سیمای حضرت مسیح در قرآن و روایات

نويسنده:حسن نجفی
مسیح به عبری تلفظ: ماشی یه، به آرامی ماشیها، به عربی المسیح، و به روسی تلفظ مِسیا) در مذهب یهود خوانده می‌شد، یعنی شخصی که به دست پیامبر خدا مسح شده‌است. بنابر متن کتاب مقدس (عهد عتیق) مسیح کسی بود که به وسیله پیامبران و یا پادشاهان برگزیده خداوند برای پادشاهی انتخاب می‌شد. شیوه این انتخاب به این صورت بود که پیامبر، به دستور خداوند مقداری روغن (معمولاً روغن گیاهی) را به سر فرد انتخاب شده می‌مالید و برای او دعا می‌نمود. این عمل (مالیدن روغن و برگزیدن) «مسح کردن» نامیده می‌شد.
واژه مسیح یا ماشیح امروز به دو معنا به کار می‌رود: یکی نجات دهنده به معنای عام کلمه و نجات دهنده به معنای خاص: کسی که در آینده ظهور خواهد کرد.

ترجمه:
اي مريم! خدا تو را به كلمه‏اي از جانب خودش بشارت مي‏دهد كه نامش مسيح ، عيسي بن مريم است ؛ در حالي كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان الهي است .آل عمران ، آيه 45 .
ترجمه:
خدمت كار من دو دست من است و مركبم دو پاي من و بسترم زمين و بالشم سنگ و گرمابخشم در زمستان مكان‏هاي آفتابگير . . . . شب و روز خود را با ناداري سپري مي‏كنم و با اين حال روي زمين ، هيچ كس توانگرتر و بي‏نيازتر از من نيست. بحار الأنوار ، ج 14 ، ص 239 .
ترجمه:
نه مال و ثروتي داشت كه او را به خود مشغول گرداند و نه طمعي كه به خواري‏اش اندازد ، مركب او دو پايش بود و خدمت كارش دو دستش. نهج البلاغه ، خطبه 160 .
سخنان برگزيده
ترجمه:
دنيا پل است ؛ از آن بگذريد و آبادش مسازيد. الأمالي ، مفيد ، ص 43 .
ترجمه:
راست مي‏گويمتان: همه خواهان مزدند، و تنها كسي به آن مي‏رسد كه براي آن كار كند.
ميزان الحكمه ، ح 22083 .
ترجمه:
خوشا آنان كه پاسي از شب را به عبادت مي‏گذرانند ؛ آنان كساني‏اند كه نوري ماندگار به ارث مي‏برند.
تحف العقول ، ص 510 .
ترجمه:
درخت كامل نمي‏شود مگر با ميوه‏اي گوارا . همچنين دين‏داري كامل نمي‏شود مگر با دوري از حرام‏ها.
تحف العقول ، ص 511 .
ترجمه:
زنهار از نگاه [بد] كه بذر خواهش را در دل مي‏افشاند ، و نگاه كننده را همين فتنه بس است.
تحف العقول ، ص 502 .
ترجمه:
خوشا به حال اصلاح كنندگان ميان مردم ؛ اينان در روز قيامت مقرّبان‏اند. تحف العقول ، ص 501

در باره اينكه حضرت عيسي كجاست؟ در بين اديان يهود، مسيحت و اسلام تفاوتي ديده مي شود. هر سه دين در باره فرجامين روز اين نبي خدا سخن رانده اند. ليك اختلاف روايت هر سه دين از روز آخر ظهور وحضور عيسي در بين مردمش، موجب ميشود كه اعتقاد آنها در باره مكان فعلي ايشان نيز متفاوت باشد.
ما به نظر هر سه دين در اينجا اشاره مي كنيم:
1- يهود معتقدند كه عيسي كشته شده است. چون يهود ادعا مى‏كرد كه مسيح عيسى بن مريم ع را كشتند. طبق اين باور عيسي زنده نيست كه جايي داشته باشد. قرآن كريم ادعاى يهود مبنى بر اينكه عيسى را كشتند را رد مى‏كند."وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ، وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ، يَقِيناً، بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ، وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً، وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً"
2- مسيحيان معتقدند كه يهوديان آن جناب را دار زدند و كشتند، ولى بعد از كشته شدنش، خداى تعالى او را از قبرش بيرون آورد و به آسمان برد.
اين اساس مسيحيان معتقدند كه عيسي در نزد بــــــدر (همان خداي مسيحيان) در آسمان معنوي قرار دارد. او در دست راست خداست و تاثيرش بر جهان از طريق روح القدس است. بي شك مراد مسيحيت از مسيح نزد خدا بايد وجود روحي او باشد نه جسمي.
حال آنكه آياتى كه ملاحظه كرديد داستان كشتن و به دار آويختن را به كلى تكذيب مى‏كند.
3- مسلمين با استفاده از از ظاهر آيه "وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ ... معتقدند عيسى ع نزد خدا زنده است و نخواهد مرد تا آنكه همه اهل كتاب به وى ايمان بياورند. روشن است كه مراد از نزد خدا آسمان نيست بلكه قرب معنوي خداست. لذا علامه طباطبائي ره در تفسير آيه "وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا" مي فرمايد: كلمه "رفع" به معناى بلند كردن و برداشتن است، و از آنجايى كه در آيه شريفه كلمه" رافعك" مقيد به قيد" الى" شده معلوم مى‏شود كه منظور از اين رفع، رفع معنوى است نه رفع صورى و جسمى، چون خداى تعالى در مكانى بلند قرار نگرفته تا عيسى ع را به طرف خود بالا ببرد، او مكانى از سنخ مكانهاى جسمانى كه اجسام و جسمانيات در آن قرار مى‏گيرند ندارد، به همين جهت دورى و نزديكى نسبت به خداى تعالى هم دورى و نزديكى مكانى نيست. لذا منظور از رفع، رفع معنوى است يعنى ترفيع درجه و تقرب به خداى سبحان. (ترجمه الميزان، ج‏3، ص: 326)
نظير تعبيرى كه در سوره مريم در شان ادريس ع آورده فرموده است "وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا" كه منظور از مكان در اين آيه جمله مكانت و منزلت است، نه مكان مادى.
