تفسير آيه«مباهله» از ديدگاه اهل بيت(علیهم السلام) و اهل سنت

آيه «مباهله» (آل عمران:61) از مهم‌ترين ادله قرآني، در خصوص فضيلت و برتري اهل بيت(ع) محسوب مي‌گردد. مفسران و دانشمندان مذهب اهل بيت(ع) و اهل سنت در طول تاريخ درباره اين آيه بحثهاي مختلفي را انجام داده‌اند. در اين مقاله با توجه به اهميت موضوع، آيه «مباهله» را به صورت تطبيقي از ديدگاه فريقين بررسي و به شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط پاسخ داده شده است.
نكته حائز اهميت اين است كه از ظاهر آيه «مباهله» نمي‌توان براي ولايت و رهبري اهل بيت (ع) استفاده نمود؛ چون ظاهر اين آيه شريفه صرفاً فضيلت و برتري اهل بيت(ع) را بيان مي‌كند، ولي با توجه به معنا و مفهوم آيه و مقايسه مصاديق آن با ديگران، مي‌توان از آن براي ولايت و رهبري اهل بيت(ع) نيز استفاده‌هايي كرد.
واژه‌هاي كليدي: آيه مباهله، تفسير تطبيقي، اهل بيت(ع)، اهل سنت، روايات، مفسران.

آيه مباهله، آيه 61 از سوره مباركه آل عمران است كه داراي دويست آيه است و از سوره‌هاي مدني به حساب مي‌آيد. در اين سوره مباركه از معارف بلند اسلامي، دستورهاي جاويد ديني و برخي سرگذشتها سخن به ميان آمده است. خداوند متعال در آيه مباهله چنين مي‌فرمايد:
ان مثل عيسي عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون. الحق من ربك فلاتكن من الممترين. فمن حاجّك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الكاذبين؛1
«همانا مثل عيسي در نزد خدا، همچون مثل آدم است كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد ]بنابراين ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيت او نيست[. اينها حقيقتي است از جانب پروردگار تو، بنابراين از ترديدكنندگان مباش. هرگاه بعد از علم و دانشي كه ]درباره عيسي مسيح[ به تو رسيده، باز كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را دعوت كنيم، شما هم نفوس خود را؛ آن‌گاه مباهله كنيم و لعنت خداوند را بر دروغ‌گويان قرار دهيم.
همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود، در اين آيه، سخن از «مباهله» مي‌رود كه تبيين و توضيح اين كلمه بسيار مناسب و ضروري است.

«مباهله» واژه‌اي عربي است و معناي آن رها كردن و قيد و بندي را از چيزي برداشتن است. يكي از معاني آن به حال خود گذاشتن حيوان مادّه و نبستن پستان اوست تا بدين وسيله نوزادش بتواند به راحتي شير بنوشد. در زبان عربي به اين حيوان مادّه «باهل» گفته مي‌شود.2 همچنين اين كلمه به معناي لعنت كردن نيز آمده است.3 امّا اين واژه در اصطلاح به معناي نفرين كردن دو نفر يا دو گروه به يكديگر است؛ به‌گونه‌اي كه افرادي كه با هم درباره يك مسئله مهم ديني، مذهبي و... با يكديگر گفت‌وگو و اختلاف دارند، در يك جا جمع شوند و به درگاه الهي تضرع كنند و از خداوند بخواهند كه فرد دروغگو يا ظالم را رسوا سازد و يا بر او عذابي نازل فرمايد.

روايات مربوط به شأن نزول آيه مباهله متعدد و كمي متفاوت است كه در اينجا به نقل يكي از آنها اكتفا مي‌كنيم:
هيأتي از مسيحيان منطقه نجران در شهر مدينه، خدمت پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله) رسيدند و چنين گفتند: آيا فرزندي را كه بدون پدر به دنيا آمده باشد، ديده‌ايد؟ خداوند متعال در جواب سؤال آنها، آيه 59 (ان مثل عيسي عندالله...) از سوره آل عمران را نازل فرمود و به آنها اعلام كرد كه عيسي(ع) همانند حضرت آدم(ع) است كه بدون پدر و مادر به وجود آمد. وقتي كه هيأت مسيحي بر جهل و ادعاي خود اصرار ورزيدند، پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله) بر اساس دستور الهي آنها را به مباهله فراخواند. آنها تا فرداي آن روز از پيامبر(صلی الله علیه واله) مهلت درخواستند. اسقف اعظم روحاني بزرگ هيأت مسيحي به آنها چنين گفت: شما فردا به محمد (صلی الله علیه و اله) نگاه كنيد. اگر براي مباهله با فرزندان و اهل خود آمد، از مباهله با او بترسيد و اگر با اصحاب خود آمد، با او مباهله كنيد، زيرا در اين صورت چيزي در بساط ندارند.
فرداي آن روز پيامبر اكرم(صلی الله علیه و اله) همراه علي‌بن‌ابي‌طالب، حسن و حسين و فاطمه آمد. آن حضرت(صلی الله علیه و اله) دست علي‌بن‌ابي‌طالب را گرفته بود، حسن و حسين در پيش روي او راه مي‌رفتند و حضرت فاطمه پشت سر آن حضرت(صلی الله علیه و اله) بود.
هيأت مسيحي نيز در حالي آمدند، كه اسقف اعظم آنها پيشاپيششان بود. هنگامي كه او پيامبر اسلام(ص) را با آن چند نفر ديد، درباره آنها سؤال كرد به او گفتند كه اين پسر عمو و داماد او و محبوبترين مردم نزد اوست و اين دو پسر، فرزندان دختري او، از علي(علیه السلام) هستند و آن بانوي جوان، دخترش فاطمه(علیها السلام) است كه عزيزترين مردم نزد او و نزديك‌ترين افراد به قلب اوست....
در اين هنگام هيأت مسيحي از مباهله امتناع ورزيد و اسقف اعظم مسيحيان به پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) گفت: يا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمي‌كنيم، بلكه مصالحه مي‌كنيم. پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) نيز با آنها بر پرداخت جزيه مصالحه نمود.4
در روايتي آمده است كه اسقف آنها گفت: «من صورتهايي را مي‌بينم كه اگر از خدا تقاضا كنند كه كوهها را از جا بركند، چنين خواهد كرد. هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد و يك مسيحي تا روز قيامت بر روي زمين باقي نخواهد ماند.»5 همچنين در روايت ديگري آمده است كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) پس از امتناع هيأت مسيحي از مباهله و رضايت دادن آنها به پرداخت جزيه چنين فرمود: «قسم به خدايي كه مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها با ما مباهله مي‌كردند، وادي آتش بر روي آنها مي‌باريد.»6

