گردآوری: سیّد امیرحسین کامرانی راد

شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اوج

شخصیت امیرالمؤمنین (علیه الصلاة والسلام) ترکیبی از عناصری است که هر کدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد، به زانو در می آورد. زهد امیر المؤمنین (علیه السلام) و بی اعتنایی او نسبت به شهوات زندگی - و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او که بسیاری از بزرگان مسلمین و همه ی شیعه بر آن اتفاق دارند که بعد از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن برخوردار نبوده است، یکی دیگر از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدانهای مختلف- چه میدانهای نظامی، و چه میدانهای اخلاقی و سیاسی- یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار، یکی دیگر از این عناصر است، عدل و دادگری امیر المؤمنین (علیه السلام) که پرچم برافراشته ی شاخصی برای عدل اسلامی است، یکی دیگر از این عناصر است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان – اعم از فقرا، کودکان، غلامان و کنیزان، زنان و از کار افتادگان – یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پیش قدمی آن بزرگوار در همه ی کارهای خیر که انسان در تاریخ زندگی آن حضرت بر خورد می کند، یکی دیگر از این عناصر است. حکمت و فصاحت آن بزرگوار نیز بخشی از این عناصر است. شمارش رئوس این مطالب هم به آسانی ممکن نیست، و درهمه ی اینها درحد اعلاست. (1)
 

الگوی نظامی اسلامی

معنویت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دین و اخلاق و فضیلت او از یک طرف، آن بینش عمیق و شجاعت و فداکاری و عواطف رقیق انسانی در کنار صلابت و استحکام معنوی و روحی از طرف دیگر؛ همه ی اینها ناشی از عصمت است؛ چون خداوند متعال او را به مقام عصمت برگزیده است و گناه و اشتباه در کار او وجود ندارد؛ اگر چنین کسی در رأس جامعه باشد، اوج مطلوب همه ی رسالت هاست؛ این معنای غدیر است. در غدیر چنین کاری اتفاق افتاد... شما می بینید که مدت کوتاه کمتر از پنج سال حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان نمونه و الگو و چیزی که بشریت آن را هرگز فراموش نخواهد کرد در طول قرن ها همچنان می درخشد و باقی مانده است؛ این نتیجه ی درس و معنا و تفسیر واقعه ی غدیر است.
... بزرگترین خطر برای نظام و حکومتی مثل نظام و حکومت ما که با نام اسلام به وجود آمده، این است که ما فراموش کنیم الگوی حکومت ما، امیر المؤمنین (علیه السلام) است؛ به الگوی رایج دنیا و تاریخ نگاه کنیم و خود را با آنها مقایسه کنیم؛ به روش حکومت های منحرفی که درطول تاریخ، روز به روز به بشریت ضربه زده اند نگاه کنیم؛ اگر یک جنبه اززندگی انسان را رونقی بخشیدند، جنبه ی دیگری را دچار ضایعات جبران ناشدنی کردند. همت جمهوری اسلامی باید این باشد که خود را به آن الگویی که در غدیر معرفی شد و در دوران پنج ساله ی حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمونه ی آنها نشان داده شده، نزدیک کند... امروز در جمهوری اسلامی اگر بخواهیم سعادت این کشور تأمین شود و مردم عزیز ایران با توانایی هایی که خدای متعال در جوهر این کشور و این ملت قرار داده، به تمنیات و آرزوهای مشروع خود برسند، باید همان خط را دنبال کنیم و دین و دنیای خود را از روی آن حکومت، الگو بگیریم. (2)
 

جامعه ی علوی

آن روز که در این کشور، ولایت، ولایت آمریکا و صهیونیست ها و اعداء الله بود و نظام اجتماعی، تحت تأثیر افکار و فرهنگ و رفتار و خواست و اراده و عاطفه ی دشمنان خدا قرار داشت، ما چه طور حق داشتیم بگوییم:
«الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین»؟
بله، بخش بزرگی از مردم در دلهای خود، محبت متمسک بودند و به ولایت اعتقاد داشتند؛ اما ولایت بیش از این است. امروز ملت ما می تواند خدا را بر تمسک به ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حمد کند. راه انقلاب ما، راه ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، راه حکومت علوی راه اسلام بوده است. حضرت علی (سلام الله علیه) برترین و بزرگترین پیشاهنگ و منادی و سردار و مجاهد راه اسلام است. او برای اسلام زندگی کرد، برای اسلام شهید شد و نور پرتو مشعل وجود او امروز، درراه اسلام پرتو افشانی کرده است. ما می خواهیم دنیا و نزدگی و نظام ما به گونه ای بشود که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در راه آن مبارزه، زندگی، جهاد و حکومت کرد. ما می خواهیم در نظام ما، عدل اسلامی کامل حکم فرما بشود. هر کسی که دراین نظام زندگی می کند، باید مجاهدت نماید، تا اگر در رأس جامعه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) قرار می داشت، جامعه و نظام مالایق ایشان می بود. ما باید این طور حرکت کنیم. باید کاری کنیم که نظام و کشور و جامعه ی ما، یک جامعه ی علوی بشود. اسم اسلام و اسم ولایت، کافی نیست. به خصوص کسانی که مسوولیتی بر دوش دارند و مأموریتی از نظام الهی و اسلامی برعهده ی آنهاست – چه در دستگاه قضایی، چه در دستگاه اجرایی، چه در دستگاه قانون گذاری، چه در دستگاه انتظامی، و چه در نهادها و دستگاه های مختلف – زبان و بازو و راه و و سبک کار امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) باشد.(3)
 

غدیر و جامعیت اسلام

مسأله ی «غدیر» یک مساله ی تاریخی صرف نیست؛ نشانه ای از جامعیت اسلام است. اگر نبی مکرم – که در طول ده سال، یک جامعه ی بدوی آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدت های عظیمی که آن بزرگوار انجام دادند و به کمک اصحاب با وفایش به یک جامعه ی مترقی اسلامی تبدیل کردند – برای بعد از این ده سال، فکری نکرده بودند و نقشه ای در اختیار امت نگذاشته بودند، این کار ناتمام بود. این که در آیه ی مبارکه ی سوره ی مائده می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» تصریح به همین معناست که این نعمت – نعمت اسلام، نعمت هدایت نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت – آن وقتی تمام می شد که نقشه ی راه برای بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است. این کار را پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر انحام دادند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که از لحاظ شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، چه انقلابی و نظامی، چه شخصیت رفتاری با اقشار مختلف افراد- یک فرد ممتاز و منحصر به فردی بودند، منصوب کردند و مردم را به تبعیت از او موظف کردند. (4)

