معرفی نظریه های ارتباطات
معرفی نظریه های ارتباطات
معرفی نظریه های ارتباطات
نويسنده: ریچارد وست؛ لین .اچ. ترنر
متن ذیل شرح مختصری از نظریه های ارائه شده در کتاب معرفی نظریه های ارتباطات ریچارد وست و لین .اچ. ترنر است؛ واضح است که با این تعاریف مختصر غنای کامل نظریه حاصل نمی شود. همان طور که در کتاب نظریه ها به چند گروه دسته بندی شده اند ، در این خلاصه نیز همان روش رعایت شده است.
۱) اهمیت معنا در رفتار انسان ها
۲) اهمیت تصوری که شخص از هویت و ارزش و استعداد خود دارد. (Self –concept )
۳) رابطه بین فرد و جامعه
مردم راغب هستند بر اساس معناهایی که به آدم ها، اشیاء و اتفاقات تخصیص می دهند، رفتار کنند. علاوه بر این، معنا در زبانی خلق می شود که مردم هم با سایرین و هم در تفکرات شخصی به کار می برند. زیرا معانی همراه ذاتی هیچ چیز نیستند. زبان به مردم اجازه می دهد تا درکی از خویشتن به دست آورده و در اجتماع با سایرین تعامل کنند.
با فرض این که انسان ها در فضایی از ارتباطات زندگی می کنند(محوریت ارتباطات در زندگی انسان ها) و خلق واقعیت اجتماعی به طور مشترک توسط آدم ها، و همچنین وابسته بودن تعامل اطلاعات به معانی فردی و بین فردی ، این نظریه بیان می کند که مردم در مکالمات با رسیدن به میزانی از انسجام و هماهنگی (مدیریت مفاهیم) معانی را با همدیگر خلق می کنند.
نظریه پردازان CMM شش سطح معنا را ارایه می دهند که: محتوا (Content) ، کنش زبانی (Speech act)، قرارداد یا توافق در رابطه و درک (Cntract)، قسمت بندی به معنی مشخص کردن شروع، میانه و پایان (Episods) ، متن های زندگی (Life scripts)و الگوهای فرهنگی (Cultural patterns) را شامل می شوند ، که در آن هر سطح بالاتر در تعبیر معانی سطح پایین تر کمک می کند، به این معنا که هر سطح پایین تر در درون سطح بالاتر جای گرفته است. افراد در درون ساختاری سلسله مراتبی، معانی صدها پیامی که در روز دریافت می کند را سازمان و نظم می دهند.
چهار فرض اصلی در این نظریه عبارتند از :
۱) انسان ها خواهان هماهنگی و انسجام در شناخت خویش هستند.
۲) ناهماهنگی به دلیل تضادهای روان شناختی به وجود می آید.
۳) ناهماهنگی حالت نفرت آوری است که مردم را به کنش هایی با نتایج مشخص وادار می سازد.
۴) ناهماهنگی ، انگیزه ی تلاش هایی برای رسیدن به هماهنگی و انسجام و کاستن از ناهماهنگی می شود. طبق این نظریه، ناهماهنگی شناختی(یا ناسازگاری باورها و رفتارها) آزار دهنده بوده و مردم بسیار انگیزه دارند تا از آن اجتناب نمایند. مردم در تلاش خود برای اجتناب از این احساس ناهماهنگی شناختی، ممکن است از شنیدن نظرات مخالف خویش خودداری کنند، باورهای خود را برای انطباق با اعمالشان تغییر دهند و یا پس از یک تصمیم مشکل به دنبال قوت قلبی بگردند.
سه پیش فرض راهنمای این نظریه هستند:
۱) تعامل انسان ها توسط انتظارات پیش می رود.
۲) انتظارات در رفتار انسان ها، فرا گرفته می شوند.
۳) ارزیابی میزان انحراف به واسطه ی میزان پاداش ارتباط گیرنده انجام می گیرد.
این نظریه به ساختار پیام های عمدتاً غیرکلامی مربوط می شود و ادعا دارد که وقتی هنجارهای ارتباطی نقض می شوند این نقض ممکن است (براساس درکی که دریافت کننده پیام از نقض کننده دارد) مطلوب یا نامطلوب تعبیر شود.ممکن است نقض انتظارات دیگری، راهبردی برای منطبق کردن با انتظارات دیگری باشد.
مردم انتظارات(توقعات) خود را هم از فرهنگ به طور عام و هم افراد درون این فرهنگ فرامی گیرند.
۱) مردم در شرایط بین فردی ، عدم اطمینان را تجربه می کنند.
۲) عدم اطمینان وضعیت ناخوشایندی است که موجب تنش شناختی می شود.
۳) هنگام ملاقات، دو غریبه، اولین ملاحظه ی آنان کاستن عدم اطمینان یا افزایش قابلیت پیش بینی است.
۴) ارتباط میان فردی فرآیندی بهبودیابنده است که طی مراحلی روی می دهد.
۵) ارتباط میان فردی اولین وسیله کاهش عدم اطمینان است.
۶) کیفیت و طبیعت اطلاعات مورد مبادله بین مردم در طول زمان تغییر می کند.
۷) پیش بینی رفتار مردم به شکلی قاعده مند ممکن است.
وقتی دوغریبه با هم ملاقات می کنند ، تمرکز اوله آنان بر کاهش سطوح عدم اطمینان در آن موقعیت است و سطوح عدم اطمینان آنان هم در حوزه های رفتاری و هم در حوزه های شناختی وجود دارند. به این معنا که آنان ممکن است ندانند چگونه رفتار کنند (یا فرد مقابل چگونه رفتار خواهدکرد) و یا ممکن است از ذهنیت خود درباره ی دیگری و همچنین ذهنیت طرف مقابل درباره ی خود مطمئن نباشند. عدم اطمینان در سطوح فردی و رابطه ای رخ می دهد.
چهار پیش فرض این نظریه عبارتند از:
۱) روابط از شکل غیر صمیمی و سطحی به شکل صمیمی و عمقی پیش می روند.
۲) پیشرفت روابط، معمولا منظم و قابل پیش بینی است.
۳) پیشرفت روابط شامل کاهش نفوذ و همچنین زوال و قطع رابطه نیز می شود.
۴) خودافشایی(Self-disclosure ) در محوریت پیشرفت روابط قرار دارد.
نظریه پردازان نظریه نفوذ اجتماعی اعتقاد دارند که روابط میان فردی به شیوه ای تدریجی و قابل پیش بینی رشد می یابند. نظریه نفوذ اجتماعی بیان می کند که خودافشایی روش اصلی برای پیشبرد روابط غیرصمیمانه و کم عمق به روابط عمیق و صمیمانه است. البته با وجود این که خودافشایی می تواند منجر به روابط صمیمانه تر گردد، ممکن است فرد را آسیب پذیر سازد.
چهار مرحله نفوذ اجتماعی عبارتند از:
Oriention
Exploratory
Affective Exchange
Stable Exchange
Affective Exchange
۱) مرحله آشناسازی (orientation stage) که شامل آشکار کردن ابعاد کوچکی در باره خودمان است.
۲) مرحله تبادل عاطفی مقدماتی (stage Exploratory Affective Exchange) که منتج به ظاهر کردن شخصیت ما برای دیگران می شود.
۳) مرحله تبادل عاطفی (Affective Exchange stage )که خودانگیخته بوده و برای طرفین بسیار راحت است.
۴) مرحله تبادل پایدار(Stable Exchenge stage ) که منتج به خودافشایی و خودانگیختگی کامل برای طرفین می شود.
پنج پیش فرض نظریه تبادل اجتماعی بدین قرار هستند:
۱) انسان در پی پاداش بوده و از مجازات احتراز می کند
۲) انسان ها موجوداتی منطقی هستند.
۳) معیارهایی که انسان ها برای ارزیابی هزینه ها و پاداش ها به کار می برند از زمانی به زمان دیگر و از انسانی به انسان دیگر متفاوت است.
