از نظريه تا عمل
از نظريه تا عمل
دراين مقاله اختصارا درضمن اشاره به حكومت دموكراسي وحكومت امام عصر(عج)سعي شده است كه بطور تطبيقي به ويژگي ها،تفاوتها ومباني هر كدام مطالبي بيان كنيم . حكومت دموكراسي از نظريه تا عمل فاصله زيادي دارد وامكان ندارد جامعه را به سعادت برساند براي رسيدن به سعادت یك راه بيشتر ندارد وآن اين كه هم در مقام نظر وهم درمقام عمل حكومت جهاني امام زمان(عج)را پذيرا باشد حكومت امام زمان درد رنج بشريت است.
چنانكه واضح است بشر يا بخاطر اقتضاي دروني يا بخاطر سهولت ورفاه نفس خويش، دراجتماع زندگي مي كند وبراي اينكه زندگي او دوچار هرج مرج نگردد مي خواهد زير يك حكومت زندگي كند . بشر در طول زندگيش، انواع حكومت را تجربه كرده ودرحال حاضر به اين نتيجه رسيده است كه حكومت دموكراسي را حلال مشكلات دانسته به آن روي آورده غافل از اينكه در مقام عمل آنطوركه مي خواست وفكر مي كرد نتوانست جامه عمل بپوشاند وبه بهانه حكومت اكثر، آزادي ، مشاركت ،رعايت حقوق ، دفاع از حقوق ،برابري ،پيشرفت و... در سايه دموكراسي، بشر را به بحرانها كشانده وامروز بشر درسايه چنين حكومتي سرگردان وبه بن بست رسيده است و راه خروجي بر روي خود نمي بيند اما در مقابل اين حكومت ، حكومت خدا بر مردم است كه به صورت كامل طبق آيات قرآني و احاديث معصومين بدست امام زمان (عج)اجرا خواهد شد. دراين مقاله در اين رابطه مطالبي آورده شده است اميد وار هستيم كه مورد حق تعالي قرار گيرد.
سیستم های حکومتی در طول تاریخ
چه به عنوان شاه و موروثی یا رئیس جمهور که توسط کودتا یا رأی گیری فرمایشی قدرت را بدست ميگيرد. درچنين حكومتي، ملت حق تصمیم گیری نداشته ، فرد هیچ گونه آزادی فردی ، اجتماعی ، بیان و قلم...ندارد
علامت حاکم مستبد
رسول خدا ( ص ) : و امّا علامه الظالم فاربعه : یظلم مَن فوقه بالمعصيه وَ یملک مَن دونَه بالغلبه و یُبغضُ الحق وَ یظهرُ الظُلمَ [i]
ستمگر چهار نشانه دارد:
1- بر بالا دست با نافرمانی ستم کند
2- زیر دست را با غلبه بیازارد
3- حق را دشمن دارد
4- آشکارا ستم کند
دومين نوع از انواع حكومت ، حكومت حزبي است . اين نوع حكومت در عمل مانند نوع اول است منتهي در شكل يك فرد نيست بلكه يك حزب و يك گروه حاكم است به اين نوع حكومت،حكومت اقل بر اكثر گفته مي شود.
دموكراسي چیست؟
دموكراسي از واژه يوناني دموس ( يعني خلق ، مردم) و كراتوس ( يعني حاكميت، قدرت) مشتق است. دموكراسي يكي از انواع حاكميت بوده و وجه مشخص آن اعلام رسمي اصل تبعيت اقليت از اكثريت و به رسميت شناختن آزادي و حقوق مساوي افراد و شهروندان است دموکراسی از زمانی که پریکلس ، آن را «حكومت مردم» تعريف كرد، تا امروز كه در مجامع مختلف نظريه پردازي غرب به ويژه امريكا، تحكيم و گسترش آن كار اساسی و تخصصي دولت معرفي مي شود، تحولات زيادي داشته است.[ii]
دموکراسی یعنی تصمیم گیری اجتماعی که مستلزم دو اصل کلی است:1- نظارت برهمگانی بر تصمیم گیری جمعی 2- داشتن حق برابر در اعمال این نظارت[iii]
دموکراسی مفهومی است نسبی. کشوری را دموکراتیک می نامند که حکومت آن از طریق انتخابات به مسند قدرت رسیده و مسئول پاسخ گویی به مردم باشد و تمامی افراد بزرگ آن کشور از حق مساوی انتخاب کردن و کاندیدا شدن برخوردار باشند ودر آن قانون متضمن حفظ حقوق مدنی و سیاسی باشد.اما عملا در هیچ کشوری دو اصل اساسی نظرت عمومی و برابری در مشارکت در امور سیاسی به طور کامل تحقق نمی پذیرد...[iv]
پیدایش اندیشه دموکراسی :
این اندیشه در سده های چهارم و پنجم پیش از میلاد در آتن شکل کلاسیک یافت . هنگامی که شرط دارا بودن ثروت برای احراز مقام های دولتی منسوخ شد هر فرد آتنی در مجلس دارای حقی برابر برای شرکت مستقیم در مباحثات و رای گیری ها در مورد قوانین و سیاست های جامعه و همچنین سهیم شدن در اجرای آنها از طریق قضاوت و عضویت در شورای اجرای آن شد[v].
ویژگی های دموکراسی
1- احترام به آزادی فردی و جمعی مردم از قبیل بیان ، قلم ، اجتماعات و احزاب
2- اعتقاد به برابری در زمینه های مختلف سیاسی و اجتماعی
3- عدم تمرکز قدرت در یک فرد یا نهاد
4- وجود ثبات سیاسی ، اجتماعی
5- ایجاد زمینه و بستر مناسب سیاسی جهت رشد ، خلاقیت و شکوفایی استعداد ها
فريد سياوش ويژگي هاي دموكراسي را در سه امر خلاصه كرده است.
1. رقابت آزاد برسراحراز سمتها، مقامها ویا کرسی های انتخابی(پارلمان و شورا ها از جمله شورای محل و....)
2. برگذاری انتخابات منصفانه، بدون استفاده از زور یا اجبار و بی آنکه هیچ گروهی در جامعه حذف یا محروم شود؛ که در دوره های مشخص، برای تصدی سمتها یا مقامها، برگزار می شود.
3. موجودیت آزادی های مدنی و سیاسی تا صحت و انسجام مشارکت و رقابت سیاسی تضمین شود[vi]
نقد
در جامعه ی توحیدی نقش انسان در زندگی واضح است . نقش انسان مختار در دین نیست که او حق دارد قوانینی را در برابر دین برای خود جعل کند . او خلق شده برای عمل به قوانینی که خداوند با توجه به احتیاجات و ضروریات و سعادت نهایی او تشریع نموده .
آیا درست است که در صورت اول رأی اکثریت را بر اقلیت تحمیل کرد ؟ برای حل و فصل امور جز این راه و گزینه آخر نیست ؟ شق دوم اصلاً امکان دارد ؟ در طول تاریخ چنین گزینه ای به تحقق نپیوسته .
در دنیایی که حکومت دموکراسی وجود دارد آنچه عمل می شود طبق نظریه است ؟ یعنی آيا بر اساس رأی اکثریت انجام و صورت می پذیرد ؟
اگر اکثریت رأی دهند که سفید پوست بر سیاه پوست فضیلت دارد شدنی است و صحیح ؟
آیا خواست و تصویب اکثریت یک چیزی را که مربوط به انسانـیت نباشد مربوط به انسانیت می شود ؟ به عبارت دیگر پیوستن به واقعیت ها آیا بستگی به خواست و تصمیم اکثریت ها است ؟ چنانکه در اصول نظریه برخی است : حکم واقعی بر اساس حکم مجتهد تأسیس و تشریع می شود ، یا به عبارت دیگر حکم واقعی بر اساس نظریه مجتهد تغیر می یابد و منتظر نظریه فقیه است .
آیا چنین چیزی در حکومت دموکراسی است ؟ ممكن است برخی امور از اعتباریات باشد که تغییر پذیر باشد امّا این به این معنی نیست که اینجا هم بگوییم که همه امور بر اساس برخی از امور اعتبارپزیر می چرخد و اعتبار پزیر است .
اگر بالاتفاق همه رأی دهند که از این به بعد ظلم و عدل مفهوماً عوض شود و مصادیق ظلم از مصادیق عدل و همچنین عکس آن . با تصویب چنین رأی از طریق رأی اکثریت تحقق می یابد ؟
دموکراسی مخترع حقانیت است یا کاشف از حق بودن ؟ آیا حق را می توانیم ومی شود در رأی مردم جست یا رائ مردم حق را می سازد ؟ حق ساز بودن يا حق شناس؟
آیا خواست اکثریت همیشه به نفع جامعه است؟ یا به عبارت حدیث : لا تجتمع امتی علی الخطاء، نه صرف اکثریت بلکه همه انسانها برامری اتفاق نظر داشته باشند. چنین چیزی صرف از این جهت هست که خواسته همه است، لذا قابل اجرا و قبول است
قرآن گوید: و عسی اَن تحبّوا شَیئاً و هو شرّ لکُم [vii]
دو تا عبارت است باید تفکیک گردد. درست بودن اراده عمومی چیزی است و تشخیص درست چنین اراده چیز دیگری است.
درست است که اراده عمومی معمولا به نفع عموم است اما تشخیص چنین نفعی بدست عموم نیست .كبري قابل پذيرش است اما صغري قابل بحث است.
هیچ گاه در جهان حکومت دموکراسی به مفهوم واقعی وجود نداشته و نخواهد داشت زیرا بر خلاف نظام طبیعی است که اکثریت افراد ملت فرمان دهند و اقلیت فرمان برند[viii]
اکثریت در چارچوب شریعت
اکثریت از آن جهت که اکثریت است معیار قرار نمی گیرد و ارزش ندارد.
رای اکثریت را نه می توان به طور مطلق پذیرفت و نه می توان به طورمطلق رد نمود بلکه اسلام، دین معیار و ظوابط راستین است و معیار در پذیرش هر امری حق بودن آن است. در فرهنگ اسلام محور حق خداست و هر چه منسوب به خدا باشد حق است و هر چه در برابر خدا قرار بگیرد باطل است.
ذلک بانّ الله هوالحق و انّ ما یدعون من دونه هو الباطل [ix] .
پس معیار حقانیت هر امری به ارتباط یا عدم ارتباط آن به حق مطلق بستگی دارد. در نتیجه، دین، قرآن و پیام دینی حق است و اگر چیزی با پیام دین مطابقت نداشته باشد باطل است.
در دین نه تنها رأی اکثریت ملاک قرار نگرفته است بلکه از آن جهت که نوعاً انسانها متأثر از خواهشات نفسانی است و نسبت به امور احاطه کامل ندارند نگاه دین به اکثریت محتاطانه است.
و ان تُطع اکثر َ مَن فی الارض یُضلّون عن سبیل الله ان یتبعون الّا الظنّ و ان هم الا یخرصون [x]
و اگر از بیشتر کسانی که در زمین می باشند پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه می کنند. آنان جز از گمان خود پیروی نمی کنند و جز به حدس و تخمین نمی پردازند.
فاحکم بینَهم بما انزل الله و لا تتبع اهوا ءَهم عمّا جاء ک من الحق [xi]«پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حكم کن و از هواهای شان ا زحقی که به سوی تو آمده پیروی مکن.»
لقد جئنا بالحق و لکن ّ اکثرهم للحق کارهون.[xii]«قطعاً حقیقت را برای آنان آوردیم لکن بیشتر شما حقیقت را خوش نداشتید.»
و لو اتَّبع الحقَّ اهواءَ هم لَفسدت سمواتُ و الارضُ و مَن فیهن.[xiii]«و اگر از هوس های آن ها بیرون می کرد قطعاً آسمانها و زمین و هر که در آن ها ست تباه می شد.»