غدیر، نیازی برای تمام ادوار

یک مطلب راجع به غدیر عرض کنیم. مسأله‌ى غدیر، صرفا یک مسأله‌اى که ما جمع شیعه به آن اعتقاد داریم و یک عده از مسلمان‌ها هم به آن اعتقاد ندارند، این نیست. در نگاه تاریخى به اسلام و در تحلیل تاریخى حوادث صدر اسلام، موضوع غدیر - یعنى نصب جانشین - یک ضرورتى بود که اگر آن‌چنان که تدبیر شده بود - تدبیر رحمانى و الهى، و تدبیر نبوى - عمل مى‌شد، بدون تردید مسیر تاریخ بشر عوض مى‌شد و امروز ما در جایگاه بسیار جلوترى از تاریخ طولانى بشریت قرار داشتیم. این‌که یک مکتب و نظام فراگیر نیازهاى زندگى بشر، به وسیله‌ى پیامبر خاتم در جامعه فرصت پیاده شدن پیدا کند، که این خود یک معجزه‌ى بزرگ بود، که پیغمبر توانست این نظام فکرى و عملى را واقعیت ببخشد و بر روى زمین واقعیت، آن را بنا کند؛ آن هم در دشوارترین جاها. خود این‌که در دشوارترین جاها توانسته این بنا پیاده شود و قرار بگیرد، نشان‌دهنده‌ى این بود که در همه‌ى نقاط زندگى بشر و جغرافیاى انسانى آن روز دنیا و بعد از آن، این بنا قابل تحقق است. این شکل علمى را در مقام عمل، در دشوارترین صورت، پیغمبر توانست تحقق ببخشد. اگر این حادثه اتفاق مى‌افتاد که حفظ و گسترش کمى و گسترش کیفى در این موجود خلق شده‌ى الهى - یعنى جامعه‌ى اسلامى نبوى - مى‌توانست به قدر ده، دوازده نسل، پى‌درپى حراست و حفاظت بشود، آن وقت مسلم بود که این حرکت در طول تاریخ بشر، شکست‌ناپذیر مى‌ماند. معنایش این نبود که بشر، دوران انتظارى نخواهد داشت و خود در طول این دوازده نسل، به نهایت مطلوب خود خواهد رسید. اگر آن‌طورى که پیغمبر معین کرده بود، امیرالمؤمنین، بعد امام حسن، بعد امام حسین، بعد ائمه‌ى دیگر، یکى پس از دیگرى مى‌آمدند، باز به گمان بیشتر، بشر نیاز به یک دوران انتظار داشت تا بتواند آن جامعه‌ى آرمانى را تحقق ببخشد. اما در آن صورت اگر این تعاقب معصومین، این دست‌هاى امین و کارآمد، مى‌توانستند این حادثه‌ى ایجاد شده‌ى در واقعیت را حفظ کنند، آن وقت مسیر بشر، مسیر دیگرى مى‌شد.
امروز بشر عینا همان نیازهایى را دارد که پنج‌هزار سال پیش، این نیازها را داشت؛ نیازهاى اصولى بشر، هیچ تفاوتى نکرده است. آن روز هم بشر از نفوذ قدرت‌هاى ستمگر رنج مى‌برد؛ امروز هم شما - شماها چشمتان باز است - اگر دنیا را از نفوذ قدرت‌هاى ستمگر و ویرانگر نگاه کنید، خواهید دید که بشر دارد رنج مى‌برد. آن روز هم نیاز بزرگ بشر عدالت بود و برترین رنج او بى‌عدالتى؛ امروز هم شما نگاه کنید، در دنیا بزرگترین مشکل بشر، بى‌عدالتى است. خطاست اگر خیال کنیم که این آزادى فردى - که لیبرال دمکراسى غرب به بشر هدیه داده - این نیاز بشر بوده که قبلا نبوده؛ چرا؛ به این شکل‌هایى که امروز آزادى‌هاى فردى هست، در بسیارى از دوره‌هاى تاریخ و در بسیارى از مناطق تاریخ وجود داشته است. همین محدودیت‌هایى که امروز به شکل پنهان اراده‌ى انسان‌ها را به زنجیر مى‌کشند، اینها یک روز به صورت آشکار بوده است. این تور احاطه‌کننده‌ى بر اراده، حرکت و حیات انسان، امروز ریزتر بافته شده، از خیوط و نخ‌هاى باریکترى استفاده شده و با مهارت بیشترى به آب انداخته مى‌شود. آن روز این مهارت‌ها نبود؛ اما آشکارتر و قلدرمآبانه‌تر بود. پس نیازهاى بشر تفاوتى نکرده است. اگر آن دست به دست شدن امانت نبوى و گسترش کمى و کیفى متناسب و درست، انجام مى‌گرفت، امروز بشر این نیازها را گذرانده بود (نیازهاى فراوان دیگرى ممکن بود براى بشر پیش بیاید که امروز ما آن نیازها را حتى نمى‌شناسیم) آن نیازها ممکن بود باشد؛ اما دیگر این‌قدر ابتدایى نبود. امروز ما و جامعه‌ى بشرى، همچنان در دوران نیازهاى ابتدایى بشرى قرار داریم. در دنیا گرسنگى هست، تبعیض هست - کم هم نیست؛ بلکه گسترده است، به یک جا هم تعلق ندارد؛ بلکه همه جا هست - زورگویى هست، ولایت نابحق انسان‌ها بر انسان‌ها هست؛ همان چیزهایى که چهار هزار سال پیش، دو هزار سال پیش به شکل‌هاى دیگرى وجود داشته است. امروز هم بشر گرفتار همین چیزهاست و فقط رنگ‌ها عوض شده است. «غدیر» شروع آن روندى بود که مى‌توانست بشر را از این مرحله خارج کند و به یک مرحله‌ى دیگرى وارد کند. آن وقت نیازهاى لطیف‌تر و برترى، و خواهش‌ها و عشق‌هاى به مراتب بالاترى، چالش اصلى بشر را تشکیل مى‌داد. راه پیشرفت بشر که بسته نیست! ممکن است هزارها سال یا میلیون‌ها سال دیگر بشریت عمر کند؛ هر چه عمر کند، پیوسته پیشرفت خواهد داشت. منتها امروز پایه‌هاى اصلى خراب است؛ این پایه‌ها را پیغمبر اسلام بنیانگزارى کرد و براى حفاظت از آن، مسأله‌ى وصایت و نیابت را قرار داد؛ اما تخلف شد. اگر تخلف نمى‌شد، چیز دیگرى پیش مى‌آمد. «غدیر» این است. در طول دوران دویست‌وپنجاه ساله‌ى زندگى ائمه (علیهم‌السلام) - که عمر دوران ظهور ائمه از بعد از رحلت پیغمبر تا زمان وفات حضرت عسکرى، دویست‌وپنجاه سال است - هر وقت ائمه توانسته‌اند و خودشان را آماده کرده‌اند تا این‌که به همان مسیرى که پیغمبر پیش‌بینى کرده بود، برگردند؛ اما خوب، نشده است دیگر. حالا ماها در این برهه‌ى از زمان، به میدان آمده‌ایم و همتى هست به فضل و توفیق الهى و ان‌شاءالله که به بهترین وجهى ادامه پیدا کند.(5)
 

غدیر، صحنه معرفی تثبیت ارزشها

آنچه که در ماجراى غدیر از دیدگاه مطالعه کنندگانى از قبیل ما مى‏شود فهمید، مضمون این نصب الهى در باب کیفیّت اداره کشور و گزینش انسانهاى صالح براى مسؤولیتهاى بزرگ است. البته کسانى که اهل بینش عالىِ عرفانىِ حق شناسانه هستند و دلشان با منابع نور و معرفت متّصل است، اى بسا حقایق دیگرى را هم در این ماجرا مى‏فهمند. آنچه ما در این ماجرا احساس مى‏کنیم، این است که با نصب امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاة والسّلام در روز غدیر، پیغمبر اکرم صلّى‏اللَّه علیه و آله و سلّم به دستور پروردگار، این حقیقت را از اسلام آشکار کرد که مسؤولیت بزرگِ اداره جامعه در نظام اسلامى، چیزى نیست که نسبت به معیارهاى اسلامى، بشود درباره آن از موردى صرف نظر کرد. در این کار بزگ، صددرصد باید معیارها و ارزشهاى اسلامى در نظر گرفته شود.
بالاتر از امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاةوالسّلام کیست؟ همه خصوصیاتى که از نظر اسلام، ارزش است و البته از نظر عقل سالمِ توأم با انصاف هم، همانها ارزش محسوب مى‏شود، در امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاة والسّلام جمع بود. ایمان او، اخلاص او، فداکارى و ایثار او، تقواى او، جهاد او، سبقت او به اسلام، بى‏اعتنایى او به هر چه غیرِ خدا و هر چه غیرِ از هدف خدایى، بى‏اعتنایى او به زخارف مادّى، بى‏ارزش بودن دنیا درنظر او، علم او، معرفت او و اوج انسانیّت در او از همه ابعاد، خصوصیّاتى است که در زندگى امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاة والسّلام واضح است. ادّعاى این حرفها، مخصوص شیعه هم نیست. همه مسلمین و مورّخین و محدّثینى که درباره امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاة والسّلام خواسته‏اند به انصاف حرف بزنند، همین خصوصیّات و بیش از اینها را بیان کرده‏اند.
پیغمبر اکرم صلّى‏اللَّه علیه و آله و سلّم، در آن روز در مقابل چشم کسانى که این خصوصیّات را در امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاة والسّلام مى‏شناختند، او را به منصب ولایت نصب کرد. معناى این نصب، اهمیت دادن به آن معیارهاست. این همان نکته‏اى است که باید در نظام و جامعه اسلامى، تا قیام قائم مورد نظرِ همه باشد. اگر مسلمین در طول تاریخ نتوانسته‏اند از مواهب اسلامى به طور کامل بهره ببرند، به دلیل نقیصه بزرگِ ناشى از نشناختن معیارها بوده است.
عزیزند. آن کس که در دل خود ایمان دارد و در عمل خود، آنچه را لازمه ایمان است رعایت مى‏کند، حقیقتاً عزیز است. بحمداللَّه، احساس عزّت هم در دل ملت ما هست و این از برکات رعایت همان ارزشهایى است که در غدیر تثبیت شد.(6)
 

