پژوهشى نو درباره خانواده, بلاها, سختيها (قسمت سوم)
پژوهشى نو درباره خانواده, بلاها, سختيها (قسمت سوم)
طليعه
ـ بلا يعنى چه؟
ـ فلسفه وجود بلاها, گرفتاريها و غصه ها چيست؟
و در بخش دوم, به پاسخ اين پرسش كه انواع بلاها و راههاى رهايى از سختيها چيست; پرداختيم و دانستيم كه بلا به معناى آزمايش, نعمت, فتنه و كهنه شدن است و عرصه آن تمامى خوبيها و تلخيهاى زندگى است. به اين حقيقت نيز اشاره اى داشتيم كه دنيا نه منزلگاه بلكه گذرگاهى است كه در لابه لاى لحظه هاى آن بلاها موج مى زند و انتظار زندگانى آرام و بدون هر گونه درد و رنج, آرزويى بيهوده و پوچ است. با تشريح شدايد و غصه ها به اين سخن پرداختيم كه ماهيت مصايب را با يك نگاه كلى نمى توان تحليل كرد و همه را بد و بدى دانست زيرا تنبه و بيدارى, آزمون و امتحان و كسب مقامات الهى و درجات پايدار ابدى نيز آثار زرين بلاهاست. از آن سو پذيرفتيم كه در بازنگرى حوادث, از ((خودمحورى)) بايد پرهيز كرد زيرا ترسيم پديده هاى زندگى بر اساس مصلحت و منفعت يك فرد و يا اقليت جامعه, كارى ناروا خواهد بود كه هيچ يك از ما نيز آن را نمى پذيريم, بدين خاطر در نگاه درست به ماجراها آثار زودگذر دنيوى را نيز نبايد به تنهايى مورد نظر قرار داد زيرا در پاره اى مصايب هيچ نفعى در امروز زندگى ما حاصل نمى شود اما در فرداى حضور نزد خداوند و به ابديت رساندن اعمالمان يكايك نامراديهاى دنيوى به سان كيمياى سعادت در صحيفه صفات و اعمالمان محسوب مى شوند.
فراز بعدى مباحث گذشته را با تشريح فلسفه پديد آمدن بلاها ـ كه دست آورد رفتار, گفتار و پندار انسانهاست, آزمون ايمان و سنجش استقامت و زمينه ساز درجات برتر و نشان محبوبيت و عشق والاست ـ پى گرفتيم و ضمن اشاره به شش ويژگى مثبت از وجود بلاها در زندگى, به انواع آنها اشاره كرديم و در پايان دعا, استغفار و صدقه را سپرهاى دفع بلاها معرفى نموديم.
اينك پرسشهاى بعدى را پى مى گيريم:
فلسفه تفاوت ميزان بلاها و مصايب چيست؟ چگونه است كه دين باوران و خداجويان بيش از ديگران هدف تيرهاى بلا قرار مى گيرند؟
جوهره مصايب و دشواريها, لطف و رحمت الهى است و از آن رو كه جهان آفرينش بر خير استوار است, آنچه آفريده الهى است نيز در خميرمايه خود, خير او نهفته است. رنجها, بلاها و غصه ها جلوه اى از خير بى كران پروردگار مهربان است و آثار پسنديده اى براى بندگان خداوند به همراه دارد. آنان كه از هر تلخى و ناكامى در زندگى به دورند, بى شك از سرچشمه خير فاصله گرفته اند, هستى شان رنگ نيستى يافته, مهر و سپاس ايزدى در جان آنها نمى نشيند و لطف خداوندگار آنان را نمى نوازد و اين همان معناى لعن پروردگار بوده كه دورى از رحمت الهى نام گرفته است.(1) از اين رو امام سجاد عليه السلام فرمود:
((در آن كس كه هرگز بلا نمى بيند, گرفتار نمى شود و غصه اى ندارد, خيرى نهفته نيست.))(2)
و در سخنانى از ديگر معصومان ـ عليهم السلام ـ است كه:
((خداوند پيوند مى گسلد از بنده اى كه نه در مالش براى خدا بهره اى است و نه در پيكرش.))(3)
((دوستدار ما همواره دچار آوارگى است و آزاركش و تنها و كتك خورده و رانده شده و دروغ گفته شده و اندوهگين و گريان و دردمند تا آنگاه كه بميرد و در راه خدا, اين نيز ناچيز است.))(4)
((هر كه ما خاندان پيامبر را دوست دارد, بايد آمادگى رويارويى با بلا را در خويش فراهم آورد)); ((آيا بلا جز براى مومن نگاشته شده است؟))(5)
آنچه معيار تفاوت بلاهاست و از رهنمودهاى معصومان ـ عليهم السلام ـ به خوبى مى توان دريافت ((مقدار ايمان, دلدادگى و باورهاى قلبى افراد)) است, همان گونه كه امام صادق(ع) فرموده است:
((المصأب منح من الله));(6)
مصايب, هديه هاى خداوند هستند
به يقين هر آنچه عبوديت بندگان بيشتر باشد, الطاف و هداياى الهى نيز فراوانتر بر آنان ريزان مى شود. حقيقتى كه امام باقر(ع) بدان اشاره كرده, فرمود:
((خداوند بلندپايه, عنايت خويش به انسان مومن را چنين نشان مى دهد كه بلايى بر او فرود آورد; همچنان كه يك مرد عنايت خود به خانواده اش را چنين بروز مى دهد كه از پس نبود خويش, براى آنان هديه اى مى آورد,(7) خداوند دنيا را از دسترس انسان مومن دور مى سازد, همچنان كه پزشك, انسان بيمار را به پرهيز وامى دارد.))(8)
و رسول خدا ـ درود الهى بر او و خاندان پاكش باد ـ با تعبيرى بسيار زيبا و روح نواز ـ بلاهاى خداوند را براى بندگان دين باور و عقيده مند خويش ((نوبرانه))(9) دانسته كه بزرگ يك خانه براى نشان دادن دوستى خود به اهل خانه تقديم مى كند.
آرى, هر كه در اين بزم مقرب تر است
جام بلا بيشترش مى دهند
مومنان همانند كفه ترازويند; هرچه بر ايمانشان افزوده شود بر بلايشان اضافه مى شود(10) و هرچه محبوبيت شان نزد خداوند افزون شود, باران بلا و آوار سختيها بر آنان بيشتر مى گردد.(11)
با اين فراز, پاسخ پرسش بعدى نيز روشن مى شود كه:
فلسفه فرود بلاها و مصايب بر معصومان(ع) چيست؟ با آنكه انبياى الهى و امامان ـ عليهم السلام ـ نه تنها اهل گناه نبوده, بلكه دچار غفلت نيز نمى شده اند, پس راز تلخيها و سختيهاى زندگى آنان چه نكاتى است؟
با نگاهى به زندگاى رسولانى چون ايوب پيامبر كه در بين انبياى الهى چهره اى شاخص در رنج و بلا بوده است, به خوبى درمى يابيم كه افزون بر ايمان چشمگير ـ كه خود نشان محبوبيت نزد خداوند و راه ريزش بلاهاى الهى است ـ مقام عبوديت, صبر و شكيبايى و استقامت و بازگشت پى در پى به سوى خداوند ـ كه نمودهاى انسان كامل است ـ زمينه ساز پديد آمدن درجات برترى در بين بندگان خوب خدا مى گرديد و افزون بر اين دلايل, مى فهميم كه:
الف ـ آزمون الهى آن قدر وسيع و گسترده است كه حتى انبياى بزرگ و معصومان و پاكان نيز با شديدترين و سخت ترين آزمايشها آزموده مى شوند, زيرا طبيعت زندگى در اين جهان بر اين مبنا نهاده شده و بدون آزمايشهاى سخت و طاقت فرسا, استعدادهاى نهفته انسان شكوفا نمى شود.
