پراتور یانیسم و تباهی سیاسی (2)
پراتور یانیسم و تباهی سیاسی (2)
پراتور یانیسم و تباهی سیاسی (2)
در موقع مقتضی ، گروه افسران نظامی شخصیت و روحیه ویژهای کسب می کند ؛ افراد این گروه بیش از پیش از قشرهای پایین تر اجتماع ترکیب می شوند ؛ اعضای آن از فرصت های آموزشی استثنایی در داخل و خارج کشور برخوردار می شوند ؛ این اقسران مفاهیم بیگانه ملیتگرایی و پیشرفت را پذیرا می شوند و و به شایستگی ها و مهارت های در امور فنی و مدیریت دست می یابند که در بخش های دیگر جامعه به ندرت یافت می شوند.این افسران به همراه دانشجویان غیر نظامی بویژه دانشجویان تحصیل کننده در خارج از کشور ، نوین ترین وپیشروترین گروه جامعه را می سازند . افسران وابسطه به طبقه متوسط که غالباً به گروه های غیر نظامی چون معلمان مدارس ، کارکنان دولت و متخصصان فنی در اتحاد نزدیکند،بیش از پیش فساد ، بی کفایتی و بی تحرکی متنفذان حاکم بیزار می شوند . به تدریج ، افسران و متحدان غیر نظامی شان جرگه ها و جامعه های سری را برای بحث درباره آینده ملت و توطئه سرنگونی فرمانروایان کشور ، تشکیل می دهند. این توطئه چینی ها دریک مقطع زمانی ویژه ، به شورش و سرنگونی متنفذان حاکم می انجامند . این کودتا با کودتاهی حکومتی عصر الیگارشی تفاوت دارد ،زیرا رهبران آن معمولاً از افسران رده های میانین بر می خیزند و نه افسران رده های بالا . این افسران نه به خاطر پیروزی از یک رهبر منحصر به فرد ، بلکه بر اثر وفاداری به یک هدف همگانی متحد می شوند . آنه معمولاً از یک نوع برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و رشد ملی الهام می گیرند و حجم خشنود کودتای آنها ، غالباً ابعادی وسیع تر دارد .
این گونه دگرگونی نشانگر انتقال از الگوی الیگاشیک کودتاهای حکومتی یا انقلابهای کاخی به الگوی اصلاحاتی طبقه متوسط است. برای نمونه ، عراق از هنگام استقلالش در سال 1932 تا سال 1958 ، پیوسته با پراتوریانیسم الیگارشیک دست به گریبان بود و سیاست کودتاها و ضد کودتاها در درون گروه نخبگان نظامی حاکم ، سیاست حاکم بر کشور نبرده بود. اما با این همه ، با بر چیده شدن بساط سلطنت ، در سرشت سیاست و مبانی مشروعیت نظامی ، یک دگرگونی کیفی پدید آمد و شعارها و برنامه های نوین انقلابی و مربوط به رشد ملی در کشور رواج پیدا کردند . با به قدرت رسیدن افسران وابسطه به رده های میانین ارتش و طبقه متوسط و باز شدن راه اشتراک سیاسی به روی قشرهای حرفه ای و اداری ، در پهنه اشتراک سیاسی ، دگرگونی کمی مهمی نیز رخ داد . به همین سان ، سرنگونی رژیم پارلمانی در سوریه به سال 1949 به وسیله نظامیان اشتراک سیاسی را از سطح یک گروه نخبۀ به نسبت کوچک به سطح عناصر وابسطه به طبقات متوسط ، بسط داده بود .
انتقال از سلطنت سنتی حاکم به پراتوریانیسم طبقه متوسط نیز به میانجیگری نظامیان انجام می گیرد .نظامیان نوین ترین و منسجم ترین نیرو را در دستگاه دیوان سالاری یک سلطنت متمرکز تشکیل می دهند و سلطنت معمولاً قربانی همان کسانی می شود که شاه برای دستیابی به هدفهایش به آنها بال و پر می دهد به هر روی بر خلاف انتقال از الیگارشی پراتوری ، کودتایی که نظامیان طبقه متوسط را در یک سلطنت سنتی به قدرت می رساند ، در عرف پیشین شکافی جدی ایجاد می کند و بدعت های خونینی را در شگردهای سیاسی به بار می آورد این کودتا طومار مشروعیت نظام را در هم می پیچد و بر فرمانروایی مسالمت آمیز ( و هر چند پلیسی ) پیشین نقطه پایان می گذارد . از همین روی ، سرنگونی نظامی سلطنت برزیل در 1989 ، به انتقال بنیادی قدرت از ارباب مزارع نیشکر در شمال شرقی کشور به صاحبان مزارع قهوه و بازرگانان سائوپولو و ریریودوژانیرو، انجامیده بود. «انقلاب 1932» تایلند بر ضد سلطنت مطلق ، قدرت نمایی عناصر اداری و نظامی طبقه متوسط را به زیان گروه سنتی حاکم وابسطه به دربار و خانواده سلطنتی اعلام داشته بود. به همین سان ، کودتای نظامیان مصر در 1952 ، نظامیان وابسطه به طبقه متوسط را به قدرت رسانده بود ، گرچه در این مورد ، سلطنت سرنگون شده چندان مشروعیت و اقتداری را در اختیار نداشت .