اگر به منابع حديثي و تفسيري مذهب اهل بيت(ع) و اهل سنت نگاه كنيم، خواهيم ديد كه درباره آيه شريفه مباهله، روايات بسياري از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله)، اهل بيت(ع) و اصحاب و تابعين نقل شده است.
در اينجا قبل از ذكر نمونه‌هايي از اين روايات، نگاهي گذرا به منابع فريقين مي‌كنيم و قسمتي از منابع متعدد اين روايات را ارائه مي‌دهيم:
1. صحيح مسلم، مسلم نيشابوري(متوفاي 261ق)، ص 1042، ح 32(كتاب الفضائل باب فضائل علي‌بن‌ابي‌طالب).
2. الجامع الصحيح(سنن ترمذي)، ابوعيسي محمد‌بن‌عيسي ترمذي(209ـ297ق)، ج 5، ص 225، ح 2999.
3. اسباب النزول، واحدي نيشابوري(متوفاي 468ق)، ص 90ـ91.
4. المستدرك علي الصحيحين، حاكم نيشابوري(متوفاي 405ق)، ج 3، ص 150.
5. جامع البيان عن تأويل آي القرآن، محمد‌بن‌جرير طبري(متوفاي 310ق) ج 3، ص 300ـ301، جزء 3.
6. تفسير القرآن العظيم، ابن ابي‌حاتم(متوفاي 327ق)، ج 2، ص 667ـ668، احاديث 3616ـ3619.
7. تفسير القرآن العظيم، ابن‌كثير دمشقي(متوفاي 774ق)، ج 1، ص 379.
8ـ الدر المنثور في التفسير المأثور، جلال‌الدين سيوطي(متوفاي 911ق)، ج 2، ص 231ـ233.
9. تفسير الكشاف، جارالله زمخشري(متوفاي 538ق)، ج 1، ص 368ـ370.
10. الجامع الاحكام القرآن، قرطبي(متوفاي 671ق)، ج 3، ص 104( چاپ مصر، 1936م).
11. تفسير السمرقندي، نصربن‌محمد سمرقندي(متوفاي 375ق)، ج 1، ص 274ـ275.
12. تفسير الفخر الرازي، فخر رازي( 544ـ604ق)، ج 8، ص 88ـ89.
13. تفسير البيضاوي، عبدالله‌بن‌عمربيضاوي(متوفاي 791ق)، ج 1، ص 163.
14. المسند، احمدبن‌حنبل، ج 1، ص 185، چاپ مصر.
15. دلائل النبوة، حافظ ابونعيم اصفهاني، ص 297.
16. جامع الاصول، ابن‌اثير، ج 9، ص 470، السنة المحمدية، مصر.
17. تذكرة الخواص، ابن‌جوزي، ص 17.
18. تفسير روح المعاني، آلوسي، ج 3، ص 167، منيريه، مصر.
19. تفسير الجواهر، شيخ طنطاوي، ج 2، ص 120، چاپ مصر.
20. الاصابة، احمدبن‌حجرعسقلاني، ج 2، ص 503، چاپ مصر.
21. تفسير العياشي، ابونصر محمدبن‌مسعود‌بن عياش‌سمرقندي، ج 1، ص 175ـ177، احاديث 54،57،58 و 59.
22. تفسير فرات الكوفي، ص 85ـ90، ح 61.
23. الامالي، شيخ طوسي(385ـ460ق)، ص 307، ح 616.
24. التبيان في تفسير القرآن، شيخ طوسي(385ـ460ق)، ج 2، ص 484.
25. مجمع البيان في تفسير القرآن، شيخ طبرسي(متوفاي 548ق)، ج 2، ص 762ـ763.
26. البرهان في تفسير القرآن، سيدبحراني(متوفاي 1091ق)، ج 2، ص 49ـ50، ح 9،12،13، و14.
27. تفسير نورالثقلين، حويزي(متوفاي 1112ق) ج 1، ص 349، ح 163.
28. تفسير ابوالفتوح رازي(متوفاي 554ق)، ج 4، ص 360ـ361.
شايان ذكر است كه قاضي نور الله شوشتري در كتاب احقاق الحق حدوداً شصت نفر از بزرگان (مفسران، محدثان و…) اهل سنت را نام مي‌برد كه به اختصاص آيه مباهله به اهل بيت(ع) تصريح نموده‌اند.
اكنون پس از آشنايي اجمالي با قسمتي از منابع روايات مربوط به آيه مباهله، با مراجعه به تعدادي از منابع تفسيري و حديثي مذهب اهل بيت(ع) و اهل سنت، نمونه‌هايي از احاديث و روايات را ذكر مي‌كنيم و در پايان به جمع‌بندي و نتيجه‌گيري از روايات خواهيم پرداخت.

