دینداری عامیانهی مسیحی
دینداری عامیانه را در مسیحیت، معمولاً عبارت از مظاهر، اعمال، اشکال و گرایشهای دینیای دانستهاند که به گروههای بزرگی از مسیحیان متعلق است. این گروههای مسیحی، اولاً؛ از تحصیلات دینی رسمی بسیار اندکی برخوردارند؛
نویسنده: زگوندو گالیلی (1)
مترجم: ابراهیم موسیپور
مترجم: ابراهیم موسیپور
دینداری عامیانه را در مسیحیت، معمولاً عبارت از مظاهر، اعمال، اشکال و گرایشهای دینیای دانستهاند که به گروههای بزرگی از مسیحیان متعلق است. این گروههای مسیحی، اولاً؛ از تحصیلات دینی رسمی بسیار اندکی برخوردارند؛ ثانیاً؛ توانستهاند میان رفتارهای دینی و فرهنگی خود همزیستی عمیقی برقرار سازند؛ و ثالثاً؛ بر نقش دین با توجه به نیازهای ناسوتی و مادیشان تأکید میورزند. این عوامل معمولاً برحسب مکان، زمان و موقعیت اجتماعی با اجزای گوناگونی همراه میشوند. هر چند در هر تفسیری از دینداری عامیانه لازم است که این عوامل در نظر گرفته شوند، این عوامل انحصاری نیستند؛ مثلاً شیوههای تاریخیای نیز که مسیحیت به واسطهی آنها در میان اقوام و مناطق خاص انتشار یافت، در این زمینه حائز اهمیتاند.
بیشتر محققان در باب ارتباط خاص عوامل فرهنگی، متفق القولند. این واقعیت که صورتها و اعمال مسیحی با توجه به ظهور و بروزهای فرهنگی بومی، جذب و حتی بازتفسیر شدهاند، در شرح و تفسیر جلوههای مختلف و متنوع مسیحیت بسیار چشمگیر بوده است. این امر به ویژه دربارهی فرهنگهای به اصطلاح عامیانه یا فرهنگهای اقوام فقیر و بدوی صادق است.
در سراسر تاریخ مسیحیت، جلوههایی از دینداری عامیانه در هر زمان و مکانی وجود داشته است. بنابراین، دینداری عامیانه، چیزی تصادفی یا موقتی نیست. گذشته از این، وجود دینداری عامیانه برای مسیحیت به عنوان دینی جهانشمول، امری بایسته است. با این حال به سبب تأکیدی که در کاتولیسیزم رومی و در کلیساهای ارتدوکس بر نمادهای مقدس میرود، دینداری عامیانه در این شاخههای مسیحیت به نسبت پروتستانتیزم، وجه آشکارتری دارد؛ (2) هر چند در آنجا که فرقههای پروتستان خود را در فرهنگهای غیراروپایی ترویج و تبلیغ میکنند، این قول را با همین میزان از قاطعیت نمیتوان در نظر گرفت.
مسیحیت عامیانه گاهی در برابر «مسیحیت نخبگان» نیز مورد اشاره قرار میگیرد. مسیحیت نخبگان در این معنا، صورت غالب مسیحیت رایج نزد مردمان تحصیل کردهی غربی یا دارای خوی و منش غربی است که در قرون اخیر تحتتأثیر عقلگرایی عصر روشنگری و روند سکولاریزاسیون قرار گرفته است. این صورت از مسیحیت، بر ارزشهای اخلاقی و کاربردی ایمان مسیحی تأکید میکند و از اعتبار و اهمیت ابعاد عرفانی، نمادین و شعائر و مناسک مسیحیت میکاهد. از این منظر، دینداری عامیانه را اغلب باید «صورت پَست» (3) مسیحیت تلقی کرد. این نگرش تحقیرآمیز نسبت به دینداری عامیانه، اغلب توأم با دیدگاه برتری جویانهی فرهنگی از طرف نخبگان غربی است که درقرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم حکمفرما بوده است. این نگرش در اواخر قرن بیستم، یعنی زمانی که نقاط ضعف و اشکالات مسیحیت سکولاریزه و عقلانی شده به طور فزایندهی آشکار گردید و نخبگان، بیش از پیش از محدودیتهای فرهنگی خود و نیز درک و تفسیرهای یک جانبهی خود از زندگی و دین آگاهی یافتند و نیز با رشد روند ارجگذاری به ارزشهای فرهنگی و دینی و حکمتِ فرهنگهای عامیانه، در معرض یک ارزیابی مجدد جهانی قرار گرفت.
