تأملی دوباره در امر به معروف و نهی از منکر، رهیافتها و رویکردها
تأملی دوباره در امر به معروف و نهی از منکر، رهیافتها و رویکردها
تأملی دوباره در امر به معروف و نهی از منکر، رهیافتها و رویکردها
نويسنده: حجت الاسلام محمد کاشفی
1- می توان گفت در امر به معروف و نهی از منکر یک مسئله چند وجهی است یعنی مسائلی در این باب وجود دارد که به نحوی باید در علوم و رشته های دیگر بررسی و تبیین شده و سپس به عنوان اصل موضوعه در این باب بکار گرفته شود. به عبارت دیگر هر چند این بحث در فقه اسلامی طرح گشته و از فرعیات تشیع به حساب می آید ولی نیازمند به مبادی تصوری و تصدیقی است که در حوزه های دیگر باید تشریح شوند. علاوه بر آنکه نفس این مساله را نیز می توان بعنوان یک پدیده دینی با رهیافتهای بودن دین ، مورد مداقه و کنکاش قرار داد.
« امر به معروف و نهی از منکر » صرف نظر از یک واجب شرعی که برای افراد وضع شده است دارای بعد اجتماعی است . در واقع یک مسلمان با به جا آوردن این وظیفه به نوعی در امر اجتماع مشارکت می جوید و می کوشد تا جامعه را از انحراف و فساد مصون ساخته و به فلاح و رستگاری هدایت کند. این رفتاردینی زمانی که به شکل یک نهاد جمعی سامان دهی می شود ( ستاد امر به معروف و نهی از منکر ) خصلت جمعی پیدا کرده و می توان آنرا از دیدگاه جامعه شناسی مورد مداقه قرار داد . در اینجا جامعه شناس دین به مساله امر به معروف و نهی از منکر – بماهو – نمی پردازد و از دلیل و حقانیت یا بطلان آن سخن نمی گوید، بلکه از آن جهت به این مساله می پردازد که هویت اجتماعی پیدا کرده و در رابطه ، نظامات و ساختارهای اجتماعی حضور پیدا کرده است . باید توجه داشت که وجود خارجی یک امر، لزوما و همیشه در خدمت ماهیت آن امر نیست بلکه گاه به آن ماهیت خیانت می ورزد. جامعه شناس باید این خدمت و خیانت را نشان دهد. از این رو جامعه شناس دین می توان از سرشفقت و درد دین نقش اجتماعی و بیرونی دین را بیان کند و نقاط خدمت و خیانت او را به ماهیت دین به ما نشان دهد.
رهیافت جامعه شناسی به امر به معروف و نهی از منکر همانقدر اهمیت دارد که ماهیت شناسی آن،در تمثیل روح و بدن ،نمی توان گفت که چون انسانیت انسان به روح او و به ملکات نفسانی آن است ، پس می توان به جسم بی اعتنایی ورزید، کوچکترین اختلالی که در جسم پدید آید ، در روح نیز انعکاس می یابد. آدمی برای حفظ و سلامت روحش باید در سلامت جسم خود نیز بکوشد. بررسی ابعاد اجتماعی و بیرونی امر به معروف و نهی از منکر در واقع کنکاش در پیکره آن است و این کوشش نقاط ضعف تبیینی ما را در برخی از روح ماهیت یا غلظت از مرتب و شرایط امر به معروف و نهی از منکر نشان می دهد ، چرا که ما مدعی هستیم که اسلام به کاملترین و جامعترین وجه اعمال دینی را ترسیم نموده که اگر در درست بدان عمل شود، انسان را به سعادت که غایت دین است ، رهنمون میکند، بنابراین توجه به عدم بازدهی مطلوب امر به معروف و نهی از منکر یا بعضا نتیجه معکوس دادن آن در جامعه (جامعه شناسان ) به ما کمک می کند تا در ترسیم صحیح و معقول و موجه ماهیت امر به معروف و نهی از منکر بیشتر دقت ورزیم و در این جستجو نکات غفلت شده را مجددا بکار بریم.
ناگفته نماند که دریچه های گوناگونی برای ورود به بحث جامعه شناسان درباب امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که هر کدام قدر، منزلت و اهمیت خود را دارا هستند:
1-3- شناخت فوق و گروههایی که این مساله را بکار بسته اند{ فوق یک دین}
2-3- شناخت نقاط اشتراک و افتراق این رفتار دینی – اجتماعی – در ادیان ابراهیمی یا ادیان سنتی .
3-3- کشف نحوه کارکرد و نهادهای دینی درباب امر به معروف و نهی از منکر { کارکرد سپاه پاسداران،سازمان تبلیغات اسلامی ، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ، دفتر تبلیغات اسلامی ، بسیج،نهاد رهبری در دانشگاهها و ...}
4-3- کشف نحوه کارکرد نهادهای دولتی { نیروی انتظامی ، وزارت کشور ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی }
در این باب .
و ...
بنابراین در این رهیافت ،سعی می شود که سهم امر به معروف و نهی از منکر در تحولات اجتماعی از نگاه درونی تبیین و تشریح شود. در این نگرش می توان آثار – مثبت یا منفی-اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر یا ترک آن را راهیابی کرد. به برخی از این آثار از دیدگاه اسلام اشاره می شود:
1-4- ترک آن موجب انقراض و هلاکت یک اجتماع می شود و انجام آن سبب فلاح و نجات از هلاکت .
« پس چرا از نسلهای پیش از شما خردمندانی نبودند که مردم را از فساد در زمین باز دارند؟ جز اندکی از کسانی که از میان آنان نجاتشان دادیم و کسانی که ستم کردند به دنبال ناز نعمتی که در آن بودند رفتند، و آنان بزهکار بودند . و پروردگار تو{ هرگز} بر آن نبوده است که شهرهایی را که مردمش اصلاح گرند ، به ستم هلاک کند.»
2-4- موجب اتحاد در جامعه می گردد . « همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان { یکدیگر} بودید،پس میان دلهای شما الفت انداخت ، تا به لطف او برادران هم شدید، و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید ... و باید از میان شما ، گروهی { مردمی را } به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگارانند . و چون کسانی مباشید که پس از آنکه دلایل آشکار برایشان آمد، پراکنده شدند و باهم اختلاف پیدا کردند، و برای آنان عذابی سنگین است.
قرار گرفتن آیه امر به معروف و نهی از منکر میان امر به اتحاد و نهی از تفرق و اختلاف ، بیانگر این مطلب است که مراد از خیر همان اتحاد می باشد یعنی درمیان مسلمانان باید جماعتی باشند که همیشه مسلمانان را به وحدت و اتحاد دعوت کنند. و با توجه به آیه بعدی ، مراد از منکر همان تفرقه و پراکندگی است . گویا مجموع این سه آیه می خواهد بگوید که قرآن در میان خیرها حسن تفاهم و وحدت و اتفاق میان مسلمانان را مادر و مبدا همه خیرها می داند و در میان زشتیها و پلیدیها ، آنچه را از همه بدتر می داند اختلاف و تفرقه است ، از این رو با امر به اتحاد و پرهیز از اختلاف که در سایه امر به معروف و نهی از منکر پدیدار می گردد . جامعه بسوی وحدت سوق داده می شود.
3-4- موجب برپایی واقامه شعایر دیگر اجتماعی دین می شود . « و مردان و زنان با ایمان ، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و نماز را برپا می کنند و زکات می رسند و ازخدا وپیامبرش فرمان می برند. آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد ، که خدا توانا و حکیم است »
در این آیه قسمتهای بطور علت و معلول مرتب بر یکدیگر ذکر شده است . لازمه ایمان حقیقی ، علاقه و محبت به سرنوشت یکدیگر است ولازمه این محبت وعلاقه امر به معروف و نهی از منکراست و لازمه امر به معروف و نهی از منکر قیام بندگان به عبادت ، هر قیام به وظیفه کمک و دستگیری از فقراء یعنی زکات که یکی از شعائر دینی که دربعد اجتماعی – اقتصادی مسلمانان مفید و کارآمد است – می باشد.
4-4- موجب اصلاح جامعه می شود .امام حسین (ع) در وصییتنامه معروف خود خطاب به برادرش محمد بن حنیفه به کار خود عنوان « اصلاح » و به خود عنوان « مصلح» داد و این اصلاح را درپرتو امر به معروف و نهی از منکر عملی دید . البته هرچند اصلاح درپرتو امر به معروف و نهی از منکر که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام می باشد ، تحقق می یابد ولی باید توجه داشت که هر امر به معروف و نهی از منکر لزوما مصداق اصلاح اجتماعی نیست، ولی هراصلاح اجتماعی ، مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست.
5-4- امر به معروف و نهی از منکر ،خود نوعی نظارت عمومی بر قدرت که یکی از نهادهای مهم و اساسی اجتماعی تلقی می گردد، می باشد . ازدیدگاه اسلام محدوده امر به معروف و نهی از منکر فراتر از گناهان فردی است بلکه گناهان اجتماعی را نیز که از سوی قدرت حاکمه به جامعه تزریق می شود و منجر به تضعیف ارکان و محو آثار دین و گمراهی مسلمانان می گردد، شامل میشود،این مساله از منظر فقهاء اسلامی به حدی اهمیت دارد که هیچ حد و مرزی برای آن یعنی برخورد با گناهان اجتماعی- وجود ندارد و تا مرز ریخته شدن خون عزیز ترین فرزندان اسلامی باید برآن پای فشرد.
با این نگرش می توان بررسی کرد که اولا امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک عمل دینی اجتماعی چه آثاری را بر رفتار و روان افراد یک جامعه در گرایش به کارهای شایسته ، روا ، خوشایند ، پسند و نیک و عدم گرایش به اعمال ناشایست، ناروا،بدآیند، ناپسند و بد می گذارد . و ثانیا می توان با روشهای تجربی در روانشناسی انگیزه های یک فرد مومن را در انجام این فریضه ، جستجو کرد. انگیزه هایی همچون عشق به مکتب ، عشق به مردم عشق به محیط اسلام ، حضور در صحنه و ... در این مدل قابل رهیابی است . بهرروی باید توجه داشت که در این رهیافت هیچگاه از نگاه دینی و با کمک معارف دینی به تاثیر امر به معروف و نهی از منکر دررفتار افراد اجتماعی وهمچنین کشف انگیزه های یک فرد مومن درانجام این فریضه ، پرداخته نمی شود بلکه با استعداد بکارگیری روشهای تجربی درعلم روان شناسی تاثیر و انگیزه ها تبیین می گردند نتایج این رهیافت به اندیشمندان دینی کمک می کند تا تاثیر منفی از مثبت را بازجسته و انگیزه های غلط و نادرست از صحیح ، معقول و موجه آن را روشن سازند و در این راستا مشکلات تئوریکی در عدم تبیین درست ماهیت امر به معروف و نهی از منکر و نکات غفلت شده ، بازیابی می شوند .
از این رود او خود را موظف می داند که علاوه بر تبیین و تنظیم این سلوک وعمل دینی ، آن را از چالشهایی که توسط منکران دین یا بد فهمان دیندار طرح کرده اند رهانیده و برموجه بودن آن دلیل اقامه کند. شاید بر نگارنده خرده گرفته شده که بحث از امر به معروف و نهی از منکر موخر ازمباحث کلامی است که در باب اثبات خدا ، نبوت ، معاد، شریعت و ... می باشد- و با اثبات آنها دیگر جای چون و چرا وجود ندارد تا به رهیافت کلامی نیازمند باشیم . اما این نکته اولا از سر عدم توجه به قلمرو و علم کلام است ، چرا که دائره علم کلام و تنها اصول اعتقادات نمی باشد بلکه فروع این را نیز شامل است .
چنانکه برخی ازبزرگان بدان تصریح کرده اند ، ثانیا ازدخالت تبیینهای کلامی در تشریح احکام اسلامی غفلت شده است چرا که اگر قلمرو دین ، فطری بودن علاقه بر جمع و اجتماع و نسبی بودن اخلاق را روشن نسازیم ، استنباط ما از فلسفه تشریع امر به معروف و نهی از منکر ، تفسیر " معروف " و"منکر" و قلمرو آن دو تفاوت خواهد بود، جالب آن است که بسیاری از شبهات که یک متکلم موظف به پاسخ یابی وپاسخ دهی به آن می باشد- در این باب اطراف مبانی نظری همین سه امر می گردد. ثالثا گاهی اوقات برای تبیین بهترین حکم شرعی { اهمیت ، ضرورت و جایگاه } می توان مباحث کلامی را به استخدام گرفت. این مساله به دلیل ذهن کنکاشگرجوانان صاحب فکر در دوران معاصر اهمیت مضاعف پیدا کرده است:
1-6- یک مورد گرایش فطری انسان به میل به زندگی جمعی است ، این مساله نقش مهمی در فلسفه تشریع امر به معروف و نهی از منکر دارد . چرا پیکره این فلسفه را سه اصل مهم تشکیل می دهد: الف) گناه مسری بر حال جامعه مضر است ب) ما در قبال جامعه خود مسئولیم ج) تغییر جو گناه زده و منحرف به دست مردم می باشد. این اصول مبتنی بر مبانی نظری خاصی است که باید تبیین و تدلیل شوند. مهم ترین آن عبارتند از :
1-1-6- فطری بودن میل به زندگی جمعی با قرائتهای مختلفی که وجود دارد . که آیا این اصل فطری اول است یا فطری ثانوی ؟
2-1-6- رشد و تحول تکاملی این تمایل در فطرات انسان
3-1-6- توجه اسلام به اجتماع و قالب ریزی احکام اسلامی در قالب اجتماع.
