استعمارگران در خليج فارس (آمريكايى ها) ق1
استعمارگران در خليج فارس (آمريكايى ها)ق1
از اين زمان , ديپلماسى آمريكا و عمال وى در منطقه دست در دست اسـتـعـمـارگـران انـگـلـيسى وارد عمل شدند و نخست به عمان پـرداخـتـنـد. درسـال 1348 شـمسى انگليسى ها به كمك سازمان جـاسـوسى (سيا) با انجام كودتاى نظامى سلطان تيمور را كه دست نـشانده انگليسى ها بود بر كنار كرده و پسرش (قابوس ) را كه درآن زمان سرگرم تحصيل در مدرسه نظامى انگلستان بود, جانشين او قـرار دادنـد واو را در جـهان به عنوان آزاديخواه و دمكرات معرفى كردند.
در همان سال دولت انگلستان قراردادى با سلطان قابوس امضا كرد. جـزيره (مسيره ) كه از اهميت سوق الجيشى برخوردار بود به پايگاه نـيـروى هـوايـى ودريايى انگلستان تبديل شود, انگستان نيز بطور پـنهانى موافقت كرد كه استفاده ازجزيره (مسيره ) را به آمريكايى ها واگذار كند.
بـا ايـن توافق آمريكا براى محكم كردن جاى پاى خود در منطقه به بازسازى جزيره پرداخت . در كنار اين حركتها آمريكا مى دانست كه از خاك عمان به آسانى مى توان بر دهانه تنگه هرمز, كه بخش عظيمى از نفت استخراجى منطقه از آن جاصادر مى شود, سلطه و حاكميت داشـت . از ايـن جـهـت موافقت نامه اى با عمان به امضا رساند كه به موجب آن سلطان نشين عمان , دستيابى به پايگاههاى نيروى هوايى و دريـايـى خـود را بـراى پـنـتـاگون (وزارت جنگ آمريكا) بطور گسترده اى تاءمين نمايد.
در سـال 1349 شمسى با توافق آمريكا, الغاى قيموميت انگلستان بر مجمع الجزاير, بحرين و استقلال اين امير نشين اعلام شد و ايران نيز از ادعاهاى خود براراضى اين جزاير دست برداشت , قطر نيز استقلال يافت . با الغاى قيموميت انگليس بر عمان و پيوستن هفت شيخ نشين (ابوظبى , دوبى , شارجه , فجيره ,عمان , ام الكرين و راءس الخيمه ) به هـمديگر, تشكيل دولتى مستقل و جديد به نام امارات متحده عربى اعلام گرديد.
بدين ترتيب , با ديپلماسى فعال واشنگتن سلطه انگلستان بر سواحل سلطان نشين مسقط برچيده شد. سياست آمريكا در اين راستا تجهيز حـكـومت شاهنشاهى ايران به پيشرفته ترين سلاحهاى جنگى بود تا خـلا عـدم حضور نيروهاى انگلستان در منطقه را پر نمايد و اجراى وظايف ژاندارمرى منطقه در تاءمين منافع آمريكا ومتحدانش را به عـهـده گـيـرد. در ايـن راسـتـا در سال 1350 شمسى (نيكسون ) و(كيسينجر) به هنگام بازديد از تهران , به شاه معدوم قول دادند كه بـا گـرفـتـن 20مـيـليارد دلار از شاه , ارتش ايران را به جديدترين سـلاحـهـاى ساخت آمريكا مجهزكنند. بعضى از آن سلاحها عبارت بوند از:
بـزرگترين انواع (اوركرافت ) عظيم ترين اسكادران هلى كوپترهاى جـنـگنده ,جديدترين هواپيماهاى شكارى اف 14 و اف 16, تازه ترين نـاوشـكـن هـاى مـوشـك انداز و هواپيماهاى جاسوسى آواكس و ... . پـنـتـاگون و سازمان جاسوسى سياامكانات وسيعى را براى چپاول مـنـطـقـه تـدارك ديدند, زيرا آنها عقيده داشتندآقايى آنهابرخليج فارس به كمك چنين نيروهاى مسلح پرقدرتى تامين خواهدشد.