۴) روابط وابسته به هم (لازم و ملزوم) هستند.
۵) حیات ارتباطی یک فرآیند است.
طبق این نظریه عامل اصلی در روابط بین فردی ارضای علایق و منافع شخصی طرفین است. علایق شخصی لزوماً بد نیستند و عملاً می توانند روابط را تقویت نمایند. تعاملات بین فردی قابل مقایسه با مبادلات اقتصادی هستند که در آن ها مردم زمانی رضایت می یابند که در مقابل پرداخت خویش معادل منصفانه ای به دست آورند. تبادل ممکن است به چندین شکل (ساختار) واقع شود که شامل ؛ تبادل مستقیم (Direct Exchange ) که در آن دو فرد هزینه و پاداش را رد و بدل می کنند.
تبادل عمومی(Generalized Exchange ) یا تعمیم یافته که در آن رد وبدل کردن شامل شبکه اجتماعی شده و محدود به دو نفر نمی شود.
مبادله فعال ( Productive Exchange ) که در آن طرفین هزینه ها و بهره ها را هم زمان متحمل می شوند.
چهار پیش فرض نظریه دیالکتیک رابطه ای بدین قرار می باشند:
۱) روابط خطی نیستند.
۲) حیات رابطه ای با تغییرات شکل می گیرد.
۳) تضاد (تقابل) واقعیت بنیادین در حیات رابطه ای است.
۴) ارتباطات در مرکز سازمان دادن و گفتگو بر سر تضادهای رابطه ای می باشد.
حیات رابطه ای همیشه برقرار است. مردم در جریان روابط به طور مستمر، تقابل نیازهای متضاد را احساس می کنند. اساساً مردم دوست دارند که هم استقلال و هم ارتباط ، هم خودگشایی و هم حفظ حریم شخصی ، هم تنوع و هم قابلیت پیش بینی را با یکدیگر داشته باشند. مردم هنگام برقراری روابط تلاش می کنند بین این نیازهای متضاد سازش ایجاد کنند، اما هرگز نیاز خویش به هر دو عنصر از هر جفت متضاد را ندیده نمی گیرند.
جدل های اصلی رابطه ای (Interactional Dialectics ) تنش های ساخته و منتج شده توسط ارتباطات که عبارتند از: خودمختاری و ارتباط (autonomy & connection ) تنش مهمی در روابط که نشان دهنده ی نیازهای متقابل ما برای نزدیکی به دیگران و همچنین جدایی از آنان است.
خودافشایی و حفاظت(openness and protection) که تنشی مهم در رابطه است و مبتنی بر نیازهای متقابل ما برای گفتن اسرارمان و همچنین مخفی نگاه داشتن آن ها می باشد.
تازگی و پیش بینی پذیری (novelty & predictability ) تنشی رابطه ای که نشان دهنده تقابل نیازهای ما به ثبات و همچنین تنوع می باشد.
جدل های متنی یا محیطی (Contextual Dialectics ) تنش های منتج شده از جایگاه رابطه در درون فرهنگ است که عبارتند از: جدل های حریم خصوصی و عمومی (public & private dialectic ) تضادهای بافتی که منتج از رابطه حریم خصوصی و زندگی عمومی است.
جدل های واقعیت و ایده آل ها (real & ideal dialectic ) تضادهای متنی منتج از تفاوت ما بین روابط آرمانی و روابط عملی می باشد.
پیش فرض های نظریه مدیریت حریم ارتباطات عبارتند از:
۱) انسان ها تصمیم ساز هستند.
۲) انسان ها قاعده ساز و قاعده مند هستنتد.
۳) در تصمیم های انسان ها و قواعد آن ها به همان اندازه که به خویشتن توجه می شود ملاحظاتی نسبت به دیگران وجود دارد.
خودافشایی در روابط نیازمند مدیریت محدوده های خصوصی و عمومی است. این محدوده ها مابین احساس نیاز به خودگشودگی و احساس هایی که فرد خواهان خصوصی ماندنشان است، وجود دارد. خودگشودگی در بهبود روابط، چیزی فراتر از آشکار کردن اطلاعات شخصی برای دیگران است. بحث درباره این محدوده ها و هماهنگی آن ها نیز لازم است. تصمیم های مبتنی بر خودگشودگی نیازمند مراقبت دقیق هستند.
۱) وضعیت گروهی انسجام بالایی را به وجود می آورد.
۲) حل مشکل به شکل گروهی ، فرآیندی هماهنگ است.
۳) گروه ها و تصمیم سازی گروهی بعضی اوقات پیچیده هستند.
تفکر گروهی زمانی رخ می دهد که گروه های کاملا یک دست از در نظرگرفتن جایگزین های بدیل که می توانند تأثیر جدی در حل مشکلات اساسی آن ها داشته باشند بازمی مانند. غالبا اعضای گروه مشابه هم فکر می کنند و در شریک شدن با عقاید متفاوت دیگران بی میل هستنتد. در چنین حالتی گروه ها ممکن است تصمیم های شتاب زده و بی حسابی بگیرند که برخی از این تصمیم ها ممکن است عواقب طولانی در پی داشته باشند.
آفت های تفکر گروهی عبارتند از:
مبالغه در برآورد توانایی گروه (Overstimation of the group ) شامل باورهای است که گروه را بیش از آنچه در واقع هست توانا می بینند. دو آفت مشخص در این دسته بندی وجود دارند:
۱) باور به اینکه گروه آنقدر ویژه و خاص است که می تواند بر همه موانع غلبه کند.
۲) فرض این که اعضای گروه اندیشمند و خوب هستند بنابراین همه تصمیم های آنان خوب است.
تفکر با ذهن بسته (closed-mindedness ) تمایل گروه به نادیده گرفتن تفاوت ها در مردم و تذکرات آنان نسبت به تفکر گروهی ضعیف. دو آفت مشخص در این دسته بندی وجود دارد:
۱) کلیشه های مبتنی بر پیش فرض دشمن انگاشتن حریفان گروه
۲) حالتی که در آن اعضای گروه هشدارها نسبت به تصمیم های خود را نادیده می گیرند.
فشار برای یکسان شدن (Pressure Toward Uniformity ) زمانی رخ می دهد که اعضای گروه صرفا برای همراهی کردن ، همرای می کنند. چهار آفت مشخص آن عبارتند از:
۱) خود سانسوری که اعضای گروه ایرادهای خود نسبت به موضوع و بحث های مخالف را تقلیل می دهند.
۲) این باور که سکوت افراد به معنی موافقت آنان است.
۳) وجود افرادی که گروه را از اطلاعات مخالف محافظت می کنند.
۴) تأثیرگذاری مستقیم بر اعضایی از گروه که افکار مغایر با اکثریت را عرضه می کنند.
پیش فرض های اساسی راهنمای این نظریه عبارتند از:
۱) گروه ها و سازمان ها از طریق به کارگیری قواعد و منابع تولید شده و بازتولید می گردند.
۲) قواعد ارتباطات هم به عنوان ابزاری برای تعامل و هم نتیجه آن ظاهر می شوند.
۳) ساختارهای قدرت در سازمان ها حاضر هستند و فرایند تصمیم سازی را بوسیله عرضه اطلاعاتی به ما برای بهترین شیوه ی عملی ساختن تصمیم هایمان هدایت می کنند.
گروه ها و سازمان ها ساختارهایی به وجود می آورند که می توان آن ها را به عنوان منابع و قواعد سازمان درنظرگرفت. این ساختارها به نوبه ی خود نظام های اجتماعی درون سازمان را به وجود می آورند. گروه ها و سازمان ها به دلیل شیوه ی عملی ساختن ساختارهای سازمان توسط اعضایشان به حیات و بازتولید و تداوم خود نایل می شوند. در گروه ها و سازمان ها ساختارهای قدرت منجر به تصمیم گیری آن ها می شود.
