جلوههای نوآوری در شعر عدی بن زید عبادی
احمد پاشا زانوس (1)
نرجس رمضانخانی (2)
چكیده
عدی بن زید عبادی از شاعران مسیحی در عصر جاهلی است. وی نویسنده و سفیر دربار ساسانی بوده و از آغاز نوجوانی به هر دو زبان فارسی و عربی تسلط كامل داشت.شاعر در مضامین مشهور شعر جاهلی شعر نسروده است. مدح و رثا در دیوان او موجود نیست و فخر و هجا منحصر در چند بیت است. وی برای اولین بار، خمر را به عنوان فن مستقل به كار برده و در این زمینه، شاعرانی مثل اعشی و اخطل از او پیروی كردهاند و نیز در شعر قصصی و اعتذاریات بر دیگر شاعران جاهلی پیشی گرفته است.
عدی بن زید به خاطر ابتكار در اغراض، شكل و درون مایهی قصاید جاهلی، شاعری نوآور به شمار میآید؛ اشعار وی در بیشتر قصاید معانی جدید داشته و از تقلید فاصله دارد. در این مقاله سعی بر این است تا نوآوری شاعر در اغراض و شكل و معانی بررسی شود.
1. مقدمه
شعر جاهلی در دوران قبل از اسلام، به تدریج تكامل یافت و در طول 150 سال قبل از اسلام به شكلی درآمد كه ساختاری پیچیده با وزنهای مشخص و با اسلوب یكسان داشت. شاعران جاهلی با تمام تفاوتهایی كه در زبان و لغت و سرزمین داشتند، به یك زبان و لغت شعر سرودهاند. عدی بن زید در چنین عصری زیست ولی چندان از روش شعری آنان پیروی نكرده است. او در سرودن شعر از واژههای سرزمین خود «حیره» استفاده نموده هرچند كه در بعضی از اوصاف وی در اسب، واژههای سخت بادیه دیده میشود. اسلوب شعری وی نیز متفاوت از هم عصرانش است. عدی بن زید از جمله شاعران مبتكر و نوآور جاهلی محسوب میشود و این ابتكار و نوآوری در شعر و مضامین شعری او نمایان است.عدی بن زید بن حماد بن زید بن ایوب بن مجروف، در حیره (3) به دنیا آمد.
كتابهای تراجم هیچ اختلافی در نسب و اسم او ندارند، ولی سال ولادت او را آشكارا بیان نكردهاند و آنچه آشكار است عدی بن زید با منذر و پسرش نعمان هم عصر بوده، بنابراین میتوان گفت وی در نیمهی دوم قرن 6 میلادی میزیسته است. (شیخو، بیتا، ص441 و العباسی، 1947؛ ج1، ص315 و البكری، 1936: 221).
نسبی كه عدی به آن معروف است عبادی است. عبادیها (4) اقوام مسیحی بودند كه در حیره زندگی میكردند. وی در خانوادهای با فرهنگ و اصیل رشد یافت و در دورهی نوجوانی، پدر او را نزد استاد فرستاد تا زبان فارسی فراگیرد. هم زمان با اتمام تحصیل به دربار پادشاهان ساسانی راه یافت. امور نویسندگی و ترجمه دربار را به عهده گرفت و به سرعت به یكی از مقربان خسروپرویز و هرمز درآمد. (الشطی، 1998: 95-98 و مسعودی، 1967: ج2،ص65).
وی با هند، دختر نعمان بن منذر، ازدواج كرد و خدمات زیادی برای نعمان به انجام رسانید كه مهمترین آنها به تاج و تخت رساندن وی به عنوان حاكم حیره بود؛ هرچند كه این كار باعث شد تا عدی بن مرینا، كینهی او را به دل گیرد و در سالهای بعد چنان در نزد نعمان بن منذر از او بدگویی كرد كه نعمان او را به زندان فرستاد. وی در بند، به دستور وی كشته شد. (اصفهانی، 1994: 408-413 و طبری، 1967: ج2، 195-200).
2. جایگاه ادبی عدی بن زید
عدی بن زید از شاعران مضر و اهل شمال شبه جزیره است؛ بنابراین زبان و لغت شعری او مضری و شمالی است. (الصعیدی، 1934: 94) زندگی در شهر حیره و دربار ساسانیان تأثیر زیادی در زبان شعری او گذاشته و به این دلیل واژههای اعجمی و فارسی در شعر او دیده میشود؛ همان طور كه ابن سلام جمحی در این باره گفته است «عدی بن زید در حیره و مراكز شهری زندگی كرده و این باعث شده تا زبان او نرم شود و اشعار زیادی به او نسبت داده شود» (ابن سلام، 1997: 115) ابن سلام او را در گروه چهارم شعرا در كنار طرفه و عبید و علقمه قرار داده است. (همان) ابن قتیبه دینوری در كتاب خود بیان میدارد كه «علما به شعر عدی بن زید، استشهاد نمیكنند؛ زیرا الفاظ او نجدی نیست» (ابن قتیبه، 1902: 111) این روایت، جایگاه این شاعر را در عصر جاهلی آشكار مینماید؛ گویند: اصمعی از عمروابن العلاء پرسید: «جایگاه عدی بن زید را در بیان شاعران چگونه میبینی؟ و او جواب داد: عدی بن زید مانند ستاره سهیل در میان ستارهها است كه شبیه آنها است؛ ولی چون آنها جلوه ندارد. » (اصفهانی، 1994: 393).این روایتها به این نكته اشاره دارد كه عالمان و ادیبان ارزش والای شعرهای عدی را میدانستهاند و چیزی كه باعث شده تا به آن تصریح نكنند، الفاظ نرم و آسان اوست كه نتیجهی محیط او یعنی حیره بوده است.
وی در آغاز جوانی به دلیل زندگی راحت و مرفهی كه داشت به سمت شعر خمر و غزل رفته و در شعر خود به وصف شراب و محبوبه پرداخته است. این نوع اشعار عدی بن زید به دلیل سلیس و روان بودن در عصر جاهلیت، متداول بوده است. در تاریخ بروكلمان آمده است كه قبیلهی عباد 150 سال بعد از مرگ عدی اشعار او را میخواندند. (بروكلمان، 1993: ج1، 104) موضوعات اشعار او در دورهی میانسالی به سمت حكمت و پند و اندرز در مورد فانی بودن دنیا و از دست رفتن جوانی بوده است و مخصوصاً زمانی كه به دستور نعمان بن منذر زندانی میشود، در میان اعتذاریات خود به فانی بودن دنیا و جاودانی آخرت اشاره میكند. اشعار وی در تنوع بحر عروضی و موضوعات، ممتاز است. (شكری فرحات، بیتا: 132)
قسمت عمدهی اشعار عدی، مربوط به دورهی حبس اوست و بیشتر این اشعار معانی حزن انگیز و جدی دارد. اولین شعری كه وی در زندان سرود، با این مطلع آغاز میشود:
لیس شیءٌ علی المَنون بِخالِ *** لا عَدیمٌ و لا مُثمرٌ مال
(المعیبد، 1965: 56)
ترجمهی بیت: هیچ كس را از مرگ گریزی نیست، نه انسان محروم و نه انسان دارا.