1. «قال علي(علیه السلام)... لما نزلت هذه الاية «قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم...» اخذ بيد علي و فاطمه و ابنيهما(ع)، فقال رجل من النصاري(اليهود): لاتفعلوا فتحيبكم عنت...7؛ امام علي(ع) فرمود:... هنگامي كه آيه مباهله نازل شد، پيامبر(صلی الله علیه و اله) دست علي،‌فاطمه و دو پسر او(ع) را گرفت و براي مباهله آمد. كه در اين هنگام مردي از مسيحيان ( و يا مردي از يهود) گفت: (با اينها مباهله) نكنيد كه به مشقت گرفتار مي‌شويد.»
2. امام صادق(علیه السلام) نقل مي‌كند كه از اميرالمؤمنين، امام علي(ع) درباره فضايلش سؤال شد. آن حضرت(ع)، قسمتي از فضايل خود را براي آنها بازگو نمود. گفتند: (يا علي!) باز هم بگو. آن حضرت فرمود: «نزد پيامبر(ص) دو نفر از احبار نصارا از اهل نجران آمدند و درباره عيسي(ع) به مباحثه پرداختند. خداوند متعال هم آيات مباهله را نازل فرمود. پس از اين پيامبر(صلی الله علیه و اله) دست علي(من)، حسن و حسين و فاطمه را گرفت و كف دست خود را به سوي آسمان گشود و آنها را به مباهله فراخواند.»8
3. «عن ابي جعفر(ع) في قوله «ابنائنا وابنائكم»(يعني) الحسن و الحسين، «انفسنا و انفسكم» رسول الله(ص) و علي(ع). «و نسائنا و نسائكم» فاطمه الزهراء(س)؛9 امام باقر(ع) درباره آيه مباهله فرمود: منظور از «پسران ما...» حسن و حسين و منظور از «خودمان...»، پيامبر خدا(ص) و علي(ع) و منظور از «زنانمان...»، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است.»
4. حضرت امام رضا(علیه السلام) در يك مجلس علمي كه مأمون عباسي آن را در كاخ خود برگزار نموده بود، چنين فرمود: «خداوند، بندگان پاك خود را در آية مباهله مشخص ساخته و به پيامبرش دستور ]انجام مباهله با مسيحيان نجران[ داده است.... به دنبال نزول آيه، پيامبر(صلی الله علیه و اله)، علي و فاطمه، حسن و حسين(ع) را با خود به مباهله برد.... اين مزيتي است كه هيچ كس در آن بر اهل بيت(ع) پيشي نگرفته و فضيلتي است كه هيچ انساني به آن نرسيده و شرفي است كه قبل از آن هيچ كس از آن برخوردار نبوده است.»10
5. عامربن‌سعدبن‌ابي‌وقاص از پدرش(سعدبن‌ابي‌وقاص) نقل مي‌كند كه روزي معاويه به وي گفت: چه چيز مانع مي‌شود كه ابوتراب(علي‌بن‌ابي‌طالب) را سبّ كني؟ سعد‌بن‌وقاص گفت: به خاطر سه خصلتي كه در او ديده‌ام و يكي از آنها چنين است: «لما نزلت آية المباهلة (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم...) اخذ رسول الله(ص) بيد علي و فاطمه و حسن و حسين(ع) قال: هؤلاء اهلي؛11 هنگامي كه آية مباهله نازل شد... پيامبر خدا(ص) دست علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) را گرفت و چنين گفت: اينان اهل بيت من هستند.»
6ـ عن سعد‌بن‌ابن‌وقاص قال...لما نزلت هذه الاية «ندع ابنائنا و ابنائكم» دعا رسول الله(صلی الله علیه و اله) عليا و فاطمة و حسنا و حسينا(ع) و قال: اللهم هؤلاء اهلي؛12 سعد‌بن‌ابي‌وقاص مي‌گويد: هنگامي كه اين آيه ]مباهله [... نازل شد، پيامبر خدا(صلی الله علیه و اله) علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) را فراخواند و گفت: خداوندا! اينان اهل من هستند.»

1. «قال جابر: و فيهم نزلت «ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم» قال جابر: «انفسنا و انفسكم» رسول الله(ص) و علي‌بن‌ابي‌طالب و «ابنائنا» الحسن و الحسين و «نسائنا» فاطمة؛13 جابر مي‌گويد: ]اين آيه مباهله[ درباره آنها ]اهل بيت[ نازل شده است… منظور از «خودمان» رسول خدا و علي‌بن‌ابي‌طالب است، منظور از «پسران ما» حسن و حسين و منظور از «زنان ما» فاطمه است.»
2. «عن زيدبن‌علي في قوله:«تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم...» الآية، قال: كان النبي(ص) و علي و فاطمة و الحسن و الحسين؛14 از زيد‌بن‌علي نقل شده است كه درباره آيه مباهله گفت: آنان پيامبر(ص)، علي، فاطمه، حسن و حسين بودند.»
3. «عن السدي «فمن حاجك فيه من بعد ماجائك من العلم...الاية» فأخذ يعني النبي(ص) بيد الحسن و الحسين و فاطمة و قال لعلي اتبعنا، فخرج معهم. فلم‌يخرج يومئذ النصاري و قالوا: انا نخاف ان يكون هذا النبي(ص) و ليس دعوة النبي كغيرها، فتخلفوا عنه يومئذ. فقال النبي(ص): لوخرجوا لاحترقوا فصالحوه علي صلح...؛15 سدي نقل مي‌كند: هنگامي كه آيه مباهله نازل شد، پيامبر خدا(ص) دست حسن و حسين و فاطمه را گرفت و به علي فرمود كه به دنبال آنها بيايد و بدين وسيله جهت مباهله آماده شدند، ولي مسيحيان حاضر به مباهله نشدند و گفتند: ما مي‌ترسيم كه اين همان پيامبر خدا باشد و دعاي پيامبر مانند دعاي ديگران نيست. بدين جهت در آن روز از مباهله امتناع ورزيدند. پيامبر خدا(ص) فرمود: اگر آنها مباهله مي‌كردند، مي‌سوختند. بنابراين پيامبر خدا(ص) با آنها مصالحه نمود... .»
4. عامربن‌سعدبن‌ابي‌وقاص از پدرش نقل مي‌كند كه روزي معاوية‌بن‌ابي‌سفيان به وي گفت: چرا ابوتراب(علي‌بن‌ابي‌طالب) را سبّ مي‌كني؟ سعدبن‌ابي‌وقاص گفت: به خاطر سه خصلتي كه پيامبر خدا درباره وي فرموده است... ]و يكي از آنها چنين است[:
«و لما نزلت هذه الآية «فقل ندع ابنائنا و ابنائكم» دعا رسول الله(ص) عليا و فاطمه و حسنا و حسينا، فقال: اللهم هؤلاء اهلي؛16 هنگامي كه آيه مباهله نازل شد، پيامبر خدا(ص)، علي، فاطمه، حسن و حسين را فراخواند و سپس گفت: خداوندا! اينان اهل من هستند.»
حاكم نيشابوري(متوفاي 405ق) پس از نقل اين روايت چنين مي‌نويسد: «هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه؛17 اين حديث بر اساس شرط]صحت و پذيرش حديث[ بخاري و مسلم، صحيح است، ولي آن دو اين روايت را نقل نكرده‌اند.»
5. جابربن‌عبدالله نقل مي‌كند كه هيأتي از اهل نجران پيش پيامبر اسلام(ص) آمدند و با آن حضرت(ص) به گفت‌وگو پرداختند. پيامبر اسلام(ص) آنها را به مباهله(ملاعنه) دعوت نمود و قرار گذاشتند كه فرداي آن روز مباهله كنند. فرداي آن روز، پيامبر خدا(ص) دست علي، فاطمه، حسن و حسين را گرفت و آنها را به مباهله فراخواند، ولي آنها از انجام مباهله امتناع ورزيدند و به پرداخت جزيه رضايت دادند. پيامبر اسلام(ص) پس از آن فرمود: «قسم به خدايي كه مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها مباهله مي‌كردند، بر روي آنها يك وادي آتش مي‌باريد.»18
6. «قال الشعبي: «ابنائنا» الحسن و الحسين «و نسائنا» فاطمة، «و انفسنا» علي‌بن‌ابي‌طالب؛19 شعبي مي‌گويد: منظور از «پسران ما» حسن و حسين و منظور از «زنان ما» فاطمه و منظور از «خودمان» علي‌بن‌ابي‌طالب است.»

