نویسنده: علی رجب‌لو




 

ظاهراً نخستین آشنایی ایرانیان با افكار سوسیالیستی، به صورت مكتوب، از طریق مقاله‌ای در روزنامه‌ی اختر چاپ استانبول (اسفند 1258) بود كه روزنامه‌ی ایران نیز آن را تجدید چاپ كرد. نشر این افكار بعدها با چاپ مقاله‌هایی درباره‌ی سوسیالیسم در روزنامه‌ی ایران نو، كه ترجمان (ارگان) حزب دموكرات ایران بود، ادامه یافت. (1) زمینه‌ی فكری و سیاسی چپ در ایران اوایل قرن چهاردهم (سال‌های بعد از 1260 شمسی)، ابتدا به صورت هسته‌های مطالعاتی ماركسیستی و سپس در قالب احزاب، سازمان‌ها و گروه‌های چپ (سوسیالیستی و كمونیستی) ظاهر شد. (2) غالب نویسندگان تاریخ جنبش چپ در ایران بر این نكته اتفاق نظر دارند كه ظهور جریان چپ در ایران، به حضور كارگران و مهاجران ایرانی در قفقاز، به ویژه شهر باكو، و شركت آنان در تشكیلات سوسیال دموكرات‌ها بازمی گردد. (3) طبق این نظر، سازمان سوسیال دموكرات ایران (اجتماعیون- عامیون) را سازمان همت (شعبه‌ای از حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه) (4)- كه از آن به جمعیت، كمیته، حزب و باشگاه نیز یاد می‌شود- با كمك بولشویك‌ها به رهبری لنین پی‌ریزی كرد. سازمان همت حلقه‌ی واسط میان كارگران ایرانی مقیم قفقاز و حزب سوسیال دموكرات كارگری روس بود. (5) در نقد این دیدگاه گفته شده است كه شماری از تاریخ نگاران ماركسیست كوشیده‌اند برای جنبش چپ پیشینه‌ی كارگری بسازند و انتقال اندیشه‌ی چپ به ایران را مرهون حمایت سوسیال دموكرات كارگری روسیه (بولشویك) و شخص لنین بدانند، در حالی كه تشكیلات چپ در قفقاز، نظیر همت، جریان‌های روشنفكری ملی یا ماركسیستی ضد حكومت تزار بودند كه در اوایل قرن چهاردهم/ اواخر قرن نوزدهم، گروهی از روشنفكران اصلاح طلب با تمایلات ماركسیستی در باكو آن را بنیان گذاشتند. (6) آنچه این دیدگاه بر آن تأكید می‌ورزد، این است كه جامعه‌ی كارگری ایرانیان مهاجر در موقعیتی نبود كه حزب یا سازمانی تشكیل دهد و در پیدایی جنبش سوسیالیستی و كمونیستی در ایران نقش داشته باشد. (7) بر پایه‌ی داده‌های فعالان جنبش چپ، به نظر می‌رسد این جنبش، روشنفكری-كارگری بوده است كه رهبری آن را روشنفكران و بدنه را كارگران تشكیل می‌دادند. جنبش انقلابی روسیه منشأ فعالیت و شركت صدها هزار تن از ایرانیان مقیم قفقاز در اعتصابات كارگری به رهبری حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه در باكو، تفلیس و باطوم بود. (8) با تشكیل سازمان همت، زمینه‌ی پیدایی و سازمان‌های ایرانیان در قفقاز از جمله حزب سوسیال دموكرات ایران به رهبری نریمان نریمانوف، معلم گرجی، در باكو و به گفته‌ای در تفلیس فراهم شد. این حزب، اجتماعیون-عامیون و مجاهدین نیز نامیده می‌شد. (9) اندكی بعد شعبه هایی از این حزب، مخفیانه در چند شهر ایران تأسیس گردید. در تبریز علی مسیو براساس مرامنامه‌ی اجتماعیون- عامیون، انجمن مخفیِ مركز غیبی را تأسیس كرد. اعضای این مركز، كه «مجاهدان» خوانده می‌شدند، به همراه ایرانیانی كه پس از سال‌ها اقامت در قفقاز به وطن بازگشته و به «مجاهدان قفقازی» معروف بودند، به پیشبرد نهضت مشروطه كمك كردند. (10) فرقه‌ی اجتماعیون-عامیون را در تهران حیدرخان عمواوغلی سازماندهی كرد كه به گفته‌ی خود وی (11) زیر نظر مركز فرقه در قفقاز، فعالیت می‌كرد. به نوشته‌ی آذری (12) اعضای مؤسس آن جمعی از روشنفكران مشروطه خواه مانند سیدجمال الدین واعظ اصفهانی، ملك المتكلمین، قاسم خان صوراسرافیل، محمدعلی تربیت و سلیمان میرزا اسكندری بودند. بدین ترتیب، هسته‌های سوسیال دموكراسی در قالب اجتماعیون-عامیون در ایران تشكیل گردید. (13) با گسترش نهضت مشروطه، زمینه‌ی مناسب برای فعالیت سوسیال دموكرات‌های قفقازی و اعضای فرقه‌ی اجتماعیون-عامیون در شهرهای ایران فراهم شد كه هم زمان تشكیل نخستین اتحادیه‌ی كارگری ایران، زمینه‌ی فعالیت چپ در ایران را مساعد نمود كه با اثرپذیری از برنامه‌های سوسیال دموكرات‌ها، در تعیین اهداف بیانیه‌ی شورای نمایندگان سازمان‌های مجاهدین در 1325 در شهر مشهد، نقش داشتند و مسائلی نظیر حق انتخابات عمومی، انواع آزادی‌ها (از جمله آزادی اعتصاب)، مصادره‌ی زمین‌های شاه، تقسیم زمین‌های خان‌ها بین دهقانان، هشت ساعت كار روزانه، مالیات تصاعدی بر ثروت و آموزش عمومی اجباری، از جمله‌ی این تأثیرپذیری‌ها بود. (14) به گفته‌ی عبدالحسین آگاهی (15)، در نشر افكار ماركسیستی در ایران، حضور گروهی از انقلابیون و رجال سیاسی روسی در ایران مؤثر بوده است.
