پژوهشی در زمینه آیة‏الاکمال(3)

نويسنده:سید احمد فقیهی

در بخش اول این نوشتار، در زمینه مفردات آیه سوم از سوره مبارکه مائده، تقدیم «الیوم‏» بر «لکم‏»، نکاتی درباره «اکمال‏» و «اتمام‏»، معترضه بودن بخشی از آیه، ارتباط و هماهنگی بین دو بخش «الیوم‏» در آیه و منظور از آن در آیه مزبور، هم‏چنین نکاتی در باب روزنه امید کافران، برداشته شدن زمینه ترس و اکمال دین مطرح گردید. اکنون در ادامه سخن، بحث را درباره اکمال دین ادامه می‏دهیم و سخن را در دیگر موضوعات پی می‏گیریم:

عده‏ای از اهل تفسیر علت اکمال دین را در این روز، کامل شدن مراسم حج می‏دانند; چون حضرت رسول(ص) در آن سال احکام و مناسک حج تمتع را عملا به مسلمانان تعلیم دادند و شخصا در مراسم شرکت داشتند.
در پاسخ به این عده باید گفت: اولا، چگونه تعلیم یک حکم از احکام دین یعنی حج تمتع - که پس از مدتی کنار گذاشته شد - می‏تواند علت اکمال دین باشد؟ هم‏چنین چه ارتباطی بین تعلیم مناسک حج و یاس کافران وجود دارد؟
بعضی دیگر از مفسران عامه گفته‏اند: منظور پاک شدن خانه خدا از مشرکان می‏باشد که حضرت رسول(ص) روز عرفه نگاهی به سرزمین انداختند و هیچ مشرکی را ندیدند. (1)
پاسخ آن است که اولا، شهر مکه و خانه خدا یک سال پیش از حجة‏الوداع از مشرکان پاک شده بود، در صورتی که آیه صحبت از امروز می‏کند(الیوم).
ثانیا، سخن از اکمال دین است و دین مجموعه‏ای از عقاید و احکام می‏باشد. اکمال دین نیز با اضافه کردن احکامی بر آن مجموعه محقق می‏شود. اما پاک شدن محیط مکه از مشرکان و برطرف شدن موانع در راه عمل به احکام دین از اجزای دین به شمار نمی‏آید. اوضاع و احوال و رفتار ظاهری جامعه اسلامی ارتباط با اصل مجموعه‏ای به نام «دین‏» ندارد که شامل احکام و فرایض و معارف است.
باید دقت داشت که در روزهای آخر عمر حضرت رسول(ص) روز عرفه یا غدیر چه حکمی از احکام دین نازل و ابلاغ شد که بعد از بیست‏سال نزول تدریجی احکام، این حکم خاص علت اکمال دین گردید؟ از بررسی تاریخ اسلام و اقوال علمای شیعه و در خلال نظرات عامه، کاملا روشن است که تنها حکمی که این روزها برای مسلمانان بیان شد و دارای ویژگی خاص و اهمیت فوق‏العاده‏ای بود که می‏توانست علت‏یاس کافران و اکمال دین باشد همان ماجرای غدیر خم و نصب امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب(ع) است.
در این روز تحولی بزرگ در دین اسلام روی داد; تکلیف رهبری و سرپرستی مسلمانان و جامعه اسلامی پس از حضرت رسول(ص) مشخص شد و ادامه این رهبری، که نقش بسیار مهمی در اداره معنوی و ظاهری جامعه اسلامی دارد، در افرادی که بتوانند راه آن حضرت را ادامه دهند و تناسبی نیز بین آن‏ها و حضرت رسول(ص) باشد معین گردید. به عبارت دیگر، سرپرستی و رهبری شخصی حضرت به رهبری و سرپرستی نوعی - ولی محصور و محدود در ائمه دوازده‏گانه: - تبدیل شد و گویا مقام ولایت از مرحله حدوث و تجلی در شخص حضرت رسول(ص)، که به مرحله بقا و ظهور در امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب و یازده فرزند ایشان: به اسامی مشخص شده‏اندرسید.این موضوع نقطه عطفی در بیان احکام و فرایض دین به‏شمار می‏آید که با آن، روزنه امید کافران بسته و دین کامل شد.