غدیر ،امکان ساز استمرار حرکت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)

عید غدیر، عید بسیار بزرگ و خاطره عظیم تاریخى است؛ لیکن در مضمون عید غدیر درسهایى وجود دارد که هرگاه ملت اسلام این درسها را به گوش جان بشنود، حقیقتاً از این روز بهره خواهد برد.
در واقعه غدیر، درسهاى بزرگى وجود دارد: اوّلاً این واقعه جزو وقایع مسلّم تاریخ اسلام است. این‏طور نیست که فقط شیعه حدیث غدیر را نقل کرده باشد. در بین علما و محدّثان اهل سنّت، تعداد بسیارى این حدیث را نقل کرده‏اند و همان‏طور که شیعه این حادثه را بیان کرده است، آنها هم بیان کرده‏اند. فهم علما و دانشمندان - همانند فهم خود حضّار آن حادثه - از این عمل پیغمبر، که دست امیرالمؤمنین را بلند کرد و فرمود:«من کنت مولاه فهذا على مولاه» این‏ بود که پیغمبر، امیرالمؤمنین را براى جانشینىِ خود نصب کرد. نمى‏خواهیم وارد مسأله شیعه و سنّى و اختلافات و درگیریهاى اعتقادى شویم - دنیاى اسلام تا امروز هرچه از دعواى شیعه و سنى کشیده، بس است! - ولى معرفتى که در این کلام عمیق پیغمبر وجود دارد، باید درست فهمیده شود؛ پیغمبر امیرالمؤمنین را منصوب کرد.
پیغمبر براى این مبعوث شده بود که مردم را تعلیم دهد و تزکیه کند؛ «یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم»؛ یا در جاى دیگر «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة». باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‏خاکى و این جامعه بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‏مند شود. هدف همه نبوّتها و بعثتها این است. هرکدام از انبیا به نبوّت مبعوث شدند، این اقدام بزرگِ تعلیم و تربیت را تا آن حدّى که امکانات زمان اجازه مى‏داد، پیش بردند؛ اما دین خاتم و نبىّ خاتم باید این حرکت عظیم الهى را ابدیّت بخشد؛ چون پیغمبرِ دیگرى مبعوث نخواهد شد تا بشر به آن سر منزل نهایى خود در این عالم - که زندگى در کره خاکى و در خانواده بشرى، باید همراه با صلح و صفا و عدالت و با بهره‏مندى از خیرات عالم باشد - نزدیک شود و بالأخره به آن برسد. چگونه مى‏شود بشریت را به آن سرمنزل نهایى نزدیک کرد؟ آن وقتى که این تربیت مستمر باشد. باید تعلیم و تربیت مستمرّى ازموضع حکومت و قدرت سیاسى - آن هم قدرت سیاسىِ کسى مثل پیغمبر؛ یعنى معصوم - این جامعه بشرى را بتدریج پیش ببرد و تربیت کند و ناهنجاریها را در میان آنها کاهش دهد تابشریت بتواند به آن نقطه‏اى که شروع زندگى سعادتمندانه همه انسانهاست - که ما آن دوره را، دوره حضرت ولىّ‏عصر ارواحنافداه مى‏دانیم - برسد. دوره ولىّ‏عصر ارواحنافداه، دوره آغاز زندگى بشر است؛ دوره پایان زندگى بشر نیست. از آن‏جا حیات حقیقى انسان و سعادت حقیقى این خانواده عظیم بشرى تازه شروع خواهد شد و استفاده از برکات این کره خاکى واستعدادها و انرژیهاى نهفته در این فضا، براى انسان - بدون ضرر، بدون خسارت، بدون نابودى و ضایع کردن - ممکن خواهد شد. درست است که امروز بشر از چیزى استفاده مى‏کند، اما به یک چیز دیگر ضرر مى‏زند. امروز نیروى اتم را کشف مى‏کند، اما نیروى اتم را براى نابودى انسان به کار مى‏برد؛ نفت را از اعماق زمین استخراج مى‏کند، اما این نفت درراه تضییع و تخریب محیط زیست انسان به کار مى‏رود؛ کمااین‏که در این صد سال اخیر این‏گونه بوده است. بشر نیروهاى محرّکه و انرژیهاى پنهان و قوّه بخار و سایر نیروها را کشف مى‏کند،اما انسانها را به انواع و اقسام گرفتاریهاى جسمانى از ناحیه این مشکلاتى که زندگى مادّى براى انسانها به وجود مى‏آورد، آلوده مى‏کند. به بشر سرعت و سهولت داده مى‏شود؛ اماخیلى چیزها از او گرفته مى‏شود. از آن طرف هم تخریب ارزشهاى اخلاقى است که امروز انسان دچار آنهاست؛ لیکن در دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه قضیه این‏گونه نیست.
بشر از خیرات عالم، از انرژیهاى پنهان و از نیروهاى نهفته در طبیعت، استفاده بى‏ضرر و بى خسارت مى‏کند؛ استفاده‏اى که مایه رشد و پیشرفت انسان است. همه پیغمبران آمده‏اند تا ما رابه آن نقطه‏اى برسانند که زندگى بشر تازه شروع مى‏شود. پیغمبر خاتم اگر بخواهد انسانها را به مقتضاى دین خاتم به این‏جا برساند، باید چه کار کند؟ باید این تربیتى که او ارزانى انسانها کرده است، مستمر و طولانى باشد و چندین نسل را پى‏درپى شامل شود. خود پیغمبر اکرم که از دنیا خواهد رفت - «انّک میّت و انّهم میّتون» - پس باید کسى را نصب کند که بعد ازخود او دقیقاً همان راه و همان جهت و همان شیوه‏ها را مورداستفاده قرار دهد، و او على‏بن‏ابى‏طالب است. معناى نصب غدیر این است.
اگر آن روز امّت اسلامى، نصب پیغمبر را درست و با معناى حقیقىِ خودش درک مى‏کرد و تحویل مى‏گرفت و دنبال على‏بن‏ابى‏طالب علیه‏السّلام راه مى‏افتاد و این تربیت نبوى استمرارپیدا مى‏کرد و بعد از امیرالمؤمنین هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى بشرى را مثل خودِ پیغمبر، پى‏درپى زیر تربیت الهىِ خویش قرار مى‏دادند، بشریت بسیار زود به آن نقطه‏اىمى‏رسید که هنوز به آن نقطه نرسیده است. علم و فکر بشرى پیشرفت مى‏کرد؛ درجات روحى انسانها بالا مى‏رفت؛ صلح و صفا در بین انسانها برقرار مى‏شد و ظلم و جور و ناامنى وتبعیض و بى‏عدالتى از بین مردم رخت برمى‏بست. این‏که فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏علیها - که در آن زمان عارف‏ترین انسانها به مقام پیغمبر و امیرالمؤمنین بود - فرمود اگر دنبال على راه مى‏افتادید، شما را به چنین سرمنزلى هدایت مى‏کرد و از چنین راهى مى‏برد، به همین خاطر است. ولى بشر زیاد اشتباه مى‏کند.
در تاریخ، اشتباهات بزرگ همیشه سرنوشت انسانها را با مشکلات بزرگ دچار کرده است. ماجراى سیر انسان در دوران نبوت نبىّ خاتم صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله‏وسلّم، ماجراى بسیار پُرحادثه و داستان بسیار مهم و حامل فلسفه بسیار عمیقى است. در سال امیرالمؤمنین - که امسال و سالهاى دیگر هم متعلّق به ایشان است - شایسته است که این فلسفه مورد مدّاقه قرار گیرد. امروز هم بشر باید همان حرکت و تلاش را انجام دهد. جوامع بشرى هرچه با عدالت و معنویت همراه شوند و هرچه انسانها از رذایل اخلاقى، خودخواهیها، بداندیشیها، بددلیها، شهوترانیها و خودپرستیها دور شوند، آن آینده نزدیکتر خواهد شد. بشر در طول تاریخ در کجراهه‏هایى قرار گرفته و به راه افتاده که او را از سرمنزل نهایىِ خودش بسیار دور کرده است.(7)
 