دیوان این شاعر در قرن سوم جمع آوری شد؛ اگرچه هنوز بسیاری از اشعار او در كتب ادبی و لغوی پراكنده است. دیوان جمع آوری شده؛ در دو نسخه وجود داشته است؛ نسخهی ابن اعرابی و نسخهی السكری. از جمله كتابهایی كه اشعار عدی در آن ذكر شده است: كتاب الغفران، خزانة الادب، المعانی الكبیر، الخیل، حماسهی بحتری، جمهرة اشعار العرب، الحیوان است. (هاشمی، 1968، 79-90).
در دیوان عدی بن زید اشعاری منتحل دیده میشود؛ زیرا اشعار این شاعر از غرابت و پیچیدگی اشعار عصر جاهلی به دور بوده زبانی نرم و الفاظی آسان دارد و این مسئله باعث شده تا اندیشمندانی چون ابن سلام و طه حسین در درستی اشعار او شك كرده و معتقد باشند كه بیشتر این شعرها بر وی منتحل شده، و از سرودههای وی نیست.
طه حسین در كتاب خود به این نكته اشاره میكند كه «عصبیت دینی باعث شده تا یهودیان و مسیحیها اشعار زیادی را به شاعران خود نسبت دهند، وی آسانی شعر عدی را دلیل بر این ادعا میداند و معتقد است این آسانی ناشی از اسلوب نصرانیها است كه این شعرها را سروده و به عدی بن زید نسبت دادهاند. » (حسین، بیتا، 100)
عدی بن زید از شاعران نوآور عصر جاهلی بوده و این ابتكار در اغراض، شكل، معانی و الفاظ دیده میشود. به این دلیل، هركدام از بخشهای مذكور از لحاظ نوآوری مورد بحث قرار میگیرد.
3. نوآوری در اغراض
در ابتدا باید اشاره كرد كه عدی بن زید در اغراض و درون مایههای معروف و رایج جاهلی مثل مدح و رثا و فخر و هجاء، شعر نسروده است. مهمترین درون مایههای اشعار این شاعر، اعتذار و موعظه و خمر است.3-1. اعتذار و استعطاف:
عدی بن زید در نهایت بیگناهی، اسیر زندان نعمان بن منذر شد و این موضوع باعث شد تا احساس ناراحتی و بدبختی در قلب و روح عدی بن زید شعلهور شود؛ زیرا وی زمانی عزیز قوم و قبیلهی خود و حتی در نزد پادشاه ایران بود؛ ولی اكنون باید در كمال ذلت و بدبختی در زندان به سر برد.زندان باعث شد تا حسرت و حزن از قلب عدی به شعر او راه یابد. وی در اعتذاریات خود از سختیهای زندان سخن گفته و بر بیگناهی خود تأكید میكند. اولین شعری كه عدی بن زید در زندان سرود و به نعمان فرستاد، این شعر است. شاعر در پی آن است تا از میان مدح و استعطاف راهی برای نفوذ در دل نعمان پیدا كند و از این طریق، موجبات آزادی خود را فراهم كند. (بوعیاد، 2006م: 24):
لیس شیءٌ علی المَنون بِخال *** لا عَدیمٌ و لا مُثَمِّرٌ مال
لیتَ شِعری عنِ الهُمامِ ویأ *** تیكَ بخُبر الانباء عطفُ السؤال
(المعیبد، 1965: 56)
ترجمهی ابیات: هیچ كس را از مرگ، گریزی نیست، نه انسان محروم و نه انسان دارا.ای كاش از آن بزرگوار خبر داشتم و خبر را در پی پرسش میتوان یافت.
بهترین نمونه از شعر اعتذاریات عدی، این شعر است:
لیسَ شیءٌ علی المَنون بیاقِ *** غیرَ وجه المُسبّح الخَلاق
(همان، 150)
ترجمهی بیت: هیچ چیز جز خداوند پاك و تسبیح شده و آفریننده در برابر مرگ جاویدان نیست.
این شعر به درستی، توانسته سختی زندان و احساسات عدی را منعكس كند.
در ادامه میگوید:
فی حدید القِسطاس یَرقُبُنی الحا *** رِسُ و المرءُ كل شیءٍ یُلاقی
فی حدیدٍ مُضاعفٍ و غُلول *** وثیابٍ مُنضحاتٍ خِلاق
(همان، 151)
ترجمهی ابیات: نگهبان از من در آهنی سخت مراقبت میكند و انسان در این زندان هر چیز غیرممكن را میبیند. من در آهنی كه دو حلقه بافته شده و در غل و زنجیر و در یك لباس كهنهی گشاد اسیرم.
شاعر در این ابیات، وضعیت سخت خود را با دقت و صداقت بیان میكند. این شرایط برای او به قدری سخت و غیرقابل تحمل است كه از برادرانش میخواهد تا در ماه حرام به سوی او بروند و او را از این زندان طاقت فرسا برهانند.
فاركَبوا فی الحرامِ فُكّوا اخاكُم *** إنَّ عیراً قد جُهِّزَت لانطلاق
(همان)
ترجمهی بیت: در ماههای حرام، سوار اسبهایتان شوید و برادرتان را نجات دهید زیرا كه كاروان آمادهی حركت است.
عدی بن زید در بائیهی خود به خدمات خود به نعمان اشاره میكند؛ هرچند كه نعمان هیچ گاه به فریادهای عدی گوش نسپرد و فقط بعد از مرگ او بود كه متوجه بیگناهی عدی شد و ابراز پشیمانی كرد.
