غزالي و نظريه عدالت اجتماعي

ابو حامد محمد غزالي در 437 ش . / 450ق . در روستاي طابران طوس ( =توس) از بغداد توابع مشهد متولد شد و طي 38 سال ، به مدارج علمي بالا ( تدريس درنظاميه ي بغداد) و قدرت ( نفوذ مذهبي و سياسي ) دست يافت . پس از آن که با مرگ سلطان مقتدر سلجوقي ( ملکشاه ) و وزير نيرومندش ( خواجه نظام الملک ) جنگ بين پسران ملکشاه براي تصاحب تاج و تخت آغاز شد ، از صحنه ي علم و قدرت کناره گرفت . اما پس از يازده سال گوشه نشيني درشام ، در 485 ش . / 500 ش . به طوس بازگشت و تا پايان عمرش ( 492 ش . / 507 ق . ) در آن جا بدون پذيرفتن هيچ سمت دولتي ، در نشر علم کوشيد . در همين دوره ، به تقاضاي سلطان سنجر سلجوقي ، کتاب نصحيه الملوک را به رشته تحرير درآورد که حاوي انديشه هاي سياسي اوست. « وي از لحاظ کلامي اشعري مذهب و از نظر فقهي شافعي مذهب بود . » (1)

به عقيده ي غزالي ، خداوند پيامبران و پادشاهان را بر ديگران مسلط گردانيد تا به وسيله ي پيامبران ( ع) راه را نشان دهد و به وسيله ي پادشاهان ، مردم را از تعرض به يکديگر باز دارد. اين برداشت غزالي بر اساس تفسيري است که وي از آيه ي « اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم » ارائه مي دهد . بر اساس اين تفسير ، پادشاهان و اميران برگزيده و سايه ي خدا برروي زمين و مصداق « اولي الامر » هستند و مردم بايد آنان را دوست بدارند و از آن ها اطاعت کنند .( 2)
بر سلطان واجب است ، شکرانه ي موهبت سلطنت را که خدا به وي ارزاني داشته است ، به جا آورد ؛ از خداوند اطاعت کند ، به عدل و احسان بپردازد ، از ظلم و ستم بپرهيزد ، نماز خويش را به وقت بخواند ، از هوا ، بدعت و کارهاي ناشايست دوري نمايد ، مردم را به انجام فرايض و پرهيز از گناه فرا خواند و اگر کسي از اين اوامر او تخلف نمود، توبه اش دهد و اگر توبه نکرد ، مجازاتش کند . همچنين سلطان بايد بلند همت و شجاع باشد و اگر نبود ، آن ها رابياموزد .( 3)
غرض از مجازات و تنبيه بدکاران و تشويق و گرامي داشت نيکوکاران آن است که مردم به نيکوکاري رغبت پيدا کنند ، پارسايي پيشه سازند . و از بدي دوري گزينند . به اين وسيله ، ملک پاکيزه مي ماند و سلطنت تباه نمي شود . سلطاني که صفات لازم را دارا است ، اطاعتش واجب مي باشد . اما اگر سلطاني داراي چنين صفاتي هم نباشد ، بر مردم لازم است که اطاعتش کنند ؛زيرا خداوند او را به فضل خويش بر مردم مسلط ساخته است ، نه به سبب لياقتش برديگران (4).

سلطاني در قيامت آسوده است که در دنيا به عدل رفتار کند . عدل نيز به آن است که سلطان ، قدر پادشاهي را بداند ، حريص به ديدن ، شنيدن و اجراي نصايح علماي پرهيزگار دين باشد ، ظلم نکند ، مانع از ظلم غلامان و گماشتگان گردد ، از تکبر و خشم دوري جويد ، به عفو و بردباري روي آورد ، آنچه بر خود نمي پسندد ، براي هيچ مسلماني نپسندد ، نيازمندان و نياز آن ها را حقير نشمارد و در تأمين آن ها بکوشد ، قناعت پيشه سازد ، با رعيت به مدارا رفتار کند و تلاش نمايد تا همه ي مردم را از خود خشنود سازد ، اما نبايد رضايت خلق را به بهاي ناخشنودي خدا به دست آورد . (5)
سلطاني که چنين رفتار کند ، عادل است . حکومت يک روزي اين سلطان ، بهتر از عبادت شصت ساله ي اوست . هر عمل او با همه ي اعمال مردم و هر نماز او با هفتاد هزار نماز ديگران برابر است . سلطان عدالت خواه نزديکترين فرد به خداي بزرگ است . در روز قيامت ، که پناهگاهي جز خدا نيست ، سلطان عادل در سايه و پناه خداوند قرار دارد .
درمقابل سلطاني که به عدل رفتار نکند ، ملک را ويران مي سازد . از اين رو ، خداوند و فرشتگان لعنتش مي کنند و در قيامت ، پيامير ( ص) شفاعتش نمي کند و خداوند به او نمي نگرد و به شديدترين عذاب ها در دوزخ گرفتار مي آيد . (6)
از نظر غزالي ، سلطاني راه سلامت مي جويد ، به عدل رفتار مي کند ، به خطا نمي رود و سرانجام کارش به بهشت مي انجامد که به علماي دين نزديک است و از آنان عدل و راه وصول به آن را مي آموزد ، مي پذيرد و به کار مي بندد . البته علمايي قادرند هادي سلطان در راه اجراي عدالت باشند که چشم طمع به دنيا ندارند ، بدون هيچ چشم داشتي ، سلطان را پند و اندرز مي دهند و چگونگي رفتار با رعيت ( مردم ) را به او تعليم مي دهند . بنابراين ، سلطان طالب عدل بايد از علماي حريص به دنيا ، که فقط سلطان را دعا و ثنا مي گويند تا از مکر و حيله به مال و مقامي دست يابند ، بپرهيزد . (7)