ب ـ هنگامى كه هجوم حوادث و مصايب از هر سو به انسان فشار آورد, نه تنها نبايد مإيوس و نوميد گشت, بلكه آن را مقدمه اى براى گشوده شدن درهاى رحمت الهى دانست. همان گونه كه امام على(ع) فرمود:
((زمانى كه سختيها به اوج خود مى رسد, فرج نزديك است و هنگامى كه حلقه هاى بلا تنگ تر مى شود, راحتى و آسودگى فرا مى رسد.))(12)
ج ـ بلاها زمينه ساز تكامل و تقرب انسان است چنان كه امام صادق(ع) فرمود:
((بيش از همه مردم, پيامبران الهى گرفتار حوادث سخت و بلاهاى طاقت سوز مى شوند, سپس كسانى كه پشت سر آنها قرار دارند, به تناسب شخصيت و مقامشان و درجات ايمانشان;(13) در بهشت مقامى است كه هيچ كس بدان دست نمى يابد مگر در پرتو گرفتاريها و ابتلاآتى كه در دنيا پيدا كرده است.))(14)
كه اين مقام والا; ((مقام محمود)) و ((منزلت برتر)) است كه محبوبان الهى بدان دست مى يابند.
د ـ آزمون انسانهاى بلاديده, روزنه اى براى آزمايش اطرافيان نيز خواهد بود زيرا در اين عرصه, دوستان و دشمنان در لابه لاى ايام نمايان مى شوند و در حقيقت سنگ بلا, سنگ محك اقوام, دوستان و آشنايان است تا ((سيه روى شود هر كه در او غش باشد.))
ه ـ روزهاى سخت غوطه ور بودن در بلاها, لحظات شيرين, مناجات خالصانه با خداوند است كه در آن قطع اميد از تمامى وسايل و ابزارها شده و پس از آن انسانهاى دانا و هوشمند, در شاديها و شيونها, ياد خدا را از دل و ديده دور نمى كنند و توجه قلبى شان به پروردگار مهربان در بيمارى و عافيت; فقر و غنا و سرإ و ضرإ يكسان خواهد بود.))(15) صفتى آسمانى كه امير مومنان على(ع), متقين را بدان ستود و فرمود:
((روح پرهيزگاران به هنگام بلا همانند حالت آسايش و آرامش است[ و تحولات, زندگى آنان را دگرگون نمى كند].))(16)
بيماريهاى روحى روانى و جسمانى كه از پدر و مادر به فرزند منتقل مى شود و ساليان بسيار او را به بلايى سخت و ناتواناييهايى رنجآور محكوم مى كند, چگونه قابل توجيه است؟ آيا صحيح است خطاى عده اى, گريبان ديگران را گرفته و آنها را محروم از سلامتى سازد؟ اين پديده جبر در آفرينش نخواهد بود؟
در پاسخ به فلسفه بلاها و مصايب, به نكاتى بنيادين و كليدى ـ در تمامى بحثها ـ اشاره كرديم و دانستيم كه بسيارى از مصايب زندگى دستآورد اعمال ماست و نبايد ديگران را نكوهش كرد; همان گونه كه خداوند حكيم مى فرمايد:
((و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير))(17)
از آن سو پذيرفتيم كه مبناى نظام آفرينش بر اساس اصل ((علت و معلول)) و ((عمل و عكس العمل)) است و مجموعه اعمال ما داراى سه اثر خواهد بود: اثر شرعى; اثر قانونى و اثر تكوينى. و انتظار محو ساختن آثار اعمال يا جدايى بين علت و معلول توسط خداوند ـ بنا بر اين باور كه او خدايى است قادر و توانمند ـ انتظارى نادرست و بيهوده است زيرا چنين پروردگارى حكيم نيز هست و آفريدگارى اينچنين گردونه هستى را از مسير طبيعى و شايسته خود خارج نمى سازد, كه اين تصميم گرچه در برخى موارد, شايد پسنديده جلوه كند اما در اكثر حوادث آثارى چون هرج و مرج و بى نظمى غير قابل قبولى پديدار مى سازد.
اينك در باره اين پرسش به تحليل مى نشينيم و با تإملى اندك درمى يابيم:
اول اينكه, تمامى ناتوانيهاى روحى و جسمى در فرزندان به خاطر علتى بوده كه اين علت را بايد به درستى جستجو كرد و دريافت.
