اوصاف مدینه فاضله
اوصاف مدینه فاضله
الف: رشد فرهنگی
ب: رشد اقتصادی
اسلام، گرچه اصل مالکین خصوصی را پذیرفته و آن را امضا نموده است، لیکن معنای آن این است که هر فردی نسبت به دسترنج خود در قیاس با سایر مردم مالک است و هیچ کس حق تصرف در آن را بدون اذن و رضای او ندارد، ولی هیچ کس نسبت به دسترنج خود در قیاس با خداوند، مالک نیست؛ بلکه به منزلهى امین در نگهداری و نایب در تصرف است و آیاتی از قبیل (... و آتوهم من مال الله الذی آتاکم)(2)، (... وأنفقوا مما جعلکم مستخلفین فیه ...)(3) گواه بر آن است؛ گواه بر آن است؛ لذا هیچ فردی حق ندارد بدون اذن و رضای خداوند در مال به دست آورده خویش تصرف نماید.
اسلام مجموع مالها را برای ادارهى شئون مجموع انسانها می داند؛ یعنی اصل مالکیت خصوصی نباید مایهى حرمان جامعه باشد و امت اسلامی به دو گروه مالمند زراندوز و نیازمند زاری گر تقسیم شوند. اسلام مال را به مثابه ستون فقرات جامعه انسانی و سبب قیام مردم می داند و فرد یا گروهی که فاقد مال هستند، از آن جهت فقیرند که ستون فقرات اقتصادی آنها شکسته و توان قیام را از دست داده اند؛ زیرا فقیر به معنای مهره کمر شکسته و قدرت ایستادن و ایستادگی را از دست داده است و چون مال به منزلهى خون در عروق جامعه و ستون فقرات ملت محسوب می گردد، نباید آن را در اختیار سفیه و بی خرد قرار داد که مبادا در آن مسرفانه یا مترفانه تصرف کند و عامل قیام امت را به هدر دهد، بیان قرآن مجید دربارهى سه مطلب اخیر چنین است: (و لا تؤتوا السفهاء أموالکم التی جعل الله لکم قیاما...)(4)؛ زیرا هم مال را به عموم جامعه نسبت داد، هم آن را سبب قیام دانست، هم از قرار دادن آن در اختیار سفیه مانند کودک یا بالغ بی خرد، نهی فرمود.
اسلام، احتکار ثروت و احتکار مال و ذخیره کردن آن را ممنوع می داند و آن را به منزلهى ضبط خود در بخشی از رگ بدن که سبب فلج شدن سایر اعضاست تلقی می کند، لذا جریان آن برای همه طبقات را لازم می شمرد و آیاتی از قبیل (...الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقهونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب ألیم)(5) دلیل بر منع رکود مال و گواه بر لزوم جریان آن در تمام اعضای جامعه می باشد. اسلام جریان ناتمام مال و منحنی ناقص مسیر آن را ممنوع، و جریان کامل و پیمودن منحنی تام آن را لازم می داند؛ یعنی اجازه نمی دهد که ثروت مملکت در دست گروه خاص جاری باشد و هرگز به دست دیگران نرسد؛ بلکه فتوا می دهد که باید دور آن کامل باشد تا به دست همگان برسد و آایاتی از قبیل (کی لا یکون دولة بین الأغنیاء منکم)(6) گواه بر آن است و تداول ثروت در دست گروه خاص و حرمان تودهى جامعه از آن به دو صورت ترسیم می شود که هر کدام آنها نارواست؛ یکی بر اساس نظام کاپیتال و سرمآیهىداری غرب و دیگری بر پآیهىنظام دولت سالاری و مکتب مارکسیسم فروریختهى شرق.
به هر تقدیر، مال نباید در اختیار اشخاص حقیقی خاصی یا شخصهای حقوقی مخصوصی محصور باشد؛ بلکه باید در تمام قشرهای جامعه جاری گردد و این ره آورد اسلام، همانا اساس برین اقتصاد سالم است که از بین «فرث» سرمآیهىداری و «دم» دولت سالاری و مارکسیسم، لبن خالص و شیر شفاف اقتصاد دینی را استنباط کرد؛ تا از افراط اول و تفریط دوم رهایی یافته، به هستهى مرکزی عدل اسلامی نایل شویم. اسلام جریان تام و منحنی کامل مال را در دست تودهى مردم از راه مشروع مانند تجارت با رضایت می پسندد؛ یعنی راه اصلی انتقال مال و جریان عمومی آن غیر از راه ارث و بخشش و مانند آن، همانا راه تجارت با رضایت می باشد که اگر تجارت بدون رضایت بود یا رضایت بدون تجارت بود مانند قمار و...، راه مشروع تلقی نمی شود و آیاتی از قبیل: (یا أیها الذین آمنوا لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل إلا أن تکون تجارة عن تراض منکم...)(7) دلیل بر آن است.