رابطه ی مدیریت جامعه و غدیر

مسأله‌ى غدیر و تعیین امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) به عنوان ولى‌امر امت اسلامى از سوى پیامبر مکرم اسلام (صلّى‌الله‌علیه‌واله‌وسلّم) یک حادثه‌ى بسیار بزرگ و پُرمعناست؛ در حقیقت دخالت نبى مکرم در امر مدیریت جامعه است. معناى این حرکت که در روز هجدهم ذى‌الحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، این است که اسلام به مسأله‌ى مدیریت جامعه به چشم اهمیت نگاه مى‌کند. این‌طور نیست که امر مدیریت در نظام اسلامى و جامعه‌ى اسلامى، رها و بى‌اعتنا باشد. علت هم این است که مدیریت یک جامعه، جزو اثرگذارترین مسائل جامعه است. تعیین امیرالمؤمنین هم - که مظهر تقوا و علم و شجاعت و فداکارى و عدل در میان صحابه‌ى پیغمبر است - ابعاد این مدیریت را روشن مى‌کند. معلوم مى‌شود آنچه از نظر اسلام در باب مدیریت جامعه اهمیت دارد، اینهاست. کسانى که امیرالمؤمنین را به جانشینىِ بلافصل هم قبول ندارند، در علم و زهد و تقوا و شجاعت آن بزرگوار و در فداکارى او براى حق و عدل، تردید ندارند؛ این موردِ اتفاق همه‌ى مسلمین و همه‌ى کسانى است که امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) را مى‌شناسند. این نشان مى‌دهد که جامعه‌ى اسلامى از نظر اسلام و پیغمبر، چه نوع مدیریت و زمامدارى و حکومتى را باید به عنوان هدفِ مطلوب دنبال کند.
مشکل جوامع بشرى هم در مهمترین مقاطع، در همین نقطه بوده است؛ یعنى جوامع بشرى هرگاه از زمامداران باتدبیر و باتقوا و پرهیزگار و شجاع برخوردار بوده‌اند، توانسته‌اند قدمهایى جلو بروند. آن وقتى‌که جوامع دچار مدیرانى شدند که براى آنها پرهیزگارى و پاکدامنى معنا نداشت، ترجیح منافع مردم بر منافع خودشان مطرح نبود، ترس از خدا و محاسبه‌ى الهى برایشان مطرح نبود - انسانهاى ضعیف، انسانهاى دلبسته‌ى به منافع و شهوات شخصى - مشکلات برایشان به‌وجود آمد؛ چه مشکلات مادى و چه مشکلات اخلاقى و معنوى. این‌که مى‌بینید ملل اسلامى و کشورهاى اسلامى در برهه‌یى از تاریخ، مقهور قدرتهاى ظالم و متجاوز شدند، علت همین بود. اگر آن روزى که استعمار و لشکرکشى‌ها و کشورگشایى‌هاى غربى در مناطق اسلامى شروع شد، زمامداران مسلمان از دین، از پاکدامنى، از غیرت و از شجاعت برخوردار بودند، قضیه این‌طور نمى‌شد. اگر پایبند به شهوات و پایبند به تسلط خودشان بر مقام و قدرتِ چند روزه نبودند، موضوع این‌طور نمى‌شد. ضعف مسلمانان و جوامع اسلامى، اغلب ناشى شده است از ضعف مدیران جوامع و زمامداران آنها؛ البته هر دو روى هم اثر مى‌گذارند. مدیریتهاى ناتوان و نااهل، نظام اخلاقى و سیاسى را در جامعه سست مى‌کنند و انسانها را به ضعف مى‌کشانند؛ آن وقت در چنین جامعه‌یى به‌طور طبیعى باز زمامداران از انسانهاى نااهل‌تر و ضعیف‌تر رنج مى‌برند و مبتلاى به آنها مى‌شوند.
امروز وقتى به دنیاى اسلام نگاه مى‌کنید، مى‌بینید که بیدارى مسلمانان در همه‌ى نقاط مسلمان‌نشین عالم و در کشورهاى اسلامى به برکت بیدارى ملت ایران است، و ملت ایران به برکت رهبرى امام بزرگوار - که جان خود را به میدان آورد، سینه‌ى خود را در مقابل تیرهاى دشمن سپر کرد و صادقانه حرف زد و صادقانه عمل کرد - پا در این میدان عظیم گذاشت. دنیایى که مى‌خواهد ملل مسلمان را ذلیل ببیند، ملت ایران به برکت رهبرىِ شجاعانه و مخلصانه‌یى که امام بزرگوار نشان داد، عزت خودشان را بر اینها تحمیل کردند. ولایت امام (رضوان‌اللَّه‌علیه) پرتوى از چشمه‌ى فروزنده‌ى خورشیدىِ غدیر بود؛ لذا توانست این همه آثار را به‌وجود بیاورد، ملت را بیدار کند، ایران را بازسازى معنوى و مادى بکند.(8)
 

معنا و تفسیر واقعه‌ى غدیر

امامت، یعنى همان اوج معناى مطلوب اداره‌ى جامعه در مقابل انواع و اقسام مدیریّتهاى جامعه که از ضعفها و شهوات و نخوت و فزون‌طلبىِ انسانى سرچشمه مى‌گیرد. اسلام شیوه و نسخه‌ى امامت را به بشریّت ارائه مى‌کند؛ یعنى این‌که یک انسان، هم دلش از فیض هدایت الهى سرشار و لبریز باشد، هم معارف دین را بشناسد و بفهمد - یعنى راه را درست تشخیص دهد - هم داراى قدرت عملکرد باشد - که «یا یحیى خذ الکتاب بقوّة» - هم جان و خواست و زندگى شخصى برایش حائز اهمیت نباشد؛ اما جان و زندگى و سعادت انسانها براى او همه چیز باشد؛ که امیرالمؤمنین در کمتر از پنج سال حکومت خود، این را در عمل نشان داد. شما مى‌بینید که مدّت کوتاهِ کمتر از پنج سال حکومت امیرالمؤمنین، به عنوان یک نمونه و الگو و چیزى که بشریّت آن را هرگز فراموش نخواهد کرد، در طول قرنها همچنان مى‌درخشد و باقى مانده است. این نتیجه‌ى درس و معنا و تفسیر واقعه‌ى غدیر است.(9)
 

نصب امیرالمؤمنین، درسی از غدیر

در واقعه‌ى غدیر، درسهاى بزرگى وجود دارد: اوّلاً این واقعه جزو وقایع مسلّم تاریخ اسلام است. این‌طور نیست که فقط شیعه حدیث غدیر را نقل کرده باشد. در بین علما و محدّثان اهل سنّت، تعداد بسیارى این حدیث را نقل کرده‌اند و همان‌طور که شیعه این حادثه را بیان کرده است، آنها هم بیان کرده‌اند. فهم علما و دانشمندان - همانند فهم خود حضّار آن حادثه - از این عمل پیغمبر، که دست امیرالمؤمنین را بلند کرد و فرمود:«من کنت مولاه فهذا على مولاه» این بود که پیغمبر، امیرالمؤمنین را براى جانشینىِ خود نصب کرد. نمى‌خواهیم وارد مسأله‌ى شیعه و سنّى و اختلافات و درگیریهاى اعتقادى شویم - دنیاى اسلام تا امروز هرچه از دعواى شیعه و سنى کشیده، بس است! - ولى معرفتى که در این کلام عمیق پیغمبر وجود دارد، باید درست فهمیده شود؛ پیغمبر امیرالمؤمنین را منصوب کرد.
........اگر آن روز امّت اسلامى، نصب پیغمبر را درست و با معناى حقیقىِ خودش درک مى‌کرد و تحویل مى‌گرفت و دنبال على‌بن‌ابى‌طالب علیه‌السّلام راه مى‌افتاد و این تربیت نبوى استمرار پیدا مى‌کرد و بعد از امیرالمؤمنین هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى بشرى را مثل خودِ پیغمبر، پى‌درپى زیر تربیت الهىِ خویش قرار مى‌دادند، بشریت بسیار زود به آن نقطه‌اى مى‌رسید که هنوز به آن نقطه نرسیده است. علم و فکر بشرى پیشرفت مى‌کرد؛ درجات روحى انسانها بالا مى‌رفت؛ صلح و صفا در بین انسانها برقرار مى‌شد و ظلم و جور و ناامنى و تبعیض و بى‌عدالتى از بین مردم رخت برمى‌بست. این‌که فاطمه‌ى زهرا سلام‌اللَّه‌علیها - که در آن زمان عارف‌ترین انسانها به مقام پیغمبر و امیرالمؤمنین بود - فرمود اگر دنبال على راه مى‌افتادید، شما را به چنین سرمنزلى هدایت مى‌کرد و از چنین راهى مى‌برد، به همین خاطر است. ولى بشر زیاد اشتباه مى‌کند.(10)
 