4-1-6- نحوه شرایط فرد و جامعه
5-1-6- هدف اجتماع اسلامی
6-1-6- نقش قوانین اسلامی دراجتماع و نحوه شرایط آن با جامعه
و ...
البته می توان این مبحث را در جامعه شناسی و دینی نیز جاسازی کرد ولی مقصود ما از طرح آن در رهیافت کلامی آن است که یک متکلم و مدافع دین باید به این مساله که جزء مبانی اصول شمارش شده در تشریع امر به معروف و نهی از منکر می باشد، توجه داشته و در تبیین ، تنظیم و رفع شبهات پیرامون آن بکوشد .
2-6- قلمرو معروف و منکر یا به عبارت دیگر قلمرو دین. این موضوع یکی از مهم ترین و کلامی ترین مباحث کلامی است و نقش قابل توجهی در مبحث امر به معروف و نهی از منکر دارد. مطمئنا کسی که دائره دین را تا حد یک تجربه درونی فرو می کاهد با فردی که معتقد است اخلاقیات و شریعت قلمرو و اجتماع را نیز تحت پوشش دارد درباب قلمرو دین یکسان سخن نمی گویند. اگر کسی قائل باشد که دین ناظر به امور دنیوی بشر نیست دیگر معروف و منکر در عرصه سیاست – اقتصاد و حکومت برای وی معنا نخواهد داشت . اگر کسی دین را تنها در اخلاقیات فردی خلاصه کند چگونه نمی توان در مقابل گناه اجتماعی – در صورت پذیرش چنین عنوانی از سوی او – موضع گیری کند؟ دیدگاهی که بر آن است که هدایت دین هدایت قلی است و کمال دین را در آنچه دین برای آن آمده تفسیر می کند.
در باب قلمرو امر به معروف و نهی از منکر یکسان بیندیشند؟! شخصی که معتقد است گفتار و رفتار پیامبر با قوم خود فقط ارزش الگویی دارد و برای آن نیست که همه جا و در همه نسلها طابقا الفعل باالفعل عملی شوند ، بلکه آنها مصادیقی هستند از اصول کلی و ترموم باید مصداق اصول کلی خود را بجوید و بیابد با کسی که نقش ویژه ای برای سنت حضرت رسول (ص) قول و فعل و تقریر- قائل است ، یکسان در باب قلمرو معروف و منکر فتوا می دهند؟!
جالب آن است که این اختلافات در میان دینداران و اندیشمندان دینی است. یعنی در میان کسانی که توحید ، نبوت ، معاد و امامت را قبول دارند ولی حوزه شریعت را محدود می دانند و بالتبع قلمرو معروف و منکر را در این باب باید موضوعات ذیل بررسی و تحلیل شوند تا محدوده معروف و منکر مشخص گردد:
1-2-6- گوهر و صدف دین (معنا، ویژگیها ، کارکردها )
2-2-6- نیاز به دین ( معنا ، قلمرو )
3-2-6- هدف دین ( معنا ، ارکان )
4-2-6 انتظار از دین ( معنا ، روشها ، قلمرو )
5-2-6 کمال و جامعیت دین ( مفهوم ، قلمرو )
6-2-6 دین و دنیا ( معنا ، نسبت )
3-6- معنای معروف و منکر. این موضوع که نقش قابل توجهی با موضوع سابق دارد یکی از مباحث مهم کلامی در باب امر به معروف و نهی از منکر می باشد. بسته به تفسیر و تحلیلی که از ماهیت معروف و منکر داده می شود، حوزه آن تنگ و فراخ می گردد. عموما گفته می شود: « معروف » یعنی عمل خیر و نیک و « منکر » یعنی عمل زشت و ناپسند اما سخن آن است که ما چگونه خیر و نیک و زشت و نازیبا را بفهمیم و اصلا مراد از این خیر و شر اخلاقی نیست؟
آیا مقصود همان حسن و قبح عقلی است ؟ یا فطری بودن معرفت حسن و قبح می باشد؟ آیا این دو قابل جمع اند؟ از طرفی دین نقشی در تعریف این دو دارد یا خیر، همان اصل عقلی و فطری را امضاء می کند؟ به عبارت دیگر ریشه این خیر و شر کجاست؟ آیا در فطرت است ، آیا در دین است ، آیا در عقل است؟ آیا در وجدان فرد یا اجماع جمع یا قاون طبیعی و یا شهود عقلانی است؟ در این میان نقش ارزشهایی که در یک جامعه برگرفته از سازمان یا فراتر فرهنگ ملی – بومی – منطقه ای است. در تفسیر معروف و منکر چه مقدار می باشد؟ به عبارت دیگردر یک جامعه ای به اقتضاء دیدگاه فرهنگی خاص که منشاء منطقه ای دارد ، می توان معروف و منکر را تفسیر کرد؟ آیا اصلا معروف و منکری که در شریعت آمده است این حوزه را نیز دربر می گیرد یا خیر؟ در صورت تعارض ارزشهای خوده فرهنگها چه باید کرد؟ و دهها پوشش دیگر که نقش بسزایی در فهم و تفسیر معروف و منکر دارند که نیازمند به پاسخ جدی هستند . در این میان موضوعات ذیل برای روشن شدن مفهوم و منکر از اهمیت بسزایی برخوردارند.
1-3-6 نسبت دین و اخلاق ( مفهوم ، مرزها ، غایب شناسی )
2-3-6 بنیانهای اخلق (عقل ، فطرت ، وحی ) {منفصله حقیقتیه اند، یا مانقد اجمع یا مانته الخلو}
3-3-6 نسبیت اخلاقی ( مفهوم ، مبانی ، لوازمات )
4-3-6 ثبات اخلاقی در جهان متغیر ( مفهوم ، مبانی ، لوازمات )
5-3-6 اخلاق و آداب و رفتار سازمانی ( مفهوم ، محدوده ، نسبیت )
و...
نکته حائز اهمیت در سد ساحت رهیافت کلامی یعنی – فطری بودن تمایل بر زندگی جمعی ، قلمرو امر به معروف و نهی از منکر و تفسیر معروف و منکر – آن است که مرجع تفسیر این سد ساحت چیست و کیست؟ چرا که برخی از نوائد یشان دینی معتقدند که سیستم تفکر دینی اسلام یک سیستم باز است برخلاف مسیحیت کاتولیکی یعنی در مسیحیت کاتولیکی ساختار و سیستم دین مسیحی سه ضلع دارد : خداوند ، انسان و کلیسا ، این سه ضلع یک مثلث کامل حکایتگو یک سیستم بسته است . در این سیستم کلیسا که مفسر رسمی و غیر قبل تخلف پیام خداوند است ، در خود ساختار دین پیش بینی شده است. به عبارت دیگر از نظر مسیحیت وقتی خداوند در تاریخ حلول می کند و متجد می شود و پیام می رساند ، این پیام یک حافظه رسمی و عینی در بستر تاریخ دارد و آن کلیسا است که باید این پیام را حفظ و بیان کند . در این صورت دگماهای مسیحیت به وجود می آید، که کسی حق تخلف از آنها را ندارد. اما در اسلام ضلع سوم پیش بینی نشده است و خود مردم مخاطب پیام و تفسیر کنندگان پیام هستند. این تفسیر کنندگان از یک طرف اصل تصوف اند، طرف دیگر فیلسوف اند، طرف دیگر فقها ء اند، طرف دیگر متکلمان اند و همینطور... نگارنده قبول دارد که « دگما » در مسیحست با « فتوا » در اسلام در جهات عیده ای متمایز و متباین اند. ولی باید در تفسیر ، تنظیم و تبیین آراء اسلامی در مساله معروف و منکر مرجعی مشخص وجود داشته باشد که آمرین و ناصحین را از تردید در پروژه ای مستقل بصورت جدی پی گیری شود.
1-9- سیر فقهی این موضوع از زمانهایی پیش تاکنون ( تحول ، تکامل ، نقاط تمایز و اشتراک ، علل و دلایل )
2-9- از دیدگاه یکی از فقهاء ( ماهیت ، ارکان ، شرایط ، مراتب )
3-9- فقیهان یک دوره حال یک سده یا دوره حاکمیت یک حکومت مثل دوران صفویه ( دیدگاهها ، نقاط تمایز و اشتراک علل و دلایل )
به نظر می رسد در این رویکرد ، نکاتی وجود دارد که باید بصورت شفاف تر برای دینداران تبیین شوند. ما مهم ترین آنها را با توجه به دیدگاه حضرت امام رضوان- تعالی علیه – که این سال و این اجلاس ترین با نام و یاد اوست . خاطرنشان می سازیم:
حضرت امام رضوان – تعالی علیه – امر به معروف و نهی از منکر را بسته به واجب ،مستحب و مکروه بودن متعلق آن واجب ، مستحب و مکروه تقسیم کرده اند .
علاوه بر آنکه بر وجوب شرعی ، وجوب عقلی و بر جهت شرعی قبح عقلی را نیز افزوده اند. در آخر هم به عنوان یادآوری فرموده اند که در واجب بودن نهی از منکر فوق نمی کند که " منکر " گناه کبیره باشد یا گناه صغیره.
در اینجا باید محورهای ذیل برای مخاطبان و آمران و ناهیان تبیین شود:
1- مصادیق واجب ، حرام و مکروه در این زمان ( خصوصا موارد مشتبه و مصادیق مستحدثه )
2- حسن عقلی و قبح عقلی ( ماهیت ، ارکان و قلمرو )
3- حدمیان گناه کبیره و گناه صغیره ( تعاریف ، تمایز و مصادیق )
دراین قسمت چند موضوع حائز اهمیت و نیازمند به بازبینی و بازخوانی دوباره است ، علی الخصوص که فراگیری این شرایط واجب می باشد.
اولین شرط امر به معروف و نهی از منکر شناخت معروف و منکر است و این شناخت هم طبق دیدگاه حضرت امام (ره) شرط وجوب است نه شرط واجب . واضح است که تحصیل شرط وجوب لازم نیست برخلاف شرط واجب که تحصیل آن لازم است . مکلف باید وضو را که شرط واجب است ، تحصیل کند ولی لزومی ندارد استطاعت را که شرط وجوب حج است . تحصیل کند . بنابراین باید اولا این مساله را جا انداخت که بر کسی که امر به معروف و نهی از منکر را نمی شناسد واجب نیست که دست به اقدام بزند . ثانیا علم پیدا کردن بر معروف و منکر هم واجب نیست .
ثالثا اندیشمندان دینی باید موارد اختلاف دیدگاه فقهاء را در معروف و منکر شناسایی کرده و با تبیین نقاط اختلاف و اشتراک ، مرجع حل تعارض فتاوا را روشن سازند . رابعا با توجه به تحولات و تغییراتی که طبیعی گذر زمان است و با عنایت بر دیدگاه حضرت امام در تلقی نوین از اجتهاد را با استنباط از منابع دینی و به روش فقه سنتی، عنصر زمان و مکان در شناسایی مصادیق معروف و منکر – اگر مدعی نشویم در کشف مفاهیم متکاملتر معروف و منکر – نقش بسزایی داشته و به نظر می رسد بری این تشخیص علاوه بر منابع دینی و سیره حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) . علومی همچون روانشناسی ، جامه شناسی ، فرهنگ شناسی ، سیاست و بعضا مباحث اقتصادی، دخالت چشمگیری در فهم مفاهیم و مصادیق معروف و منکر دارند . به آن نمونه از تاریخ صدر اسلام توجه فرمایید تا نقش زمان و تحولات آن را در معروف و منکر دریابید :
« حماد بن عثمان می گوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدم، مردی بعد از حضور امام گفت : آقا ! شما فرمودید حضرت علی(ع) در زمان خودشان لباس خشن می پوشیدند لباسی به قیمت چهار درهم ، اما شما لباسهای خوب می پوشید . امام صادق (ع) فرمودند : علی بن ابی طالب در زمانی می زیست که شایستگی داشت چنین لباسی بپوشد. ( یعنی ایشان در راس حکومت قرار گرفته بودند و مردم هم در وضعیت معیشتی مناسبی نبودند) اگر امام علی (ع) لباس مرا می پوشید ، شهرت پیدا می کرد وانگشت نما می شد . لباس هر زمان، لباس اهل آن زمان است . در این زمان انسانها وضع معیشتیشان بهتر است و من هم در راس حکومت اسلامی نیستم. اما امام زمان (ع) وقتی تشریف بیاورند. باز همانند امیر المومنین (ع) رفتار خواهند کرد.»
یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر آن است که انسان احتمال اثر بدهد این شرط وقتی اهمیت بیشتر می یابد که با اعمال عبادی دیگر سنجیده شود. هیچگاه به ما گفته نشده است که اگر احتمال اثر معنوی در روحت می دهی نماز بخوان یا روزه بگیر ولی عمل به امر به معروف و نهی از منکر متوقف است بر احتمال اثر. این جاسازی تدبیر و مال اندیشی در این عمل عبادی بدلیل آن است که نتیجه این عمل یک اثر وضعی بر جامعه می گذارد و اگر این اثر وضعی منفی باشد هدف و غایب این عمل عبادی محقق نگشته، بلکه نتیجه معکوس می دهد. چنانکه عملکرد خوارج علاوه برآنکه باعث گریز افراد زیادی از اسلام شد موجب انقراض خود آن فرقه نیز گردید. چرا که در فقه خوارج امر به معروف و نهی از منکر یک تعبد محض است یعنی انسان حق ندارد حساب و منطق را در آن وارد کند. او باید کورکورانه و چشم بسته امر به معروف و نهی از منکر کند ولو یقین داشته باشد که در این عمل به نتیجه مطلوب نمی رسد بهرحال در این فریضه عبادی با توجه به این شرط ، باید، تدبیر و فکر و منطق به کار برده شود. در این باب موضوعات ذیل باید بررسی و تبیین شوند:
1-2- مفهوم تاثیر و احتمال ( فردی و اجتماعی )
2-2- تشخیص بر احتمال تاثیر ( ملاکها ، قلمرو )
3-2- مرجع تشخیص ، احتمال تاثیر ( فردی و اجتمای )
4-2- مرجع حل تعارضها در فهم و مصداق احتمال تاثیر ( ستاد امر به معروف ، وزارت کشور ، نهاد رهبری ، نیروی انتظامی ، وزارت اطلاعات ، وزارت آموزش عالی ، مراجع )
بر سر کاری که در آئی نخست رخنه بیرو شدنش کن درست
تا نکنی جای قدم استوار پای مند در طلب هیچ کار
حضرت امام ره در ذیل مسائل شرط چهارم امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند: اگر بدعتی در اسلام واقع شد و سکوت علماء و اندیشمندان دین در مقابل این بدعت ، موجب هتک اسلام و تضعیف عقاید مسلمانان شود نهی از آن – بعنوان یک منکر- به هر وسیله ممکن واجب می باشد.
حال چه این معنی از منکر در ریشه کن شدن این فساد – بدعت – موثر باشد ، چه نباشد....
پدیده بدعت با سد رهیافت قابل مطالعه است : رهیافت حقوقی ، کلامی و جامعه شناختی . صرف نظر از رهیافت جامعه شناختی . در رهیافت حقوقی بدعت به صورت یک عمل نگاه می شود که باید برای آن احکامی صادر شود ( مانند همین مسئله فوق ) . در رهیافت کلامی ، جنبه های اعتقادی بدعت مورد بررسی قرار می گیرد. اینکه بدعت با چه نوع اعتقادی درگیر است ، چه مبانی ای دارد ، چه چیزی بدعت اعتقادی است چه چیزی بدعت اعتقادی نیست ، انواع بدعت و... به دلیل تجربه تلخ و اندوه بار این مسئله در تاریخ که آن را به عنوان وسیله ای برای تفکیر و تفسیق اندیشمندان و نو آوران دینی به کار می گرفته اند . و اکنون نیز به کار می گیرند. باید این پدیده به دقت شناسایی و حد و حدود آن مشخص گردد تا به عنوان حربه ای منفی برای آزاد اندیشی تلقی نگردد. در این راستا ، تبیین مسائل و موضوعات ذیل بسیار حائز اهمیت است:
1-3- چیستی بدعت ( آیا هر نوآوری بدعت است و هر بدعتی نو آوری )
2-3- حوزه معنایی بدعت ( عبادت ، معاملات ، اعتقادات )
3-3- نسبت سنت و بدعت ( نقاط اشتراک ، نقاط تمایز)
4-3- بدعت و قلمرو دین ( مبانی و نسبت )
5-3- بدعت و انتظار از دین ( مبانی و نسبت )
6-3- بدعت مشروع و غیر مشروع ( تعریف ، قلمرو )
7-3- بدعت و تحول فهم دینی ( نسبت و مبانی و تعاریف )
8-3- بدعت و تجدد ( تعریف و نسبت )
9-3- مرجع تعیین بدعت ( مراجع عظام ، ولی فقیه ، نهادهای دینی )
و ...
تذکر : شرایط کمال امر به معروف و نهی از منکر ، هرچند عدالت و عامل بودن در امر به معروف و نهی از منکر شرط نشده است. ولی گفته شده است که: شرط کمال این امر واجب آن است که فرد آمر یا ناهی خود به آنچه می گوید ، عمل کند خصوصا اگر این فرد از علماء دین باشد. در این باب هرچند تا کنون مطالبی گفته شده است ولی با توجه به اهمیت آن تکرار و گسترش آن امری ضروری و بایسته است. چرا که تاثیر این گونه امر به معروف و نهی از منکر عمیق تر و ماندگارتر ، می باشد. صاحب جواهر ، قدس الله نفسه الزکیه پس از نقل کلام شیخ طوسی در این باب می فرماید: از بزرگترین امر به معروف و نهی از منکر و بالاترین و پایدارترین و موثرترین آنها خصوصا نسبت به رهبران دینی این است که عملا کار نیک بپوشد و در کارهای خیر چه واجب و چه مستحب عملا پیش قدم باشد جامه زشت کاری را از اندام خود دور کند ، نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل کند و اخلاق زشت را از خود دور کند.
در این موضوع هم چند مسئله حائز اهمیت ، دقت و نیازمند به بازبینی مجدد وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره می شود:
1- تغافل ، امر به معروف و نهی از منکر دارای مراحلی است که هر کدام آنها نیز برای خود مراتبی دارند . مرحله اول که گاهی از آن به مرتبه قلب و گاهی به امر به معروف و نهی از منکر بدون زبان تعبیر می شود ، خود دارای مراتبی است که باید در عمل به این فریضه عبادی – اجتماعی مرتبه به مرتبه اجرا شود و بدون نتبجه گیری از مرتبه اول نمی توان به مرتبه دوم دست زد و اقدام کرد. مرتبه اول از مرحله قلب، غمض عین یا تغافل است. تغافل ، یعنی اینکه انسان چیزی را بداند و از آن آگاه باشد ولی با اراده و عمد، خود را غافل نشان دهد و به صورتی وانمود کند که از آن عمل نا آگاه و بی اطلاع است .
این عمل اگر بجا و در مورد صحیح انجام پذیرد از نظر اخلاقی بسیار پسندیده و ممدوح است و درباره ای از موارد می تواند نمرات عالی و نتایج مهم ببار آورد . در زمینه برخی از انحراف های قانونی و اخلاقی لازم است آگاهیهای خود را به رو نیاوریم و خویشتن را غافل نشان دهیم تا پرده حیاء گناهکار پاره نشود و در عمل ناروای خود جدی و جسور نگردد. به عبارت دیگر این اصل و این مرتبه می گوید : در امور زندگی و آمیزشهای اجتماعی نباید کور باشیم ولی در بعضی از مواقع باید چشمهای خود را ببندیم.
در مورد این مساله روایات متعدد و فراوان و اعجاب انگیز وجود دارد که ذهن را مدهوش و قلب را متول خود می سازد . و این خود گواه صادقی است که این مساله جایگاه اساسی و رفیعی در مبارزه با مفاسد اخلاقی و اجتماعی دارد که متاسفانه از آن غفلت شده است . حضرت رسول (ص) خود یکی از نمونه های بزرگی هستند که به این مساله اهمیت داده و به آن عمل می کردند . منافقان درغیاب حضرت رسول (ص) زیاد بد گویی می کردند و با سخنان ناروای خود آن حضرت را بسیار آزار می دادند، پیامبر گرامی (ص) از زشت گوییهای آنان نیک آگاه بودند ولی تغافل کردند و به روی خود نمی آوردند. گاهی به منافقان خبر می رسید که بدگوئیها و سخنان زشت شما به نبی اکرم (ص) رسیده است ، آنها برای آنکه چاره جویی کنند و خویشتن را از شک مصون دارند حضور پیامبر مشرف می گشتند و گفته های خود را نفی می کردند ، حضرت با اینکه می دانستند آنها دروغ می گویند ولی ظاهرا سخنانشان را می پذیرفتند ، بعد هنگامی که منافقان دور هم جمع می شدند ، می گفتند « هواذن » یعنی حضرت رسول (ص) سر تا پا گوش است هرچه ما می گوییم می پذیرد ، در حالیکه ما دروغ می گوییم ، آیه ذیل در همین رابطه نازل شد ، خداوند می فرماید : « از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند او زود باور است . » بگو : « گوش خوبی برای شما است ، به خدا ایمان دارد و سخن مومنان را باور می کند و برای کسانی از شما که ایمان آورده اند رحمتی است . کسانی که پیامبر خدا را آزار می رسانند عذابی پردرد { در پیش} خواهند داشت.»
به هر حال ما بخواهیم یا نخواهیم حیات زندگی دنیوی از انواع بلایا و آفات اجتماعی احاطه کرده است ، افرادی که روحشان ضعیف و ظرفیتشان کم می باشد وقتی با حادثه ای مصیبت بار- از لحاظ اجتماعی و فردی – برخورد می نمایند . سخت متالم و بی تاب می شوند ولی اشخاص قوی با ظرفیت هنگامی که گرفتارپیش آمدی ناگوار از لحاظ اجتماعی – می شدند، عاقلانه می اندیشند، اگر بتوانند آن را رفع می کنند و اگر نتوانند حتی المقدور آن را نادیده می انگارند .
چرا که اگر چنین نکنند زندگی را بر خود سخت و ناگوار ساخته اند.
در این باب موضوعات ذیل قابل بررسی و پژوهش است :
3-1- تغافل در تغافل عرفانی ( مفهوم – قلمرو – نقاط تمایز و اشتراک )
4-1- تغافل و برد باری ( نسبت و مفهوم)
5-1- تغافل و شامح ( مفهوم به نسبت ، نقاط تمایز )
6-1- تغافل و تربیت ( نقش تغافل در تربیت )
7-1- تغافل در روایات و آیات ( تعریف و مصادیق )
8-1- تغافل در سیره حضرت رسول (ص) ، ائمه هدی و اندیشمندان دینی ( الگو و رهنمود )
9-1- قلمرو و تغافل ( عبادات ، معاملات ، اعتقادات )
2- موعظه . مرحله دوم از مراحل سه گانه امر به معروف و نهی از منکر ،مرحله زبان است ، این مرحله که پس از ناامیدی از مرحله قلب قابل اجرا است . خود داری مراتبی است که با نادیده انگاشتن هر مرتبه نمی توان و جایز نیست که به مرتبه بعدی دست زد و اقدام کرد. موعظه کردن با نرمی ملایمت ،امروزی معمولی و امروز نهی مقرون با تهدید . نگارنده از دو مرتبه اخیر صرف نظر کرده و نکاتی را نسبت به مرتبه اول یعنی موعظه خاطر نشان می سازد که قابل بررسی و پژوهش می باشد:
3-2- شرایط موعظه ( زمان شناسی ، مکان شناسی ، تلطف ، سعه صدر ، منطقی بودن )
4-2- موعظه و نقد ( تعریف ،نسبت )
5-2- موعظه و مدارا ( تعریف ، نسبت )
6-2- موعظه و خشونت گفتاری ( تعریف ، نسبت ، نقاط تمایز )
7-2- موعظه ، تبشیر ، تنذیر ، تنفیر ( تعاریف ، نسبت ها )
8-2- روش موعظه ( چیستی و ارکان )
9-2- ابزار موعظه در عصر حاضر ( منیر ، نشریات ، وسایل ارتباط جمعی و ... )
10-2- محتوای موعظه ( برهانی ، جدلی ، خطابی )
11-2- وعظ در آیات و روایات ( روش شناسی ، شرایط شناسی ، ابزار شناسی ، محتوا شناسی )
12-2- موعظه در سیره حضرت رسول (ص) ، ائمه اطهار(ع) اندیشمندان دینی ( الگو و رهنمود )
3- برخورد فیزیکی ، سومین مرحله از مراحل سه گانه امر به معروف و نهی از منکر ، مرحله عمل و برخورد فیزیکی می باشد که خود دارای مراتبی است از جمله جدائی انداختن میان شخص و عمل ناروا ، ضرر زدن مالی و جانی ، این مرحله به جهت ظرافت و دقت خاصی که می طلبد ، باید با اذن فقیه جامع الشرائط و در زمان استقرار حکومت دینی با اجازه ولی فقیه و بازوان اجرایی وی صورت پذیرد. در این مرحله مهمترین مساله آن است که نخست مشخص گردد که چه نهادهایی متکلف این برخورد فیزیکی می باشند و ثانیا برای عدم تداخل وظایف هر یک از این نهادها و اساس، چارچوب قانون مشخص گردد. چرا که ما پس از پیروزی انقلاب با نهادهایی مواجه هستیم که از نظر بودجه و سازمان به دولت ( به معنای state ) تعلق دارند اما کارکرد عمدتا دینی دارند . مثل سازمان تبلیغات اسلامی ، ستاد اقامه نماز ، مجلس خبرگان ، امام جمعه ، ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر و....