البته عده اي معتقدند كه مراد از "رفع عيسى ع به سوى خدا"، بالا بردن هم روح و هم جسم عيساى زنده به آسمان است." چون از ظاهر قرآن شريف بر مى‏آيد كه خداى تعالى عيسى ع را در حالى كه زنده بود به آسمان مادى و جسمانى بالا برده و مقام قرب خداى سبحان و محل نزول بركات و مسكن ملائكه مكرم هم همين آسمان مادى است‏. (ترجمه الميزان، ج‏3، ص: 342)
در كتاب عيون از حضرت رضا علیه السلام روايت كرده كه فرمود: امر هيچ يك از انبياء و حجج الهى بر مردم مشتبه نشد مگر امر عيسى ع و بس، براى اينكه عيسى ع را زنده به آسمان بردند و بين آسمان و زمين قبض روحش كردند و "بدن بى‏روح" و "روح بى‏بدنش" را به آسمان بردند و در آنجا دوباره روحش را به بدنش برگرداندند.

انجیل متی (1:18) تا (1:25) تولد عیسی مسیح(ع) را در زمان هیررودیس چنین روایت کرده است: «مریم(س) مادر عیسی که در عقد یوسف بود، قبل از ازدواج با او به وسیله روح‌القدس آبستن شد. یوسف که سخت پای‌بند اصول اخلاقی بود، بر آن شد که نامزدی خود را به هم بزند، اما در نظر داشت این کار را در خفا انجام دهد تا مبادا مریم بی‌آبرو شود. او غرق در این گونه افکار بود که به خواب رفت. در خواب فرشته‌ای را دید که به او گفت: یوسف، پسر داوود از ازدواج با مریم نگران نباش. کودکی که در رحم اوست از روح‌القدس است. او پسری خواهد زایید و تو نام او را عیسی یعنی نجات‌دهنده خواهی نهاد و او قوم خود را از گناهان‌شان خواهد رهانید و این همان پیغامی است که خداوند قرن‌ها قبل به زبان نبی خود اشعیا فرموده بود که بنگرید! دختری باکره آبستن خواهد شد و پسری به دنیا خواهد آورد و او را عمانوئیل خواهید نامید (عمانوئیل به زبان عبری یعنی خدا با ماست) چون یوسف بیدار شد، طبق دستور فرشته عمل کرد و مریم را به خانه‌اش آورد تا وقتی که او پسرش را به دنیا آورد و یوسف او را عیسی نام نهاد.»

خداوند در قرآن نیز در سوره آل‌عمران و سوره مریم به داستان تولد حضرت عیسی اشاره کرده است که در آن میان می‌توان به آیات 16 تا 35 سوره مریم در قرآن کریم مراجعه کرد: در همان لحظه‌‏اى که جبرئیل(ع) در مریم دمید، زنى باردار شد و تردیدى نیست که او در این اندیشه بود که مردم درباره او چه خواهند گفت؛ زیرا وى دوشیزه‌ اى بود که اکنون باردار شده بود و بدون شوهر از او فرزندى متولد شده است، این ذهنیت‏ها، او را پریشان خاطر کرد و بیمناک و مضطرب شد و علاقه‏‌مند بود از مردم کناره‌‏گیرى کند و تنها زندگى کند. اینجا بود که محلى را دور از مردم انتخاب کرد تا در آن از دیدگان آنها مخفى و نهان باشد و آنگاه که زمان وضع حمل فرارسید، درد و رنج ولادت، او را مجبور ساخت به درخت خرمایى رو آورد تا خود را به واسطه آن پنهان سازد. خود را به آن درخت رساند و بر آن تکیه زد و در آنجا به خاطر آورد که بزودى مورد آماج تهمت‌هاى ناروا قرار خواهد گرفت. در آن هنگام آرزو مى‌‏کرد اى کاش قبل از این ماجرا مرده بود و یا چیزى پست و بى‏‌مقدار بود که ارزش نام بردن نداشت، ولى لطف و عنایت خداوندى بسرعت شامل حال وى شد و صداى جبرئیل را شنید که از نزدیکى او، و محلى پایین‏تر از جایگاه وى، او را مخاطب ساخته و به وى اطمینان داد که خداوند روزى او را بر عهده گرفته است و او اگر تنها شاخه درخت خرما را تکان دهد، رطب تازه برایش فرو مى‏ریزد و مى‏تواند با گوارایى میل کند و از جوى آبى که از سمت پایین جایگاهش مى‌گذرد بنوشد و خیالى آرام و خاطرى آسوده داشته باشد و به او آموخت که اگر به فردى نکوهشگر برخورد و یا کسى درباره مسئله باردارى و چگونگى آن از او پرسید، به او پاسخ ندهد و با اشاره بگوید: نذر کرده‌ام براى خدا روزه‏اى بگیرم.