سعی الاعداءُ لا یألونَ شرّا *** علیّ وربِّ مكةَ و الصَّلیبِ
و كنتُ لِزازَ خصمِكَ لم اُعَرِّد *** وَقَد سلَكوكَ فی یومٍ عصیب
ففُزتُ علیهمُ لمّا التقینا *** بتاجك فوزة القدح الأریب
(همان، 38 و39)
ترجمهی ابیات: قسم به خداوند مكه و صلیب، دشمنان بر ضد من سخن چینی میكنند، در حالی كه در این كار، از هیچ بدی فروگذار نمیكنند. زمانی كه برای به دست آوردن تاج و تخت، روبه روی هم ایستادیم تو چنان تیر قمار ماهر، بر آنها پیروز شدی.
وی در این ابیات به دشمنان خود اشاره میكند و به خداوند سوگند میخورد و در ادامه به نعمان یادآوری میكند كه او همیشه دشمنان او را تحت نظر داشته و همیشه اسرار او را از نامحرمان پنهان داشته است. در ادامه، آشكار میكند كه اگر او نبود، نعمان هیچ گاه نمیتوانست به تاج و تخت بنشیند.
در پایان این بحث باید اشاره كرد كه 1. اعتذاریات عدی به خاطر صداقت و اصالت و نهایت مهارتی كه شاعر در این شعرها به كار برده، بینظیر است 2. عدی بن زید، اولین شاعر عربی است كه به اعتذار پرداخته است؛ زیرا عدی قبل از نابغه به دربار حاكمان حیره و مخصوصاً به دربار نعمان بن منذر رفت و آمد داشته است و باید گفت كه نابغه، این فن را از عدی گرفته است. اعتذاریات وی از نابغه، ممتازتر است؛ زیرا عدی بن زید سختیهای زندان و معنای ترس و اندوه و خواری را با تمام وجود درك كرده است اشعار وی از شخصی با فضایل انسانی و شخصیتی بزرگ، كه مقرب دربار ساسانیان بوده، نشأت گرفته است؛ در حالی كه اعتذاریات نابغه، اشعار شاعری متكسب است كه خواری و ذلت در اشعار او پیداست. (هاشمی، 1968: 131 و132).
3-2. پند و اندرزها:
حوادث اواخر عمر عدی بن زید بر شعر وی تأثیر گذاشته و این تأثیر در شعرهای حكمت آمیز شاعر دیده میشود (طهرانی، 1388: 173) این اشعار، قسمت عمدهی دیوان عدی بن زید را شامل میشود. به نظر میرسد ایمان وی به آخرت و مرگ و فانی دانستن دنیا و نیز زندانی شدن، تأثیر زیادی بر او گذاشته است. عدی بن زید بیشتر قصائد خود را به جای اینكه با وقوف بر اطلال و دمن شروع كند، با پند و اندرز شروع كرده و نیز بسیاری از قصیدهها برخلاف شعر جاهلی، مختص به یك غرض است كه همان پند و اندرز است. (الشطی، 1998: 142)مانند این قصیده:
أرواح مودّعٌ ام بكورُ *** لك؟ فاعمدْ لأیّ حالِ تصیرُ
(معیبد، 1965: 84)
ترجمهی بیت: آیا وداع تو شامگاه است یا صبح گاهی كه از راه میرسد. توجه كن كه چگونه به سوی مرگ میروی.
عدی موعظههای خود را از تاریخ، منابع دینی، تجربه و مشاهدات شخصی گرفته است. (هاشمی، 1968: 136) و این پندها دربارهی مرگ و نابودی دنیا و گذر ایام و آمدن پیری و حكمت است.
مرگ و نابودی امتهای پیشین:
أینَ أهلُ الدیار من قومِ نوح *** ثمَّ عادٌ من بعدهم و ثمودُ
أینَ آباؤنا و أینَ بنوهُم *** أینَ أباوهم و أینَ الجُدود
سَلَكوا منهجَ المنایا فبادوا *** و أرانا قد كان مِنّا وُرود
(معیبد، 1965: 122)
ترجمهی ابیات: كجایند اهل سرزمینهای قوم نوح و عاد و ثمود؟ كجایند پدران ما؟ كجایند فرزندان آنها؟ و كجایند پدران و اجدادشان؟ به راه مرگ رفتند و نابود شدند و به ما نشان دادند كه ما نیز خواهیم مرد.
شاعر، این شعر خود را از منابع دینی گرفته و دربارهی مرگ سخن میگوید. وی بیان میكند كه همه نابود شده و كسی در این دنیا جاودان نیست و پیام میدهد كه ما نیز خواهیم مرد.
حكمتها: بهترین نمونه برای حكمت در شعر عدی تجارب الحیاه، با این مطلع است.
أتَعرفُ رسمَ الدارِ من اُمّ مَعبدِ *** نَعم! فرَماكَ الشوقُ بعد التَجلُّد
(همان، 102)
ترجمهی بیت: آیا خرابههای خانهی ام معبد را میشناسی؟ بله! بعد از صبر و پایداری، شوق تو را فرامیگیرد.
این قصیده، سرشار از حكمتهای ماندگار دربارهی زندگی و مرگ و روابط اجتماعی است. شاعر این حكمتها را از طریق تجربههای شخصی و مشاهدات خود، درك كرده است.
جوانی و پیری:
نزلَ المشیبُ بوَفده لا مرحبا *** و رأی الشبابُ مكانهُ فَتَجَنَّبا
ضَیفٌ بغیضٌ لا أرَی لی عُصرةً *** مِنهُ هرَبتُ، فلم أجِد لی مَهربَا
(همان، 113)
ترجمهی ابیات: پیری، كه آفرین بر او مباد، با همراهانش بر من فرود آمد و جوانی، هنگامی كه او را به جای خود دید، فرار را بر قرار ترجیح داد. پیری، مهمان مبغوض و ناخوشایندی است كه من در مقابل آن هیچ پناهگاهی برای خود نمیبینم.
شاعر در این ابیات، با بیانی لطیف و شیوا، از آمدن پیری سخن میگوید. وی پیری را دشمنی میداند كه بهترین دوست او یعنی جوانی را از او گرفته و آیندهای مبهم را به او داده است.
مواعظ عدی بن زید ارزش انسانی و تاریخی دارد. انسانی به این دلیل كه هر كسی این شعرها را میخواند، خود را در مقابل یك احساس عمیق انسانی میبیند، كه هرقدر علو مرتبه داشته باشد، باز هم باید تسلیم مرگ شود. این اشعار به خاطر این كه شاعر از خلال حوادث روزگار و تاریخ گذشته، حكمت و مواعظ را برای انسان آشكار میكند، ارزش تاریخی دارد. وی گاهی در بیان حكمت و پند به شعر قصصی پناه برده و سرگذشت ملتهای گذشته را در این قالب، بیان داشته است؛ مثل قصیدهای كه دربارهی آفرینش آدم و حوا و یا داستان جذیمه و زبّاء سروده است.