امام صادق(ع) فرمودند: «الیوم اکملت لکم دینکم باقامة حافظه و اتممت علیکم نعمتی ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسیلم النفس لامرنا.» (2)

«و اتممت علیکم نعمتی‏»; و نعمت‏خود را بر شما تمام کردم.
ابتدا باید روشن کرد که در این عالم نعمت چیست. آیا هرچه خداوند آفریده برای همه مردم نعمت است؟ ممکن است‏یک چیز برای فردی نعمت‏باشد، ولی همان چیز برای دیگری بلا به حساب آید. شاید برتر از قرآن - پس از وجود ائمه اطهار: - در این عالم، نعمتی نباشد. با وجود این، خداوند درباره قرآن می‏فرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا» (اسراء: 82)
مفسر بزرگ قرآن، مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائی در تفسیر المیزان نعمت‏الهی را چنین توضیح می‏دهد:
مراد از نعمت همه آن چیزهایی است که با طبع انسانی سازگار باشد و از آن امتناع نورزد. همه اشیا از آن نظر که در نظام کلی تدبیر الهی قرار گرفته و به یکدیگر متصل و مربوط اند و اجزای آن‏ها با یکدیگر سازگار و ملایم است، نعمت الهی هستند. از این‏رو، در آیه 24 سوره ابراهیم می‏فرماید. «و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها» یا در جای دیگر می‏فرماید: «و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة‏» (لقمان: 20) ولی با این وجود، خداوند برخی از آن‏ها را به اوصاف شر و لهو و لعب و اوصاف ناپسند دیگری توصیف نموده است. به عنوان مثال، می‏فرماید: «و ما هذه الحیوة الدنیا الا لهو و لعب‏»(عنکبوت: 64)
این آیات دلیل بر آن‏است که آنچه نعمت‏به شمار آمده تنها در صورتی نعمت است که با غرض و هدفی که خداوند از آفریدن آن‏ها برای انسان داشته موافق باشد; زیرا آن‏ها به این منظور آفریده شده که از سوی خداوند کمکی برای انسان باشد تا در راه سعادت حقیقی خود - که همان قرب و نزدیکی به خداوند بر اثر بندگی و فروتنی در برابر پروردگار است - از آن‏ها بهره گیرد. بدین روی، می‏فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون‏» (الذاریات:56)
پس هرچه را که انسان بدین منظور مورد استفاده قرار دهد که به ساحت و قرب الهی راه یابد و خشنودی او را به دست آورد نعمت است. ولی اگر از آن‏ها در راه شیطان و نافرمانی او بهره گیرد برای انسان نقمت و بلا خواهد بود.
در نتیجه، موجودات این عالم به خودی خود، نعمت‏یا نقمت نیست، مگر به اعتبار نوع و شکل تصرفی که انسان در آن‏ها انجام می‏دهد. اگر در راه عبودیت‏باشد نعمت است و اگر در راه نافرمانی و بندگی شیطان باشد نقمت و بلا.
معنای این سخن در واقع، آن است که «نعمت‏» عبارت است از ولایت و سرپرستی الهی و هر چیزی در صورتی نعمت‏به حساب می‏آید که مشتمل بر ولایت الهی باشد. «الله ولی الذین آمنوا.» (بقره:275); «ذلک بان الله مولی الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولی لهم.» (محمد:16)بنابراین، اسلام، که «مجموعه‏ای از دستوراتی است که از سوی خداوند نازل شده تا او را بپرستند»، در ظاهر، دین است اما از آن حیث که عمل به آن‏ها مشتمل بر ولایت‏خدا و رسول و اولیای امر: می‏باشد، نعمت است. ولایت هم مانند قرآن است; برای برخی نعمت و برای برخی نعمت است. به عبارت دقیق‏تر، در یک مرتبه، برای همه نعمت و در مرتبه دیگر، برای برخی نعمت و برای برخی نقمت است. در ارائه راه برای همه نعمت است ولی در بهره‏گیری و ایصال الی المطلوب برای افراد فرق می‏کند.