$ جهتگیری تاریخی:
مسیحیت عامیانه در افریقا، امریکای لاتین، بخشهایی از آسیا به ویژه در فیلیپین گسترش یافته است. این گونهی مسیحیت در اروپا نیز دیده میشود هر چند در این منطقه، روند سکولاریزاسیون و عقلگرایی، قدرت مسیحیت عامیانه را در قرون اخیر تضعیف کرده است. با این حال، اروپای مسیحیِ کهن، مهد دینداری عامیانهی جاری بوده است که ریشههای آن را میتوان تا مسیحیت قرون وسطا دنبال کرد.
بحث از دینداری عامیانه در اروپای قرون وسطا موضوع این مقاله نیست. ریشههای این گونهی دینداری در مواجههی مسیحیت با ادیان و فرهنگهای غیرمسیحی هم چون سلتها (4)، ایبریان (5)، جرمنها (6)، اسلاوها (7) و جز آنها نهفته است که زمینهی پیدایش اروپای قرون وسطا را فراهم ساختند. تأثیر مسیحیت بیزانسی نیز در پرورش دین عامیانه حائز اهمیت است. (8)
شاید بتوان بهترین فرآوردهی دینداری عامیانهی قرون وسطایی را در جنبش معنوی کلونی (9) یافت که به دست راهبان بندیکتِ موسسات کلونی به سراسر اروپا انتقال داده شد. معنویت عامیانهی کلونی، تدینی را پی ریخت که به قدیسان، نامهای عیسی و مریم، آیین عشای ربانی و اعمالی به نیت اموات وابسته بود. فرانسیسکنیزم، جنبشی معطوف به تجدید معنویتی عامیانه، برخی عبادات را اضافه کرد که به صورت بخشی از مسیحیت عامیانه درآمدند. مصائب مسیح (10)، شبیه سازی تولد مسیح در طویله (11)، و مجالس تصلیب (12) (تصاویر چهاردهگانهی تصلیب عیسی مسیح ) نیز در جزو همین اضافات قرار میگیرند. دینداری عامیانهی اروپایی و امریکایی، بعداً به وسیلهی نهضتهای تجدید حیات کاتولیسیزم رومی در قرنهای هفدهم و هیجدهم پرورش یافتند.
در اویل دورهی مسیحیسازی امریکایی، ساکنان شبه جزیرهی ایبری، از بسیاری از صورتهای عبادات عامیانه برخوردار بودند. مبشران دینیای که به امریکا آمدند، میتوانستند ارزشمندترین این عناصر عامیانه را انتخاب کنند. این دینداری عامیانهی ایبریایی با عناصری از ادیان بومی و بعداً با سنتهای بردگان افریقایی درآمیخت (و تا حدی آنها را باز تفسیر کرد). آمیزش مسیحیت با ادیان دیگر، صورتهای متنوعی از دینداریهای تلفیقی را نیز پدید آورد. این امر به ویژه در مورد مناطق کوهستانی آند، برزیل و منطقهی کارائیب صادق است. (13)
$ ویژگیهای دین عامیانه:
رویکردها و ویژگیهای متعددی را میتوان برای دین عامیانه برشمرد. ویژگی نخست، میل دین عامیانه به استقلال است. دینداری عامیانه از یک سو، مسیحی است و از مجاری دینی مسیحیت برای ابراز و اظهار خود سود میجوید و از سوی دیگر، بر ارزشها و رفتارهایی اصرار دارد که همواره با مسیحیت رسمی مطابقت ندارد، مثلاً، در این گونهی دینداری مسیحی، ممکن است به برگزاری جشنهای قدیسان اهمیت بیشتری داده شود تا بزرگداشتهای عبادی مسیح، با مراسم عشای ربانی یکشنبهها جای خود را به مراسم عشای ربانی به یادبود مردگان بدهد.