ج: رشد صنعتی و هنری
1. شکوفایی صنعت و هنر در حکومت حضرت سلیمان
سلیمان (علیه السلام) که حکومت اسلامی را در پهنهى وسیعی از زمین آن زمان گسترش داد و به بعض از زمامداران عصر خود نامه نوشت و آنان را به اسلام فراخواند و کامیاب شد، از امکانات فراوانی برخوردار بود، قرآن کریم نحوهى استفاده او را از وسایل صنعتی آن روزگار چنین بازگو می کند:
(...وأسلنا له عین القطر)(8)؛ ما برای او چشمهى مس گداخته را سیل گونه روان ساختیم؛ (یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل کالجواب و قدور راسیاب اعملوا آل داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور)(9).
کارگزاران نظام اسلامی حضرت سلیمان (علیه السلام)؛ هم در صنعت معماری، بناهای بلند و قصرهای منیع می ساختند و هم در صنعت نقاشی و هنر، تمثال فرشتگان و پیامبران و صالحان را با زیبایی ترسیم می کرده اند تا ضمن تشویق به هنر و ارضای غریزهى هنرجویی، روش بهره برداری درست را ارائه نمایند و اسوه ها را به صورت نقاشی، فراسوی مردم نصب کنند تا با مشاهدهى نقش، هنر بیاموزند و با شهود منقوش، سعادت را تحصیل کنند و نیز در صنعت فلزکاری، ظروف مورد نیاز فردی و جمعی را می ساختند تا در طی هنرآموزی، وسایل رفاهی را فراهم نمایند و آیین بهزیستی را در سایهى تأمین لوازم ضروری زندگی بیاموزند، لذا به ساختن ظرفهای بزرگ و کاسه های عظیم و دیگهای رفیع و استوار می پرداختند و در عین حال که نعمت صنعت را بجا صرف می کردند، به شکرگزاری خداوند منان مأمور شدند که هم نعمت مواد خام و معدنی را آفرید، هم نعمت استخراج آنها را در اذهان بشر خلق کرد، هم نعمت هنر صنعت و ساخت و ساز وسایل سودمند را یادشان داد. جریان ورود ملکهى سبا به ساحت قدس سلمیان (علیه السلام) و مشاهدهى قصر ظریف شیشه ای و پندار آب و بالازدن پوشش پا، شاهد بر پیشرفت صنعت معماری؛ هنری و صنعتی آن عصر است؛ (قیل لها ادخلی الصرح فلما رأته حسبته لجةً و کشفت عن ساقیها قال إنه صرح ممرد من قواریر...).(10)
2. مأموریت حضرت داوود (علیه السلام) در تعلیم صنعت زره بافی به مردم
داود که پدر سلیمان بود و زمینهى حکومت اسلامی را با رهبری انقلاب و ستم زدایی عصر خود آغاز کرد و از امکانات مناسبی متنعم بود، مأمور شد از نعمت غیبی خداوند که آهن سرد سخت را در دستش چون موم نرم کرده بود، صنعت زره بافی را ارائه کند و نظم هماهنگ بندها و حلقه های زره را رعایت نماید. بیان قرآن مجید در این باره چنین است (و لقد آتینا داود منا فضلا یاجبال أوبی معه و الطیر و ألنا له الحدید * أن اعمل سابغات و قدر فی السرد و اعملوا صالحا...)(11)(و علمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم فهل أنتم شاکرون)(12) نکتهى قابل توجه آنکه صنعت زره بافی جزء علوم عملی و هنری است و قابل انتقال به غیر می باشد، لذا قرآن در این باره به کلمهى «تعلیم » تعبیر نمود، ولی نرم نمودن آهن در دست، چون موم، هرگز جزء علوم نظری یا عملی نخواهد بود؛ زیرا به کرامت روح ولی خدا و نزاهت نفس رسول حق وابسته است، لذا قرآن در این باره تعبیر به « تعلیم » نکرد؛ بلکه به کلمه (ألنا) بسنده نمود تا روشن شود که لین و نرم شدن آهن در دست داوود با قدرت غیبی میسور می شود. البته آهن را از دیر زمان با آتش نرم می کردند، لیکن آن کار، جزء علوم عملی است و امر عادی می باشد؛ نه خارق عادت.