ولایت‏خداوند - یعنی تدبیر امور بندگان به وسیله دین - تمام نمی‏شود، مگر به ولایت رسول(ص) و ولایت او نیز جز به واسطه ولایت اولی‏الامر پس از حضرت رسول(ص) - یعنی: تدبیر امور دینی مردم به اذن خداوند - تمام نمی‏شود. «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.» (نساء:(ص‏59); «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون.» (مائده:55)
پس ماحصل معنای آیه چنین می‏شود: روزی که کافران از دین شما ناامید شدند، مجموع معارف دینی را که بر شما نازل کرده بودم با ولایت کامل ساختم و نعمت‏خود را - یعنی: ولایت را که عبارت از تدبیر و اداره الهی در امور دینی است - بر شما تمام کردم.
تا آن روز تنها ولایت‏خدا و رسول او(ص) بود و چنین ولایتی تا زمانی که وحی نازل می‏شد کفایت می‏کرد، ولی برای دوره پس از انقطاع وحی، که رسولی در بین مردم نیست تا از دین خدا دفاع کند، نیاز است که از سوی خداوند کسی منصوب شود و به این مهم قیام نماید و او همان ولی پس از رسول خدا(ص) است.
نتیجه آن‏که ولایت تکمیل قانونی است که ناقص بوده و با نصب ولی امر پس از پیامبر(ص) تمام گردیده و اکنون که دین و تشریع آن کامل شده و نعمت ولایت تمام گشته خدا دین اسلام را برای بندگان خود پسندیده که همان دین توحید است و در آن غیر از خدا دیگری پرستش نمی‏شود. هم‏چنین غیر از خداوند و رسول یا ولی‏امری: که خدا امر به اطاعت او کرده از دیگری اطاعت نمی‏شود. (3)
از بیانات قبل، روشن شد که تنها نعمت در این عالم، نعمت ولایت و سرپرستی خداوند و به دنبال آن رسول او و اولی‏الامر است. سایر چیزهایی که خداوند آفریده اگر تحت این ولایت قرار گیرند و در راه بندگی و اطاعت از خداوند به کار گرفته شوند نعمت‏اند، و گرنه جز بلا و نقمت چیزی نخواهد بود.
به عنوان مثال، از جمله نعمت‏های الهی، وجود، طول عمر، سلامتی، و مال و ثروت است. اگر این‏ها در راه بندگی خداوند به کار گرفته شوند نعمت هستند، ولی اگر در راه بندگی شیطان و آزار مردم صرف گردند بلا و مصیبت‏خواهند بود. «ولا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین.» (آل عمران:178)
امام سجاد(ع) در دعای مکارم‏الاخلاق می‏فرماید: «وعمرنی ما کان عمری بذلة فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک قبل ان یسبق مقتک الی او یستحکم غضبک علی.»
به کار گرفتن این امکانات در راه بندگی خداوند به معنای تصرف در آن‏هاست، به گونه‏ای که تدبیر پروردگار عالم اقتضا می‏کند. چنین عملکردی تحت ولایت‏خداوند بودن را می‏رساند. ولایت‏خداوند به ولایت رسول او(ص) و ولایت رسول(ص) به ولایت ائمه اطهار: تمام می‏شود.
پس روشن شد که اصل نعمت در این عالم، ولایت است و سایر چیزها اگر تحت این ولایت درآیند نعمت‏اند، ولی اگر از محدوده این ولایت‏خارج شوند، نه تنها نعمت نیستند، بلکه بلا و مصیبت‏خواهند بود: «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم.»