دوم اينكه, بسيارى از آثار اعمال ما متوجه ديگران است, چرا كه حضور در جامعه و ارتباطات ظاهرى و باطنى چنين تإثير و تإثرى را ايجاد مى كند. همان گونه كه يك جراح ماهر با ساعتى تلاش, سالهاى بسيارى سلامت و تندرستى فردى را به او هديه مى كند و يا انسانى نابكار با فرو بردن ميخى در چشم, شخصى را تا پايان عمر نابينا مى سازد.
ديگر اينكه, پروردگار قادر و حكيم, هيچ كوتاهى و يا ستمى در حق چنين افرادى انجام نداده است زيرا پدر يا مادرى كه با عمل ناپسند يا مضرى ـ همچون خوردن شراب, كشيدن سيگار, بى احتياطى در دوران باردارى و يا ... ـ موجب آسيب روحى يا جسمى فرزند خود شده اند, آنان مقصر بوده اند نه آنكه خداوند مهربان فرزندشان را بنا به دلخواه خود(!) اين چنين آفريده باشد. همانند شخصى كه پارچه اى مندرس به خياط داده تا براى او لباس بدوزد و يا خميرى آلوده به خاكستر به نانوايى داده تا در تنور به نانى تبديل كند, حال حق اعتراض براى اين دو خواهد بود؟!
چهارم آنكه, گريبانگير شدن خطاى پدر و مادر يا ديگران, نسبت به فرزند, افزون بر عذاب اخروى براى ستمگران و نعمتهاى ابدى براى مظلومان, آثارى مثبت در دنيا نيز به همراه خواهد داشت, همانند ايجاد عرصه امتحان و آزمون براى يكايك اطرافيان و تشخيص بندگان خوب و بد;
و يا صبر و شكيبايى بلاديده; توجه به خداوند در تمامى حالات; عبرت ديگران از حوادث و ايجاد مانعى در طغيان و سركشى براى جاهلان و غافلان و كاستن غفلتها و افزايش ارتباط با پروردگار.(19)
و پنجم اينكه سختى تلاش در راه خودسازى و اصلاح روحى روانى, دليلى بر محال بودن تهذيب نفس نخواهد بود, بلكه از آن سو زمينه ساز پاداشهاى چشمگير اخروى گشته و تفاوتى بسيار با افرادى كه چنين مشكلاتى را در اين مسير نداشته اند, خواهند داشت. همانند فردى كه پدر يا مادر او عصبانى بوده و اين عصبانيت به وى نيز منتقل شده است.(20)
در جامعه خود و ديگر كشورها, افرادى را مى يابيم كه لحظه اى به سوى خداوند رو نكرده و تمامى زندگى خويش را با سركشى و نافرمانى گذرانده اند, در حالى كه سلامتى, رفاه, توانايى مالى, دورى از بلاها و غصه ها در تمامى لحظاتشان به چشم مى خورد, به راستى چه رمز و رازى در اين ماجراها نهفته است؟
نعمتهاى خداوند دو گونه اند:
داده هايى كه در سخن خداوند به ((خير)) از آن ياد شده است:
((و نبلوكم بالشر و الخير فتنه));(21)
شما را از راه آزمايش به بد و نيك مى آزماييم.
و امير مومنان على(ع) آن خير را سلامتى و بى نيازى تفسير نمود.
ب ـ نعمتهاى استدراجى: الطافى كه مقدمه اى براى عذاب دردناك الهى است و افراد عصيانگر آنچنان غرق در ناز و نعمت خداوند مى شوند كه از آفريدگار غافل و نسبت به ارزشهاى واقعى بى توجه و در برابر ديگران متكبر گشته و با حالتى اينچنين خود را برتر و خوشبخت مى شمرند تا آنكه ناگاه چنگال مرگ گريبان آنان را گرفته, رابطه رويايى آنها را با تمامى داراييها و دلبستگيها قطع كرده و در حالى كه همه درهاى اميد به روى آنان بسته شده به مجازاتشان مى رساند. حقيقت اسفبارى كه خداوند اين گونه بدان اشاره مى فرمايد:
((فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شىء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون)).(22)
هنگامى كه[ اندرزها سودى نبخشيد و] آنچه به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند, درهاى همه چيز[ از نعمتها] را به روى آنها گشوديم تا[ كاملا] خوشحال شدند [و دل به آنها بستند] ناگهان آنها را گرفتيم[ و سخت مجازات كرديم] در اين هنگام همه مإيوس شدند[ و درهاى اميد به روى آنها بسته شد]!
