غدير و فلسفه سياسى اسلام
غدير و فلسفه سياسى اسلام
پيشگفتار
«رئيس»، «رهبر» و «حاكم» با نظام ادارى خاص به تشكيل حكومت موفق مىگردد. و عاملى كه در پذيرش و انتخاب رئيس و حاكم مؤثر است چيزى جز فرهنگ و بينش آن جامعه نيست.
اگر جامعهاى بينش مادى را بپذيرد و به اقتصاد آزاد گردن نهد و در مبانى عقيدتى و ايدئولوژيكى از فلسفه لذت و اصالت نفع پيروى كند، حكومتى سرمايهدارى شخصى يا دولتى خواهد داشت و اگر از مبانى الهى و قرآنى پيروى نمايد، به «حكومت اسلامى» و «مدينه فاضله غدير» دست مىيابد.
ما در اين گفتار به بررسى اجمالى عنصر اصيل در تشكيل حكومتخواهيم پرداخت و با مبانى قرآنى فلسفه سياسى اسلام آشنا خواهيم شد.
فلسفه سياسى اسلام
دانشمندان اسلامى در علومى چند مبانى نظرى و عملى نظام فلسفى اسلام را تبيين كردهاند كه مىتوان «فلسفه»، «كلام»، «عرفان»، «اخلاق» و «فقه» را در اين رديف قرار داد.
فلسفه، كلام و عرفان نظرى، مبانى عقلى و تئوريهاى اسلامى را ارائه مىدهند، تئوريهايى كه خود علاوه بر عقل از قرآن و سنت اخذ شدهاند و اگر اين دو را از آن حذف كنيم ناميدن عنوان اسلامى بر آن شايسته نيست.
همچنين عرفان عملى، حكمت عملى - سياست مدن - و فقه اسلامى نيز مبانى عملى فلسفه سياسى اسلام را تشريح مىكنند.
«آراء اهل المدينة الفاضلة»، «السياسة المدينة»، «التنبيه على سبل السعادة» از فارابى و «سياسيات شفا» از ابنسينا در فلسفه، «الشافى فى الامامة» از سيد مرتضى، و «تجريد الاعتقاد» از خواجه نصير الدين طوسى و شروح آن در علم كلام و «فصوص الحكم» فارابى و محيى الدين عربى و «مصباح الانس» شمس الدين محمد، ابن فنارى از جمله كتبى هستند كه مبانى نظرى فلسفه سياسى اسلام را بيان داشتهاند.
«طهارة الاعراق» ابنمسكويه رازى، «اخلاق ناصرى» و صدها اثر در فقه اسلامى چون «جواهر الكلام» شيخ محمد حسن نجفى و «كتاب البيع» حضرت امام خمينى - قدس سره - به اصول عملى فلسفه سياسى اسلام پرداختهاند.
فلسفه سياسى اسلام به گونهاى كه مبانى نظرى و عملى آن در كتابى فراهم آمده باشد نگاشته نشده است و هر يك از اصول عقلى و نقلى آن جداگانه مورد بررسى قرار گرفته است و همين امر موجب گشته تا نا آشنايان به علوم اسلامى و گروههايى بسان مستشرقان و غربگرايان از وجود چنين فلسفهاى اظهار بىاطلاعى نموده و منكر وجود خارجى آن گردند.
ولى ناگفته پيداست كه اگر مبانى نظرى آن در كتابى فراهم نشده، ولى اصول عملى آن همواره با صدها و هزاران تاليف مورد بررسى قرار گرفته و به عنوان برنامه زندگى هر يك از افراد جامعه اسلامى به اجرا گذاشته شده است.