3. کشتی سازی حضرت نوح (علیه السلام) با تعلیم الهی
نوح، شیخ الانبیاء (علیه السلام) که نه تنها در مسئلهى وحی و نبوت جزء پیشگامان کوی رسالت است، بلکه در جریان استفادهى صحیح از علم صنعت از پیشکسوتان به شمار می آید و خداوند هم تعلیم کشتی سازی او را به عهده گرفت، هم توفیق و تأیید عملی آن را عهده دار شد. قرآن کریم در این باره چنین می فرماید: (... اصنع الفلک بأعیننا و وحینا...)(13)، (فأوحینا إلیه أن اصنع الفلک بأعیننا و وحینا)(14).
1. اصل فرآیند صنعتی در حکومت اسلامی ممدوح و مورد ترغیب است.
2. لزوم استفاده صحیح از آن در سیرهى عملی زمامداران دینی بیان شد.
3. مهمترین بهرهى درست از صنایع پیشرفته هر عصر عبارت از تأمین نیازهای علمی و عملی مردم آن عصر است.
4. آنچه در قرآن یاد شد، جنبهى تمثیل دارد؛ نه تعیین؛ یعنی مثال بهره صحیح در قرآن بازگو شد، نه آنکه استفاده درست منحصر در همین چند مورد باشد.
5. صنعت کشتی سازی نوح (علیه السلام) الگویی برای ساخت و پرداخت هرگونه وسایل نقلی دریایی و زیردریایی، اعم از وسیلهى نقل مسافر، بار و مانند آن، و نیز وسایل نقلی زمینی و هوایی به طور عام است و صنعت زره بافی داوود (علیه السلام) الگویی برای ساختن هر گونه وسایل دفاعی است؛ خواه در برابر تیر و مانند آن، خواه در قبال سموم شیمیایی و نظایر آن، و صنعت معماری و کارهای دستی و ظرایف هنری و ساختن ظروف فلزی سلیمان (علیه السلام) نمونه ای برای ساختن هر گونه لوازم خانگی که نیازمندیهای فردی یا گروهی و همچنین نیازمندیهای هنری و ادبی به آن برطرف می گردد است.
توفیق ذوالقرنین در بهره وری از امکانات و ساختن سد نفوذناپذیر
اکنون مناسب است آنچه از ذوالقرنین نقل شد بیان شود. گرچه قرآن از نبوت او سخن نگفت، ولی روش پسندیدهى او را با برخورداری از همهى وسایل مقدور آن عصر به طور نسبی گزارش داده که وی از تمام امکانات لازم بهره مند بود و کارهای قابل توجهی کرد که یکی از آنها ساختن سد عظیم نفوذناپذیر بود که بر اثر ارتفاع و صاف بودن، قابل فتح نبود و بر اثر استواری و استحکام، قابل نقب و سوراخ نمودن نبود؛ زیرا آن سد مهم از خاک، آجر، سنگ، سیمان و مانند آنها نبود؛ بلکه سد عظیم فلزی بود که از پاره های آهن و مس گداخته ساخته شد و بیان قرآن مجید در این باره چنین است: (ءاتونی زبر الحدید حتی إذا ساوی بین الصدفین قال انفخوا حتی إذا جعله نارا قال ءاتونی أفرغ علیه قطرا)(15)؛ یعنی پس از چیدن تکه های آهن قطعات سنگ، دستور داد که با استفاده از کوره آهنگری در آن بدمند تا کاملاً قطعه های آهن به صورت آتش گداخته در آید، آنگاه دستور داد مس گداخته را در آن کاملاً تعبیه نمایند تا به صورت سد تام فلزی درآید.
از مجموع این نمودارها می توان خط مشی حکومت اسلامی را دربارهى بهره برداری از صنایع استنباط نمود که استفاده از تکنولوژی در تمام امور سازنده و سودمند رواست، ولی بهره برداری از آن در امور تخریبی، تهاجمی، سوزنده، کشنده و تباه کننده زمین یا دریا، هوا، گیاهان، جانوران، انسانها، مناطق معمور یا ... هرگز روا نیست و با این تحقیق، می توان فرق بین کادر صنعتی را در مدینه فاضله که هدف حکومت اسلامی است با کادر صنعتی کشورهای مهاجم و مخرب و مدعی تمدن، بررسی نمود و تفاوت دو محیط زیست صاف و آلوده، سودمند و سمی، سالم و بیمار را دریافت.