حضرت علی می فرماید : ایّها النّاس لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلّه اهله[xiv] «ای مردم در راه هدایت از قلَّت جمعیت نهراسید.»
فانّک امرؤ ملبوس عليک انّ دین الله لا یعرف بالرجال بل بآیه الحق فا عرف الحقّ تعرف اَهلَه [xv] «امر بر تو مشتبه شده است دین خدا را نا با آرای مردمان بلکه با نشان حق می توان شناخت، پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی.»
در نگاه امام علی (ع) مردم را با معیار حق شناخته می شود نه حق را با مردم امّا خود علی (ع) محور حق بود، حق را با علی شناخته می شد زیرا رسول خدا (ص) فرمود : رحم الله عليا اللهم ادر الحق معه حيث دار [xvi] اکثریت معیار بودن ملتزم این است که اکثریت معیار نباشد یعنی معیار آن بر عدم معیار خود دلالت می کند بخاطر اینکه در اکثریت از جهت اکثریت بودن تعارض لازم می آید و این تعارضات هم بايد حق باشند چون که اکثریت آن را تصویب کرده اند سر از نسبی بودن معیار و حقانیت لازم می آید و گویا چنین معیاری ثبات ندارد .(توضيح.....) امروز اکثریت قانون وارزشي را بر مبنای اکثریت تصویب کردند و حق شد فردا عوض کردند و از تصویب خارج کردند و عکس آن را تصویب کردند بايد آن هم حق باشد؟!
همچنین در تعارضات درونی: این نشان دهنده این است که نمی تواند اکثریت معیار قرار گیرد.
وقتی حکومت دموکراسی درست نباشد دو قسم اول بطریق اول درست نخواهد شد.
بنا براین چه باید کرد ؟ آیا به بن می رسیم؟
نخیر، یک گزینه دیگر هم وجود دارد، و آن حکومت خدا بر مردم است، یعنی حکومت رای و خواست خدا بر مخلوق:
این طبیعی ترین انواع حکومت است . چنانکه در دنیا هر کسی مالک محصول و ساخت خود است .
اگر کسی چیزی بسازد او تامّ الاختیار آن را دارد و سازنده از ساخته شده آشنایی کامل دارد . از آغاز و فرجام آن علم دارد. خداوند هم خالق ما است ، آیا بهتر نیست که به جای حکومت همنوع بر دیگر حکومت خالق بر مخلوق باشد و حکومت سازنده بر ساخته شده باشد .
امکان سازش دموکراسی با دین :
آیا واقعاً دمکراسی با دین منافات دارد ؟
از طرفی بله ، اگر مراد از دمکراسی فقط خواست اکثریت مردم باشد يعني خواسته ها از اين جهت كه خواسته هاي مردم است ارزش داشته باشد!
از طرف دیگر منافاتي ندارد اگر خواسته ها را بر اساس دین محوری تعریف کنیم .
و در واقع دین خواهی هم از خواسته های او باشد .
اگر دید ما دموکراسی منهای دین باشد منافات دارد ، امّا دموکراسی برمبنای دين باشد منافاتی ندارد .اگر آزادي،مساوي، ارزش انساني براساس دين باشد، منافاتي ندارد.
همه مردم وقتی دینی را معتقد باشند می خواهند در زندگی فردی و اجتماعی آنها دین حکمفرما باشد ، دین حرف بزند ، خواسته های خودشان در طول خواسته های دین مي دانند و درصورت تعارض تقدم از آن خواسته های دین می باشد . اما دموكراسي كه امروزه بدست بشر تعريف مي شود وبشر آن را شناخت دارد با حكومت اسلامي امام زمان از جهات مختلفي تفاوت دارد.
در حکومت خدا ، خدا عالم بر جمیع جوانب است ، اما انسان فقط برخی جنبه ها را از برخی جوانب فقط آن هم به صورت اجمالی علم دارد. خدا علم به آینده و گذشته دارد و نفع و نقصان انسان را می داند . علم خداوند علاوه بر انسان به جمیع اشیاء دیگر هم احاطه دارد همه چیز در محضر خدا است .
در حکومت خدا ، حکومت اعلی بر ادنی وحكومت خالق بر مخلوق است امّا در حکومت دموکراسی حكومت مخلوق بر مخلوق ديگر وحکومت مساوی بر مساوی است .
در حکومت خدا حکومت اعلم بر جاهل محض است ، امّا در حکومت انسان حکومت جاهل بر جاهل دیگر است .
حاکم در فرهنگ اسلام خداست که در او خواهشات نفسانی ، غرض شخصی ، نفع شخصی متصور نیست . خدائيكه علم مطلق قدرت مطلق وعقل مطلق دارد امّا در حكومت بشري، در واقع حکومت عقل ناقص، علم ناقص، قدرت ناقص وخواهشات بر خواهشات است . اگر انسان اعتقاد به صانع داشته باشد در این صورت از کجا او متوجه شده است که حکومت اکثریت بر اقلیت درست است یا نه ؟
اگر منبع عقل خود باشد سوال تکرار می شود که چه کسی به عقل این اختیار را داده است که چنین تصور کند ؟
آیا عقل جدای از وجود انسان است یا در ضمن او از منبع دیگر مستتفیض می شود ؟
بنا بر این در حکومت انسان ، حکومت عقل ناقص بر کل وجود انسان دارد. در حال اینکه در حکومت دینی حکومت عقل مطلق بر انسان محدود از جمیع جهات است .
در اسلام حکومت وحی بر جسم و روح است ، اما درحكومت بشري حکومت نفس بر جسم و نفس است .
در حکومت مردمی انتخاب مردم و مسئولان هیچ وقت به صورت واقعی نمی شود زیرا رأی دهندگان آشنایی کافی و لازم اولا بطور واقعي ندارد وثانيا اگر داشته باشد باز هم مثل خودش یک انسان به کار می آید . امّا در حکومت دینی چونکه خدا از جمیع جهات آشنایی دارد خودش برای حکومت بر مردم بهترین ها را انتخاب می کند که دارای علم و عصمت کافی باشند .
در حکومت مردمی هدف دنیا و امور مادی و جسمانی است ، امّا در حکومت دینی امور مادی و معنوی هر دو است .
امور مادی در راستاي امور معنوی و زیر نظر امور معنوی است . هم سعادت دنیا ، هم سعادت آخرت هردو لحاظ شده. امور دنیایی هم مطلوب است منتهی در نظر گرفتن امور اخروی. در حکومت غیر الهی یک قطبی است و تک قطبی ، آن هم تا حد نظریه و شعار در عمل خیلی ها می مانند ، امّا در حکومت دینی دو قطبی است منتهی بر محور قطب اخروی و معنوی می چرخد .
در سایه حکومت الهی انسان هم در بعد مادّی و امور دنیوی به کمال می رسد هم در بعد روحی و معنوی و اخروی به سعادت نائل آید.
در حکومـت مردمی تعادل ندارد در اقتـصاد، فرهنگ، سیاست و اجتماعی و... افراط و تفریط صورت می گیرد، چونکه نه قدرت دارد نه علم دارد نه امکانات و نه فرصت.
امادر حکومت دینی تعادل برقرار است، چونکه شرایط تعادل را به کمال و تمام دارد.
الف) اصول ومباني حكومت دموكراسي
1. انسان محوری 2- اصل آزای 3- جدایی دین و دولت و...
در غرب سیاست، اقتصاد، فرهنگ... بر مفاهیم و مباني مذكور مبتنی است. لذا سعی آنها بر اساس مفاهیم فکری اومانیسم، لیبرالیسم و سکولاریسم، جهان بینی را برای یک حکومت جهانی ارائه کنند و بعنوان اصول و خواسته های مشترک میان انسان ها زیر یک حکومت جمع کنند [xvii].
بعبارت دیگر می توان گفت آنچه در حکومت مطرح است بر اساس انسان محوری است . هر چه تصویب می شود و به آن عمل می شود بر این اساس است. انسان و خواسته های او ارزش دارد. لذاست که اگر انسان آزادی می خواهد، جدایی دین از سیاست می خواهد همان تصویب می شود.
اما در حکومت اسلامی آنچه محوریت دارد خدا محوری است. هر چه است بر اساس خدا محوری تفسیر می شود، برگشت همه چیز بر این اصل است.
انسان جدای از خدا مطرح نیست، بلکه انسان بما هو مخلوق خدا و بنده خدا مطرح است. آنچه برای انسان ارزش دارد زیر چتر خدا و دین محوری مطرح است.
ب) اصول فکری و مبانی حکومت اسلامی امام عصر(عج):
1. فطرت گرای توحید : در متون اسلامی فقط یک شعار دارد و روی آن تأکید فراوان شده لا اله الاّ الله جز خدا حاکم دیگر نیست . فقط خدامحوری و حکومت خدامحوری واقعیت دارد . فاقم اجهک اللذین فطرة الله الی ...xviii
2. عاقبت گرای: چنین اعتقادی رفتار اجتماعی و فردی بشر را متأثر قرار می دهد و در تشکیل حکومت جهانی بعد از توحید گرائی و در سایه ی توحید گرائی مسئله ی معاد حائز اهمیت می باشد.
افحسبتم انّما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لا ترجعون xix
3. کرامت انسانی:
ولقد کرّمنا بنی آدم ...[xx]
انسان موجودی است دارای ابعاد. اسلام انسان را به عنوان یک موجود یک بعدی نگاه نمی کند و بلکه با نگاه بعد مادی و بعد معنوی ، بعد اجتماعی و بعد فردی نگاه می کند. اسلام نمی خواهد با تحمیل و اکراه اندیشه خویش را بر انسان تحمیل کند بلکه می خواهد از روی اختیار انسان آن را انتخاب کند.
بنابر اصول مذکوره نگاه اسلام به انسان بر اساس رنگ و زبان و نژاد نیست بلکه بر اساس عقیده تقوی است.
4. نفی سبیل، نفی حرج، نفی عس، نفی اضطرا و ... نفي سلطه پذیری و سلطه گری.
5. اشتراک داشتن انسان بماهو انسان در اصول و قوانین اسلامی .
6. در حکومت دینی قانون از وحی سرچشمه گرفته وسرازير شده است، اما در حکومت مردمی قانون از هوا و هوس وخواهشات سرچشمه می گیرد.
7. در حکومت دینی قانون ساز عالم، حکیم، عزیز، قادر و ...است وقانون ساز مغرض و خود پرست و نفس پرست نیست.
در حکومت مردمی قانون ساز انسان هایی هستند که نه علم کافی دارند نه تجربه کافی و نه قدرت و امکانات کافی.
8. نوع حکمران:
در حکومت دینی رأی دهنده و انتخاب کننده خود خدا است . لذا برای سعادت دنیا و آخرت بشر بهترین انسانها را برای اداره و حکومت انتخاب می کند و بر می گزیند.
در حکمران مردمی انتخاب کننده خود مردم است که با اطلاعات ناقص و مخلوط با خواهش طرف را بر می گزیند و هیچ ضمانتی ندارد.
9. ملت و مردم:
در حکومت دینی، رای و حکوم خدا از طریق رهبران دینی بر ملت و انسانها نافذ می شود. که چنین چیزی سزاوار ترین است امّا در حکومت مردمی این سزاوار نیست که همنوع رای خود را بر همنوع آخر تحمیل کند.
سوال: چه چیزی در حکومت دینی ندارد و یا ناقص است که از بین انواع حکومت دموكراسي افضل و بهتر نباشد؟
آنچه در حکومت دموكراسي است در حکومت دینی هم است و آنچه در حکومت دموكراسي است در حکومت دینی نیست و آنچه در حکومت الهی است امّا در حکومت مردمی نیست .