البته نبايد فراموش كرد كه برخى از دانشمندان اسلامى با نوشتهها و خطابههاى سياسى خويش اين مبانى را ولو بصورت مختصر و بدون فصلبندى و شيوههاى كلاسيك در مجموعهاى فراهم ساختهاند كه از آن جملهاند:
بايد خاطر نشان ساخت از آنجايي كه به شيعه جز در موارد معدودى فرصت تشكيل حكومت داده نشده است اين علم مانند ديگر علوم اسلامى رشد و بالندگى نداشته است ولى چون برادران اهل سنت زمان بيشترى بر مسند حكومت تكيه نمودهاند، كتابهايى در اين زمينه نگاشته و به آن نظم بيشترى بخشيدهاند. «الاحكام السلطانيه» مارودى از اين نوع است.
پيامآوران وحى
«كان الناس امة واحدة فبعث الله النبين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه». (2)
«مردم گروه واحدى بودند، خدا رسولان را فرستاد كه نيكان را بشارت دهند و بدان را بترسانند و با آنها كتابى به راستى فرستاد تا تنها دين خدا به عدالت در موارد نزاع مردم حكم فرما باشد.»
محور وحدت امت اسلامى
و از آنجاييكه قرآن كريم اين حكومت و استقلال سياسى را از آن پيامبران خدا مىداند، همواره حاكمان زر و زور و تزوير با آنان به مقابله برخاستهاند. در عصر نبوى - صلى الله عليه و آله - مخالفت قريش و مشركان عربستان، و در عصر علوى، مخالفت معاويه و اصحاب جمل و نهروان و در عصر حسنين - عليهما السلام - مخالفت زمامداران و سياستبازان اموى با دين و اسلام تضعيف دين را به همراه داشت. معاويه و خلفايى بسان او با تكيه بر خلافت اسلامى، سلطنت استبدادى خويش را پيش مىبردند و چون توان آن را نداشتند كه با صراحتبا دين اسلام به مقابله برخيزند، با منع تدوين حديث و سب اهل بيت عصمت و طهارت به مخالفتبا اسلام پرداختند. حال آنكه ولاء اهل بيت از سوى پيامبر - صلى الله عليه و آله - سفارش شده بود و اين خاص مكتب تشيع نبود. و بزرگان اهل سنت نيز به آن اشاره كردهاند. چنانكه امام شافعى گويد:
«يا آل بيت رسول الله حبكم فرض من الله فى القرآن انزله يكفيكم من عظيم الفخر انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له» (3)
«اى اهل بيت رسول خدا - صلى الله عليه و آله - دوستى شما فريضهاى است از جانب خداوند كه در قرآن آن را فرود آورده است. از فخر بزرگ، شما را اين بس كه درود بر شما جزء نماز است و هر كس بر شما درود نفرستد نمازش باطل مىگردد».
همچنين فخر رازى از زمخشرى نقل مىكند كه پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«من مات على حب آل محمد مات شهيدا، الا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا له، و من مات على حب آل محمد مات تائبا، الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان...» (4)
«هر كس كه بر دوستى آل محمد مرد، شهيد مرده است، هر كى كه بر دوستى آل محمد مرد، آمرزيده مرده است، هر كس بر دوستى آل محمد مرد، مؤمن و كامل ايمان مرده است...»
روش تضعيف دين براى از بين بردن حقوق پيامبران الهى خاص عصر رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - و حضرت اميرالمؤمنين على - عليه السلام - نبود بلكه همواره حاكمان مستبد و ستم پيشه با اين روش به حكومتخود استمرار بخشيدهاند.
غدير و فلسفه سياسى اسلام
در فسلفه سياسى اسلام چند مساله به عنوان اصل شناخته شدهاند:
1 - اهميت زندگى اجتماعى
2 - ضرورت وجود قانون
3 - واضع قانون
4 - مجرى قانون
اهميت زندگى اجتماعى و ضرورت قانون براى اداره جامعه از جمله امور بديهى است كه تمامى انسانها بر آن واقفند. مسالهاى كه نظامهاى فلسفى را دچار اختلاف كرده و بعضى از آنان را به انحراف كشانده، اصل قانونگذارى براى اداره نظام اجتماعى است.