اورژونیكیدزه (16) از جمله رجال سیاسی و انقلابی روسی بود كه در آذربایجان و گیلان فعالیت داشت و برای نخستین بار با كمك سوسیال دموكرات‌های رشت، اقدام به ترجمه‌ی بیانیه‌ی (مانیفست) حزب كمونیست كرد، هرچند ترجمه‌ی آن به پایان نرسید ولی آغازی برای ترجمه‌ی آثار ماركسیستی به زبان فارسی بود. تا این زمان، فعالیت تشكیلاتی و حزبی جریان چپ در ایران، رسماً وجود نداشت. در سال 1334 یا 1335 ایرانیان مقیم قفقاز، حزب عدالت را كه هسته‌ی اولیه‌ی حزب كمونیست ایران (17) بود، در ناحیه‌ی صابونچی باكو تشكیل دادند به گفته‌ی پیشه‌وری (18)، مؤسسان این حزب كارگری، ایرانیان روشنفكری بودند كه در مدرسه‌ی تمدن ایرانیان فعالیت می‌كردند. آنان متأثر از حزب سوسیال دموكرات روسیه، در پی انتقال جنبش به داخل ایران بودند. تصرف كنسولگری ایران در باكو، كه به فرار محمد ساعد (سركنسول ایران) انجامید، از جمله اقدامات اولیه‌ی حزب عدالت در سال 1336/1918 بود كه بلافاصله پس از آن، غفارزاده در رأس هیئتی برای ملاقات با میرزاكوچك خانِ جنگلی عازم ایران شد، لیكن در رشت به دست مخالفان حزب كشته شد. (19) این حزب الگوی سوسیال دموكراسی اروپایی را برای سازماندهی طبقه‌ی كارگر نفی كرد و الگوی انقلاب اكتبر شوروی بر پایه‌ی یك حزب انقلابی حرفه‌ای را مبنای ایدئولوژی و عمل خود قرار داد. (20) بر پایه‌ی این رویكرد و با هدف تبعیت از انقلابیون حكومت كمونیستی شوروی، سران حزب به جنبش جنگل نزدیك شدند. (21) در سال 1918، سران كمونیست معتقد بودند كه ایران باید متعلق به انقلاب كمونیستی باشد؛ (22) از این رو، به نهضت میرزا كوچك خان جنگلی، به عنوان پلی برای گسترش كمونیسم در ایران، توجه می‌كردند. هم زمان با پیشروی موفقیت آمیز بولشویك‌ها (23) در جمهوری آذربایجان- كه به تشكیل یك جمهوری وابسته به شوروی انجامید و زمینه‌ی ورود ارتش سرخ را به ایران، به بهانه‌ی تعقیب ارتش انگلستان، فراهم نمود- پیوند حزب كمونیست عدالت با میرزاكوچك خان تقویت شد و در آستانه‌ی ورود ارتش سرخ به بندرانزلی در 28 اردیبهشت 1299، تعداد بولشویك‌های ایرانی نهضت جنگل به شش صد تن رسید. (24)گفته می‌شود كه از زمان ورود ارتش سرخ به بندرانزلی، فعالیت واقعی كمونیست‌ها آغاز شد و هدف آنان، تشكیل جمهوری شورایی در گیلان بود. (25)
تا این زمان دو جریان چپ در ایران وجود داشت: سوسیال دموكرات‌ها، كه با تأثیرپذیری از احزاب سوسیال دموكرات اروپایی، به توسعه‌ی سوسیالیسم در حوزه‌ی مدنی و اجتماعی توجه می‌كردند و به كانون های قدرت اروپایی وابستگی سیاسی نداشتند؛ و كمونیست‌ها، كه با تأثیرپذیری از جریان بولشویسم شوروی پدید آمده بودند و الگوی حمایت از طبقه‌ی كارگر را با وابستگی به شوروی پیگیری می‌كردند. این نگاه، كه زمینه‌ی افول سوسیال دموكرات‌ها و تقویت و تثبیت كمونیست‌ها را فراهم كرد، تا زمان فروپاشی سازمان‌های چپ در ایران در سال 1361ش، شبح كمونیسم وابسته به شوروی را بر جریانات چپ ایران گسترانید، ضمن آنكه با طرد سایر طبقات اجتماعی و مبارزه با مذهب، كه حتی با اصول سوسیال دموكراسی مغایرت داشت، عامل اصلی ناكامی كمونیسم در مقاطع مختلف تاریخی ایران شد. استفاده از الگوی بین الملل سوم كمونیستی (كمینترن) (26) برای تحقق دولت سوسیالیستی در ایران، ابتكار عمل اصلی جریان چپ برآمده از حمایت شوروی در ایران محسوب می‌شود. (27) در همین جهت، در سال1299ش/ 1920، لنین با تغییر شعار «پرولتاریای جهان متحد