اگر سعادت دنیوی و پیشرفت در امور مادی و تکامل در علم و تکنولوژی در اهداف درست مردم باشد ، بدون شک و تردید در حکومت دینی هم است ..
اگر ایجاد امنیت و رفاه و آسایش از اهداف حکومت مردمی باشد در حکومت دینی هم است .
اگر توجه به خوراک و پوشاک و مسکن روزگاری از اهداف حکومت مردمی باشد در دین هم چنين توجهي است .هر امر مثبت وقابل ارزشي كه برفرض حكومت دموكراسي داشته باشد حكومت دين هم دارد
امّا آنچه در حکومت مردمی است در حکومت دینی نیست .
استفاده از هر نوع وسیله برای رسیدن به هدف و سیطره بر همنوعان ، زیر پا گذاشتن ارزشهای دیگران و پایمال کردن حقوق همنوعان .
بـر اساس خواسته خود جلو رفتـن و خواست خود را در حکومت بر مردم تحمیل کردن و ...
آنچه در حکومت الهی است امّا در حکومت مردمی نیست .
نگاهی به آخرت و به بعد معنویت ، سعادت هم در دنیا و هم در آخرت ، تعادل در امور و جنبه های حکومتی ، حکومت زیر نظر رهبران الهی که از طرف خداوند تأیید و منصوب شده اند . لذا امام باقر (ع) فرمود : بنی الاسلام علی خمسه اشیاء : علی الصلاه و الزکاه و الحج و الصّوم و الولایه قال زراره فقلتُ : و ایّ شیئ من ذلک افضلُ ؟ فقال : الولایه افضل لانها مفتاحهن و الوالی هو الدلیل علیهنّ ... [xxi]
اسلام بر پنج چیز پایه بنا شده است : نماز ، زکات ، حج ، روزه و ولایت . زراره گوید : پرسید : کدام یک از اینها برتر است : امام فرمود : ولایت ، زیرا ولایت کلید چهار رکن دیگر است و این والی است که راهنمایی ارکان چهار گانه می باشد .
در حكومت ديني دين نقش اساسي وبنيادين را دارد براي زندگي فرد وجامعه برنامه دارد مسير زندگي بشر را دين تعيين مي كند اما در حكومت مردمي ودموكراسي اين انسان است كه نقش دين را تعيين مي كند دين را ازحوزه اجتماع حذف كرده فقط در زندگي فردي ودر چارچوب كليسا و معبدها محدود مي كند ومعتقد به نظريه سكولاريسم ميشود یعنی جداي دین از سیاست و محدود کردن حوزه دین به زندگی فردی انسان و رابطه او با خدا .
حكومت دموكراسي فقط دنبال مقبوليت مردومي است مشروعيت را از مقبوليت بدست مي آورد اما درحكومت ديني مشروعيت فقط در سايه دين است مشروعيت برای تأسیس حكومت لازم است ، مقبوليت برای اجراء و تنفیذ، هر کدام مکمل دیگری ميشود. امّا اولي اصل رکن است. بدون مشروعیت ، مقبولیت مردم آن را جواز نمی بخشد . مردم اگر در حوزه دین باشد و دین را به جایگاه آن معتقد باشد مشروعیت دنبالش، مقبولیت هم می آورد . برخلاف دموكراسي، حاکمیت جهانی اسلام با اقبال و رضایت عموم بشر رو به رو خواهد بود. درواقع مصداق(( یرضی بها السماوات و الارض))[xxii] خواهد بود.
حکومت امام عصر این ویژگی را دارد که بر خلاف حکومت های دیگر رضایت الهی همراه دارد . برخلاف حکومت دینی ، حکومت لیبرال دموکراسی فقط مشروعیت را در رضایت مردمی کافی می داند . با این حساب چنانچه قبلاً هم اشاره شد از جهتی بین دموکراسی و حکومت اسلامی منافات نیست . از نگاه مشروعیت و مقبولیت می توان گفت که حکومت اسلامی و حکومت امام عصر دموکراتیک هم است . ولی هر حکومت دموکراتیکی اسلامی نیست .
تفاوت دیگر: ازلحاظ مبنای است .
در حکومت دینی قانون بر وحی ، مبتنی است . اما در دموکراتیک بر قراردادهای اجتماعی و مردمی مبتنی است .[xxiii]
درحكومت دموكراسي نگاه يك بعدي است لذا ممكن است درامور دنيوي وتيكنالوجي و وسائل ارتباطات بصورت نسبي نوآوري وشكوفاي داشته باشد اما در بعد ديگر جز حركت به سوي پستي،محصولي ندار.
1- حقانیت : هوالذی ارسل رسوله ... و دین الحق ... [xxiv]
2- جامعیت : و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیئ [xxv]
الیوم اکملتُ لکم دینکم ... [xxvi]
امام هشتم فرمود : «و ما ترک شیئاً ممّا تحتاج الیه الامّه الّا و قد بینّه فَمَن زعم ان الله لم یکمل دینه فقد ردّ کتاب الله و من ردّ کتاب الله فقد کفر
خداوند هیچ چیزی را که امت بدان نیازمندند فروگذار ننموده بلکه آن را بیان نموده است . هر کس گمان کند خداوند دین خویش را کامل نکرده کتاب خدا را انکار نموده و هرکس کتاب خدا را ردکند کافر گشته است xxvii
3- گسترش عدالت ، عدالت شمولی . یملاها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً xxviii
4- جهانی است . ان الارض یرثها عبادی الصالحون [xxix]-در اين آيه يك اصل مطرح می شود و آن اینکه اراده ازلی الهی بر این تعلق گرفته است که مستکبرین ریشه کن شوند و مستضعفین و بندگان صالح وارثین و حاکمین در زمین باشند آن هم در پهنای زمین . محتوا و مضمون عام آیه به خصوص زمان حضرت و بنی اسرائیل مربوط نیست .
آنچه در آن زمان تحقق یافت گوشه و جلوه ای از این اراده ازلی الهی بود . اما آیا بطور کامل تحقق یافت یا نه ؟
این اراده با ظهور حضرت حجت امکان پذیر است .
در حدیث مفضل بن عمر آمده :« سمعتُ ابا عبدالله یقول : انّ رسول الله نَظر الی علیّ و الحسن و الحسین و بَکی و قال انتم المستضعفون بعدی قال المفضّلُ قلتُ ما معنی ذلک ؟ قال (ع) و هذه الایه جاریه ٌ فینا الی یوم القیمه . از حضرت امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود رسول خدا (ص) نظری به علی و حسن و حسین علیه السلام کرد و گریست . فرمود شما مستضعفان پس از من هستید . مفضل از امام پرسید معنای این سخن چیست ؟ امام فرمود: معنایش آن است که شما امام پس از من هستید[xxx]» خداوند فرموده و نرید ... این آیه تا روز قیامت درباره ما جاری است و مصداق دارد.
مصداق حقیقی مستضعفین ائمه هستند که مستکبرین آنها را نگذاشتند که حکومت کنند و زندگی داشته باشند . امّا این اراده الهی است که محقق می یابد . علی (ع) فرمود : ( لتعطفنّ الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها.« این دنیا که امروزه از ما روگردان است روزی به ما روی خواهد آورد همانند ناقه ای که به فرزندش از روی علاقــه روی می آورد و آن وقت این آیه را تلاوت کرد و نرید ... [xxxi]»
ان هو الّا ذکر للعالمین [xxxii]، و ما هی الّا ذکری للبشر [xxxiii]- هذا بلاغ للناس [xxxiv]
- هو الذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق لیظهره علی الدین کلّه ولو كره المشركون [xxxv]
واين ايه مصداق کاملش پیدا نمی کند تا قیام قائم آل محمد (ص) جز تطبیق برقیام وخروج قائم آل محمد راهی ندارد وقتی ظهور امام عصر ارواحنا الفداه برسد آنوقت است که با ظهور و بدست حضرت دین مبین اسلام که از خاتم الانبیاء آغاز گشته به خاتم الاوصیاء به نهایت و غایت خود می رسد وطبق احادیث امام یک حکومتی تشکیل خواهد داد که جهانی است وخبرها و وعده ای که خدا داده بود با خروج حضرت به واقعیت می پیوندد و خبر از وارثین فی الارض خبر از خلافت مؤمنین وبندگان صالح در زمین وعده پیروزی کامل حق ونابودی کامل برای باطل خبر غلبه دین برسائر ادیان تحقق آن با قیام امام متصور است اگر خدا خبر داده از اینکه و له اسلم من فی السموات والارض طوعا وکرها [xxxvi] همه در برابر عظمت خدا تسلیم خواهند شد و طبق آیه 15سوره رعد همه در برابر خدا سجد می کنند این کی است در ذیل آیه از امام صادق حدیثی آمده فرمود : اذ اقام القائم لاتبقی ارض الا نودی فیها بشهاده ان لا اله الا الله وان محمد رسول الله [xxxvii]از اباالحسن ابن بکیر آورده درذیل آیه فرمود : انزلت فی القائم اذاخرج با الیهود والنصاری والصابئین والزنادقه واهل الرده والکفار فی الشرق الارض وغربها فعرض علیهم السلام فمن اسلم طوعا امره بالصلاه والزکاه و ما یومر به المسلم ویجب لله تعالی علیه ومن لم یسلم ضرب عنقه حتی لایبقی فی المشارق والمغارب احد الا وحد الله قلت له جعلت فداک ان الخلق اکثر من ذلک فقال: ان الله اذا اراد امرا قلل الکثیر وکثر القلیل [xxxviii]
وقتی حضرت قائم قیام کند از همه جای زمین صدای شهادت توحید برمی آید واز یهود ونصاری وزندیقها وصائبین اهل رده وکفار همه از شرق وغرب اگر از روی اطاعت تسلیم شد آنچه بر مسلمان واجب شده از طرف خدا به آنها عرضه خواهد شد و هر کسی سرباز زند گردنش زده خواهد شد تا در شرق وغرب زمین جز موحد نماند و در سوال سائل که پرسید تعداد خلق بیش از این حرفها است وتعجب کرد امام در پاسخ فرمود : وقتی خدا اراده کند قلیل تبدیل به کثیر وبرعکس هم می شود اگر خدا در قرآن وعده وخبر از احقاق حق وابطال باطل داده است :یرید الله ان یحق الحق بکلماته ویقطع دابر الکافرین [xxxix] در حدیث آمده که امراد از الکلمات، الائمه هستند و همچنین ذیل و لیحق الحق ویبطل الباطل آمده وقتی امام زمان قیام کند حق آل محمد را زنده وتثبیت وبنی امیه را نابود خواهد کرد [xl]
اگر خدا در زمین وعده خلافت به مومنین داده باشد و در نتیجه آن ،کسی از مشرکین نخواهد ماند زمین مهد امن خواهد شد این کی صورت می گیرد؟ در ذیل آیه آمده این آیه درشان مهدی از آل محمد خواهد بود وچنین کاری به دست مهدی انجام خواهد گرفت و او همان کسی است که در موردش رسول خدا فرمود اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند خداوند آچنان آن را طول خواهد داد تا این که از عترت من مردی می آید که زمین را پر از قسط و عدل می کند [xli] اگر خدا در قرآن به صورت قطعی گفته است که ( قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا )[xlii] باطل رفتنی است وبرگشتی ندارد ذیل آیه از امام پنجم آمده فرمود : اذا قام القائم لذهب دوله الباطل [xliii]وقتی قائم آل محمد بیاید باطل ازبین خواهد رفت.