عید الله الاکبر

غدیر در آثار اسلامى ما به «عید الله اکبر»، «یوم العهد المعهود» و «یوم المیثاق المأخوذ» تعبیر شده است. این تعبیرات که نشان دهنده‌ى تأکید و اهتمامى خاص به این روز شریف است، خصوصیتش در مسأله‌ى ولایت است. آن عاملى که در اسلام ضامن اجراى احکام است، حکومت اسلامى و حاکمیت احکام قرآن است، والّا اگر آحاد مردم، ایمان و عقیده و عمل شخصى داشته باشند، لیکن حاکمیت - چه در مرحله‌ى قانونگذارى و چه در مرحله‌ى اجرا - در دست دیگران باشد، تحقّق اسلام در آن جامعه، به انصاف آن دیگران بستگى دارد. اگر آنها افراد بى‌انصافى بودند، مسلمانان همان وضعى را پیدا مى‌کنند که شما امروز در کوزوو، دیروز در بوسنى و هرزگوین، دیروز و امروز در فلسطین و در جاهاى دیگر شاهدش بوده‌اید و هستید - ما هم در ایرانِ مسلمانِ عریق و عمیق خودمان، سالهاى متمادى همین را مشاهده مى‌کردیم - اما چنانچه حکّام، قدرى با انصاف باشند، اجازه خواهند داد که این مسلمانان به قدر دایره‌ى خانه‌ى خودشان - یا حدّاکثر ارتباطات محلّه‌اى - چیزهایى از اسلام را رعایت کنند؛ ولى اسلام نخواهد بود!
« و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن‌اللَّه»؛ مسأله‌ى حکومت، اساس قضایاى همه‌ى پیغمبران بوده است. حال بعضى کسان دوست دارند که حرفهاى موهوم و رد شده و غلط را در قالبهاى على‌الظّاهر نو بیان کنند! آنها مى‌گویند که اگر دین، حکومت پیدا کند، قداست خود را از دست مى‌دهد! قداست یعنى چه؟ آیا قداست یعنى این‌که کسى یک چیز بى‌خاصیت، یک نام، یا یک حیثیّت اعتبارى و بى‌حقیقت را به خود ببندد؟ این قداست خواهد شد؟! قداستِ حقیقى این است که حقیقتى در میان مردم، بر زندگى و بر روابط مردم، بر امور دنیا و آخرت مردم، اثر خوب بگذارد و زندگى را اصلاح کند. این، دین است؛ اگر دینى توانست این کار را بکند، قداست متعلّق به آن است.
حال به فرض، زید و عمروى که در موضع حکومت در این دین قرار گرفته‌اند، به‌وسیله‌ى عدّه‌اى مورد تهمت، اهانت و دشنام هم قرار بگیرند؛ مانعى ندارد. افراد، انسانها، من و هزاران هزار امثال من، فداى بقاى دین؛ چه اهمیتى دارد؟! دین باید اجرا شود، دین باید تحقّق پیدا کند و این در غدیر، رسماً و به‌عنوان یک حقیقت قانونى در اسلام، مشخص شد. البته از اوّلِ هجرت، پیغمبر اکرم صلى‌اللَّه‌علیه و آله و سلّم حاکم بود؛ اما خیلیها امید بسته بودند که وقتى این شخص که آورنده‌ى اسلام است و این رشته‌اى که افراد و دلها را به هم متّصل کرده است، از میان مردم خارج شد، چیزى باقى نمانَد! با نصب ولى، با نصب حاکم و تعیین کسى که مى‌توانست رشته‌ى این کار شود، جلوِ این پندار در عالم قانونگذارى گرفته شد. اساس قضیه هم این است که قانونى وجود داشته باشد؛ لذا فرمود: «الیوم یَئس الّذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم»؛ از امروز به بعد که ولایت، معیّن و تکلیف حکومت و سرپرستى و اداره و زمامدارى کشور، معلوم شد، دیگر از دشمن خارجى نترسید. «واخشونى»؛ حالا از من بترسید.(11)
 

مفهوم حقیقی غدیر

اگر ما هم بخواهیم حقیقتاً از متمسکین به ولایت امیرالمؤمنین باشیم، باید خودمان و محیط زندگیمان را به عدل نزدیک کنیم. بزرگ‏ترین نمونه این است که هرچه بتوانیم، استقرار عدل کنیم. چون دامنه عدالت نامحدود است.
هرچه بتوانیم عدل را در جامعه بیشتر مستقر کنیم، شباهت ما به امیرالمؤمنین و تمسک ما به ولایت آن بزرگوار بیشتر خواهد شد.
امروز مردم دنیا تشنه عدالت‏اند. این پیام به گوش مردم دنیا هم مى‏رسد. امروز شما در اوضاع دنیا نگاه کنید. با همه پیشرفت علم و با این همه تحقیقات علمى که دانشمندان و علما در مسائل کون و حیات انجام داده‏اند و با این همه اکتشافات و اختراعات و ترقى در علم که محیّرالعقول است، در ناحیه اخلاق، افتخار قدرتهاى برتر امروز دنیا به زورگویى، تجاوز، ظلم و بى‏اعتنایى به آراى انسانهاست. حتى امروز وقاحت به قدرى در میان این قدرتمداران زیاد است که اعتراف هم مى‏کنند و مى‏گویند افکار عمومى مردم دنیا مانعِ حمله ما به عراق نیست، این یعنى یک حرکت صددرصد حیوانى. کسى که در عمل و حرکت خود اخلاق، عدالت، فضیلت و حقوق مردم را درنظر نمى‏گیرد، حیوان است. وگرنه روح انسانى این معیارها و ارزشها را رعایت مى‏کند و زندگى انسانى قائم به این ارزشهاست. عالم و آسمان و زمین قائم به عدالت است؛ «بالعدل قامت السّموات والارض». آن وقت عدالت را این‏طور زیر پا بگذارند! البته‏ قدرتمندان در بلندگوها مى‏گویند و فریاد مى‏زنند و تُنِ صداى آنها فضاى دنیا را پُر مى‏کند، اما حقایق عالم از بین نمى‏رود. حقیقت عالم این است که ظلم نمى‏تواند استقرار پیدا کند و پایدار بماند و پایدار نخواهد ماند. ملتها، انسانها، اراده‏ها، خواستها و قدرت معنویت و فضیلت کار خود را خواهد کرد. امیدواریم خداوند متعال روزى را به بشرِ زمان ما نشان بدهد که رشحه‏اى از عدالت علوى و معنا و مفهوم حقیقى غدیر در دنیاى اسلام و در همه بشریت پرتوافکن باشد و مردم را بهره‏مند کند.(12)
 

