمتهاى اين مذبح فعلى جزء منى است و در آن قسمت ها قربانى را ذبح نمايند.
اين برنامه نيز از حضور جدى ابراهيم براى قربانى كردن فرزندش اسماعيل به يادگار مانده است يعنى تأسّى به آن پيغمبر بزرگوار است نهايت اين است كه در اسلام تقديم قربانى انسان براى خدا ممنوع است در حالى كه در قبل از اسلام اين عمل بى سابقه نيست اما اينكه جزء برنامه يك شرع باشد معلوم نيست و اگر بوده است ممكن است به صورت نذر و سپس فدا دادن براى آن با قرعه بوده است و شايد يكى از حكمتهاى امر ابراهيم به ذبح فرزند و قبول فدا نيز جلوگيرى از تقديم قربانيهاى بشرى بوده است. و الله اعلم.
جناب عبدالمطلب نيز بر حسب نذرى كه در مورد فرزندش حضرت عبدالله نمود در مقام وفاء آن صد شتر نحر كرد و معناى اينكه از پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم ـنقل شده است «اَنَا ابْنُ الذَّبيحَيْنِ»2 همين است كه آن حضرت فرزند دو نفر است كه بر حسب امر و نذر مقرر شده بود ذبح شوند نخستين اسماعيل و دوم عبدالله.
و در معناى (ذبح عظيم) اختلاف است بعضى مى گويند گوسفندى بوده است كه از بهشت آورده شده بود.
و قول دوم اين است كه مراد از ذبح عظيم حسين عليه السلام ـ است كه خدا براى اينكه در صلب اسماعيل نور حسين وجود دارد و از نسل او در آينده زمان فرزندى به نام حسين به دنيا قدم خواهد گذارد كه در يك جريان پرشور و هيجان تمام برنامه هاى تسليم امر خدا و رضا به قضاى او را بيشتر از آنچه در جريان ساده ذبح اسماعيل به دست پدرش ابراهيم ظاهر شد، آشكار خواهد ساخت اسماعيل راحفظ فرمود تا از نسل او چنان ذبح عظيم و بى نظيرى با آن برنامه جالب و آموزنده و سازنده انسان و اسلام نگهدار آشكار شود.
بديهى است اين با عظمت ذبح خصوص كه خدا آن را به عظمت ياد نموده مناسب تر و با بلاغت موافق تر است. و در ضمن يكى زا معانى حديث مسلم و معروف بين مسلمين «حُسَيْنُ مِنّى وَ اَنَا مِنْ حُسَيْن» از اينجا و با توجه به اين قول معلوم مى گردد.3
به هر صورت اين برنامه قربانى رمز تسليم فرمان خدا بودن و اطاعت كامل و بى قيد و شرط است كه در اين آيه شريفه بيان شده است.
و بسيارى كه در عصر ما افسوس مى خورند كه اينهمه گوشت كه قابليت غذا براى جماعتى بسيار از بشر گرسنه را دارد كه در اين عصر به اصطلاح تمدن تجدد با عذاب گرسنگى دست بگريبانند اين اگر خورده گيرى به اصل برنامه ذبح و قربانى باشد خلاف اين تسليم و ابراهيم وار بودن و اسماعيل سان شدن است مسأله تغذيه و اطعام نيست و الاّ مگر گوشت اسماعيل را كسى مى خورد كه ابراهيم او را ذبح نمايد مسأله بالاتر و والاتر از اينها است و اگر غرضشان اين است كه پس از قربانى از اين گوشتها استفاده شود و به صورت كنسرو به اسم هديه حج براى مردم محرم و گرسنه اهدا شود بسيار پيشنهاد جالب و مشروعى است كه با فلسفه صدقه دادن مقدارى از قربانى و هديه دادن آن كاملاً موافق است و از وجود متعدد مستحب و بلكه در حد امكان واجب است.