دیگر این که در دینداری عامیانه، بر عبادات و نمادهای دینی به مثابهی واسطههایی میان خدا و انسان تأکید میشود. دیندار عامیانه بر آن است که خداوند در طبیعت، در شمایلها، در مکانها و در اشیای مادی مرتبط با دین مثل شمعها و آب مقدس حضور دارد. از آنجا که قلب، عاطفه و گفتمان شاعرانه در فرهنگهای عامیانه، سخت حائز اهمیتاند، ارتباط با خدا نیز از طریق وسائط (نمادها) یی بیان میشود که با دل آدمی سخن میگویند از جمله: روایتها، شمایلها، مکانها، اشیاء و اشخاص. در بسیاری از موارد، این اختلاط و آمیزش میان اعمال و رفتارهای دینی و فرهنگی میتواند موجب تأکیدی مفرط بر بعد فرهنگی شود به حدی که در بلندمدت، رفتارهای دینی از دلالت دینیِ آگاهانه تهی شوند. برای مثال، در مورد دسته رویهای سنتی که صرفاً به بخشی از رویدادهای فرهنگی یا حتی توریستی تبدیل شده است. دینداری عامیانه به طرز مفرطی دچار انتقال فرهنگی شده و جلوههای متنوع آن را به مثابهی «دین فولکلور» (14) تلقی میکنند.
سوم این که دینداری عامیانه، بیانگر شعوری قوی به حضور خداوند در زندگی روزانه است. خداوند، پیوسته به نفع فرزندانش [در امور جهان] مداخله میکند و این مداخله میتواند با تعهد مؤمنان یا به واسطهی برخی عبادات و ادعیه حاصل شود. برای حصول این گونه حاجات، واسطههایی که انسان را به خدا متصل میکنند همچون قدیسان و جشنها، مکانها و ادعیهی خاص، اهمیتی بسزا دارند.
چهارم این که دینداری عامیانه، امری جمعی است و غالباً در رویدادهای جمعی پرشماری چون دستهرویها، زیارتها، جشنهای گروهی جمعهی خوب یا میلاد مسیح جلوهگر میشود. معمولاً دینداری عامیانه در جریان برگزاری مراسم مهم دینی، از قدرت فراخوانی بالایی برخوردار است. (15)
پنجم این که دینداری عامیانه در قبال تجربههای طی مسافت، حساس است. زیارتها و دستهرویهایی که به مقابر و مکانهای مقدس انجام میگیرد، لطف و رحمت ویژهی خداوند را ممثل میسازند که برای بسیاری از مردم نقطهی اوج تجربهی دینی سالاانه محسوب میشود.
ششم این که مسیحیت عامیانه بر معنای دینی زندگی و مرگ تأکید دارد. مراحل تعیین کننده و سرنوشت ساز در زندگی بشر در یَدِ اختیار خداوندند و در خداوند معنا مییابند: آغاز حیات (تولد)، انتقال حیات (ازدواج) و پایان حیات (مرگ). مرگ تجربهی دینی عظیمی است که با انبوهی از شعائر و آیینها آکنده است. این استشعار به حضور خداوند در لحظههای حساس زندگی، مبین این حقیقت هم هست که مقدسات مسیحی مرتبط با این مراحل زندگی، مشارکت وسیعی را جلب میکردهاند. دینداری عامیانه به خوبی از جنبهی تازهای که مسیح به رنج بشری بخشید، آگاهی دارد و مشتاقانه رنج را به مثابهی مشیت الهی و به عنوان یک راز میپذیرد با این حال، این رویکرد خالی از عنصر تقدیرگرایی هم نیست.
هفتم این که تصویر عیسی مسیح در دین عامیانه از اهمیتی بسزا برخوردار است. این تصویر، پیچیده و تناقض نماست. از یک سو، عیسی را به مثابهی خدایی قدرتمند در نظر میگیرند که معجزه میکند و تا حدی دور از دسترس است [در اینجا] ارزش بشر بودن مسیح، تحت شعاع قرار گرفته است. متوسل شدن به قدرت عیسی مهم تر از تشبّه به او و پیروی از تعالیم اوست. از سوی دیگر، سرسپردگی عمیقی نسبت به صلیب و نیز به مصائب مسیح وجود دارد. عیسای مصلوب، به مردم نزدیک است و همواره چنان در نزدیکی و دسترس است که نیایشها را میشنود و سرچشمه و منبع عشق و محبت واقع میشود.