هنگامى که عیسى(ع) متولد شد و مادرش او را نزد خویشاوندان خود آورد، براى آنان - که از تقوا و پرهیزکارى و عبادات مریم اطلاع داشتند و چه کسانى که بى ‌اطلاع بودند صحنه‌‏اى غیرمنتظره بود- زیرا کارى که او انجام داده بود براى آنان بسیار شگفت‏آور بود و نیز مى‏دانستند مریم دوشیزه بوده و شوهر نکرده است و طبیعى بود که چنین امر ناگهانى فرد را در معرض اتهام قرار دهد و بدیهى است امورى از این قبیل، فرصت اندیشیدن به کسى نمى‌‏دهد، به ویژه که دلایل اتهام و قرینه‏هاى ظاهرى دال بر آن موجود باشد. بنابراین، جایى براى شک و تردید باقى نمى‌‏گذارد.
آنچه را مریم‏(س) توانست در قبال این طوفان تهمت و افترا انجام دهد این بود که به سفارش جبرئیل(ع) عمل کرد و روزه گرفت و به فرزند خود که در گهواره آرمیده بود، اشاره کرد و از آنها خواست با وى سخن بگویند. آنان از این سخن به خشم آمدند، زیرا پنداشتند مریم آنها را به تمسخر گرفته است، چون تاکنون سراغ نداشتند کودکى در گهواره سخن بگوید، ولى عیسى(ع) بدان‏ها پاسخ کاملى دال بر پاکدامنى مادرش عنوان کرد و گفت: خداوند او را به سخن آورده است و افزود: من بنده خدا هستم و خداى متعال به من انجیل عطا خواهد کرد و مرا به پیامبرى برمى‏‌گزیند و وجودم را با برکت کرده و آموزگار صفات خوب و پسندیده قرار داده است و به من دستور داده که تا زنده‏‌ام نماز را به پای دارم و زکات بپردازم و سفارشم فرمود به مادرم نیکى و مهربانى کنم، خداى سبحان مرا میان مردم، فردى ستمکار قرار نداد و در اثر گناه شقاوتمندم نساخت و آن گاه که متولد شدم و زمانى که از دنیا مى‌‏روم و هنگامى که در قیامت از بین مردگان زنده محشور می‌شوم، در پناه و امان الهى هستم.
قوم مریم نزد وی آمدند و مریم فرزند خود را حمل مى‏کرد، گفتند: اى مریم، کار بسیار زشتی انجام داده‌‏اى. اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت هم بدکاره نبود، چرا چنین ‏کردى؟ مریم به فرزندش اشاره کرد، آنها گفتند: چگونه ما با کودکى که در گهواره است، سخن بگوییم! عیسى به سخن آمد و گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب آسمانى عطا کرد و مرا هر کجا که باشم، مایه برکت گرداند و تا زنده‌ام مرا به نماز و زکات و نیکى به مادرم سفارش فرمود و مرا ستمکار و شقى قرار نداد، درود بر من، آن روز که متولد شدم و آن روز که از دنیا مى‌‏روم و آن روز که زنده محشور می‌شوم.
در انجیل یوحنا (27:14) به نقل از حضرت مسیح(ع) آمده است: "من هدیه‌ای نزد شما می‌گذارم، ولی می‌روم، این هدیه آرامش فکر و دل است؛ آرامشی که من به شما می‌دهم، مانند آرامش‌های دنیا بی‌دوام و زودگذار نیست، پس آسوده‌خاطر باشید و نترسید! فراموش نکنید چه گفتم، گفتم که می‌روم و زود بازمی‌گردم. اگر واقعا مرا دوست داشته باشید، از این خبر شاد خواهید شد.

تقریباٌ همه مفسران معروف ، روح را در اینجا به جبرئیل فرشته بزرگ خدا تفسیر کرده اند ، و تعبیر « روح » از او به خاطر آن است که هم روحانی است و هم وجودی است حیاتبخش ، چرا که حامل رسالت الهی به پیامبران است که احیاء کننده همه انسانهای لایق می باشد و اضافه روح در اینجا به خدا دلیل بر عظمت و شرافت این روح است ، که یکی از اقسام اضافه ، اضافه تشریفیه است .

قرآن کریم در آیات زیادی از جمله آیات 36 - 47 سوره آل‏عمران و آیات 16 - 35 سوره مریم، از آن حضرت یاد نموده است. در مورد سرگذشت آن حضرت بعد از تولد حضرت عیسی(ع) میفرماید: (فَأَنت به قومها تحمله قالوا یا مریم لقد جئت شیئاً مریّاً);{ سوره مریم، آیه 27} حضرت مریم فرزندش را در آغوش گرفت و نزد قومش آمد، آنان او را به خاطر این که بدون شوهر دارای فرزند شده بود مورد سرزنش قرار دادند و گفتند: ای مریم کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی! حضرت مریم که روزه سکوت گرفته بود، در جواب چیز نگفت و اشاره به کودکش کرد تا با او صحبت کنند و از او بپرسند.