سه پیش فرض اصلی این رویکرد عبارتند از:
۱) افراد سازمانی احساس مشترکی از واقعیت سازمانی خلق کرده و حفظ می نمایند که منجر به درک بهتری از ارزش های سازمان می شود.
۲) به کارگیری و نعبیر نشانه ها برای فرهنگ سازمانی حیاتی می باشد.
۳) فرهنگ ها در سازمان ها تغییر می یابند و تفسیرها از کنش های درون این فرهنگ ها گوناگون هستند.
ارزش ها، معیارها و قواعد درون یک فرهنگ هستند و ارزش های یک سازمان ، قواعد و معیارهای آن سازمان هستند که اعضای سازمان را نسبت به آن چه مهم است آگاه می کنند.انسان ها همانند حیواناتی هستند که در شبکه هایی (تارهایی) که در کارشان به وجود می آورند معلق هستند. فرهنگ سازمانی مرکب از نمادهای مشترکی است که هر یک معنای واحدی دارند. گزارش های سازمانی، تشریفات ، و مناسک مثال هایی از آن چه فرهنگ یک سازمان را تشکیل می دهد ، هستند.
سه پیش فرض اساسی این نظریه عبارتند از :
۱) سازمان های انسانی در محیطی از اطلاعات قرار دارند.
۲) اطلاعاتی که یک سازمان به دست می آورد بر اساس نوع ابهام آن ها متفاوت هستند.
۳) سازمان های انسانی برای کاستن ابهام اطلاعات درگیر فرآیند پردازش اطلاعات می شوند.
فعالیت اصلی سازمان ها فرآیند شفاف ساختن و فهمیدن معنای اطلاعات دوپهلو و مبهم می باشد. افراد سازمانی این فرآیند واضح ساختن و درک کردن را از طریق تصویب مقررات ، گزینش ، و ثبت و ضبط اطلاعات انجام می دهند. سازمان ها به میزانی که قادر به کاهش دوپهلویی و ابهام از این راه ها باشند، موفق هستند.
۱) سخنوران تأثیرگذار باید به مخاطبان خویش توجه کافی بکنند.
۲) سخنوران تأثیرگذار تعدادی دلایل اثباتی برای سخنان خود به کار می گیرند.
نظریه علم معانی بیان مبتنی بر توانایی های قابل دسترسی برای اقناع می باشد به این معنا که سخنوری که علاقمند به اقناع مخاطب خویش است لازم است که سه برهان و دلیل علم بیان را درنظربگیرد: منطق، احساسات و اخلاقیات. خود مخاطبین نیز به همان اندازه در اقتاع مؤثر اهمیت دارند.
سه پیش فرض نظریه نمایشی کردن عبارتند از:
۱) انسان ها، حیواناتی هستند که از نشانه ها (سمبل) استفاده می کنند.
۲) زبان و سمبل ها (نشانه ها) سیستم مهمی را برای انسان تشکیل می دهند.
۳) انسان ها تصمیم گیرنده هستند.(انتخاب گر)
زندگی یک نمایش است. همانند یک بازی نمایشی، زندگی نیازمند بازیگر، صحنه، نقش، برخی ملزومات بازی برای عملی شدن آن ، و قصد و هدف است. یک منتقد علم بیان قادر به درک انگیزه های یک سخنور به وسیله ی تحلیل این عناصر می باشد. علاوه بر این جبران گناه انگیزه ی غایی است و متخصصین علم بیان زمانی می توانند موفق باشند که مخاطبان خویش را با چیزی برای جبران خطا مواجه کنند.
پیش فرض های این نظریه عبارتند از:
۱) انسان ها موجوداتی روایت گر هستند.
۲) انتخاب گری و ارتباطات مبتنی بر دلایل مطلوب هستند.
۳) دلایل مطلوب توسط موضوعاتی از تاریخ ، زندگی نامه ، فرهنگ و شخصیت تعیین می شوند.
۴) عقلانیت لازم برای مطلوب بودن مبتنی بر ذهنیت مردم از میزان انسجام و صداقت آن نسبت به زندگی واقعی است.
۵) برای مردم زندگی به شکل مجموعه ای از روایت ها تجربه می شود که باید از میان آن ها انتخاب کرد. ما همچنان که انتخاب می کنیم ، زندگی را در فرآیندی از بازتولید های پی درپی تجربه می کنیم.
انسان ها موجوداتی قصه گو هستند. منطق روایت گری مقدم بر منطق سنتی به کار رفته در مباحث است. منطق روایتی ، یا منطق دلایل خوب ، مبتنی بر این است که مردم اعتبار گویندگان را بر اساس چگونگی انسجام روایت های آنان و میزان وفاداریشان به حقیقت ارزیابی می کنند.
پیش فرض های نظریه مطالعات فرهنگی عبارتند از:
۱) فرهنگ همه واقعیت های رفتارهای انسان را مورد تهاجم قرار داده و آن را تحت نفوذ در می آورد.
۲) مردم بخشی از ساختار سلسله مراتبی قدرت هستند.
رسانه ها بازتاب دهنده ی ایدئولوژی طبقه حاکم در جامعه هستند. از آن جایی که رسانه ها تحت کنترل سازمان ها (نخبگان) هستند ، اطلاعات عرضه شده به عامه مردم ناچاراً تأثیرگرفته و شکل یافته توسط منافع ذهنی آنان است. هنگام تفسیر فرهنگ لازم است تأثیر رسانه ها و نقش قدرت نیز مورد ملاحظه قرار گیرد. برخی مفاهیم در این نظریه عبارتند از:
ایدئولوژی : چارچوبی که برای درکی از وجود ما به کار گرفته می شود.
جنگ های فرهنگی : مناقشات فرهنگی درباره ی معنا، هویت، و تأثیرات
هژمونی : باور گرامشی مبنی بر این که مردم از وجود و نفوذ سلطه در همه ی ابعاد زندگی شان ناآگاه هستند.
تئاتر مناقشات : رقابت ایدئولوژی های فرهنگی گوناگون
ضد هژمونی : وقتی مردم رفتارهای هژمونیک را در چالش با سلطه در زندگی خویش به کار می گیرند.
۱) تلویزیون الزاما و اساسا از سایر شکل های رسانه های جمعی متفاوت است.
۲) تلویزیون شیوه ی تفکر و ارتباط جامعه ما را شکل می دهد.
۳) تأثیر تلویزیون محدود است.
تلویزیون و سایر رسانه ها در چگونگی مشاهده ی جهان توسط مردم نقشی بسیار اساسی دارند. در جامعه امروزی اغلب مردم اطلاعات خود را بیشتر از منابع واسطه ای به دست می آورند تا این که حاصل تجربه مستقیم باشد. بنابراین منابع واسطه ای قادرند احساس شخص از واقعیت را شکل بدهند. خصوصا در رابطه با مسئله خشونت اینچنین است. مشاهده زیاد تلویزیون پرورش دهنده ی این احساس است که جهان مکانی پرخشونت می باشد. طبق این نظریه لازم نیست که تلویزیون یک تأثیر عمده داشته باشد بلکه می تواند با آثار محدود ولی مداوم بر دیدگاه ها اثر بگذارد.
پنج پیش فرض اساسی این نظریه عبارتند از:
۱) مخاطب ، فعال بوده و استفاده وی از رسانه ها هدفمند می باشد.
۲) ابتکار ربط دادن موضوع ارضای نیاز به انتخاب رسانه ی خاص ، بستگی به فرد فرد مخاطبین دارد.
۳) رسانه ها با سایر منابع در ارضای نیازهای انسان ها رقابت دارند.
۴) مردم خودآگاهی کافی در استفاده از رسانه ، منافع و همچنین انگیزه های خویش دارند که بتوانند به محققین تصویری دقیق از شیوه ی استفاده ی خود ارایه دهند.
۵) قضاوت ارزشی درباره ی محتوای رسانه ها تنها به وسیله ی خود مخاطب قابل تعیین است.
