خطر رؤیا زدگی

نويسنده:شهلا زرلکی
خیره‏شدن به آفتاب رؤیا، خطر رؤیازدگی را به دنبال دارد. دختری که تب و تاب سال‏های پس از بلوغ را تجربه می‏کند، عاشق خیال‏پردازی است؛ و فرو رفتن در عالم خیال و رؤیا نیازمند سکوت و آرامش است. تنهایی و انزوای دختر نوجوان، راهی است که او را یکسر به قصر خیال می‏رساند. ساختن این قصر رؤیایی در خانه امکان‏پذیر است. می‏توان از افراد خانواده فاصله گرفت و به گوشه‏ای دنج و خلوت خزید؛ اما در مدرسه و کلاس درس این قصر رؤیایی چندان دوام نمی‏آورد. فریاد سرزنش‏آمیز خانم معلم، نگاه دخترک را از آسمان پشت پنجره جدا می‏کند و به مساحت محدود مربع و مستطیل پیوند می‏زند. هیچ کس نمی‏خواهد دختر در جهان آرزوهای زیبای خود بماند. مادر با تحکم او را به شستن ظرف‏ها می‏خواند و معلم او را به حفظ‏کردن فرمول‏هایی وامی‏دارد که هیچ کدام فرمول زندگی نیست. دختر اما تضاد میان جهان واقعیت و جهان رؤیاهای خویش را در می‏یابد و بیش از پیش وابسته جهانی می‏شود که ساخته و پرداخته ذهن خویش است. بیزاری از درس و مشق و تکلیف، نخستین نشانه بیماریِ همه‏گیر رؤیازدگی است. آنچه کتاب‏های درسی می‏گویند با آنچه دختر از زندگی می‏خواهد، تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. حواس‏پرتی و عدم تمرکز به هنگام درس‏خواندن، ویژگی مشترک بسیاری از نوجوانان است. اُفت تحصیلی نتیجه خیال‏پروری‏هایی است که فرصت خواندن کتاب‏های درسی را از دختر و هم‏کلاسی‏هایش می‏گیرد و مطالعه گاه و بیگاه رمان‏های عاشقانه را جایگزین آن می‏کند. حال و هوای غیر واقعی و تخیل مبتذل این گونه رمان‏ها، رؤیابافی دختر را تقویت
می‏کند.
زمانی که ذهن از رؤیاها انباشته شود، به دنبال معادلی واقعی برای تصاویر خیالی می‏گردد. خویشاوندان و دوستان باید شبیه قهرمانان داستان‏ها رفتار کنند.
عشق، رفته رفته از راه می‏رسد. در آغاز، موضوع مشخصی برای عشق‏ورزی‏های ساده‏انگارانه دختر وجود ندارد. او در دفتری که آن را «دفتر خاطرات» می‏نامد، از عشق می‏نویسد و می‏سُراید اما هنوز نه با مفهوم عشق آشناست و نه با چهره آرمانی عاشق. عشق برای دختری که جان و جسم خویش را در فصل بلوغ دگرگون می‏بیند، در شعر جلوه‏گر می‏شود. او هنوز عاشق نیست، اما دفتر خاطراتش سرشار از شعرهای عاشقانه و تصاویر پررنگِ قلب تیرخورده و غروبِ غمگین است.
عشق برای دختر نوجوان در آغاز واقعیتی زمینی نیست. عشق، حسی است شبیه وابستگی که از میان تصاویر خیال‏برانگیز شعر و ترانه و رؤیا بیرون می‏آید و دختر را وامی‏دارد تا به دنبال نمونه‏های آن در جهان پیرامون بگردد. درست به همین دلیل هنگام عبور از کوچه و خیابان نگرانِ نگاههایی است که ممکن است یکی از آنها نگاه همان عاشق افسانه‏ای باشد. قدرت تخیل را در ساختن و پروراندن یک «عشق بیمارگونه» باید جدی گرفت. عشقی که دختر را تا مرزهای توهم و بیماری پیش می‏برد. عوارض این بیماری در تغییرات جسمانی و رفتاری به خوبی قابل مشاهده است. عشق خودساخته، بسیاری از دختران نوجوان را گرفتار تنهایی، اضطراب و پرخاشگری می‏کند. دختر، میان واقعیت و رؤیا سرگردان است. می‏خواهد رؤیایی واقعی داشته باشد. دوست دارد مرد مهربان و خوش‏چهره فیلم‏ها و قصه‏ها را در محله آشنای خودشان ملاقات کند؛ اما این گونه نمی‏شود. پسرهای متلک‏پران محله چیزی از عشق نمی‏دانند و به مردان جاافتاده خوش‏لباس و خوش‏زبان هم نمی‏شود اطمینان کرد. زمان درازی لازم نیست تا دختر به بیهودگی و بی‏حاصلی عشقِ بی‏معشوق خود پی ببرد. او خیلی زود خودش را با خشونتِ واقعیت هماهنگ می‏سازد. هر چند ممکن است برای رسیدن به این مرحله از شناخت و آگاهی، بهایی سنگین بپردازد.
اضطراب و بدخُلقی، زاییده عدم تطابق آرزوهای درونی با واقعیت‏های بیرونی است. دختری را که کودکانه دل به رؤیا سپرده است با خشونتی که ویژگی جهان بزرگسالان است، از خواب خوشِ قصه‏ها بیرون می‏کشند تا چشمانی بیدار و واقع‏بین به تماشای آدم‏های اجتماع بنشیند؛ آدم‏هایی که اصلاً شبیه آدم‏های داستان‏ها نیستند. بیماریِ ناگهانی و روبه‏روشدن با واقعیتی که نه زیباست و نه قابل اعتماد، بر اضطراب دختر دامن می‏زند. او آشکارا از دیدن واقعیت می‏ترسد. پیامد دیگر این آگاهی و بیداریِ ناگزیر، پرخاشگری است. مدت زمانی طول می‏کشد تا دختر، رؤیاهای آن دفتر خاطراتِ پرسوز و گداز را فراموش کند و با چهره‏های بیگانه‏ای که در زندگی روزمره می‏بیند، کنار بیاید. این مدت زمان، همان دورانی است که مادرها را دلواپس و نگران می‏کند. دختر، حاضرجوابی می‏کند، تنبل است، دل‏نازک و زودرنج شده است. رغبتی به درس‏خواندن نشان نمی‏دهد، زیاد می‏خوابد، خواهر کوچکش را کتک می‏زند، رودرروی پدر می‏ایستد، دشنام می‏دهد، فریاد می‏کشد، گریه می‏کند و ... .
گلایه‏های والدین معمولاً مربوط به همین دوران است. دورانی که دختر برای گذشتن از بحرانِ موقت آن نیازمند یک راهنمای همدل و همراه است. تنها ماندن در مرحله گذر از رؤیا به واقعیت، تهدیدی جدی برای فصل دخترانگی است.
منبع:پیام زن