آنچه مي‌توان به طور كلي از روايات و احاديث فوق به دست آورد، شامل مطالب ذيل است:
1. آية مباهله در درجة نخست، به طور روشن بر فضيلت و برتري پنج تن آل عبا (ع) ـ پيامبر اسلام، امام علي، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسين ـ دلالت دارد.
2. آية مباهله مختص به پنج تن مقدس است و اين از ظاهر آية شريفه و روايات فريقين به دست مي‌آيد.
3. امام علي(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسين(ع)، در نزد پيامبر اسلام(ص) شأن و منزلت بسيار ويژه‌اي داشتند.
4. طبق اين روايات، پيامبر گرامي اسلام(ص) هنگام آوردن عزيزترين افراد خود، آنها را اهل بيت(ع) خود ناميده است كه اين هم در درجة نخست به معناي اصطلاح قرآني و حديثي «اهل بيت» مربوط مي‌شود.
5. احتجاج خود امامان(ع) و نيز برخي از اصحاب پيامبر اكرم(ص) به آية مباهله براي اثبات برتري اهل بيت(ع)، قرينة محكمي بر وقوع اين حادثه است و نيز بر اختصاص آن به اهل بيت(ع) تأكيد مي‌ورزد.

پس از تبيين و تفسير اجمالي آية مباهله و بررسي آن از ديدگاه احاديث و روايات فريقين، در اين بخش با رعايت اختصار، اين آيه را از ديدگاه تعدادي از مفسران مذهب اهل بيت(ع) و اهل سنت بررسي مي‌كنيم و سپس بر جمع‌بندي ديدگاهها مي‌پردازيم.
آية مباهله از ديدگاه مفسران مذهب اهل بيت(علیهم السلام)
1. شيخ طوسي(385ـ460ق) در تفسير خود و در ذيل همين آية شريفه مي‌نويسد: «هنگامي كه اين آيه نازل شد، پيامبر اسلام(ص)، دست علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) را گرفت و سپس مسيحيان(نجران) را به مباهله فراخواند، ولي آنها از مباهله امتناع ورزيدند و با ذلت به جزيه دادن رضايت دادند… حتي برخي از آنها گفتند: اگر با اينها مباهله كنيم، تا روز قيامت هيچ مرد و زن مسيحي باقي نمي‌ماند.»20
2. شيخ طبرسي(متوفاي 548ق) در ذيل همين آيه مي‌نويسد: «اين آيه، درباره هيأت مسيحي نجران نازل شده است كه از پيامبر(ص) دربارة حضرت عيسي ـ تولد يافتن او بدون پدرـ سؤال نمودند و چون جواب پيامبر اسلام(ص) را نپذيرفتند، پيامبر آنها را به مباهله فراخواند و فرداي آن روز همراه علي‌بن‌ابي‌طالب، حسن، حسين و فاطمه آمد... ولي آنها از مباهله سرباز زدند و به جزيه دادن راضي شدند.»21
3. شيخ ابوالفتوح رازي(متوفاي 554ق) در تفسير خود، ضمن بيان مفصل شأن نزول آية مباهله، مي‌نويسد: «...پيامبر اسلام پس از نزول اين آيه، هنگام مباهله همراه علي، حسن و حسين و فاطمه آمد و آمادة مباهله شدند، اما مسيحيان نجران ترسيدند و از مباهله عذر آوردند.»22
4. سيد فضل الله(مفسر معاصر) در تفسير خود، ضمن بيان شأن نزول آية مباهله ـ مباحثه بين مسيحيان نجران و پيامبر اسلام و دعوت آنها به مباهله ـ مي‌نويسد: «پيامبر اسلام(ص) فرداي آن روز همراه امام علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) آمد و آمادة مباهله شد، ولي آنها با ديدن پيامبر(ص) و اهل بيت آن حضرت از مباهله عذر خواستند و با قبول كردن پرداخت جزيه برگشتند.»23
5. شيخ ناصر مكارم شيرازي(مفسر معاصر) نيز در تفسير خود ضمن بيان شأن نزول آية مباهله مي‌نويسد: «...پيامبر اسلام براي مباهله با مسيحيان نجران، علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) را همراه خود آورده بود.»24