قصیدهی شمارهی 103 از دیوان دربارهی آفرینش آدم و حوا (شاعر، معانی این قصیده را از كتاب انجیل و تورات گرفته و روشن است كه عدی بن زید به دلیل مسیحی بودن با این كتابها آشنا بوده است).
مطلع قصیده:
إسْمَعْ حدیثاً كما یوماً تُحدّثُهُ *** عنْ ظهرِ غیبٍ إذا ما سائلٌ سألا
(همان، 158)
قصیدهی شمارهی 138 دربارهی داستان تاریخی جذیمه و زباء:
ألا ایها المُثری المُزجّی *** ألمْ تسمَع بخطبِ الأوَّلینا
(همان، 181)
ترجمهی بیت: ای انسان ثروتمند ضعیف، آیا احوال پیشینیان را نشنیدهای؟
بیان این شعرها با این مضمون دلالت بر دانستههای تاریخی عدی بن زید و مهمتر از آن بر پیشاهنگی وی در شعر قصصی دارد. (هاشمی، 1968: 165)
3-3. خمر:
وصف خمر در عصر جاهلی، نشانهی سعادتمندی و جوانمردی بوده و شاعران به آن افتخار میكردند؛ به این دلیل دور از انتظار نیست كه عدی بن زید، شاعر مؤمن و مسیحی، به وصف خمر بپردازد و به آن مباهات كند. این موضوع، زمانی آشكارتر میشود كه ما درمییابیم حیره یكی از زیباترین شهرهای عربستان بوده و نابترین شرابها در این شهر تهیه و بهترین مجلسها در این شهر برپا میشده است.شاعر مذكور، عنایت ویژهای به شراب داشته و برخلاف هم عصرانش، كه وصف شراب را در ضمن قصائد خود میآوردند، به یك قصیده اختصاص داده و در آن از شراب، رنگ، مزه، جام، ساقی و میكدهها و هر آنچه به شراب مربوط است، سخن میگوید. (همان، 180 و 181)
بهترین نمونهی شعر خمر عدی بن زید، كه در دوران جوانی سروده شده است، قصیدهی «بكر العاذلون» با این مطلع است:
بكَر العاذلونَ فی وضَحِ الصُبح *** یقولونَ لی ألا تستَفیقُ
(معیبد، 1965: 76)
ترجمهی بیت: نكوهش گران در روشنایی صبح برخاستهاند و به من میگویند: آیا بیدار نمیشوی؟
عدی بن زید در این قصیده، بسیار رقیقتر و نرمتر از شاعران عباسی است. تا جایی كه رقت واژهها در كنار اسلوب آسان باعث شده تا این شعر، در عصر عباسی مورد تقلید واقع شود؛ به این دلیل است كه آقای هاشمی در كتاب خود معتقد است كه باید عدی بن زید را پدر شعر خمر بدانیم؛ زیرا «این شاعر برای اولین بار در یك قصیده به شراب پرداخته است و شاعرانی كه بعد از او آمدهاند، مانند اعشی و اخطل و ولید بن یزید، از او پیروی كردهاند.» (هاشمی، 1968: 180 و 181).
نمونهای از شعر خمر. كه در دوران میانسالی و در زندان درنهایت حزن و اندوه سروده است، قصیدهی «الی عبد هند» با این مطلع است:
أبلغ خَلیلی عبدَ هند فَلا *** زلتَ قریباً من سَواد الخُصوص
مُوازیَ القُرّه او دونَها *** غیرَ بعیدٍ من عُمیر اللصوص
(معیبد، 1965: 68)
ترجمهی ابیات: به دوستم «عبد هند» برسان كه امید است، همیشه نزدیك شهر «خصوص» باشی! شهری كه رو به روی سرزمین قره یا پایینتر از آن قرار دارد كه از روستای «عمیراللصوص» نیز دور نیست.
شاعر، این قصیده را به یاد مجالس لهو و شراب گذشته، سروده است. ابوالعلاء المعری، دربارهی این قصیده گفته است، «این شعر از بدیعترین، شعرهای عربی است.» (المعری، بیتا: 187)
3-4. غزل:
غزل عدی بن زید بر دو نوع است: نوع اول، مثل باقی غزلهای جاهلی با وقوف بر اطلال و یادآوری روزهای وصل گذشته آغاز میشود و به شكایت از فراق میانجامد. شاعر در نوع دوم به وصف زن و محبوبه پرداخته است. وی در این غزل، یك بار زنان را در محیط شهرنشینی میبیند كه ملبس به حریر و ابریشم هستند و بار دیگر آنان را در كجاوهها و سیاه چادرها نظاره میكند.قصیدهی «تجارب الحیاة» نمونهی بارز نوع اول غزل است:
أتعرفُ رسمَ الدار من اُمّ معبد *** نعم! فرَماكَ الشوقُ بعدَ التجلُّد
ظللتُ بها أسقی الغَرام كأنما *** سَقَتَنی النّدامی شربةً لم تُصرِّد
(معیبد، 1965: 102)
ترجمهی ابیات: در آنجا باقی ماندم و عشق نوشانده شدم، گویی ساقیان، مرا از بادهای بیپایان سیراب میكردند.
شاعر در نوع دوم غزل به تشبیهات حسی و مادی به رسم شاعران جاهلی پرداخته است. او زن را به تخم شترمرغ و یا عروسكی از عاج تشبیه میكند و یا دندانهای محبوب خود را به گل بابونه تشبیه میكند. مانند:
كدمی العاجِ فی المحاریبِ أو *** كالبیضِ فی الروضِ زهوُهُ مستنیر
(همان، 84)
ترجمهی بیت: زنان زیبا مانند بت در پرستشگاهها و یا گلهای سفید مرغزاری هستند كه شكوفههایشان روشنی بخش است.
إذْ هی تسبی الناظرینَ و تجْـ *** ـلو واضحاً كالأقحُوان رَتِلْ
(معیبد، 1965: 157)
ترجمهی بیت: لمیس نگاه ناظران را به طرف خود جلب میكند و مانند گل بابونه میدرخشد.