سرانجام این که مسیحیت عامیانه، ارزشهای دینی ضعفا را تأیید و حمایت میکند. مردمان بسیار فقیر، بیماران، سالخوردگان و کودکان، کانون حضور خداوندند. دین عامیانه میداند که توجه ما نسبت به نیازمندان به خداوند و خیر و شر مربوط میشود. دینداری عامیانهی مسیحی به این معنا، نه تنها بر تظاهرات شعائری بلکه بر همبستگی و شفقت میان فقرا و تنگدستان مبتنی است.
$ چشماندازهای مسیحیت عامیانه:
از آنجا که دین عامیانه به یکسان و عمیقاً در سنتهای دینی وفرهنگی ریشه دارد و یکی از مؤلفههای تشکیل دهندهی هویت فرهنگی مردم است، اساساً ماهیتی محافظه کارانه دارد. مسیحیت عامیانه فشارهای ناشی از نهضت روشنگری، عقلگرایی و اشکال گوناگون روند سکولاریزاسیون را از سر گذرانده و به صورت یکی از عوامل حضور و تداوم ایمان مسیحی در میان تودههای مردم از کار درآمده است. قرن آخر هزارهی دوم، شاهد تحولی عظیم در سیر تطور مسیحیت عامیانه بوده که از حالت یک پدیدهی روستایی به طور فزایندهای رو به شهری شدن گذارده است. دین عامیانه که سنتاً روستایی است، به صورت رایج مسیحیت در مناطق فقیرنشین شهرها تبدیل و در نتیجه، دستخوشِ تحولاتِ چشمگیری شده است. چون دین عامیانهی شهری، مرتباً از حالت جمعی و گروهی خارج میشود و مایل است که خود را در سطح خانوادگی و حتی در سطح اعمال فردی محدود سازد، [به تدریج] از ظهور و بروز آن کاسته میشود و کمتر در معرض دید قرار میگیرد. میراث فرهنگی آن نیز در این مناطق به اندازهای قدرتمند نیست که در صحنههای روستایی بوده است. برخی اعمال و نمادها به کلی به کناری نهاده میشوند لیکن برخی دیگر از اینها که قرابت و تناسب بیشتری با کار و نظامهای جدید زندگی داشتهاند، جای خود را در [جامعهی جدید] پیدا کردهاند.
دینداری عامیانهی مسیحی، منطقهی متمایزی است که در آن، مسیحیت برحسب تجربهها و تظاهرات دینی مشترک در عرصهی وسیع اجتماعی، با ادیان دیگر مواجه مییابد. بنابراین، این گونهی دینداری، به ویژه با اندیشهی وحدت میان ادیان مرتبط است. (16)
جمعی از نویسندگان، (1393)، مقدمهای بر پژوهش دین عامیانه، ترجمهی ابراهیم موسیپور، تهران: انتشارات جوانهی توس، چاپ دوم.
بیشتر محققان در باب ارتباط خاص عوامل فرهنگی، متفق القولند. این واقعیت که صورتها و اعمال مسیحی با توجه به ظهور و بروزهای فرهنگی بومی، جذب و حتی بازتفسیر شدهاند، در شرح و تفسیر جلوههای مختلف و متنوع مسیحیت بسیار چشمگیر بوده است. این امر به ویژه دربارهی فرهنگهای به اصطلاح عامیانه یا فرهنگهای اقوام فقیر و بدوی صادق است.
در سراسر تاریخ مسیحیت، جلوههایی از دینداری عامیانه در هر زمان و مکانی وجود داشته است. بنابراین، دینداری عامیانه، چیزی تصادفی یا موقتی نیست. گذشته از این، وجود دینداری عامیانه برای مسیحیت به عنوان دینی جهانشمول، امری بایسته است. با این حال به سبب تأکیدی که در کاتولیسیزم رومی و در کلیساهای ارتدوکس بر نمادهای مقدس میرود، دینداری عامیانه در این شاخههای مسیحیت به نسبت پروتستانتیزم، وجه آشکارتری دارد؛ (2) هر چند در آنجا که فرقههای پروتستان خود را در فرهنگهای غیراروپایی ترویج و تبلیغ میکنند، این قول را با همین میزان از قاطعیت نمیتوان در نظر گرفت.