هر چند خود بشر به نقصان خويش در قانونگذارى واقف است (6) ليكن همواره بر آن اصرار ورزيده و با حكومتهاى ناپايدار خويش انسانها را از سعادت حقيقى و هدف زندگى دور ساخته و در منجلاب شهوات فرو برده است.
از آنجايي كه انسان موجودى داراى ابعاد گوناگون است و در صدد تكامل و سعادت جاودانى، و هر چند ازلى نيست، موجودى ابدى است و بايد در اين دنيا سعادت اخروى خويش را تامين كند. قانونگذارى بايد براى وى تعيين برنامه نمايد كه شناخت كامل از انسان داشته باشد و با بىنيازى و بىغرضى كه در خويش دارد، قوانين را بر وفق سعادت و خوشبختى انسان وضع نمايد. چنين كسى جز خداوند متعال نيست.
«مجرى قانون» نيز بايد كسى باشد كه علاوه بر آگاهى به قانون بر تمايلات خويش مسلط باشد و با شجاعت و حسن مديريتى كه دارد در جامعه، حكومتبپا دارد و جلو تخلفات را گرفته و از بروز هرج و مرج و پايمال شدن حقوق ضعيفان جلوگيرى نمايد. اين شخص جز فرد معصوم كسى ديگر نيست. كه از ديدگاه مسلمانان حضرت رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - است و از نظر شيعه اماميه، دوازده امام معصوم - عليهم السلام - نيز در اين رديف قرار دارند. و در صورت عدم معصوم و غيبت وى، بنا بر دستورى كه از جانب پيشوايان دينى صادر گشته، دينشناسان متعهد - فقيهان با تقوا - اين مسؤوليتخطير را بر عهده دارند.
حديث غدير
آيه «تبليغ» از جمله آياتى است كه داستان غدير را جاودانه نموده است. اين آيه روز هجدهم ذىالحجه سال دهم هجرت، بر رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - فرود آمد. زمانى كه پيامبر بزرگوار اسلام به غدير خم رسيده بود. پيشروان كاروان يكصد هزار نفرى را فرمود تا آنانكه از آن نقطه دور شدهاند، بازگردانند و منتظر كسانى باشند كه از پى مىآيند. آنگاه به ابلاغ فرمان الهى پرداخت.
«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس». (7)
«اى پيامبر [صلى الله عليه و آله] به مسلمانان ابلاغ كن، آنچه را كه بسوى تو نازل گرديده و اگر چنين نكنى، پس سالتحق را بجا نياوردهاى و خداوند تو را از - دشمنى - مردم نگاه مىدارد». حضرت علامه مجاهد آية الله امينى - قدس سره - در كتاب بزرگ الغدير نام سى(30) تن از دانشمندان اهل سنت را نام مىبرد كه شان نزول آيه را در مورد حضرت على - عليه السلام - مىدانند. (8)
آيه «اكمال دين» از ديگر آياتى است كه در قرآن كريم آمده، و نزول آن پس از تعيين حضرت على - عليه السلام - به مقام امامت مىباشد. زمانيكه خطبه غدير به پايان رسيده است.
«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا» (9) «امروز دين شما را كامل نمودم و نعمتخود را بر شما تمام كردم و دين اسلام را براى شما دين پسنديده قرار دادم.»
علامه امينى مىفرمايد:
متجاوز از بيست تن از دانشمندان اهل سنت - از مفسرين و متكلمين - به نزول آيه اكمال دين در غدير اشاره نمودهاند. (10)
آيه ولايت (12) و سوره هل اتى در باره حضرت اميرالمؤمنين على - عليه السلام - نازل گشته و دهها دانشمند از بزرگان اهل سنتبر اين امر اعتراف كردهاند. (13)
علامه امينى در كتاب خويش تحت عنوان، «الغدير فى الكتاب العزيز» در باره آيات نازله در مورد واقعه غدير مىفرمايد:
«خداوند متعال خواست اين حديث همواره تازه ماند و شب و روز آن را كهنه نسازد و دستخوش گذشت زمان نگردد، از اينرو آياتى درخشان و آشكار در اطراف آن نازل كرد و امت اسلام هر بامداد و شبانگاه آنها را مىخوانند».