با دقت در غزلهای عدی میتوان دریافت كه شعرهای او نه از روی عشق، بلكه صرفاً از زندگی راحت و بهره مندی وی از نعمتهای روزگار خود نشأت میگیرد؛ زیرا با توجه به زندگی شخصی عدی، او عشق نافرجام نداشته كه بخواهد در شعرهایش از او یاد كند و یا از دوری و هجران او بنالد. (هاشمی، 1968: 209)
3-5. شعر قصصی:
شعر قصصی، نوعی از انواع شعر است كه شاعر در آن به ذكر واقعه و حادثهها در چارچوب قصه میپردازد. این نوع شعر در آن واحد هم شعر است و هم قصه. شعر قصصی به این معنا در شعر جاهلی قبل از عدی بن زید دیده نمیشود. هرچند كه بعضی از قصاید امروالقیس را میتوان از این نوع شعر به حساب آورد، باید عدی بن زید را پایه گذار اصلی شعر قصصی دانست. «قصههای شعری عدی بن زید از آگاهی زیاد او به منابع دینی و تاریخی سرچشمه میگیرد.» (هاشمی، 1968: 254) شاعر در این گونه شعر از قصهی آفرینش آدم و حوا سخن میگوید و به قوم عاد و ثمود اشاره میكند و در قصیدهای دیگر از جذیمه و زباء و یا در شعری دیگر از نضیره و شاپور و قصهی سرزمین حضر سخن به میان میآورد. قصههای شعری عدی بن زید مضامین حكمت آمیز و در راستای پند و اندرز است.عدی قصه جذیمه و زباء را این گونه آغاز میكند:
ألا ایها المُثری المُزجّی *** المْ تسمَع بِخَطبِ الأوّلینا
(معیبد، 1965: 181)
ترجمهی بیت: ای ثروتمندی كه همه چیز برایت فراهم شده است، آیا احوال پیشینیان را نشنیدهای؟
وی در ادامهی قصیده به دعوت زباء از جذیمه برای سفر به دیار او اشاره میكند و بیان میدارد كه جذیمه برای این كار با بزرگان و مشاوران خود مشورت میكند و به نظر قصیر كه رای درست بود توجهی نكرده و راهی سفر میشود.
فَطاوَعَ امرَهُم و عَصَی قصیراً *** و كانَ یقولُ لو تبعَ الیقینا
(همان، 183)
ترجمهی بیت: جذیمه با آنها توافق كرد و از پیشنهاد قصیر روی برگرداند و در حالی كه او حقیقت را میگفت و ای كاش از حقیقت پیروی میكرد.
جذیمه در دسیسهی زباء گرفتار میشود و در این سفر، كشته میشود.
و قدّمتِ الأدیمَ لِراهِشَیْه *** و ألفی قوْلَها كذِباً و مَیْنا
(همان، 183)
ترجمه: «زباء» دست «جذیمه» را تا دو رگ داخل آن برید و در این هنگام جذیمه همهی حرفهای او را دروغ یافت.
در ادامهی قصه، باز این قصیر است كه قهرمان داستان میشود و با از خودگذشتگی و با بریدن بینی خود قصد خون خواهی جذیمه میكند.
فأهواهُ لِمارنه فأضحی *** طِلابَ الوِتْرِ مجدوعاً مَشینا
(همان)
ترجمهی بیت: او تیغ را روی بینی پایین آورد و خون خواه و بینی بریده و معیوب شد.
و در ادامه، به وسیلهی نقشههایی كه میكشد، به خواهرزادهی جذیمه (عمرو) كمك میكند تا انتقام دایی خود را بگیرد.
و دسَّ لها علی الانقاءِ عَمْراً *** بِشِكتّه و ما خَشیَتْ كمینا
(معیبد، 1965: 183)
ترجمهی بیت: او عمرو را همراه با سلاحش در پشت شتر پنهان كرد. وی میدانست كه زباء از این كمین كردن بیم ندارد یعنی شك نكرده و پی به توطئه نمیبرد.
عدی بن زید در پایان قصه، نتیجه گیری كرده و بیان میدارد مرگ در كمین همهی انسانهاست و هیچ كس راه گریزی از مرگ ندارد.
إذا أمْهَلْنَ ذا جدّ عظیمٍ *** عَطَفْنَ لهُ و لو فی طیّ حینا
ألم ترَ انّ ریب الدّهرِ یعلو *** أخا النَّجَداتِ و الحِصْنَ الحَصینا
(همان، 184)
ترجمهی بیت: اگر به انسان تلاشگر مهلت دهند، مرگ به او روی میآورد، اگر چه در تو در توی زمان باشد. آیا نمیبینی كه حوادث روزگار، بر انسان دلیر و قلعههای استوار برتری مییابد.
با این توضیحات، آشكار میشود كه قصههای شعری عدی به دو بخش قصههای دینی و تاریخی تقسیم میشود. اسلوب عدی در قصههای شعری چون اسلوب او در پند و اندرزهاست. عبارتها و تصویرسازی شاعر بدون ابهام و پیچیدگی است. این نوع از اشعار عدی بیشتر عقلی است و عاطفه در آن كم رنگ است (هاشمی، 1968: 161). آنچه باعث برتری قصههای شعری عدی بر سایر هم عصرانش شده این است كه؛ 1. اشعار قصصی عدی براساس آگاهی گستردهی او بر تاریخ و منابع دینی ساخته شده است؛ 2. در كل قصیده از یك موضوع سخن میگوید؛ 3. اخبار و حوادث در اشعار عدی به ترتیب منطقی منظم پشت سر هم ذكر میشود (هاشمی، 1968: 166)؛ 4. بر طبق گفتهی جاحظ عدی بن زید پیش رو شعر جاهلی در شعر قصصی است. (جاحظ، 1966، ج4: 204 و 205).
4. ابتكار در شكل قصاید
قصیده در عصر جاهلی با وقوف بر اطلال آغاز شده، سپس به وصف خمر و محبوبه میپردازد و شاعر در این بخش از قصیده، اقدام به توصیف محبوب كرده و سپس از دوری او شكایت و به سفر خود در پی محبوب اشاره میكند و در ادامهی قصیده به وصف اسب یا شتر خود پرداخته و درنهایت وارد غرض اصلی میشود. (الفرطوسی، 2006: 64)عدی بن زید در بیان اشعار خود، شكل تقلیدی یعنی وقوف بر اطلال را كنار گذاشته، شمار قصاید تقلیدی او بسیار اندك است. (هاشمی، 1968: 257)
عدی بن زید، گاه قصاید خود را با پند و حكمت آغاز میكند؛ مثل این شعر:
أرواح مودعٌ أم بكورُ *** لكَ؟ فاعمِدْ لایّ حالٍ تصیرُ
(معیبد، 1965: 84)
و گاه با وصف ابر:
أرِقتُ لِمُكفهرّ باتَ فیهِ *** بوارِقُ یرتَقینَ رؤوسَ شیب
تلوحُ المشرَفیّهُ فی ذُراهُ *** و یجلو صَفحَ دَخدارٍ قَشیبِ
(همان، 37)
ترجمهی بیت: شب را بیخواب شدم به خاطر ابر انبوهی كه در آن ابر، برقهایی بود كه مانند شمشیرهایی از قلهی كوههای پوشیده از برف، بالا میرفت. برقهایی كه چون شمشیرهای مشرفی است و در بالای ابرها میدرخشد و كنارههای آن ردای رنگین را روشن میكند.