مسیحیت عامیانه گاهی در برابر «مسیحیت نخبگان» نیز مورد اشاره قرار میگیرد. مسیحیت نخبگان در این معنا، صورت غالب مسیحیت رایج نزد مردمان تحصیل کردهی غربی یا دارای خوی و منش غربی است که در قرون اخیر تحتتأثیر عقلگرایی عصر روشنگری و روند سکولاریزاسیون قرار گرفته است. این صورت از مسیحیت، بر ارزشهای اخلاقی و کاربردی ایمان مسیحی تأکید میکند و از اعتبار و اهمیت ابعاد عرفانی، نمادین و شعائر و مناسک مسیحیت میکاهد. از این منظر، دینداری عامیانه را اغلب باید «صورت پَست» (3) مسیحیت تلقی کرد. این نگرش تحقیرآمیز نسبت به دینداری عامیانه، اغلب توأم با دیدگاه برتری جویانهی فرهنگی از طرف نخبگان غربی است که درقرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم حکمفرما بوده است. این نگرش در اواخر قرن بیستم، یعنی زمانی که نقاط ضعف و اشکالات مسیحیت سکولاریزه و عقلانی شده به طور فزایندهی آشکار گردید و نخبگان، بیش از پیش از محدودیتهای فرهنگی خود و نیز درک و تفسیرهای یک جانبهی خود از زندگی و دین آگاهی یافتند و نیز با رشد روند ارجگذاری به ارزشهای فرهنگی و دینی و حکمتِ فرهنگهای عامیانه، در معرض یک ارزیابی مجدد جهانی قرار گرفت.
$ جهتگیری تاریخی:
مسیحیت عامیانه در افریقا، امریکای لاتین، بخشهایی از آسیا به ویژه در فیلیپین گسترش یافته است. این گونهی مسیحیت در اروپا نیز دیده میشود هر چند در این منطقه، روند سکولاریزاسیون و عقلگرایی، قدرت مسیحیت عامیانه را در قرون اخیر تضعیف کرده است. با این حال، اروپای مسیحیِ کهن، مهد دینداری عامیانهی جاری بوده است که ریشههای آن را میتوان تا مسیحیت قرون وسطا دنبال کرد.
بحث از دینداری عامیانه در اروپای قرون وسطا موضوع این مقاله نیست. ریشههای این گونهی دینداری در مواجههی مسیحیت با ادیان و فرهنگهای غیرمسیحی هم چون سلتها (4)، ایبریان (5)، جرمنها (6)، اسلاوها (7) و جز آنها نهفته است که زمینهی پیدایش اروپای قرون وسطا را فراهم ساختند. تأثیر مسیحیت بیزانسی نیز در پرورش دین عامیانه حائز اهمیت است. (8)
شاید بتوان بهترین فرآوردهی دینداری عامیانهی قرون وسطایی را در جنبش معنوی کلونی (9) یافت که به دست راهبان بندیکتِ موسسات کلونی به سراسر اروپا انتقال داده شد. معنویت عامیانهی کلونی، تدینی را پی ریخت که به قدیسان، نامهای عیسی و مریم، آیین عشای ربانی و اعمالی به نیت اموات وابسته بود. فرانسیسکنیزم، جنبشی معطوف به تجدید معنویتی عامیانه، برخی عبادات را اضافه کرد که به صورت بخشی از مسیحیت عامیانه درآمدند. مصائب مسیح (10)، شبیه سازی تولد مسیح در طویله (11)، و مجالس تصلیب (12) (تصاویر چهاردهگانهی تصلیب عیسی مسیح ) نیز در جزو همین اضافات قرار میگیرند. دینداری عامیانهی اروپایی و امریکایی، بعداً به وسیلهی نهضتهای تجدید حیات کاتولیسیزم رومی در قرنهای هفدهم و هیجدهم پرورش یافتند.
