نویسنده: پیمان باقری تلواژگانی (1)




 

- علم در نزد اهل بیت:

با توجه به گستردگی این موضوع در این حوزه، تنها به نکاتی در این زمینه اشاره خواهد شد. در اسلام اولین استاد و حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) معرفی شده اندحضرت علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: ««به خدا سوگند که رسانیدن پیام ها و انجام دادن وعده ها را دانستم و دریافتم و حق گفته های را به جای آوردم، برای ما خاندان رسالت (اهل بیت)) درهای دانش الهی گشوده و نور حکمت دین خدا برافروخته، بدایند که راه های دریافت دین یک راه است آن هم راه کوتاه.»»(نهج البلاغه، 1368: 118)
وی همواره والیان خویش را به نشست و برخواست با دانشمندان توصیه می کرد. هم چنین مردن را به یادگیری و استفاده صحیح از علم نجوم دعوت می کرد.(همان: 119) فراگیرترین عنصر آموزشی حضرت علی (ع) را باید کتاب نهج البلاغه وی عنوان کرد. در این کتاب بیشترین خطبه ها، سخنان، مواعظ، نامه های ایشان وجود دارد. هم چنین ابن عباس یک از بزرگان اعراب در صدر اسلام، امام علی (ع9 را دانشمندترین فرد درامر قضا می دانست؛ تا جایی که عمر خلیفه دوم از وی در حل مشکلات خویش بهره های فراوانی می برد.(کسائی، 1383: 113)
امام حسن (ع) نیز به امر آموزش اهمیت فراوانی می داد. وی در مسجد مدینه به این مهم می پرداخت.(کسائی، 1383: 126)
از دیگر ائمه اهطار که تلاش فراوانی در گسترش علم و دانش اندوزی داشت؛ باید به امام صادق (ع) اشاره کرد. شهرستانی در مورد ایشان می نویسد که دنیای از دانشدین ، ادب و حکمت بود. وی زمانی در مدینه به آموزش شیعیان می پرداخت و همین مسئله را نیز در عراق هم چنان ادامه داد. (کسائی، 1383: 206) ولایتی می نویسد: «« در دوره امام جعفر صادق (ع) که تاکید بر دانش و دانش اندوزی رونق تمام داشت؛ آن حضرت یاران خویش را به دانش اندوزی تشویق می فرمودند. اینکه در روز قیامت قلم دانشمندان بر خون شهیدان سنگینی خواهد کرد؛ نمونه ای از این تشویق هاست.»»(ولایتی، 1384: 25) از موارد بالای سطح آموزش امام صادق (ع) بادی به حضور دوتن از بزرگان اهل سنت مالک بن انس( م 179 ه.ق) و اما ابوحنیفه نعمان بن ثابت ( م 150 ه.ق) نزد امام صادق() اشاره نمود. آن ها بر حسب آوازه کلاس های درس ایشان در مدینه، با وجود اینکه مورد حمایت خلیفای سنی مذهب عباسی بودند؛ از محضر این اما شیعی بهره های فراوانی برده بودند.(کسائی، 1383: 206)
بر این اساس مشخص می شود که در پی توجهات فراوان خداوند در قرآن به علمو دانش اندوزی، پیامبر و ائمه اطهار نیز این مسئله را به جدیت دنبال می نمودند و در پی جذب مردم برای توجه دانش و امر آموزش در سطح جامعه بودند. همین موضوع تاثیرات فراوانی ار د جامعه مسلمین برجای نهاد.

- جایگاه علم در بین مسلمانان:

الف - انواع علوم از دیدگاه اسلام:

با توجه به گستردگی حوزه های علمی، تقسیم بندی علم به انواع مختلف، نه تنها مورد توجه انسان ها، بلکه مورد عنایت خاص پروردگار نیز قرار دارد. خداوند در آیات مختلفی در این زمینه می نویسد: فوق هر صاحب علمی علیم و داناتری است .(2)(یوسف: آیه ۷۶) در سوره واقعه آیه 95 ، (3)از علم یقین یاد کرده و در آیات ۵(4) و ۷ (5)سوره تکاثر، بازهم از علم الیقین سخن گفته است. از همین رو، باید گفت علم قابل افزایش است و باید از خداوند افزایش آن را خواست.(طه: آیه ۱۱۴)
دانشمندان علاوه بر تعریف واژه علم، به تقسیم بندی آن نیز پرداخته اند. آن ها بر اساس دیدگاه و حوزه های تخصص خویش هر یک به نوعی به تقسیم بندی این امر پرداخته اند. در این قسمت به تعاریفی که بیشتر مورد توجه محققان قرار دارد؛ خواهیم پرداخت. علم را از منظر نظری به سه بخش 1. علم توحید 2. علم معرفت خدای متعالی 3. علم احکام شریعت و از سوی دیگر به بخش های 1. علم طبیعی 2. علم ریاضی 3. علم الهی می توان تقسیم کرد.(دهخدا، 1373، ج10: 14163) علاوه بر این تقسیم بندی کلی، دهخدا تعداد بی شمار دیگری از حوزه های مختلف علمی را نیز نام می برد.
خداوند درباره انواع علم می فرماید: فوق هر صاحب علمی، علیم و داناتری است .(6)(یوسف، آیه ۷۶) و یا در آیه ۹۵ سوره واقعه و در آیات ۵ و ۷ سوره تکاثر، از علم الیقین سخن گفته است. بر این اساس می توان گفت که علم قابل فزونی می باشد و باید از سرچشمه اصلی آن، افزایش آن را درخواست نمود.(طه، آیه ۱۱۴)
در یک نگاه کلی، می توان علم را به دو بخش حصولی و حضوری تقسیم کرد.
1. علوم حصولی: الف. ذهنی: صورتی که از چیزی در ذهن حاصل می شود؛ مانند تصویر کتابی که روبه روی ما وجود دارد. خود این علم باز به شاخه های، جزئی: – علم یا ادراکی که به یک پدیده مشخص می شود. و کلی: – رها شده از جزئیت و ادراک مفهوم کل کتاب که از آن به ادارک عقلی نیز تعبیر می شود. - تقسیم می شود. ب. قوانین منظم: عبارت از مجموعه قوانین منظم در باب یک موضوع معین مانند علم حساب، هندسه، فیزیک و صرف و نحو. متافیزیک و الهیات نیز در این حوزه قرار می گیرند.(دانش گستر، 1389، ج11: 399) و یا آن را به علم عملی نیز تقسیم می کنند که عمل کردن بر طبق آن، کمال حاصل مى شود، مانند علم به عبادات.(راغب‌اصفهانی، 1383: 580)
2. علوم غیر اکتسابی یا حضوری: این امر در مقابل علم حصولی قرار می گیرد. حضوری شناختی مستقیم، بی واسطه به یک شیء که وجود خارجی و یا هویت خارجی آن نزد عالم معلوم می شود. مانند علم انسان به ذات خویش و احوال گوناگون روانی خویش از قبیل ترس، محبت و..... (طباطبائی، 1378، ج3: 242؛ دانش گستر، 1389، ج 11: 399) به قولی می توان این گونه علم حضوری را تفسیر را کرد: «« علم‌ حضورى مساوى با خود علم است و علمْ حصول موجودى براى موجود دیگر است‌ كه‌ موجب‌ معلومیت موجود اول براى موجود دوم مى‏شود. همچنین این علم را به صورت نسبى‌، یعنى‌ در مقابل عـلم حـصولى، به این صورت تعریف مى‏كنیم: علم حضورى علمى است‌ كه‌ تنها‌ ملاك معلومیت خود براى عالم است؛ در حالى كه علم حصولى، علاوه بر آن، ملاك‌ معلومیت‌ غیر نیز هست.»»(سربخشی و فنایی اشکوری، 1391: 34) این حوزه به علم لدنی نیز معروف می باشد.(فخر رازی، بی تا، ج ۲: 191-187)
خداوند علم حضوری را با علم شهودی در آیاتی از جمله ۵۳ سوره فصلت (7) بیان کرده است. علم شهودی: همان علم حضوری است؛ زیرا حقیقت چیز مشهود شاهد است و شاهد به آن علم شهودی دارد. از بررسی این آیه مشخص می شود که تمامى موجودات نسبت به پروردگار، علم شهودى دارند؛ زیرا «شهید» به معناى مشهود باشد.(طباطبائی، 1374، ج ۱۷: 404)

ب- طبقه بندی علوم از دیدگاه مسلمین:

در پژوهش های مربوط به حوزه علم، طبقه بندی آن بسیار مهم می باشد. این امر در شناخت بهتر و آگاهی از ارتباط علوم با یکدیگر تاثیر بسیاری دارد. ایجاد طبقه بندی در بین علوم برای جلوگیری از عواقب نامطلوب نتیجه تقسیم کار و تشعب علوم و مانع شدن از قطع رابطه ی علوم با یکدیگر و از میان رفتن وحدت آنها، لازم می باشد. رده بندی علوم ما را آگاه می سازد که چگونه باید علم به شعب جداگانه تقسیم شود و این شعبه ها تا چه اندازه از یکدیگر دور یا نزدیک هستند. به علاوه ما در شناخت سیر و چگونگی پیشرفت معرفت بشر کمک شایانی می کند.(فتح اللهی، 1388: 23) در واقع هدف از رده بندی، نشان دادن روابط و سلسله مراتب میان علوم می باشد تا از این رهگذر وحدت اصلی علم را برقرار شود.(فاضل نیا، 1356: 5)
این مسئله تا بدان جا اهمیت دارد که می توان گفت همه دانشمندان صاحب تألیف از‌ ذهنیت طبقه بندى علوم در عصر خویش متأثر بوده اند؛ به هرحال طبقه بندى, تأثیر زیربـنایى و اساسى در همه روندهاى پژوهشى و فعالیت هاى علمى داشته است.(فتحی عبدالهادی، 1389: 15)
فدایی عراقی نیز در این مورد می نویسد: ««طبقه‌بندی ‌ ‌‌‌عـلوم‌ همیشه مورد توجه فلاسفه و دانشمندان بوده و هست.از صدر تاریخ تاکنون،بزرگان علم و فلسفه‌ و دین دربـاره طـبقه‌بندی عـلوم اظهار نظر کرده اند. این بدان علت است که ساختمان ذهنی و فکری انسان همواره نیازمند نـظم و انتظام‌ بوده و هست.دانش و آموخته‌های انسان باید‌ همواره انتظام لازم را‌ داشته‌ باشد و ارتباط آن با یکدیگر روشـن باشد،لذا دانشمندان و فلاسفه چـه در آغـاز و چه در میان‌ و یا پایان دوره مطالعاتی خویش متعرض این مسئله شده و نظر خویش را درباره‌ تقسیم‌بندی‌ علوم مطرح کرده‌اند.با آنکه نظرات گوناگونی در تقسیم‌بندی علوم ابراز شده و علمای یونان و سپس به دنبال آنان دانشمندان اسلامی و از آن پس فـلاسفه‌ اروپایی،درباره تقسیم و طبقه‌بندی علوم اظهارنظر کرده‌ و طرحهایی را ارائه‌ نموده‌اند، اما هنوز هم باب اظهار نظر مفتوح است و یک جمع‌بندی کلی که همه بر آن اتفاق نظر داشته باشند،وجود ندارد.»»(فدایی عراقی، 1380: 288)
سابقه طبقه بندی علوم به زمان ارسطو باز می گردد. پس از وی، آمونیوس(اواخر سده 5 م- اوائل سده 6 م)، ریاضیات‌ را به چهار شاخه تقسیم کرد. شاگردش وی، یوهانس فیلوپونوس با شرحی که بر ایساغوجی نوشت، دیدگاه‌ های ارسطو درباره طبقه‌بندی علوم را به مـسلمانان رساند.(کرامتی، 1387: 3) با رشد علوم در تمدن اسلامی، توجه به طبقه‌بندی علوم به یک ضرورت تبدیل شد؛ به‌گونه‌ای‌که حتی اندیشمندانی که در زمره فلاسفه‌ محسوب‌ نـمی‌شدند‌ هـم به طبقه‌بندی علوم پرداختند‌.
در اسلام، پیامبر (ص) نه تنها به ترویج علم اهمیت می داد؛ بلکه به تدوین و شرح انواع آن نیز توجه خاصی داشت. ظاهرا ایشان علم را به دو گونه دانش ادیان و دانـش‌ ابـدان طبقه بندی می کردند.(مجلسی، 1403، ج1: 220) علاوه بر این، ائمه اطهر نیز به این امر علاقه نشان می دادند. امام علی (ع) در نظریان مختلفی به طبقه بندی علوم می پردازد. برای نمونه، در یک دیدگاه علوم را‌ به‌ چهار دسته‌ تقسیم می کند است: العلوم اربعة: الفقه للادیان و الطبۀ للابـدان و النـحو للسـّان و النجوم الازمان)(مجلسی، 1403، ج1: 218) و یا در جایی دیگر علم‌ را به دو قسمت تقسیم می کند: العلم علمان: علملا یسع الناس الاّ النـّظر فـیه و هـو صبغة‌ الاسلام‌ و علم یسعالناس ترک النظر فیه و هو قدرة الله عـزّ و جل»خصال(صدوق‌، 1362، ج1: 41)