امام هشتم، علی‏بن موسی‏الرضا(ع)، فرمودند: «لیس فی الدنیا نعیم حقیقی.» عده‏ای گفتند: با توجه به آیه مزبور، آیا آب خنک و امثال آن نعمت الهی نیست؟ حضرت فرمودند: آیا آیه را چنین تفسیر می‏کنید؟ امام صادق(ع) فرمودند: «و لکن النعیم حبنا اهل البیت و موالاتنا یسال الله عنه بعد التوحید و النبوة.» (4) این نعمتی بود که روز هجدهم ماه ذی‏الحجه حجة‏الوداع در غدیر خم با اعلان نبی اکرم(ص) به ولایت‏و خلافت امیرالمؤمنین علی‏بن ابی‏طالب(ع) و ائمه اطهار: به اتمام رسید و سبب رضایت پروردگار پس از23 سال نبوت حضرت رسول(ص) گردید.
طمع کافران، ناامیدی آن‏ها، اکمال دین و اتمام نعمت، و رضایت‏پروردگار، همه‏دریک روزواقع‏شده است. امابایداندیشید که آیا مجموعه این مسائل در روزی غیر از غدیر خم و روز نصب امیرالمؤمنین(ع) واقع شده است، باتوجه به‏این‏که بیش‏تر روایات فریقین روز غدیر را به عنوان شان نزول آیه ذکر کرده‏اند؟ آیا در سایر روزهایی که احتمال آن را عده‏ای مطرح کرده‏اند، ممکن است تمام این اتفاقات افتاده باشد؟ با بررسی روزهایی که در آن چنین احتمال داده شده کاملا روشن می‏شود که هیچ کدام از این روزها - غیر از روز غدیر - نمی‏تواند روز مورد نظر باشد.

روزهایی که به عنوان مصداق «الیوم‏» ذکر شده از این قرار است:
1- روز بعثت و ظهور اسلام: از ظاهر آیه کریمه این‏گونه به نظر می‏رسد که در زمان نزول این آیه، مسلمانان دینی داشتند که کافران طمع به محو و ابطال آن بستند و مسلمانان نیز از آن‏ها می‏ترسیدند. اما خداوند در این روز زمینه ترس را برداشت و دین کامل شد و نعمت‏به اتمام رسید. هیچ‏کدام از این موارد مزبور در روز بعثت و ابتدای ظهور اسلام نبود و درآن روز، سخنی از طمع کافران و یاس آن‏ها وجود نداشت.
2- روز هجرت: در روز هجرت حضرت رسول(ص) از مکه به مدینه نیز هیچ‏کدام از خصوصیات مورد نظر مطرح نبوده است.
3- روز تشکیل حکومت: در ابتدای تشکیل حکومت اسلامی در مدینه منوره، هرگز کافران از محو و ابطال دین ناامید نبودند; زیرا در ابتدا، جنگ کافران با مسلمانان برای محو دین اسلام بود و جنگ برای غلبه و پیروزی با یاس و ناامیدی سازگاری ندارد.
4- روز فتح مکه: هرچند فتح مکه برای مسلمانان پیروزی بزرگی بود، ولی فتح مکه در سال هشتم هجری واقع شد و تا سال دهم احکام بسیاری نازل گردید. پس چگونه در این روز دین، کامل شد و نعمت‏به اتمام رسید؟
از این گذشته، بیان شد که جمله «الذین کفروا» شامل جمیع کافران می‏شود و با فتح مکه، هرچند بسیاری از کافران از دین اسلام قطع امید کردند، ولی بسیاری از آن‏ها هنوز از محو و ابطال دین اسلام ناامید نشده بودند و بسیاری از عهدنامه‏ها و پیمان‏ها با کافران هنوز برقرار بود و آن‏ها بر سنت مشرکان مراسم حج را انجام می‏دادند.
5- روز نزول و قرائت آیه برائت: در این روز، اسلام کاملا بر جزیرة‏العرب تسلط یافت و آثار شرک و بت‏پرستی محو شد و از آن پس، مشرکان در مراسم حج‏شرکت نداشتند. ولی با این همه، اکمال دین و اتمام نعمت در چنین روزی تحقق نیافت; چون این ماجرا در سال نهم هجری واقع شد و پس از آن، هنوز احکام بسیاری نازل می‏شد. هم‏چنین با وجود آن‏که کافران جزیرة‏العرب ناامید شدند، ولی کافران خارج جزیرة‏العرب هنوز از ابطال و محو دین اسلام ناامید نشده بودند.