و در جاى ديگر با واژه ((استدراج)) از آن ياد كرده كه: خداوند تكذيب كنندگان آيات خود را دچار راهى كه نمى دانند نموده و تدريجا مجازات مى كند و هرگاه مهلتى داده مى شود براى عذاب بيشتر خواهد بود: ((و الذين كذبوا باياتنا سنستدرجهم من حيث لا يعلمون و املى لهم ان كيدى متين)).(23)
امام صادق ـ عليه السلام ـ منظور سخن خداوند در اين آيه را, كسانى مى شمرد كه پس از ارتكاب گناه, خداوند آنان را مشمول نعمتى قرار مى دهد ولى آنان نعمت را به حساب خوبى خود گذارده,(24) قارون وار بد مستى و طغيان مى كنند. هشدارى كه امام على(ع) در اين باره فرموده, بهترين جواب براى پرسش اين فراز نوشتار است:
((اى فرزند آدم! هنگامى كه ديدى خداوند نعمتهاى پى در پى خود را به تو مى بخشد, در حالى كه تو گناه مى كنى, از مجازات او بترس كه اين مقدمه عذاب الهى است.))(25)
با توجه به اين سخنان به خوبى مى توان دريافت كه بلاها و مصايب, هماره زنگ خطرى در گوش جان افراد است و نگاهى لطيف, سفير خداوند و دست نوازش الهى است(26) تا تردامنان خوابآلوده را كه معرفتى خطاآميز و غرورى بحث برانگيز دارند, بيدار سازد و غبار خوديت و منيت را از مقابل ديدگانشان بزدايد.
بنيان باورها و نوع نگاه انسانها به هستى, زاويه ديد آنان را به حوادث هستى ترسيم مى كند و تمامى يافته هاى درونى شان را بر زبانشان جارى مى سازد. بلاها و مصايب نيز حوادثى است كه تحليل و تفسير هر يك, نخست به نوع نگرش ما از آفرينش و آفريدگار آن دارد. بى گمان آنان كه دنياى اطراف خود را تالار خوش گذرانى دانسته كه خوش پوشى و شيرين نوشى برترين افتخار دانسته مى شود, هر گونه كمبودى در داده ها يا تلخى در نداده ها ((رنج و زحمت)) تلقى مى شود اما آنان كه هماره به عقبه حوادث مى نگرند و بى اعتنا به ظواهر زندگى, حقايق هستى را مى بينند, تمامى تلخيها و مصايب را ((گنج و رحمت)) مى دانند; رحمتى كه خداوند از سر لطف و مهربانى به بندگان شايسته اش عطا مى كند:
روزى يكى از انبياى الهى بر بلاديده اى گذر كرد كه از سختى مصيبت به تنگ آمده بود. آن پيامبر پرمهر رو به خداوند كرده گفت:
((پروردگارا! آيا به اين بنده خود رحم نمى كنى؟))
پاسخ شنيد: ((اين بلا, خود, رحمت من است براى اين بنده, پس چگونه به او رحم كنم؟))(28) ((صبر)) يا خويشتن دارى شيوه نخست در برابر مصايب است, حالتى كه پروردگار حكيم پيامبر خود, حضرت محمد(ص) را بدان دعوت كرده, فرمود: ((فاصبر كما صبر اولوالعزم من الرسل)).(29)
پس همان گونه كه پيامبران نستوه, صبر كردند, صبر كن.
و مومنان را نيز بدان سفارش كرده است: ((يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرين.))(30)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد, از شكيبايى و نماز يارى جوييد; زيرا خدا با شكيبايان است.