به عقيده ي غزالي ، سياست :
الف - وسيله اي براي فراهم آوردن الفت ، درستي و همدلي بين آدميان است ؛
ب- ابزاري براي جمع کردن انسان هاست ؛
ج - راهي براي تأمين رزق و حفظ اجتماع انساني به شمار مي رود .
به ديگر سخن ، سياست ، انسان ها را دوست هم مي سازد و ودر پرتو اين دوستي ، انسان ها دور هم جمع مي شوند ، تا به صورت دسته جمعي ، به تهيه ي غذا ، که شرط بقا و حيات جامعه ي انساني است ، بپردازند . (8)
چنين سياستي بر سه پايه ي توحيد ، پرهيز از معاصي و عمل به دستورات شرع قرار دارد. در نتيجه ، هر گونه سياستي که از سه ويژگي مذکور تهي باشد ،مورد قبول غزالي نيست؛ زيرا نمي تواند انسان و انسان ها را به رستگاري ابدي برساند. بنابراين ، سياست از نظر غزالي کاري است که نحوه ي فراهم آوردن زمينه هاي همکاري انسان ها و پديد آوردن راه هاي حفظ اجتماع در چارچوب شرع مقدس اسلام را ترسيم مي کند .( 9)
سياست داراي چهار مرتبه است :
1- سياست انبياء ( ع) : پيامبران (ع) بهترين اصلاحگر ظواهر و بواطن انسان ها ( عوام و خواص ) هستند .
2- سياست خلفا : سلاطين و خلفا تنها با به کارگيري زور قادرند ظواهر انسان ها را تحت تأثير قرار دهند .
3- سياست علما : رأي ، نظر و سيره ي فقها و علما صرفاً باطن خواص انسان ها را متأثر مي سازد .
4- سياست وعاظ : وعاظ قادرند تا با تأکيد بر بديهيات اعتقادي و سنت هاي اخلاقي ، به اصلاح باطن توده ي مردم ( عوام ) بپردازند . اما سياست خلفا ، علما و وعاظ ، که از سياست انبياء ( ع) نشأت مي گيرد . (10) به مرتبه ي سياست انبياء ، که به تنهايي قادر به اصلاح ظاهر و باطن عوام و خواص انسان ها هستند ، نمي رسد .
هدف سياست ، از نظر غزالي ، هدف سياست ، اصلاح مردم و رساندن آنان به سعادت حقيقي يا همان بهشت موعود است که در آن ، فنا ، تاريکي ، جهل ، فقر ،غم و نياز به غير وجود ندارد . اگر چه اين سعادت مربوط به دنياي جاويد آخرت است ، ولي بدون انجام افعال نيکو درجهان مادي ، دست يابي به آن ميسر نيست . به عبارت ديگر ، نيل به چنين مقصودي ، نيازمند هماهنگي بين اعمال مادي با اهداف اخروي و نيز محتاج فراهم آوردن ابزارهاي فردي و جمعي همچون جلب همکاري حکومت است . در اين زمينه ، حکومت بايد شرايط لازم را براي شناخت خدا و اصلاح ظاهرو باطن ، که مقدمه ي نيل به سعادت حقيقي است ، فراهم آورد. (11)
مهم ترين شرط براي نيل به سعادت حقيقي ، شناخت خدا و يا بهره مند بودن از اعتقادات در ست است . شناخت خداوند در پي اعتقاد به چهار رکن ذيل صورت مي گيرد :
1- خداوند ، ازلي ، ابدي ، ناديدني و منزه است . ( علم به ذات )
2-خداوند ، قادر ، عالم ، شنوا و بيناست . ( علم به صفات )
3- هر چه وجود دارد مخلوق خداوند است و هر چه او بخواهد ، انجام مي دهد . ( علم به افعال ) .
4- خداوند پيامبران ( ع) را براي هدايت انسان ها فرستاد ، اما پس از ختم رسولان ، مردم هستند که جانشين آن ها ( خليفه ) را بر اساس معيارهايي چون ورع ، علم ، شايستگي ، ذکور بودن و قريشي بودن انتخاب مي کنند .( 12)
سياست در پي آن است که پس از اصلاح ظاهر ، به اصلاح باطن بپردازد . اصلاح باطن همان دل و درون است . بنابراين ، حکومت علاوه بر تلاش براي اصلاح ظاهر افراد ، بايد بستر اعتقاد قلبي به رعايت و التزام به صفاتي مانند تقوا ، زهد ، صبر ، شکر ، خوف ، رجا ، رضا، صدق و اخلاص را ايجاد نمايد و آنان را از گرايش به صفاتي همانند کبر ، ريا ، خشم ، حسد و ديگر رذايل نکوهيده و مهلکات باز دارد .( 13)
معرفت و ايمان به خداوند منجر به اصلاح ظاهر انسان مي گردد . اصلاح ظاهر خود را در دو چيز نشان مي دهد : نخست اين که زمينه هاي گرايش به عبادت را پديد مي آورد که حاصل آن ، نوعي رفتار خاضعانه و خاشعانه در برابر خداوند است . اين رفتار زندگي اجتماعي انسان را نيز تحت تأثير قرار مي دهد . دوم آن که عادت ها و آدابي از قبيل نکاح ، کسب و سفر بر پايه ي احکام شريعت ، شکل مي گيرد . پس از تحقق اصلاح ظاهر ، انسان آمادگي ورود به مرحله ي اصلاح باطن را پيدا مي کند . (14)