5. ابتكار در درونمایه و معانی
عدی بن زید شاعری كریمالنفس و دارای جایگاهی بسیار والا در حیره و دربار ساسانیان بوده است؛ به همین دلیلها شاعر، نیازی نمیبیند تا شعرش را برای خوشایند دیگران به انواع آرایهها زینت دهد؛ وی هر جا اراده كرده كه از احساس خود سخن بگوید، بدون تكلف و با زبان شعر از این احساس و عاطفه تعبیر میكند و همین مناعت طبع و كرامت نفس به او اجازه نداده تا معانی اشعار خود را از دیگران بگیرد و در نتیجه، خود اقدام به ایجاد معانی زیبا كرده است.او در هجای دشمن خود با زبانی ساده میگوید:
ذَرینی إنّ أمرَكِ لن یُطاعا *** و ما ألفَیتنی حِلمی مُضاعا
ألا تلكَ الثّعالبُ قد تَوالَت *** عَلیّ و حالَفَت عُرجاً ضِباعا
لِتَمضُغَنی العُداةُ فمرَّ لحمی *** و أفرقَ من حِذاری أو أتاعا
(معیبد، 1965: 35)
ترجمهی ابیات: رهایم كن زیرا من دستور تو را اطاعت نمیكنم و تو حلم و بردباری مرا، تباه شده نمییابی. آگاه باش؛ دشمنان روباه صفت در پی من هستند و علیه من، با هم هم پیمان شدهاند. تا دشمنان گوشت مرا بجوند و گوشت من برای آنها تلخ است. آنها از ترس من این گوشت را بیرون میاندازند و استفراغ میكنند.
شاعر در این اشعار از واژههای سخت استفاده نكرده و برای بیان احساسش تعابیری پیچیده و نامفهوم به كار نبرده است. «استفادهی او از وزنهای خفیف و كوتاه نیز گواه این است كه عدی بن زید شاعری است كه شعر را از روی طبع گفته است.» (هاشمی، 1968: 263)
عدی در شعر خود از معانی جدید استفاده كرده و معانی بعضی از اشعار او در عصرهای بعدی، مورد تقلید قرار گرفته است؛ مثل این بیت:
و صَحیحٍ اضحَی یعودُ مریضاً *** و هوَ أدنی للموتِ ممن یعودُ
(معیبد، 1965: 122)
ترجمهی بیت: چه بسا آدم سالمی كه به عیادت مریض میرود و این انسان سالم به مرگ نزدیكتر از شخص مریض است.
علی بن جهنم در این معنی سروده است:
كَم من عَلیلٍ قد تخطَاهُ الردَی *** فنَجا و ماتَ طبیبُه و العود
(ابن قتیبه، عیون، 1930؛ ج2، 317)
ترجمهی بیت: چه بسیار مریضی كه مرگ از او میگذرد و شخص از درد نجات مییابد و پزشك و عیادت كنندههای او میمیرند.
و این بیت شاعر:
أ رواحٌ مودّعُ أم بكورُ *** لكَ؟ فاعمِدْ لایّ حالٍ تصیرُ
(المعیبد، 1965: 84)
جمیل بثینه در تقلید این بیت سروده است:
رواحٌ من بثینة أو بكورُ *** غداً فانظرْ لا یّهما تصیرُ
(هاشمی، 1968: 263)
معانی و درون مایهی اشعار عدی بن زید از دل و جان او سرچشمه میگیرد. وی برخلاف هم عصرانش در همه جای اشعارش صادق است. شاعران در عصر جاهلی در خدمت قبیلهی خود بودند. آنها در شعر خود از هر چیزی كه به قبیله مربوط بود، سخن میگفتند و در این راه از همهی توان خود استفاده كرده و توجهی نداشتند، این شعر سروده شده، عقیدهی خود آنهاست یا نه؟ زیرا این قبیله بود كه در رأس امور قرار داشت نه شاعر، و نه احساس و عواطف او.
عدی در تمام اشعار خود صادق است؛ زمانی كه دشمن را هجو میكند، یا در فخر خود و مهمتر از همه در حكمتها و اعتذاریات. شاعر هر آن چه از دنیا و سختیهایش درك كرده با زبانی ساده و شیرین برای انسانها بیان میدارد و آنها را از سرنوشت محتوم یعنی مرگ خبر میدهد.
مثل این ابیات از قصیدهی تجارب الحیاة:
كَفی زاجراً للمرءِ أیامُ دهرِهِ *** تروحُ لهُ بالواعِظاتِ و تغتَدی
(معیبد، 1965: 104)
ترجمهی بیت: همین مانع انسان را بس كه روزگار با پند و اندرزها برای او، روز و شب میشود.
عدی بن زید، روزگار را چون معلمی میداند كه هر روز درس جدیدی را شروع میكند و این عقیدهی خود را در زیباترین عبارت بیان داشته و هدف او بیداركردن انسانهاست.
6. نوآوری در لفظ
شاعران عرب در دورهی جاهلی به زبان و لهجهی نجد شعر میسرودند؛ هرچند كه ممكن بود این شاعران در مكانی غیر از نجد ساكن باشند؛ اما عدی بن زید از این قاعده، مستثنی بوده او در شعر خود از واژههای حیرهای استفاده كرده است. الفاظ شعری عدی بن زید، آسان و روان و به دلیل تأثیر از حیره، رنگ و بوی مدنیت دارد.
أطعَتَ بنی بُقَیلة فی وِثاقی *** و كُنّا فی حُلوقِهُمُ ذُباحا
مَنَحتَهُمُ الفُراتَ و جانبیهِ *** و تسقینا الأواجِنَ و المِلاحا
(همان، 120)
ترجمهی بیت: در موضوع زندانی كردن من، قبیلهی «بنی بقیلة» را اطاعت كردی در حالی كه ما دردی در گلوی آنها بودیم. فرات و اطراف آن را به آنها بخشیدی و آب آلوده و شور به ما نوشاندی!
