چپ گرایی در آسیای مركزی
در اوایل سدهی چهاردهم/ بیستم نفوذ اندیشههای چپ در آسیای مركزی آغاز شد. وجود تعدادی از فعالان سوسیال دموكرات در میان تبعیدیان سیاسی كه به آسیای مركزی فرستاده میشدند، در اشاعه و گسترش اندیشههای سوسیال دموكرات تأثیر داشت. (1) آنان از بدو ورود با طبقهی كارگر، به ویژه كارگران راه آهن، در تماس بودند. (2) این كارگران در فعالیتهای انقلابی در آسیای مركزی نقش چشمگیری داشتند و ایستگاههای راه آهن از مراكز اصلی فعالیت انقلابیان به شمار میرفت. آنان در 1323/ 1905 اتحادیهی كاركنان راه آهن را تأسیس كردند. (3) حضور پزشكان و آموزگاران و مهندسان روسی در آسیای مركزی، نیز در آشنایی افراد بومی با افكار اجتماعی جدید مؤثر بود. (4)
نخستین گروههای سوسیال دموكرات آسیای مركزی از 1320-1332/ 1902-1904 تشكیل شدند. (5) در 1904، فعالیت سوسیال دموكراتها در قیزیل آرواد (آروات) و عشق آباد آغاز شد. آنان نخستین كمیتههای احزاب سوسیال دموكرات را تشكیل دادند. (6)
كمیتهی حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه در عشق آباد، نخستین چاپخانهی مخفی در آسیای مركزی را تأسیس كرد. (7) كمیتهها دستورالعملهای ایسكرا (8) (ترجمان حزب سوسیال دموكرات كارگران روسیه) را به كار بستند و در 1906 نشریهی مولوت را منتشر كردند. (9)
سوسیال دموكراتها همچنین به برگزاری نشست، اعتصاب و ترور میپرداختند. (10) بر پایهی گزارش محرمانهی حاكم ایالت «پترووی» (در ماورای خزر)، افزون بر عشق آباد و قیزیل آروات، در كراسنوودسك مرو هم سوسیال دموكراتها محفل هایی داشتند. در این گزارش به گسترش نیافتن آموزش سوسیال دموكراتها در میان كارگران و نبود مبلّغان هم اشاره شده است. (11) در شمال تاجیكستان نیز در فاصلهی 1323-1325/ 1905تا 1907، نخستین گروههای سوسیال دموكرات شكل گرفتند (12) و در بهار 1905 گروه سوسیال دموكرات خجند تأسیس شد. (13) در اوش (منطقهای در قرقیزستان) نیز نخستین گروههای سوسیال دموكرات، تحت تأثیر انقلاب 1905 به وجود آمدند. (14) گروههای سوسیال دموكرات، آسیای مركزی، روزنامههای رابوچی (15)، روسكی تركستان (16) و سمرقند را منتشر میكردند كه در آنها بر ضد حكومت تزار افشاگری میشد. (17) این نشریات- كه به نشریات لنینی معروف بودند- به اتحاد سازمانهای سوسیال دموكرات در آستانهی انقلاب 1905 كمك زیادی كردند. (18)
اساساً تعیین دقیق میزان گسترش سوسیالیسم در میان مسلمانان روسیه تا 1335/ 1917 ممكن نیست. (19) بخش اعظم جمعیت آسیای مركزی هنوز دارای نهادهای سنتی، نظام زمین داری و محاكم ویژهی شرعی بود (20)، كه به معنای رشد نیافتن طبقهی كارگر (پرولتاریای صنعتی) در آسیای مركزی است. به سبب سلطهی مناسبات تولیدی ماقبل سرمایه داری و شمار اندك پرولتاریا در آسیای مركزی، آنان در انقلاب 1905 نقش مؤثری نداشتند. (21)
گسترش و نفوذ اندیشههای سوسیال دموكرات در تمام نقاط آسیای مركزی یكسان نبوده است. مثلاً، در قزاقستان كه بخش وسیعی از اراضی آسیای مركزی را شامل میشود، سوسیال دموكراتها تا 1338/ 1920 تشكیلات حزبی نداشتند (22) و این حاكی از آشنایی دیرهنگام این منطقه با اندیشههای سوسیال دموكرات، در مقایسه با سایر مناطق بوده است.