شوید» به شعار جدید «پرولتاریای جهان و خلق‌های ستم دیده متحد شوید»، انقلاب را مبارزه‌ی تمام مستعمرات و كشورهای در بند اسارت امپریالیسم و همه‌ی كشورهای وابسته، بر ضد امپریالیسم بین المللی اعلام نمود. (28) این تصور لنین، فضای مناسبی برای حزب عدالت، جهت همكاری با میرزاكوچك خان فراهم نمود و در كنگره‌ی كما (قصبه ای نزدیك رشت) در سال 1299ش، روش اجتماعیون (سوسیالیست ها) مشی آینده‌ی نهضت جنگل اعلام گردید. (29) این امر سبب بروز و القای خطر كمونیسم برای كشور شد. (30) در تأسیس و تحكیم جایگاه حزب عدالت در گیلان، ورود ارتش سرخ به انزلی نقش مهمی داشت. (31) در پی تشكیل كنگره‌ی حزب عدالت در 2 تیر 1299 در انزلی، حزب عدالت به حزب كمونیست ایران تغییر نام داد و با صدور بیانیه‌ای، وظیفه‌ی حزب كمونیست همكاری با شوروی بر ضدّ سرمایه‌داری جهانی و حكومت شاه قاجار اعلام شد؛ (32) پس از ائتلاف كمونیست‌ها با نهضت جنگل، گسستی به وجود آمد و این ائتلاف به شكست انجامید. (33) سركوب نهضت جنگل در پی تغییر رویكرد دولت شوروی نسبت به حكومت ایران پس از كودتای سوم اسفند 1299 و انعقاد قرارداد 1921، از یك سو عملاً شكست جریان كمونیسم در گیلان و از سوی دیگر همكاری شوروی با رضاشاه محسوب می‌شود. (34) در سال‌های 1300 تا 1307ش، از فعالیت‌های كمونیستی در ایران كاسته شد. از نظر رهبران كمینترن، جنبش‌های ناسیونالیستی عامل ركود فعالیت كمونیسم در میان ملل آسیا بود؛ از این رو، در ششمین كنگره‌ی كمینترن در سال 1307ش/1928، «اتحاد» كمونیزم با اپوزیسیون رفورمیست» نفی و «مبارزه‌ بی‌امان علیه بورژوازی ملی» تصویب شد. (35) هرچند كمونیست‌های ایران در قالب اتحادیه‌های كارگری بر ضد رضاشاه به فعالیت پرداختند، این فعالیت‌ها به شكست انجامید، به گونه‌ای كه در اواخر سال 1310ش، حزب كمونیست ایران از هم پاشید و سران آن زندانی شدند. (36) زمینه ساز این اقدامات و مشروعیت اقدام رضاشاه، تصویب قانون منع فعالیت های اشتراكی در خرداد 1310 بود (37)، ولی در همان زمان، دانشجویان چپ گرا در خارج از ایران، نظیر ایرج اسكندری و مرتضی علوی، بر ضد حكومت رضاشاه فعالیت داشتند. (38) به رغم وجود تنگناهایی برای كمونیست‌ها در ایران، فعالیت دكتر تقی ارانی با انتشار مجله دنیا در سال 1312ش آغاز شد و به شكل گیری محفلی انجامید كه بعدها به گروه پنجاه و سه نفر معروف گردید كه در تاریخ كمونیسم ایران، جایگاه مهمی دارد. (39) گروه پنجاه و سه نفر در سال 1316ش زندانی شدند و تا شهریور 1320 در زندان بودند، پس از اشغال ایران و عزل رضاشاه از سلطنت و فرمان عفو عمومی محمدرضا پهلوی، آزاد شدند و در 7 مهر 1320، بزرگ‌ترین جریان چپ در ایران، یعنی حزب توده ایران (40) را به وجود آوردند. (41)
حزب توده، كه در حاكمیت استبداد و خفقان عصر پهلوی اول و فقدان آزادی و عدالت اجتماعی و خالی بودن زمینه، با اقبال عمومی به ویژه جوانان مواجه شد. (42) در آغاز تحت تأثیر شوروی بود و به تدریج به عامل شوروی در ایران تبدیل شد. (43) وابستگی حزب به شوروی تا حدی بود كه وقتی آوانسیان، نماینده‌ی مجلس شورای ملی و از رهبران حزب، از سیاست شوروی در ایران انتقاد كرد، او را در زمستان 1323 دستگیر و یك ماه در بازداشتگاه حزب نگه داشتند تا او را محرمانه برای محاكمه و مجازات به شوروی بفرستند. (44) در 1323ش، گروهی از سازمان دهندگان قدیم جنبش كارگری، كه با حزب توده ارتباط نزدیك داشتند، اعلام كردند