اگر خدا وعده اعطاء وراثت زمین را به بندگان صالح داده باشد بندگان صالح چه کسانی هستند ؟ امام پنچم فرمود : هم آل محمد وجای دیگر فرمود: قال : القائم واصحابه [xliv] وتا به حال قضیه ای اتفاق نیفتاده وفقط در آخر الزمان بدست قائم آل محمد امکان پذیر می باشد.
اگر خواسته خدا در قرآن این باشد که مستضعفین را وارث زمین قرار دهد واختیار وامکانات زمین به دست آنها دهد از امام علی(ع) آمده فرمود : هم آل محمد (ص)یبعث الله مهد یهم بعد جهدهم فیغزهم ویذل عدوهم [xlv]
بعد از بعثت حضرت مهدی (ع) است که بدست حضرت ، مؤمنین عزیز ودشمنان ذلیل خواهد شد و اگر خداوند خبر از تمام نور وغلبه دین بر سائر ادیان داده است زمان تحقق آن را احادیث برای ما روشن می سازد.
سیوطی گوید : همانا خداوند حتمی کرده است که دین بر سائر ادیان غلبه کند وآنوقتی است که ازادیان سته (پنج تای آن : الذین هادو ، صابئین ،نصاری ، مجوس ،مشرکین ) اینها داخل اسلام خواهند شد اما اسلام داخل در هیچ یک از آنها نخواهد شد[xlvi]
قرطبی در ذیل آیه به یک روایت اشاره کرده که از ابوهریره وضحاک است که اشاره دارد بر غلبه دین موقع نزول عیسی وروایت دیگر را از سدی آورده که می گوید : ذاک عند خروج المهدی لا ییقی احد الا دخل فی الاسلام وادی الجزیه. و اوبه این نکته پاسخ داده که گوید: المهدی همان عیسی است این صحیح نیست زیرا اخباریکه صحیح است وتواتر بر این است که مهدی (ع) از خاندان رسول خدا (ص) می باشد پس حمل آن بر عیسی جائز نیست و حدیث :لامهدی الا عیسی ، صحیح نیست مشکل سندی دارد وحدیثی که در آن بیان شده که مهدی از خاندان وعترت رسول خدا می باشد از نظر سند اصح سندا می باشد و اخبار مهدی به حد تواتر است.
ودر جای آخر در ذیل آیه : وتسئلونک عن ذالقرنین بحثی را در رابطه به حکومت وملوکیت جهان آورده که به چهار نفر داده شده دو نفر از مومنین ودونفر ازکافرین وباید نفر پنجمی هم باشد که تمام مالکیت و وراثت زمین را در دست بگیرد چونکه آیه : لیظهره علی الدین کله گفته وآن نفر پنجم المهدی می باشد[xlvii]
ودر این رابطه مبارکفوری گوید: بدانید آنچه مشهور بین کافه اهل الاسلام است این است که ضروری است در آخر زمان مردی از اهل بیت ظهور کند دین را تایید کند عدل را بر مرحله ظهور برسان و مومنین از او پیروی کنند و او برممالک اسلامیه متولی خواهد شد واسم او مهدی است وسپس حضرت مسیح نازل میشود واز او اقتدا کرده پشت سرش نماز می خواند واحادیث مهدی را گروهی از ائمه حدیث آورده اند از جمله :ابو داود ترمذی ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانی وابویعلی موصلی واینها احادیث را به گروهی از صحابه اسناد داده اند مثل علی ،ابن عباس، ابن عمر، عبد الله ابن مسعود، ابی هریره انس ،ابی سعید خدری ام حبیبه، ام سلمه، ثوبان، قره بن ایا، علی الهلالی، عبد الله ابن حارث و در میان اسنا د احادیث صحیح وحسن وضعیف می باشد و آنچه ابن خلدون در مورد تضعیف احادیث آورده فقط مبالغه است ودر این باره او اشتباه کرده است کسانی که منکرشان مهدی بودند به حدیثی را که مرفوع است وعبارت لامهدی الا عیسی دارد تمسک جسته اند در حال اینکه حدیثی است ضعیف آنچه من میگویم این است که احادیث وارده در خروج مهدی حد زیاد است ضعیف هم دارد پس بطور نتیجه قول به خروج مهدی وظهورش قول حق وصوابی است و درادامه از شوکانی نقل قول کرده که گوید احادیثی که در مهدی منتظر واردشده پنجاه تا است وسی هفت تا اثر دارد سپس گفت وجمیع ما سقناه بالغ حد التواتر کما لا یخفی علی من له فضل اطلاع [xlviii]
حدیث :لا مهدی الا عیسی موضوع است [xlix]
واما خبر ولا مهدی الا عیسی، ذهبی گفت واه خبر سستی است حاکم آنرا متعجبا رد کرده
به آن احتیاج نکرده نسانی منکرش است [l]
عون المعبود حدیثی را آورده : حدثنا الفضل من دکین اخبرنا فطر عن القاسم بن ابی بزه لبعث الله رجلا(هو المهدی ) یملاها ای الارض والحدیث اخرج ابن ماجه عن ابی هریره لو لم ییق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک حتی یملک رجل من اهل بیتی ... وگفتم که این حدیثی است سندش قوی وحسن است [li]
در تفاسیر واحادیث شیعه بطور یقینی وبدون تردید تطبیق آیه ر اقیام قائم آل محمد می دانند ومشکلی ندارد.
در ذیل آیه 9سوره صف ابو بصیر گوید ( از امام صادق علیه السلام پرسیدم :فرمود :به خدا سوگند هنوز تاویلش نازل نشده پرسیدم فدایت شوم کی تاویل آن نازل میشود ؟ فرمود تا آنگاه که قائم به خواست خدا بپاخیزد پس چون حضرت قائم خروج کند هیچ کافر ومشرکی باقی نماند مگر اینکه خروج آن حضرت را اکراه دارد بطوری که اگر کافر یا مشرکی در دل سنگ پنهان باشد هر آینه آن سنگ خواهد گفت : ای مومن دردل من کافر یامشرکی است پس تو او را بکش پس مومن می آید و اورا به قتل می رساند [lii]
از امام صادق آمده: فرعونیان برای کشتن واز بین بردن حضرت موسی شکمهای زنان باردار را پاره می کردند بنوامیه وبنی عباس هم وقتی آگاه شدند که بدست قائم آل محمد ملک وتاج آنها ازبین خواهد رفت درصدد قتل اهل بیت برآمدند تابه این طریق دست به کشتن قائم آل محمد برسد مگر خداوند از این کار جلوگیری نمو زیرا خداوند اتمام کننده نور خویش است [liii]حدیث مفصلی است از امام صادق که آن را مفضل نقل کرده که فرمود ای مفضل اگر دین بر ادیان غلبه یابد آنوقت هیچ مجوسی ،نصرانی ، یهودی ،صائبی ، گروهی خلافی شکی مشرکی ،عبادت اضامی ،اوثان ،لات، پعرای ،خورشید ،ماه ،ستار آتش و سنگ نیست همانا قول خداوند (لیظهره علی الدین کله ) درآن روز است وآن روز روز مهدی وروز رجعت است قول خداوند است که1- قاتلوهم حتی لاتکون فتنه ویکون الدین کله لله [liv]
در ذیل آیه از ابن عباس آمده این غلبه دین نمی شود مگر تا اینکه یهودی نصرانی وصاحب ملتی باقی نمی ماند مگر به اسلام بیایند وآنوقت است که گوسفند از گرگ، گاو از شیر، انسان از مار .....در امن وامان است صلیب شکسته خواهد شد وخنزیر کشته خواهد شد واین است قول خداوند :لیظهره ...واین موقع قیام قائم محقق خواهد شد [lv]
با توجه به آیه واحادیث وارده نکته ای که بدست می آید این است که غلبه دین بر سائر ادیان در ظهور وقیام حضرت حجت حق ارواحنا له فدا امکان پذیر است و آن روزی است که وعده های الهی به تحقق می پیوندد بشارت الهی مصداق پیدا می کند خواسته های الهی عمل می شود وآن روز است که اسلام بر تمام ادیان غلبه پیدا می کند با برهان واستدلال عرضه می کند اگر پذیر فت مصداق طوعا وغلبه فرهنگی صورت می گیرد در صورت انکار کرها وغلبه نظامی صورت می گیرد.
ودرکتاب والغیبه حدیثی آمده ثم بعث محمد(ص) رحمه للعالمین تمم به نعمته ...ثم قبضه حمیدا فقیدا سعیدا وجعل الامر من بعده الی اخیه وابن عمه و وصیه ووارثه علی بن ابی طالب ثم الی الاوصیاء من ولده وحدا وحدا احی بهم دینه و اتم بهم نوره...[lvi]
خداوند متعال بعد از فرستادن انبیاء پیامبر را به عنوان رحمت للعالمین فرستاد نعمتش را با او تمام کرد سپس وقتی آنحضرت چشم رااز جهان گشود خداوند امرخویش را به برادر وپسرعمو ووصی ووارثش حضرت علی بن ابی الطالب قرار داد سپس به اوصیاء از فرزند علی یکی پس از دیگری که به آنها خداوند دینش را زنده نگه داشته ونورش را به تمام رساند این حدیث هم اشاره به آیه قرار داد اتمام نور وغلبه دین بر ادیان دارد
5. نو آوري وشكوفايي حكومت امام عصر(عج) در ابعاد مختلف زندگی مردم
امام صادق (ع) می فرماید : دانش بیست و هفت حرف است و مجموعه ی آن چه پیامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بیش از دو حرف را نمی دانند و چون قائم قیام کند بیست وپنج حرف بقیه را بیرون آورده و در میان مردم منتشر می سازد و بدین سان مجموع بیست و هفت جزء دانش را نشر می دهد [lvii]
از اینجا می توانیم مقایسه کنیم که وقتی دانش امروز انسان ها با اینکه از دو حرف بیش نگرفته در میادین مختلف زندگی این قدر پیشرفت داشته باشد ولو در این امور دنیوی و در پرتو همین علم محدود در آینده ی دور و نزدیک سر از چه اکتشافات در می آورد . وقتی در حکومت امام مهدی کل دانش به دست اهل دانش و صاحب العصر بازگو ، تفسیر و تجزیه و تطبیق گردد چه ثمراتی در پی خواهد داشت و در پرتوی آن علم آیا ممکن نیست در امور دنیا و آخرت و در ابعاد مختلف شکوفایی های متنوعی را بشر داشته باشد . اگر بخش عظیمی از مشکلات و گرفتاری های فرد و جامعه محصول عدم آگاهی و جهالت باشد. در دوران شکوفایی علم و دانش مشکلات و گرفتاری ها برطرف شده،علم و آگاهی و درک واقعی به ارمغان خواهد آورد.نشر و گسترش علوم عقلی،طبیعی و ... در عصر ظهور در مقایسه با سایر مقاطع تاریخی از نسبت 2 و 25 بر خوردار است و در پرتو این شکوفایی علمی است که امکان اعمال حاکمیت حکومت جهانی در اکناف عالم فراهم آمده و مردم با همدیگر مرتبط می شوند؛امام صادق فرمود:در زمان قائم شخص مؤمن در حالی که در شرق به سر می برد برادر خود را که در مغرب است دیده و نیز آن که در مغرب است برادر خویش را در شرق خواهد دید.[lviii]
چون قائم ما قیام کند،گوش و چشم شیعیان را چنان تقویت کند که بین آنها و امام پیکی وجود نداشته باشد،به گونه ایی که وقتی امام با آنها سخن می گوید،آنان می شنوند و او را می بینند و امام در جایگاه خود قرار دارد.[lix]
در حکومت امام عصر فقط فرهنگ اسلام است که توسعه خواهد یافت و بر فرهنگ های دیگر جهان غلبه پیدا خواهد کرد و بشر در دامن فرهنگ اسلام پناه خواهد آورد.
(لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون...)[lx] غلبه دين يا غلبه فرهنگي است يا غلبه نظامي،يا غلبه هردو در صورت غلبه فرهنگي قبول حكومت امام عصر طوعا خواهد بود ودر غير اين صورت پذيرش آن بصورت كرها خواهد بود.
اگر چه امروزه به عقل بها داده می شود ولی در عین میدان دادن به عقل، به آن ظلم می شود.در مسائل ریز و کوچک عقل را گرفتار کرده می خواهد از آن تایید گرفته مسائل را عقلی جلوه دهد،این ظلم بر عقل است.امروزه عقل هم حد و حدودی دارد ولی بشر برای رسیدن به هدف از قبل تعیین شده از عقل استفاده ی ابزازی کرده و می خواهد با آن هر چیزی را باز کند و ببیند و تنها معیار و میزان را عقل منهای وحی میداند. عقل و علم بشر برای بشر مشکل گشا شده ولی غافل از این که عقل وعلم بدون وحی مشکل ساز است نه مشکل گشا. در حکومت امام عصر عقل و علم به جایگاه خویش برمی گردد،آن وقت است که عقل انسانهابه کمال می رسد.امام محمدباقر(علیه السلام) می فرماید: هنگام ظهور امام عصر(عج) عقل انسان ها به کمال رسانده می شود و همه ی افراد اعم از مرد و زن تحت پوشش تعلیم و تربیت قرار می گیرند. ((قائم ما،به هنگام رستاخیز خویش نیرو های عقلانی توده ها را تمرکز دهد و خرد ها و دریافت های خلق را به کمال رساند)). [lxi]
آن وقت است که حدیث رسول : طلب العلم فریضة علی کل مسلم[lxii]. معنی پیدا می کن.د
امام محمد باقر(ع) : وضع الله یده علی رووس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم .[lxiii]
خداوند دست لطف و رحمت بر سر بندگان نهد که خرد هایشان جمع و به بلوغ فکری و عقلی نایل گردند.
(الف)- تعمیر تخریب شده ها:
دنیایی که به دست نا اهلان به سر تخریب رسیده بود،اماکن و آبادی های مستضعفانی که از بین رفته بود و به اصطلاح آبادی هایی که آباد کرده بودند،اما برای چه اهداف کاری؟ در واقع با توجه به راه و نتیجه این اماکن و آبادی ها،با توجه به سوء استفاده از آنها واستفاده آن ها در غیر موضوع له و... مانند تخریب شده ها،از یاد فراموش شده ها بود. اما وقتی حکومت امام عصر تشکیل خواهد یافت،از طرفی هر جا ناآباد باشد به دست حضرت آباد خواهد شد و هر جا آباد اما در هدف نا آباد استعمال می شد آنها را در هدف پاک و مقدس استفاده کرده،یکنوع باز سازی و روح جدید در آن دمیده خواهد شد،کسی بی خانمان و بی مسکن نخواهد ماند.
امام محمد باقر(ع)فرمود:در روزگار مهدی،در زمین،هیچ جا ناآباد نخواهد ماند. [lxiv]
(ب)- شکوفایی در اقتصاد و معیشت و عدالت اجتماعی
یکی از دغدغه های حکومت های جهان مسائل اقتصادی ومعیشتی جامعه است و این اهتمام به جایی رسیده است که حل همه چیز را در سایه ی پول می خواهد ببیند. مشکل گشای گرفتاری ها را پول و امر اقتصادی می داند و چون امر اقتصادی برای یک حکومت امری است حیاتی،لذا برای رشد و رونق و توسعه ی اقتصادی از کارشناسان و متخصصین و تجربه ها و مطالعات دیگران استفاده می شود و برنامه ریزی دقیق و مطالعات عمیق روی آن صورت می گیرد.با این حال جامعه با تورم،گرانی،گرسنگی و تشنگی،بی خانمانی و... مواجه است و هر روز بر مشکلات اقتصادی و معیشتی فرد و جامعه افزوده می شود.بخاطر این که بشر نه علم کافی دارد از گذشته و آینده و نه تجربه ی کافی دارد و نه امکانات کافی اگر چه در اختیار بشر برخی از منابع طبیعی است اما تولید و مصرف آن نه عادلانه است نه عالمانه و نه می تواند منابع، کافی باشد.
به بهانه ی رسیدگی به اقتصاد و از بین بردن فقر سرمایه واقتصاد جهان را فقط برخی از قدرتمندان از آن خود اختصاص کرده و امروزه توپ اقتصاد فقط منحصرا متعلق به برخی از کشورهای جهان و سرمایه داران است و مستضعفین و کشور های جهان سوم و در حال توسعه قربانی انحصار طلبان می شود.آيا براي جامعه بشري چنين دغدغه تمام شدني نيست ؟ چرا ، تمام شدني است در حمومت حق است كه اقتصاد شكوفا ميشود فقر وبي چارگي ازبين خواهد رفت ودر فرهنگ لغات مصداقي پيدا نخواهد كرد.
به خاطر این که به دست وارث حقیقی زمین،زمین و طبیعت تسخیر می شود.زمین منابع خود را در اختیار امام زمان(عج)می گذارد و آن وقت امام(ع)در تولید و مصرف و در توزیع آن با عدل و حکمت رفتار می کند در نتیجه اقتصاد شکوفا می شود. لذا امام محمد باقر(ع) فرمود:همه ی مال و خواسته های دنیا،آنچه در درون زمین است و آنچه بر روی آن،نزد مهدی گرد آید.آنگاه مهدی به مردم بگوید: بیایید اینها، همان چیز هایی است که برای به دست آوردن آنها،از خويشان خودبریدید و خون ها ریختید ومحرمات الهی را مرتکب... آن گاه،چنان که کسی پیش از او نبخشیده است،ببخشد[lxv]
رسول خدا(ص) فرمود : زمین گنجینه هایش را برای او خارج می سازد و وی مال سرمایه ی بی شماربین مردم پخش می کند[lxvi] وفرمود:رفاه،برخورداری اقتصادی در جامعه ی عصر ظهور بی سابقه است و امت من در زمان مهدی از چنان نعمتی برخوردار شوند که مانند آن را هرگز برخوردار نشده باشند،آسمان باران بر سر آنان فرو ریزد،در زمین هیچ گیاهی را نگاه نداشته مگر این که آن را می رویاند.[lxvii]
کسی از ایمن و امنیت فرار نمی کند و یکی از مسائل مهم حکومت ایجاد امنیت بری مردم و ملت وشهروندان است. مانند مسائل دیگر حکومتی روی آن تاکید و سرمایه گذاری بیشتری می شود. با این حال نه توانسته است امنیت مطلوب را ایجاد کند و نه خواهد توانست. بخاطر این که امکانات ندارد و جامعه عملا خواهان آن نیست. حکومت های جهان امروز وقتی نتوانست بین مردم و ملت خودامنیت برقرارسازد و خواسته ی درونی انسان را عملی سازد،چه برسد به این که بین ملت ها و مردم جهان امنیت برقرار سازد و بر سطح بین المللی آن را عملی سازد.همچنین نخواهد توانست بین انسان ها و طبیعت، و بین حیوانات امنیت برقرار سازد .
اما در حکومت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)نه فقط بین انسانها بلکه بین همه ی موجودات امنیت به تحقق خواهد پیوست و آن روز است که بشر به آرزوی دیرینه ی خود خواهد رسید.
امام علی (ع) می فرماید: اگر قائم رستاخیز کند آسمان چنان که باید باران ببارد و زمین گیاه برویاند کینه ها از سینه ها بیرون رود حیوانات نیز باهم سازگاری کنند در آن روزگار زن با همه ی زیور خویش از عراق درآید و تا شام برود نه جایی زمینی بی سبزه ببیند و نه درنده ای او را نگران سازد.
از این حدیث بدست می آید که جامعه ی انسانی آنچنان از نظر امنیتی به شکوفایی رسیده است که نه فقط خودی از طرف انسان تهدید نمی کند بلکه از طرف درنده هم جامعه در امان است و این می رساند که به هر موجودی به برکت حکومت امام عصر (عج) حق او رسیده می شود و دیگر نیازی به تهدید و درنده گی نیست .
حکومت های فعلی جهانی را با حکومت جهانی امام عصر نمی شود مقایسه کرد . در حکومت های امروز بر جامعه نفس پرستی و خودمحوری حاکم است هر چه است به فکر خود است اما ارزشهایی از قبیل درد دیگران، احساس دوستی، محبت به هم نوعان خویش شریک در درد و غم دیگران یا نیست یا خیلی کم رنگ است. وقتی خودمحوری حاکم باشد در راستای آن غم و شادی دیگران اهمیتی ندارد و به آسانی از آنها می گذرد.
چون دنیا را با یک چشم نگاه می کند محدودیت و قناعتی برای خود قائل نمی شود. اما در حکومت امام عصر چشم دیگر انسان ها هم باز می شود، آگاهی او هم بیشتر می یابد. دید اوباز و تغییر می یابد به جای خود محوری خدامحوری و به جای خود دوستی، هم نوع دوستی جایگزین میشود.خود ش را ازدیگران جدا نمی بیند آن وقت است که درغم و شادی دیگران شریک میشود. ما ل خودش را منحصر به خود نمیبیند. متعلق به همنوعان فکر می کند ودر استفاده از آن انحصار طلب قائل نمی شود . لذا امام محمد باقر(ع)میفرماید:به هنگام رستاخیزقائم،آن چه هست،دوستی و یگانگی است.تا آنجا که هر کس،هر چه نیاز دارد از جیب دیگری بر میدارد،بدون هیچ ممانعتی.[lxviii]
امام صادق (ع) فرمود:در آن روزگار واجب همگانی است که به یکدیگر وسایل برسانند ونیرو بخشند.[lxix]
امروزه یکی از چیزهائی که معنی منفی پیدا کرده و به آن چنين معنایي را از جامعه ی بشری هدیه داده شده سیاست است.معمولا سیاست با نگاه منفی دیده میشود .در واقع سیاست بدست نااهلان تجاوز شده و آن را در جایگاه خود نگذاشته در غیر موضوع له آن را استعمال کردند و الا سیاست به معنی حقیقی خود جز در معنی مثبت، منفی بردار نیست.
سیاست یعنی-ادارة البلاد واصلاح شوون الناس[lxx]:
سیاست یعنی کشور و جامعه ومردم را باتوجه به اهداف و نیاز های آنها اداره کردن و به نیاز های آنان رسیدگی کردن و جامعه را از مسیر درست قرار دادن. به همین خاطر به ائمه فرمودند که السلام علیکم یا ساسة العباد.[lxxi]
معمولا سیاست امروز در حکومت ها سیاست شیطانی است تا رحمانی. رسیدن به سیاست رحمانی فاصله ی زیادی دارد.سیاست ارزش خود را از دست داده است.در حکومت امام عصر دوباره ارزش خود را به دست خواهد آورد.به معنای حقیقی و واقعی خویش توسط امام زمان بر جهان سیاست و حکومت الهی قائم خواهد شد.امروزه به نام سیاست ضربه به سیاست میزنند.
به بهانه ی حذف ترورسیم،از طرفی تروریسم را تولید و افزایش میدهند و مستضعفین و از حیثیت خود دفاع کنندگان را در تروریسم ملحق کرده،در صدد از بین بردن آنها است.به بهانه ی دفاع از حقوق بشر در صدد از بین بردن حقوق مستضعفان است و به بهانه ی ایجاد امنیت در جهان،تولید و مفاسد و در صدد گسترش آن است.