دانشمندان اسلامی در علوم مختلف توجه ویژه ای به طبقه بندی علوم داشتند. به نوعی این امر علوم، علاوه بر سهولت در کارهای علمی، نوعی نظم فکری در محققان ایجاد می کرد و حدود و میزان هر علم را برای آن ها مشخص می ساخت. هم چنین به ترسیم هندسه ی علوم در تمدن اسلامی یاری می رساند. به همین سبب، در جامعه ی علمی اسلام همواره بر این اصل تاکید شده است.(خزائیلی، 1391: 74) با توجه به اینکه مسلمانان علاوه بر گسترش علم، به جنبه های مختلف آن نیز توجه داشتند؛ طبقه بندی علوم نیز یکی از مسائل مورد علاقه آنان در این زمینه به حساب می آمد.
نصر می نویسد: «« طبقه بندی علوم اسلامی مبتنی بر یک سلسله مراتبی است که با گذشت قرن ها قالب و زمینه دستگاه تعلیم و تربیتی را در میان مسلمانان فراهم آورده است.»»(نصر، 1359: 53)
ظاهرا در جهان اسلام، قدیمى ترین طبقه بندى علوم از آن جابر بن حیان (98-120 ه.ق) در کتاب مختارات من رسائله می باشد. اهمیت این تقسیم بندی از آن جهت می باشد که وی در تألیف خویش، از سنت ارسطویى در طبقه بندى علوم پیروى نكرده و به گونه اى مستقل نظم ویژه‌ اى‌ را بیان‌ نموده است.(فتحی عبدالهادی، 1389: 16) نکته دیگه ای که باید به آن اشاره کرد؛ اینکه طبقه بندی وی براساس تقسیم‌بندی دوتایی شکل گـرفته. جـابر بن حیان بر اساس‌ نگرش‌ خود‌ از نظام طبیعت و ظاهرا با توجه به نظریه توازن خود، به طبقه‌بندی‌ متفاوتی‌ از علوم اقدام نموده است. کـتاب وی - الحـدود - حاوی مجموعه‌ای از تعاریف از علوم و دیگر‌ مفاهیم‌ عـلمی کـه جابر بن حیان اهمیت و ارزش آن را خاطرنشان می سازد.(خزائیلی، 1391: 77)
اما نصر معتقد است که کوشش مسلمانان برای طبقه بندی علوم، از قرن 3ه.ق / 9 م و با کار کندی آغاز می شود و پس از آن تلاش برای گسترش این موضوع افزایش می یابد.(نصر، 1359: 53) در واقع اهمیت كندى‏ در نظر تعدادی از محققین به خاطر این می باشد که میان مسلمانان نخستین كسى است كه در شعب مختلف علوم یونانى اطلاع و تبحر حاصل نمود و به تألیف كتب خاص و تقسیم بندی علوم اقدام کرد.(صفا، 1378، ج1: 116)
اما یکی از قدیمی ترین طبقه بندی های علوم به فارابی قرن 4 ه.ق اختصاص دارد. وی در کتاب خویش به نام احساء العلوم به این امر می پردازد. این یکی از موثرترین طبقه بندی های علم در جهان اسلام به حساب می آید که پس از آن با تغییراتی جزئی مورد قبول ابن سینا، غزالی و ابن رشد قرار می گیرد.(نصر، 1359: 54؛ فرشاد، 1365: 111)
در واقع وی با‌ اینکه فهرستی از عـلوم را ارائه می کند؛ باید تلاش وی را در جهت ساختن یک مدل و طرحی در تقسیم‌بندی علوم به شـمار آورد. وی در فصول اول و آخر کتاب خویش، به عـلوم اسـلامی شامل زبان‌ شناسی عرب، فقه وکلام نیز می پردازد. در این طبقه ‌بندی، از علم تاریخ اثـری‌ وجود ندارد. چنان‌که با کمال شگفتی از علوم کیمیا (شیمی)، تعبیر خـواب و عـلوم غـریبه نیز اثری نیست. این در حالی است که خـود فارابی در مـورد این علوم رساله‌هایی پیش از آن نوشته بود. این طبقه بندی مورد نظر فیسلسوفان در قرن های بعدی نیز قرار گرفت؛ به طوری که فلاسفه استدلالی‌تر نیز از‌ او تـبعیت می کـردند و در طبقه بندی خویش از علوم توجهیی هب این گونه علوم نداشتند. تقسیم‌بندی فارابی را می توان در آثار اشخاصی هم چون - ابن‌ سینا -، -غزالی -، -ابن رشد –و دیگران به خوبی مشاهده کرد.
دانشمندان متاخر اسلامی نیز علم را به دو گونه تقسیم می کردند. 1. علم خداوند. 2. علم خلق. (هجویری، 1384: 19) در رساله قشیریه طبقه بندی علوم با عناوین علم کسبی و علم ذوقی بیان می شود.(قشیری، 1392: 108) منبع تفسیر علم به دو قسم الهی و انسانی در تاریخ اسلام را باید در سخنان پیامبر اکرم و ائمه اطهار پیدا کرد. حضرت محمد (ص) علم را بر دو گونه دانسته است: دانش ادیان و دانـش‌ ابـدان - العلم‌ علمان: علمالادیان‌ و علم الابدان-.(مجلسی، 1403 ه.ق، ج1: 220)