درل این مراحل نوسازی سیاسی ، افسران نظامی در پیشرفت و نوسازی کشور نقش بسیار مهمی دارند . آنها با متنفذان کشور مبارزه می کنند ، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی انجام می دهند ، یکپارچگی ملی را می افزایند و تا اندازه ای ، دامنه اشتراک سیاسی را گسترش می دهند . این افسران به اتلاف منابع ، واپسماندگی و فساد کشور می تازند و مفاهیم والای کارایی ، درستکاری و وفاداری ملی را که به طبقه متسط تعلق دارد ، در جامعه مطرح می سازند . این سربازان اصلاحگر نیز مانند کارفرمایان پروتستان اروپای غربی ، در جوامع غیر غربی از الگوی پاکدامنی دفاع می کنند که هرچند شاید به اندازه پاکدامنی پاکدینان تندروی اروپای افراطی نباشد ، اما در این جوامع ، بدعت شاخصی به شمار می آید . رهبران و گروه های نظامی در آواخر سده نوزدهم ، این نقش نوآورانه را در جوامع بزرگتر و پیچیده تر آمریکای لاتین به عهده گرفته بودند افسران نظامی و همدستان غیر نظامی شان در برزیل و مکزیک و کشورهای دیگر آمریکای لاتین ، فلسفه اثباتگرایی را به عنوان فلسفه تحول کشورشان اقتباس کردند .
در سده بیستم حرفه ای شدن افسران نظامی ، پایبندی بیشتری را نسبت به نوسازی و توسعه ملی به بار آورد و تجلی نوعی اشتراک نظامی در سیاست را از صورت یک رهبری فردگرایانه به یک حکومت دست جمعی نظامی تغییر شکل داد .در دهۀ 1920 ، گروه های نظامی وابسطه به طبقه متوسط در شیلی و برزیل ، برنامه های اصلاح بنیادی اجتماعی را به پیش بردند در جنگ جهانی دوم و دوران پس از آن ، در کشورهایی چون بولیوی ، گواتمالا ، ونوزوئلا ، االسالوادور ، پرو و آکوادور که محافظه کاری سنتی و الیگارشی هنوز در آنها نیرومند مانده بودند، افسران نظامی یک چنین برنامه های را در پیش گرفته بودند پس از جنگ جهانی دوم ، در خاور میانه ، نظامیان یک چنین نقشی را بازی کردند ؛ نظامیان نوگرا و وابسطه به طبقه متوسط ، در سوریه به سال 1949 ، در مصر به سال 1952 و در عراق به سال 1958 ، قدرت را بدست گرفتند . به قدرت رسیدن نظامیان در پاکستان و برمه به سال 1958 ، تا اندازه ای با یک چنین الگویی انجام گرفته بود ، هرچند که در برمه ، تفاوت های اجتماعی نخبگان سیاسی بر کنار شده و رهبران نظامی به قدرت رسیده ،کمتر از همین تفاوتها در خاورمیانه بودند .