د: رشد حقوقی
حکومت اسلامی، اصولی را در این زمینه ارائه می نماید که نموداری از آن نقل می شود:
1. نفی هر گونه سلطه گری یا سلطه پذیری...؛ (... لا تظلمون و لا تظلمون)(16).
2. رعایت عهود و مواثیق بین الملل؛ (وأوفوا بالعهد إن العهد کان مسئولا)(17)، لزوم عمل به عهد، اختصاص به عهد خدا ندارد؛ بلکه مقتضای اطلاق آیهىمزبور و سایر ادله، دلیل لزوم تعهد به آن است؛ حتی در عهد با خلق خدا. قرآن، مؤمنان والا مقام را که به مرحلهى ابرار نایل آمدند، چنین معرفی می کند: (... و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا...)(18) و مشرکان و کافران را چنین نکوهش می نماید: (الذین عاهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرة)(19).
اهتمام حکومت اسلامی برای برقراری نظام تعهد و قانون، عمل به پیمان و احترام به میثاق، برای آن است که جامعهى متعهد از امنیت و آزادی که از لوازم تمدن و اصول مدینهى فاضله به شمار می آید، برخوردار خواهد بود. اگر از جامعه ای رعایت میثاق رخت بربندد، امنیت، آزادی و سایر شئون مدنیت آن نیز از بین خواهد رفت و قرآن کریم تبیین رسایی در این باره دارد که با تحلیل آفرینش انسان و تساوی همهى آنها در اصول کلی خلقت و عدم تأثیر زمان، زبان، نژاد، رنگ، رسوم و آداب و عادات محلی و بومی و...؛ (یا ایها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا إن أکرمکم عندالله أتقاکم...)(20)، اجازهى هیچ گونه اعتلا و برتری طلبی را به هیچ فرد یا گروهی نمی دهد و استکبار را عامل مهم بر هم زدن تعادل اجتماعی می داند ونبرد با آن را از این جهت لازم می داند که خوی استکبار، همانا خوی بپیمان شکنی و نقض میثاق است؛ لذا چنین می فرماید: (و إن نکثوا أیمانهم من بعد عهدهم وطعنوا فی دینکم فقاتلوا أئمة الکفر إنهم لاایمان لهم لعلهم ینتهون)(21).
مهم ترین دلیل نبرد با مستکبران همان پیمان شکنی آنهاست؛ چون خداوند دلیل مبارزهى با آنان را «لا ایمان لهم » (به کسر) قرار نداد؛ بلکه (لا ایمان لهم)(به فتح) قرار داد؛ زیرا با کافر بی ایمان می توان زندگی مسالمت آمیز نمود، ولی با مستکبر بی ایمان هرگز ممکن نیست؛ چون زندگی بدون تعهد متقابل، میسور نیست و وقتی طرف مقابل به عهد و سوگند و میثاق خود احترام می نهد و هر لحظه که زورمند شد آن را نقض می کند، هرگز نمی توان با او زندگی مشترک داشت.
آنچه در جاهلیت جدید همانند جاهلیت کهن دامنگیر جامعه بشری است، همانا پیمان شکنی عصر جامعه است که شرح نارسایی سازمان بین الملل و سایر مجامع بین المللی و مدعیان حقوق بشر با تهاجم ددمنشانهى گروههای مهاجم در نقاط مختلف جهان، خارج از حوصلهى این کتاب است.
3. رعایت امانت و پرهیز از خیانت در اموال و حقوق؛ (ان الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلی أهلها...)(22)؛ دستور خداوند همانا لزوم رعایت امانت و تأدیه آن به صاحبش می باشد و بیان قرآن در ستایش مردم با ایمان این است: (والذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون)(23) و بسیاری از انبیا به وصف امین بودن به جهانیان معرفی شده اند و آیات سورهى «شعراء» شاهد بر آن است.