البته برخی معتقدند که نهادهای فوق را باید نهادهای بینا بینی است یعنی نهادهایی که هم دینی و هم دولتی اند. نگارنده فعلا به این مسئله که آیا درست است یا خیر نمی پردازد. اما آنچه که بصورت یک واقعیت در جامعه قابل لمس است این مسئله می باشد که بسیاری از نهادها – دولتی و دینی – وجود دارند که به نحوی در باب امر به معروف و نهی از منکر مدعی و دخیل اند – این مسئله تنها به برخورد فیزیکی اختصاص ندارد بلکه در دو مرحله دیگر یعنی – مرحله قلب و مرحله زبان – نیز قابل مشاهده تر و عامه تر است. مانند بسیج ، ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر ، وزارت کشور ، وزارت اطلاعات ، نیروی انتظامی و هیئتهای مذهبی ، باید برای مشخص کردن منشاء جایگاه کارکردها و کارکردهای غالب هر یک از این نهادها ، تعیین نقاط اصطکاک ، همپوشانی ، تماس و نسبت آنها با یکدیگر ( مشروعیت ، اقتدار ، نفوذ ) و روشن سازی بحران ها و مشکلات آنها تحقیقی جامع صورت پذیرفته و نحوه دخالت و حد و حدود آن در باب امر به معروف و نهی از منکر خصوصا در باب برخورد فیزیکی مشخص گشته و بصورت قانون در آمده و این قانون یا قوانین در جامعه نهادینه شود تا شاهد بحرانهای جبران نا پذیر آن –همچون ماجرای تلخ کوی دانشگاه – در جامعه نباشیم- چنین باد.
10- رهیافت حقوقی . در زبان فارسی کلمه حقوق دارای تعاریف و معانی گوناگون می باشد . اما آنچه مد نظر ما است « حقوق » مجموعه قواعد و مقررات اسلام لازم الاجرایی است که بر روابط افراد یک جامعه حاکم است » آنجا که حقوق از روابط افراد صحبت می کند حقوق فردی یا خصوصی نامیده می شود و آنجا که صحبت از روابط اجتماعی و روابط افراد با دولت به میان می آید حقوق عمومی نامیده می شود . حقوق اساسی به عنوان شاخه اصلی حقوق عمومی یک سلسله اصول و قواعدی است که اساس تشکیلات عالمیه مملکتی مبتنی بر آن می باشد و از روابط بنیادین میان مردم و حکومت بحث می کند . بنابراین ، امر به معروف و نهی از منکر در این رهیافت به عنوان فریضه ای که خود برای احیاء اصلاح و تداوم و گسترش حقوق انسانی تشریع شده است با حقوق اساسی و عمومی که در حکومت دینی در قالب قانون اساسی مطرح گشته است . نسبت سنجی و نحوه شرایط این امر با حقوق کلی واساسی شهروندان جامعه تبیین می گردد. علاوه بر آنکه می توان به مفاد امر به معروف و نهی از منکر با توجه به این اصول نگاه کرد. بهر صورت در جامعه ای که ما مدعی هستیم دین بر آن حاکم می باشد و قانون اساسی آن که منشور حقوق دینی و ملی آن به شمار می رود و مهلم از آیات و روایات و سیره حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) اجرای و بیانگر روح و جوهره کشور می باشد، امر به معروف و نهی از منکر آن جامعه نیز باید با قانون اساسی و حقوق مطروحه در آن همخوان باشد ، از این رو بازخوانی و قرائت دوباره امر به معروف و نهی از منکر با توجه به حقوق اساسی و اجتماعی شهروندان امری ضروری و پر اهمیت می باشد.
اصلهایی که باید در قرائت جدید امر به معروف و نهی از منکر در رهیافت حقوقی مورد توجه قرار گیرند
عبارتند از :
اصل 20 - همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی ،سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.
اصل 40- هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.
حقوق اجتماعی ( حقوقی است که افراد یک جامعه در روابط با موسسات عمومی و رسمی اداره یک کشور از آن برخوردار و به طور کلی حقوق سیاسی ، اداری و مدنی ، فرهنگی و اقتصادی و قضایی را در بر می گیرد. )
بند 7 از اصل 3 – تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.
بند 8 از اصل 3- مشارکت عامه مردم در نعیین سرنوشت سیاسی،اجتماعی و فرهنگی خویش.
بند 14 از اصل 3- تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عمومی در برابر قانون.
اصل 23- تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد .
اصل 24- نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه محل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفضیل آن را قانون معین می کند.
اصل 25- بازرسی و نرساندن نامه ها ، ضبط و فاش کردن مکالمات ، تلفنی ،افشای مخابره تلگرافی و تلکس ، سانسور ،عدم مخابره و نرساندن آنها ،استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.
اصل 26 – احزاب ، جمعیتها ،انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند مشروط به این که اصول استقلال ، آزادی وحدت ملی ، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
اصل 27- تشکیل اجتماعات و راهپیماییها ، بدون حمل سلاح ، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلامی نباشد آزاد است .
اصل 33- هیچ کس را نمی توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه ای ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت : مگر در مواردی که قانون مقرر می دارد.
اصل 22 – حیثیت ، جان ، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون دست مرگ در مواردی که قانون تجویز می کند.
اصل 32- هیچ کس را نمی توان دستگیر کرد مگربه حکم و ترتیبی که قانون معین می کند. در صورت بازداشت ، موضوع اتهام با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد . مختلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود .
اصل 34- دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کسی می تواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچ کس را نمی توان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.
اصل 35- در همه دادگاهها طرفین دعوی ، حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.
اصل 36- حکم مجازات و اجراء آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانونی می باشد.
اصل 37- اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
اصل¬38- هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است ، اجبار شخص به شهادت ،
اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار سوگندی فاقد ارزش و اعتبارات . متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.
اصل 39- هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون، دستگیر ،بازداشت ، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.
به نظر می رسد توجه به حقوق بشر جهانی ( Universa1Human Rights (
در قرائت امر به معروف و نهی از منکر لازم نباشد . چرا که اولا ما شهروند و تبعه نظام حقوق ملی داریم نه جهان وند و عضو جامعه کل بشری یا انسان سیاره ای ثانیا نظام حقوق داخلی با دین ، عرف ،آداب و هویت ملی پیوندی تنگاتنگ دارد چنانکه قانون اساسی ما با همین نگرش ، تدوین و سامان دهی شده است . بنابراین حقوق شهروندی با نظام حقوق واحد بیش ازحقوق بشر جهانی پیوند دارد . در نظام حقوق اساسی ما ، حکومت صریحاً دینی و مذهبی ( اصل اول و دوم قانون اساسی ) تعیین شده است و از این رو حقوق شهروند فقط در محدوده فقه اسلامی قابل قبول است . بله اگر حقوق بشر اسلامی که تمام فوق و مذاهب اسلامی را در بر بگیرد – ایجاد شود ، می توان نسبت امر به معروف و نهی از منکر با آن ارزیابی و بررسی کرد.
با توجه به حقوق پیش گفته در اصول قانون اساسی ، در رهیافت حقوقی امر به معروف و نهی از منکر موضوعات ذیل قابل پژوهش می باشد.
1-10- امر به معروف و نهی از منکر و حقوق مساوی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
2-10- امر به معروف و نهی از منکر و حمایت قانونی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
3-10- امر به معروف و نهی از منکر و منافع عمومی ( تعاریف ،قلمرو ، نسبت )
4-10- امر به معروف و نهی از منکر و آزادی سیاسی و اجتماعی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
5-10- امر به معروف و نهی از منکر و مشارکت عمومی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
6-10- امر به معروف و نهی از منکر و تفتیش عقاید ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
7-10- امر به معروف و نهی از منکر و بازرسی و تجسس ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
8-10- امر به معروف و نهی از منکر و تشکلها ،احزاب ، جمعیتها ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
9-10- امر به معروف و نهی از منکر و امنیت ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
10-10- امر به معروف و نهی از منکر محاکمه و مجازات ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
11-10- امر به معروف و نهی از منکر و اصل برائت ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
12-10- امر به معروف و نهی از منکر و هتک حرمت و حیثیت ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
1- در تبیین ، توجیه و تدلیل این فریضه عبادی- اجتماعی لازم است که به ابعاد دیگر دین اسلام نیز توجه شود و به عبارت دیگر به گونه ذره ای به این موضوع نگریسته نشود بلکه آن را با توجه به هندسه معرفتی اسلام ارزیابی کرد ، برخی از این ابعاد که به فهم کامل و نوینی از این مساله می انجامد عبارتند از:
1-1- پیروی از برهان ، استدلال ، تعقل ، تفکر و اندیشیدن.
2-1- پذیرش تفاوت و گوناگونی سلیقه ها ، دیدگاهها ، نظر گاه به مثابه یک امر طبیعی.
3-1- برداشتن محدودیتهای مادی و زنجیرهای روحی.
4-1- رافت ، رحمت و مهربانی در مقام دعوت ، تبلیغ و تبیین.
5-1- ارزش نهادن بر تضارب آراء و اندیشه ها.
6-1- پذیرش بهترین ، منطقی ترین و مستحکم ترین اندیشه.
7-1- واسطه قرار دادن صبر و تحمل برای به حداقل رساندن تصادم.
8-1- پیروی از حق در همه مباحث.
9-1- نهی از مورد برخورد.
2- باید توجه داشت که روح دین اسلام بر سماجت بنا شده است همانکه حضرت رسول (ص) فرمودند ولکن بعثنی بالحنیقیه السمی خدا مرا مبعوث کرده است بر شریعت و دینی که با گذشت است . و در برخی روایات سهولت نیز به آن اضافه شده است که آسان گیری شریعت را نیز می رساند . احکام امر به معروف و نهی از منکر با این روح باید تبیین و تشریع شود . به نظر می رسد فراگیری معروف و منکر به عنوان شرط وجوب نه واجب ، مرحله و مرتبه بندی امر به معروف و نهی از منکر، اصل تغافل ، احتمال تاثیر ، موعظه و واگذاری برخورد فیزیکی به حاکمان دینی بیانگر گوشه هایی از گذشت و آسان گیری این فریضه عبادی و اجتماعی است که باید بر جان و روح آن حاکم باشد.
3- آیا در اعمال و دعوت و انجام فرایض دینی روح تبشیر باید حاکم باشد یا روح تنفیر؟ آیا رافت و رحمت باید حاکم باشد یا نامهربانی و خشونت ؟! نگارنده نیک آگاه است که هر چیز بجای خویش نیکو است ولی پوشش اساسی آن است که آیات قرآن و سیره حضرت رسول (ص) رافت رحمت را اساس می داند؟ یا تنفیر و تنذیر را هم طراز با تبشیر مقدم بر تنذیر است و روح رافت و رحمت در تبلیغ دین – که امر به معروف و نهی از منکر تجلی آن است – اساس واصل است و خشونت و نامهربانی فرع و در مرتبه آخر . یکی از علل گسترش اسلام ، به حاکمیت روح رافت، تلطف و مهربانی شمارش شده که متاسفانه مهجور و مغفول مانده است. امر به معروف و نهی از منکر باید با چنین نگرش و حاکمیت مهربانی و رحمت تبیین و در جامعه عملی شود ، این مساله باید به عنوان یک اصل در جامعه و خصوصا در اذهان عاملان و ناصحان نهادینه شود . به این فراز از سخنان حضرت امام (ره) – که این اجلاس به عنوان یادمانی از یکصدمین سال تولد آن معمار کبیر برپا گردیده است. توجه کرده و نیک بیندیشیم که ایشان چه نصایح اخلاقی به آمران و ناهیان می کنند:
1-3- همچون پزشک معالج دلسوز و پدری مهربان باشید که تنها به مصلحت مرتکب عمل می اندیشد.
2-3- سزاوار است که امر به معروف و نهی از منکر از روی لطف ، مهربانی و رحمت به فرد یا عموم مردم باشد.
3-3- در امر به معروف و نهی از منکر نیتتان و مقصودتان تنها خدا و رضایت او باشد.
4-3- عمل خود را در انجام این فریضه از هواهای نفسانی و اظهار برتری جویی خالص سازید.
5-3- هیچگاه خود را منزه ندانید و خود را برتر و بهتر از مرتکب عمل ناپسند نپندارید چه بسا مرتکب گناه و لو گناه کبیره دارای صفات پسندیده ای باشد که مرضی و محبوب خداوند است ولی آمر و ناهی بر عکس او بوده و این امر بر او پوشیده باشد.
با پوزش از اطاله کلام حسن ختام نوشتار خود را افرازی از کلام دیندارند و دردمندان استاد فرزانه شهید مرتضی مطهری قرار داده و آن را به تمام پژوهشگران و ناصحان امر به معروف و نهی از منکر تقدیم می کنم : « در اخبار وارد شده که امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله و سه مقام دارد: مرحله قلب، مرحله زبان و مرحله ید و عمل ، ما معمولا از مرحله قلب بجای آنکه اخلاص ، حسن نیت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درک کنیم، جوش و خروش و عصبانیتهای بیجا می فهمیم، و از مرحله زبان به جای آنکه بیانهای روشن کنده و منطقی بفهمیم که قرآن می فرماید ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه، موعظه ها و پندهای تحکیم آمیز می فهمیم ، و از مرحله ید و عمل هم بجای آنکه تبلیغ عملی و حسن عملی و همچنین تدابیرعملی بفهمیم ، تنها این مطلب را فهمیده ایم که باید اعمال زور کرد.