پیوند، ارتباط و اتصال، معناى ولایت

دو مطلب در غدیر هست: یکى تعیین امیرالمؤمنین على‌بن‌ابى‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام است و دیگرى آن معیارهایى است که نبى اکرم صلّى‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم در بیان علت و فلسفه‌ى تعیین امیرالمؤمنین در خطبه‌ى غدیر بیان مى‌فرماید. این حرکت بزرگ و تاریخ‌ساز، یعنى نصب امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام متکى به ملاکهایى است و این کار، مفهومى دارد. اگرچه ولایت یک امر سیاسى است، اما همه‌ى مضمون ولایت در سیاست خلاصه نمى‌شود. این ولایت، پرتوى از ولایت ذات مقدّس پروردگار است. این ولایت، ناشى از حضور ولایت الهى در وجود امیرالمؤمنین است، همچنان‌که در وجود پیامبر مکرّم اسلام بود. این ولایت، فرعى از آن اصل و میوه‌اى از آن ریشه است. لذا از آن به «ولایت» تعبیر شده است. ولایت در حقیقت به معناى پیوند، ارتباط و اتصال است. آن کسى که منصوب به این مقام است، برخلاف حکام و فرمانروایان عالم، فقط یک فرمانروا یا یک سلطان و یک حاکم نیست بلکه یک ولى است، به مردم نزدیک است، به آنها پیوسته است و مورد اتکاى دل و جان مردم است.
این معنا در امیرالمؤمنین و در ائمه‌ى معصومین علیهم‌السّلام وجود دارد. بعد از دوران حضور ائمه هم اگر پرتوهاى ضعیفى از این حقیقت در جایى پیدا شود، ولایت در آن‌جا شکل مى‌گیرد. حقیقت و معناى واقعىِ امر این است. لذا نبى‌اکرم در بیان صفات امیرالمؤمنین مى‌فرماید: «اعدلکم فى الرعیة»، او عادل‌ترین شما در بین مردم است. هم عدالت درونى و معنوى و فردى امیرالمؤمنین مراد است و هم عدالت رفتارى و عدالت اجتماعى او. اینها چیزهایى است که در زبان به آسانى مى‌شود بیان کرد، اما در تحقق و تبلور در عمل است که انسان به عظمت این حقیقت و کسانى که تجسم این حقیقت بوده‌اند، پى مى‌برد. عدالت به معناى واقعى کلمه در وجود امیرالمؤمنین، در رفتار او، در تقواى او و در توجه او حضور دارد. در رفتار بیرونى او هم عدالت تجسم پیدا مى‌کند. امروز بعد از گذشت قرنها، اگر بخواهیم عدالت را تعریف کنیم و آن را در ضمن مثال و نمونه بیان کنیم، هیچ مثالى رساتر و گویاتر از رفتار امیرالمؤمنین علیه‌السّلام نمى‌توانیم پیدا کنیم. این است که نبى‌اکرم او را به امر پروردگار و با نصب الهى به مردم معرفى و به مقام ولایت منصوب مى‌کند. این یک حقیقت اسلامى است. این کجا و این‌که کسى معتقد باشد که هر ظالمى با هر شیوه و رفتار بازیگرانه‌اى توانست زمام قدرت را در دست بگیرد، مردم باید از او اطاعت کنند، کجا؟! این اسلام است یا آن؟!(13)
 

قضیه‌ى غدیر، یک قضیه‌ى مسلّم است

در مورد اصل واقعه‌ى غدیر، خوب است همه‌ى افرادى که به مسائل تاریخ اسلام علاقه‌مندند، بدانند که قضیه‌ى غدیر، یک قضیه‌ى مسلّم است. مشکوک نیست؛ فقط شیعیان نیستند که آن را نقل کرده‌اند؛ بلکه محدثّان سنّى - چه در دوره‌هاى گذشته و چه در دوره‌هاى میانى و بعدى - این ماجرا را نقل کرده‌اند؛ یعنى همین ماجرایى که در سفر حجّةالوداع پیامبر اکرم در غدیر خم اتفاق افتاد. از کاروان بزرگ مسلمانان که در این سفر با پیامبر حج گزارده بودند، بعضى جلو رفته بودند. پیامبر پیکهایى را فرستاد تا آنها را به عقب برگردانند و ایستاد تا آنهایى که عقب مانده‌اند، برسند. اجتماع عظیمى در آن‌جا تشکیل شد. بعضى گفته‌اند نود هزار، بعضى گفته‌اند صدهزار و بعضى هم گفته‌اند صدوبیست هزار نفر در آن اجتماع حضور داشتند. در آن هواى گرم، مردم ساکن جزیرةالعرب - که بسیارى از آنها هم اهل بیابانها و روستاها بودند و به گرما عادت داشتند - طاقت نمى‌آوردند روى زمین داغ بایستند. لذا عباهایشان را زیر پاهایشان مى‌گذاشتند تا طاقت بیاورند و بایستند. این نکته در روایت مربوط به اهل سنّت هم آمده است. در چنین شرایطى، پیامبر اکرم از جاى برخاست، امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام را از زمین بلند کرد و جلوِ چشم خلایق نگه داشت و فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه، الّلهم وال من والاه و عاد من عاداه». البته این جملات، قبل و بعد هم دارد؛ اما مهمترین قسمتش این است که پیامبر در این‌جا مسأله‌ى ولایت - یعنى حاکمیت اسلامى - را به طور رسمى و صریح مطرح مى‌کند و امیرالمؤمنین را به عنوان شخص، معیّن و مطرح مى‌نماید. این را همان‌طور که لابد شنیده‌اید و من هم عرض کردم، برادران اهل سنّت ما در کتابهاى معتبر - نه یکى، نه دوتا؛ در دهها کتاب معتبر - نقل کرده‌اند. مرحوم علّامه‌ى امینى اینها را جمع کرده است، و غیر از ایشان هم کتابهاى زیادى در این خصوص نوشته‌اند. بنابراین، این روز، اولاًّ روز ولایت است؛ ثانیاً روز ولایت امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام است.
....در غدیر، مسأله‌ى ولایت، به عنوان یک امر رسمى از سوى پیامبر مطرح شد و امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام به عنوان مصداق آن تعیین گردید؛ که البته تفاصیل زیادى دارد و شما آن را مى‌دانید. و اگر کسانى هم از تفاصیل آن اطّلاعى ندارند - بخصوص جوانان - بهتر این است که در نوشته‌ها و کتابهاى استدلالى و علمى آن را دنبال کنند. کتابهایى هم در این زمینه نوشته شده و مفید است.(14)
 

از برکات غدیر

اگر ملتها، قطع ‌نظر از مذاهب ‌و ادیانی‌که‌ بر آنها حاکم ‌است‌، بخواهند راه‌ سعادت ‌را پیدا کنند، باید به‌ ولایت ‌اسلامی ‌برگردند.
البته ‌این ‌ولایت ‌اسلامی‌ به‌ شکل ‌کامل‌، در یک ‌جامعه‌ی ‌اسلامی ‌عملی ‌است‌؛ چون ‌ولایت ‌بر اساس‌ ارزشهای ‌اسلامی ‌ـ یعنی ‌عدالت ‌اسلامی‌، علم ‌اسلامی‌ و دین ‌اسلامی‌ ـ است‌؛ اما به ‌شکل ‌غیر کامل‌، در همه‌ی ‌ملتها و در میان ‌همه‌ی ‌جوامع ‌عملی ‌است‌. اگر می‌خواهند کسی‌ را به ‌عنوان ‌رهبر و حاکم‌ بر جامعه‌ انتخاب ‌کنند، سراغ ‌آن ‌کسی ‌که ‌سرمایه‌داران ‌معرفی می‌کنند، نروند؛ سراغ ‌پارساترین ‌و پاکترین‌ و بی‌اعتناترین ‌انسانها به ‌دنیا بروند؛ آن‌ کسی‌ که ‌قدرت ‌را سرمایه‌ی ‌شخصی‌ خود به ‌حساب‌ نمی‌آورد و از آن ‌برای ‌سود شخصی‌خویش‌ استفاده ‌نمی‌کند.
این‌، رشحه‌یی ‌از رشحات‌ ولایت ‌در اسلام‌ است ‌و دمکراسیهای ‌جاری ‌عالم ‌از آن ‌بی‌نصیبند. این‌، از برکات ‌اسلام ‌است‌. لذا از اول ‌انقلاب ‌هم ‌همین ‌عنوان ‌ولایت ‌و ولایت ‌فقیه ‌ـ که ‌دو مفهوم‌ است‌؛ یکی‌ خود مفهوم ‌ولایت‌، یکی ‌این ‌که ‌این ‌ولایت ‌متعلق ‌به ‌فقیه ‌و دین ‌شناس ‌و عالم ‌دین ‌است ‌ـ از طرف ‌کسانی ‌که ‌در حقیقت ‌تحمل ‌این ‌بافت ‌ارزشی ‌کامل ‌را نمی‌توانستند و نمی‌توانند بکنند، مورد تعرض ‌شدید قرار گرفت‌. امروز هم‌ همین‌طور است‌. خوشبختانه ‌مردم‌ این ‌راه ‌را شناخته‌اند. این‌، از برکات‌ غدیر و اسلام ‌و زندگی‌ امیرالمؤمنین ‌و نیز حکومت‌ کوتاه ‌آن ‌بزرگوار است‌.(15)