و در پايان به صابران بشارت رستگارى, رحمت, لطف و مغفرت خويش را مى دهد:
بود مژده فتح با صابران
كه بردند با صبر بار گران
كسانى كه چون محنت آيد به پيش
شكيبايى آرند هر لحظه بيش
بگوييد ماييم از كردگار
به او بازگرديم فرجام كار(31)
((و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون)). (32)
امام سجاد ـ عليه السلام ـ شيرينى بينش خود را اين چنين زيبا بيان فرموده است:
((آن كس كه براى دست يابى به پاداش آخرت, در دنيا صبر ورزد, همانا كمتر را فداى برتر كرده است و والاتر از او كسى است كه باختنهاى دنيايى اش را سلامت و غنيمتى بشمارد كه براى هميشه از آن خود ساخته است.))(33)
آرى صبر حقيقى, صبرى است كه با بصيرت و بينش همراه باشد و با هشيارى عجين گردد. اينكه آدمى بلا را حقيقتا تلخ و جان گداز دانسته اما از سر ناچارى صبر كند, هرگز همانند صبرى نيست كه از پذيراى دل انسان باشد كه به آن ((صبر جميل)) گويند و پيشوايان معصوم ما با اشاره بدان فرموده اند:
((خدايا! سپاس و ستايش از آن توست, بلايى كه تو مى فرستى زيباست و سرنوشتى كه تو مى نگارى عين عدل است و زمين در قلمرو قدرت و اراده توست,(34) ... صبر به هنگام مصيبت زيباست, بسى زيبا ...))(35)
بهترين ويژگى اين صفت, آرامش و آسايش روحى روانى انسان است كه در پرتو آن زبان به گلايه گشوده نمى شود, دل به القأات شيطانى آلوده نمى گردد و ايمان و عقايد آدمى پاك و استوار باقى مى ماند و برتر از آن, نوعى عشق و علاقه خاصى به ريزش بلا و سختى مصيبت در ذأقه بينش انسان ايجاد مى شود.
امام صادق(ع) كه طعم حقيقى بلا را چشيده بود به هنگام ديدن داغ مرگ فرزند, از اطرافيان خود خواست كه در اين مصيبت ضجه نزنند و خود هنگام به خاك سپردن فرزند با خداى خويش چنين نجوا مى كرد:
((پاك است خدايى كه فرزندان ما را مى ستاند و از اين رهگذر دوستى ما و او افزون مى گردد.))(36)
و مى فرمود: ((بلا مايه آرايش مومن و ارجمندى خردمندان است زيرا زيستن با بلا و صبر كردن و شكيب ورزيدن بر آن, ايمان آدمى را استوار و پاكيزه مى كند.))(37)
چنين باور تابنده و بالنده اى است كه سرور شهيدان آفرينش, امام حسين(ع) در واپسين لحظات زندگى ـ پس از بارش بسيار بلاها ـ به خداى خويش مى گويند: ((صبرا على قضأك يا رب, لا اله سواك يا غياث المستغيثين.))(38)
شكيبا هستم بر تقديرات و بر فرمان جارى تو اى پروردگار من! معبودى جز تو نيست, اى پناه پناهآورندگان.