كه چهار فدراسیون كارگری در «شورای متحده‌ی مركزی كارگران و زحمتكشان» ادغام شده است، كه تشكیل این شورا نقش مهمی در گسترش حزب توده داشت. این شورا با شصت اتحادیه‌ی وابسته و حدود صد هزار عضو، نیروی وسیعی به شمار می‌آمد. (45) در مرداد 1325، سه وزیر توده‌ای به كابینه‌ی احمد قوام وارد شدند، كه این امر اوج پیروزی‌های حزب توده به شمار می‌آمد. در آن زمان حزب حدود پنجاه هزار عضو اصلی و جمعاً صد هزار عضو فعال داشت. (46) تشكیل فرقه‌ی دموكرات آذربایجان در سال 1324ش و انحلال آن در سال 1325ش شكستی برای حزب توده محسوب می‌شد. بسیاری از اعضای رهبری حزب توده، كه در غائله‌ی آذربایجان شركت داشتند، مجبور به خروج از ایران شدند. (47) اصلاح طلبانی كه عمدتاً جوان‌ترهای جریان پنجاه و سه نفر بودند، در اواخر 1325ش از رهبری حزب جدا شدند و جریان‌های انشعابی پدید آوردند. (48) از اوایل دهه‌ی 1320ش، حزب توده در دانشگاه‌های كشور، به ویژه دانشگاه تهران، نفوذ كرد، لیكن نفوذ حزب در محافل كارگری بیشتر بود. دانشجویان دانشگاه‌ها با مركزیت دانشگاه تهران، نخستین اتحادیه‌ی دانشجویان چپ را پدید آوردند كه اولین دبیركل آن ضیاء ظریفی، از دانشجویان چپ، بود. (49)جریان چپ دانشجویی ایران تا حد زیادی مستقل از حزب توده و در مقاطع مختلف مبارزه تا انقلاب اسلامی، منتقد آن حزب باقی ماند و حزب توده به نفع خود از جریان این مبارزات دانشجویی سود می‌برد. (50) در سال‌های پس از 1325ش، با توجه به فعالیت افراد شاخصِ جریان ملی در دانشكده‌ی فنی و سایر دانشكده‌های دانشگاه تهران هم زمینه‌ی مساعدی برای مبارزات دانشجویی چپ پدید آمد و هم از آن تأثیر پذیرفت. (51)
افول استالینیسم (52) در سال1332ش/ 1953 و نزدیكی حكومت شوروی به ایران و نیز آغاز جنبش ملی از سال 1328ش/1949، زمینه‌ی تضعیف موقت حزب توده و گرایش آن به سازمان‌های مخفی را فراهم نمود. (53) در 1329ش، حزب زحمتكشان ملت ایران، متشكل از انشعابیون میانه‌روی حزب اعلام موجودیت كرد. این حزب یك جریان چپ میانه‌رو در تاریخ ایران تلقی می‌شد و بسیاری از روشنفكران چپ، كه از حزب توده رویگردان شده بودند، به آن پیوستند. این حزب خود نیز دچار انشعاب شد و سازمان جدیدی به نام نیروی سوم به رهبری خلیل ملكی شكل گرفت كه خواستار «انقلاب دموكراتیك اجتماعی» بود. (54) واقعه‌ی ترور محمدرضا پهلوی در 15 بهمن 1327 سرآغاز دستگیری گسترده اعضای حزب توده بود كه پس از كودتای 28 مرداد 1332، نیز ادامه یافت و با اعدام عده‌ای از سران شاخه‌ی نظامی آن، حزب به شدت سركوب گردید. (55) بهبود مناسبات ایران و شوروی از شهریور 1341 ضربه‌ی دیگری بر جنبش چپ ایران، به ویژه‌ی حزب توده، بود. (56) از اواخر دهه‌ی 1330ش طیف وسیعی از دانشجویان ایرانی خارج از كشور، كه از فعالان حزب توده، نیروی سوم، حزب ایران، جبهه‌ی ملی و پان ایرانیست‌ها بودند، در قالب كنفدراسیون محصلان و دانشجویان ایرانی، در اروپا و امریكا به فعالیت پرداختند و جنبش چپ را در خارج از ایران سازماندهی كردند. (57)