هدف سياست ، اصلاح ظاهر و باطن افراد به منظور نيل به سعادت دنيا و آخرت است . اين اصلاح نيازمند عاملان و اصلاح گران متعدد است . ضرورت وجود تعدد اصلاح گران به آن است که پيامبر ( ص) ، فرد صالح و شايسته اي نبوده است تا بتواند به تنهايي اصلاح جوارح و نفوس را به انجام برساند ، بلکه سلاطين ، فقها ، علما و وعاظ انجام اين وظيفه را بر عهده داشته اند، در حالي که سلاطين و فقها به اصلاح ظاهر، و علما و وعاظ به ترتيب ، درگير اصلاح باطن خواص و عوام هستند .( 15)
سلطان ، خليفه يا امامي که از صفاتي همچون بلوغ ، عقل ، حريت ، سلامت ، شوکت و کفايت برخوردار است ، به روش هاي ذيل بر اصلاح ظواهر خلق مي پردازد :
نخست آن که وجود و حضور سلطان ، خليفه يا امام وسيله اي براي انتظام جامعه است . همچنين وي از بروز فتنه و فساد جلوگيري مي کند و عدالت را برقرار مي سازد .
دوم آن که امر به معروف و نهي از منکر به عنوان مهم ترين وسيله ي تحقق اهداف سياست ، به اذن واجازه ي سلطان ، خليفه يا امام جاري مي گردد . البته پيشواي مردم براي اصلاح ظواهر خلق نيازمند علم ، معرفت ، همکاري و همگامي فقها است . (16)
اغلب سلاطين از احکام الهي کم اطلاع و يا بي خبرند . از اين رو، فقها به دليل تسلط و اطلاعي که از احکام دارند ، قادرند در اصلاح ظاهر مسلمانان به سلاطين مدد رسانند . اما اگر فقها به جاه طلبي و مال اندوزي و در يک کلام ، به دنيا خواهي روي آورند و يا به دليل ميل و زور ، در خدمت سلاطين مستبد ، خود رأي و فاسد قرار گيرند ، فقط اخلاق زشت و آداب نکوهيده را به مردم مي آموزند و بدين سان، دنيا و آخرتشان را تباه مي کنند . (17)
غزالي همواره علمايي را که عامل هدايت انسان به آخرتند ستوده است ؛ کساني که به اصلاح نفش خويش ، خواص و بزرگان مشغولند . براي اين منظور ، آنان بايد واجد ويژگي هايي مثل پرهيز از دنيا ، اهل عمل بودن ، اهتمام به علوم اخروي ، ميانه روي ، دوري از سلاطين و تواضع باشند . وعاظ نيز براي تأثير گذاري بر توده ي مردم ، بايد به آنچه مي گويند ، آگاه باشندو به آن عمل کنند و از آفات اخلاقي دوري گزينند . (18)