6- روز عرفه: چنانچه معنای «الیوم‏» را «امروز» - یعنی: روز نزول آیه - بدانیم دو احتمال در این روز ذکر شده است: 1. روز عرفه; 2. روز غدیر. از قسمت‏های نخستین بحث روشن شد که هیچ‏کدام از خصوصیاتی را که آیه کریمه برای این روز ذکر کرده است در روز عرفه نمی‏توان یافت; یاس کافران، برداشته شدن زمینه ترس از مسلمانان، اکمال دین و اتمام نعمت، و رضایت پررودگار، هیچ‏یک با روز عرفه مطابقت ندارد.
بنابراین، تنها روزی که روز نزول آیه و دارای تمامی این خصوصیات می‏باشد روز غدیر خم است که شواهد تاریخی فراوان و روایات و شان نزول‏هایی که از فریقین نقل شده نیز آن را تایید می‏کند.
به عنوان مثال، بیش‏تر عامه نقل کرده‏اند که پس از نزول این آیه، حضرت رسول(ص) هشتاد و یک روز بیش‏تر عمر نکردند. (5)
از سوی دیگر، مورخان عامه وفات آن حضرت را روز دوازدهم ربیع الاول می‏دانند. (6)
از جمع بین این دو نقل و جمع و تفریق اعداد، ظاهر می‏شود که روز نزول آیه هجدهم ماه ذی‏الحجه - روز غدیر - بوده است، و این با روز عرفه چندین روز اختلاف دارد.

در این زمینه، ابتدا روایت‏شیعه از بیانات ائمه معصوم: و سپس روایات عامه نقل می‏گردد:

روایاتی که روز نزول آیه را روز غدیرخم و ماجرای نصب امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب(ع)به جانشینی پیامبر گرامی اسلام(ص) می‏داند:
1. قال ابوجعفر(ع): «و کان الفریضة تنزل بعد الفریضة الاخری و کانت الولایة آخر الفرائض فانزل الله عز و جل "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی."»
قال ابوجعفر(ع): «یقول الله عز و جل: "لا انزل علیکم بعد هذه الفریضة قد اکملت لکم الفرائض."» (7)
در تفسیر عیاشی و قمی و بحارالانوار روایات دیگری نیز شبیه همین نقل شده است. (8)
2. عن الصادقین‏8: «انه انزل الله بعد ان نصب النبی(ص) علیا(ع) للانام یوم غدیر خم عند منصرفه من حجة‏الوداع.» قالا: «و هی آخر فریضة انزلها الله تعالی. لم ینزل بعدها فریضة.» (9)
3. فی الخصائص عن الصادقین‏8: «نزلت هذه الایة (آیة التبلیغ) یوم الغدیر و فیه نزلت "الیوم اکملت لکم دینکم."» و قال الصادق(ع): «ای الیوم اکملت لکم دینکم باقامة حافظه و اتممت علیکم نعمتی ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسلیم النفس لامرنا.» (10)
4. ابن بابویه... قال حدثنی القاسم بن مسلم عن اخیه عبدالعزیز بن مسلم، قال: کنا مع الرضا(ع) بمرو... فتیمم(ع) ثم قال: «... و انزل الله فی حجة‏الوداع و هی آخر عمره(ص) "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا"فامر الامامة‏من‏تمام‏الدین...واقام لهم علیا(ع) اماما....» (11)
5. الطبرسی... عن ابی‏سعید الخدری: «ان رسول الله(ص) لما نزلت هذه الایة قال: «الله اکبر علی تمام الدین و کمال النعمة و رضی الرب برسالتی و ولایة علی بن ابی‏طالب(ع) من بعدی و قال: "من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله."»