گويا پروردگار هستى هر بار كه يكى از اين آيات تلاوت مىشود، نظر خواننده را جلب مىكند و در روان وى نقشى مىنهد و به آنچه كه واجب است وى در باره خلافت كبراى الهى ايمان آورد، در گوش او فرو مىخواند. از اين آيات است: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك...» (14)
همچنين احاديث نبوى(صلی الله علیه و آله و سلم) اين واقعه را تاكيد كردند، احاديثى چون:
و ...
آنچه كه در باره «حديث غدير» - من كنت مولاه فهذا على مولاه - مهم است چيست؟
آيا چيزى جز مساله ولايت و امامت پس از رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - است؟ اين حديثى كه به تواتر آن را اهل سنت و شيعه نقل كردهاند، به اين نكته اشاره دارد كه فلسفه ارسال رسل با اصل امامت تداوم مىيابد. همواره بايد در ميان امت اسلامى كسى باشد كه از سوى خدا راهنمايى بشر را بر عهده گرفته باشد و اين امر چنان بزرگ است كه عدم ابلاغ آن از سوى رسول اعظم الهى تمام تلاشهاى طاقتفرساى23 سال رسالتش را از بين مىبرد ولذا آن حضرت در جمع بزرگ كاروانيان حج مساله ولايت و امامتحضرت على - عليه السلام - را ابلاغ مىنمايد و پس از آن آيه اكمال دين نازل مىگردد.
رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - علاوه بر جايگاه تكوينى داراى شؤون متعددى بود كه مىتوان به موارد زير اشاره كرد:
شيعه معتقد است پس از پيامبر اين شؤون به امام منتقل مىگردد. تا فلسفه ارسال رسل با اصل امامت تداوم يابد. از اينرو مساله امامتبه رياست عامه اكفتا نمىكند، بلكه به معنى مرجع دينى مطرح است.
اهل سنت و تمامى مردم جهان بر اين امر واقفند كه جامعه به رهبر نياز دارد و هر جامعهاى بايد پيشوايى داشته باشد كه همه از وى اطاعت نمايند. ولى شيعه مساله امامت را خيلى عميقتر از اين مطرح مىكند. وى قائل است پيامبر از جانب خدا امام بعد از خويش را به امت اسلامى معرفى كرد و هر امام، پيشواى بعد از خود را مشخص مىكند و آنان نه تنها به معنى رهبرى جامعه اسلامى، بلكه به عنوان وصى پيامبر، علومى را كه بر آنان افاضه گرديده به مردم ابلاغ مىنمايند و مرجع دينى و كارشناس اسلام پس از رسول خدايند و چون رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - بر ضمائر دلها آگاهى دارند و بسان يك روح كلى بر همه روحها محيط مىباشند. (15) و همانند پيامبر داراى مقام عصمت هستند و از لغزش مصون مىباشند.
ويژگىهاى سهگانه امام در تفكر شيعى موجب گشته تا اصل امامت نيز بسان اصل نبوت در رديف اصول اعتقادات قرار گيرد و گر نه تعريف اهل سنت از امام و حاكم اسلامى و - تعاريف ديگر مكاتب سياسى در مورد رهبرى جامعه، هرگز وى را در جايگاه رفيع اصول قرار نمىدهد بلكه شايسته است در فروع احكام دينى و مسائل فقهى از آن گفتگو شود.