آنها تعجب کردند و گفتند: «کیف تکلم من کان فی المهد صبیاً);{ سوره مریم، آیه 29} چگونه با طفلی که در گهواره است سخن بگوییم؟! ناگهان کودکِ مریم زبان به سخن گشود و گفت: (انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیاً);{ سوره مریم، آیه 30} من بنده خدایم؛ او کتاب آسمانی به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است... بنی اسرائیل وقتی این معجزه بزرگ را از آن حضرت مشاهده کردند، فهمیدند که حضرت مریم پاک، و از گمانی که آنها برده بودند، مبرا و منزه است.{ مجمع البیان، طبرسی، ج 6، ص 419 }
بیش از این در قرآن و احادیث معتبر مطلبی در مورد سرنوشت حضرت مریم بعد از تولد حضرت عیسی نیامده است، اما در برخی از کتب قصص قرآن آمده است که حضرت مریم و فرزندش مدت‏ها با یکدیگر زندگی کردند و به هدایت مردم پرداختند. حضرت مریم به صحرا و کوهستان میرفت و در آن جا به عبادت و نیایش پروردگار میپرداخت. روزی در وادی دمشق در دامنه کوهی مشغول عبادت بود، خسته شد و همان جا خوابید تا رفع خستگی کند، همان دم از دنیا رفت. حوریان بهشتی نزد او آمدند و پارچه سفیدی را بر روی او کشیدند.
حضرت عیسی به سراغ ما درآمد، دید خوابیده است و پارچه سفیدی بر روی او کشیده شده است، او را بیدار نکرد، مدتی صبر نمود، دید بیدار نشد. آهسته کنارش آمد و مادر را صدا زد، جوابی نشنید، فهمید که مادرش جان سپرده است، حضرت عیسی با دلی سوزناک از غم مادر، جنازه او را برداشت و به نزدیک بیت‏المقدس آورد و در آن جا دفن نمود.{ قصه‏های قرآن، محمد اشتهاردی، ص 452} در روایت آمده است که شخصی از امام صادق(ع) پرسید: «چه کسی فاطمه زهرا(س) را غسل داد؟ حضرت فرمود: امیر المؤمنین(ع). قبول این مطلب برای آن شخص سنگین بود و نمیتوانست بپذیرد، حضرت فرمود: همانا فاطمه(س) صدیقه بود، و صدیقه را غسل نمیدهد جز صدیق، آیا نمیدانی که حضرت مریم را غسل نداد مگر حضرت عیسی».{ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 14، ص 197}
در مورد زندگی و وفات آن حضرت در کتاب‏های قصص الانبیا مطالب دیگری نیز گفته شده است. چنان‏که گفته‏اند: چون مریم به سن 18 سالگی رسید، جوانی به نام یوسف که به شغل نجار مشغول بود و از اقوام حضرت مریم بود به خواستگاری ایشان آمد و حضرت مریم به عقد ایشان درآمد و قبل از اینکه با همدیگر همبستر شوند توسط جبرئیل (روح القدس) از طرف خداوند به مریم دمیده شد و حضرت مریم باردار شدند و لذا از مردم کناره گرفتند.
یوسف شوهر حضرت مریم(س) از این جریان آگاه شدند، قصد کردند که از مریم جدا شوند ولی در خواب فرشته‏ای به او شرح حال مریم را گوشزد کرد و چون از خواب بیدار شدند به نزد حضرت مریم رفتند و از مریم عذر خواهی کردند.
همچنین نوشته‏اند: بعد از تولد حضرت عیسی(ع) روزی یوسف دست همسرشان مریم و فرزند خردسال یعنی عیسی(ع) را گرفتند و آنها را با خود به مصر بردند و اینها تا 12 سالگی عیسی(ع) در مصر بودند که در این زمان در خواب به یوسف خطاب شد که برخیز و عیسی را با مادرش به وادی مقدسه ببر و یوسف از خواب که بیدار شد حضرت عیسی(ع) را به همراه مادرش مریم(س) به کنار رود اردن برد.{ ترجمه قصص الانبیا، حسین عمادزاده، ج 32، ص 725 }
در کنار رود اردن شهری به نام ناصره بود که در آنجا یوسف به شغل نجاری پرداخته بود و در حالی که پیر شده بود، عیسی(ع) به یوسف در امر نجاری کمک میکرد و مادرش مریم(ع) هم به نخ‏ریسی و خیاطی مشغول بود و در این زمان که حضرت عیسی(ع) عمرشان از سی سال میگذشت، جبرئیل بر ایشان نازل شد و امر پیامبری را بر ایشان عرضه داشت. از این زمان بود که ایشان به امر تبلیغ از دین جدید پرداختند و قوم یهود را به دین جدید فراخواندند ولی یهودیان بر علیه او شوریدند و مخصوصاً زمانی که دیدند پیروان زیادی به گرد او جمع شده‏اند، خواستار قتبل او شدند که خداوند عیسی(ع) را به سوی آسمان برد.{ حجاب شهید مطهری }
پیرامون طول عمر حضرت مریم(ع) چند قول ذکر شده است، عده‏ای بر این باورند که 67 سال پس از عروج عیسی(ع) به آسمان زندگی کردند که این قول صحت ندارد و علامه مجلسی میگویند: قبل از عروج عیسی(ع) حضرت مریم درگذشتند و حضرت عیسی مادرشان را غسل و کفن کردند و بدن مادرشان را به بیت‏المقدس انتقال دادند و در آنجا به خاک سپردند.{ حیاْ القلوب، علامه مجلسی، ج 2، ص 1070} و بیشتر مورخین بر این نظریه اعتقاد دارند.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتب داستان پیامبران اثر محمد لاریجانی و قصص الانبیا مراجعه کنید.
در پایان مناسب است به روایتی که در کتب شیعه و اهل سنت در مورد مقام و منزلت حضرت مریم(ع) نقل شده اشاره کنیم: پیامبر اکرم(ص) فرمود: «افضل زنان بهشت خدیجه بنت خویله، فاطمه بنت محمد، مریم بنت عمران و آسیه همسر فرعون است».{ کنزالعمال، متقی الهندی، ج 12، ص 143} بنابراین حضرت مریم یکی از چهار زن نمونه بهشت است.