6. الشیخ فی الامالی قال: اخبرنا ابوعبدالله محمد بن محمد النعمان.. عن الصادق قال امیرالمؤمنین(ع): «فان بولایتی اکمل الله لهذه الامة دینهم و اتم علیهم النعم و رضی لهم اسلامهم اذ یقول یوم الولایة لمحمد(ص): یا محمد اخبرهم انی اکملت لهم الیوم دینهم و اتممت علیهم النعم و رضیت لهم اسلامهم کل ذلک من الله علی فله الحمد.» (12)
7. الشیخ فی الامالی قال: اخبرنا جماعة عن ابی المفضل... عن ابی عبدالله(ع) عن علی امیرالمؤمنین(ع) قال: «سمعت رسول الله(ص) یقول: بناء الاسلام علی خمس... و ختم ذلک بالولایة فانزل الله عز و جل "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.» (13)
8. الشیخ فی الامالی قال: اخبرنا الحسین بن عبیدالله... عن الصادق جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه: قال حدثنا الحسن بن علی(ع): «فلما من علیکم باقامة الاولیاء بعد نبیکم(ص) قال: "الیوم اکملت..."» (14)
9- السید الرضی فی کتاب المناقب عن محمد بن اسحق عن ابی جعفر(ع) عن جده، قال: «لما انصرف رسول الله(ص) من حجة‏الوداع نزل ارضا یقال لها "ضوجان" فنزلت هذه الایة: "یا ایها الرسول بلغ..." ثم انزل الله تعالی علی نبیه: "الیوم اکملت لکم دینکم..."»
قال ابن اسحق: قلت لابی جعفر(ع): ما کان ذلک؟ قال: «سبع عشرة لیلة خلت من ذی‏الحجة... و کان سمع رسول الله(ص) بغدیر خم اثنا عشر رجلا.» (15)
از بررسی و دقت در روایات شیعه، که تنها نمونه‏هایی از آن‏ها نقل شد، روشن می‏شود که نزول آیه اکمال در روز غدیر خم و در ماجرای نصب امیرالمؤمنین علی‏بن ابی‏طالب(ع) توسط پیامبر گرامی اسلامی(ص) به جانشینی و خلافت‏خود می‏باشد و موضوع آیه مزبور ولایت و معرفی حافظ و نگهبان دین است که دین از مرحله نگهبان و حافظ شخصی - یعنی، پیامبر گرامی اسلام(ص) - به مرحله نگهبان و حافظ نوعی - یعنی، مساله ولایت ائمه اطهار: رسید و در نتیجه، دین اسلام مورد رضایت‏خداوند قرار گرفت و ناامیدی کفار را به دنبال آورد.

در بین عامه نیز روایات فراوانی مشاهده می‏شود که نزول آیه اکمال را روز غدیر خم و نصب امیرالمؤمنین علی‏بن ابی‏طالب‏علیه‏السلام توسط پیامبر گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله به جانشینی و خلافت‏خود و ولایت‏بر مسلمانان می‏داند و روزه گرفتن روز غدیر خم، که از اعیاد بزرگ اسلامی است، نیز از ابوهریره نقل شده است.
1. الحافظ ابونعیم الاصفهانی روی فی کتابه: «ما نزل من القرآن فی علی(ع)» قال:... عن ابی هارون العیدی عن ابی سعید الخدری‏2: «ان النبی(ص) دعا الناس الی علی فی غدیر خم امر بما تحت الشجرة من الشوک فقم و ذلک یوم الخمیس فدعا علیا فاخذ بضبعیه فرفعها حتی نظر الناس الی بیاض ابطی رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله ثم لم یتفرقوا حتی نزلت هذه الایة: "الیوم اکملت لکم دینکم..." الایه، فقال رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و بالولایة لعلی‏علیه‏السلام من بعدی...» فقال حسان:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا (16)
2. ابی‏المؤید موفق بن احمد در کتاب فضائل علی از سید الحفاظ شهرداربن شیرویه ... از ابوهریرة از ابن سعید الخدری مانند روایت اول را نقل کرده است. (17)
3. ابراهیم‏بن محمد الحموبنی از شیخ تاج‏الدین ... از ابی‏هارون العبدی از ابی‏سعید الخدری ... نیز مانند روایت اول را نقل کرده است.