منبع: www.kh-setadehya.ir
2- رهیافت تاریخی:
3- رهیافت جامعه شناسی دین:
« امر به معروف و نهی از منکر » صرف نظر از یک واجب شرعی که برای افراد وضع شده است دارای بعد اجتماعی است . در واقع یک مسلمان با به جا آوردن این وظیفه به نوعی در امر اجتماع مشارکت می جوید و می کوشد تا جامعه را از انحراف و فساد مصون ساخته و به فلاح و رستگاری هدایت کند. این رفتاردینی زمانی که به شکل یک نهاد جمعی سامان دهی می شود ( ستاد امر به معروف و نهی از منکر ) خصلت جمعی پیدا کرده و می توان آنرا از دیدگاه جامعه شناسی مورد مداقه قرار داد . در اینجا جامعه شناس دین به مساله امر به معروف و نهی از منکر – بماهو – نمی پردازد و از دلیل و حقانیت یا بطلان آن سخن نمی گوید، بلکه از آن جهت به این مساله می پردازد که هویت اجتماعی پیدا کرده و در رابطه ، نظامات و ساختارهای اجتماعی حضور پیدا کرده است . باید توجه داشت که وجود خارجی یک امر، لزوما و همیشه در خدمت ماهیت آن امر نیست بلکه گاه به آن ماهیت خیانت می ورزد. جامعه شناس باید این خدمت و خیانت را نشان دهد. از این رو جامعه شناس دین می توان از سرشفقت و درد دین نقش اجتماعی و بیرونی دین را بیان کند و نقاط خدمت و خیانت او را به ماهیت دین به ما نشان دهد.
رهیافت جامعه شناسی به امر به معروف و نهی از منکر همانقدر اهمیت دارد که ماهیت شناسی آن،در تمثیل روح و بدن ،نمی توان گفت که چون انسانیت انسان به روح او و به ملکات نفسانی آن است ، پس می توان به جسم بی اعتنایی ورزید، کوچکترین اختلالی که در جسم پدید آید ، در روح نیز انعکاس می یابد. آدمی برای حفظ و سلامت روحش باید در سلامت جسم خود نیز بکوشد. بررسی ابعاد اجتماعی و بیرونی امر به معروف و نهی از منکر در واقع کنکاش در پیکره آن است و این کوشش نقاط ضعف تبیینی ما را در برخی از روح ماهیت یا غلظت از مرتب و شرایط امر به معروف و نهی از منکر نشان می دهد ، چرا که ما مدعی هستیم که اسلام به کاملترین و جامعترین وجه اعمال دینی را ترسیم نموده که اگر در درست بدان عمل شود، انسان را به سعادت که غایت دین است ، رهنمون میکند، بنابراین توجه به عدم بازدهی مطلوب امر به معروف و نهی از منکر یا بعضا نتیجه معکوس دادن آن در جامعه (جامعه شناسان ) به ما کمک می کند تا در ترسیم صحیح و معقول و موجه ماهیت امر به معروف و نهی از منکر بیشتر دقت ورزیم و در این جستجو نکات غفلت شده را مجددا بکار بریم.
ناگفته نماند که دریچه های گوناگونی برای ورود به بحث جامعه شناسان درباب امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که هر کدام قدر، منزلت و اهمیت خود را دارا هستند:
1-3- شناخت فوق و گروههایی که این مساله را بکار بسته اند{ فوق یک دین}
2-3- شناخت نقاط اشتراک و افتراق این رفتار دینی – اجتماعی – در ادیان ابراهیمی یا ادیان سنتی .
3-3- کشف نحوه کارکرد و نهادهای دینی درباب امر به معروف و نهی از منکر { کارکرد سپاه پاسداران،سازمان تبلیغات اسلامی ، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ، دفتر تبلیغات اسلامی ، بسیج،نهاد رهبری در دانشگاهها و ...}
4-3- کشف نحوه کارکرد نهادهای دولتی { نیروی انتظامی ، وزارت کشور ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی }
در این باب .
و ...
4- رهیافت جامعه شناسی دینی:
بنابراین در این رهیافت ،سعی می شود که سهم امر به معروف و نهی از منکر در تحولات اجتماعی از نگاه درونی تبیین و تشریح شود. در این نگرش می توان آثار – مثبت یا منفی-اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر یا ترک آن را راهیابی کرد. به برخی از این آثار از دیدگاه اسلام اشاره می شود:
1-4- ترک آن موجب انقراض و هلاکت یک اجتماع می شود و انجام آن سبب فلاح و نجات از هلاکت .
« پس چرا از نسلهای پیش از شما خردمندانی نبودند که مردم را از فساد در زمین باز دارند؟ جز اندکی از کسانی که از میان آنان نجاتشان دادیم و کسانی که ستم کردند به دنبال ناز نعمتی که در آن بودند رفتند، و آنان بزهکار بودند . و پروردگار تو{ هرگز} بر آن نبوده است که شهرهایی را که مردمش اصلاح گرند ، به ستم هلاک کند.»
2-4- موجب اتحاد در جامعه می گردد . « همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان { یکدیگر} بودید،پس میان دلهای شما الفت انداخت ، تا به لطف او برادران هم شدید، و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید ... و باید از میان شما ، گروهی { مردمی را } به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگارانند . و چون کسانی مباشید که پس از آنکه دلایل آشکار برایشان آمد، پراکنده شدند و باهم اختلاف پیدا کردند، و برای آنان عذابی سنگین است.
قرار گرفتن آیه امر به معروف و نهی از منکر میان امر به اتحاد و نهی از تفرق و اختلاف ، بیانگر این مطلب است که مراد از خیر همان اتحاد می باشد یعنی درمیان مسلمانان باید جماعتی باشند که همیشه مسلمانان را به وحدت و اتحاد دعوت کنند. و با توجه به آیه بعدی ، مراد از منکر همان تفرقه و پراکندگی است . گویا مجموع این سه آیه می خواهد بگوید که قرآن در میان خیرها حسن تفاهم و وحدت و اتفاق میان مسلمانان را مادر و مبدا همه خیرها می داند و در میان زشتیها و پلیدیها ، آنچه را از همه بدتر می داند اختلاف و تفرقه است ، از این رو با امر به اتحاد و پرهیز از اختلاف که در سایه امر به معروف و نهی از منکر پدیدار می گردد . جامعه بسوی وحدت سوق داده می شود.
3-4- موجب برپایی واقامه شعایر دیگر اجتماعی دین می شود . « و مردان و زنان با ایمان ، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و نماز را برپا می کنند و زکات می رسند و ازخدا وپیامبرش فرمان می برند. آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد ، که خدا توانا و حکیم است »
در این آیه قسمتهای بطور علت و معلول مرتب بر یکدیگر ذکر شده است . لازمه ایمان حقیقی ، علاقه و محبت به سرنوشت یکدیگر است ولازمه این محبت وعلاقه امر به معروف و نهی از منکراست و لازمه امر به معروف و نهی از منکر قیام بندگان به عبادت ، هر قیام به وظیفه کمک و دستگیری از فقراء یعنی زکات که یکی از شعائر دینی که دربعد اجتماعی – اقتصادی مسلمانان مفید و کارآمد است – می باشد.
4-4- موجب اصلاح جامعه می شود .امام حسین (ع) در وصییتنامه معروف خود خطاب به برادرش محمد بن حنیفه به کار خود عنوان « اصلاح » و به خود عنوان « مصلح» داد و این اصلاح را درپرتو امر به معروف و نهی از منکر عملی دید . البته هرچند اصلاح درپرتو امر به معروف و نهی از منکر که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام می باشد ، تحقق می یابد ولی باید توجه داشت که هر امر به معروف و نهی از منکر لزوما مصداق اصلاح اجتماعی نیست، ولی هراصلاح اجتماعی ، مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست.
5-4- امر به معروف و نهی از منکر ،خود نوعی نظارت عمومی بر قدرت که یکی از نهادهای مهم و اساسی اجتماعی تلقی می گردد، می باشد . ازدیدگاه اسلام محدوده امر به معروف و نهی از منکر فراتر از گناهان فردی است بلکه گناهان اجتماعی را نیز که از سوی قدرت حاکمه به جامعه تزریق می شود و منجر به تضعیف ارکان و محو آثار دین و گمراهی مسلمانان می گردد، شامل میشود،این مساله از منظر فقهاء اسلامی به حدی اهمیت دارد که هیچ حد و مرزی برای آن یعنی برخورد با گناهان اجتماعی- وجود ندارد و تا مرز ریخته شدن خون عزیز ترین فرزندان اسلامی باید برآن پای فشرد.
5- رهیافت روانشناسی دین:
با این نگرش می توان بررسی کرد که اولا امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک عمل دینی اجتماعی چه آثاری را بر رفتار و روان افراد یک جامعه در گرایش به کارهای شایسته ، روا ، خوشایند ، پسند و نیک و عدم گرایش به اعمال ناشایست، ناروا،بدآیند، ناپسند و بد می گذارد . و ثانیا می توان با روشهای تجربی در روانشناسی انگیزه های یک فرد مومن را در انجام این فریضه ، جستجو کرد. انگیزه هایی همچون عشق به مکتب ، عشق به مردم عشق به محیط اسلام ، حضور در صحنه و ... در این مدل قابل رهیابی است . بهرروی باید توجه داشت که در این رهیافت هیچگاه از نگاه دینی و با کمک معارف دینی به تاثیر امر به معروف و نهی از منکر دررفتار افراد اجتماعی وهمچنین کشف انگیزه های یک فرد مومن درانجام این فریضه ، پرداخته نمی شود بلکه با استعداد بکارگیری روشهای تجربی درعلم روان شناسی تاثیر و انگیزه ها تبیین می گردند نتایج این رهیافت به اندیشمندان دینی کمک می کند تا تاثیر منفی از مثبت را بازجسته و انگیزه های غلط و نادرست از صحیح ، معقول و موجه آن را روشن سازند و در این راستا مشکلات تئوریکی در عدم تبیین درست ماهیت امر به معروف و نهی از منکر و نکات غفلت شده ، بازیابی می شوند .
6- رهیافت کلامی:
از این رود او خود را موظف می داند که علاوه بر تبیین و تنظیم این سلوک وعمل دینی ، آن را از چالشهایی که توسط منکران دین یا بد فهمان دیندار طرح کرده اند رهانیده و برموجه بودن آن دلیل اقامه کند. شاید بر نگارنده خرده گرفته شده که بحث از امر به معروف و نهی از منکر موخر ازمباحث کلامی است که در باب اثبات خدا ، نبوت ، معاد، شریعت و ... می باشد- و با اثبات آنها دیگر جای چون و چرا وجود ندارد تا به رهیافت کلامی نیازمند باشیم . اما این نکته اولا از سر عدم توجه به قلمرو و علم کلام است ، چرا که دائره علم کلام و تنها اصول اعتقادات نمی باشد بلکه فروع این را نیز شامل است .
چنانکه برخی ازبزرگان بدان تصریح کرده اند ، ثانیا ازدخالت تبیینهای کلامی در تشریح احکام اسلامی غفلت شده است چرا که اگر قلمرو دین ، فطری بودن علاقه بر جمع و اجتماع و نسبی بودن اخلاق را روشن نسازیم ، استنباط ما از فلسفه تشریع امر به معروف و نهی از منکر ، تفسیر " معروف " و"منکر" و قلمرو آن دو تفاوت خواهد بود، جالب آن است که بسیاری از شبهات که یک متکلم موظف به پاسخ یابی وپاسخ دهی به آن می باشد- در این باب اطراف مبانی نظری همین سه امر می گردد. ثالثا گاهی اوقات برای تبیین بهترین حکم شرعی { اهمیت ، ضرورت و جایگاه } می توان مباحث کلامی را به استخدام گرفت. این مساله به دلیل ذهن کنکاشگرجوانان صاحب فکر در دوران معاصر اهمیت مضاعف پیدا کرده است:
1-6- یک مورد گرایش فطری انسان به میل به زندگی جمعی است ، این مساله نقش مهمی در فلسفه تشریع امر به معروف و نهی از منکر دارد . چرا پیکره این فلسفه را سه اصل مهم تشکیل می دهد: الف) گناه مسری بر حال جامعه مضر است ب) ما در قبال جامعه خود مسئولیم ج) تغییر جو گناه زده و منحرف به دست مردم می باشد. این اصول مبتنی بر مبانی نظری خاصی است که باید تبیین و تدلیل شوند. مهم ترین آن عبارتند از :
1-1-6- فطری بودن میل به زندگی جمعی با قرائتهای مختلفی که وجود دارد . که آیا این اصل فطری اول است یا فطری ثانوی ؟
2-1-6- رشد و تحول تکاملی این تمایل در فطرات انسان
3-1-6- توجه اسلام به اجتماع و قالب ریزی احکام اسلامی در قالب اجتماع.
4-1-6- نحوه شرایط فرد و جامعه
5-1-6- هدف اجتماع اسلامی
6-1-6- نقش قوانین اسلامی دراجتماع و نحوه شرایط آن با جامعه
و ...