و قهرمان صبر كربلا, زينب كبرا نيز در برابر طعنه هاى ناجوانمردانه ابن زياد در مرگ عزيزان خود, نگرش خويش را نسبت به تمامى مصايب عاشورا آنچنان الهى و عرشى بيان كرد كه حيرت و سردرگمى در وجود تمامى ديوان و ددان ايجاد نمود. فرمود:
((هر چه ـ در كربلا و عاشورا ـ ديدم زيبا بود. آنان گروهى بودند كه خداوند شهادت را برايشان مقدر ساخت و به سوى شهادتگاه خويش شتافتند و به زودى خداوند تو و آنها را كنار هم گرد آورد تو بازخواست خواهى شد, اینك بنگر كه چه كسى پيروز خواهد گشت.))(39)
به هنگام ديدن بلاديدگان چه وظيفه اى داريم؟
پرسش پايانى نوشتار را با اين توضيح بازگو مى كنيم كه بسيارى از ما به هنگام ديدن بلاديدگان و درك عمق مصيبت, توان, تحمل و ظرفيت برخى از آن مصايب را نداريم, اما شيوه دور ماندن از آن بلا را نمى دانيم. از آن سو, نسبت به وظايف خود در باره اطرافيان و خانواده ماتم زده ناآگاهيم, در حالى كه ادب اجتماعى و اخلاق الهى اقتضا مى كند كه به گونه اى با آنان هم دردى نماييم, به راستى در اين باره چه وظيفه اى داريم؟
پاسخ اين پرسش در سه جلوه نمايان مى شود, نخست وظيفه ما نسبت به خويشتن, سپس در برابر خداوند و آنگاه نسبت به داغديدگان. باور اين حقيقت كه هر گونه مصيبت, در هر لحظه اى و براى هر يك از ما امكان خواهد داشت, بهترين موعظه اى است كه ما را از كبر, غرور و تفاخر نسبت به ديگران و يا استهزإ و تحقير اطرافيان دور مى سازد و هرگز ما را به خرسند شدن از بلاديدن افراد سوق نمى دهد, ارتباط بيشترى با صفات و ويژگيهاى مثبت و منفى خويش پيدا مى كنيم و هر لحظه بر آن مى شويم خود را آماده رفتن به سراى ابدى ساخته, وجود خويش را به صفات ارزنده و پسنديده بياراييم.
در برابر خداوند, خضوع بيشترى يابيم و نسبت به فرامين و اوامر و نواهى او, كوشاتر, مصمم تر و پرتوان تر گرديم. آنگاه نسبت به داغديدگان و مصيبت زدگان, هر گاه كدورت و كينه اى قلبى داشته ايم, همه را فراموش ساخته, با حضور به موقع ـ بويژه در نخستين ساعات و روزهاى مصيبت ـ آرامش روحى و تسليت خاطرى براى آنان فراهم كنيم و اگر ما قصور يا تقصيرى در بلاى آنان داشته ايم, تمامى توان خود را براى برطرف ساختن بلا و ترميم سختيها به كار بنديم.(40)
رسول گرامى اسلام(ص) در سفارشى حكيمانه فرموده است:
((هنگامى كه بلاديدگان را ديديد, همان حال زبان به حمد و ستايش خداوند بگشاييد كه شما از اين مصيبت ايمن مانده ايد, اما اين عمل را به دور از توجه آنان انجام دهيد.))(41)
و پيشواى ششم شيعيان نيز فرمود: چون شخص مبتلايى را ديديد كه او دچار بلا شده اما شما از آن نعمت بهره منديد اين گونه بگوييد: ((پروردگارا! همانا من مسخره نمى كنم و فخر نمى فروشم, بلكه تو را به خاطر تمامى نعمتهاى ارزشمندت ستايش مى كنم)).(42) و در سخن امام باقر(ع) است كه هر گاه با ديدن بلاديدگان ـ به طور آهسته ـ سه بار بگوييم: ((الحمد لله الذى عافانى مما ابتلاك به و لو شإ فعل; (خداى را شكر مى گويم كه مرا از آنچه تو بدان گرفتار شدى عافيت بخشيد كه اگر مى خواست انجام مى داد) هيچ گاه به آن بلا دچار نخواهيم شد.))(43)
پي نوشت :
1ـ هديه اى از دوست; نگاهى به مصايب و دشواريها از زاويه اى ديگر, تحقيق سيدخليل حسينى, نگارش سيدابوالقاسم حسينى, ص39 و 40.
2ـ بحارالانوار, علامه مجلسى, ج81, ص;183 ثواب الاعمال, ص427.
3ـ اصول كافى, ج2, ص;256 بحارالانوار, ج67, ص215.
4ـ تفسير فرات كوفى, ص;258 بحارالانوار, ج27, ص198.
5ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد, ج1, ص;371 بحارالانوار, ج39, ص295.
6ـ اصول كافى, ج2, ص;260 بحارالانوار, ج72, ص7.