1 ـ تکلم در گهواره :در قرآن کریم سوره مریم به تکلم عیسی (ع) در گهواره که دال بر عبودیت وی نسبت به خداوند است اشاره شده است .
2 ـ مسخ : قرآن کریم از لعنت شدن بنی اسرائیل بر لسان داود (ع) و عیسی (ع) سخن گفته و روایات ما لعنت را به مسخ تفسیر کرده اند . هنگام نزول مائده خداوند فرموده بود که هر کس به آن کفر ورزد او را عذابی سخت خواهد بود و پس از نافرمانی آنان گروهی از بنی اسرائیل به خوک و خرس و ... مسخ گردیده اند .
3 ـ اخبار از امور غیبی: به گفته قرآن کریم عیسی (ع) مردم را از آنچه در منزل ذخیره کرده و آن چه در آینده خواهد خورد خبر می داده است .
4 ـ خلقت پرنده : در دو موضع از قرآن کریم به این معجزه اشاره شده است در ادامه عبارت باذن الله نیز آمده است .
5 ـ زنده کردن مردگان : این معجزه هم در کتاب مقدس و هم در قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است .
6 ـ شفای بیماران : آیات بسیاری از کتاب مقدس به این معجزه اختصاص یافته است و شفای بیماران در قالب شفای شخص ابرص شفای شخص زمین گیر ، مفلوج ، کور ، کرو لال اشاره شده است قرآن کریم به شفای کور مادر زاد و شخص ابرص ( پیس ) اشاره نموده است تعبیر قرآن نشان می دهد که معجزه شفای بیماران در موارد متعددی از این پیامبر صادر شده است .
7 ـ راه رفتن بر روی آب : این معجزه در انجیل و در روایتی از اهل بیت (ع) نقل شده است معجزاتی که کتاب مقدس به عیسی (ع) نسبت داده و منابع اسلامی ذکری از آن به میان نیاورده اند عبارت از : خشکانیدن درخت انجیر ، معجزه پرداخت پول جزیه به باجگیران ، صید کثیر ماهی ، خارج کردن دیو از دیوانگان و آرام کردن طوفان .

« سرانجام مریم در حالی که کودکش را در آغوش داشت از بیابان به آبادی بازگشت و به سراغ بستگان و اقوام خود آمد . » ( سوره مریم / آیه 27 )
هنگامی که آنها کودکی نوزاد را در آغوش او دیدند ، دهانشان از تعجب باز ماند ؛ آنها که سابقه پاکدامنی مریم را داشتند وآوازه تقوا و کرامت او را شنیده بودند سخت نگران شدند ، تا آنجا که بعضی به شک و تردید افتادند ، و بعضی دیگر هم که در قضاوت و داوری عجول بودند زبان به ملامت و سرزنش او گشودند ، و گفتند : حیف از آن سابقه درخشان ، با این آلودگی ! و صد حیف از آن دودمان پاکی که اینگونه بدنام شد . « گفتند : ای مریم ! تو مسلماً کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی ! » ( مریم / 27)
بعضی به او رو کردند و گفتند : « ای خواهر هارون ! پدر تو آدم بدی نبود ، مادرت نیز هرگز آلودگی نداشت . » (مریم/28)
با وجود چنین پدر و مادر پاکی این چه وضعی است که در تو می بینیم ؟ چه بدی در طریقه پدر و روش مادر دیدی که از آن روی برگرداندی ؟!
در این هنگام ، مریم به فرمان خدا سکوت کرد ، تنها کاری که انجام داد این بود که اشاره به نوزادش عیسی کرد . اما این کار بیشتر تعجب آنها را برانگیخت و شاید جمعی آن را حمل بر سخریه کردند و خشمناک شدند گفتند : مریم با چنین کاری که انجام داده ای قوم خود را مسخره نیز می کنی .
به هر حال « به او گفتند ما چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم ؟! » ( سوره مریم / آیه 29 ) به هر حال ، جمعیت از شنیدن این گفتار مریم نگران و حتی شاید عصبانی شدند آنچنان که طبق بعضی از روایات به یکدیگر گفتند : مسخره و استهزاء او از انحرافش از جاده عفت ، بر ما سخت تر و سنگین تر است .
ولی این حالت چندان به طول نیانجامید چرا که آن کودک نوزاد زبان به سخن گشود و « گفت : من بنده خدایم . او کتاب آسمانی به من مرحمت کرده و مرا پیامبر قرار داده است . و خداوند مرا موجودی پر برکت برای بندگان در هرجا باشم قرار داده است و مرا تا زمانی که زنده ام به نماز و زکات توصیه کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی نداده است . » ( سوره مریم /30 تا 30 )
و سرانجام این نوزاد ( حضرت مسیح ) می گوید : « سلام و درود خدا بر من باد آن روز که متولد شدم و آن روز که می میرم و آن روز که زنده برانگیخته می شوم . »
این سه روز در زندگی انسان ، سه روز سرنوشت ساز و خطرناک است که سلامت در آنها جزء به لطف خدا میسر نمی شود و لذا هم در مورد یحیی (ع) این جمله آمده ، و هم در مورد حضرت مسیح (ع) ، با این تفاوت که در مورد اول خداوند این سخن را می گوید و در مورد دوم مسیح (ع) این تقاضا را دارد .