اسـتـكـبار جهانى آمريكا از زمانى كه جاى پاى خويش را در منطقه خليج فارس رامستحكم نمود به ايجاد پايگاههاى نظامى قدرتمند و بـه وجود آوردن ژاندارمى دراين منطقه پرداخت و در سر اهداف و مـقـاصدى را مى پروراند و با تمام امكانات وابزار آلات نظامى و غير نظامى در صدد به دست آوردن آنها بود كه اهم آنهاعبارتند از: دسـتيابى به نفت : آمريكا داراى منابع نفتى فراوانى مى باشد ولى به خاطر هزينه بالاى استخراج , در پى نفت ارزان قيمت است كه آن را مى تواند ازمنطقه خليج فارس به دست آورد.
اجـراى سـياست بازگردانى : تك محصولى بودن كشورهاى خليج فـارس و اتـكـاءشديد آنها به فروش نفت و داشتن نفت فراوان باعث شده است كه دلارهاى بى اندازه اى به سوى آنان سرازير شود, آمريكا هـم سـعـى دارد با وارد كردن كالاهاى خود و فروش آنها دلارهاى نـفـتـى را باز پس گرفته روانه سرزمين خودنمايد. در كنار آن نيز كشورهاى خليج را تشويق نمايد تا با دلارهاى فراوان خود,در آمريكا سـرمـايـه گذارى كنند كه به عنوان نمونه عربستان در اوايل سال 1366حدود 142 ميليارد دلار در آمريكا سرمايه گذارى كرده است . حـذف رقـيـبـان از مـنطقه : شوروى سابق , اروپاى متحد و ژاپن از رقباى آمريكايى بودند كه در خليج فارس داراى منافع زياد بودند لذا آمريكا در صدد از ميدان به در كردن آنها بود.
سـلطه يافتن بر منطقه : اگر روزى بحران انرژى پيش بيايد قدرت بـرتـر از آن كسى است كه قدرت نظامى بيشترى در منطقه داشته بـاشـد. لذا آمريكا با اين ديد سعى دارد در منطقه پايگاههاى نظامى مختلفى داشته باشد كه ايران قبل از پيروزى انقلاب يكى از آنها بود علاوه بر اين مى تواند با سلطه يافتن بر منطقه از آن به عنوان اهرمى در جـهـت زيـر نـفـوذ قراردادن اروپائيان و ژاپن كه احتياج شديد به نفت آن منطقه دارند استفاده نمايد.
مقابله با جهان اسلام : حضور آمريكا به بهانه هاى مختلف در منطقه خـلـيـج فـارس , ازسـركـوبى عراق گرفته تا ايجاد امنيت در آنجا, حـفـاظت از منافع و ... همه به خاطرآن است كه بتواند اين منطقه حساس جهان اسلام را كنترل و حركتهاى اسلامى بپاخاسته در اين كشورها را مهار نمايد.
مـپـس از پـيروزى انقلاب اسلامى و از بين رفتن نظام شاهنشاهى ايـران يـعـنـى ژانـدارم حـقيقى آمريكا در خليج فارس , تمام منافع آمـريـكايى ها در اين منطقه مورد خطرجدى قرار گرفت و تمامى خواب و خيال هايشان نقش بر آب گرديد. آمريكابراى مقابله كردن با اين خطر و حفظ سيطره خود بر خليج فارس اقداماتى راانجام داد كه موارد ذيل گوشه اى از آنها مى باشد:
1 ـ تـقـويـت عربستان سعودى به عنوان جانشين نظام شاهنشاهى ايران در جهت ژاندارمى منطقه
2 ـ پشتيبانى از شوراى همكارى خليج فارس براى حمايت از صدام در زمـان جنگ تحميلى بر ايران به عنوان سدى در مقابل جمهورى اسـلامى و متحد كردن آنها در برابر ايران به عنوان خطر جدى براى كشورهاى خليج و امنيت آنها
3 ـ نـاامـن جلوه دادن منطقه , تا به بهانه اين ناامنى آمريكا و اعضاء نـاتـو جـاى پـايـى در مـنطقه پيدا نمايند و از نفوذ ايران در منطقه جـلـوگـيـرى نمايند. آوردن ناوگانهاى جنگى مختلف , هواپيماى بمب افكن فراوان و استقرار نيروهاى نظامى عظيم درخليج فارس از آثار آن است .
4 ـ مـطرح نمودن ايران به عنوان تنها عامل ناامنى در خليج فارس بـراى جـلـوگـيـرى از نفوذ اسلام ناب محمدى به ساير كشورهاى مسلمان .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}