در جهان امروز یکی از بحران ها مورد حمله قرار گرفتن اخلاق است. از طرفی اخلاق وسیله ی رسیدن به هدف سیاسی شده است واخلاق موضوعیت ندارد واز طرفی دیگر در معنی آن تحریف کرده از اخلاق مطلق و ارزش گذاری مطلق به اخلاق نسبی سوق داده میشود و اخلاق را به دست اکثریت مردم آن جامعه داده معیار اخلاق بودن یا نه را. باید مردم قضاوت کنند در دموکراسی منهای وحی و دین. وقتی ارزش گزاری دست اکثریت باشد،هرجا اکثریت اخلاق گوید،اخلاق است و هرجا مخالفت کند اخلاق نیست. اما در حکومت امام عصر اخلاق خودش هدف و موضوعیت دارد. حکومت جهانی امام مبتنی بر اخلاق است معنویت جامعه ی امروز از بحران معنویت رنج می برد ،اما در حکومت جهانی امام عصر(عج) معنویت و اخلاق بر جامعه حاکم خواهد شد.
امروز قانون به دست قانون ساز مغرض و قدرتمند جهان است. هم می تواند به نفع خود قانون بسازد وهم ازبین برود. بعنوان حق (وتو) قانون رانادیده میگیرد و قانون رامی سازد.دیگران نه قدرت مخالفت دارند نه قدرت وحق (وتو) دارد. به بهانه ی قانون مساوات لاتانونییت و بی مساوات حاکم است والا با چه حقی،حق(وتو)منحصرا در اختیار چند کشور است؟آیا کشورهای دیگر انسان نیستند؟احساس ندارند؟قانون نمی خواهند؟مرگ و حیات قانون به دست برخی از حکومت های قدرتمند جهان است ولی در حکومت جهانی ولیعصر(عج)از طرفی شکوفایی قانون در این است که هر شئِ مجهول الحکم و هر شئ که حکم و قانونش فراموش شده است زنده میشود و حکم و قانونش به معرض وجود می یابد و از نظر قانون هیچ وقت با کمبود قانون مواجه نخواهد شد و از طرف دیگرشکوفایی قانون در این است که به طور مساوی در حق همه قانون اجرا خواهد شد هیچ کس حق وتو نخواهد داشت، اگر حق وتو داشته باشد فقط دین است و حکومت الهی.
عدالت در تاسیس و اجرای قانون،عدالت درتولید و توزیع منابع،عدالت در رفتار و گفتار،عدالت در ارزش گذاری و جایگاه شناسی،برای تاسیس و گسترش یک حکومت ضروری است.عدالت اجتماعی از قوای یک حکومت است اما عدالت به دست افراد و حکمرانان امروزی،هم مفهوماً تحریف می شود و هم در مقام اجرای آن به آن عمل نمی شود. به بهانه ی عدالت بدترین ظلم و جنایت بر افراد و جامعه می شود. بطوری که با رفتار خویش نسبت به عدالت هم از نگاه ارزشی کاسته میشود. عدالت را در لباس ظلم مطرح کردن و اجرا کردن،هم چنین ظلم را در لباس عدالت در جامعه راه اندازی کردن باعث خشم و نفرت از این ارزش دینی میشود. یکی از شکوفایی حکومت امام عصر(عج)این است که عدالت اجتماعی به تمام و کمال معنی پیدا میکند و به آن عمل میشود وآن روزی است که مصداق «لا تظلم نفس» پیدا می کند. در روایت آمده: امت او نزدش پناه جویند همانند زنبور های عسل که نزد ملکه ی خود جمع میشوند. زمین را پر از عدل و داد کند؛همان گونه که از جور و ستم مالامال شده است ، به طوری که مردم همچون نخستین خود گردند،وی خفته ای را بیدار نمی کند و خونی را نمی ریزد.[lxxii]
قال رسول الله:ابشرکم باالمهدی یبعث فی امتی علی اختلاف من الناس و زلازل،یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما،یرضی عنه ساکن السما و ساکن الارض.
رسول خدا فرمود:شما را به مهدی بشارت می دهم که او هنگام اختلاف و تزلزل مردم در امت من مبعوث می شود و زمین را از عدل و داد پر کند،چنان که از ظلم و ستم پر شده و اهل آسمان و زمین از وی خشنود و راضی شوند. [lxxiii]
گذشته وامروزحکمران وقت با مشکلات عديده ای مواجه بودند. در راستای اعمال قدرت و نظريه خود به مشکلاتی برخورد ميکردند و نمی توانستند به طور کمال اعمال نظر کنند. فرق نمی کند نظر خوب يا بد حاکميت آنها از جهات مختلف و متعدد محدود و ناقص بود اما در حکومت جهانی حضرت حق حاکميت شکوفا می شود و بر جهان انتشار می يابد و اين قدرت و امکانات راه دارد که در شرق و غرب اعمال نظر کند. در این راستا حاکمیت هایی ملی و مرزهایی صنعتی از میان برداشته میشود.
قال رسول الله:ان خلفائی و اوصیائی و حجة الله علی الخلق بعدي اثنا عشر اولهم علی و آخرهم ولدی الهمدی... و تشرق الارض بنور ربها ویبلغ سلطانه المشرق و المغرب.[lxxiv]
رسول خدا فرمود:خلفا و جانشینان من بعد از من دوازده نفرند که اولش علی و آخرش مهدی است... و وی زمین را با نور الهی روشن خواهد کرد و حکومت او در همه ی کره ی زمین در شرق و غرب گسترش خواهد یافت.
در روایت آمده:هیچ چیزی در روی کره ی زمین نیست مگر این که مطیع حکومت حضرت است.[lxxv]
آيا آمريكاوغيره قادر است به عنوان حكومت دموكراسي، ايده آل ومطلوب گردد؟ و آيا اسلام اين توانايي را دارد ؟
هر كدام بخواهد در راس قرار گيرد بايد حداقل دو چيز داشته باشند
چنانكه براي كانديدا شدن و مملكت و امّت را در مسيري قرار دادن وآنها را سوي هدفي بردن هر فرد كانديدا قبل از انتخابات براي جلب آراء برنامه خويش را با مباني آن مطرح مي كند هر كه پسنديد او را راي مي دهد براي حكومت جهاني هم بطريق اولي جهان بيني داشته باشد و اين برنامه فقط وقتي مي تواند داشته باشد كه مردم وبشر را به خوبي بشناسد با روحيات وخواسته هاي آنان آشنائي داشته باشد وواضح است كه خواست ها فقط رشد و رفاه مادي نيست بلكه خواسته هاي ديگري هم دارد .
بشر هيچ وقت نمي تواند بما هو بشر جهان بيني اي را بدهد كه از مبداء و معاد انسان خبري نباشد جهان بيني بدون معنويت ومبداء يا معاد ناقص است و همچنين بشر نمي تواند جدائي از وحي ودين حتّي در امور و رفاه مادي هم برنامه جامعي داشته باشد بخاطر اينكه نه از علم كافي برخوردار است نه از قدرت لازم و كافي ونه از اخلاق، بشري كه از صفات انسان همچون برابري ، عدالت ، ظلم ، صداقت ،انسانيّت، فداكاري و ...دور باشد و اعتقادا و عملا به آن پايبند نباشد چطور ممكن است برنامه اي را بسازد كه عالمگير باشد وقتي برنامه ما براي حكومتي كه هنوز از مرز فرا نرفته ناقص باشد و باهزار تا مشكلات مواجه باشد بطريق اولي براي حكومت جهاني نمي تواند برنامه جامل بسازد ...چه حكومتي اين توان را دارد كه در اين بعد غني باشد ؟
برنامه داشتن غير از اجراء آن است .... چه كسي ضمانت اجراي را دارد؟
آنچه مسلم است این است که هر که بخواهد ادعای حکومت ايده آل کند باید یک جهان بینی داشته باشد، براي حكومت كردن برنامه كامل وجامع داشته باشد چنان كه در دنياي امروز چنين مرسوم است هركه مي خواهد كانديدا شود برنامه اش رابراي مردم بازگو مي كند تا مردم درجريان باشند، علاوه بر داشتن برنامه وجهان بيني اين صلاحيت وامكانات راهم داشته باشد كه در مقام عمل برناه اش را اجرا سازد، از انسان و جهان، علم و آگاهی كافي ولازم داشته باشد . آن طوری که هست انسانها را بشناسد سپس در سایه آن جهان بینی، مسائل را بازگو کنند و مردم را به آن دعوت کنند .
و جهان را چگونه بشناسیم . آغاز و فرجامی دارد یا نه ؟ در وسط آن، انسان چه کاره ای است ؟ آیا انکار خدا تأثیر وجود خدا ، درباره آن چه می گویند ؟
ممکن است در ادعا برخی ادعا کنند که خدایی موجود نیست امّا در مقام عمل و در موارد حساس توجه فطری به خدای پیدا می کنند و ملحد ترین فرد هم احساس یک قدرت لایزال می کند .اما ممکن است در زندگی این واقعیت را نادیده بگیرند .
آنچه برای سرمایه داری و مارکسیزم مشکل اصلی است عدم سازگاری با فطرت است . فطرت، خواهان خدا و دلالت بر وجود خدا می کند امّا در جهان بینی آنها جایگاهی برای خدا قائل نیست .
جهان بینی را می خواهند مطرح کنند که از اصل آن بریده و قیچی شده ، اصل را رها کرده و شاخه را گرفته ، شاخه بدون ریشه دوام و ثبات ندارد .
نظام مارکسیزم و سرمایه داری در جامعه با فاصله از ریشه و اصل جهان ، چطور ممکن است نظام مساوات و برابری را در جامعه راه اندازی کنند . لازمه مساوات اینست که انسان در خود روح ایثار و فداکاری ، خود فراموشی و توجه به معنویات و خدا داشته باشد منهای خدا و معنویت ، مساوی تناقض گویی است .
برای کسی که درجهان بینی او معنویت و مبدأ هستی معنی نباشد عدالت و مساوی برای او هضم نمی شود .
در غرب موفق ترین حکومت و ملت، آمریکا است . از او بپرسیم و درباره او از دیگران بپرسیم آیا آمریکا می تواند برای دیگران ایده آل باشد ؟ آیا می تواند در دنیا یک حکومت ، مانند حکومت آمریکایی، داشته باشد ؟ آیا در این حکومت همه چیز معیار و دارای حق و حقیقت است ؟ کمبود وخلعي ندارد ؟
ممکن است از نظر مادی پیشرفت داشته باشد ، از نظر علم و صنعت به جایی رسیده باشد و حرکت صعودی داشته باشد امّا از نظر اخلاقی و بحران معنویت حرکت نزول آن بیشتر است .
حكومت منهاي دين ودور از وحي امكان ندارد جامعه بشري را كما هو حقه اداره كند زيرا شرائط آنرا ندارد لذا هيچ وقت نمي تواند درابعاد زندگي افراد وجامعه ودر اداره حكومت تعادل برقرار سازد.
در ايده آل ترين حكومت امروزه، روان و مسائل روانی و اضطراب روحی روانی آمار آن بیش از جاهای دیگر است .
1. احساس پوچ و پوچگرایی : حضرت علی (ع) می فرماید : رحـم الله امرء عرف من این و فی این و الی این .[lxxvi] خداکسی را که جواب سه سوال را می داند رحمت کند . آغاز و پایان و وسط آن را می داند . اعتقاد به مبدأ و معاد و بین آنها را دارد . رحمت خدا برآنها باد
برای انسان سخت است که در عین ترقی و پیشرفت در بعد مادی، نداند که کجا می رود وهدف زندگی او مبهم باشد ، چنین كسي در عین رفاه و امکانات مضطرب است . هدف نداشتن ، هدفی که روح انسان را تسکین می دهد و او را از پوچی در بیاورد و آسوده خاطر کند و زندگي او را شيرين مي كند.دور ماندن از چنین هدفی انسان را زجر می دهد .