درس فراموش نشدنی غدیر

...... با مطرح کردن امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاةوالسّلام و با نصب آن بزرگواربراى حکومت، معیارها و ارزشهاى حاکمیّت، معلوم شد. پیغمبر، در قضیه غدیر، کسى را در مقابل چشم مسلمانان و دیدگان تاریخ قرار دادند که از ارزشهاى اسلامى، به طور کامل برخوردار بودند. یک انسان مؤمن؛ داراى اعلاى تقوا و پرهیزکارى؛ فداکار در راه دین؛ بى‏رغبت نسبت به مطامع دنیوى؛ تجربه شده و امتحان داده در همه میدانهاى اسلامى: میدانهاى خطر؛ میدانهاى علم و دانش؛ میدان قضاوت و امثال اینها. یعنى با مطرح شدن امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاةوالسّلام به عنوان حاکم و امام و ولىّ اسلامى، همه مسلمانان در طول تاریخ بایدبدانند که حاکم اسلامى، باید فردى در این جهت، با این قواره‏ها و نزدیک به این الگو و نمونه باشد. پس، در جوامع اسلامى، انسانهایى که از آن ارزشها نصیبى ندارند؛ از فهم اسلامى،از عمل اسلامى، از جهاد اسلامى، از انفاقو گذشت، از تواضع و فروتنى در مقابل بندگان خدا و آن خصوصیّاتى که امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام داشتند، بهره‏اى نداشته باشند،شایسته حکومت کردن نیستند. پیغمبر، این معیار را در اختیار مسلمانان گذاشتند. و این، یک درس فراموش نشدنى است.(16)
 

مسولیت مسولان کشور در قبال غدیر

امروز ما - هم مسؤولانمان، هم مردممان - در قبال مسأله‌ى غدیر مسؤولیم. مسؤولان کشور باید سعى کنند اعمال و رفتار و حرکات و سکنات و برنامه‌ریزیهایشان را به گونه‌اى تنظیم کنند که با هدفهاى اسلام - که همان هدفهاى غدیر است - تطبیق کند. اگر چه همه‌ى دنیا، بخصوص کمپانیهاى صهیونیستى و قدرتمندان و زرسالاران عالم، ناراحت شوند و هجمه‌ى تبلیغاتى کنند، باکى نیست. امروز پایه‌ى انقلاب مستحکم است و این توفانها نمى‌تواند این بناى شامخ را متزلزل کند. از چه چیزى مى‌ترسند؟ ملاحظه‌ى چه چیزى را مى‌کنند؟ بعضى کسان در برنامه‌ریزیهایشان، در اجرایشان، در تصمیم‌گیریهایشان، در حرف‌زدنهایشان و در موضعگیریهایشان، دائماً مواظبند که نکند فلان رادیوى گوشه‌ى دنیا - که به فلان دستگاه جاسوسى وابسته است - علیه این صحبت یا علیه این شخص حرفى بزند! خوب؛ بزند.
امروز پیام اسلام، پیام جذّابى است. پیام ما، پیام عدالت است؛ پیام ما، پیام نجات انسانها و نجات جوانهاست. وقتى ما اسم جوان را مى‌آوریم، فقط به جوانهاى جامعه‌ى خودمان نگاه نمى‌کنیم. امروز نسل جوان در دنیا غرق در بدبختى و نابسامانى است. رنجها، فشارهاى روحى و عصبى و ابهام آینده، امروز نسلهاى جوان را در سرتاسر دنیا بر اثر دورى از معنویت، زیر فشار قرار مى‌دهد.
مسؤولان، به نام اسلام، براى اسلام، با پیام اسلام، شجاعانه، قدرتمندانه و بدون ملاحظه‌ى این و آن، هم موضعگیرى کنند، هم حرف بزنند و هم عمل کنند. مردم عزیزمان و بخصوص جوانها هم به برکت غدیر، بدانند این راهى که اسلام و قرآن و خطّ غدیر ترسیم کرده، یک راه روشن است؛ راهى است که با استدلال و فلسفه‌ى مستحکمى ترسیم شده و روندگان بسیار بزرگ و عظیم‌المنزلتى پیدا کرده است. امروز هم خوشبختانه این راه در دنیا مطرح است و دیگر ما در تنهایى و عزلت نیستیم. امروز ما در مرکز و محور توجّه مردم جهان - بخصوص کشورهاى اسلامى - هستیم. راه، راه خوش‌عاقبت و روشنى است؛ با تلاش مسؤولان و با امید و پشتیبانى قشرهاى مختلف مردم بایستى قدم به قدم این راه را طى کنیم و پیش برویم. این راه گرچه کوتاه‌مدت نیست، اما همان راهى است که بالاخره به نجات بشریت منتهى خواهد شد. همان راهى است که ان‌شاءاللَّه زمینه‌هاى ظهور مهدى موعود صلوات‌اللَّه‌علیه‌وعجّل‌اللَّه‌فرجه را فراهم خواهد کرد.(17)
 

ولایت، شاخصه‌ى نظام اجتماعى و سیاسى براى اسلام

روز عید غدیر «عید ولایت» نامیده مى‌شود. نامگذارى درستى است؛ روزى است که مفهوم ولایت اسلامى به وسیله‌ى پیامبر اکرم صلى‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم یک مصداق روشن و عینى پیدا کرد.
براى کسانى که مى‌خواهند از الگوى انسان طراز اسلام، نمونه‌اى ذکر کنند، بهترین نمونه همان کسى است که آن روز نبىّ مکرّم اسلام صلى‌اللَّه علیه و آله و سلّم، او را به الهام الهى و به دستور پروردگار عالم، براى منصب عظیم ولایت، معیّن فرمود. معناى ولایت و مفهوم عظیمى که در روز عید غدیر، مصداق مشخّصى پیدا کرد، یکى از نکات اساسى است که براى جامعه‌ى اسلامى ما و صاحبان فکر، نقطه‌ى حسّاسى است و جا دارد روى آن تأمّل کنند.
وقتى که در نظامى، ولى‌اللَّه - کسى مثل پیغمبر اکرم یا امیرالمؤمنین - در رأس نظام قرار دارد، آن جامعه، جامعه‌ى ولایت است؛ نظام، نظام ولایت است. ولایت، هم صفتى است براى منصبى که نبىّ اکرم و جانشینان او از سوى پروردگار، حائز آن بوده‌اند، هم خصوصیتى است براى آن جامعه‌ى اسلامى که در سایه‌ى آن حکومت، زندگى مى‌کند و از پرتو آن بهره مى‌گیرد. من این نکته را بارها عرض کرده‌ام، امروز هم مى‌خواهم بر روى همان نکته تکیه کنم؛ براى این‌که مسائل زندگى، مسائل سرنوشت‌ساز و وظیفه‌ى مهم ملت اسلام، وابسته به همین نکات اساسى و زیربنایى است.
آن نکته این است که ولایت که عنوان حکومت در اسلام و شاخصه‌ى نظام اجتماعى و سیاسى براى اسلام است، یک معناى دقیق و ظریفى دارد که معناى اصلى ولایت هم همان است و آن عبارت است از پیوستگى، پیوند، درهم‌پیچیدن و در هم تنیدگى. این، معناى ولایت است. چیزى که مفهوم وحدت، دست به دست هم دادن، با هم بودن، با هم حرکت کردن، اتّحاد در هدف، اتّحاد در راه و وحدت در همه‌ى شؤون سیاسى و اجتماعى را براى انسان، تداعى مى‌کند. ولایت، یعنى پیوند. «والذین آمنوا و لم یهاجراو مالکم من ولایتهم من شى‌ء حتى یهاجروا» یعنى این. پیوند افراد جامعه‌ى اسلامى، با هجرت حاصل مى‌شود؛ نه فقط با ایمان. ایمان کافى نیست.
پیوند ولایت که یک پدیده‌ى سیاسى، یک پدیده‌ى اجتماعى و یک حادثه‌ى تعیین کننده براى زندگى است، با تلاش، با حرکت، با هجرت، با در کنار هم بودن و با هم کارکردن حاصل مى‌شود؛ لذاست که در نظام اسلامى، «ولىّ» از مردم جدا نیست. ولایت که معنایش پیوند و پیوستگى و با هم بودن است، یک جا هم به معناى محبّت مى‌آید، یک جا هم به معناى پشتیبانى مى‌آید که همه‌ى اینها در واقع مصادیق به هم‌پیوستگى، وحدت و اتّحاد است، والاّ معناى حقیقى، همان اتّحاد و یگانگى و با هم بودن و براى هم بودن است. معناى ولایت، این است.
اگر با این دید به جامعه‌ى اسلامى نگاه کنید، ابعاد این وحدت اجتماعى و وحدت سیاسى و وحدت معنوى و روحى و وحدت عملى، ابعاد عجیبى مى‌یابد که بسیارى از معارف اسلامى را براى ما معنى مى‌کند. به سمت مرکز عالم وجود حرکت کردن انسان، در جهت ولایت اللَّه حرکت کردن است. همه‌ى ذرّات عالم، خواه و ناخواه در چنبر ولایت الهى، در دایره‌ى ولایت اللَّه قرار دارند و انسانهاى آگاه، مختار، تصمیم گیرنده و داراى حُسن انتخاب، عملاً هم ولایت الهى را برمى‌گزینند و در آن راه حرکت مى‌کنند؛ محبت الهى را کسب مى‌کنند و خود از محبّت پروردگار، پر مى‌شوند.(18)
 