4. ابراهیم‏بن محمد الحموبنی از سیدالحفاط و ابومنصور شهردار بن شیرویه ... از ابی‏هارون العبدی از ابی‏سعید الخدری.. . نیز مثل روایت اول را نقل کرده است. اما در دنباله آن می‏نویسد: هذا حدیث له طرق کثیرة الی ابی سعید سعدبن مالک الخدری الانصاری. (18)
5. عن نزول القرآن فی علی یرفعه الی علی بن عامر عن ابی الحجاف عن الاعمش عن عضة قال: نزلت هذه الایة علی رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله فی علی‏بن ابی‏طالب‏علیه‏السلام "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک" و قد قال الله تعالی: "الیوم اکملت..."» (19)
6. الحافظ ابوبکر الخطیب البغدادی در تاریخش، ج 8، ص 290... از ابی‏هریره از پیامرصلی الله علیه وآله و از احمدبن عبدالله التیری ... از بی‏هریره... و ابن‏مغازلی... از ابی‏هریره... از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده است: «من صام یوم ثمانیة عشر من ذی‏الحجة کتب الله له صیامه ستین شهرا و هو یوم غدیر خم لما اخذ النبی‏صلی الله علیه وآله بیعة علی بن ابی‏طالب و قال: "من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره "فقال عمربن الخطاب: بخ بخ لک یا علی بن ابی‏طالب. اصبحت مولای و مولی‏کل مؤمن ومؤمنة. فانزل الله تعالی "الیوم اکملت ..."» (20)
7. اخرج ابن مردویه و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابی سعید الخدری قال: «لما نصب رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله علیا یوم غدیر خم فنادی له بالولایة هبط جبرئیل بهذه الایة "الیوم اکملت ..."» (21)
8. اخرج ابن مردویه والخطیب و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابی هریرة قال: «لما کان یوم غدیر خم و هو یوم ثمانی عشر من ذی‏الحجة قال النبی‏صلی الله علیه وآله: "من کنت مولاه فعلی مولاه فانزل الله الیوم اکملت ..."» (22)
9. اخرج ابوعبید عن محمدبن کعب القرظی قال: «نزلت‏سورة المائدة علی رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله فی حجة‏الوداع فیما بین مکة و المدینة...» (23)

در میان شیعه روایاتی دیده می‏شود که نزول آیه کریمه اکمال را روز عرفه می‏داند، هرچند شان نزول آیه را همان مساله ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین علی‏بن ابی‏طالب بیان می‏کند:
1. محمدبن یحیی عن احمدبن محمد... عن ابی الجارد عن ابی جعفرصلی الله علیه وآله قال: سمعت ابا جعفر یقول: «فرض الله عزوجل ...» الی قوله «ثم نزلت الولایة و انما اتاه ذلک یوم الجمعة بعرفة انزل الله عز و جل "الیوم اکملت..." و کان کمال الدین بولایة علی‏بن ابی‏طالب‏علیه‏السلام...» (24)
2. عن جعفر بن محمد بن محمد الخزاعی عن ابیه قال: سمعت ابا عبدالله‏علیه‏السلام یقول: «لما نزل رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله عرفات یوم الجمعة اتاه جبرئیل فقال له: یا محمد، ان الله یقرؤک السلام و یقول لک: قل: لا شک الیوم اکملت دینکم بولایة علی بن ابی‏طالب‏علیه‏السلام و اتممت علیکم نعمتی...» (25)
مرحوم علامه طباطبائی درباره این روایات می‏نویسند: از دقت در آیه کریمه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته‏» و احادیثی که ذیل این آیه بیان شده و از بررسی اوضاع اجتماعی اواخر عمر پیامبر گرامی‏صلی الله علیه وآله، به این نتیجه قطعی دست می‏یابیم که آیه ولایت پیش از روز غدیر نازل شده بوده، ولی آن حضرت از اظهار و اعلان آن به دلایلی پرهیز می‏کرده‏اند تا زمانی که آیه‏«یا ایها الرسول بلغ ...» نازل شد. (26)
بنابراین، ممکن است که بیش‏تر سوره مائده و از آن جمله آیه اکمال - که مساله ولایت را بیان می‏کند - روز عرفه نازل شده، ولی حضرت رسول‏صلی الله علیه وآله بیان آن را تا روز غدیر به تاخیر انداخته باشند، هرچند آیه را روز عرفه تلاوت کردند.