در این ابیات، عدی بن زید با زبانی آسان و روان نعمان بن منذر را مورد خطاب قرار داده و او را به خاطر هم پیمانی با قبیلهی «بنی قبیله» نكوهش میكند. در كنار واژههای آسان او باید به الفاظ فارسی موجود در دیوان این شاعر اشاره كرد. این كلمههای فارسی به دلیل ارتباط مستقیم این شاعر با حیره و نیز دربار ساسانیان به اشعار وی راه یافته است.
حیره یكی از مهمترین شهرهای عربی از نظر اقتصادی و فرهنگی، در عصر جاهلی بود. این شهر، ارتباط مستقیم با ایران داشته و هر ساله كاروانهایی از این شهر به ایران رفته و یا از ایران به این شهر وارد میشدند. عدی بن زید در این شهر به دنیا آمد و بزرگ شد. در دورهی نوجوانی علاوه بر زبان عربی، در زبان فارسی مهارت یافت؛ و سپس در دربار ساسانیان به كار كتابت مشغول شد. عدی در این شرایط و محیط پرورش یافت، پس دور از انتظار نیست كه ببینیم واژههای فارسی در اشعار او دیده میشود. (مصطفی، 2006م: 105)
از پادشاهان ایرانی كه نامشان در شعر وی آمده، میتوان به انوشیروان، قباذ (قباد)، كسری (خسروپرویز)، حیقار، سابور (شاپور)، اشاره كرد.
مانند قباد و حیقار كه در این بیت به او اشاره شده است:
صرَعن قُباذاً ربَّ فارِسَ كُلها *** وحَشَّت بأیدیها بوارِق آمد
عصفنَ علی الحَیقار وسطَ جنودِهِ *** و بیّتنَ فی لذّاته ربّ ماردِ
(معیبد، 1965: 124)
ترجمهی بیت: مرگ، قباد را كه پادشاه همهی ایران بود، بر زمین زد و شهرهای «آمد و بوارق» را به خاطر مرگش تكان داد. حیقار را در میان سربازانش هلاك كردند و صاحب قلعهی مارد (پادشاه حبشه) را در لذات او بیتوته دادند (به جای او نشاندند).
از اسمهای فارسی شهرها، كه در شعر عدی بن زید ذكر شده، خورنق، سدیر، بقة است.
و تأمّلْ ربّ الخورنق إذ اشـ *** رف یوماً و للهدی تفكیرُ
سرّه ماله و كثرَهُ ما یمـ *** لكُ و البحرُ معرضاً و السدیرُ
(همان، 89)
ترجمهی بیت: به خداوندگار قصر خورنق بیندیش روزی كه از بلندای قصر نگاه میكرد و به راه هدایت فكر میكرد. مال و اموال و دریایی كه روبه روی او بود و نیز قصر سدیر او را خوشحال كرد.
وی از واژههای فارسی دیگر نیز استفاده كرده است؛ مثل قابوس، یكسوم، مرزبان، فیج، ابریق، كافور و مسك، باطیه و ...
ینفَحُ مِن أردانِه المِسكُ و الـ *** ـعَنْبَرُ و الغارُو لُبنَی قَفوص
(معیبد، 1965: 71)
ترجمهی بیت: از لباس او بوی مشك و عنبر و غار و بوی درخت لبنی كه در شهر قفوص است بلند میشود.
در این بیت، لفظ مسك ذكر شده كه همان مشك در فارسی است.
أبلِغ أبا قابوسَ، إذ جلّزَ ال *** نزعَ، و لم یؤخَذ لِخَطی یَسَر
(همان، 129)
ترجمهی بیت: پیام مرا زمانی به اباقابوس برسان كه كمان خود را تا آخر كشیده و آمادهی پرتاب است و حال آنكه كسی مطیع نیزهی من نشده است.
قابوس، اسم فارسی و در این بیت منظور نعمان بن منذر است.
نتیجه
* عدی بن زید از شاعران نوآور جاهلی، اولین كسی است كه خمر را به عنوان فن مستقل به كار برد و شاعران خمرسرای از او پیروی كردهاند. عدی در این خمریات به رنگ و بوی شراب، ساقیان، مجالس انس و حتی جزییترین موارد آن مثل وصف حبابهای روی شراب پرداخته است. شاعر در سرودن این اشعار به معانی جاهلی اكتفا نكرده و اقدام به ابتكار و ابداع معانی جدید كرده است. شاعر در وصف خمر از راه اعتدال خارج نشده و هیچ گاه از جادهی عفت پا بیرون ننهاده است.* عدی بن زید اولین شاعر جاهلی است كه به شعر قصصی پرداخته است.
* شاعر، موضوعات شعر قصصی را از تاریخ ملتهای گذشته و از منابع دینی مثل تورات و انجیل گرفته است كه این موضوع، وسعت اطلاع او از تاریخ گذشته و نیز كتب دینی را آشكار میكند.
* با توجه به اینكه عدی بن زید از نظر زمانی قبل از نابغه زندگی میكرده و به دربار نعمان رفت و آمد داشته میتوان نتیجه گرفت، عدی قبل از نابغه به شعر اعتذار پرداخته است.
* اعتذاریات عدی بن زید نسبت به اعتذاریات نابغه از عمق و احساس بالاتری برخوردار است؛ زیرا كه وی درد دندان، ذلت و خواری حاصل از آن را چشیده و در نتیجه با صداقت و اندوه از احساس خود سخن گفته است.
* عدی بن زید در غزلهای خود گاه، محبوب را در سیاه چادر و در بادیه تصور میكند و بر اطلال و دمن او اشك میریزد و گاه، او را در محیط شهری و لباسهای حریر و ابریشم و با زینتها تصور میكند. وی در وصف خود از تشبیهات مادی برگرفته از محیط اطراف، استفاده میكند.
* عدی بن زید، در خانوادهای با فرهنگ و متمدن رشد یافت و در محیطی زندگی كرد كه تعصبهای قبیله بسیار كم رنگ بوده و به این دلیل در بین اشعار او جز چند بیت پراكنده، اثری از فخر و هجا نمیبینیم.
* عدی بن زید در سرودن شعر از تكلف دوری كرده و با عاطفهای صادق از عواطف خود تعبیر كرده است.