7ـ مسكن الفواد, باب 4, ص;115 اصول كافى, ج2, ص;255 بحارالانوار, ج81, ص197 و ج67, ص213.
8ـ همان.
9ـ التمحيص, ص;33 بحارالانوار, ج93, ص371 و ج67, ص;241 اصول كافى, ج3, ص352.
10ـ بحارالانوار, ج67, ص;210 اصول كافى, ج3, (چهار جلدى), ص353.
11ـ نك, اصول كافى, ج3, ص351 تا 360.
12ـ نهج البلاغه, كلمات قصار, جمله 351.
13ـ اصول كافى, ج3, ص351 و ;352 سفينه البحار, ماده بلا, ج1, ص105.
14ـ بحارالانوار, ج67, ص;212 سفينه البحار, ج1, ص105.
15ـ تفسير نمونه, ج19, ص303 ـ 300.
16ـ نهج البلاغه, خطبه امام على(ع) در باره صفات متقين (همام).
17ـ شورى, آيه 30.
18ـ ترجمه منظوم قرآن مجيد, اميد مجد, ص486.
19ـ رك: مسكن الفواد, باب 4, ص;115 اصول كافى, ج3, ص351 تا ;360 ميزان الحكمه, ج1, ص478 تا 490.
20ـ نك: عدل الهى, استاد شهيد مطهرى; پرسشها و پاسخهاى مذهبى, آيت الله مكارم و آيت الله سبحانى.
21ـ انبيا, آيه ;35 نك: تفسير الكاشف, ج1, ص;243 تفسير الكبير فخر, ج17, ص50.
22ـ انعام, آيه ;44 رك: تفسير مجمع البيان, ج1, ص437 و ج5, ص;324 تفسير المراغى, ج2, ص24.
23ـ اعراف, آيه 182.
24ـ تفسير نورالثقلين, ج2, ص106.
25ـ نهج البلاغه, كلمات قصار, جمله 25.
26ـ نك: فلاح السأل, ص;82 بحارالانوار, ج82, ص131.
27ـ ديوان حافظ, برگزيده غزل 431.
28ـ بحارالانوار, ج81, ص192.
29ـ احقاف, آيه 35, نك: تفسير المنار, ج5, ص275 و ج12, ص113 و 157.
30ـ بقره, آيه ;153 رك: بقره, آيه ;177 آل عمران, آيه ;200 سبإ, آيه ;19 بقره, آيه ;45 طور, آيه 48.
31ـ ترجمه منظوم قرآن مجيد, اميد مجد, ص24.
32ـ بقره, آيه 156 و ;155 رك: قاموس قرآن, سيدعلى اكبر قرشى, ج4, ص105 تا 107.
33ـ بحارالانوار, ج82, ص131, امالى شيخ طوسى, ص613.
34ـ امام صادق(ع), الدروع الواقيه, ص;63 بحارالانوار, ج97, ص141.
35ـ اصول كافى, ج2, ص90.
36ـ الدعوات, ص;286 بحارالانوار, ج82, ص133.
37ـ بحارالانوار, ج67, ص;231 مصباح الشريعه, ص408. (به نقل از هديه اى از دوست و با استفاده از ترجمه آقاى ژرفا).
38ـ لمعات الحسين(ع), علامه تهرانى, ص74.
39ـ بحارالانوار, ج45, ص;115 اللهوف, ص69.
40ـ امام على(ع); غررالحكم و دررالكلم.
41ـ بحارالانوار, ج71, ص35.
42ـ همان, ج71, ص34.
43ـ بحارالانوار, ج71, ص34. براى آگاهى و تحقيق بيشتر نگاه كنيد به:
مسكن الفواد, ص;109 ترتيب التهذيب, ج1, ص;316 مرآه العقول, ج5, ص342 و ج22, ص;374 النقض, ص;646 مستدرك الوسأل, ج2, ص355 و 356 و 417 و 420 و 430 و 464 و 127 و ج3, ص;304 ج10, ص389 و 360 و ;319 ج11, ص363 و 316 و ;338 ج12, ص132 و ;55 ج13, ص;274 ج14, ص239 و ج15, ص339.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}