ارتباط ، نخستین گام موفقیت

نويسنده: مریم تهرانچی
در این صورت به دیگران اجازه داده است که به او احترام نگذارند. در واقع بدون این که متوجه شود، عقاید مخالف دیگران را بر علیه خودش می‌شوراند. در حالی که می‌تواند با زبان و بیان مثبت و پر کشش افراد و مسیر فکری و رفتاری آنها را به سوی خود جلب کند.
فهماندن افکار و عقاید خویش و درک احساسات و دیدگاههای دیگران به طور صادقانه و همچنین پذیرش احساسات و افکار دیگران.
پس نتیجه‌ می‌گیریم که مثبت‌اندیشی می‌تواند ۲ نوع ارزش‌گذاری را در پی داشته باشد.
۱) ارزش دادن به خود با دفاع از حق و حقوق خویش و خواسته‌ها و نیازهای معقول و منطقی خود.
۲) ارزش قائل شدن برای دیگران و احترام به خواسته‌ها و نیازها و همچنین حقوق آنها.
پیامی که ارزش‌گذاری به خود و دیگران و به طوری که نگرش مثبت دارند عبارتند از :
  • این چیزی است که من فکر می‌کنم.
  • این است چیزی که من احساس می‌کنم.
  • اینگونه می‌توانم وضعیت خودم را ارزیابی بکنم.
  • من آمادگی شنیدن حرف‌های شما و دیگران را دارم.
  • سعی می‌کنم افکار و عقاید شما و دیگران را بفهمم.
    یکی از مراحل مهم برای یادگیری، ارتباط برقرار کردن، ارزیابی مثبت کردن، و از همه مهمتر ارزش برای خویش قائل بودن است. درک و تصور مثبت از خویش داشتن، در ذهن رشد می‌کند و باعث می‌شود که اینگونه اشخاص با خودشان و افکار و احساسات خودشان راحت و مثبت برخورد کنند.
    برقراری ارتباط مثبت، باعث زیاد شدن اعتماد به نفس ما و دیگران می‌شود. اشخاصی که در وضعیت‌های مختلف به سختی اظهارنظر می‌کنند،کسانی هستند که نسبت به خود احساس ضعیفی دارند و همیشه افراد افسرده و با اضطراب بسیاری با دیگران ارتباط دارند. آنها همیشه احساس می‌کنند که مورد قبول دیگران نیستند و یا مورد سوءاستفاده آنها قرار گرفته‌اند و به بیگاری کشانده شده‌اند و به مرور زمان آنها علائم بیماری مانند: میگرن، زخم معده و غیره را احساس می‌کنند.

    رفتارهای چاپلوسانه

  • من مهم نیستم تو می‌توانی از من استفاده بکنی.
    یقینا افراد این چنینی قوه ابتکارشان را نمی‌توانند نشان دهند زیرا این نوع رفتار بیهوده و کورکورانه، به دیگران اجازه می‌دهد که در مورد او هرگونه تصمیمی را بگیرند و در هر مسیری که می‌خواهند او را بکشانند.
    چنین اشخاصی با رفتار کورکورانه خود، معمولا دچار اضطراب و پریشانی و خشم می‌شوند، اما نمی‌توانند هیچ‌ عکس‌العملی از خود نشان دهند و نهایتا دچار افسردگی و اضطراب و ترس هستند.
    شخص چاپلوس، برای حق و حقوق دیگران ارزشی قائل نیست و فقط به نیازها و حقوق خود اهمیت می‌دهد.
    این چنین شخصی، به نظر می‌رسد که ماسکی به صورت زده و به راحتی به خاطر منافع خودش تلاش می‌کند.او با جملات قشنگ و با زرنگی ماهرانه، دیگران را مجبور به حمایت ناآگاهانه از خودش می‌کند. مانند:
  • تو باید قدرت بیشتری خرج می‌دادی.
  • تو رئیس خوبی هستی و اگر بخواهی می‌توانی...
  • تو خیلی بزرگی و می‌توانی...
  • تو پول خوبی جمع کرده‌ای و ...
    اما در مقابل این حرف‌های زیبا، او فقط و فقط به دنبال یک چیز است، آن هم این است که دیگران خواسته‌های او را بر آورده بکنند. برای به دست آوردن چیزی که می‌خواهد، او حتی دیگران را فریب داده و آنها را عصبی و به حد جنون می‌رساند. او حتی باعث می‌شود شخصی به خاطر اعمال چاپلوسانه او در جامعه کنار گذارده شود.
    این چنین رفتارهای چاپلوسانه معمولا برای رسیدن به هدف موثر واقع می‌شود. البته اگر این هدف و نیت به زرنگی تمام پنهان شود و دیگران نیز ناخودآگاه از آن اطاعت بکنند و از حقه بازی او بی اطلاع باشند، می‌تواند موجب پیشرفت او شود. این دسته از اشخاصی که فریب خورده‌اند، دچار نوعی اضطراب و پریشانی می‌شوند که چرا به این سادگی گول خوردند و چرا دیگران توانسته‌اند ارزش‌های آنها را پایمال کنند.