جریان پیدایش پراتوریانیسم رادیکال ، یک فراگرد طولانی و پیچیده است . این فراگرد معمولاً با کودتاهای پی در پی و دگرگونی های دیگری همراه است و طی آن ، گروه های گوناگون هریک می کوشند تا به زیر پا گذاشتن دیگران به قدرت سیاسی دست یابند . رویداد سرنگونی اولیه نهاد سیاسی سنتی یا در هم شکستند الگوی الیگارشیک سیاست ، غالباً بیشتر از آنچه در ظاهر می نماید ،پیچیده است . معمولاً پیش از آنکه کودتا به گونه ای بالفعل رخ دهد ، سال صرف بحث و آمادگی بالقوه می شود . مقدمات کار انقلاب 1932 تایلند ، از بحث های سازمان یافته دانشجویان و افسران جوان نظامی در پاریس ، طی دهل 1920 ، فراهم آمده بودند . در مصر ، دانشجویان دانشکده افسری در سال 1938 بحث های سازمان یافته ای را در زمینه «نا آرامی سیاسی و اجتماعی در مصر» انجام داده بودند . سال های 1940 شاهد تشکیل جرگه های گوناگون در دستگاه نظامی مصر بود در سال 1949 ، گروه افسران آزاد به گونه ای رسمی سازمان داده شد و تازه سه سال بعد این گروه قدرت را به دست گرفت . افسران وابسطه به طبقۀ پیش از سرنگون ساختن رژیم چند بار برای بدست گرفتن قدرت به کوششهای نا موفقانه دست می زنند همین«کودتاهای زود هنگام » بخشی از فراگرد محک زدن منابع پشتیبانی و مخالف از کودتا و آزمودن توانایی الیگارشی حاکم یا سلطنت حاکم به شمار می آید . سرکوبی این کودتاها به دست این گروه های در رأس قدرت واعدام یا تبعید دست اندرکاران این کودتاهای عقیم ، ممکن است که با از بین بردن برخی از عناصر «مخالف» ، در کوتاه مدت به سود رژیم تمام می شود ، اما با تشدید انسجام ، احتیاط و پیچیدگی عناصر مخالف باقی مانده ، دراز مدت ، رژیم را ضعیف می کند .الگوی سیاسی براندازی فرمانروایی سنتی یا الیگارشییک به وسیله کودتا به الگوی آشنای انقلاب مورد بررسی برینتون تا اندازهای شباهت دارد . برای ایجاد ائتلاف عناصر نظامی و غیر نظامی در جهت تحقق یک کودتا ، معمولاً باید هدف های مورد تاکید قرار گیرند که جاذبه ای گسترده دارند و در رأس گروه کودتاگر باید رهبر نظامی میانه رو و ملایمی قرار گیرد که بتواند همه گروهای دخیل در کوتا را به خود جلب کند و نیز بیشتر از همه اعضای این گروه با رژیم پیشین، ارتباط داشته باشد . از همین روی ، با سقوط رژیم پیشین ، میانه روان به قدرت دست می یابند . اما بزودی ، قضایا تشدید می شوند و در میان کودتاگران انشعاب هایی پدید می آیند و سرانجام ، عناصر تندروتر با یک کودتای تکمیلی به قدرت می رسند . کودتای تکمیلی ، میخ تابوت رژیم پیشین را می کوبد و بر اثر آن ، عناصر طبقه متوسط چیرگی شان را بر صحنه سیاست تثبیت می کنند.
این الگوی پیچیده کودتاهای زود هنگام ، موفق وتکمیلی ،بیشتر ویژگی های انتقال از رژیم های سنتی یا الیگارشیک به رژیم های پراتوری طبقه متوسط، را مشخص می سازد . گروه افسران آزاد در مصر کودتایی را برای مارس 1952 برنامه ریزی کرده بودند ولی این تاریخ به تعویق افتاد . با افزایش ناآرامی ها ، سر انجام ، این افسران در جولای همین سال قدرت را به دست گرفتند . طی هجده ماه بعد ، کودتا مراحل تکمیلی اش را گراند : حزب کمونیستی وفد و اخوان المسلمین که در جهبه مخالف با افسران کودتاگر قرار گرفته بودند ، از میان برداشته شدند و ژنرال نجیب ، رهبر میانه رو مردم پسندی که عناصر محافظه کارتر را در پناه خود قرار داده بود ، در آوریل 1954 از حکومت ساقط شد و عبدالناصر تندروتر جای او را گرفت .
سرنگونی سلطنت مطلق تایلند نیز تقریباً به همین سان رخ داد .نخستین کودتا در ژوئن 1932 رخ داد و طی آن گروهی از افراد نظامی و غیر نظامی قدرت را به دست گرفتند ،خانواده سلطنتی را زندانی کردند و شاه را وادار به پذیرفتن سلطنت محدود کردند. نخست یک شخصیت غیر نظامی میانه رو ، به نام پیامانو به نخست وزیری رسید. در بهار 1933 ، زمانی که نخست وزیر طرح اقتصادی پیشنهاد شده از سوی رهبر غیر نظامی و فکری کودتا ، پریدی ، را رد کرد ، بحرانی سیاسی پدید آمد . سپس رهبران نظامی کابینه از آن بیرون رتند و برضد حکومت دست به اقدام زدند . در این زمان « کودتای دیگری ، به همام سان بدون خونریزی موفق، انجام گرفت _ این بار بر ضد نخست وزیر پیامانو و پیروانش که به هواداری از بازگشت سلطنت مطلق متهم شده بودند .» این کودتای دوم ، کار کودتای نخستین را تکمیل کرد.