در اویل دورهی مسیحیسازی امریکایی، ساکنان شبه جزیرهی ایبری، از بسیاری از صورتهای عبادات عامیانه برخوردار بودند. مبشران دینیای که به امریکا آمدند، میتوانستند ارزشمندترین این عناصر عامیانه را انتخاب کنند. این دینداری عامیانهی ایبریایی با عناصری از ادیان بومی و بعداً با سنتهای بردگان افریقایی درآمیخت (و تا حدی آنها را باز تفسیر کرد). آمیزش مسیحیت با ادیان دیگر، صورتهای متنوعی از دینداریهای تلفیقی را نیز پدید آورد. این امر به ویژه در مورد مناطق کوهستانی آند، برزیل و منطقهی کارائیب صادق است. (13)
$ ویژگیهای دین عامیانه:
رویکردها و ویژگیهای متعددی را میتوان برای دین عامیانه برشمرد. ویژگی نخست، میل دین عامیانه به استقلال است. دینداری عامیانه از یک سو، مسیحی است و از مجاری دینی مسیحیت برای ابراز و اظهار خود سود میجوید و از سوی دیگر، بر ارزشها و رفتارهایی اصرار دارد که همواره با مسیحیت رسمی مطابقت ندارد، مثلاً، در این گونهی دینداری مسیحی، ممکن است به برگزاری جشنهای قدیسان اهمیت بیشتری داده شود تا بزرگداشتهای عبادی مسیح، با مراسم عشای ربانی یکشنبهها جای خود را به مراسم عشای ربانی به یادبود مردگان بدهد.
دیگر این که در دینداری عامیانه، بر عبادات و نمادهای دینی به مثابهی واسطههایی میان خدا و انسان تأکید میشود. دیندار عامیانه بر آن است که خداوند در طبیعت، در شمایلها، در مکانها و در اشیای مادی مرتبط با دین مثل شمعها و آب مقدس حضور دارد. از آنجا که قلب، عاطفه و گفتمان شاعرانه در فرهنگهای عامیانه، سخت حائز اهمیتاند، ارتباط با خدا نیز از طریق وسائط (نمادها) یی بیان میشود که با دل آدمی سخن میگویند از جمله: روایتها، شمایلها، مکانها، اشیاء و اشخاص. در بسیاری از موارد، این اختلاط و آمیزش میان اعمال و رفتارهای دینی و فرهنگی میتواند موجب تأکیدی مفرط بر بعد فرهنگی شود به حدی که در بلندمدت، رفتارهای دینی از دلالت دینیِ آگاهانه تهی شوند. برای مثال، در مورد دسته رویهای سنتی که صرفاً به بخشی از رویدادهای فرهنگی یا حتی توریستی تبدیل شده است. دینداری عامیانه به طرز مفرطی دچار انتقال فرهنگی شده و جلوههای متنوع آن را به مثابهی «دین فولکلور» (14) تلقی میکنند.
سوم این که دینداری عامیانه، بیانگر شعوری قوی به حضور خداوند در زندگی روزانه است. خداوند، پیوسته به نفع فرزندانش [در امور جهان] مداخله میکند و این مداخله میتواند با تعهد مؤمنان یا به واسطهی برخی عبادات و ادعیه حاصل شود. برای حصول این گونه حاجات، واسطههایی که انسان را به خدا متصل میکنند همچون قدیسان و جشنها، مکانها و ادعیهی خاص، اهمیتی بسزا دارند.
چهارم این که دینداری عامیانه، امری جمعی است و غالباً در رویدادهای جمعی پرشماری چون دستهرویها، زیارتها، جشنهای گروهی جمعهی خوب یا میلاد مسیح جلوهگر میشود. معمولاً دینداری عامیانه در جریان برگزاری مراسم مهم دینی، از قدرت فراخوانی بالایی برخوردار است. (15)
پنجم این که دینداری عامیانه در قبال تجربههای طی مسافت، حساس است. زیارتها و دستهرویهایی که به مقابر و مکانهای مقدس انجام میگیرد، لطف و رحمت ویژهی خداوند را ممثل میسازند که برای بسیاری از مردم نقطهی اوج تجربهی دینی سالاانه محسوب میشود.
ششم این که مسیحیت عامیانه بر معنای دینی زندگی و مرگ تأکید دارد. مراحل تعیین کننده و سرنوشت ساز در زندگی بشر در یَدِ اختیار خداوندند و در خداوند معنا مییابند: آغاز حیات (تولد)، انتقال حیات (ازدواج) و پایان حیات (مرگ). مرگ تجربهی دینی عظیمی است که با انبوهی از شعائر و آیینها آکنده است. این استشعار به حضور خداوند در لحظههای حساس زندگی، مبین این حقیقت هم هست که مقدسات مسیحی مرتبط با این مراحل زندگی، مشارکت وسیعی را جلب میکردهاند. دینداری عامیانه به خوبی از جنبهی تازهای که مسیح به رنج بشری بخشید، آگاهی دارد و مشتاقانه رنج را به مثابهی مشیت الهی و به عنوان یک راز میپذیرد با این حال، این رویکرد خالی از عنصر تقدیرگرایی هم نیست.