    نگرش و رفتار مثبت داشتن

    نگرش و رفتار مثبت داشتن، علاوه بر ابراز عقاید و خواسته‌های خویش، عقاید و حقوق دیگران را نیز رعایت می‌کند، در حقیقت او دارای احساس، رفتار و نگرش متعادل و متوازن است. شخصی که این چنین رفتار مثبتی دارد، معمولا به راحتی ارتباط برقرار می‌کند. به آرامی و با سرعت بیشتر با دیگران به تفاهم می‌رسد و مورد تایید نیز قرار می‌گیرد. طبیعتا اینگونه رفتار برای رسیدن به هدف موثرتر است زیرا هم باعث رضایت خود و هم باعث رضایت دیگران می‌شود و برای خود و دیگران ارزش قائل است.
    اینگونه رفتاری نتیجه خوب و رضایت‌بخشی را در پی دارد و خود و دیگران احساسات مثبت و افکار آزاداندیشانه را تشویق می‌کند. نتیجه اینکه ما می‌توانیم یک نوع رفتار کودکانه در مقابل دیگران داشته باشیم یا رفتار عصبی یا چاپلوسانه و یا رفتار مثبت با دیگران داشته باشیم.
    خود، دیگران و محیط زیست زندگی در تقویت و کاهش هر کدام از رفتارها موثرند. محیط نامناسب، رفتارهای چاپلوسانه و غیرانسانی را ترغیب می‌کند، اما زندگی در فضای سالم اجتماعی رفتارهای انسانی و معقولانه را تقویت می‌کند.در حقیقت تقویت کننده‌ها اعم از پولی و معنوی در شکل‌گیری مثبت یا منفی تاثیر گذارند.
    فرزندانمان، والدینمان، دوستان و رئیس و همکارانمان می‌توانند زمینه‌ساز و تقویت کننده یا کاهش دهنده این رفتارها باشند.مثلا: می‌توانیم مثبت باشیم وقتی که شخصی مقابل‌مان قصد دارد چیز مورد نیازمان را به ما قرض بدهد.
  • می‌توانیم خشمگین باشیم، وقتی که در محل کارمان کسی مزاحم ماست.
  • گاهی مجبور می‌شویم رفتار کورکورانه را در دستور کار قراردهیم.
  • گاهی مجبور می‌شویم رفتار چاپلوسانه را پذیرا شویم.
  • چگونه ما یادگرفته‌ایم که این‌گونه رفتارهایی را داشته باشیم؟
  • نگرش و رفتار مثبت اکتسابی است و در محیط زندگی تقویت یا کاهش می‌یابد. بعضی از اشخاص به‌خاطر اظهار نظر شخصی مورد تنبیه و بازخواست قرار گرفته‌اند (تنبیه شدن)
  • دیگری مورد تشویق قرار می‌گیرد که تسلیم شده و بله بگوید به‌جای نه. (فشار و زور)
  • بعضی اوقات تنبیه کردن رفتار مثبت و همزمان فشار آوردن به رفتار منفی. (تنبیه و زور)
  • اگر رفتاری مورد قبول قرار نگرفته و یا به‌وسیله اشخاصی مهم که در اطراف ما هستند مورد نگرش قرار گیرد. (الگوبرداشتن)
  • دیگر اینکه افرادی که در انزوا بودند و موقعیت پیشرفت و اجازه بروز رفتاری مثبت نداشته‌اند. (نداشتن موقعیت)
  • همچنین اگر نگاهی به عوامل فرهنگی بیندازیم، می‌بینیم که به الگوهای سنتی زنانه و مردانه برمی‌خوریم. تشویق زنان به داشتن رفتارهای کورکورانه و تشویق مردان به داشتن رفتارهای خشمانه.
  • پس باید گفت که گاهی اوقات اشخاصی از حق خود بی‌خبرند یا از آن محروم می‌شوند که باید کوشید آنان را آگاه کرد.