روایات متعدد، از برگشت و حضور حضرت عیسی(ع) در جبهه حضرت حجت(عج) خبر داده‌اند. حضرت مسیح(ع)، حامی و مروّج حضرت حجت است که به هدایت مردم به‌ویژه اهل‌کتاب می‌پردازد. هم‌چنین هنگام نماز جماعت به حضرت مهدی(عج) اقتدا می‌کند، چنان‌که پیامبر اعظم(صلی الله علیه واله) به این موضوع اشاره فرموده است:
فینزل روح‌الله عیسی بن مریم فیصلّی خلفه؛[ بحارالانوار، ج 51، ص 71]
پس [هنگام ظهور حضرت مهدی] عیسی بن مریم فرود می‌آید و پشت سر او [حضرت مهدی] نماز می‌خواند.
روایت نبوی دیگری، حضرت عیسی را حاکم عادل و شکننده صلیب‌ها در عصر ظهور معرفی می‌کند:
والذی نفسی بیده لیوشکنّ ان ینزل فیکم ابن مریم حکماً عدلاً یکسرالصلیب و یقتل الخنزیر و یضع الجزیة؛ [ بحارالانوار، ج 52، ص 382؛ صحیح بخاری، ج 2، ص 256]
قسم به کسی که جانم در دست اوست، نزدیک است که در میان شما، پسر مریم (حضرت عیسی) فرود بیاید. او حاکمی عادل است که صلیب را می‌شکند و خوک را می‌کشد و جزیه را برمی‌دارد.
شکستن صلیب، قتل خنزیر (کنایه از حرمت خوردن گوشت آن) و رفع جزیه، از نشانه‌های نسخ شریعت مسیحیت و ضرورت اقبال به شریعت اسلام است.
در زمان ظهور آن حضرت، مسيح(ع) نزول خواهند كرد و در ركاب آن بزرگوار و پشت سر آن بزرگوار اقامه نماز خواهند نمود و اين به مفهوم خاتميت و خاتم‌الاوصياء بودن آن بزرگوار است و در روايت آمده كه آن بزرگوار به حضرت مسيح(ع) احترام نموده و مسيح(ع) گويد، كسي را نرسد كه بر ائمه اهل البيت(ع) تقدم بجويد و حق تقدم با شماست. كتاب منتخب‌الاثر 25 حديث در اين رابطه نقل نموده است. و در بحارالانوار از جابر نقل شده كه امام عصر(عج) به حضرت عيسي(ع) مي‌گويد: بياييد بر ما امامت كنيد.
و حضرت عيسي(ع) مي‌گويد: بعضي از شما بر بعضي ديگر امارت دارد و اين عنايت خداوند نسبت به اين امت است.
آنگاه مي‌گويد اين حديث صحيح و نيكو است كه بزرگان نقل نموده‌اند و دلالت دارد بر اينكه مهدي(عج) به جز عيسي(ع) است و اين به معني تسليم مسيحيت و يهوديت در برابر اسلام و در برابر قرآن و آل البيت(ع) خواهد بود. چيزي كه آن را در طول چهارده قرن گذشته كمتر پذيرفته‌اند. و همواره در برابر اسلام با جنگ‌هاي صليبي و صهيونيستي و تهمت‌ها و نسبت‌هاي ناروا و جنگ رواني و تبليغاتي و عمليات تخريبي تلاش كرده‌اند تا مانع گسترش و نفوذ آن در جهان بشوند و البته اين ظلم بزرگي است كه نسبت به بشريت و ارزش‌هاي الهي و اديان الهي و حضرت مسيح(ع) و حضرت موسي كليم(ع) و پيروان راستين اين دو دين و پيامبر بزرگ الهي روا داشته‌اند.
دربارة حديثي كه به اين مضمون نقل شده است: «لامهديّ إلّا عيسي بن مريم(ع)؛ مهدي نيست مگر ـ همان ـ عيسي‌بن مريم» بايد گفت:
1. اين حديث سند قابل اعتماد و قابل قبولي ندارد و نمي‌توان به آن استناد كرد و راوي آن متهم به سهل‌انگاري در نقل است. راوي علي‌بن محمدبن خالد جندي (موذن ‌الجند) است.
مرحوم مجلسي(ره) در اين‌باره مي‌گويد:
علماي اهل سنت اتفاق نظر دارند بر آنكه در صورتي كه راوي خبر معروف به تساهل در روايت باشد خبر و حديث او قابل قبول نخواهد بود. (مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج51، ص93؛)
2. حديث واحد است و خبر واحد به فرض صحت در احكام حجيت دارد نه در مسائل اعتقادي و مباحث عقلي در مسائل اعتقادي علم و حجت شرعي لازم است.
3. احتمالاً حديث يادشده توسط جريان‌هاي مسيحي و نفوذي ساخته و پرداخته و در احاديث دست برده شده باشد.
4. به فرض آنكه چنين حديثي در روايات ما آمده باشد لكن در روايات فراوان ديگر آمده كه آن حضرت ظهور خواهد نمود و پشت سر حضرت مهدي(ع) اقامه نماز خواهند كرد و اين حديث با احاديث ديگر قابل جمع است كه آن حضرت ظاهر و پشت سر امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ اقامه نماز خواهند كرد و نافي ظهور ولي عصر(عج) نمي‌باشد. ممكن است تحريف در لفظ نيز رخ داده باشد و كلمه «مع» بعد از «الا» از قلم افتاده باشد؛ يعني «لا مهدي الا مع عيسي بن مريم؛ مهدي نيست مگر همراه عيسي‌بن مريم.»
5. اين حديث به اين معناست كه تصور نشود حضرت مسيح(ع) خود مستقلاً ظاهر مي‌شوند و يا حضرت مهدي(ع) بدون حضرت مسيح ظهور خواهند نمود.