1. محمدبن‌جرير طبري(متوفاي 310ق) در تفسر معروف خود ضمن بيان شأن نزول آيه مباهله مي‌نويسد: «پيامبر اسلام(ص) جهت مباهله با مسيحيان نجران، همراه علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) آمد و آماده مباهله شد، ولي آنها با پيامبر مصالحه نمودند و راضي به پرداخت جزيه شدند.»25
2. نصربن‌محمد سمرقندي(متوفاي 375ق) در تفسير خود مي‌نويسد: «پيامبر اسلام(ص) آنها ]مسيحيان نجران[ را به مباهله دعوت نمود و جهت مباهله همراه علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) آمد، ولي آنها از انجام مباهله سرباز زدند. در اين هنگام پيامبر(ص) به آنها فرمود: يا اسلام بياوريد و يا جزيه بدهيد. آنها به پرداخت جزيه رضايت دادند و برگشتند. پيامبر اسلام(ص) فرمود: اگر آنها مباهله مي‌كردند، همگي هلاك مي‌شدند، حتي گنجشكهاي نشسته بر ديوارهايشان.»26
3. فخر رازي(544ـ604ق) در تفسير خود پس از بيان توضيحات لازم مي‌نويسد: «پيامبر اسلام(ص) ـ پس از اصرار مسيحيان نجران بر جهل خود ـ آنها را به مباهله فراخواند و براي مباهله همراه علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) آمد و به آنها فرمود: هرگاه من دعا كردم، شما آمين بگوييد. اسقف نجران گفت: اي مسيحيان! من صورتهايي را مي‌بينم كه اگر خداوند را براي كندن كوه از جاي خود بخواهند، ]كوهها[ از جاي خود كنده مي‌شوند. با آنها مباهله نكنيد؛ زيرا هلاك مي‌شويد و در روي زمين تا روز قيامت هيچ نصراني باقي نمي‌ماند. آنها سپس به پرداخت جزيه راضي شدند و پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله) فرمود: اگر آنها مباهله مي‌كردند، تبديل به ميمون و خوك مي‌شدند... و خداوند نجران و اهل آن را ـ حتي پرندگان نشسته بر شاخه‌هاي درختانشان را ـ هلاك مي‌نمود.»
فخر رازي در ادامه مي‌افزايد: «و روي انه عليه السلام لما خرج في المرط الاسود فجاء الحسن(ع) فأدخله ثم جاء الحسين(علیه السلام) فادخله، ثم فاطمه، ثم علي(علیه السلام)، ثم قال: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً. روايت شده است كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) با يك عباي پشمي سياه رنگ از منزل خارج شد، حسن(علیه السلام) آمد و آن را داخل عباي خود نمود و سپس حسين(ع) آمد، او را نيز در زير عباي خود قرار داد، سپس علي و فاطمه(ع) آمدند و سپس آن حضرت(ص) فرمود:«خدا فقط مي‌خواهد پليدي را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد.»
فخر رازي پس از نقل اين روايت چنين مي‌نويسد: «واعلم ان هذه الرواية كالمتفق علي صحتها بين اهل التفسير و الحديث؛27 «بدان كه در مورد صحت اين روايت بين مفسران و محدثان اتفاق نظر وجود دارد.»
4. ابوالفدا اسماعيل‌بن‌كثير دمشقي(متوفاي 774ق) در تفسير خود مي‌نويسد: عده‌اي از مسيحيان نجران حضور پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) آمدند و با آن حضرت(ص) درباره عيسي(ع) احتجاج كردند...هنگامي كه پيامبر اسلام(ص) آنها را به مباهله فراخواند، همراه علي، فاطمه، حسن و حسين(علیهم السلام) آمد، ولي آنها از مباهله امتناع ورزيدند و به پرداخت جزيه رضايت دادند.»28
5. عبدالله‌بن‌عمر بيضاوي(متوفاي 791ق) نيز در تفسير خود ذيل آيه مباهله چنين مي‌نويسد: «پيامبر اسلام(ص) براي مباهله با مسيحيان نجران، علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) را همراه خود آورد و به آنها فرمود: هنگامي كه من دعا كردم، شما آمين بگوييد. اسقف آنها گفت: اي مسيحيان، من صورتهايي را مي‌بينم كه اگر خداوند را براي كندن كوه از جاي خود بخواهند،]كوهها [ از جاي خود كنده مي‌شوند. با آنها مباهله نكنيد كه هلاك مي‌شويد. سپس آنان به پرداخت جزيه راضي شدند. پيامبر اسلام(ص) فرمود: قسم به خدايي كه جانم در دست اوست، اگر مباهله مي‌كردند، تبديل به ميمون و خوك مي‌شدند... نجران و اهل آن ـ حتي پرندگان نشسته بر شاخه‌هاي درختانشان نيز ـ از بين مي‌رفتند.»
بيضاوي در ادامه چنين مي‌گويد: «و هو دليل علي نبوته و فضل من أتي بهم من اهل بيته؛29 اين ]حادثه و روايت[ دليلي بر نبوت ]پيامبر اسلام[ و دليلي بر برتري و فضيلت اهل بيت آن حضرت است كه همراه او ]به مباهله [ آمده بودند.»

جمع‌بندي ما از ديدگاههاي مفسران اهل بيت(ع) و اهل سنت چنين است:
1. مفسران مذهب اهل بيت(ع) و اهل سنت، همگي مصاديق آية مباهله را پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) علي‌بن‌ابي‌طالب(علیه السلام)، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسين(علیه السلام) مي‌دانند و هيچ يك از آنها شخص ديگري را در اين امر با آنها شريك نمي‌پندارند.
2. مفسران فريقين در بيان ديدگاه خود، دربارة آية مباهله، به روايات و احاديث مربوط تكيه كرده و تقريباً بر اساس روايات و احاديث، ديدگاه خود را بيان نموده‌اند.
3. برخي از آنها(عبدالله‌بن‌عمر بيضاوي) آية مباهله را دليل بر فضيلت و برتري اهل بيت(ع) معرفي نموده و به اين مسئله تصريح كرده‌اند.
بخش چهارم: نقد و بررسي شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط به آيه مباهله
آنچه در سه بخش گذشته دربارة آن بحث شد، شامل مطالبي بود كه بر اختصاص آيه مباهله به پنج تن آل عبا(ع) تأكيد مي‌كرد. با وجود اين، دربارة آية مباهله نيز چند سؤال و شبهه مطرح شده است كه در اين بخش به نقد و بررسي آنها خواهيم پرداخت.
1. آية مباهله و تعبير جمع
يكي از مهم‌ترين سؤالات مطرح شده دربارة آية مباهله، تعبير جمع در اين آيه شريفه و عدم مطابقت آن با احاديث و روايات موجود در منابع فريقين است كه در آنها مصاديق اين آيه افراد معيّن ـ نه جمع ـ معرفي مي‌شوند. طبق احاديث و روايات موجود در منابع فريقين، منظور از «ابناءنا» ـ پسران ما ـ حسن و حسين، منظور از «نسائنا» ـ زنان خويش ـ فاطمه زهرا(س) و منظور از «انفسنا» ـ نفوس خود ـ پيامبر اسلام(ص) و امام علي(ع) است.30 از طرف ديگر طبق بيان محمدرشيدرضا(1865ـ1935م)، در زبان عربي كلمه «نسائنا» ـ زنان ما ـ بر دختر شخص و نيز «انفسنا» ـ نفوس ما ـ بر يك نفر (امام علي) اطلاق نمي‌شود.31