تأثیر احترام متقابل به امانتهای یکدیگر در برقراری امنیت و آزادی و تأسیس مدینهى فاضله کاملاً مشهود است. قرآن مجید با تحلیل ساختار انسانی، ثابت نمود که هیچ فرد یا گروهی حق ندارد در امانت خیانت نماید و نژادپرستی صهیونیستها و مانند آنان را که خود را برتر پنداشته، لزوم رعایت امانت دیگران را بر خویشتن لازم نمی دانند، محکوم کرده، چنین می فرماید: (...و منهم من إن تأمنه بدینار لایؤده إلیک إلا ما دمت علیه قائما ذلک بأنهم قالوا لیس علینا فی الأمیین سبیل...)(24)؛ یعنی برخی از یهودیان اگر دیناری به آنها به عنوان امانت بسپاری پس نمی دهند، مگر آنکه با زور و مراقبت از آنها بستانی و سرّ اقدام آنها به خیانت در امانت، آن است که خود را نسبت به غیر اهل تورات برتر می پندارند و می گویند بر ما حرج و قدح و ذمّی نیست، اگر امانت آنها را برنگردانیم.
البته وقتی در امانت خیانت می کنند، از غارت ابتدایی پرهیز نخواهند کرد و هنگامی که به خیانت در یک دینار تن در می دهند، خیانت در ثروت کلان و منابع ملی را قطعاً مباح می شمارند.
سلسلهى انبیای الهی (علیه السلام) که سالیان متمادی حکومت اسلامی را عهده دار بوده اند و قرآن دربارهى آنان می فرماید: (...أذکروا نعمة الله علیکم إذ جعل فیکم أنبیاء و جعلوکم ملوکا)(25)، خطوط کلی امامت و رهبری و اصول مهم سیاست و حکومت را از بنیانگذار کعبه و معمار مطاف و مهندس قبلهى جهانی به ارث برده اند و حضرت ابراهیم (علیه السلام) نه تنها در سیرهى خویش آنها را رعایت می نمود، بلکه در نیایشهای خاص خود آنها را کاملاً مطرح می کرد و اجابت آنها را از خداوند درخواست می نمود.
عصارهى دعاهای آن حضرت، همان دو هدف مهم حکومت اسلامی است؛ یعنی خلیفة الله شدن انسان صالح سالک کوی کمال و تأسیس مدینهى فاضله؛ با توجه به اینکه سامان یافتن مدینه فاضله در پرتو تعالی انسانهایی است که مقام منیع خلافت الهی بهرهى آنان شده باشد.
آنچه به آبادی، آزادی، امنیت، اقتصاد سالم و مانند آن برمی گردد، از اوصاف و شرایط مدینهى فاضله است که در آیاتی از قبیل: (...رب اجعل هذا بلدا و ارزق أهله من الثمرات...)(26)آمده است و آنچه به کمالهای انسانی بر می گردد که زمینه ساز خلیفة اللهی است و در آیاتی از قبیل: (...واجنبی و بنی أن نعبد الأصنام)(27)، (ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم إنک أنت العزیز الحکیم)(28) ذکر شده است و ریشه های اصلی دعاهای سیاسی که در جوامع روایی ثبت شده، همانا نیایشهای زمامداران الهی است که صحایف آسمانی، مخصوصاً قرآن کریم، آنها را بازگو نموده است.
پی نوشت:
1- سورهى جمعه، آیهى2.
2- سورهى نور، آیهى33.
3- سورهى حدید، آیهى7.
4- سورهى نساء، آیهى5.
5- سورهى توبه، آیهى34.
6- سورهى حشر، آیهى7.
7- سورهى نساء، آیهى29.
8- سورهى سبأ، آیهى12.
9- سورهى سبأ، آیهى13.
10- سورهى نمل، آیهى44.
11- سورهى سبأ، آیات 10-11.
12- سورهى انبیاء، آیهى80.
13- سورهى هود، آیهى37.
14- سورهى مؤمنون، آیهى27.
15- سورهى کهف، آیهى96.
16- سورهى بقره، آیهى279.
17- سورهى اسراء، آیهى34.
18- سورهى بقره، آیهى177.
19- سورهى انفال، آیهى56.
20- سورهى حجرات، آیهى13.
21- سورهى توبه، آیهى12.
22- سورهى نساء، آیهى58.
23- سورهى مؤمنون، آیهى8.
24- سورهى آل عمران، آیهى75.
25- سورهى مائده، آیهى20.
26- سورهى بقره، آیهى126.
27- سورهى ابراهیم، آیهى35.
28- سورهى بقره، آیهى 129.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}