لذا وقتى مصلح نستوه حضرت علامه امينى - قدس سره - در كتاب گرانقدر «الغدير» در پى اسناد حديث غدير است و به ذكر نام يكصد و ده تن صحابى و هشتاد و چهار تابعى مىپردازد كه اين حديثشريف را نقل كردهاند و سيصد و شصت تن از دانشمندان اسلامى از قرن دوم تا چهاردهم را نام مىبرد كه به نقل اين حديث توفيق يافتهاند. در پى احياء مدينه غدير است تا اصل امامت ديگر بار امت اسلامى را جانى تازه بخشد. و معتقد استحوزههاى علميه شيعه بايستى درسى تحت عنوان «ولايت» داشته باشند. (16) تا مسائل فلسفه سياسى اسلام رشد يابد و تعالى پذيرد و در جامعه تاثير گذارد.
هر چند آن بزرگ مصلح، خود سيماى مدينه غدير را در ايران اسلامى مشاهده نكرد، ليك اشارات حكيمانه وى به سوى امام غدير و پيشواى مسلمين در عصر خويش خالى از لطف نيست. آن بزرگ مجاهد مدينه غدير مىفرمودند:
«ديگران غاصبند و اين مقام حق مسلم آن فريادگر است.» (17)
و در جاى ديگر به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت:
«الامام الخمينى ذخيرة الله للشيعه» (18) امام خمينى ذخيره خدا براى جهان تشيع است.
او شاگردانى بسان حضرت نواب صفوى را تربيت نمود تا حكومت علوى را فرياد زنند و با گامهاى الهى خويش پايههاى حكومت غاصبان را به لرزه افكنند.
علامه امينى با تاليف «الغدير» خاطرات عصر نبوى را تجديد نمود، عصرى كه سرورى از آن امت قرآنى بود و رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - رهبرى آن را بر عهده داشت.
امينى، احياگر «الغدير» جلوههاى شوكت و عظمت امت اسلامى را در خاطرهها زنده كرد و اصل اصيل و محور حكومت قرآنى، جريان غدير خم را يادآور گرديد.
وى در عصرى زندگى مىكند كه شكست دولت عثمانى روى داده است، شكستى كه اگر «اصل غدير» و رهبرى امت آنگونه كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام و قرآن كريم فرموده، اجرا مىگرديد، روى نمىداد و انگليس را جرات آن نبود كه عراق را جزء مستعمرات خويش درآورد.
در عصر امينى هنوز «غدير و اصل امامت و ولايت» به درستى تبيين نشده است. برخى از فقهاء و كارشناسان دينى از تاليف و تدريس احكام سياسى و حكومتى دستشستهاند و عهدهدار شدن امر قضاوت و اجراى حدود و ديات و جلوگيرى از ستم ظالمان و اقامه عدل را هر چند در محدوده وظايف كارشناسان متعهد مىدانند ليكن به اصل تشكيل حكومت عقيدهمند نيستند و مساله ولايت فقيه را كه از اصول مسلم فقه شيعى است در برخى فروع و احكام محدود ساختهاند.
در همين زمان حضرت امام خمينى - سلام الله عليه - با ژرفنگرى خاص به تدريس حكومت اسلامى پرداخته و منصب ولايت فقيه را كه در امتداد فلسفه امامت جاى دارد عنوان نموده و اين اصل را كه از اصول به فروع تنزل كرده بود، به جايگاه خود بازمىگرداند.
پس از انقلاب اسلامى تئورى ولايت فقيه در جامعه به صورت فراگير در جهان شيعه و حوزههاى علميه مطرح مىشود. مردم به پيروى از رهبر و امام خويش با انقلاب اسلامى فرزند على - عليه السلام - را به حكومتبر مىگزينند و مدينه فاضله قرآنى و شهر آرمانى غدير بعد از گذشتساليانى طولانى عينيت مىيابد.