در پاسخ به اين سؤال مطرح شده بايد بگوييم:
1. پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) مبيّن و مفسر آيات نوراني قرآن كريم است. خداوند متعال در همين خصوص مي‌فرمايد: «وانزلنا اليك الذكر لتبيّن للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون؛32 ما اين ذكر ]قرآن[ را بر تو نازل كرديم تا آنچه را به سوي مردم نازل شده است، براي آنها روشن سازي و شايد انديشه كنند.» بنابراين بر امت اسلامي فرض است كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) را مفسر و مبيّن حقيقي قرآن كريم بدانند و بيانات آن حضرت(ص) را در اين‌باره بدون چون و چرا بپذيرند.
2. بر اساس روايات و احاديث صحيح و مورد قبول مذهب اهل بيت(ع) و اهل سنت، پس از نزول آيه مباهله، پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) جهت انجام مباهله با هيأت مسيحي نجران، علي‌بن‌ابي‌طالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، حسن و حسين(ع) را همراه خود آورده و آنها را اهل بيت خود معرفي نموده است.33 به همراه آوردن اين اشخاص در واقع نوعي تفسير و تبيين كلمات به كار رفته در اين آية مباهله(ابنائنا، نسائنا، و انفسنا) است و اگر كسي در اين خصوص اعتراضي داشته باشد، در واقع به شخص پيامبر اكرم(صلی الله علیه و اله) اعتراض مي‌كند.
3. قرآن كريم مملو از چنين مواردي است كه در آنها به جاي يك فرد ضمير يا صيغه جمع به كار رفته است كه در اينجا به دو مورد آن اشاره مي‌كنيم:
الف. سوره آل عمران، آيه 173
«الذين قال لهم الناس قدجمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل؛ اينها (مومنان واقعي) كساني بودند كه (بعضي از) مردم به آنان گفتند: مردم]لشكر دشمن [ براي ]حمله به[ شما اجتماع كرده‌اند. از آنها بترسيد، اما اين سخن برايمان آنها افزود و گفتند: «خدا ما را كافي است و او بهترين حامي ماست.» براساس ديدگاه عده‌اي از مفسران، قائل اين سخن نعيم بن مسعود الاشجعي بود كه وي به دستور ابوسفيان، قصد ترساندن مسلمانان از مشركان را داشت.34
ب. سوره آل عمران، آيه 181
«لقد سمع الله قول الذين قالوا ان الله فقير و نحن اغنياء...؛ همانا خداوند سخن آنها را كه گفتند: خدا فقير است و ما بي‌نيازيم، شنيد.» بر اساس اعتراف عده‌اي از مفسران فريقين، قائل اين سخن بي‌اساس، حيّ‌بن‌احطب و يا غنحاص]از يهوديان [ بوده است.35
اگر به آيات نوراني قرآن كريم و شأن نزول آنها توجه بيشتري كنيم، روشن خواهد شد كه در موارد متعددي، به جاي يك فرد از ضمير و يا صيغة جمع استفاده شده است كه همة اينها نشانة بي‌اساس بودن سؤال مورد بحث است.
2. آية مباهله و سن كم امام حسن و امام حسين(علیهما السلام)
يكي ديگر از سؤالات و شبهات مطرح شده دربارة آية مباهله و روايات مربوط به آن، اين است كه مي‌گويند: حسن و حسين(ع) هنگام نزول آية مباهله، غيربالغ و غيرمستحق براي ثواب بوده‌اند و اگر آن دو غيرمستحق براي ثواب باشند، افضل الصحابه(برترين اصحاب) به حساب نمي‌آيند.»36