مردم رسانه های خاصی را انتخاب و استفاده می کنند. با تأکید بر دیدگاه تأثیر محدود، رسانه ها دارای تأثیر کمدرنظر گرفته می شوند، زیرا مخاطبین قادرند بر رسانه ها کنترل اعمال کنند. نظریه ی استفاده و رضامندی اغلب با این پرسش مطرح می شود:
۱) جامعه افراد منحرف از هنجارهای اجتماعی مرسوم را به انزوا تهدید می کنند، ترس از انزوا امری فراگیر و جاری است.
۲) این وحشت از انزوا باعث می شود که افراد همیشه برآوردی از وضعیت افکار و عقاید داشته باشند.
۳) رفتارهای عمومی ، از طریق تأکید افکارعمومی تأثیر می پذیرد.
با توجه به قدرت بسیار زیاد رسانه ها، تأثیر آنها بر افکار عمومی ماندگار است. رسانه های جمعی در هماهنگی با نظر اکثریت حاکم در جهت خاموش کردن نظرات اقلیت در زمینه ی مسایل فرهنگی عمل می کنند. هراس از انزوا کسانی را که دارای تفکر در اقلیت هستند، وادار می کند که طبق باورهای سایرین (اکثریت) عمل کنند. افرادی که از انزوای اجتماعی می ترسند در معرض فشار هستند که آن چه را دیدگاه اکثریت فرض می شود، تأیید نمایند، و به این شکل حتی از شناختن همفکران خویش نیز باز می مانند. البته گاهی اوقات اقلیت خاموش با عملگرایی صدای خود را بلند می کند.
سه پیش فرض اصلی این نظریه عبارتند از:
۱) رسانه ها هر عمل و شیوه ی رفتاری را به جامعه القا می کنند.
۲) رسانه ها درک ما را تثبیت کرده و تجارب ما را شکل می دهند.
۳) رسانه ها دنیای ما را یکپارچه می سازند.
مک لوهان مدعی است که رسانه های هر عصر ماهیت جامعه ی آن عصر را معین می کننتد. وی همچنین معتقد است رسانه ها امتداد حواس انسان هستند. طبق این نظریه جامعه همزمان با رشد فنآوری ها در آن رشد کرده اسصت . از حروف الفبا تا اینترنت ما از رسانه ها تأثیر گرفته ایم و بر آن ها تأثیر گذاشته ایم. به بیان دیگر، رسانه خود پیام است. قواعد رسانه ها، تشدید ، کهنه شدن، بازیابی و تثبیت، به ما نشان می دهند که فنآوری با فنآوری های جدید بر رسانه ها اثر می گذارد. مک لوهان می گوید که انسان ها بیش از این نمی تواند در انزوا زندگی کنند بلکه توسط رسانه های مختلف الکترونیکی به شکل مداوم و یا غیر مداوم در ارتباط خواهند بود و این روند منجر به شکل گیری دهکده ی جهانی می شود.
۱) هویت فردی در تعاملات بین فردی، آنجا که افراد بر سر هویت های مختلف خویش از فرهنگی به فرهنگ دیگر بحث می کنند، مهم است.
۲) مدیریت مناقشه از طریق حفظ آبرو و فرهنگ انجام می شود.
۳) برخی اعمال مشخص انگاره ی شخصی (self-image) حفظ و نیک داشت آبروی فرد را مورد تهدید قرار می دهند.
مردم در فرهنگ های فردگرایانه و جمع گرایانه آبرو وجه خود را در مناقشات چگونه حفظ می کنند؟ نظریه مناقشه حیثتی مبتنی بر مدیریت و حفظ آبرو است ، که شرح می دهد چگونه انسان هایی از فرهنگ های متفاوت مناقشات حیثیتی را در جهت حفظ وجه خویش مدیریت می کنند . ملاحظات مبتنی بر آبروی خویشتن و آبروی دیگری تفسیرکننده ی مناقشات حیثیتی ما بین افراد با فرهنگ های متفاوت است.
پنج پیش فرض نظریه ی نقطه نظر(دیدگاه) عبارتند از:
۱) حیات مادی ( جایگاه طبقاتی ) ساختاردهنده و محدود کننده ی درک و دریافت روابط اجتماعی است.
۲) هنگامی که برای دو گروه مختلف حیات مادی به دو شکل متقابل ساختار می یابد، درک هر گروه معکوس دیگری خواهد بود ، همچنین درک گروه مسلط تنها مبتنی بر بخشی از واقعیت بوده و مضر می باشد.
۳) بینش گروه حاکم روابط مادی ای را که همه گروه ها وادار به مشارکت در آن هستند ساختاربندی می کند.
۴) بینش قابل استفاده برای گروه مظلوم (تحت ستم) مبتنی بر مبارزه و تحقق خواسته های آنان می باشد.
۵) برداشت (دیدگاه) گروه تحت ستم ، غیر انسانی بودن روابط بین گروه ها را آشکار می سازد و لزوم ایجاد دنیایی عادلانه تر را یادآور می شود.
مردم از لحاظ دیدگاه اجتماعی در جایگاه خاصی قرار دارند. آنان در نظام سلسله مراتب اجتماعی ، جایگاه های متفاوتی را اشغال می کنند. به همین دلیل افراد موقعیت های اجتماعی را از جایگاه اجتماعی با مزیت خاص مشاهده می کنند. هر دیدگاه با مزیت خاص، لزوما فقط درکی بخشی و ناکامل از حیات اجتماعی ارایه می دهد. با این وجود کسانی که در سطوح پایین این سلسله مراتب جای می گیرند تمایثل دارند درک کامل تری از موقعیت های اجتماعی نسبت به کسانی که در سطوح بالا هستند، پیدا کنند.
بخش اعظم نظریه پردازی و کاربرد نظریه ی گروه خاموش بر زنان به عنوان یک گروه خاموش تمرکز یافته است. سه پیش فرض اصلی این نظریه عبارتند از:
۱) زنان دنیا را متفاوت از مردان درک می کنند به این دلیل که تجارب متفاوت زنان و مردان و فعالیت های آنان ریشه در تقسیم کار دارد.
۲) به دلیل سلطه سیاسی مردان ، شیوه ی شیوه ی تفکر مردانه مسلط شده است و مردان در مقابل تجربه های آزادانه ی زنان به عنوان الگویی جایگزین مقاومت می کنند.
۳) زنان به منظور مشارکت در جامعه ، باید الگوهای خود را به قالب های قابل درک مردانه تغیییر دهند.
زبان (کلام) بیشتر در خدمت مردان اسنت تا زنان (و شاید امریکایی های اروپایی الاصل بیشتر از امریکایی های آفریقایی الاصل و سایر گروه ها) .
این مسئله به این دلیل روی می دهد که تجربه های مردان امریکایی اروپایی الاصل در زبان نام ها و کلمات مشخصی دارند. در حالی که تجربه های سایر گروه ها از جمله زنان این چنین نیست. به دلیل این مشکل زبانی (ارتباطی) زنان به آشکاری مردان در نظام بندی های اجتماعی حضور ندارند. همچنان که زنان زبان کامل تری برای بیان تجارب خویش به وجود می آورند و همچنان که زنان و مردان تجارب مشترکی به دست می آورند این وضعیت الزام به تغییر پیدا می کند. نظریه ی گروه خاموش یک نظریه ی انتقادی است و به همین دلیل فراتر از توصیف یک پدیده (خاموش بودن زنان) می رود تا به ایجاد تغییر در این وضعیت برسد.
چهار پیش فرض اصلی این نظریه عبارتند از:
۱) مشابهت ها و تفاوت های رفتاری و کلامی در همه مکالمه ها وجود دارد.
۲) شیوه ای که ما با آن کلاک و رفتار دیگری را درک می کنیم چگونگی ارزش گذاری ما را نسبت به مکالمه معین می کند.
۳) زبان و رفتار منتقل کننده ی اطلاعات درباره ی وضعیت اجتماعی و تعلقات گروهی هستند.