2- بحران خانواده خوب و سالم
جامعه سالم متوقف بر خانواده سالم است و کانون خانواده را مادران گرم نگه می دارند ، آن ها محور کانون خانواده اند .
ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها[lxxvii]
خانم ها برای فرزندان و شوهر مایه آرامش و سکون است . اگر موضوع له و موضع فیه و جایگاه فرد تغییر یابد محمول آن هم تغییر می یابد .
وقتی خانم ها از جایگاهشان دور شدند خانواده از هم می پاشند و کانون گرم تبدیل به کانون سرد می شود و جامعه متشکل از چین خانواده هایی به وجود می آید که در آن خانواده معنی ندارد .
احساس مادر و پدر و فرزند کمرنگ شده ، ارزش هر کدام ، جایگاه هر کدام تغییر یافته .
انهدام سلول خانواده ، علاوه بر از درون پاشيدن واز بین رفتن حق و حقوق افراد خانواده ، از بین رفتن آرامش و کانون گرم خانواده، باعث توليد وآفزائش مفاسد اخلاقی و بچه های نامشروع و خیابانی و داشتن اثرات منفي بر بيرون و ... می شود . وقتی خانواده جایگاهش را گم می کند دیگر در آن جامعه برای فرد، مادر و زن اجنبی ، محرم و غیر محرم فرق نمی کند . زندگی حیوان و جنگل مانند، حاکم می شود . اشباع غرائز از هر راه ممکن در آن جامعه ارزش پيداكرده به سوي آن روي مي آوردرد،در نتيجه وضعي پيش خواهد آمد كه درآن جامعه انسانها ازنظر بعد مادي وجسمي انسان نما است اما ازنظر روح ومحتواي روح حيوانيت حاكم است وبراي كسي كه درشأن او بود كه درسايه عمل خليفه خدا در زمين قرار گيرد،باخواست يا ناخواست خويش درباتلاق چنين وضعي افتادن،بسيارمايه ننگ وپست آور است.چنين وضعي را براي انسان ازطرف حكومت ايده آل ،به ارمغان آورده است.
3- اعتیاد
چه اعتیاد نسبت به مواد مخدر چه نسبت به چیزهای دیگر :
جامعه ای که نتواند به خواسته های جامعه و نیازهای مادی و معنوی آن رسیدگی کند ، چنین جامعه خودش را در اضطراب می بیند و راه خروج را و آرامش را در اعتیاد می بیند لذا دست به اعتیاد مواد مخدر، فساد ، بد اخلاقی و مفاسد اخلاقي،سياسي ،اجتماعي، فرهنگي و... می زند در نتيجه كل جامعه سر از اعتياد در مي آورد.
4- بی بند وباری و خشونت
وقتی یک حکومت و نظام برای جامعه جهان بینی دقیق و جامع نداشته باشد و در اداره حکومت کم بیاورد و نداند مشکلات و نیازهای قشرهای مختلف جامعه چیست، ایجاد مشکلات می شود و از درون خشونت تولید می کند و شهروندان را به بی بند و باری می کشاند. جامعه ای که خانواده جایگاهش را گم کرده باشد و اعتیاد در آن رواج یافته باشد و حکومت فقط به فکر حفظ مقام خود ، باشد وجامعه را با شعارهای فریبنده نگهدارد و رسیدگی به خواسته ها نکند ، این مساوی با ایجاد و تولید خشونت درجامعه است .
5- بی بندو باری جنسی
6- نژاد پرستی و تبعیض
7- مشکل امنیتی
8- بی اعتمادی و بد اعتمادی
9- کمبود معنویت و دوری از فطرت
از دست بشر چنین مشکلات و پیامد هاي وقتي بر می آید که بشر را ازمسیر فطری اش جدا کرده ، او را تشنه و گرسنه گذاشته باشد باشعار فريبنده وموقتي بخواهد پاسخ نيازهاي جامعه بدهد.
جامعه دنبال آب و خوراک است،چه خوب چه بد دنبالش می رود ، حكومت دین هم رفع گرسنگی می کند هم رفع تشنگی ، امّا بشر پا را فراتر از گلیم کرده ، دین را از حوزه خارج کرده می خواهد کار دین بکند و جامعه را از نظر نیازها اشباع سازد که نمی تواند زيرا نه علم و آگاهی دارد ، نه قدرت و امکانات دارد ونه تجربه، امّا اگر جامعه به دامن دین و فطرت برگردد و بر اساس دین به جامعه رسیدگی کند. مشکلات چه بسا کمتر گردد و شهروندان به عنوان متدین قانع باشند و زندگی و خودش را وابسته به اراده و خواست خدا بدانند . چه بسا مشکلاتی از دست بشر ساخته و پرداخته است تولید نگردد . و در نتیجه دست در دست هم داده فرد با فرد ، خانواده با خانواده ، گروه با گروه دینی فکر کنند حقوق دینی را رعایت کرده ، جایگاه هر کدام را قائل باشند .
امکان دارد که جامعه سالم به وجود بیاید تا بتوانند جامعه، جامعه ایده آل باشد ، هر چقدر از خواسته فطرت و دین و خواسته های درونی فرار کنیم و دور باشیم آمار مشکلات بیشتر و عمیق ترميشود امّا اگر روی آوردن به خواسته های درونی فطرت و دین شروع شود و فاصله کمتر گردد ، هرچه فاصله کم شود مشکلات کمترميشود تا اینکه روزی از نظرقرابت به قرب الهی برسد، همه خدایی فکر و خدایی عمـل کنند ، چنین جامعـه ای، الهی و ایده آل می شود .
باید حقیقت را ولو تلخ باشد و به ضرر ما و به ضرر پست و مقام هم که باشد بپذیریم تا جامعه روی به زوال و پوچی نرود . فرار از حقایق باعث انفجار درونی می گردد .
حق این است که در سایه دین مشکلات یا نیست یا کمتر است . درنگاه جامعه اي كه معتقد به آرمان هاي ديني است، مشکلات دنیایی نه فقط مشكلات نيست بلكه روبرو شدن با چنين مشكلاتي را باعث استحكام ،رشدوتكامل وموفقيت درابتلاآت دنيا وآخرت مي داند.درسايه حكومت ديني انسان حزن واندوه ،اضطراب ندارد. ولاتهنوا لاتحزنوا وانتم الاعلون ان كنتم مؤمنين[lxxviii] لاخوف عليهم ولاهم يحزنون[lxxix] الا بذكرالله تطمئن القلوب[lxxx]
اگر امریکا و قدرت دیگربعنوان ايده آل حكومت دموكراسي نتواند جامعه را اداره پس چه کسی قدرت آن را دارد ؟
چه برنامه ای جامعه ی بشری را سعادتمند می کند ؟
وقتی که می بینیم که با وجود حکومت و قوانین مختلف و دیگر عوامل آن طوری که هست و باید باشد ، رسیدن جامعه بشری به سعادت وخوشبختی فاصله دارد . اگر هیچ قانون و حکومتی نباشد ، آیا زندگی بشر در جامعه امروزی به سعادت خواهد رسید ؟
جامعه بشری اگر بدون قانون و مجری آن آزاد باشد یعنی آزاد اندیشی و آزاد منشی در آن حاکم باشد ، چنین زندگی با زندگی جنگل و زندگی حیوان ها چه فرقی می کند ؟ به عبارت دیگر می توان گفت با توجه به دانش و بینش بشری در پرتو علم وخرد آدمی جامعه بشری اگر بدون قانون باشد نه فقط مساوی با زندگی جنگل خواهد بود بلکه مصداق « بل هم اضلّ » خواهد بود . بخاطر اینکه برنامه ریزی دقیق برای از بین بردن ملت و جامعه با یک دکمه از بین بردن ارزشهای جامعه ی بشری با یک سخن چنین قدرتی در زندگی حیوانات متصور نیست . در زندگي جنگل برنامه بلند مدت برای نابودی وپایمال کردن گروهها ، ملت ها ، عقاید و ارزشها ندارد . در جنگل پایمال کردن عدل و بی ارزش نشان دادن آن در لباس عدل وجود ندارد . در قانون جنگل به بهانه دفاع از حقوق بشر پایمال حقوق مسلم ملت ها وجود ندارد . در قانون جنگل به بهانه مقابله با تروریست در ترويح و گسترش آن در جامعه وجود ندارد . در جنگل به بهانه دفاع از مستضعفین زیر پا گذاشتن حقوق آنها وجود ندارد . در جنگل به بهانه احیاء حق گرفتن حق وجود ندارد به بهانه مساوی و برابری تبعیض نژاد و رنگ ، زبان وجود ندارد .
درجامعه ی بشری آزادی بدون قانون باشد نتیجه آن هرج ومرج و نابودی و فلج شدن جامعه است . اگر قانون بدون آزادی باشد سر از استبداد در می آید .
برای ایجاد تعادل باید در کنار حکومت به ابعاد مختلف زندگی توجه کرد.
بنابراین با قانون و حکومت با آزادی در کنار قانون، جامعه بشری دچار مشکلات روحی و روانی، دنیوی و اخروی داشته باشد در صورت عدم حکومت و قانون بطریق اولی زندگی فلج می شود. استبداد و سلطه قدرتمندان و زورگویان حاکم می شود. جامعه تبدیل به جامعه ارباب و غلام می گردد و در نتیجه جامعه بشری از جایگاه خویش دورشده و به جایی رسیده است که نه شرع آن را سزاوار می داند ونه عقل . برای بشر سزاوار نیست که در چنین جامعه ای زندگی کند و تن ده. زیرا او انسان است یعنی دارای صفات و ارزش والای است. انسان این ارزش را دارد که در زمین خلیفة الله باشد، مسجود ملائک باشد، فقط در برابر قدرت مطلقه و خداوند لایزال و پروردگار یكتا تسلیم شود. بنابراین ضرورت دارد که برنامه ای باشد که انسان وجامعه را به سعادت راهنمای سازد. چنین برنامه ای چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
ویژگی های آن
1. باید برنامه ای باشد که جامع و کامل و دقیق در آن تمام حالات و احتیاجات بشر ملحوظ باشد ، به شئون زندگی فردی و اجتماعی اشخاص نظر داشته باشد ، هیچ موضوعی را از قلم نینداخته باشد ، قوانینی باشد که بر اساس آن احتیاجات واقعی و حقیقی بشر تدوین شده باشد .
2.علاوه بر کامل و جامع بودن با توجه به هدف نهایی بشر که سعادت باشد تدوین شده باشد و به هدف واقعی نه خیالی سوق دهد و بشر را راهنمایی کند .
3. مخاطب قوانین بشر بماهو بشر باشد نه گروه خاص و افراد معین.
4. درقوانین پایه های زندگی را بر فضائل و کمالات واقعی انسانیت بنا نهد و زندگی دنیوی در همین راستا تعریف شده باشد نه مستقل از فضائل انسانی.
5. قوانینی باشد که علاوه بر جامع بودن ضمانت اجرای هم داشته باشد درنتیجه حقوق هر کسی به او برسد و مانع از هرج و مرج و تجاوزات گردد.
6. در چنین قوانینی از طرف قانون گذار و تشریع کننده باید راه حلها درصورت تزاحم و بین مصالح و بین مفاسد، بين اهم و مهم بیان شده باشد.
به عبارت دیگر قانونی باشد که بشر را به بن بست نرساند ، هم از نظر تدوین و هم از نظر اجراء و هم از نظر تبیین.