* اشعار عدی بن زید از نظر اغراض و موسیقی از متنوعترین و بینظیرترین اشعار جاهلی بوده و بیشتر اشعار او در بحرهای عروضی خفیف سروده شده است.
* در دیوان این شاعر، اثری از مدح نمیبینیم و دلیل آن، كرامت و عزت نفس این شاعر و تمكن مالی اوست.
* اشعار عدی بن زید اصالت داشته و بیشتر معانی او ابداع و ابتكار شاعر بوده است. او حتی در شكل قصیده نیز از همعصرانش پیروی نكرده است. عدی قصاید خود را با پند و حكمت آغاز میكند، اگرچه قصایدی به روش جاهلی با وقوف بر اطلال و دمن نیز در اشعار او دیده میشود.
* به خاطر ارتباط او با دربار ایران و نیز آشنایی او با زبان فارسی، واژههای فارسی در دیوان او وجود دارد.
پینوشتها:
1. دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین.
2. كارشناس ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین.
3. حیره در یك فرسخی جنوب كوفه و در ناحیهی جنوب شرقی شهر كنونی نجف قرار داشت (حموی، 1979، ج2، 328) بنیانگذار حكومت لخمیان در این سرزمین عمروبن عدی است (ضیف، 1427: ج1، 44) این شهر از نظر سیاسی تابع پادشاهان ایران بوده و شهریاران آن از قدیم به ارادهی شاهان ایرانی بر تخت سلطنت گماشته میشدند. (احمد امین، 2008م، 27).
4. عبادی منسوب به عِباد و عبادیها گروه نسبتاً بزرگ از ساكنان حیره كه از قبیلههای مختلفی جمع شده و در خانهها و قصرهایی كه در اطراف حیره ساخته شده بود زندگی میكردند. این اقوام، مسیحی بوده و خدا را پرستش میكردند. (زیدان، لاتا، 267).
منابع مقاله :
الف) كتابها
-ابن درید، محمد بن حسن (1979م)، «الاشتقاق»، تحقیق: عبدالسلامهارون، بغداد: مكتبه المثنی، ط2.
-احمد امین (2008م)«فجرالاسلام»، بیروت: المكتبة العصریه، لاطا.
- الاصفهانی، ابی الفرج (1994م) «الأغانی»، بیروت: دار احیاء التراث العربی، لاطا.
-بروكلمان، كارل (1993م)«تاریخ الادب العربی»، ترجمه: محمود فهمی حجازی، مصر: الهئیة المصریة العامة للكتاب، ط1.
-البكری، ابوعبید (1936م) «سمط اللآلی»، تحقیق: المیمنی، لامكا، لجنة التألیف و الترجمه و النشر، لاطا.
جاحظ، ابی عثمان عمر بن بحر (1966م) «الحیوان»، تحقیق: عبدالسلام هارون، مصر: شركه و مكتبه مصطفی البابی الحلبی، ط2.
-الجمحی، ابن سلام (1997م) «طبقات الشعراء» حققه؛ عمر فاروق الطباع، بیروت: شركة دارالارقم بن ابی الارقم، لاطا.
-حسین، طه (لاتا) «فی الادب الجاهلی»، تونس: دار معارف للطباعة و النشر، لاطا.
-حموی رومی، یاقوت بن عبدالله (1979م)، «معجم البلدان»، بیروت: دار احیاء التراث العربی، لاطا.
-الدینوری، ابن قتیبه (1902م) «الشعر و الشعراء»، لیدن المحروسه: مطبعة بریل.
-__ (1930م) «عیون الاخبار» القاهره: دارالكتب المصریه، ط1.
-زیدان، جرجی (لاتا) «العرب قبل الاسلام»، بیروت: دار و مكتبة الحیاة، لاطا.
-الشطی، عبدالفتاح (1998م) «شعراء امارة الحیرة فی العصر الجاهلی»، قاهره: دار قباء للطباعة و النشر و التوزیع، لاطا.
-شیخو، لویس (لاتا) «شعراء النصرانیة قبل الاسلام»، بیروت: دارالمشرق، ط3.
-الصعیدی، عبدالمتعال (1934م)، «زعامة الشعر الجاهلی بین امروالقیس و عدی بن زید»، مصر: مطبعة المحمودیة التجاریة، ط1.
-ضیف، شوقی (1427م) «تاریخ الادب العربی (العصر الجاهلی)»، قم: ذوی القربی، لاطا.
-الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر (1967م) «تاریخ الامم و الملوك»، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دارالتراث، ط2.
-العباسی، عبدالرحیم بن احمد (1947م) «معاهد التنصیص علی شواهد التلخیص»، تحقیق: محی الدین عبدالحمید، بیروت: عالم الكتب، لاطا.
-عدی بن زید (1965م)، «الدیوان»، تحقیق: محمد جبار المعیبد، بغداد: دارالجمهوریه، لاطا.
-الفرطوسی، عبدالهادی (2006م) «المبنی الحكائی فی القصیدة الجاهلیة» بغداد: دارالشوون الثقافیة العامة، لاطا.
-مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین مسعودی (1967م) «مروج الذهب و معادن الجوهر»، ایران: دارالهجرة، لاطا.
-المعری، ابی العلاء (لاتا) «رسالة الغفران»، تحقیق: عائشة عبدالرحمن، القاهره: دارالمعارف، ط8.
-الهاشمی، محمدعلی (1968م) «عدی بن زید الشاعر المبتكر» حلب: نشر و توزیع المكتبة العربیة، ط1.
-یوسف شكری فرحات (لاتا) «دیوان المروءة و الوفا»، بیروت: دارالجیل، لاطا.
ب) مجلهها
-ابوعیاد، نزهة (2006م)، «الشعر فی بلاط نعمان بن منذر»، مجلهی مجمع اللغة العربیة، مجلد 81، جزء2، ص1-30.
-طهرانی، نادر نظام (1388ش)، «عدی بن زید العبادی شاعر الحكمة فی الجاهلیة»، مجلهی التراث الادبی، السنة الثانیة، العدد الخامس، ص169-175.
-مصطفی، سعدالدین (2006م) «اقتراض العربیة من الفارسیة الشاعر عدی بن زید العبادی نموذجاً»، مجلهی مجمع اللغة العربیة، مجلد 81، جزء1، ص101-115.
منبع مقاله :
مجلهی انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، علمی- پژوهشی، شماره 24، پاییز 1391ه. ش/ 2012م، صص 107-81.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}