۴) میزان انطباق بسته به درجه آمادگی و چارچوب های هنجاری فرآیند انطباق تغییر می کند.
این نظریه به انگیزه ها و پیامدهای اساسی و نهفته ای که هنگام تغییر شیوه ی ارتباطی دوگوینده روی می دهد توجه دارد. هنگام ارتباط، مردم در تلاش هستند تا سبک صحبت خود را با دیگران منطبق ساخته و یا هماهنگ کنند. چنین چیزی به دو روش عملی می شود؛ واگرایی و همگرایی . گروه های دارای غرور قومی یا نژادی اغلب از تمایز استفاده می کنند (واگرایی) تا هویت گروهی خویش را برجسته سازند. همگرایی زمانی روی می دهد که نیاز شدیدی به حمایت اجتماعی، اغلب از جانب افراد فاقد قدرت، وجود داشته باشد.
خویشتن و پیام ها (The self and messages )
۱) اهمیت معنا در رفتار انسان ها
۲) اهمیت تصوری که شخص از هویت و ارزش و استعداد خود دارد. (Self –concept )
۳) رابطه بین فرد و جامعه
مردم راغب هستند بر اساس معناهایی که به آدم ها، اشیاء و اتفاقات تخصیص می دهند، رفتار کنند. علاوه بر این، معنا در زبانی خلق می شود که مردم هم با سایرین و هم در تفکرات شخصی به کار می برند. زیرا معانی همراه ذاتی هیچ چیز نیستند. زبان به مردم اجازه می دهد تا درکی از خویشتن به دست آورده و در اجتماع با سایرین تعامل کنند.
با فرض این که انسان ها در فضایی از ارتباطات زندگی می کنند(محوریت ارتباطات در زندگی انسان ها) و خلق واقعیت اجتماعی به طور مشترک توسط آدم ها، و همچنین وابسته بودن تعامل اطلاعات به معانی فردی و بین فردی ، این نظریه بیان می کند که مردم در مکالمات با رسیدن به میزانی از انسجام و هماهنگی (مدیریت مفاهیم) معانی را با همدیگر خلق می کنند.
نظریه پردازان CMM شش سطح معنا را ارایه می دهند که: محتوا (Content) ، کنش زبانی (Speech act)، قرارداد یا توافق در رابطه و درک (Cntract)، قسمت بندی به معنی مشخص کردن شروع، میانه و پایان (Episods) ، متن های زندگی (Life scripts)و الگوهای فرهنگی (Cultural patterns) را شامل می شوند ، که در آن هر سطح بالاتر در تعبیر معانی سطح پایین تر کمک می کند، به این معنا که هر سطح پایین تر در درون سطح بالاتر جای گرفته است. افراد در درون ساختاری سلسله مراتبی، معانی صدها پیامی که در روز دریافت می کند را سازمان و نظم می دهند.
چهار فرض اصلی در این نظریه عبارتند از :
۱) انسان ها خواهان هماهنگی و انسجام در شناخت خویش هستند.
۲) ناهماهنگی به دلیل تضادهای روان شناختی به وجود می آید.
۳) ناهماهنگی حالت نفرت آوری است که مردم را به کنش هایی با نتایج مشخص وادار می سازد.
۴) ناهماهنگی ، انگیزه ی تلاش هایی برای رسیدن به هماهنگی و انسجام و کاستن از ناهماهنگی می شود. طبق این نظریه، ناهماهنگی شناختی(یا ناسازگاری باورها و رفتارها) آزار دهنده بوده و مردم بسیار انگیزه دارند تا از آن اجتناب نمایند. مردم در تلاش خود برای اجتناب از این احساس ناهماهنگی شناختی، ممکن است از شنیدن نظرات مخالف خویش خودداری کنند، باورهای خود را برای انطباق با اعمالشان تغییر دهند و یا پس از یک تصمیم مشکل به دنبال قوت قلبی بگردند.
سه پیش فرض راهنمای این نظریه هستند:
۱) تعامل انسان ها توسط انتظارات پیش می رود.
۲) انتظارات در رفتار انسان ها، فرا گرفته می شوند.
۳) ارزیابی میزان انحراف به واسطه ی میزان پاداش ارتباط گیرنده انجام می گیرد.
این نظریه به ساختار پیام های عمدتاً غیرکلامی مربوط می شود و ادعا دارد که وقتی هنجارهای ارتباطی نقض می شوند این نقض ممکن است (براساس درکی که دریافت کننده پیام از نقض کننده دارد) مطلوب یا نامطلوب تعبیر شود.ممکن است نقض انتظارات دیگری، راهبردی برای منطبق کردن با انتظارات دیگری باشد.
مردم انتظارات(توقعات) خود را هم از فرهنگ به طور عام و هم افراد درون این فرهنگ فرامی گیرند.
بهبود روابط (Realationship Development)
۱) مردم در شرایط بین فردی ، عدم اطمینان را تجربه می کنند.
۲) عدم اطمینان وضعیت ناخوشایندی است که موجب تنش شناختی می شود.
۳) هنگام ملاقات، دو غریبه، اولین ملاحظه ی آنان کاستن عدم اطمینان یا افزایش قابلیت پیش بینی است.
۴) ارتباط میان فردی فرآیندی بهبودیابنده است که طی مراحلی روی می دهد.
۵) ارتباط میان فردی اولین وسیله کاهش عدم اطمینان است.
۶) کیفیت و طبیعت اطلاعات مورد مبادله بین مردم در طول زمان تغییر می کند.
۷) پیش بینی رفتار مردم به شکلی قاعده مند ممکن است.
وقتی دوغریبه با هم ملاقات می کنند ، تمرکز اوله آنان بر کاهش سطوح عدم اطمینان در آن موقعیت است و سطوح عدم اطمینان آنان هم در حوزه های رفتاری و هم در حوزه های شناختی وجود دارند. به این معنا که آنان ممکن است ندانند چگونه رفتار کنند (یا فرد مقابل چگونه رفتار خواهدکرد) و یا ممکن است از ذهنیت خود درباره ی دیگری و همچنین ذهنیت طرف مقابل درباره ی خود مطمئن نباشند. عدم اطمینان در سطوح فردی و رابطه ای رخ می دهد.
چهار پیش فرض این نظریه عبارتند از:
۱) روابط از شکل غیر صمیمی و سطحی به شکل صمیمی و عمقی پیش می روند.
۲) پیشرفت روابط، معمولا منظم و قابل پیش بینی است.
۳) پیشرفت روابط شامل کاهش نفوذ و همچنین زوال و قطع رابطه نیز می شود.
۴) خودافشایی(Self-disclosure ) در محوریت پیشرفت روابط قرار دارد.
نظریه پردازان نظریه نفوذ اجتماعی اعتقاد دارند که روابط میان فردی به شیوه ای تدریجی و قابل پیش بینی رشد می یابند. نظریه نفوذ اجتماعی بیان می کند که خودافشایی روش اصلی برای پیشبرد روابط غیرصمیمانه و کم عمق به روابط عمیق و صمیمانه است. البته با وجود این که خودافشایی می تواند منجر به روابط صمیمانه تر گردد، ممکن است فرد را آسیب پذیر سازد.
چهار مرحله نفوذ اجتماعی عبارتند از:
۱) مرحله آشناسازی (orientation stage) که شامل آشکار کردن ابعاد کوچکی در باره خودمان است.
۲) مرحله تبادل عاطفی مقدماتی (stage Exploratory Affective Exchange) که منتج به ظاهر کردن شخصیت ما برای دیگران می شود.
۳) مرحله تبادل عاطفی (Affective Exchange stage )که خودانگیخته بوده و برای طرفین بسیار راحت است.
۴) مرحله تبادل پایدار(Stable Exchenge stage ) که منتج به خودافشایی و خودانگیختگی کامل برای طرفین می شود.