در پاسخ اين شبهه بايد بگوييم:
1. با اينكه امام حسن و امام حسين(ع) هنگام نزول آية مباهله سن كمتري داشتند، نبايد فراموش كرد كه انتخاب آن دو براي مباهله بر اساس روايات متعدد و صحيح فريقين توسط پيامبر اكرم(صلی الله علیه و اله) انجام گرفته است و اگر اشخاص ديگري برتر و افضل از آنها وجود داشتند، حتماً پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) به جاي آن دو، همان افراد را همراه خود به مباهله مي‌آوردند. بنابراين، صرف آوردن اين دو براي مباهله، به طور روشن بر برتري و افضل بودن آنها دلالت دارد و كم بودن سن آنها در اين‌باره مشكلي ايجاد نمي‌كند. البته برتري آنها پس از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) و علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) است.
2. نبايد فراموش كرد كه برتري و افضليت، همواره با رسيدن فرد به مرتبة بلوغ و ازدياد سن نيست و گاه اشخاص مقدسي در سن بسيار كم به مقامات بزرگ الهي رسيده‌اند كه با مراجعه به آيات نوراني قرآن كريم، دو مورد از آنها را ذكر مي‌كنيم:
الف. حضرت يحيي(ع)
«يا يحيي خذ الكتاب بقوة و ءاتيناه الحكم صبياً؛37 ]ما پس از تولد يحيي به او گفتيم[: اي يحيي!‌ كتاب ]الهي[ را با قوّت بگير ]و به آن عمل كن[ و ما ]حكمت و پيامبري را[ در سن كودكي به وي داديم.»
بر اساس بيان نصربن‌محمد سمرقندي(متوفاي 375ق) و مفسر معروف، فخر رازي(544ـ604ق)، منظور از «حكم» در اين آيه شريفه، پيامبري، انديشه و خير و بركت است.38 همچنين مرحوم شيخ طبرسي(متوفاي 548ق) در ذيل همين آيه، از عبدالله‌بن‌عباس روايتي نقل مي‌كند كه بر اساس آن، حضرت يحيي(ع) در سه سالگي به مقام پيامبري رسيده است.39
ب. حضرت عيسي مسيح(ع)
«قال اني عبدالله ءاتاني الكتاب و جعلني نبياً؛40 ]عيسي مسيح در گهواره به سخن آمد و چنين[ گفت: همانا من بندة خدا هستم و خداوند به من كتاب ]انجيل[ داده و مرا پيامبر قرار داده است.»
شيخ كليني(متوفاي 329ق) در كتاب الكافي از امام باقر(علیه السلام) نقل مي‌كند كه آن حضرت(ع) فرمود: «كان يومئذ نبياً حجة الله غير مرسل...؛ حضرت عيسي(ع) در آن هنگام يك پيامبر الهي غير مرسل(و) حجت الهي بود.» آن حضرت(ع) در ادامه مي‌فرمايد: «فلما بلغ عيسي(ع) سبع سنين تكلم بالنبوة و الرسالة حين اوحي الله تعالي اليه...؛41 وقتي حضرت عيسي(ع) به هفت سالگي رسيد، بر اساس وحي الهي نازل شده بر او، از نبوت و رسالت خود خبر داد... .»
همان‌گونه كه از آيات و روايات مذكور به دست مي‌آيد، رسيدن به يك مقام و فضيلت الهي و به ويژه مقام نبوت و رسالت، حتماً مبتني بر رسيدن آن شخص به حد تكليف و بلوغ نيست. بنابراين برتري و افضليت امام حسن(ع) در سن كودكي، امري عادي به حساب مي‌آيد؛ چون اين مسئله كمتر از مقام نبوت و رسالت است كه حتي در سن سه و هفت سالگي و حتي در گهواره، به برخي از پيامبران الهي داده شده است. آنچه در اين مورد ضرورت دارد، معرفت، عقل و طاعت الهي و اقرار به رسالت و نبوت پيامبر اسلام(ص) است كه اين ويژگيها نيز بدون شك در امام حسن و امام حسين(ع) وجود داشته است.
بنابراين آمدن امام حسن(ع) و امام حسين(ع) براي مباهله، دليل روشني بر افضليت و برتري آن دو پس از پيامبر اسلام(ص) و امام علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) در ميان امت اسلامي و نيز دليلي بر برتري و افضليت آنها بر اصحاب ديگر پيامبر اسلام(ص) ـ البته بعد از پدرشان امام علي (ع) ـ به حساب مي‌آيد و كم بودن سن آنها در اين‌باره هيچ مشكلي ايجاد نمي‌كند.
3. آية مباهله و ادعاي جعل و نشر احاديث
يكي ديگر از شبهات مهم در خصوص آية مباهله و روايات مربوط به آن، ادعاي ساختگي بودن احاديث و روايات مربوط به آن است.
محمد رشيدرضا(1865ـ1935م) در همين خصوص چنين مي‌نويسد:
و مصادر هذه الروايات الشيعة و مقصدهم منها معروف و قداجتهدوا في ترويجها مااستطاعوا حتي راجت علي كثير من اهل السنة...؛42 مصادر اين روايات مربوط به شيعه است و منظور و مقصود آنها نيز معلوم است. آنها در ترويج اين روايات به اندازة توان خود كوشش نمودند و بدين وسيله اين روايات در ميان بسياري از اهل سنت رايج گشته است.

در پاسخ به اين شبهة بسيار سست و غيرعلمي، ذكر مطالب ذيل را مناسب و كافي مي‌بينيم:
1. همان‌گونه كه در ابتداي اين بحث(بخش دوم) گذشت، روايات مربوط به شأن نزول آيه مباهله، در منابع متعدد برادران اهل سنت موجود است.
همچنين علاوه بر منابع متعدد برادران اهل سنت، در تعداد قابل توجهي از منابع تفسيري، حديثي و كلامي مذهب اهل بيت(ع) نيز امثال اين روايات با طرق مختلف نقل و ثبت شده است كه قسمتي از آنها را در بخش دوم ملاحظه كرديد. 2. ادعاي مزبور به سبب نداشتن دليل علمي و منطقي، قابل قبول نيست و در عين حال براي مذهب اهل سنت، بسيار خطرناك به نظر مي‌رسد؛ چون اگر روايات مربوط به آية مباهله به وسيلة پيروان مذهب اهل بيت(ع) در كتب حديثي و تفسيري معتبر اهل سنت مانند صحيح مسلم، سنن ترمذي، مستدرك علي الصحيحين و تفاسير طبري، سمرقندي، فخر رازي و ابن‌كثير دمشقي، وارد شده باشد، آن وقت بايد در مورد ساير احاديث و روايات موجود در آنها نيز چنين ادعايي به عمل آيد كه در اين حال، اين احاديث و روايات براي خوانندة خود يقين و اعتماد نمي‌آورند، اما چنين ادعايي تنها در مورد احاديث و روايات مربوط به برتري و فضيلت اهل بيت(ع) ارائه مي‌شود كه اين هم دليل و قرينة خوبي بر بي‌اساس بودن آن است.