پس می‏توان گفت: بین روایات درباره نزول آیه در روز عرفه یا روز غدیر منافاتی نیست; چون به اعتبار نزول ابتدایی، آیه در روز عرفه نازل شده و به اعتبار تلاوت آیه همراه با رساندن و تبلیغ مساله ولایت، در روز غدیر بیان شده است. (27)
مناسب است در این زمینه گفته شود که بین روایات اهل سنت - که دلالت‏بر نزول آیه در روز عرفه دارد - با روایات شیعه - که آیه را در مورد مساله ولایت و جریان غدیر می‏داند - منافاتی نیست.

پی‏نوشت‏ها:

1- نویسنده جامع‏البیان، در ج‏6، ص 52 نوشته است: «بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عند المشرکین.»
2- علامه امینی، الغدیر، ج 1، ص 234
3- سید محمدحسین طباطبائی، المیزان
4- حویزی، نورالثقلین، ج 5، ص 664
5- محمدبن جریر طبری در جامع البیان، ج‏6، ص 51 می‏نویسد: «مکث النبی(ص) بعد ما نزلت هذه الایة احدی و ثمانین لیلة / جلال‏الدین سیوطی،الدرالمنثور، ج‏3،ص‏16/ فخررازی،تفسیرالکبیر، ج‏12، ص‏139/ ابی‏السعود، تفسیرابی‏السعود، ج‏3،ص‏7 / رشید رضا، المنار، ج‏6، ص 154
6- مرحوم علامه امینی نقل کتب تاریخی عامه را ذکر کرده‏اند. ر.ک. به: الغدیر، ج 1، ص 230
7- محمدبن یعقوب کلینی اصول کافی، ج 1، ص‏289، روایت 4 / نورالثقلین، ج 1، ص‏587، روایت 24 / هاشم‏بن سلیمان بحرانی البرهان، ج 1، ص 444، روایت‏16 / محمدباقر مجلسی بحارالانوار، ج‏37، ص‏138، روایت‏29
8- نورالثقلین، روایت‏27، ص 588 / البرهان، ج 1، ص 444، روایت 14 / فضل‏بن حسن طبرسی/ مجمع البیان (رحلی)، ج 2، ص‏159
9- الولایة و الامامة، ص 105 / غایة المرام، ص 338
10- الامامة و الولایة، ص 105 / الغدیر، ج 1، ص 234
11- البرهان، ج 1، ص 435، روایت 2
12- البرهان، ج 1، ص 435
13- البرهان، ج 1، ص 435
14- البرهان، ج 1، ص 435
15- البرهان، ج 1، روایت‏9
16- الغدیر، ج 1، ص 232 / البرهان، ج 1، ص 445، روایت‏9
17- الغدیر، ج 1، ص 235 / غایة‏المرام به نقل از: المیزان، ج 5، ص 192
18- الغدیر، ج 1، ص 235
19- المیزان، ج 5، ص‏193
20- الغدیر، ج 1، ص‏233 / المیزان، ج 5، ص 195
21- الدرالمنثور، ج‏3، ص‏19
22- الدرالمنثور، ج‏3، ص‏19
23- الدرالمنثور، ج‏3، ص‏3
24- نورالثقلین، ج 1، ص 588، روایت‏26
25- البرهان، ج 1، ص 444، روایت 15
26- البرهان، ج 1، ص‏587، حدیث‏26
27- المیزان، ج 5، ص‏196

منبع: فصلنامه معرفت