تیرگی روابط احزاب كمونیست جهان با مسكو، به ویژه اختلاف مرامی چین و شوروی، به شكل گیری جریانی در جنبش چپ ایران انجامید كه با پیروی از چین به مخالفت با دیدگاه‌های چپ گرایان متمایل به شوروی برخاست. بدین گونه در اوایل دهه‌ی 1340ش گروهی از اعضای حزب توده انشعاب خود را از موضع طرفداری از شوروی اعلام كردند و با تشكیل «سازمان انقلابی حزب توده ایران»، كه مائوئیست بود، حزب توده را به پیروی از ایدئولوژی غیرانقلابی متهم كردند. بدین ترتیب، با جدایی گروهی از چپ گرایان از جریان چپ هواخواه شوروی، گسستی در جنبش چپ به وجود آمد. (58) در پی این انشعاب، گروه دیگری با طرح همان اتهامات بر ضد حزب توده و از درون سازمان انقلابی حزب توده‌ی ایران، سازمان ماركسیستی- لنینیستی «توفان» ‌را با تمایلات چینی تأسیس كردند و مبارزه با حزب توده، مبارزه‌ی مسلحانه و تشكیل حزب طبقه‌ی كارگر ایران را سرلوحه‌ی فعالیت‌های خود قرار دادند. (59) گفتنی است حزب توده، نیروهای چپ ایران را نمایندگی می‌كرد و به رغم آنكه سازمان‌های متعددی از آن جدا شدند و در جبهه‌ی مخالف آن به فعالیت پرداختند، همه‌ی آنها تحت تأثیر «فرهنگ توده‌ایستی» بودند كه به مجموعه‌ی شاخص‌های بینشی و رفتاری حزب توده اطلاق می‌شد. جنبش چپ ایران موفق نشد پیوندهای خود را با فرهنگ و اندیشه و سیاست حزب قطع كند و همه‌ی جنبش‌های چپ نیمه‌ی دوم قرن بیستم، از جمله جنبش دانشجویان خارج از كشور، تحت تأثیر رفتارهای سیاسی حزب توده بودند. (60)
در فروردین 1345 حزب توده برای در امان ماندن از پیامدهای انشعاب، با شركت در كنگره بیست و سوم حزب كمونیست شوروی (61) در مسكو وابستگی خود به حزب كمونیست شوروی را آشكارا اعلام نمود. (62) از دهه‌ی 1340ش توان حزب توده با نفوذ ساواك رو به تحلیل رفت و به سبب اختلافات درون حزبی به تدریج در حاشیه قرار گرفت. به طور مشخص پس از قیام پانزده خرداد (63) 1342، جنبش چپ، دیگر سازمان یافته نبود. در دهه‌ی 1340ش، هسته‌های ماركسیستی كه متشكل از بقایای حزب توده، مخالفان حزب و گروهی از روشنفكران و دانشجویان مستقل بودند، مبارزات سازمان نیافته‌ای را آغاز كردند. از جمله‌ی این گروه ها، گروه آرمان خلق، گروه پروسه و گروهی كه بعدها گروه فلسطین نامیده شد، بودند ولی مهم‌ترین هسته‌های ماركسیستی دو گروه احمدزاده- پویان و جزنی- ظریفی بودند كه نخستین گام‌های مبارزات چریكی را در ایران برداشتند. این دو گروه پس از عملیات سیاهكل (حمله‌ی گروه جزنی- ظریفی به پاسگاه ژاندارمری سیاهكل در گیلان در بهمن 1349 كه از آن پس گروه جنگل نامیده شد)، سازمان چریك‌های فدایی خلق ایران را پی‌ریزی كردند كه از آن به جنبش نوین كمونیستی ایران یاد می‌شود. (64) با تشكیل سازمان چریك‌های فدایی خلق ایران، كه متأثر از كاستروئیسم (65) بودند و نظریه‌ی چه گوارا را مبنای عمل خود قرار داده بودند، جریان چریكی در ایران شكل گرفت. این جریان موجب شد تا نیروهای چپ خارج از ایران، كه دچار رخوت نسبی شده بودند، فعالیت‌های مبارزاتی خود را از سر گیرند. (66) این اتفاق به جنبش چپ در ایران نیز حیات دوباره‌ای بخشید. به گفته‌ی مازیار بهروز، تحلیل گر جریان چپ در ایران (67)، جنبش مسلحانه یا چریكی پیامد واقعه‌ی 28 مرداد 1332 و قیام پانزده خرداد 1342 بوده است. این دو واقعه نشان داد كه با نظام حاكم نمی‌توان جز با خشونت رفتار كرد.
در دهه‌ی 1350ش تركیب و فعالیت‌های ماركسیست های ایران متحول شد. احزاب سنتی، نظیر حزب توده و گروه‌های مائوئیستی، به حاشیه رفتند و فعالیت‌های آنان به حوزه‌های خارج از ایران محدوده شد و در فاصله‌ی سال‌های 1349 تا 1357ش گروه‌های چریكی ابتكار عمل را به دست گرفتند و بر ضد حكومت پهلوی به فعالیت پرداختند. (68) گفتنی است كه تحت تأثیر این رویكرد چپ گرایان، برخی گروه‌های چریكی مسلمان یا مدعی اعتقاد به اسلام نیز شكل گرفت.