البته می توان این مبحث را در جامعه شناسی و دینی نیز جاسازی کرد ولی مقصود ما از طرح آن در رهیافت کلامی آن است که یک متکلم و مدافع دین باید به این مساله که جزء مبانی اصول شمارش شده در تشریع امر به معروف و نهی از منکر می باشد، توجه داشته و در تبیین ، تنظیم و رفع شبهات پیرامون آن بکوشد .
2-6- قلمرو معروف و منکر یا به عبارت دیگر قلمرو دین. این موضوع یکی از مهم ترین و کلامی ترین مباحث کلامی است و نقش قابل توجهی در مبحث امر به معروف و نهی از منکر دارد. مطمئنا کسی که دائره دین را تا حد یک تجربه درونی فرو می کاهد با فردی که معتقد است اخلاقیات و شریعت قلمرو و اجتماع را نیز تحت پوشش دارد درباب قلمرو دین یکسان سخن نمی گویند. اگر کسی قائل باشد که دین ناظر به امور دنیوی بشر نیست دیگر معروف و منکر در عرصه سیاست – اقتصاد و حکومت برای وی معنا نخواهد داشت . اگر کسی دین را تنها در اخلاقیات فردی خلاصه کند چگونه نمی توان در مقابل گناه اجتماعی – در صورت پذیرش چنین عنوانی از سوی او – موضع گیری کند؟ دیدگاهی که بر آن است که هدایت دین هدایت قلی است و کمال دین را در آنچه دین برای آن آمده تفسیر می کند.
در باب قلمرو امر به معروف و نهی از منکر یکسان بیندیشند؟! شخصی که معتقد است گفتار و رفتار پیامبر با قوم خود فقط ارزش الگویی دارد و برای آن نیست که همه جا و در همه نسلها طابقا الفعل باالفعل عملی شوند ، بلکه آنها مصادیقی هستند از اصول کلی و ترموم باید مصداق اصول کلی خود را بجوید و بیابد با کسی که نقش ویژه ای برای سنت حضرت رسول (ص) قول و فعل و تقریر- قائل است ، یکسان در باب قلمرو معروف و منکر فتوا می دهند؟!
جالب آن است که این اختلافات در میان دینداران و اندیشمندان دینی است. یعنی در میان کسانی که توحید ، نبوت ، معاد و امامت را قبول دارند ولی حوزه شریعت را محدود می دانند و بالتبع قلمرو معروف و منکر را در این باب باید موضوعات ذیل بررسی و تحلیل شوند تا محدوده معروف و منکر مشخص گردد:
1-2-6- گوهر و صدف دین (معنا، ویژگیها ، کارکردها )
2-2-6- نیاز به دین ( معنا ، قلمرو )
3-2-6- هدف دین ( معنا ، ارکان )
4-2-6 انتظار از دین ( معنا ، روشها ، قلمرو )
5-2-6 کمال و جامعیت دین ( مفهوم ، قلمرو )
6-2-6 دین و دنیا ( معنا ، نسبت )
3-6- معنای معروف و منکر. این موضوع که نقش قابل توجهی با موضوع سابق دارد یکی از مباحث مهم کلامی در باب امر به معروف و نهی از منکر می باشد. بسته به تفسیر و تحلیلی که از ماهیت معروف و منکر داده می شود، حوزه آن تنگ و فراخ می گردد. عموما گفته می شود: « معروف » یعنی عمل خیر و نیک و « منکر » یعنی عمل زشت و ناپسند اما سخن آن است که ما چگونه خیر و نیک و زشت و نازیبا را بفهمیم و اصلا مراد از این خیر و شر اخلاقی نیست؟
آیا مقصود همان حسن و قبح عقلی است ؟ یا فطری بودن معرفت حسن و قبح می باشد؟ آیا این دو قابل جمع اند؟ از طرفی دین نقشی در تعریف این دو دارد یا خیر، همان اصل عقلی و فطری را امضاء می کند؟ به عبارت دیگر ریشه این خیر و شر کجاست؟ آیا در فطرت است ، آیا در دین است ، آیا در عقل است؟ آیا در وجدان فرد یا اجماع جمع یا قاون طبیعی و یا شهود عقلانی است؟ در این میان نقش ارزشهایی که در یک جامعه برگرفته از سازمان یا فراتر فرهنگ ملی – بومی – منطقه ای است. در تفسیر معروف و منکر چه مقدار می باشد؟ به عبارت دیگردر یک جامعه ای به اقتضاء دیدگاه فرهنگی خاص که منشاء منطقه ای دارد ، می توان معروف و منکر را تفسیر کرد؟ آیا اصلا معروف و منکری که در شریعت آمده است این حوزه را نیز دربر می گیرد یا خیر؟ در صورت تعارض ارزشهای خوده فرهنگها چه باید کرد؟ و دهها پوشش دیگر که نقش بسزایی در فهم و تفسیر معروف و منکر دارند که نیازمند به پاسخ جدی هستند . در این میان موضوعات ذیل برای روشن شدن مفهوم و منکر از اهمیت بسزایی برخوردارند.
1-3-6 نسبت دین و اخلاق ( مفهوم ، مرزها ، غایب شناسی )
2-3-6 بنیانهای اخلق (عقل ، فطرت ، وحی ) {منفصله حقیقتیه اند، یا مانقد اجمع یا مانته الخلو}
3-3-6 نسبیت اخلاقی ( مفهوم ، مبانی ، لوازمات )
4-3-6 ثبات اخلاقی در جهان متغیر ( مفهوم ، مبانی ، لوازمات )
5-3-6 اخلاق و آداب و رفتار سازمانی ( مفهوم ، محدوده ، نسبیت )
و...
نکته حائز اهمیت در سد ساحت رهیافت کلامی یعنی – فطری بودن تمایل بر زندگی جمعی ، قلمرو امر به معروف و نهی از منکر و تفسیر معروف و منکر – آن است که مرجع تفسیر این سد ساحت چیست و کیست؟ چرا که برخی از نوائد یشان دینی معتقدند که سیستم تفکر دینی اسلام یک سیستم باز است برخلاف مسیحیت کاتولیکی یعنی در مسیحیت کاتولیکی ساختار و سیستم دین مسیحی سه ضلع دارد : خداوند ، انسان و کلیسا ، این سه ضلع یک مثلث کامل حکایتگو یک سیستم بسته است . در این سیستم کلیسا که مفسر رسمی و غیر قبل تخلف پیام خداوند است ، در خود ساختار دین پیش بینی شده است. به عبارت دیگر از نظر مسیحیت وقتی خداوند در تاریخ حلول می کند و متجد می شود و پیام می رساند ، این پیام یک حافظه رسمی و عینی در بستر تاریخ دارد و آن کلیسا است که باید این پیام را حفظ و بیان کند . در این صورت دگماهای مسیحیت به وجود می آید، که کسی حق تخلف از آنها را ندارد. اما در اسلام ضلع سوم پیش بینی نشده است و خود مردم مخاطب پیام و تفسیر کنندگان پیام هستند. این تفسیر کنندگان از یک طرف اصل تصوف اند، طرف دیگر فیلسوف اند، طرف دیگر فقها ء اند، طرف دیگر متکلمان اند و همینطور... نگارنده قبول دارد که « دگما » در مسیحست با « فتوا » در اسلام در جهات عیده ای متمایز و متباین اند. ولی باید در تفسیر ، تنظیم و تبیین آراء اسلامی در مساله معروف و منکر مرجعی مشخص وجود داشته باشد که آمرین و ناصحین را از تردید در پروژه ای مستقل بصورت جدی پی گیری شود.
7- رهیافت قرآنی و روانی
8- رهیافت سیره ای
9- رهیافت فقهی:
1-9- سیر فقهی این موضوع از زمانهایی پیش تاکنون ( تحول ، تکامل ، نقاط تمایز و اشتراک ، علل و دلایل )
2-9- از دیدگاه یکی از فقهاء ( ماهیت ، ارکان ، شرایط ، مراتب )
3-9- فقیهان یک دوره حال یک سده یا دوره حاکمیت یک حکومت مثل دوران صفویه ( دیدگاهها ، نقاط تمایز و اشتراک علل و دلایل )
به نظر می رسد در این رویکرد ، نکاتی وجود دارد که باید بصورت شفاف تر برای دینداران تبیین شوند. ما مهم ترین آنها را با توجه به دیدگاه حضرت امام رضوان- تعالی علیه – که این سال و این اجلاس ترین با نام و یاد اوست . خاطرنشان می سازیم:
حضرت امام رضوان – تعالی علیه – امر به معروف و نهی از منکر را بسته به واجب ،مستحب و مکروه بودن متعلق آن واجب ، مستحب و مکروه تقسیم کرده اند .
علاوه بر آنکه بر وجوب شرعی ، وجوب عقلی و بر جهت شرعی قبح عقلی را نیز افزوده اند. در آخر هم به عنوان یادآوری فرموده اند که در واجب بودن نهی از منکر فوق نمی کند که " منکر " گناه کبیره باشد یا گناه صغیره.
در اینجا باید محورهای ذیل برای مخاطبان و آمران و ناهیان تبیین شود:
1- مصادیق واجب ، حرام و مکروه در این زمان ( خصوصا موارد مشتبه و مصادیق مستحدثه )
2- حسن عقلی و قبح عقلی ( ماهیت ، ارکان و قلمرو )
3- حدمیان گناه کبیره و گناه صغیره ( تعاریف ، تمایز و مصادیق )
دراین قسمت چند موضوع حائز اهمیت و نیازمند به بازبینی و بازخوانی دوباره است ، علی الخصوص که فراگیری این شرایط واجب می باشد.
اولین شرط امر به معروف و نهی از منکر شناخت معروف و منکر است و این شناخت هم طبق دیدگاه حضرت امام (ره) شرط وجوب است نه شرط واجب . واضح است که تحصیل شرط وجوب لازم نیست برخلاف شرط واجب که تحصیل آن لازم است . مکلف باید وضو را که شرط واجب است ، تحصیل کند ولی لزومی ندارد استطاعت را که شرط وجوب حج است . تحصیل کند . بنابراین باید اولا این مساله را جا انداخت که بر کسی که امر به معروف و نهی از منکر را نمی شناسد واجب نیست که دست به اقدام بزند . ثانیا علم پیدا کردن بر معروف و منکر هم واجب نیست .
ثالثا اندیشمندان دینی باید موارد اختلاف دیدگاه فقهاء را در معروف و منکر شناسایی کرده و با تبیین نقاط اختلاف و اشتراک ، مرجع حل تعارض فتاوا را روشن سازند . رابعا با توجه به تحولات و تغییراتی که طبیعی گذر زمان است و با عنایت بر دیدگاه حضرت امام در تلقی نوین از اجتهاد را با استنباط از منابع دینی و به روش فقه سنتی، عنصر زمان و مکان در شناسایی مصادیق معروف و منکر – اگر مدعی نشویم در کشف مفاهیم متکاملتر معروف و منکر – نقش بسزایی داشته و به نظر می رسد بری این تشخیص علاوه بر منابع دینی و سیره حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) . علومی همچون روانشناسی ، جامه شناسی ، فرهنگ شناسی ، سیاست و بعضا مباحث اقتصادی، دخالت چشمگیری در فهم مفاهیم و مصادیق معروف و منکر دارند . به آن نمونه از تاریخ صدر اسلام توجه فرمایید تا نقش زمان و تحولات آن را در معروف و منکر دریابید :
« حماد بن عثمان می گوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدم، مردی بعد از حضور امام گفت : آقا ! شما فرمودید حضرت علی(ع) در زمان خودشان لباس خشن می پوشیدند لباسی به قیمت چهار درهم ، اما شما لباسهای خوب می پوشید . امام صادق (ع) فرمودند : علی بن ابی طالب در زمانی می زیست که شایستگی داشت چنین لباسی بپوشد. ( یعنی ایشان در راس حکومت قرار گرفته بودند و مردم هم در وضعیت معیشتی مناسبی نبودند) اگر امام علی (ع) لباس مرا می پوشید ، شهرت پیدا می کرد وانگشت نما می شد . لباس هر زمان، لباس اهل آن زمان است . در این زمان انسانها وضع معیشتیشان بهتر است و من هم در راس حکومت اسلامی نیستم. اما امام زمان (ع) وقتی تشریف بیاورند. باز همانند امیر المومنین (ع) رفتار خواهند کرد.»
یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر آن است که انسان احتمال اثر بدهد این شرط وقتی اهمیت بیشتر می یابد که با اعمال عبادی دیگر سنجیده شود. هیچگاه به ما گفته نشده است که اگر احتمال اثر معنوی در روحت می دهی نماز بخوان یا روزه بگیر ولی عمل به امر به معروف و نهی از منکر متوقف است بر احتمال اثر. این جاسازی تدبیر و مال اندیشی در این عمل عبادی بدلیل آن است که نتیجه این عمل یک اثر وضعی بر جامعه می گذارد و اگر این اثر وضعی منفی باشد هدف و غایب این عمل عبادی محقق نگشته، بلکه نتیجه معکوس می دهد. چنانکه عملکرد خوارج علاوه برآنکه باعث گریز افراد زیادی از اسلام شد موجب انقراض خود آن فرقه نیز گردید. چرا که در فقه خوارج امر به معروف و نهی از منکر یک تعبد محض است یعنی انسان حق ندارد حساب و منطق را در آن وارد کند. او باید کورکورانه و چشم بسته امر به معروف و نهی از منکر کند ولو یقین داشته باشد که در این عمل به نتیجه مطلوب نمی رسد بهرحال در این فریضه عبادی با توجه به این شرط ، باید، تدبیر و فکر و منطق به کار برده شود. در این باب موضوعات ذیل باید بررسی و تبیین شوند:
1-2- مفهوم تاثیر و احتمال ( فردی و اجتماعی )
2-2- تشخیص بر احتمال تاثیر ( ملاکها ، قلمرو )
3-2- مرجع تشخیص ، احتمال تاثیر ( فردی و اجتمای )
4-2- مرجع حل تعارضها در فهم و مصداق احتمال تاثیر ( ستاد امر به معروف ، وزارت کشور ، نهاد رهبری ، نیروی انتظامی ، وزارت اطلاعات ، وزارت آموزش عالی ، مراجع )
بر سر کاری که در آئی نخست رخنه بیرو شدنش کن درست
تا نکنی جای قدم استوار پای مند در طلب هیچ کار
حضرت امام ره در ذیل مسائل شرط چهارم امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند: اگر بدعتی در اسلام واقع شد و سکوت علماء و اندیشمندان دین در مقابل این بدعت ، موجب هتک اسلام و تضعیف عقاید مسلمانان شود نهی از آن – بعنوان یک منکر- به هر وسیله ممکن واجب می باشد.
حال چه این معنی از منکر در ریشه کن شدن این فساد – بدعت – موثر باشد ، چه نباشد....
پدیده بدعت با سد رهیافت قابل مطالعه است : رهیافت حقوقی ، کلامی و جامعه شناختی . صرف نظر از رهیافت جامعه شناختی . در رهیافت حقوقی بدعت به صورت یک عمل نگاه می شود که باید برای آن احکامی صادر شود ( مانند همین مسئله فوق ) . در رهیافت کلامی ، جنبه های اعتقادی بدعت مورد بررسی قرار می گیرد. اینکه بدعت با چه نوع اعتقادی درگیر است ، چه مبانی ای دارد ، چه چیزی بدعت اعتقادی است چه چیزی بدعت اعتقادی نیست ، انواع بدعت و... به دلیل تجربه تلخ و اندوه بار این مسئله در تاریخ که آن را به عنوان وسیله ای برای تفکیر و تفسیق اندیشمندان و نو آوران دینی به کار می گرفته اند . و اکنون نیز به کار می گیرند. باید این پدیده به دقت شناسایی و حد و حدود آن مشخص گردد تا به عنوان حربه ای منفی برای آزاد اندیشی تلقی نگردد. در این راستا ، تبیین مسائل و موضوعات ذیل بسیار حائز اهمیت است:
1-3- چیستی بدعت ( آیا هر نوآوری بدعت است و هر بدعتی نو آوری )
2-3- حوزه معنایی بدعت ( عبادت ، معاملات ، اعتقادات )
3-3- نسبت سنت و بدعت ( نقاط اشتراک ، نقاط تمایز)
4-3- بدعت و قلمرو دین ( مبانی و نسبت )
5-3- بدعت و انتظار از دین ( مبانی و نسبت )
6-3- بدعت مشروع و غیر مشروع ( تعریف ، قلمرو )
7-3- بدعت و تحول فهم دینی ( نسبت و مبانی و تعاریف )
8-3- بدعت و تجدد ( تعریف و نسبت )
9-3- مرجع تعیین بدعت ( مراجع عظام ، ولی فقیه ، نهادهای دینی )
و ...
تذکر : شرایط کمال امر به معروف و نهی از منکر ، هرچند عدالت و عامل بودن در امر به معروف و نهی از منکر شرط نشده است. ولی گفته شده است که: شرط کمال این امر واجب آن است که فرد آمر یا ناهی خود به آنچه می گوید ، عمل کند خصوصا اگر این فرد از علماء دین باشد. در این باب هرچند تا کنون مطالبی گفته شده است ولی با توجه به اهمیت آن تکرار و گسترش آن امری ضروری و بایسته است. چرا که تاثیر این گونه امر به معروف و نهی از منکر عمیق تر و ماندگارتر ، می باشد. صاحب جواهر ، قدس الله نفسه الزکیه پس از نقل کلام شیخ طوسی در این باب می فرماید: از بزرگترین امر به معروف و نهی از منکر و بالاترین و پایدارترین و موثرترین آنها خصوصا نسبت به رهبران دینی این است که عملا کار نیک بپوشد و در کارهای خیر چه واجب و چه مستحب عملا پیش قدم باشد جامه زشت کاری را از اندام خود دور کند ، نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل کند و اخلاق زشت را از خود دور کند.
در این موضوع هم چند مسئله حائز اهمیت ، دقت و نیازمند به بازبینی مجدد وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره می شود:
1- تغافل ، امر به معروف و نهی از منکر دارای مراحلی است که هر کدام آنها نیز برای خود مراتبی دارند . مرحله اول که گاهی از آن به مرتبه قلب و گاهی به امر به معروف و نهی از منکر بدون زبان تعبیر می شود ، خود دارای مراتبی است که باید در عمل به این فریضه عبادی – اجتماعی مرتبه به مرتبه اجرا شود و بدون نتبجه گیری از مرتبه اول نمی توان به مرتبه دوم دست زد و اقدام کرد. مرتبه اول از مرحله قلب، غمض عین یا تغافل است. تغافل ، یعنی اینکه انسان چیزی را بداند و از آن آگاه باشد ولی با اراده و عمد، خود را غافل نشان دهد و به صورتی وانمود کند که از آن عمل نا آگاه و بی اطلاع است .
این عمل اگر بجا و در مورد صحیح انجام پذیرد از نظر اخلاقی بسیار پسندیده و ممدوح است و درباره ای از موارد می تواند نمرات عالی و نتایج مهم ببار آورد . در زمینه برخی از انحراف های قانونی و اخلاقی لازم است آگاهیهای خود را به رو نیاوریم و خویشتن را غافل نشان دهیم تا پرده حیاء گناهکار پاره نشود و در عمل ناروای خود جدی و جسور نگردد. به عبارت دیگر این اصل و این مرتبه می گوید : در امور زندگی و آمیزشهای اجتماعی نباید کور باشیم ولی در بعضی از مواقع باید چشمهای خود را ببندیم.
در مورد این مساله روایات متعدد و فراوان و اعجاب انگیز وجود دارد که ذهن را مدهوش و قلب را متول خود می سازد . و این خود گواه صادقی است که این مساله جایگاه اساسی و رفیعی در مبارزه با مفاسد اخلاقی و اجتماعی دارد که متاسفانه از آن غفلت شده است . حضرت رسول (ص) خود یکی از نمونه های بزرگی هستند که به این مساله اهمیت داده و به آن عمل می کردند . منافقان درغیاب حضرت رسول (ص) زیاد بد گویی می کردند و با سخنان ناروای خود آن حضرت را بسیار آزار می دادند، پیامبر گرامی (ص) از زشت گوییهای آنان نیک آگاه بودند ولی تغافل کردند و به روی خود نمی آوردند. گاهی به منافقان خبر می رسید که بدگوئیها و سخنان زشت شما به نبی اکرم (ص) رسیده است ، آنها برای آنکه چاره جویی کنند و خویشتن را از شک مصون دارند حضور پیامبر مشرف می گشتند و گفته های خود را نفی می کردند ، حضرت با اینکه می دانستند آنها دروغ می گویند ولی ظاهرا سخنانشان را می پذیرفتند ، بعد هنگامی که منافقان دور هم جمع می شدند ، می گفتند « هواذن » یعنی حضرت رسول (ص) سر تا پا گوش است هرچه ما می گوییم می پذیرد ، در حالیکه ما دروغ می گوییم ، آیه ذیل در همین رابطه نازل شد ، خداوند می فرماید : « از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند او زود باور است . » بگو : « گوش خوبی برای شما است ، به خدا ایمان دارد و سخن مومنان را باور می کند و برای کسانی از شما که ایمان آورده اند رحمتی است . کسانی که پیامبر خدا را آزار می رسانند عذابی پردرد { در پیش} خواهند داشت.»
به هر حال ما بخواهیم یا نخواهیم حیات زندگی دنیوی از انواع بلایا و آفات اجتماعی احاطه کرده است ، افرادی که روحشان ضعیف و ظرفیتشان کم می باشد وقتی با حادثه ای مصیبت بار- از لحاظ اجتماعی و فردی – برخورد می نمایند . سخت متالم و بی تاب می شوند ولی اشخاص قوی با ظرفیت هنگامی که گرفتارپیش آمدی ناگوار از لحاظ اجتماعی – می شدند، عاقلانه می اندیشند، اگر بتوانند آن را رفع می کنند و اگر نتوانند حتی المقدور آن را نادیده می انگارند .
چرا که اگر چنین نکنند زندگی را بر خود سخت و ناگوار ساخته اند.
در این باب موضوعات ذیل قابل بررسی و پژوهش است :
1-1- چیستی تغافل ( ماهیت و ارکان )
3-1- تغافل در تغافل عرفانی ( مفهوم – قلمرو – نقاط تمایز و اشتراک )
4-1- تغافل و برد باری ( نسبت و مفهوم)
5-1- تغافل و شامح ( مفهوم به نسبت ، نقاط تمایز )
6-1- تغافل و تربیت ( نقش تغافل در تربیت )
7-1- تغافل در روایات و آیات ( تعریف و مصادیق )
8-1- تغافل در سیره حضرت رسول (ص) ، ائمه هدی و اندیشمندان دینی ( الگو و رهنمود )
9-1- قلمرو و تغافل ( عبادات ، معاملات ، اعتقادات )
2- موعظه . مرحله دوم از مراحل سه گانه امر به معروف و نهی از منکر ،مرحله زبان است ، این مرحله که پس از ناامیدی از مرحله قلب قابل اجرا است . خود داری مراتبی است که با نادیده انگاشتن هر مرتبه نمی توان و جایز نیست که به مرتبه بعدی دست زد و اقدام کرد. موعظه کردن با نرمی ملایمت ،امروزی معمولی و امروز نهی مقرون با تهدید . نگارنده از دو مرتبه اخیر صرف نظر کرده و نکاتی را نسبت به مرتبه اول یعنی موعظه خاطر نشان می سازد که قابل بررسی و پژوهش می باشد:
1-2- چیستی موعظه
3-2- شرایط موعظه ( زمان شناسی ، مکان شناسی ، تلطف ، سعه صدر ، منطقی بودن )
4-2- موعظه و نقد ( تعریف ،نسبت )
5-2- موعظه و مدارا ( تعریف ، نسبت )
6-2- موعظه و خشونت گفتاری ( تعریف ، نسبت ، نقاط تمایز )
7-2- موعظه ، تبشیر ، تنذیر ، تنفیر ( تعاریف ، نسبت ها )
8-2- روش موعظه ( چیستی و ارکان )
9-2- ابزار موعظه در عصر حاضر ( منیر ، نشریات ، وسایل ارتباط جمعی و ... )
10-2- محتوای موعظه ( برهانی ، جدلی ، خطابی )
11-2- وعظ در آیات و روایات ( روش شناسی ، شرایط شناسی ، ابزار شناسی ، محتوا شناسی )
12-2- موعظه در سیره حضرت رسول (ص) ، ائمه اطهار(ع) اندیشمندان دینی ( الگو و رهنمود )
3- برخورد فیزیکی ، سومین مرحله از مراحل سه گانه امر به معروف و نهی از منکر ، مرحله عمل و برخورد فیزیکی می باشد که خود دارای مراتبی است از جمله جدائی انداختن میان شخص و عمل ناروا ، ضرر زدن مالی و جانی ، این مرحله به جهت ظرافت و دقت خاصی که می طلبد ، باید با اذن فقیه جامع الشرائط و در زمان استقرار حکومت دینی با اجازه ولی فقیه و بازوان اجرایی وی صورت پذیرد. در این مرحله مهمترین مساله آن است که نخست مشخص گردد که چه نهادهایی متکلف این برخورد فیزیکی می باشند و ثانیا برای عدم تداخل وظایف هر یک از این نهادها و اساس، چارچوب قانون مشخص گردد. چرا که ما پس از پیروزی انقلاب با نهادهایی مواجه هستیم که از نظر بودجه و سازمان به دولت ( به معنای state ) تعلق دارند اما کارکرد عمدتا دینی دارند . مثل سازمان تبلیغات اسلامی ، ستاد اقامه نماز ، مجلس خبرگان ، امام جمعه ، ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر و....