غدیر،عید ولایت و سیاست و دخالت مردم در حکومت

امام راحلِ بزرگوارِ ما، بزرگترین حق را از این ناحیه به گردن امّت اسلامى دارد که آحاد مردم را به مسؤولیت خودشان که دخالت در امر حکومت است، متنبّه و واقف کرد. از این روست که در نظام اسلامى، هر کس متدیّن به عقیده و شریعت اسلامى باشد، در امر حکومت داراى مسؤولیت است. هیچ کس نمى‏تواند خود را از موضوع حکومت کنار بکشد. هیچ کس نمى‏تواند بگوید: «کارى انجام مى‏گیرد؛ به من چه!؟» در موضوع حکومت و مسائل سیاسى و مسائل عمومى جامعه در نظام اسلامى، «به من چه» نداریم! مردم برکنار نیستند. بزرگترین مظهر دخالت مردم در امور حکومت، غدیر است. خودِ غدیر این را به ما آموخت و لذاست که عید غدیر، عید ولایت است، عید سیاست است، عید دخالت مردم در امر حکومت است، عید آحاد ملت و امّت اسلامى است. این عید، مخصوص شیعه هم نیست. جا دارد و حق آن است که همه امّت اسلامى، این روز را براى خودشان عید بدانند. غدیر، عید امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام هم هست و شیعیان آن حضرت، به طور ویژه از این عید استفاده مى‏کنند.(19)
 

غدیر متعلق به همه‌ى دنیاى اسلام

اگرچه ارتباط قلبى ما شیعیان با واقعه‌ى غدیر، ارتباط مستحکم و برجسته‌اى در دنیاى اسلام است، ولى حقیقت این است که مسأله‌ى غدیر در محتوا و روح حقیقى خود فقط متعلق به شیعیان نیست بلکه به همه‌ى دنیاى اسلام تعلق دارد. چون حادثه‌ى غدیر برخاسته از روح و مضمون حقیقى اسلام است. این‌که خداى متعال به پیغمبر اکرم - با آن همه مجاهدتها - حدود هفتاد روز قبل از وفاتش بفرماید که «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»، آنچه را که به تو دستور دادیم، به مردم برسان و اگر نرسانى، رسالت خود را انجام نداده‌اى، نشاندهنده‌ى این است که روح و مضمون حقیقى اسلام در واقعه‌ى غدیر وجود دارد.(20)
 

غدیر مخصوص شیعه نیست

به حادثه‌ى تاریخى و عظیم غدیر که ما امروز آن را عید گرفته‌ایم، نباید فقط به چشم یک خاطره‌ى فرقه‌اى نگاه کرد. غدیر در حقیقتِ معناى خود، مخصوص شیعه نیست. اگرچه شیعیان به میمنت نصب مولاى متّقیان به مقام امامت و ولایت، در این روز عید مى‌گیرند و شکرگزارى مى‌کنند؛ اما در حقیقت، روز غدیر امتداد خطّ همه‌ى رسالتهاى الهى و اوج این خطّ روشن و نورانى در طول تاریخ است. اگر به مضمون رسالتهاى الهى نگاه کنیم، مى‌بینیم که در طول تاریخ نبّوتها و رسالتها، این خطّ روشن دست به دست گشته، تا به نبىّ مکرم خاتم رسیده و در پایان حیات آن بزرگوار، تجسّم و تبلور آن به شکل حادثه‌ى غدیر خود را نشان داده است.(21)
 

غدیر مسأله ا‌ى اسلامى

غدیر یک مسأله‌ى اسلامى است؛ یک مسأله‌ى فقط شیعى نیست. در تاریخ اسلام، پیامبر اکرم یک روز سخنى بر زبان رانده و عملى انجام داده است که این سخن و این عمل، از ابعاد گوناگون داراى درس و معناست. نمى‌شود ما بگوییم که از غدیر و حدیث آن، فقط شیعه استفاده کند؛ اما بقیه‌ى مسلمانان از محتواى بسیار غنى‌اى که در این کلام شریف نبوى وجود دارد و مخصوص یک دوره هم نیست، بهره نبرند. البته چون در قضیه‌ى غدیر، نصب امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام به امامت و ولایت وجود دارد، شیعه دلبستگىِ بیشترى به این روز و این حدیث دارد؛ ولى مضمون حدیث غدیر، فقط مسأله‌ى نصب آن حضرت به خلافت نیست؛ مضامین دیگرى هم دارد که همه‌ى مسلمانان مى‌توانند از آن بهره ببرند.(22)
 

منابع و مأخذ:

1) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حدیث ولایت، ج 7، صص 12 – 11.
2) بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت عید سعید غدیر خم، 12/12/80.
3) رهبر معظم انقلاب اسلامی، حدیث ولایت، ج6، صفحه های 197 تا 201.
4) برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در عید سعید غدیر 18/10/85.
5) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) 29/10/1384
6) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید غدیر خم 1/12/1381
7) فرازی از بیانات مقام معظم رهبرى‏ در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا (ع) در مشهد مقدّس 6/10/1379
8) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم پاکدشت، در سالروز عید سعید غدیر 10/11/1383
9) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع بزرگ زائران حضرت على‌بن‌موسى‌الرضا(ع) در روز عید سعید غدیر خم 12/12/1380
10) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در سالروز عید سعید غدیر خم 24/12/79
11) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی به‌مناسبت عید سعید غدیر 16/01/1378
12) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید غدیر خم 1/12/1381‏
13) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید غدیر خم 01/12/1381
14) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا (ع) در مشهد مقدس 06/01/1379
15) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب ‌در دیدار با مسؤولان ‌و کارگزاران ‌نظام ‌جمهوری ‌اسلامی ‌ایران‌، به مناسبت‌عید سعید غدیر 4/10/1370
16) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلابدر دیدار با مسؤولان ‌و کارگزاران ‌نظام‌ جمهوری‌ اسلامی ‌ایران‌، به مناسبت‌عید سعید غدیر 4/10/1370
17) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در سالروز عید سعید غدیر خم 24/12/1379
18) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید سعید غدیر 27/01/1377
19) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب‏ در دیدار کارگزاران نظام، به مناسبت «عید غدیر»18/2/1375
20) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید غدیر خم 01/12/1381
21) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع بزرگ زائران حضرت على‌بن‌موسى‌الرضا (علیه السلام) در روز عید سعید غدیر خم 12/12/1380
22) فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا (علیه السلام) در مشهد مقدس 06/01/1379