مبارزات مسلحانه‌ی چریك‌ها، به رغم جلب بسیاری از روشنفكران تندرو، به سبب جزم اندیشی و انعطاف ناپذیری و عدم درك واقعیت‌های جامعه، به جنبش مردمی تبدیل نشد. آنها پس از انقلاب اسلامی به گروه معارض جمهوری اسلامی تبدیل شدند. (69)
در آستانه‌ی انقلاب اسلامی، مبارزات جریان چپ در ایران به استحاله و انشعاب انجامید. جریان‌های چپ فعالیت‌های جدیدی را آغاز كردند كه با آرمان‌ها و شرایط اجتماعی-سیاسی و خصلت جدایی ناپذیر اعتقادی و اسلامی این انقلاب در تعارض بود. این امر سبب شد كه به سرعت به سوی رادیكالیزه شدن و رویارویی با انقلاب بروند و در آستانه‌ی فروپاشی یا فرار از ایران قرار گیرند. بقایای جریان چپ در سال های بعد از فروپاشی حزب توده در سال 1361ش و دستگیری و فرار گروه‌های ماركسیست-لنینیست و مائوئیست (نظیر سازمان چریك‌های فدائی خلق و سازمان پیكار)‌ و جریان‌های متأثر از آن (نظیر سازمان مجاهدین خلق ایران) به اروپا و آمریكا و كشورهای همسایه‌ی ایران، به صورت اپوزیسیون درآمدند كه با اتحاد و ائتلاف و انشعابات متعدد و دگرگونی‌های ایدئولوژیك، دچار استحاله‌ی ایدئولوژیك و فرایند مبارزاتی گردیده‌اند. علل متعددی برای ناكامی جنبش چپ در ایران ذكر شده، كه از آن جمله است: وابسته بودن به ایدئولوژی اروپایی و بیگانه بودن با واقعیت جامعه‌ی ایران كه مردم آن به طور عمده گرایش‌های مذهبی دارند؛ حال آنكه آموزه‌های ماركسیستی و كمونیستی، به ویژه در مبانی اعتقادی، مغایر با اصول اسلام است؛‌(70) نبودِ اتحاد میان نیروهای چپ، انقطاع زمانی در فعالیت‌های آنان، عدم حضور یكپارچه و آگاهانه در عرصه‌ی سیاست و تضاد و رویارویی خونین با جمهوری اسلامی (71)؛ و شهری بودن این جنبش. دهقانان ایران فاقد ظرفیت انقلابیِ متناسب با ویژگی‌های جریان چپ بودند لذا جنبش مقاومت شهری نتوانست پایگاهی در میان روستاها داشته باشد و در مواقع سركوب، به روستاها عقب نشینی كند. بالطبع، تمركز جنبش در مراكز شهری، تحت نظر داشتن و سركوب آن را برای حكومت تسهیل می‌كرد. (72) با این همه، جنبش چپ در حوزه‌ی سیاست و فرهنگ تأثیرگذار بوده است. یكی از تأثیرات آن، نظام مند شدن جنبش زنان بود كه از دوره‌ی مشروطه شكل گرفته بود. همین طور نحوه‌ی سازماندهی نوین گروه‌های مختلف، از جمله گروه‌های ملی و مذهبی، متأثر از این جنبش بود. (73)
در حوزه‌ی تاریخ، تفكر چپ به شكل گیری جریانی در تاریخ نگاری انجامید كه از آن به تاریخ نگاری ماركسیستی یاد می‌شود. این جریان، با نگرش متفاوت به تاریخ، ‌بنیان‌های مادی جامعه را اساس تحولات جامعه‌ی ایران در ادوار گوناگون دانسته و به انطباق تاریخ ایران با دیدگاه‌های ماركس و پیروی از مورخان ماركسیست شوروی پرداخته است. برخی از آثاری كه با این نگرش تألیف شده‌اند عبارتند از: بررسی هایی درباره‌ی برخی از جهان بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران، اثر احسان طبری، بی جا، 1348ش؛ از گاتها تا مشروطیت: گزارشی كوتاه از تحولات فكری و اجتماعی در جامعه‌ی فئودالی ایران، اثر محمدرضا فشاهی، تهران 1354ش؛ تكامل فئودالیسم در ایران، تألیف فرهاد نعمانی، تهران1358ش، همچنین این تفكر، نظریه‌ی «استعمار، عامل عقب ماندگی» را كه یكی از جدّی ترین دیدگاه‌ها در بحث توسعه نیافتگی است، حدود نیم قرن پیش وارد حوزه‌ی معرفت سیاسی كرد و عوامل عقب ماندگی ایران را ناشی از ظهور و گسترش پدیده‌ی استعمار و سپس غلبه‌ی سلطه‌ی امپریالیسم دانست. نظریه‌ی امپریالیسم لنین به صورت امری مسلم و جدل ناپذیر در جنبش چپ ایران درآمد. (74) پس از شكل گیری جریان چریكی، حوزه‌ی شعر و ادبیات نیز از این تفكر تأثیر پذیرفت. مبارزه‌ی مسلحانه، كه چریك‌های فدایی خلق در سیاهكل آغازگر آن بودند، مضامین شعر را متحول كرد و یأس و ناامیدی پدید آمده پس از كودتای 28 مرداد از آن رخت بربست. ستایش قهرمانان مبارزه‌ی مسلحانه و توصیف شكنجه‌ها، درون مایه‌ی شعر این دوره بوده و عناصر سازنده‌ی تصاویر شعری آن برگرفته از دریا و موج و توفان و صخره و ستاره‌ی قرمز و تفنگ بوده است. احمد شاملو، خسرو گلسرخی، اسماعیل خویی، سعید سلطانپور و علی میرفطروس از جمله شاعران ستایشگر مبارزه‌ی مسلحانه بودند. (75)

پی‌نوشت‌ها

1. رك. آگاهی، 1974الف، ص 5-6؛ طبری، 1356ش، ص127.
2. احمدی، ص17.
3. برای نمونه رك. كامبخش، ص 13-15؛ الموتی، ص 25، آبراهامیان(Abrahamian)، ص 76-77.
4. Russian Social Democratic Labour Party(PSDRP)
5. آگاهی، 1874الف، ص12؛ كامبخش، ص17.
6. احمدی، ص 12، 18-19؛ نیز رك. شاكری، 1384ش، ص172 به بعد.
7. احمدی، ص 17
8. ابراهیموف، ص41.
9. رواسانی، ص61؛ شاكری، 1384ش، ص180؛ قس ابراهیموف، ص51 كه اجتماعیون -عامیون و مجاهدین را دو تشكیلات جدا از هم دانسته است.