آنچه مي‌توان از مباحث گذشته به عنوان نتيجه به دست آورد، عبارت است از:
1. بر اساس آية شريفة مباهله و روايات و احاديث مربوط به آن، مي‌توان نتيجه گرفت كه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) پسران رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و اله) محسوب مي‌شوند. شيخ طبرسي(متوفاي 548) در همين باره مي‌نويسد:
اجمع المفسرون علي ان المراد بأبناءنا، الحسن و الحسين(علیهما السلام) و قال ابوبكر الرازي: هذا يدل علي ان الحسن و الحسين(ع) ابناء رسول‌الله(صلی الله علیه و اله) و ان ولد الابنة ابن نبي الحقيقة؛43 مفسران اتفاق نظر دارند كه منظور از «ابنائنا» ]پسران ما در آيه مباهله[ حسن و حسين(ع) است و ابوبكر رازي مي‌گويد: اين دلالت مي‌كند كه حسن و حسين(ع) دو پسر رسول خدا (صلی الله علیه و اله) هستند و همانا فرزند دختر در حقيقت پسر به شمار مي‌آيد.
همچنين مفسر اهل سنت، فخر رازي(544ـ604ق) مي‌نويسد:
هذه الاية دالة علي ان الحسن و الحسين(ع) كانا ابني رسول الله(صلی الله علیه و اله)...؛ 44 اين آيه دلالت بر آن دارد كه حسن و حسين(ع) دو پسر پيامبر خدا(صلی الله علیه و اله) هستند... .
گفتني است كه همين مطلب را مي‌توان از آيات ديگر قرآني نيز به دست آورد. فخر رازي در اين‌باره به آيات 84ـ85 سوره انعام استدلال نموده است.
2. بر اساس آية شريفة مباهله و روايات مربوط به آن، نتيجه مي‌گيريم كه منظور از «نسائنا» ـ‌زنان خويش ـ در آية مباهله حضرت فاطمه(س) و منظور از «انفسنا» ـ خود ما ـ در درجة نخست پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) و سپس علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) است.
بدون شك تلقي علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) به عنوان «انفسنا» ـ خود ـ به نزديك و گرامي‌تر بودن آن حضرت(ع) نزد رسول اكرم(ص) دلالت آشكار دارد، اما با اين تفاوت كه اميرالمؤمنين علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) پيامبر نيست و بر او وحي نازل نمي‌شود، ولي در عين حال پس از رسول اكرم (ص) برترين صحابه براي تصدي رهبري و خلافت امت اسلامي به شمار مي‌آيد.
3. آوردن علي‌بن‌ابي‌طالب (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، امام حسن(علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) جهت انجام مباهله، در نوع خود بر برتري و افضل بودن آنها دلالت آشكار دارد. چون اگر افراد مقدس ديگري در ميان همسران و اصحاب پيامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) وجود داشتند، پيامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) حتماً به جاي اينها، آن افراد برتر را براي مباهله همراه خود مي‌آوردند. مفسر معروف اهل سنت، جارالله زمخشري(467ـ538ق) در همين خصوص مي‌نويسد:
و فيه دليل لاشي اقوي منه علي فضل اصحاب الكساء(ع)؛ 45 در اين ]آيه و روايات[ دليل بسيار محكمي است بر فضل و برتري اصحاب كساء ]پيامبر، امام علي، فاطمه، حسن و حسين
همچنين مفسر ديگر اهل سنت، عبدالله‌بن‌عمر بيضاوي (متوفاي 791ق) پس از توضيح و تفسير آيه مباهله چنين مي‌نويسد:
و هو دليل علي نبوته و فضل من أتي بهم من اهل بيته؛46 اين دليلي بر نبوت پيامبر اسلام(ص) و برتري و فضيلت اهل بيت آن حضرت(ص) است كه همراه او ]به مباهله[ آمده بودند.
بنابراين نتيجه مي‌گيريم كه علي‌بن‌ابي‌طالب(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسين(ع)، برترين و بافضيلت‌ترين اشخاص نزد پيامبر اسلام(ص) و نيز برترين اصحاب آن حضرت(ص) محسوب مي‌شوند. همچنين اگر در ميان اصحاب آن حضرت(ص) همين اشخاص مقدس، برتر و افضل باشند، بدون شك رهبري و خلافت امت اسلامي نيز بايد پس از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) ازآنِ امام علي(ع)، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) باشد و اين حقيقتي است كه با تأمل و انديشة اساسي، مي‌توان آن را درك نمود.
4. برخلاف تصور برخي كه مي‌گويند: دين اسلام عملاً دين و آيين مربوط به مردان است و زنان در آن به حساب نيامده‌اند، زنان در مواقع حساس و خطير، به سهم خود در پيشبرد اهداف مقدس اسلامي مؤثر بودند و در كنار مردان در برابر مخالفان اسلام ايستاده‌اند. حضور حضرت فاطمه(س) در جريان مباهله، دليل روشن اين مطلب است.47
5. با اينكه علي‌بن‌ابي‌طالب(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسين(ع) از بستگان بسيار نزديك پيامبر اسلام(ص) به شمار مي‌آيند و بر اساس عرف و لغت مي‌توان آنها را اهل بيت پيامبر اسلام(ص) ناميد، ولي منظور پيامبر اكرم(ص) از اهل بيت ناميدن آنها هنگام آمادگي جهت مباهله، اشاره به معناي خاص آن ـ‌اهل خانه نبوت و رسالت ـ بوده كه در آية شريفة تطهير در اين‌باره به تفصيل بحث شده است.
6. دعوت هيأت مسيحيان منطقه نجران براي مباهله به دستور الهي و پيامبر اسلام(ص)، دليل آشكار برتري دين مبين اسلام و حقانيت پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) است، والا دين و پيامبر غير حقيقي نمي‌تواند مخالف خود را اين‌گونه به مباهله و ملاعنه دعوت نمايد.
7. آيه شريفه مباهله در رساندن معناي فضيلت و برتري، مخصوص پيامبر اسلام(ص)، علي بن ابي طالب(ع)، فاطمه، حسن و حسين(ع) است و ديگران در آن شريك نيستند، ولي مسئله مباهله حكم و مسئله‌اي كلي و عمومي است. حتي كه اگر دو نفر و يا دو گروه در مورد يك مسئله مهم (ديني، مذهبي و ...) با يكديگر نزاع و اختلاف داشته باشند، مي‌توانند براي اثبات حقانيت خود و رسوايي شخص دروغگو و يا ظالم دست به مباهله بزنند. در اين‌باره مي‌توان به برخي از روايات نيز استدلال نمود كه در يكي از آنها مي‌خوانيم:
روزي ابو مسروق ـ‌يكي از اصحاب امام صادق(ع) ـ از عنادورزي مخالفان اهل بيت(ع) در پذيرش برتري آنها به آن حضرت(ع) شكايت نمود. امام صادق(ع) به وي فرمود: اگر آنها سخن شما را نپذيرفتند، آنها را به مباهله دعوت كنيد. ابومسروق پرسيد: چگونه با آنها مباهله كنيم؟ امام صادق(ع) فرمود: خود را سه روز اصلاح كن(ابو مسروق مي‌گويد: گمان مي‌كنم كه فرمود: روزه بگير و غسل كن). سپس با كسي كه مي‌خواهي مباهله كني، به صحرا برو و سپس انگشتان دست راست خود را در انگشتان او قرار بده و سپس از خودت آغاز كن و بگو:
منبع:پایگاه اطلاع رسانی اسوه