پس از نگارش اين موضوع دوستان موثق نقل نمودند كه اين حديث شريف در كتاب تذكرةالاوليا با اين سبك آمده است: «لا مهدي إلّا عيسي بن مريم معه.» مهدي نيست مگر آنكه عيسي‌بن مريم با اوست.
كه «معه» در آخر حديث شريف به جاي مع كه ما احتمال داده بوديم ساقط شده آمده است و اگر اين باشد «نعم الوفاق» و يا اين نقل و روايت قرينه بر منظور از حديث ياد شده است و معناي حديث شريف به نوعي ملازمه بين حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ و حضرت مسيح(ع) است كه هر يك علامت ديگري و نشانه و شرط ظهور و نزول و حضور ديگري است و مانند خورشيد و نور با يكديگر جز با ظهور و حضور ديگري به وقوع نمي‌پيوندد و تحقق نمي‌يابد. و اين خود بهترين دليل و شاهد بر ادعاهاي بي‌اساس و ساختگي كساني است كه نسبت به هر يك از اين دو موضوع مقدس و همراه يكديگر ادعاي انفرادي داشته باشند؛ ادعاي مهدويت بدون نزول حضرت مسيح(ع) و يا ادعاي نزول مسيح(ع) منهاي حضرت مهدي(عج) چه در اسلام و چه در مسيحيت!
آري ظهور هر يك از اين دو، مكمل ديگري و شرط و متمم ديگري خواهد بود. و در حقيقت همانطور كه از روايت استفاده مي‌شود، امام مهدي(عج) قدوه و اسوه و اهل البيت(ع) مشمول كرامت خاص الخاص و اخص الخواص بوده و رسول اكرم(ص)‌صاحب لواي حمد است و رحمت للعالمين است و آدم(ع) و ديگر انبيا(ع) تحت لواي آن حضرت در فرداي قيامت خواهند بود و چه بسا فلسفه اين تقدم مهدي(ع) بر مسيح تسليم در برابر خاتميت و خاتم الاوصيا و صاحب سدرة المنتهي بوده و اين علامت آن باشد كه دين و قرآن محمد(ص) و اهل بيت آن حضرت در افق اعلا هستند و چه بسا اين خود از اسرار و رموز الهي و تأويل اين قبيل احاديث باشد. و البته حضرت ولي‌عصر(ع) امامت به مفهوم ولي‌الله و ولي اوليا‌ءالله و ولايت مطلقه الهيه است و تقدم آن رتبي است و بالاتر از مقام نبوت مطلقه است.4
نه مهدي(ع) جز با نزول حضرت مسيح ظهور نخواهند فرمود و تكميل سلسله و زنجيره پيامبران و رهبران الهي در آخرالزمان با ظهور مهدي(ع) اتفاق خواهد افتاد. و آنچه امروز مسيحيت آمريكايي تصور مي‌كند كه آرمگدن اتفاق خواهد افتاد و امام عصر(عج) و مهدي موعود(ع) در كار نخواهد بود و دروغي آشكار بيش نيست.
6. دروغگوها و كذاب‌ها فردا مدعي مهدويت و يا امامت و يا مدعي نيابت و يا ظهور باب و مانند آن نشوند. اين رخداد جز با حضور و نزول حضرت مسيح(ع) عملي نخواهد شد.
7. خود اين حديث دليل روشني بر ظهور امام عصر(عج) و آينده روشن تاريخ بشريت و اميد به آينده‌اي نويدبخش و ظهور منجي موعود و ظهور عيسي بن مريم(ع) و وعده اديان الهي براي نجات كاروان بشريت از چنگال اهريمنان و شياطين خواهد بود و اين از نشانه‌هاي آن بزرگوار است.

در هیچ موردی از آیات قرآنی به طور خاص ، به کسی یا چیزی جز حضرت عیسی(ع) کلمه گفته نشده، گواینکه به طور عام، به همه مخلوقات الهی کلمات گفته شده است.
ویژگی این پیامبر سخت کوش که در نظر مستکبران، مستوجب مرگ سرخ وچوبه دار میشود ، چیست؟
قرآن مجید ، تنها درباره اوست که می فرماید :
اِنَـما المَسیحُ عیسَی ابنُ مَریَم رَسوُلُ الله وَ کـَلِمَته اَلقاها الی مَریَم ( النساء/171)
« جز این نیست که مسیح ، عیسی بن مریم ، فرستاده خدا و کلمه اوست که به مریم القاء کرده است ».
در ضمن بشارتهایی که به حضرت مریم داده شد ، فرشتگان گفتند :
یا مَریَمُ اِنَ الله یُبَشِرُکَ بـِکـَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عیسَی ابن مَریَم وَجیهاً فِی الدُنیا وَ الاخِرَةِ وَ مِنَ المُقرَّبین( آل عمران /45)
« ای مریم ، خداوند تو را به کلمه ای ازخویش که نامش مسیح ، عیسی بن مریم است و در دنیا و آخرت وجاهت دارد و از مقربان است ، بشارت می دهد.»

نکته ای که در آیه فوق باید مورد عنایت قرار گیرد ، این است که عیسی (ع) کلمه ای است که نامش مسیح ، عیسی بن مریم است . پس مسیح یا عیسی - نام کلمه خاص الهی- آن انسانی است که از مریم ، بدون پدر متولد می شود . پس مسیح یا عیسی از مقوله لفظ است . ولی کلمه در آیه فوق ، از مقوله لفظ نیست ، بلکه از مقوله اعیان خارجی و جوهر است .