نتیجه گیری:

با ظهور و گسترش اسلام در اواسط قرن هفتم م، تحولی عظیم در تاریخ علم به وجود آمد. توجه ویژه قرآن، سپس پیامبر و ائمه به گسترش دانش و علم افروزی، زمینه رونق علمی زیادی را در بین مسلمانان ایجاد نمود. به همین دلیل مهمترین عامل گسترش و رشد علم در جهان اسلام را باید همین مسئله تلقی کرد. این مسئله به همین جا ختم نشد؛ قرآن حتی به تقسیم بندی علم در سطوح مختلف پرداخت و پیش زمینه برای دانشمندان در این راه ایجاد کرد.
در کنار این امر علاقه فراوان دانشمندان و اندیشمندان اسلامی به تفحص و پژوهش در بنیان های اصلی علم از مسائل اصلی تاریخ علم آن دوران به حساب می آید. به طوری در آن دوره به دنبال توضیحات و توجهات قرآن به علم، این افراد نیز به تقسیم بندی علم به درجات گوناگون و هم چنین طبقه بندی آن پرداختند. به طوری که این مسئله جایگاه علم را برای دانشمندان آینده بسیار هموار نمود و آن ها بر طبق اصول تنظیم شده گذشته به پژوهش و تحقیق و رشد علم در جهان اسلام پرداختند.

پی‌نوشت‌ها:

1 . کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی.
2 . ««فَوْقَ كُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ .»»
3 . ««إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ.»»
4. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ.»»
5 . «« ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ.»»
6 . ««فَوْقَ كُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ .»»
7. «« سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»»