چه کسی چنین قانونی را جعل و اجرا کند؟
یا جامعه بشری است یا غیر جامعه بشری:
اگر جامعه بشری باشد با تجربه و گذشت تاریخ ثابت شده است که بشر قدرت تدوین وتبیین و اجرای چنین برنامه ای را ندارد. بخاطراینکه جعل قوانین یا از روی علم و آگاهی است یا تجربه و مشاهده است یا فکر وتدبر است و یا... هیچ کدام را بشر ندارد یا به نحو اکمل ندارد،نه علم کافی دارد ودر ابعاد مختلف نه تجربه کافی دارد و نه از خرد کافی برخورداراست . به عبارت دیگربشر نه عقل کافی دارد و نه علم کافی. همچنین بشرنمی تواند آنچه تدوین کرده را اجرا کند به خاطر این که نه امکانات کافی دارد و نه قدرت کافی و لازم.حتی از راه زور واکراه و استبداد هم ممکن نیست اجرا سازد.پس جعل وتبین و اجرای چنین برنامه ای به دست کس دیگر باشد که آن را به اصطلاح وحی می گوییم.باید به دست دین باشد،به دست خدا باشد.خداوند هم احاطه دارد،هم قدرت دارد،هم امکانات دارد.در تدوین وتبین واجرای قوانین هیچ غرض و هوای نفسانی هم ندارد.
حكومت دموكراسي اگرچه در جامعه بعنوان نوعي از حكومت مطلوب ياد مي شود بخاطر اينكه درمقام تئوري مردم را به آزادي، انسان محوري،برابري،حق تصميم گيري جمعي وحق نظارت همگي و...مي خواند اما در مقام عمل نتوانسته شعار هارا پياده كند از مظريه تا عمل فاصله وجود دارد آنچه براي جامعه اي بشري تأسف آور و جبران ناپذبر است اين است درسايه دموكراسي بشر حقيقت و هويت خويش را فراموش كرده است به بهانه اي پيشرفت در بعد مادي ، به بحران معنويت رسيده است به بهانه اي دفاع از حقوق وارزشهاي بشري ، توليد مفاسد اخلاقي وگسترش آن مي شود آنچه حكومت دموكراسي براي بشر به ارمغان آورده است ،فاصله ميان زندگي انسان را با زندگي حيوان كم كرده است اما در حكومت امام وليعصر(عج) بشر به آرزو ديرنه خود دست خواهد يافت حكومتت امام ، حكومتي خواهد بود كه هم ازلحاظ تئوري هم از لحاظ ضمات اجرايي با هيچ گونه مشكلي مواجه نخواهد شد.
قرآن كريم
1. نهج البلاغه. سيد رضي ، دارالمعرفه ، بيروت .
2. اصول کافی، محمد بن يعقوب کليني ، ، تحقيق علي اکبر غفاري ، آخوندي: دار الکتب الاسلاميه، 1367.
3. الآمالي، شيخ مفيد . تحقيق، حسين استاد. قم: جامعة المدرسين ، بيچا ، بيتا.
4. معاني الاخبار، ابن بابويه، قم، مكتبه الصدوق، 1379.
5. البرهان في تفسیرالقرآن ،بحرانی، مؤسسه الا علمی للمطبوعات ،بیروت ، چاپ اول 1419.
6. الغیبه ، شیخ طوسی ، موسسه المعارف الاسلامی ، قم ، چاپ اول ، 1411.
7. . بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار،قم طليعه النور، 1384.
8. كمال الدين ،شيخ صدوق ، تهران،اسلاميه، 1395.
9. نور الثقلین ، حویزی ، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان ، قم ،1373، چاپ 14
10. بحار الانوار ، علامه مجلسی ، موسسه الوفا ،بیروت ، دوم ، .1403
11. وسائل الشیعه ،حر عاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395 ،
12. میزان الحکمة ، محمد نيک ري شهري ، قم: دار الحديث، چاپ اول، بيتا.
13. محمود شریعت زاده ی خراسانی ، حکومت جهانی حضرت مهدی از دیدگاه قرآن و عترت ، قم ، نشر دار الصادقين، 1376.
14. في ظلال نهج البلاغه، سيد قطب.
15. تحف القول، ابن شعبه الحراني ، ، ، المكتبة والمطبعة الحيدريه ،1380
16. المهدی المنتظر ، حاج حسین شاکری.
17. عصر ظهور ،علي كوراني ، تهران، سازمان تبليغات، 1378،ص364.
18. com-papg331.-www.zendagi –fareed seyawesh
19. دموکراسی چیست ؟ آشنایی با دموکراسی ، دیوید بیتهام و کوین بویل ، ترجمه ی شهرام نقش تبریزی ، تهران ، ققنوس 1386.
20. قرارداد اجتماعی ، ترجمه آقای منوچهر کیا .
21. سنن ترمذي، محمد بن عيسي ترمذي ، تصحيح و ترتيب، فضيلة شيخ صالح بن عبدالعزيز بن محمد بن ابراهيم آل الشيخ. الرياض: دار السلام، چاپ سوم، 1421.
22. درآمدی بر ایدئولوژی های سیاسی، اندروهی وود ، ، ترجمه ی محمد رفیعی مهر آبادی ، 16 .
23. ایدئوبوژی های سیاسی مدرن ، وینسنت اندرو ، ، ترجمه ی مرتضی ثاقب فر.
24. علی ربانی گلپایگانی ، ریشه ها و نشانه های سکولاریسم .
25. لاریجانی ، محمد جواد ، کاوش های نظری در سیاست خارجی .
26. ینابع الموده، سلیمان قندوزی ، اسوه، اول 1416.
27. درالمنثور ، سیوطی، دارالمعرفه ،فتح، جده ، اول 1375.
28. الجامع لاحکام القرآن ، قرطبی ، دار احیاء الشراث العربی، بیروت 1405.
29. تحفه الاحوزی ، میارکفوری، دار الکتب العلمیه ،بیروت ، اول 1410.
30. فیض القدیر فی شرح الصغیر ، المناوی ، دارالکتب العلمیه ،بیروت 1415.
31. عون المعبود ، عظیم آبادی ، دار الکتب العلمیه، بیروت ، دوم 1415.
32. مسند احمد ، ابن حنبل، بيروت: دار صادر ، بيچا ، بيتا.
33. تذکره الموضوعات محمد طاهر بن هندي فتني الفتنی ، ، ،بيجا: بينا، بيچا.
پىنوشتها:
[i] . تحف القول، ابن شعبه الحراني،نجف ، المكتبة والمطبعة الحيدريه ،1380،الجزء 7 ص8.
com-papg331.-www.zendagi –fareed seyawesh .2
10- دموکراسی چیست ؟ آشنایی با دموکراسی ، دیوید بیتهام و کوین بویل ، ترجمه ی شهرام نقش تبریزی ، تهران ، ققنوس 1386 ص 17 .
11- همان ص 18 .
[v] . همان،ص 22.
com-papg331.-www.zendagi –fareed seyawesh .2
[vii] . بقره / آیه 34.
[viii] . قرارداد اجتماعی ، ترجمه آقای منوچهر کیا / ص 81 .
[ix] . حج/62.
[x] .انعام /116.
[xi] .مائده/48.
[xii] .زخرف/78.
[xiii] . مؤمنون/71.
[xiv] . نهج البلاغه خ 201،ج2 ص136.
[xv] . الآمالي، شيخ مفيد .الجز 1ص 3
[xvi] .سنن ترمذي، محمد بن عيسي ترمدي، ح3714 ص2034.
1- برای اطلاع بیشتر رجوع شود : اندروهی وود ، درآمدی بر ایدئولوژی های سیاسی ، ترجمه ی محمد رفیعی مهر آبادی ، ص 68-16 .
اندرو ، وینسنت ، ایدئوبوژی های سیاسی مدرن ، ترجمه ی مرتضی ثاقب فر ، ص 60-41 .
علی ربانی گلپایگانی ، ریشه ها و نشانه های سکولاریسم ، ص 40-11 .
5.روم / 30 .
6. مؤمنون / 115.
12- اسراء/70.
[xxi] . اصول کافی، ج 2 ، ص 18
2.میزان الحکمة ، ري شهري ج 1 ، ص 187 ، ح 124 .
1- لاریجانی ، محمد جواد ، کاوش های نظری در سیاست خارجی ، ص 279-271 .
[xxiv] . توبه 9 صف 9
[xxv] . نحل 89
[xxvi] . مائده 3
[xxvii] . تحف العقول ص 461
[xxviii] . بحار 36 / 246.
[xxix] . انبیاء / 105.
[xxx] . معاني الاخبار، ابن بابويه، قم، مكتبه الصدوق، 1379، الجزء1 ص98.
[xxxi] . نهج البلاغه،ج4 ص33 کلمه قصار شماره 209
[xxxii] . يوسف/ 104
[xxxiii] .مدثر/31
. [xxxiv] ابراهيم/ 52
[xxxv] . صف/ 9
[xxxvi] العمران /83.
[xxxvii] البرهان فی تفسیر القرآن ،ج2،ص64، ینابیع الموده، قندوزی حنفی،ج3،ص236.
[xxxviii] البرهان ،همان ، ص 65.
[xxxix] انفال /7.
[xl] البرهان ، ج3 ،ص 287-288.
[xli] البرهان ،ج5، ص 420-421 ، نور الثقلین، ج 3 ص 616به بعد.
[xlii] اسراء /81.
[xliii] البرهان ، ج 4، ص 610 نور الثقلین، ج3، ص 212.
[xliv] البرهان ،ج5،ص256به بعد ، نور ثقلین،ج3،ص464به بعد.
[xlv] نورثقلین حویزی، ج4، ص 110، البرهان ،ج6 ،ص 46 به بعد.
[xlvi] دارالمنشور ، ج 3 ، ص231.
[xlvii] قرطبی، همان ،ج8،ص121وج11، ص47.
[xlviii] مبارکفوری /تحفه الاحوزی ، ج6، ص 403.
[xlix] الفتنی ، تذکره الموضوعات ص 223.
[l] مناوی ، فیض القدیر ، شرح الجامع الصغیر ،ج1،ص466.
[li] عظیم آبادی ،عون المعبود.،ج11 ص244.
[lii] - نورثقلین ،ج2 ،ص 211.
[liii] همان.
[liv] بحار الانوار،ج 53 ، ص 1.
[lv] المهدی المنتظر ، حاج حسین شاکری، ج 2 ، ص 397.
[lvi] غیبه ، شیخ طوسی ، ص 288.
[lvii] .بحار ج52، ص336.
[lviii] . بحار، ج 52، ص 391.
[lix] . همان، ص 336.
[lx] . صف/ 8-9.
[lxi] .بحار ج 52 ص328،336.
2. بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار،قم طليعه النور، 1384، ص14.
[lxiii] .بحار ج 52 ص 328، 336.
[lxiv] . كما الدين ،شيخ صدوق ، تهران،اسلاميه، 1395،،ج 2 ص331.
[lxv] .بحار ج51 ص88.
[lxvi] .همان ص 68.
[lxvii]. عصر ظهور ،علي كوراني ، تهران، سازمان تبليغات، 1378،ص364.
1- وسائل الشیعه ،حر عاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395 ،ج 2 کتاب العشره
2- اکمال الدین ، شيخ صدوق ص 163
3- ----------------.
4- ----------------.
5- عصر ظهور ، علی کورانی ، ص 364
6- مسند احمد ، ابن حنبل ج 3 ، ص 37
7- قندوزی ، ینابیع الموده ، ص 447 ، محمود شریعت زاده ی خراسانی ، حکومت جهانی حضرت مهدی از دیدگاه قرآن و عترت ، قم ، نشر دار الصادقين، 1376،ص 161 .
8- بحار ، ج 52 ، ص 307 .
[lxxvi] . في ظلال نهج البلاغه، سيد قطب، جزء 21 ص1.
[lxxvii] . روم/21.
[lxxviii] .آلعمران/139.
[lxxix] .بقره/112.
[lxxx] .رعد/28.
مرجع : کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویت
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}