پنج پیش فرض نظریه تبادل اجتماعی بدین قرار هستند:
۱) انسان در پی پاداش بوده و از مجازات احتراز می کند
۲) انسان ها موجوداتی منطقی هستند.
۳) معیارهایی که انسان ها برای ارزیابی هزینه ها و پاداش ها به کار می برند از زمانی به زمان دیگر و از انسانی به انسان دیگر متفاوت است.
۴) روابط وابسته به هم (لازم و ملزوم) هستند.
۵) حیات ارتباطی یک فرآیند است.
طبق این نظریه عامل اصلی در روابط بین فردی ارضای علایق و منافع شخصی طرفین است. علایق شخصی لزوماً بد نیستند و عملاً می توانند روابط را تقویت نمایند. تعاملات بین فردی قابل مقایسه با مبادلات اقتصادی هستند که در آن ها مردم زمانی رضایت می یابند که در مقابل پرداخت خویش معادل منصفانه ای به دست آورند. تبادل ممکن است به چندین شکل (ساختار) واقع شود که شامل ؛
چهار پیش فرض نظریه دیالکتیک رابطه ای بدین قرار می باشند:
۱) روابط خطی نیستند.
۲) حیات رابطه ای با تغییرات شکل می گیرد.
۳) تضاد (تقابل) واقعیت بنیادین در حیات رابطه ای است.
۴) ارتباطات در مرکز سازمان دادن و گفتگو بر سر تضادهای رابطه ای می باشد.
حیات رابطه ای همیشه برقرار است. مردم در جریان روابط به طور مستمر، تقابل نیازهای متضاد را احساس می کنند. اساساً مردم دوست دارند که هم استقلال و هم ارتباط ، هم خودگشایی و هم حفظ حریم شخصی ، هم تنوع و هم قابلیت پیش بینی را با یکدیگر داشته باشند. مردم هنگام برقراری روابط تلاش می کنند بین این نیازهای متضاد سازش ایجاد کنند، اما هرگز نیاز خویش به هر دو عنصر از هر جفت متضاد را ندیده نمی گیرند.
جدل های اصلی رابطه ای (Interactional Dialectics ) تنش های ساخته و منتج شده توسط ارتباطات که عبارتند از:
جدل های متنی یا محیطی (Contextual Dialectics ) تنش های منتج شده از جایگاه رابطه در درون فرهنگ است که عبارتند از:
پیش فرض های نظریه مدیریت حریم ارتباطات عبارتند از:
۱) انسان ها تصمیم ساز هستند.
۲) انسان ها قاعده ساز و قاعده مند هستنتد.
۳) در تصمیم های انسان ها و قواعد آن ها به همان اندازه که به خویشتن توجه می شود ملاحظاتی نسبت به دیگران وجود دارد.
خودافشایی در روابط نیازمند مدیریت محدوده های خصوصی و عمومی است. این محدوده ها مابین احساس نیاز به خودگشودگی و احساس هایی که فرد خواهان خصوصی ماندنشان است، وجود دارد. خودگشودگی در بهبود روابط، چیزی فراتر از آشکار کردن اطلاعات شخصی برای دیگران است. بحث درباره این محدوده ها و هماهنگی آن ها نیز لازم است. تصمیم های مبتنی بر خودگشودگی نیازمند مراقبت دقیق هستند.
گروه ها و سازمان ها (Groups & Organizations )
۱) وضعیت گروهی انسجام بالایی را به وجود می آورد.
۲) حل مشکل به شکل گروهی ، فرآیندی هماهنگ است.
۳) گروه ها و تصمیم سازی گروهی بعضی اوقات پیچیده هستند.
تفکر گروهی زمانی رخ می دهد که گروه های کاملا یک دست از در نظرگرفتن جایگزین های بدیل که می توانند تأثیر جدی در حل مشکلات اساسی آن ها داشته باشند بازمی مانند. غالبا اعضای گروه مشابه هم فکر می کنند و در شریک شدن با عقاید متفاوت دیگران بی میل هستنتد. در چنین حالتی گروه ها ممکن است تصمیم های شتاب زده و بی حسابی بگیرند که برخی از این تصمیم ها ممکن است عواقب طولانی در پی داشته باشند.
آفت های تفکر گروهی عبارتند از:
مبالغه در برآورد توانایی گروه (Overstimation of the group ) شامل باورهای است که گروه را بیش از آنچه در واقع هست توانا می بینند. دو آفت مشخص در این دسته بندی وجود دارند:
۱) باور به اینکه گروه آنقدر ویژه و خاص است که می تواند بر همه موانع غلبه کند.
۲) فرض این که اعضای گروه اندیشمند و خوب هستند بنابراین همه تصمیم های آنان خوب است.
تفکر با ذهن بسته (closed-mindedness ) تمایل گروه به نادیده گرفتن تفاوت ها در مردم و تذکرات آنان نسبت به تفکر گروهی ضعیف. دو آفت مشخص در این دسته بندی وجود دارد:
۱) کلیشه های مبتنی بر پیش فرض دشمن انگاشتن حریفان گروه
۲) حالتی که در آن اعضای گروه هشدارها نسبت به تصمیم های خود را نادیده می گیرند.
فشار برای یکسان شدن (Pressure Toward Uniformity ) زمانی رخ می دهد که اعضای گروه صرفا برای همراهی کردن ، همرای می کنند. چهار آفت مشخص آن عبارتند از:
۱) خود سانسوری که اعضای گروه ایرادهای خود نسبت به موضوع و بحث های مخالف را تقلیل می دهند.
۲) این باور که سکوت افراد به معنی موافقت آنان است.
۳) وجود افرادی که گروه را از اطلاعات مخالف محافظت می کنند.
۴) تأثیرگذاری مستقیم بر اعضایی از گروه که افکار مغایر با اکثریت را عرضه می کنند.
پیش فرض های اساسی راهنمای این نظریه عبارتند از:
۱) گروه ها و سازمان ها از طریق به کارگیری قواعد و منابع تولید شده و بازتولید می گردند.
۲) قواعد ارتباطات هم به عنوان ابزاری برای تعامل و هم نتیجه آن ظاهر می شوند.
۳) ساختارهای قدرت در سازمان ها حاضر هستند و فرایند تصمیم سازی را بوسیله عرضه اطلاعاتی به ما برای بهترین شیوه ی عملی ساختن تصمیم هایمان هدایت می کنند.
گروه ها و سازمان ها ساختارهایی به وجود می آورند که می توان آن ها را به عنوان منابع و قواعد سازمان درنظرگرفت. این ساختارها به نوبه ی خود نظام های اجتماعی درون سازمان را به وجود می آورند. گروه ها و سازمان ها به دلیل شیوه ی عملی ساختن ساختارهای سازمان توسط اعضایشان به حیات و بازتولید و تداوم خود نایل می شوند. در گروه ها و سازمان ها ساختارهای قدرت منجر به تصمیم گیری آن ها می شود.
سه پیش فرض اصلی این رویکرد عبارتند از:
۱) افراد سازمانی احساس مشترکی از واقعیت سازمانی خلق کرده و حفظ می نمایند که منجر به درک بهتری از ارزش های سازمان می شود.
۲) به کارگیری و نعبیر نشانه ها برای فرهنگ سازمانی حیاتی می باشد.
۳) فرهنگ ها در سازمان ها تغییر می یابند و تفسیرها از کنش های درون این فرهنگ ها گوناگون هستند.
ارزش ها، معیارها و قواعد درون یک فرهنگ هستند و ارزش های یک سازمان ، قواعد و معیارهای آن سازمان هستند که اعضای سازمان را نسبت به آن چه مهم است آگاه می کنند.انسان ها همانند حیواناتی هستند که در شبکه هایی (تارهایی) که در کارشان به وجود می آورند معلق هستند. فرهنگ سازمانی مرکب از نمادهای مشترکی است که هر یک معنای واحدی دارند. گزارش های سازمانی، تشریفات ، و مناسک مثال هایی از آن چه فرهنگ یک سازمان را تشکیل می دهد ، هستند.