منابع و مآخذ:
1. ابن سعد، 1374، محمد بن سعد، طبقات کبری (طبقات ابن سعد)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه.
2. ابن‌سینا، 1403 ه.ق، اشارات‌ و تنبیهات، جز اول،‌ بـا‌ شـرح‌ و تحقیق خواجه نصیرالدین‌ طوسی، قم، دفتر نشر کتاب.
3. الاسكندى‌، احمد‌ و مصطفى عنانى‌، 1335 ه.ق، الوسیط فـى الادب الادبـى، مـصر، بی نا.
4. الافغانى،سعید،1413 ق، اسواق العرب فى الجاهلیه و الاسلام‌، قاهره، بی نا.
5. دانشنامه گستر، 1389، ج11، زیر نظر علی رامین و محمد علی سادات،، تهران، موسسه علمی – فرهنگی دانش گستر.
6. دهخدا، علی اکبر، 1373، لغت نامه دهخدا، ج10، زیر نظر محمئ معین و جعفر شهیدی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
7. راغب اصفهانی، 1383، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، مترجم: غلامرضا خسروی‌حسینی، تهران، مرتضوی.
8. راوندی، مرتضی، 1382، تاریخ اجتماعی ایران، ج2، تهران، نگاه.
9. سروش، عبدالکریم، 1357، علم چیست؟ فلسفه چیست؟، تهران، انتشارات حکمت.
10. صدرالدین شیرازی، 1383، اسفار اربعه، تصحیح، تحقیق و مقدمه مقصود محمدی، ج3، با اشراف سید محمد خامنه ای، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
11. صدوق، ابو جعفر محمد بن‌ علی، 1362، الخصال،به‌ کوشش علی اکبر غفاری، قم، بی نا.
12. صفا، ذبیح الله، 1378، تاریخ ادبیات ایران، ج5، تهران، انتشارات فردوس‏.
13. طباطبائی، علامه سید محمد حسین، 1378، بدایه الحکمه، ترجمه علی شیرانی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
14. طباطبائی، محمد حسین، 1374، المیزان، ج17، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دفتر انتشارات اسلامی.
15. فارابی، ابونصر محمد، 1408 ه.ق، المنطقیات، ج 1، با تحقیق محمد تقی دانش‌پژوه، قم، مکتبة آیة‌الله مـرعشی نـجفی.
16. فاضل نیا، محمد، 1356، منطق و فلسفه، تهران، انتشارات آموزش و پرورش.
17. فتح الهی، ابراهیم، 1388، متدولوژی علوم قرآنی، تهران:، دانشگاه امام صادق (ع).
18. فخر رازی، محمد بن عمر، بی تا، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
19. فراهیدی، خلیل بن احمد، 1383، العین، ج2، قم، سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه.
20. قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم بن هوارن، 1384، الرساله القشیریه، شرح احوال، تحلیل آثار، تصحیح و تعلیق سید علی اصغر میرباقری فرد و زهره نجفی، تهران، انتشارات سخن و قطب علمی تحقیق در متون حکمی و عرفانی.
21. مجلسی، محمد باقر، 1403 ه.ق، بحار الانوار، بیروت، بی تا.
22. نصر، حسین، 1352، علم و تمدن در اسلام، تهران، شرکت انتشارات خوارزمی.
23. نهج البلاغه، 1368، ترجمه جعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
24. هجویری، ابوالحسن علی بن عثمان، 1384، کشف المحجوب، با مقدمه، تصحیح، و تعلیقات محمود عابدی، تهران، انتشارات سروش.
18. encyclopedia Britannica, 1963, vol 6.

25. بکار، عثمان، 1383، تاریخ علم در سنت اسلامی، ترجمه مهدی سلطانی، تهران، مجله اطلاعات حکمت و معرفت، شماره 13، صص46-57.
26. خزائیلی، محمد باقر، اصغر منتظر القائم و حسین میرجعفری، 1391، بررسی مقایسه ای طبقه بندی علوم از دیدگاه فخر الدین رازی و شمس الدین آملی، تهران، مجله مطالعات تاریخ اسلام، شماره 13، صص 37-64.
27. سربخشی،محمد، محمد فنایی اشکوری، 1391، تعریف علم حضوری و اقسام آن، تهران، مجله معرفت فلسفی، سال 9، شماره 35، صص76-45.
28. فتحی عبدالهادی، محمد، 1389، تاریخ تحولات طبقه بندی و رده بندی در فرهنگ اسلامی، تهران، مجله آیینه پژوهش، شماره 125، صص 15-20.
29. کرامتی، یونس، 1387، طبقه بندی علوم: تأثیر دیدگاه های فارابی بر طبقه بندی علوم در اروپای سده های میانه، تهران، مجله کتاب ماه فلسفه، شماره 17، صص 3-7.
30. مهدی دامغانی، محمود، 1388، دانش و آموزش در عصر پیامبر اسلام (ص)، مجله مطالعات تاریخ اسلام، شماره1، صص100-133.
31. فدایی عراقی، غلام رضا، 1388، طرحی نو در طبقه بندی علوم، تهران، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شماره 158 و 159، صص 287-308.