در گسترش و پشتیبانی از جریانهای نوپای سوسیال دموكرات آسیای مركزی، كمیتهی بولشویكی در باكو نقش رهبری داشت. (23) كمیتهی باكو با اعزام اعضا و نیز ارسال اعلامیه و شب نامه، نیازهای آنان را تأمین میكرد (24) و به عنوان مركز تبلیغات سیاسی با مراكز بولشویكی در آسیای میانه ارتباط داشت. (25)
در 1323/1905، انقلاب بورژوا- دموكراتیك سراسر روسیه، از جمله آسیای مركزی، را فراگرفت. این انقلاب در تاریخ روسیه، واقعهای مهم و زمینه ساز انقلاب 1917 بوده است. (26)
در بهار 1905، در پی گسترش جنبش سوسیال دموكرات در آسیای مركزی، كارگران راه آهن و دهقانان اعتصاب كردند و تظاهرات، تاشكند و سمرقند و عشق آباد را فراگرفت (27) و در دیگر مناطق تركمن نشین نیز اعتصابها و ناآرامیهایی به وجود آمد. (28) به منظور وحدت عمل سازمانهای حزبی در آسیای مركزی، در 1324/ فوریهی 1906 اولین اجلاس سوسیال دموكراسی آسیای مركزی و در سپتامبر همان سال دومین اجلاس آن برگزار شد. در مه 1906، كارگران كارخانههای تعمیر راه آهن در تاشكند با هدایت و رهبری بولشویكها (29) اعتصاب كردند. (30) تا اواخر 1324/ 1906 مخالفت در آسیای مركزی ادامه یافت. (31) انقلاب 1905-1907، ارتباط بین كارگران- كه بیشتر آنان روس بودند- و دهقانان محلی را تقویت نمود. (32) در حالی كه برخی از نویسندگان از نقش مردم در اعتراضها و فعالیتهای ضد حكومت تزار گزارش دادهاند، (33) برخی دیگر نقشی برای مردم بومی آسیای مركزی قائل نیستند (34) یا نقش آنان را ناچیز شمرده اند (35)ولی به گفتهی غفوروف (36)، شمار اندك پرولتاریا در آسیای مركزی نمیتوانست در انقلاب 1323/ 1905 نقش اساسی داشته باشد و كارگران روس در این میان نقش فعالی در آسیای مركزی داشته اند و این تأییدی است بر اینكه مسلمانان در این واقعه نقش ثانوی داشتهاند. (37) در آستانهی جنگ جهانی اول، سوسیال دموكراتها بار دیگر فعالیت خود را از سر گرفتند (38). در 1334/ 1916 اقدام دولت تزاری در فراخواندن مسلمانان آسیای مركزی به واحدهای كار، كه تا آن زمان سابقه نداشت، سبب شورش بزرگی گردید كه به شكست انجامید. (39)
با فروپاشی نظام تزاری و قدرت گیری بولشویكها در روسیه، گروهی از مسلمانان آسیای مركزی (چون بخاراییان جوان، خیوه ایهای جوان و اعضای حزب آلاش اورادی قزاق) به بولشویكها پیوستند. (40)
آسیای مركزی از نخستین نقاطی بود كه بولشویكها در 1336/ 1918 تصرف كردند. (41) آنان با ادغام آسیای مركزی در كشور جدید شوروی، بر مساوات و حاكمیت ملیتهای مقیم روسیه تأكید كردند و آنان را در تشكیل حكومت مستقل محق دانستند. (42) این برخورد عامل مهمی در افزایش نفوذ كمونیسم در میان مردم آسیای مركزی بود. با شعارها و وعدههای لنین در اعطای حق جدایی به مسلمانان، نهضتهای ملی مسلمان انقلاب اكتبر را گامی مؤثر در رهایی از ستم غربیها و روسها تلقی میكردند. (43) افزون بر آن، نگرانی ملی گرایان آسیای مركزی از تسلط نیروهای واپس گرای خودی آنان را وادار كرد سرنوشت خود را در پیوند با بولشویكها جستجو كنند (44)، اگرچه لنین و استالین، ناسیونالیسم محلی، پان تركیسم و پان اسلامیسم را مانع توسعهی كمونیسم در شرق میدانستند. (45)
در 1337/ 1919، حزب كمونیست بخارا (46) در تاشكند تشكیل شد. (47) بخاراییان جوان (48) نیز، كه از انقلاب 1917 استقبال كرده بودند (49)، به همراه برخی از جدیدها (50) با حزب كمونیست بخارا وحدت عمل داشتند. (51) برخلاف حزب كمونیست بخارا كه عمدتاً از كارگران تشكیل شده بود، بخاراییان جوان از روحانیان و روشنفكران بورژوا تركیب شده بود. (52)