سه پیش فرض اساسی این نظریه عبارتند از :
۱) سازمان های انسانی در محیطی از اطلاعات قرار دارند.
۲) اطلاعاتی که یک سازمان به دست می آورد بر اساس نوع ابهام آن ها متفاوت هستند.
۳) سازمان های انسانی برای کاستن ابهام اطلاعات درگیر فرآیند پردازش اطلاعات می شوند.
فعالیت اصلی سازمان ها فرآیند شفاف ساختن و فهمیدن معنای اطلاعات دوپهلو و مبهم می باشد. افراد سازمانی این فرآیند واضح ساختن و درک کردن را از طریق تصویب مقررات ، گزینش ، و ثبت و ضبط اطلاعات انجام می دهند. سازمان ها به میزانی که قادر به کاهش دوپهلویی و ابهام از این راه ها باشند، موفق هستند.
عامه مردم (The public )
۱) سخنوران تأثیرگذار باید به مخاطبان خویش توجه کافی بکنند.
۲) سخنوران تأثیرگذار تعدادی دلایل اثباتی برای سخنان خود به کار می گیرند.
نظریه علم معانی بیان مبتنی بر توانایی های قابل دسترسی برای اقناع می باشد به این معنا که سخنوری که علاقمند به اقناع مخاطب خویش است لازم است که سه برهان و دلیل علم بیان را درنظربگیرد: منطق، احساسات و اخلاقیات. خود مخاطبین نیز به همان اندازه در اقتاع مؤثر اهمیت دارند.
سه پیش فرض نظریه نمایشی کردن عبارتند از:
۱) انسان ها، حیواناتی هستند که از نشانه ها (سمبل) استفاده می کنند.
۲) زبان و سمبل ها (نشانه ها) سیستم مهمی را برای انسان تشکیل می دهند.
۳) انسان ها تصمیم گیرنده هستند.(انتخاب گر)
زندگی یک نمایش است. همانند یک بازی نمایشی، زندگی نیازمند بازیگر، صحنه، نقش، برخی ملزومات بازی برای عملی شدن آن ، و قصد و هدف است. یک منتقد علم بیان قادر به درک انگیزه های یک سخنور به وسیله ی تحلیل این عناصر می باشد. علاوه بر این جبران گناه انگیزه ی غایی است و متخصصین علم بیان زمانی می توانند موفق باشند که مخاطبان خویش را با چیزی برای جبران خطا مواجه کنند.
پیش فرض های این نظریه عبارتند از:
۱) انسان ها موجوداتی روایت گر هستند.
۲) انتخاب گری و ارتباطات مبتنی بر دلایل مطلوب هستند.
۳) دلایل مطلوب توسط موضوعاتی از تاریخ ، زندگی نامه ، فرهنگ و شخصیت تعیین می شوند.
۴) عقلانیت لازم برای مطلوب بودن مبتنی بر ذهنیت مردم از میزان انسجام و صداقت آن نسبت به زندگی واقعی است.
۵) برای مردم زندگی به شکل مجموعه ای از روایت ها تجربه می شود که باید از میان آن ها انتخاب کرد. ما همچنان که انتخاب می کنیم ، زندگی را در فرآیندی از بازتولید های پی درپی تجربه می کنیم.
انسان ها موجوداتی قصه گو هستند. منطق روایت گری مقدم بر منطق سنتی به کار رفته در مباحث است. منطق روایتی ، یا منطق دلایل خوب ، مبتنی بر این است که مردم اعتبار گویندگان را بر اساس چگونگی انسجام روایت های آنان و میزان وفاداریشان به حقیقت ارزیابی می کنند.
پیش فرض های نظریه مطالعات فرهنگی عبارتند از:
۱) فرهنگ همه واقعیت های رفتارهای انسان را مورد تهاجم قرار داده و آن را تحت نفوذ در می آورد.
۲) مردم بخشی از ساختار سلسله مراتبی قدرت هستند.
رسانه ها بازتاب دهنده ی ایدئولوژی طبقه حاکم در جامعه هستند. از آن جایی که رسانه ها تحت کنترل سازمان ها (نخبگان) هستند ، اطلاعات عرضه شده به عامه مردم ناچاراً تأثیرگرفته و شکل یافته توسط منافع ذهنی آنان است. هنگام تفسیر فرهنگ لازم است تأثیر رسانه ها و نقش قدرت نیز مورد ملاحظه قرار گیرد. برخی مفاهیم در این نظریه عبارتند از:
ایدئولوژی : چارچوبی که برای درکی از وجود ما به کار گرفته می شود.
جنگ های فرهنگی : مناقشات فرهنگی درباره ی معنا، هویت، و تأثیرات
هژمونی : باور گرامشی مبنی بر این که مردم از وجود و نفوذ سلطه در همه ی ابعاد زندگی شان ناآگاه هستند.
تئاتر مناقشات : رقابت ایدئولوژی های فرهنگی گوناگون
ضد هژمونی : وقتی مردم رفتارهای هژمونیک را در چالش با سلطه در زندگی خویش به کار می گیرند.
رسانه ها (The Media )
۱) تلویزیون الزاما و اساسا از سایر شکل های رسانه های جمعی متفاوت است.
۲) تلویزیون شیوه ی تفکر و ارتباط جامعه ما را شکل می دهد.
۳) تأثیر تلویزیون محدود است.
تلویزیون و سایر رسانه ها در چگونگی مشاهده ی جهان توسط مردم نقشی بسیار اساسی دارند. در جامعه امروزی اغلب مردم اطلاعات خود را بیشتر از منابع واسطه ای به دست می آورند تا این که حاصل تجربه مستقیم باشد. بنابراین منابع واسطه ای قادرند احساس شخص از واقعیت را شکل بدهند. خصوصا در رابطه با مسئله خشونت اینچنین است. مشاهده زیاد تلویزیون پرورش دهنده ی این احساس است که جهان مکانی پرخشونت می باشد. طبق این نظریه لازم نیست که تلویزیون یک تأثیر عمده داشته باشد بلکه می تواند با آثار محدود ولی مداوم بر دیدگاه ها اثر بگذارد.
پنج پیش فرض اساسی این نظریه عبارتند از:
۱) مخاطب ، فعال بوده و استفاده وی از رسانه ها هدفمند می باشد.
۲) ابتکار ربط دادن موضوع ارضای نیاز به انتخاب رسانه ی خاص ، بستگی به فرد فرد مخاطبین دارد.
۳) رسانه ها با سایر منابع در ارضای نیازهای انسان ها رقابت دارند.
۴) مردم خودآگاهی کافی در استفاده از رسانه ، منافع و همچنین انگیزه های خویش دارند که بتوانند به محققین تصویری دقیق از شیوه ی استفاده ی خود ارایه دهند.
۵) قضاوت ارزشی درباره ی محتوای رسانه ها تنها به وسیله ی خود مخاطب قابل تعیین است.
مردم رسانه های خاصی را انتخاب و استفاده می کنند. با تأکید بر دیدگاه تأثیر محدود، رسانه ها دارای تأثیر کمدرنظر گرفته می شوند، زیرا مخاطبین قادرند بر رسانه ها کنترل اعمال کنند. نظریه ی استفاده و رضامندی اغلب با این پرسش مطرح می شود:
مردم با رسانه ها چه می کنند؟
۱) جامعه افراد منحرف از هنجارهای اجتماعی مرسوم را به انزوا تهدید می کنند، ترس از انزوا امری فراگیر و جاری است.
۲) این وحشت از انزوا باعث می شود که افراد همیشه برآوردی از وضعیت افکار و عقاید داشته باشند.
۳) رفتارهای عمومی ، از طریق تأکید افکارعمومی تأثیر می پذیرد.