10. كسروی، ص 391، 726؛ رواسانی، ص 64-65.
11. ص70.
12. ص52.
13. بهروز، 1385ش، ص101.
14. الموتی، ص41042؛ شاكری، 1384ش، ص187-188.
15. 1974ب، ص18.
16. Ordzhonikidze.
17. رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل.
18. ص24-26.
19. همان، ص 31-46؛ ذبیح، ص 44-45.
20. بهروز، 1380ش، ص27.
21. رك. شاكری (Chaqueri)، ص 114-116.
22. ادین (Eudin)، و نورث (North)، ص92.
23. رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل.
24. ذبیح، ص 45-46.
25. همان، ص 46.
26. Communist International Third International(Comintern).
27. رك. بهروز، 1380ش، همان جا.
28. مهرگان، ص 23-24.
29. فخرائی، ص52.
30. بهار، ج1، ص 45؛ نیز رك. اعظام قدسی، ج1، ص 502-503.
31. رواسانی، ص 133.
32. همان، ص 135، 141، استاد تاریخی جنبش كارگری سوسیال دموكراسی و كمونیستی ایران، ج1، ص70؛ ایوانوف (Mikhail Sergeevich Ivanov)، ص40.
33. برای شكست ائتلاف نهضت جنگل با حزب كمونیست و ناكامی حزب در اشاعه‌ی مرام كمونیستی رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل «نهضت جنگل».
34. رك. فخرائی، ص 356-373؛ ذبیح، ص 104؛ طبری، 1367ش، ص 18-19.
35. ذبیح، ص 101-103.
36. رك. آوانسیان، ص 134-140؛ كامبخش، ص37؛ ذبیح، ص 118؛ اسناد تاریخی جنبش كارگری سوسیال دموكراسی و كمونیستی ایران، ج6، ص 147-148.
37. آوانسیان، ص140؛ كامبخش، همانجا.
38. رك. اسكندری، ص 76 به بعد.
39. رك. خامه ای، ص73.
40. رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل.
41. رك. خامه ای، ص 245-251؛ اسكندری، ص297-315.
42. بازرگان، ج1، ص 243، 249.
43. گذشته، چراغ راه آینده است، ص 143؛ بهروز، 1385ش، ص 134.
44. خامه ای، ص337-339.
45. آبراهامیان، ص292.
46. همان، ص 303.
47. كیانوری، ص131، 145-146.
48. رك. طبری، 1367ش، ص 78-82؛ آبراهامیان، ص 306-311.
49. ابوالحسن ضیاء ظریفی، مصاحبه‌ی مورخ مرداد 1385؛ بازرگان، ج1، ص246.
50. همان مصاحبه.
51. همان مصاحبه.
52. Stalinism.
53. ذبیح، ص 281-282.
54. كیانوری، ص 227-228؛ ذبیح، ص 286، آبراهامیان، ص277؛ نیز رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل «حزب زحمتكشان ملت ایران».
55. رك. نجاتی، ج1، ص 324-325؛ جزنی، بخش2، فصل 1، ص 70-72.
56. رك. چپ در ایران به روایت اسناد ساواك، كتاب8، ص1-52.
57. خانبابا تهرانی، ص254 به بعد.
58. همان، ص 120-122، 130؛ كشكولی، ص32؛ ذبیح، ص379-380
59. خانبابا تهرانی، ص 130، 165؛ لاشائی، ص77.
60. ماسالی، ص 82-83؛ متین، ص46.
61. 23rd Congress of the Communist Party of the Soviet Union.
62. ذبیح، ص 381؛ برای آگاهی بیشتر رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل «حزب توده‌ی ایران».
63. رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل.
64. جزنی، بخش2، فصل1، ص165-171؛ نجاتی، ج1، ص 380-392؛ بهروز، 1380ش، ص86-99؛ همو، 1385ش، ص 160-161.
65. Castraism.
66. خانبابا تهرانی، ص171-174؛ خسرو پارسا، مصاحبه‌ی مورخ مرداد 1386.
67. 1385ش، ص144.
68. همو، 1380ش، ص103-104.
69. همان، ص 130-131.
70. طبری، 1367ش، ص 20.
71. خانبابا تهرانی، ص 333-334، 343، 367-368.
72. بهروز، 1380ش، ص235-236.
73. همو، 1385ش، ص160.
74. زیباكلام، ص111؛ علمداری، ص34-35.
75. شفیعی كدكنی، ص87-90.

منابع :
علی آذری، قیام كلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان، تهران 1344ش.
عبدالحسین آگاهی، «پیرامون قدیم ترین سند چاپی از تاریخ سوسیالیسم در ایران»، در اسناد تاریخی جنبش كارگری سوسیال دموكراسی و كمونیستی ایران، ج1، فلورانس 1974الف، چاپ افست تهران: علم، [بی‌تا].
__، «دوران اولیه‌ی نفوذ اندیشه‌های ماركسیستی در ایران»، در همان، 1974ب.
اردشیر آوانسیان، «خاطراتی از حزب كمونیست ایران»، در همان.
تقی ابوالقاسم اوغلی ابراهیموف (شاهین)، پیدایش حزب كمونیست ایران، ترجه‌ی ر. رادنیا، [بی‌جا]، نشر گونش، [بی‌تا].