حكومت نوپای شوروی از گرایشهای پان اسلامیستی و پان تركیستی بیم داشت. (53)مدتی پس از تشكیل حكومت بولشویكی در 1917، ملی گرایان مسلمان چهارمین همایش خود را در خوقند برگزار نمودند. آنان در روز میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تاشكند تظاهرات كردند و برخی از ضدكمونیست ها نیز در آن شركت داشتند. (54) پس از انقلاب، برای مدتی كوتاه ارتش سرخ «مسلمان» و حزب كمونیست «مسلمان» تشكیل شد و كمیساریای مسلمانان (مسكوم) (55) ادارهی امور مسلمانان را برعهده داشت. (56) در 1338/ ژوئن 1920، كمیسیون تركستان كمیتهی اجرایی مركزی سراسر روسیه در قطعنامهای لزوم قطع ارتباط با دموكرات های بخاراییان جوان را اعلام نمود. این اقدام موجب سوق بخاراییان جوان به سوی ضد انقلاب گردید. (57) سرانجام، در 1338/ 1920 بولشویكها بخارا را تصرف كردند. (58) سیاست مسكو در آسیای مركزی با مقاومت شدید روشنفكران تركستان، متشكل از ملی گرایان طرفدار بولشویكها و تندروهای جوانی كه در جنگهای داخلی به حزب كمونیست پیوسته بودند، روبه رو شد. (59) آنان ضمن وفاداری به آمال ملی گرایی و اندیشههای پان تركیستی به كمونیسم روی آوردند و به دنبال نوعی كمونیسم ملی «اسلامی» بودند. (60) در 1300ش/ 1921، روس ها تمام مسئولیتها را از كمونیستهای بومی گرفتند. (61) مسكو در تلاش بود با قدرت تمام بر سرزمینهای آسیای مركزی حكومت كند و وجود آسیای مركزی واحد و منسجم تهدید بالقوهای برای آن بود. (62) بسیاری از مخالفان استالین و سیاستهای شوروی در آسیای مركزی، در 1310ش/ اواسط دههی 1930 به اتهام «خیانت» و «گرایشهای ناسیونالیستی بورژوازی» اعدام شدند. مقاومت در آسیای مركزی ادامه یافت تا اینكه در 1924 استالین منطقه را، براساس گرایشهای ملی تقسیم كرد كه بدین ترتیب پنج جمهوری ازبكستان، تركمنستان، قرقیزستان، قزاقستان و تاجیكستان شكل گرفت (63)، ولی طی این سالها آرامش واقعی در آسیای مركزی برقرار نشد و اخراج و نابودی روشنفكران و بخاراییان جوان از صفوف احزاب كمونیست محلی در میان سالهای 1922 تا 1938 حاكی از آن است كه مردم آسیای مركزی به راحتی تسلیم خواستهای حكومت جدید شدند. (64) شدت عمل بولشویكها و سركوبی جنبشهای ملی و آزادی خواهانه، راه را بر ملی گرایی و آزادی خواهی بست. (65)
پینوشتها
1. رك. كارردانكاس (Carrere d`Encausse)، ص72.
2. همان جا.
3. غفوروف، ج2، ص 1076، 1082، 1085-1086.
4. یازكولیف (Bally Yazkuliyev)، ص23.
5. د. آ، ج7، ص406.
6. سارلی، ج2، ص160؛ د. آ. ج9، ص405؛ قس یازكولیف، ص24 كه نوشته گروه سوسیال دموكرات در 1905 تشكیل شد؛ نیز قس سارلی، ج2، ص 167؛ 1906.
7. یازكولیف، د. آ. ، همان جاها.
8. Iskera.
9. سارلی، ج2، ص161.
10. همان، ج2، ص 161-162.
11. همان، ج2، ص168-169.
12. د. تاجیكی، ج7، ص399.
13. همان، ج2، ص171.
14. د. ازبكستان شوروی، ج14، ص93.
15. Rabuchi.
16. Russki Torkestan.
17. غفوروف، ج2، ص 1076.
18. همان، ج2، ص 1077.
19. رك. بنیگسن (Bennigsen)، و لومرسیه- كلكژه (Lemercier-Quelquejay)، ص52.
20. فریزر (Glenda Fraser)، ص25.
21. غفوروف، ج2، ص 1075-1076.
22. د. آ، ج2، ص 565.
23. همان، ج7، ص406؛ غفوروف، ج2، ص 1076.
24. غفوروف، همان جا.
25. دومون (Paul Dumont)، ص101.
26. لیفشیستس، ص5، 11-12.
27. غفوروف، ج2، ص1078-1080.
28. سارلی، ج2، ص155.
29. رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل.
30. غفوروف، ج2، ص 1085-1090.
31. سارلی، ج2،ص 163.
32. غفوروف، ج2، ص 1091.
33. رك. یازكولیف، ص23؛ غفوروف، ج2، ص1078-1079.
34. رك. كارردانكاس، ص72.
35. رك. بنیگسن و لومرسیه- كلكژه، ص41.
36. ج2، ص1075-1076.
37. بنیگسن و لومرسیه- كلكژه، همان جا.
38. رك. غفوروف، ج2، ص 1107-1108.
39. ریوكین (Rywkin)، ص17.