غزالي يک عالم مذهبي ، مشاور دولتي و انديشمند سياسي بود . برخي از مهم ترين انديشه هاي سياسي او عبارتند از :
1- خداوند ، پيامبران ( ع) و پادشاهان را برگزيد تا به وسيله ي آنان ، راه را به انسان نشان دهد . به عقيده ي غزالي ، پادشاهان سايه ي خدا بر روي زمين هستند . در نتيجه ، بر پادشاه واجب است شکرانه ي موهبت سلطنت را که خدا به وي ارزاني داشته ، به جا آورد ؛ وظايف ديني را انجام دهد ، از ظلم و ستم بپرهيزد ، نيکوکاران را پاداش دهد و بدکاران را مجازات کند . اگر سلطان به اين صورت هم عمل نکند ، اطاعتش واجب است .
2- سلطان عادل ، سلطاني است که به عدل رفتار کند . عدل به اين معنا است که سلطان ، قدر پادشاهي خويش را بداند ، به ظلم ، تکبر ، حرص، خشم و ديگر رذايل نگرايد و با رعيت به مدارا رفتار کند. چنين سلطاني درست و مقرب خدا خواهد بود و خداوند اجرش را بهشت قرار خواهد داد . اما اگر سلطان ، عادل نباشد ، از لطف خدا و دعاي فرشتگان و شفاعت پيامبر ( ص ) بي بهره مي ماند .
3- از ديدگاه غزالي ، سياست وسيله اي براي فراهم آوردن الفت ، ابزاري براي گرد هم آوردن انسان ها و نيز راهي براي تأمين رزق و حفظ اجتماع انسان ها است ، مشروط به اين که بر پايه ي توحيد ، پرهيز ازمعاصي و منطبق با دستورات شرع قرار باشد . سياست داراي چهار مرتبه است : سياست انبياء (ع) ، خلفا ،علما،ووعاظ . فقط سياست انبياء ( ع) قادر است به ا صلاح ظاهر و باطن انسان ها بپردازد .
4- هدف سياست ، اصلاح مردم و رساندن آنان به سعادت حقيقي ( بهشت موعود ) است و براي نيل به آن ، بايد به انجام افعال نيکو ، هماهنگي بين اعمال مادي و اهدف اخروي ، فراهم آوردن ابزارها و جلب همکاري حکومت دست زد . البته بايد به ياد داشت که مهم ترين شرط براي رسيدن به سعادت حقيقي ، شناخت کامل خدا است . در واقع ، ايمان به خداوند منجر به اصلاح ظاهر مي شود . اصلاح ظاهر مقدمه ي اصلاح باطن است .
5- اصلاح ظاهر و باطن افراد به منظور نيل به سعادت دنيا و آخرت صورت مي گيرد . اين اصلاح نيازمند عاملان و اصلاح گران متعددي همچون سلاطين ، فقها، علما و وعاظ است . سلطان با ايجاد امنيت ، اجراي عدالت ، امر به معروف و نهي از منکر ؛ فقها و علما با دعوت به پرهيز از دنيا ؛ و وعاظ با دوري از آفات اخلاقي ، در اصلاح مردم نقش دارند .

پی نوشت:

1- انديشه ي اجتماعي متفکران مسلمان از فارابي تا ابن خلدون ، آزاد ارمکي ، ص 273 .
2- نصيحه الملوک ، ابوحامد محمد غزالي ، تصحيح جلال الدين همايي ، ص 81 - 84 .
3- همان ، ص 106 - 108 .
4- همان .
5- نصيحه الملوک ، ابو حامد محمد غزالي ، تصحيح جلال الدين همايي ، ص 13 - 50 .
6- همان .
7- همان .
8- انديشه ي سياسي غزالي ، حاتم قادري ، ص 99 - 101.
9- همان.
10- اعترافات امام محمد غزالي ، امام محمد غزالي ، ترجمه ي زين الدين کيائي نژاد ، ص 66 - 67.
11- اعترافات امام محمد غزالي ،امام محمد غزالي، ترجمه ي زين الدين کيائي نژاد ، ص 107 - 115 .
12-همان .
13- اعترافات امام محمد غزالي ، امام محمد غزالي ، ترجمه ي زين الدين کيائي نژاد ، ص 115 - 117.
14- همان ، ص 117 - 118 .
15- همان ، ص 150 - 153.
16- اعترافات امام محمد غزالي ، امام محمد غزالي ، ترجمه ي زين الدين کيائي نژاد ، ص 153- 174.
17- همان ، ص 175 - 184.
18- همان ، ص 186 - 194.

منبع: کتاب انديشه هاي سياسي مسلمانان آموزش عقيدتي سياسي