البته مانعی نیست که برای کلمه ای که ازمقوله لفظ است نیز نامگذاری کنند مثلاً نام یک دسته از کلمات رااسم و نام دسته ای دیگر را حرف بگذارند . اما روشن است که در آیه فوق ، نام کلمه ای است که از مقوله اعیان خارجی و جواهر است .

درباره اینکه چرا عیسی کلمه خدا است ، اقوال و نظراتی است. راغب اصفهانی اقوالی ذکر می کند که به شرح زیر است:
1. عیسی را از این جهت کلمه نامیده اند که با کلمه الهیکُن که در آیه شریفه : اِنَّ مَثَلَ عیسی عِندَ الله کـَمَثـَلِ آدم خَلَقَهُ مِن تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ کـُن فـَیَِکوُن( آل عمران / 59 ) آمده ، آفریده شد .
2.همان طوری که مردم با کلام نورانی خداوند هدایت می شوند و راه را از بیراهه تشخیص می دهند ، با وجود مقدس عیسی نیز هدایت می شوند. بنابراین ، عیسی با کلام خدا در هدایت و روشنگری راه تکامل بشر مشترک است .
3. عیسی هنوز در گهواره بود که خداوند او را به نور وحی ، شرافت بخشید چنانکه خودش فرموده :
" انّی عَبدُالله ءاتانی الکتاب وَ جَعَلَنی نَبیا"( مریم/30)
« منم بنده خداوند که به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است .»
این ویژگی عیسی که دراوایل تولد ، شایستگی دریافت وحی الهی را پیدا می کند ، موجب شده که او را کلمه بنامند.
4. علت اینکه حضرت عیسی کلمه نامیده شده ، این است که او به مقام پیامبری رسید. همچنانکه پیامبر گرامی اسلام نیز به خاطر همین مقام ذکر نامیده شده است .
در آیه زیر می فرماید: " قَد اَنزَلَ اللهُ الَیکُم ذِکراً / رَسوُلاً یَتلوا عَلیکُم آیات اللهِ مُبَیّنات ( الطلاق/10و11)
« خداوند به سوی شما ، ذکر( یعنی رسولی) را فرستاد که آیات روشنگر خدا را برشما تلاوت می کند»
در این آیه کریمه ، منظور از ذکر ، رسول است و منظور از رسول ، به قرینه یتلوا علیکم آیات الله ، پیامبر گرامی اسلام است .
ذکر و کلمه هر دو از یک مقوله اند . خداوند ، ذکر وکلمه را در مورد الفاظ به کار نبرده ، بلکه یکی را در مورد پیامبر اسلام و دیگری را درباره حضرت مسیح به کار برده است. معلوم می شود که رسالت آسمانی است که موجب شده که یکی از آنها ذکر و دیگری کلمه نامیده شود.
مرحوم علامه طباطبائی ، نیز در مورد کلمه بودن عیسی(ع) اقوالی نقل کرده و خود به نقد آنها پرداخته. این اقوال به شرح زیر است:
1. اینکه به عیسی کلمه گفته شده ، به خاطر این است که انبیاء پیشین یا پیامبران اسرائیلی ، او را به عنوان رهبر نجات بنی اسرائیل برای قوم مطرح کردند و چندان در سخنان خود درباره او سخن گفتند و به بعثت و قیامش مژده دادند که مردم گرفتار ظلم و اسیر بردگی و بدبختی همواره چشم به راه او بودند. بنابراین ، وقتی که عیسی ظهور می کند ، خداوند می گوید : این است کلمه ای که من توسط پیامبرانم به شما ابلاغ کرده ام.
نظیر مطلب فوق درباره حضرت موسی(ع) هم در قرآن آمده . چنانکه می فرماید : " وَ تَمَّت کَـلِمَةُ رَبّکَ الحُسنی عَلی بَنی اِسرائیلِ بـِما صَبَرُوا ( الاعراف/137)
2.عیسی کلمه است ، به خاطر اینکه مقاصد تورات را تبیین می کند و تحریفهای یهودیان را برملا می سازد و اختلافات دینی مردم را رفع می کند . چنانکه قرآن از زبان عیسی می فرماید : وَلِاُبَیِّنَ لَکُم بَعضَ الذی تَختَلِفوُن فیه( الزخرف/63)
« برای اینکه برخی از چیزهایی را که در آنها اختلاف می کنید ، برای شما بیان کنم».
3. اگر چه همه مخلوقات به کلمه ایجادی "کن "آفریده شده اند و از این لحاظ ، اختلافی میان آنها نیست ، اما در میان مخلوقات عالم طبیعت و مخصوصاً در میان انسانها ، عیسی خصوصیتی دارد که هیچیک ندارند . حتی انبیاء و ائمه نیز آن خصوصیت را ندارند. آفرینش سایر موجودات عالم طبیعت ( اعم ازانسان و غیر انسان) ازمجاری عمومی بروز می کند .
روییدن گیاه و پدید آمدن حیوان و آفرینش انسان ، هر کدام از مجرایی صورت می گیرد که مخصوصاً برای دانشمندان طبیعی و زیست شناسی شناخته شده و زمینه مطالعاتی گسترده و تحقیقاتی عمیق است . در این میان، خدواند متعال ، قدرت نمایی کرد و فصلی جدید و استثنایی در نظام خلقت گشود و انسانی آفرید که از آمیزش زن و مرد پدید نیامد ، بلکه اکثر اسباب عادی و تدریجی از صحنه آفرینش عیسی حذف شدند. از این جهت است که عیسی خود کلمه نامیده شده.
منبع: کانون فرهنگی رهپویان وصال ،اندیشه قم ، تبیان زنجان ، حوزه ، ویکی پدیا ، موعود