پس از کودتای نخست ، کودتاگران یا بسیار فروتن بودند و یا زیرکانه وقت کشی می کردند ، چرا که به جای پیش انداختن افرادشان و نشاندن آنها به جای کارکنان اداری قدیمی ، اعلام کرده بودند که بی تجربگی این افراد نگهداشتن برخی از سلطنت طلبان قدیمی را در مشاغل اداری ،ضروری ساخته است . کودتای دوم این خطای تاکتیکی را اصلاح کرد : این بار، کودتاگران همه مسئولان اداری رژیم پیشین را بر کنار کردند و وابستگان خودشان را با وجود بی تجربگی به جای آنها گذاشتند .
رابطه میان کودتای مارس 1949 در سوریه به وسیله سرهنگ حسنی زعیم که نخستین بار طبقه متوسط را با سرنگونی حکومت رئیس جمهور القوتلی به قدرت رسانید، و کودتای سرهنگ سامی هناوی در اوت 1949 که زعیم بر کنار کرد ، نیز با همین عبارات توصیف شده است . به تدریج روشن شد که کودتای دوم ، به معنای واقعی آن ، جز تکمیل نیت اصلی کودتای نخست چیز دیگری نبود. آنهایی که زعیم را در سرنگونی رژیم القوتی یاری کرده بودند ، میبیست او را از سر راه شان بردارند تا بتوانند نیت اصلی نخستین توطئه را عملی سازند ، یعنی آن کسانی را که بی کفایتی شان را در اداره امور دولت و رهبری جنگ فلسطین اثبات کرده بودند از کار بر کنار کنند و اقتدار کشوری را به دست کسانی سپارند که درستکارتر بودهاند و به رژیم پیشین انتقادی بیشتری داشته اند .
کودتای بنیادی نظامیان وابسته به طبقه متوسط ، در آمریکای لاتین نیز همین الگو را داشته اند . شکست بولیوی در جنک چاکو ، گروه افسران اصلاحگر را به سرنگونی رژیم پیشین درمه 1936 و برپا کردن جمهوری سوسیالیستی به رهبری سرهنگ داوید تورو، برانگیخته بود . این رژیم به یک رشته اصلاحات دست زد ، اما در جولای 1937، «سرهنگ جرمان بوش که کودتای سرهنگ تورو را طراحی کرده بود ،تورو را برانداخت» . حکومت بوش نیز «سیاست های عمومی حکومت تورورا با شدت بیشتر ادامه داد. »به همین سان، در اواخر دهه 1940 ، در گواتمالا کوشش های برای بر اندازی رژیم سنت گرای ژنرال ژرژ اوبیکو که هنوز الگوی حکومتی الیگارشیک داشت ،صورت گرفته بودند . سر انجام ، در ژوئن 1944، کودتای موفق انجام گرفت و حکومت میانه روی را به رهبری ژنرال پونسه والدز به قدرت رساند.این حکومت «می کوشید از سامان کهن حفاظت کند. »اما پونسه نتوانسته بود فراگرد دگرگونی را متوقف کند .«افسران جوانی که بسیار شان ، از رهگذر آموزش های نظامی در ایالات متحد ، با نیاز گواتمالا به اصلاحات آشنا شده بودند ، اکنون به آن فرصتی که مدتها در انتظارش بودند دست یافته بودند . آنها با همکاری دورگه های کشور و متخصصان و روشنفکران طبقه متوسط پایتخت ، توطئه سرنگونی ژنرال ها را طراحی کردند.» سرانجام ، در اکتبر 1944، رژیم پونسه با یک کودتای تکمیلی سرنگون شد و رژیم تندروتر آروالو را به قدرت رسانید.
الگوی کودتا در السالوادر کمی متفاوت از الگوی کشورهای دیگر آمریکای لاتین بود؛ چرا که نخستین گام در براندازی قدرت (حکومت مبتنی بر نفوذ چهارده خانواده ) Los Catorce Grandes ، به صورت یک اعتصاب عمومی در آوریل 1944 بر ضد دیکتاتوری سیزده ساله ژنرال ماکزیمیلیانوهرناندز مارتینز ، برداشته شد . این اعتصاب «یک اقدام به نسبت خود انگیخته ای از سوی طبه متوسط شهر سان سالوادور بود. » بر اثر این اعتصاب ، رهبری کشور از دست مارتینز بدر شد و به دست یک رهبر غیر نظامی و میانه رو به نام کاستنادو کاسترو افتاد. چهارسال بعد، در «انقلاب 1948» ، گروهی از افسران جوان کاسترئ را از قدرت برکنارکردند و حکومت تازه ای را آغاز کردند که می بایست «یک انقلاب نظارت شده» را عملی سازد. این افسران با آن افسرانی که جنبش های همانندی را در خاورمیانه رهبری کردند، شباهت داشتند.