40. بنیگسن و براكس آپ (Broxup)، ص81.
41. ابوالحسن شیرازی و مجیدی، ص34.
42. سیورس (Sievers)، ص5؛ ابوالحسن شیرازی و مجیدی، ص33.
43. شیخ عطار، ص16.
44. فریزر، ص33.
45. شیخ عطار، ص17.
46. Bukharan Communist Party.
47. نیكولایوا، ص38.
48. رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل.
49. بنیگسن و براكس آپ، همان جا.
50. رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل.
51. د. تاجیكی، ج8، ص422.
52. پرسیتس (Moisei Aronovich Persits)، ص129.
53. سیورس، همان جا.
54. ریوكین، ص22.
55. Muslim Commissariat(Muskom).
56. بنیگسن و براكس آپ، ص37.
57. پرستیس، ص129-130.
58. امیرعالم خان، ص35.
59. بنیگسن و براكس آپ، ص41، 43.
60. بنیگسن، ص95.
61. همان جا.
62. اولكات (Olcott)، ص30.
63. بنیگسن و براكس آپ، ص42-43؛ سیورس، ص5.
64. رك. بنیگسن و براكس آپ، ص85-86.
65. علیمووا و اعظم خواجه یف، ص41.
حبیب الله ابوالحسن شیرازی و محمدرضا مجیدی، سیاست و حكومت در آسیای مركزی، تهران، 1382ش.
امیرعالم خان بن امیر عبدالاحد، خاطرههای امیرعالم خان (تاریخ حزن الملل بخارا)، پیشگفتار و توضیحات از احرار مختاراف، تهران، 1373ش.
آلكساندر بنیگسن، «آسیای میانه در دورهی حكومت روسیه تزاری و شوروی»، در آسیای میانه، مجموعهی مقالات تاریخی، ترجمهی كاوه بیات، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1376ش.
مویسی آرونوویچ پرسیتس، «انترناسیونالیستهای خاور در روسیه و پارهای مسائل جنبش آزادیبخش ملی (1918-ژوییهی 1920)»، در كمینترن و خاور، ویراستار ر. ا. اولیانوفسكی، ترجمهی جلال علوی نیا، تهران: نشر بین الملل، 1360ش.
دانشنامهی جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1375ش.
پل دومون، «باكو: چهارراه انقلاب، 1919-1920»، در قفقاز در تاریخ معاصر، ترجمهی كاوه بیات و بهنام جعفری، تهران: انتشارات پروین، 1371ش.
اراز محمد سارلی، تاریخ تركمنستان، تهران، 1373-1378ش.
علیرضا شیخ عطار، ریشههای رفتار سیاسی در آسیای مركز و قفقاز، تهران، 1371ش.
دلارام علیمووا و اكبر اعظم خواجه یف، «تاریخ نهضت جدید در تركستان: اوایل قرن بیستم»، مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، ش20 (زمستان 1376).
باباجان غفوروف، تاجیكان، دوشنبه 1377ش.
گلندا فریزر، انقلاب و ضد انقلاب در آسیای میانه، شورش باسماچیان، 1917-1933، ترجمهی كاوه بیات، تهران 1385ش.
ل. م. لیفشیستس، 1905 نجی ییل برنجی انقلابدان اوقتیابر انقلابنه قدر، ترجمهی رشید یوسف زاده، باكو، 1926، لاریسا نیكولایوا، تاجیكستان، تحولات سیاسی- اجتماعی در یكصد سال اخیر، تهران، 1380ش.
بالی یازكولیف، تركمنستان، ترجمهی ش. بدیع، مسكو، 1987.
Azarbayjan Sdvet Ensiklopediyasi, Baku 1976-1987.
Alexandre Bennigsen and Marie Broxup, The Islamic threat to the Soviet state, London 1985.
Alexandre Bennigsen and Chantal Lemercier - Quelquejay, Islam in the Soviet Union, London 1967.
Helene Carrere d’Encausse, Islam and the Russian empire: reform and revolution in Central Asia, tr. Quintin Hoare, London 1988. Ensiklopediyayi Savetii Tajik, Dushanbe 1978-1988.
Martha Brill Olcott, "Central Asia: common legacies and conflicts", in Central Asian security: the new interational context, ed. Roy Allison and Lena Jonson, London: Royal Institute of International Affairs,2001. Michael Rywkin, Moscow"s Muslim challenge, London 1982.
Eric W. Sievers, The post-Soviet decline of Central Asia: sustainable development and comprehensive capital, London 2003.
Uzbek Savet Ensiklopediyasi, Tashkent 1971-1980.
منبع مقاله :
رحیم رئیس نیا و. . . [دیگران]؛ (1389)، چپ و چپگرایی در جهان اسلام، تهران: نشر كتاب مرجع، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}