هفتم این که تصویر عیسی مسیح در دین عامیانه از اهمیتی بسزا برخوردار است. این تصویر، پیچیده و تناقض نماست. از یک سو، عیسی را به مثابهی خدایی قدرتمند در نظر میگیرند که معجزه میکند و تا حدی دور از دسترس است [در اینجا] ارزش بشر بودن مسیح، تحت شعاع قرار گرفته است. متوسل شدن به قدرت عیسی مهم تر از تشبّه به او و پیروی از تعالیم اوست. از سوی دیگر، سرسپردگی عمیقی نسبت به صلیب و نیز به مصائب مسیح وجود دارد. عیسای مصلوب، به مردم نزدیک است و همواره چنان در نزدیکی و دسترس است که نیایشها را میشنود و سرچشمه و منبع عشق و محبت واقع میشود.
سرانجام این که مسیحیت عامیانه، ارزشهای دینی ضعفا را تأیید و حمایت میکند. مردمان بسیار فقیر، بیماران، سالخوردگان و کودکان، کانون حضور خداوندند. دین عامیانه میداند که توجه ما نسبت به نیازمندان به خداوند و خیر و شر مربوط میشود. دینداری عامیانهی مسیحی به این معنا، نه تنها بر تظاهرات شعائری بلکه بر همبستگی و شفقت میان فقرا و تنگدستان مبتنی است.
$ چشماندازهای مسیحیت عامیانه:
از آنجا که دین عامیانه به یکسان و عمیقاً در سنتهای دینی وفرهنگی ریشه دارد و یکی از مؤلفههای تشکیل دهندهی هویت فرهنگی مردم است، اساساً ماهیتی محافظه کارانه دارد. مسیحیت عامیانه فشارهای ناشی از نهضت روشنگری، عقلگرایی و اشکال گوناگون روند سکولاریزاسیون را از سر گذرانده و به صورت یکی از عوامل حضور و تداوم ایمان مسیحی در میان تودههای مردم از کار درآمده است. قرن آخر هزارهی دوم، شاهد تحولی عظیم در سیر تطور مسیحیت عامیانه بوده که از حالت یک پدیدهی روستایی به طور فزایندهای رو به شهری شدن گذارده است. دین عامیانه که سنتاً روستایی است، به صورت رایج مسیحیت در مناطق فقیرنشین شهرها تبدیل و در نتیجه، دستخوشِ تحولاتِ چشمگیری شده است. چون دین عامیانهی شهری، مرتباً از حالت جمعی و گروهی خارج میشود و مایل است که خود را در سطح خانوادگی و حتی در سطح اعمال فردی محدود سازد، [به تدریج] از ظهور و بروز آن کاسته میشود و کمتر در معرض دید قرار میگیرد. میراث فرهنگی آن نیز در این مناطق به اندازهای قدرتمند نیست که در صحنههای روستایی بوده است. برخی اعمال و نمادها به کلی به کناری نهاده میشوند لیکن برخی دیگر از اینها که قرابت و تناسب بیشتری با کار و نظامهای جدید زندگی داشتهاند، جای خود را در [جامعهی جدید] پیدا کردهاند.
دینداری عامیانهی مسیحی، منطقهی متمایزی است که در آن، مسیحیت برحسب تجربهها و تظاهرات دینی مشترک در عرصهی وسیع اجتماعی، با ادیان دیگر مواجه مییابد. بنابراین، این گونهی دینداری، به ویژه با اندیشهی وحدت میان ادیان مرتبط است. (16)
پینوشتها:
1- Segundo Galilea
2-See Worship, article on Christian Worship in ER
3- Low form
4- Celts
5-Iberians
6- Germans
7-Slavics
8- See Icons and Iconoclasm in ER
9-Cluny
10-Passion of Christ
11-Crib
12-Stations of the cross
13- See Christianity, articles on Latin America and the Caribbean Region in ER
14- folklore religion
15-See Carnival in ER.
16-See also Cult of Saints and pligrimage, articles on Roman Catholic and Eastern Christian pilgrimage in ER.
جمعی از نویسندگان، (1393)، مقدمهای بر پژوهش دین عامیانه، ترجمهی ابراهیم موسیپور، تهران: انتشارات جوانهی توس، چاپ دوم.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}