با توجه به قدرت بسیار زیاد رسانه ها، تأثیر آنها بر افکار عمومی ماندگار است. رسانه های جمعی در هماهنگی با نظر اکثریت حاکم در جهت خاموش کردن نظرات اقلیت در زمینه ی مسایل فرهنگی عمل می کنند. هراس از انزوا کسانی را که دارای تفکر در اقلیت هستند، وادار می کند که طبق باورهای سایرین (اکثریت) عمل کنند. افرادی که از انزوای اجتماعی می ترسند در معرض فشار هستند که آن چه را دیدگاه اکثریت فرض می شود، تأیید نمایند، و به این شکل حتی از شناختن همفکران خویش نیز باز می مانند. البته گاهی اوقات اقلیت خاموش با عملگرایی صدای خود را بلند می کند.
سه پیش فرض اصلی این نظریه عبارتند از:
۱) رسانه ها هر عمل و شیوه ی رفتاری را به جامعه القا می کنند.
۲) رسانه ها درک ما را تثبیت کرده و تجارب ما را شکل می دهند.
۳) رسانه ها دنیای ما را یکپارچه می سازند.
مک لوهان مدعی است که رسانه های هر عصر ماهیت جامعه ی آن عصر را معین می کننتد. وی همچنین معتقد است رسانه ها امتداد حواس انسان هستند. طبق این نظریه جامعه همزمان با رشد فنآوری ها در آن رشد کرده اسصت . از حروف الفبا تا اینترنت ما از رسانه ها تأثیر گرفته ایم و بر آن ها تأثیر گذاشته ایم. به بیان دیگر، رسانه خود پیام است. قواعد رسانه ها، تشدید ، کهنه شدن، بازیابی و تثبیت، به ما نشان می دهند که فنآوری با فنآوری های جدید بر رسانه ها اثر می گذارد. مک لوهان می گوید که انسان ها بیش از این نمی تواند در انزوا زندگی کنند بلکه توسط رسانه های مختلف الکترونیکی به شکل مداوم و یا غیر مداوم در ارتباط خواهند بود و این روند منجر به شکل گیری دهکده ی جهانی می شود.
فرهنگ و تنوع (Culture and Diversity )
۱) هویت فردی در تعاملات بین فردی، آنجا که افراد بر سر هویت های مختلف خویش از فرهنگی به فرهنگ دیگر بحث می کنند، مهم است.
۲) مدیریت مناقشه از طریق حفظ آبرو و فرهنگ انجام می شود.
۳) برخی اعمال مشخص انگاره ی شخصی (self-image) حفظ و نیک داشت آبروی فرد را مورد تهدید قرار می دهند.
مردم در فرهنگ های فردگرایانه و جمع گرایانه آبرو وجه خود را در مناقشات چگونه حفظ می کنند؟ نظریه مناقشه حیثتی مبتنی بر مدیریت و حفظ آبرو است ، که شرح می دهد چگونه انسان هایی از فرهنگ های متفاوت مناقشات حیثیتی را در جهت حفظ وجه خویش مدیریت می کنند . ملاحظات مبتنی بر آبروی خویشتن و آبروی دیگری تفسیرکننده ی مناقشات حیثیتی ما بین افراد با فرهنگ های متفاوت است.
پنج پیش فرض نظریه ی نقطه نظر(دیدگاه) عبارتند از:
۱) حیات مادی ( جایگاه طبقاتی ) ساختاردهنده و محدود کننده ی درک و دریافت روابط اجتماعی است.
۲) هنگامی که برای دو گروه مختلف حیات مادی به دو شکل متقابل ساختار می یابد، درک هر گروه معکوس دیگری خواهد بود ، همچنین درک گروه مسلط تنها مبتنی بر بخشی از واقعیت بوده و مضر می باشد.
۳) بینش گروه حاکم روابط مادی ای را که همه گروه ها وادار به مشارکت در آن هستند ساختاربندی می کند.
۴) بینش قابل استفاده برای گروه مظلوم (تحت ستم) مبتنی بر مبارزه و تحقق خواسته های آنان می باشد.
۵) برداشت (دیدگاه) گروه تحت ستم ، غیر انسانی بودن روابط بین گروه ها را آشکار می سازد و لزوم ایجاد دنیایی عادلانه تر را یادآور می شود.
مردم از لحاظ دیدگاه اجتماعی در جایگاه خاصی قرار دارند. آنان در نظام سلسله مراتب اجتماعی ، جایگاه های متفاوتی را اشغال می کنند. به همین دلیل افراد موقعیت های اجتماعی را از جایگاه اجتماعی با مزیت خاص مشاهده می کنند. هر دیدگاه با مزیت خاص، لزوما فقط درکی بخشی و ناکامل از حیات اجتماعی ارایه می دهد. با این وجود کسانی که در سطوح پایین این سلسله مراتب جای می گیرند تمایثل دارند درک کامل تری از موقعیت های اجتماعی نسبت به کسانی که در سطوح بالا هستند، پیدا کنند.
بخش اعظم نظریه پردازی و کاربرد نظریه ی گروه خاموش بر زنان به عنوان یک گروه خاموش تمرکز یافته است. سه پیش فرض اصلی این نظریه عبارتند از:
۱) زنان دنیا را متفاوت از مردان درک می کنند به این دلیل که تجارب متفاوت زنان و مردان و فعالیت های آنان ریشه در تقسیم کار دارد.
۲) به دلیل سلطه سیاسی مردان ، شیوه ی شیوه ی تفکر مردانه مسلط شده است و مردان در مقابل تجربه های آزادانه ی زنان به عنوان الگویی جایگزین مقاومت می کنند.
۳) زنان به منظور مشارکت در جامعه ، باید الگوهای خود را به قالب های قابل درک مردانه تغیییر دهند.
زبان (کلام) بیشتر در خدمت مردان اسنت تا زنان (و شاید امریکایی های اروپایی الاصل بیشتر از امریکایی های آفریقایی الاصل و سایر گروه ها) .
این مسئله به این دلیل روی می دهد که تجربه های مردان امریکایی اروپایی الاصل در زبان نام ها و کلمات مشخصی دارند. در حالی که تجربه های سایر گروه ها از جمله زنان این چنین نیست. به دلیل این مشکل زبانی (ارتباطی) زنان به آشکاری مردان در نظام بندی های اجتماعی حضور ندارند. همچنان که زنان زبان کامل تری برای بیان تجارب خویش به وجود می آورند و همچنان که زنان و مردان تجارب مشترکی به دست می آورند این وضعیت الزام به تغییر پیدا می کند. نظریه ی گروه خاموش یک نظریه ی انتقادی است و به همین دلیل فراتر از توصیف یک پدیده (خاموش بودن زنان) می رود تا به ایجاد تغییر در این وضعیت برسد.
چهار پیش فرض اصلی این نظریه عبارتند از:
۱) مشابهت ها و تفاوت های رفتاری و کلامی در همه مکالمه ها وجود دارد.
۲) شیوه ای که ما با آن کلاک و رفتار دیگری را درک می کنیم چگونگی ارزش گذاری ما را نسبت به مکالمه معین می کند.
۳) زبان و رفتار منتقل کننده ی اطلاعات درباره ی وضعیت اجتماعی و تعلقات گروهی هستند.
۴) میزان انطباق بسته به درجه آمادگی و چارچوب های هنجاری فرآیند انطباق تغییر می کند.
این نظریه به انگیزه ها و پیامدهای اساسی و نهفته ای که هنگام تغییر شیوه ی ارتباطی دوگوینده روی می دهد توجه دارد. هنگام ارتباط، مردم در تلاش هستند تا سبک صحبت خود را با دیگران منطبق ساخته و یا هماهنگ کنند. چنین چیزی به دو روش عملی می شود؛ واگرایی و همگرایی . گروه های دارای غرور قومی یا نژادی اغلب از تمایز استفاده می کنند (واگرایی) تا هویت گروهی خویش را برجسته سازند. همگرایی زمانی روی می دهد که نیاز شدیدی به حمایت اجتماعی، اغلب از جانب افراد فاقد قدرت، وجود داشته باشد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}