البته برخی معتقدند که نهادهای فوق را باید نهادهای بینا بینی است یعنی نهادهایی که هم دینی و هم دولتی اند. نگارنده فعلا به این مسئله که آیا درست است یا خیر نمی پردازد. اما آنچه که بصورت یک واقعیت در جامعه قابل لمس است این مسئله می باشد که بسیاری از نهادها – دولتی و دینی – وجود دارند که به نحوی در باب امر به معروف و نهی از منکر مدعی و دخیل اند – این مسئله تنها به برخورد فیزیکی اختصاص ندارد بلکه در دو مرحله دیگر یعنی – مرحله قلب و مرحله زبان – نیز قابل مشاهده تر و عامه تر است. مانند بسیج ، ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر ، وزارت کشور ، وزارت اطلاعات ، نیروی انتظامی و هیئتهای مذهبی ، باید برای مشخص کردن منشاء جایگاه کارکردها و کارکردهای غالب هر یک از این نهادها ، تعیین نقاط اصطکاک ، همپوشانی ، تماس و نسبت آنها با یکدیگر ( مشروعیت ، اقتدار ، نفوذ ) و روشن سازی بحران ها و مشکلات آنها تحقیقی جامع صورت پذیرفته و نحوه دخالت و حد و حدود آن در باب امر به معروف و نهی از منکر خصوصا در باب برخورد فیزیکی مشخص گشته و بصورت قانون در آمده و این قانون یا قوانین در جامعه نهادینه شود تا شاهد بحرانهای جبران نا پذیر آن –همچون ماجرای تلخ کوی دانشگاه – در جامعه نباشیم- چنین باد.
10- رهیافت حقوقی . در زبان فارسی کلمه حقوق دارای تعاریف و معانی گوناگون می باشد . اما آنچه مد نظر ما است « حقوق » مجموعه قواعد و مقررات اسلام لازم الاجرایی است که بر روابط افراد یک جامعه حاکم است » آنجا که حقوق از روابط افراد صحبت می کند حقوق فردی یا خصوصی نامیده می شود و آنجا که صحبت از روابط اجتماعی و روابط افراد با دولت به میان می آید حقوق عمومی نامیده می شود . حقوق اساسی به عنوان شاخه اصلی حقوق عمومی یک سلسله اصول و قواعدی است که اساس تشکیلات عالمیه مملکتی مبتنی بر آن می باشد و از روابط بنیادین میان مردم و حکومت بحث می کند . بنابراین ، امر به معروف و نهی از منکر در این رهیافت به عنوان فریضه ای که خود برای احیاء اصلاح و تداوم و گسترش حقوق انسانی تشریع شده است با حقوق اساسی و عمومی که در حکومت دینی در قالب قانون اساسی مطرح گشته است . نسبت سنجی و نحوه شرایط این امر با حقوق کلی واساسی شهروندان جامعه تبیین می گردد. علاوه بر آنکه می توان به مفاد امر به معروف و نهی از منکر با توجه به این اصول نگاه کرد. بهر صورت در جامعه ای که ما مدعی هستیم دین بر آن حاکم می باشد و قانون اساسی آن که منشور حقوق دینی و ملی آن به شمار می رود و مهلم از آیات و روایات و سیره حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) اجرای و بیانگر روح و جوهره کشور می باشد، امر به معروف و نهی از منکر آن جامعه نیز باید با قانون اساسی و حقوق مطروحه در آن همخوان باشد ، از این رو بازخوانی و قرائت دوباره امر به معروف و نهی از منکر با توجه به حقوق اساسی و اجتماعی شهروندان امری ضروری و پر اهمیت می باشد.
اصلهایی که باید در قرائت جدید امر به معروف و نهی از منکر در رهیافت حقوقی مورد توجه قرار گیرند
عبارتند از :
حقوق ملت : ( فصل سوم قانون اساسی )
اصل 20 - همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی ،سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.
اصل 40- هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.
حقوق اجتماعی ( حقوقی است که افراد یک جامعه در روابط با موسسات عمومی و رسمی اداره یک کشور از آن برخوردار و به طور کلی حقوق سیاسی ، اداری و مدنی ، فرهنگی و اقتصادی و قضایی را در بر می گیرد. )
بند 7 از اصل 3 – تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.
بند 8 از اصل 3- مشارکت عامه مردم در نعیین سرنوشت سیاسی،اجتماعی و فرهنگی خویش.
بند 14 از اصل 3- تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عمومی در برابر قانون.
اصل 23- تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد .
اصل 24- نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه محل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفضیل آن را قانون معین می کند.
اصل 25- بازرسی و نرساندن نامه ها ، ضبط و فاش کردن مکالمات ، تلفنی ،افشای مخابره تلگرافی و تلکس ، سانسور ،عدم مخابره و نرساندن آنها ،استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.
اصل 26 – احزاب ، جمعیتها ،انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند مشروط به این که اصول استقلال ، آزادی وحدت ملی ، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
اصل 27- تشکیل اجتماعات و راهپیماییها ، بدون حمل سلاح ، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلامی نباشد آزاد است .
اصل 33- هیچ کس را نمی توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه ای ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت : مگر در مواردی که قانون مقرر می دارد.
اصل 22 – حیثیت ، جان ، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون دست مرگ در مواردی که قانون تجویز می کند.
اصل 32- هیچ کس را نمی توان دستگیر کرد مگربه حکم و ترتیبی که قانون معین می کند. در صورت بازداشت ، موضوع اتهام با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد . مختلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود .
اصل 34- دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کسی می تواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچ کس را نمی توان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.
اصل 35- در همه دادگاهها طرفین دعوی ، حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.
اصل 36- حکم مجازات و اجراء آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانونی می باشد.
اصل 37- اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
اصل¬38- هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است ، اجبار شخص به شهادت ،
اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار سوگندی فاقد ارزش و اعتبارات . متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.
اصل 39- هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون، دستگیر ،بازداشت ، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.
به نظر می رسد توجه به حقوق بشر جهانی ( Universa1Human Rights (
در قرائت امر به معروف و نهی از منکر لازم نباشد . چرا که اولا ما شهروند و تبعه نظام حقوق ملی داریم نه جهان وند و عضو جامعه کل بشری یا انسان سیاره ای ثانیا نظام حقوق داخلی با دین ، عرف ،آداب و هویت ملی پیوندی تنگاتنگ دارد چنانکه قانون اساسی ما با همین نگرش ، تدوین و سامان دهی شده است . بنابراین حقوق شهروندی با نظام حقوق واحد بیش ازحقوق بشر جهانی پیوند دارد . در نظام حقوق اساسی ما ، حکومت صریحاً دینی و مذهبی ( اصل اول و دوم قانون اساسی ) تعیین شده است و از این رو حقوق شهروند فقط در محدوده فقه اسلامی قابل قبول است . بله اگر حقوق بشر اسلامی که تمام فوق و مذاهب اسلامی را در بر بگیرد – ایجاد شود ، می توان نسبت امر به معروف و نهی از منکر با آن ارزیابی و بررسی کرد.
با توجه به حقوق پیش گفته در اصول قانون اساسی ، در رهیافت حقوقی امر به معروف و نهی از منکر موضوعات ذیل قابل پژوهش می باشد.
1-10- امر به معروف و نهی از منکر و حقوق مساوی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
2-10- امر به معروف و نهی از منکر و حمایت قانونی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
3-10- امر به معروف و نهی از منکر و منافع عمومی ( تعاریف ،قلمرو ، نسبت )
4-10- امر به معروف و نهی از منکر و آزادی سیاسی و اجتماعی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
5-10- امر به معروف و نهی از منکر و مشارکت عمومی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
6-10- امر به معروف و نهی از منکر و تفتیش عقاید ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
7-10- امر به معروف و نهی از منکر و بازرسی و تجسس ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
8-10- امر به معروف و نهی از منکر و تشکلها ،احزاب ، جمعیتها ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
9-10- امر به معروف و نهی از منکر و امنیت ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
10-10- امر به معروف و نهی از منکر محاکمه و مجازات ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
11-10- امر به معروف و نهی از منکر و اصل برائت ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
12-10- امر به معروف و نهی از منکر و هتک حرمت و حیثیت ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
چند نکته
1- در تبیین ، توجیه و تدلیل این فریضه عبادی- اجتماعی لازم است که به ابعاد دیگر دین اسلام نیز توجه شود و به عبارت دیگر به گونه ذره ای به این موضوع نگریسته نشود بلکه آن را با توجه به هندسه معرفتی اسلام ارزیابی کرد ، برخی از این ابعاد که به فهم کامل و نوینی از این مساله می انجامد عبارتند از:
1-1- پیروی از برهان ، استدلال ، تعقل ، تفکر و اندیشیدن.
2-1- پذیرش تفاوت و گوناگونی سلیقه ها ، دیدگاهها ، نظر گاه به مثابه یک امر طبیعی.
3-1- برداشتن محدودیتهای مادی و زنجیرهای روحی.
4-1- رافت ، رحمت و مهربانی در مقام دعوت ، تبلیغ و تبیین.
5-1- ارزش نهادن بر تضارب آراء و اندیشه ها.
6-1- پذیرش بهترین ، منطقی ترین و مستحکم ترین اندیشه.
7-1- واسطه قرار دادن صبر و تحمل برای به حداقل رساندن تصادم.
8-1- پیروی از حق در همه مباحث.
9-1- نهی از مورد برخورد.
2- باید توجه داشت که روح دین اسلام بر سماجت بنا شده است همانکه حضرت رسول (ص) فرمودند ولکن بعثنی بالحنیقیه السمی خدا مرا مبعوث کرده است بر شریعت و دینی که با گذشت است . و در برخی روایات سهولت نیز به آن اضافه شده است که آسان گیری شریعت را نیز می رساند . احکام امر به معروف و نهی از منکر با این روح باید تبیین و تشریع شود . به نظر می رسد فراگیری معروف و منکر به عنوان شرط وجوب نه واجب ، مرحله و مرتبه بندی امر به معروف و نهی از منکر، اصل تغافل ، احتمال تاثیر ، موعظه و واگذاری برخورد فیزیکی به حاکمان دینی بیانگر گوشه هایی از گذشت و آسان گیری این فریضه عبادی و اجتماعی است که باید بر جان و روح آن حاکم باشد.
3- آیا در اعمال و دعوت و انجام فرایض دینی روح تبشیر باید حاکم باشد یا روح تنفیر؟ آیا رافت و رحمت باید حاکم باشد یا نامهربانی و خشونت ؟! نگارنده نیک آگاه است که هر چیز بجای خویش نیکو است ولی پوشش اساسی آن است که آیات قرآن و سیره حضرت رسول (ص) رافت رحمت را اساس می داند؟ یا تنفیر و تنذیر را هم طراز با تبشیر مقدم بر تنذیر است و روح رافت و رحمت در تبلیغ دین – که امر به معروف و نهی از منکر تجلی آن است – اساس واصل است و خشونت و نامهربانی فرع و در مرتبه آخر . یکی از علل گسترش اسلام ، به حاکمیت روح رافت، تلطف و مهربانی شمارش شده که متاسفانه مهجور و مغفول مانده است. امر به معروف و نهی از منکر باید با چنین نگرش و حاکمیت مهربانی و رحمت تبیین و در جامعه عملی شود ، این مساله باید به عنوان یک اصل در جامعه و خصوصا در اذهان عاملان و ناصحان نهادینه شود . به این فراز از سخنان حضرت امام (ره) – که این اجلاس به عنوان یادمانی از یکصدمین سال تولد آن معمار کبیر برپا گردیده است. توجه کرده و نیک بیندیشیم که ایشان چه نصایح اخلاقی به آمران و ناهیان می کنند:
1-3- همچون پزشک معالج دلسوز و پدری مهربان باشید که تنها به مصلحت مرتکب عمل می اندیشد.
2-3- سزاوار است که امر به معروف و نهی از منکر از روی لطف ، مهربانی و رحمت به فرد یا عموم مردم باشد.
3-3- در امر به معروف و نهی از منکر نیتتان و مقصودتان تنها خدا و رضایت او باشد.
4-3- عمل خود را در انجام این فریضه از هواهای نفسانی و اظهار برتری جویی خالص سازید.
5-3- هیچگاه خود را منزه ندانید و خود را برتر و بهتر از مرتکب عمل ناپسند نپندارید چه بسا مرتکب گناه و لو گناه کبیره دارای صفات پسندیده ای باشد که مرضی و محبوب خداوند است ولی آمر و ناهی بر عکس او بوده و این امر بر او پوشیده باشد.
با پوزش از اطاله کلام حسن ختام نوشتار خود را افرازی از کلام دیندارند و دردمندان استاد فرزانه شهید مرتضی مطهری قرار داده و آن را به تمام پژوهشگران و ناصحان امر به معروف و نهی از منکر تقدیم می کنم : « در اخبار وارد شده که امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله و سه مقام دارد: مرحله قلب، مرحله زبان و مرحله ید و عمل ، ما معمولا از مرحله قلب بجای آنکه اخلاص ، حسن نیت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درک کنیم، جوش و خروش و عصبانیتهای بیجا می فهمیم، و از مرحله زبان به جای آنکه بیانهای روشن کنده و منطقی بفهمیم که قرآن می فرماید ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه، موعظه ها و پندهای تحکیم آمیز می فهمیم ، و از مرحله ید و عمل هم بجای آنکه تبلیغ عملی و حسن عملی و همچنین تدابیرعملی بفهمیم ، تنها این مطلب را فهمیده ایم که باید اعمال زور کرد.
منبع: www.kh-setadehya.ir
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}