حمید احمدی، نگاهی به تاریخچه‌ی حزب عدالت، برلین 1994.
ایرج اسكندری، خاطرات سیاسی، به كوشش علی دهباشی، تهران، 1368ش.
اسناد تاریخی جنبش كارگری سوسیال دموكراسی و كمونیستی ایران، ج1، فلورانس 1974، چاپ افست تهران: علم، [بی‌تا]، ج2 [فلورانس؟ 1976]، چاپ افست، تهران: علم، 1358ش.
حسن اعظام قدسی، خاطرات من، یا، روشن شدن تاریخ صد ساله، تهران، 1349ش.
ضیاء الدین الموتی، فصولی از تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران، جنبشهای چپ، تهران، 1370ش.
میخائیل سرگی یویچ ایوانوف، تاریخ نوین ایران، ترجمه‌ی هوشنگ تیزابی و حسن قائم پناه، استكهلم 1356ش.
مهدی بازرگان، خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، گفتگو با غلامرضا نجاتی، تهران، 1375-1377ش.
محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، 1323-1363ش.
مازیار بهروز، تأملاتی پیرامون تاریخ شورشیان آرمانخواه در ایران، مجموعه‌ی مقالات و مصاحبه‌ها، تهران، 1385ش.
__، شورشیان آرمانخواه، ناكامی چپ در ایران، ترجمه‌ی مهدی پرتوی، تهران، 1380ش.
جعفر پیشه‌وری، تاریخچه‌‌ی حزب عدالت، تهران، 1359ش.
بیژن جزنی، طرح جامعه شناسی و مبانی استراتژی جنبش انقلابی خلق ایران، بخش2: تاریخ سی ساله‌ی سیاسی، فصل1، [تهران] 1357ش.
چپ در ایران به روایت اسناد ساواك، كتاب8: روابط ایران و شوروی، تهران: وزارت اطلاعات، مركز بررسی اسناد تاریخی، 1381ش.
حیدرخان عمواوغلی، «[احوال] حیدرخان عمو اوغلی»، یادگار، سال 3، ش 5 (دی 1325).
انور خامه ای، خاطرات سیاسی، تهران، 1372ش.
مهدی خانبابا تهرانی، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران [گفتگوكننده]، حمید شوكت، تهران، 1380ش.
دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عامل، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1375ش.
سپهر ذبیح، تاریخ جنبش كمونیستی در ایران، ترجمه‌ی محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، 1378ش.
شاپور رواسانی، نهضت میرزا كوچك خان جنگلی و اولین جمهوری شورایی در ایران، [تهران] 1368ش.
صادق زیباكلام، سنت و مدرنیته: ریشه یابی علل ناكامی اصلاحات و نوسازی سیاسی در ایران عصر قاجار، تهران، 1377ش.
خسرو شاكری، پیشینه‌های اقتصادی- اجتماعی جنبش مشروطیت و انكشاف سوسیال دموكراسی در آن عهد، تهران، 1384ش.
محمدرضا شفیعی كدكنی، ادوار شعر فارسی، از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران، 1359ش.
احسان طبری، جامعه‌ی ایران در دوران رضاشاه، استكهلم 1356ش.
__، كژراهه: خاطراتی از تاریخ حزب توده، تهران، 1367ش.
كاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟ تهران، 1380ش.
ابراهیم فخرائی، سردار جنگل میرزا كوچك خان، تهران، 1366ش.
عبدالصمد كامبخش، شمه‌ای درباره‌ی تاریخ جنبش كارگری ایران: سوسیال دموكراسی انقلابی، حزب كمونیست ایران، حزب توده‌ی ایران، تهران، 1360ش.
احمد كسروی، تاریخ مشروطه‌ی ایران، تهران، 1381ش.
ایرج كشكولی، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، [گفتگوكننده] حمید شوكت، تهران، 1380ش.
نورالدین كیانوری، خاطرات نورالدین كیانوری، تهران، 1372ش.
گذشته، چراغ راه آینده است، [تهران]، جامی، [؟1355ش].
كورش لاشائی، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، [گفتگوكننده]: حمید شوكت، تهران، 1381ش.
حسن ماسالی، سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن، [بی‌جا، 1381ش].
افشین متین، كنفدراسیون تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از كشور 1332-57 ترجمه‌ی ارسطو آذری، تهران، 1378ش.
حیدر مهرگان، اكتبر و ضد اكتبر: نقد و نظری بر دیدگاه‌های چپ گراها و چپ نماها درباره‌ی دوران تاریخی و راه رشد غیر سرمایه‌داری، [تهران]، 1360ش.
غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله‌ی ایران از كودتا تا انقلاب، تهران، 1371ش.
Ervand Abrahamian,Iran between two revolutions,Princeton,N. J. 1983. Cosroe Chaqueri,The Soviet Socialist Rebulic of Iran:1920-1921,Pittsburgh 1995
Xenia Joukoff Eudin and Robert C. North,Soviet Russia and the East 1920-1927,Stanford,Calif 1964.

منبع مقاله :
رحیم رئیس نیا و. . . [دیگران]؛ (1389)، چپ و چپ‌گرایی در جهان اسلام، تهران: نشر كتاب مرجع، چاپ اول