حضرت امام - قدس سره - با الهام از بينش قرآنى و پيام غدير، ولايت فقيه را اينگونه بيان مىدارند:
«اسلام بنيانگذار حكومتى است كه در آن نه شيوه استبداد حاكم است كه آراء و تمايلات نفسانى يك تن را بر سراسر جامعه تحميل كند و نه شيوه مشروطه و جمهورى، كه متكى بر قوانينى باشد كه گروهى از افراد جامعه براى تمامى آن وضع كنند، بلكه «حكومت اسلامى» نظامى است ملهم و منبعث از وحى الهى كه در تمام زمينهها از قانون الهى مدد مىگيرد و هيچ يك از زمامداران و سرپرستان امور جامعه را حق استبداد راى نيست. تمام برنامههايى كه در زمينه زمامدارى جامعه و شؤون و لوازم آن جهت رفع نيازهاى مردم به اجرا در مىآيد، بايد بر اساس قوانين الهى باشد. اين اصل كلى حتى در مورد اطاعت از زمامداران و متصديان امر حكومت نيز جارى و سارى است.»
بلى، اين نكته را بيفزائيم كه حاكم جامعه اسلامى مىتواند در موضوعات، بنا بر مصالح كلى مسلمانان يا بر طبق مصالح افراد حوزه حكومتخود عمل كند، اين اختيار هرگز استبداد به راى نيست، بلكه در اين امر مصلحت اسلام و مسلمين منظور شده است. پس، انديشه حاكم جامعه اسلامى نيز همچون عمل او تابع مصالح اسلام و مسلمين است.
احكام اسلامى، اعم از قوانين اقتصادى و سياسى و حقوقى تا روز قيامتباقى و لازم الاجرا است. هيچ يك از احكام الهى نسخ نشده و از بين نرفته است. اين بقا و دوام هميشگى احكام، نظامى را ايجاب مىكند كه اعتبار و سيادت اين احكام را تضمين كرده، عهدهدار اجراى آنها شود، چه اجراى احكام الهى جز از رهگذر برپايى حكومت اسلامى امكانپذير نيست. در غير اين صورت، جامعه مسلما به سوى هرج و مرج رفته، اختلال و بىنظمى بر همه امور آن مستولى خواهد شد. علاوه بر آن حفظ مرزهاى كشور اسلامى از هجوم بيگانگان و جلوگيرى از تسلط تجاوزگران بر آن عقلا و شرعا واجب است. تحقيق اين امر نيز، جز با تشكيل حكومت اسلامى ميسر نيست و بين زمان حضور و غيبت امام فرقى نمىكند.
آنچه برشمرديم جزو بديهيترين نيازهاى مسلمانان است و از حكمتبه دور است كه خالق مدبر و حكيم، آن نيازها را به كلى ناديده گرفته از ارائه راه حلى جهت رفع آنها غلفت كرده باشد. آرى همان دلايلى كه لزوما امامت پس از نبوت را اثبات مىكند، عينا لزوم حكومت در دوران غيبتحضرت ولىعصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را بر دارد. (19)
رهبر فرزانه و فقيه انقلاب اسلامى، مدينه قرآنى غدير را از توحيد و نبوت آغاز نموده و فلسفه نبوت و بعثت و تعهد ايمان به نبوت را بيان فرموده و به حلقه نورانى «ولايت» مىرسد.