گروه افسرانی که از سال 1948 بر سیاست السالوادور نظارت داشتند ، در ویژگی های مهمی سهیم بودند. تقریباًهمگی آنها از رده های سرگردی و ستوانی بودند که ترفیع شان سرعتی بسیار کند داشت و فعالیت سیاسی تنها چاره ناکامی های ناشی از عدم تحرک شان در سلسله مراتب نظامی بود. شاید از این مهمتر ، این افسران جوان از جهت رویکرد ، با کاست نظامی و حاکم پیشین ، بسیار تفاوت داشت . بسیاری از آنها از طبقه متوسط یا از قشرهای پایینی طبقه متوسط برخاسته بودند . آنها به خاطر محل سکونت ، آموزش، تماس های اجتماعی ، منزلت اجتماعی وآرزوها و رویکردهای اجتماعی شان ، به طبقه متوسط نوپدید بیشتر نزدیک بودند تا نخبگان اقتصادی . بیشتر آنها چند صباحی را در دانشکده های نظامی ایالات متحد گذرانده بودند و با مأموران نظامی آمریکا تماس نزدیکی داشتند.
در جوامع پیچیده تر آمریکای لاتین ، نهادهای سیاسی تکامل یافته تر بودند و انتقال از رژیم های محافظه کار و سنتی به حکومت های اصلاحگر طبقه متوسط، در تاریخی زودتر و با همکاری باشگاه های نظامی و احزاب سیاسی صورت گرفته بود. در ارژانتین ، حزب یونیون سیویکا که یک حزب اصلاح طلب طبقه متوسط بود، در 1989 سازمان گرفته بود . در سال بعد ، لژ نظامی به دست گروهی از افسران پیشروبنیان گذاشته شد که با همکاری متحدان غیرنظامی ، شورش های ناکامی را بر ضد رژیم محافظه کار در سال های 1905 ،1893 ،1890 سازمان داده بودند.همین کودتاهای زود هنگام نشان می دادند که در موقع مقتضی، اصلاحگران نظامی طبقه متوسط می بایست با یک کودتای موفق به قدرت رسند . به هر روی ، این عمل ضرورت خود را از دست داده بود : آرژانتین در این زمان ،تنها جزئاً پراتوری بود و متحد غیرنظامی و رادیکال نظامیان ، یعنی حزب یونیون سیویکای رادیکال ، در انتخابات مسالمت آمیز سال 1916، نظارت بر حکومت را به دست آورد.
در شیلی ، احزاب سیاسی حتی از احزاب آرژانتین نیز تحول یافته تر بودند و درهای الیگارشی حاکم آن به روی طبقه متوسط بازتر بودند و ارتش آن بسیار تخصصی تر بود . در نتیجه ، دخالت نظامی در انتقال قدرت به یک رژیم طبقه متوسط ، تنها یک نقش تکمیلی داشت . انگیزه اصلی اصلاحات ازحزب اتحاد لیبرال مایه می گرفت که رهبر آن ،آرتور و آلساندری پالما، در انتخابات سال 1920 به ریاست جمهوری برگزیده شد و بدین سان ،«بساط سلطه الیگارشیک برچیده شد .» در سال 1924 زمانی که مجلس قانونگذاری برنامه اصلاحی آلساندری را متوقف ساخته بود ، نظامیان در سپتامبر همین سال در یاست دخالت کردند و مجلس را به پشتیبانی از نظامیان ترغیب کردند . آلساندری استعفا داد و گروهی از نظامیان بلند پایه جانشین او شدند. این ژنرال ها میانه رو بودند و برنامه هایی برای واگذاری قدرت به غیر نظامیان محافظه کارتر داشتند. در نتیجه ، در ژانویه 1925 ، افسران جوانی که در حزب اصلاح طلب و بسیار سازمانیافته خونتا میلیتار سازمان گرفته بودند،شورش کردند ودست به یک کودتای تکمیلی زدند و سرهنگ کارلوس ایبانز را به قدرت رساندند. دیکتاتوری اصلاحگرانه و سرکوبگرانه کارلوس در 1931 برانداخته شد و دسته نظامی دیگری جانشین او شد که یک «جمهوری سوسیالیست» را در کشور اعلام کرد .
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}