مىفرمايند:
«يك جامعه در صورتى داراى «ولايت» است كه در آن «ولى» مشخص بوده و عملا مصدر و الهامبخش همه نشاطها و فعاليتهاى زندگى باشد. و يك فرد در صورتى داراى ولايت است كه شناخت درستى از «ولى» داشته و براى هر چه بيشتر وابسته و مرتبط ساختن خود به او - كه مظهر «ولايتخدا» است - دائما در تلاش و كوشش بسر مىبرد. از آنجا كه «ولى» جانشين خدا و مظهر سلطه و قدرت عادلانه الهى در زمين است، از همه امكانات و استعدادهايى كه در وجود انسانها براى تكامل و تعالى نهاده شده، به سود آنان بهرهبردارى مىكند و از اينكه حتى اندكى از اين زمينههاى مساعد در راه زيان انسانيتبه كار مىرود و يا نابود و خنثى گردد - كه اين نيز خود زيان بزرگى است - مانع مىگردد. عدل و امن را كه براى رويش و بالندگى نهال انسان، همچون زمين مستعد و آبى گوارا و هوايى مساعد است، در محيط زيست آنان تامين مىكند و از بروز جلوههاى گوناگون ظلم (شرك، تعدى به غير، تعدى به خود) جلوگيرى مىنمايد. همه را به سوى بندگى خدا سوق مىدهد، ياد خدا (نماز)، تقسيم عادلانه ثروت (زكوة)، اشاعه نيكىها(امر به معروف) و ريشهكن ساختن بديها و نابسامانيها (نهى از منكر) را برنامه اساسى خود مىسازد و خلاصه، انسانيت و پديده، «انسان» را به هدف و غايت آفرينش نزديك و نزديكتر مىسازد». (20)
پي نوشت :
1- ديوان حضرت امام خمينى - سلام الله عليه - ص 311.
2- بقره،213.
3- «الكنى و الالقاب»، محدث قمى، ص 104،شاعرمىگويد:
«نماز بى ولاى او، عبادتى استبىوضو به منكر على بگو نماز خود قضا كند»
4- «التفسير الكبير»، فخر رازى، ج27، ص166، «الكشاف»، زمخشرى، ج 4، ذيل آيه23، شورى.
5- چنانچه مشهور است و در روايات اسلامى نقل گرديده است، خداوند متعال يكصدو بيست و چهار هزار نفر پيامبر بسوى مردم فرستاده است كه هر يك اوصيايى براى خويش داشتهاند. و پنج تن از آنان اولوالعزم مىباشند. ليكن در برخى ديگر از روايات تعداد پيامبران هشتهزار و يا سيصد و بيست هزار و يا يكصد و چهل هزار نقل شده است.
رجوع كنيد به: «بحارالانوار»، ج 11، ص43، 48، 28، 31، 60،16 و ص 352.
6- «منتسكيو» در روح القوانين و «ژان ژاك روسو» در قراردادهاى اجتماعى به اين نتيجه رسيدهاند كه «هيچ قانونگذارى نيست كه در قانون نظر خصوصى نداشته باشد و علتش اين است كه هر قانونگذارى داراى عواطف و افكار خصوصى است و در حين وضع قانون مىخواهد نطريات خود را بگنجاند» - روح القوانين ص 592 - «و براى كشف بهترين قوانين كه به درد ملل بخورد يك عقل كل لازم است كه تمام شهوات انسان را ببيند ولى خود هيچ حس نكند، با طبيعت رابطهاى نداشته باشد، ولى كاملا آن را بشناسد، سعادت او مربوط به ما نباشد ولى حاضر باشد به سعادت ما كمك كند...».
7- مائده،67.
8- الغدير، ج 1، ص229 - 214.
9- مائده، 5.
10- الغدير، ج 1، ص 238 - 230.
11- سوره معارج.
12- مائده، 55.
13- رجوع كنيد به الغدير، ج 1، ص266 -247 و ج3، ص 111،107.
14- الغدير، ج 1، ص 214.
15- لذا همانگونه كه ما در زيارت به ائمه اطهار سلام مىدهيم آنان سلام ما را شنيده و پاسخ مىگويند: اشهد انك تشهد مقامى و تسمع كلامى و ترد سلامى.
16- رجوع كنيد به: علامه امينى، مصلح نستوه، ص116.
17- همان، ص 118، به نقل از «فرياد روزها»، محمد رضا حكيمى، ص 24.
18- «علامه امينى، مصلح نستوه»، ص 118.
19- «كتاب البيع»، حضرت امام خمينى، اسماعيليان، قم، ج 2، ص 461.
20- طرح كلى انديشه اسلامى در قرآن، ص 104.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}