نویسنده: نعمت الله فاضلی




 

داستان کتاب در دوره مدرن ایران را باید در دو مرحله توصیف و تحلیل کرد: مرحله نخست از آغاز دوره ناصرالدین شاه و به خصوص اصلاحات میرزا تقی خان امیرکبیر و تأسیس دارالفنون شروع می‌شود؛ مرحله دوم از آغاز قرن چهاردهم هجری و به طور مشخص از زمان پهلوی اول به بعد آغاز می‌شود. دوران بعد از انقلاب اسلامی را به دلیل تحولات چشمگیر تولید کتاب در ایران، من به عنوان مرحله تازه‌ای از کتاب در ایران از دوره‌های قبل متمایز می‌سازم. در این سه دهه، علاوه بر رشد چشمگیر تولید کتاب، فناوری‌های جدید مانند رایانه و اینترنت و گسترش رسانه‌های تصویری و مطبوعات نیز وجود داشته‌اند. این فناوری‌ها نیز بر سرنوشت کتاب در ایران تأثیرگذار بوده‌اند. از این رو، می‌توان دوره بعد از انقلاب اسلامی را دوره مابعد مدرن نیز نامید. در اینجا ابتدا به بررسی دو مرحله دوران مدرن می‌پردازم و سپس مرحله مابعد مدرن را توضیح می‌دهم.

کتاب و دوران آغازین مدرنیته در ایران

آبراهامیان کتاب تاریخ ایران مدرن را با عرضه گزارشی خواندنی از وضعیت ایران در سال 1285 و مقایسه آن در سال 1385 یعنی صد سال بعد شروع می‌کند. (1389: 15-25) وی در این گزارش، تحولات همه جانبه را در ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نشان داده است، برای مثال می‌نویسد:
"جمعیت ایران در ابتدای سده، کمتر از 12 میلیون نفر شامل 60 درصد روستایی، 25-30 درصد ایلیاتی و کمتر از 15 درصد شهری بود... اما در پایان سده (1385)، شمار جمعیت به 69 میلیون نفر رسید. (1) جمعیت ایلات و عشایر به کمتر از 3 درصد رسیده و بخش شهری آن به بیش از 66 درصد رشد یافته است... میزان باسوادان کشور در ابتدای سده حدود 5 درصد بود... کمتر از 50 درصد جمعیت قادر به درک زبان فارسی بودند... اما پایان سده نرخ باسوادی به 84 درصد رسید... و بیش از 85 درصد جمعیت اکنون می‌توانستند به زبان فارسی سخن بگویند... اگر یک ایرانی در سال 1900 به خواب رود و در سال 2000 از خواب بیدار شود، به سختی می‌تواند شرایط جدید را درک کند. (همان: 17-20)"
آبراهامیان در گزارش خود شکل‌گیری دولت ملی و متمرکز، گسترش راه‌های حمل و نقل، تحول در روش‌ها و ابزارهای سرگرمی و فراغت، گسترش رسانه‌های ارتباط جمعی، گسترش رفاه و خدمات بهداشت، درمان و امکانات زندگی را از جمله ابعاد مهم تحول ساختارهای اجتماعی ایران طی یک قرن گذشته ذکر می‌کند. وی در گزارش خود از «تاریخ ایران مدرن» به تحول کتاب هم اشاره‌ای گذرا می‌کند: «تعداد عناوین کتاب‌های جدید از صفر در سال 1285 به 23300 عنوان در سال 1385 تغییر می‌کند. تعداد کتابخانه‌های عمومی از 3 به 1502 می‌رسد» (همان، 25). براساس گزارش وی می‌توان به روشنی علل و زمینه‌های شکل‌گیری انقلاب کتاب در ایران را توضیح داد.
داستان تحول ایران به سوی دنیای مدرن سالها پیش از 1285 شروع شد. در واقع، انقلاب مشروطیت محصول تحول مدرن ایران از نخستین دهه سده سیزدهم بود، زمانی که صنعت چاپ جدید وارد ایران شد. در دوره قاجار صنعت چاپ در ایران، وارد مرحله تازه‌ای شد. از این زمان دوره مدرن جامعه ایران شروع شد. در دوران عباس میرزای نایب‌السلطنه، اولین چاپخانه سربی با حروف فارسی و عربی توسط میرزا زین العابدین در تبریز دایر شد و اولین کتاب منتشر شده آن، رساله جهادیه میرزا عیسی خان قائم مقام بود که در سال 1233 در جریان جنگ ایران و روسیه و پس از عهدنامه گلستان به چاپ رسید. این رساله حاوی فتوای جهاد علمای آن زمان بود. در همین چاپخانه کتاب مآثرالسلطانیه و بعضی کتب دیگر از جمله رساله آبله کوبی به طبع رسیده است.
این چاپخانه در سال 1245 تعطیل شد. پس از عباس میرزا، میرزا زین العابدین استاد چاپ در سال 1240 به فرمان فتحعلی شاه به تهران فراخوانده شد تا به کمک منوچهر خانه معمتدالدوله اولین چاپخانه سربی دارالخلافه را راه بیندازد. کتاب محرق القلوب از آثار آن است. نخستین کتاب چاپ سنگی تهران، معجم است که در 1259 به چاپ رسید. چاپ سنگی هم مانند چاپ حروفی و سربی، نخستین بار به دستور عباس میرزا و همت میرزا صالح شیرازی از روسیه به تبریز وارد شد و آغاز به کار کرد. اولین کتاب‌هایی که توسط چاپ سنگی به چاپ رسید، قرآنی به خط میرزا حسین خوشنویس معروف در سال 1250 بود. از دیگر کتاب‌ها می‌توان به زادالمعاد تألیف علامه محمدباقر مجلسی چاپ شده در 1251 و حدیقةالشیعه ملااحمد مقدس اردبیلی در سال 1260 اشاره کرد.
ناصرالدین شاه در سفر اول خود به اروپا، هنگام بازگشت به ایران یک دستگاه چاپخانه سربی با حروف فارسی و لاتین خرید و به ایران فرستاد. این چاپخانه مدتی به علت نبودن سرپرست و حروف‌چین معطل ماند تا اینکه در سال 1292 هجری، بارون لویی دونرمان فرانسوی از ناصرالدین شاه امتیاز روزنامه لاپاتری را به زبان فرانسه گرفت و چاپخانه به وسیله او به کار افتاد. در این دوره چاپخانه‌های دیگری در تبریز، بوشهر و اصفهان دایر شد و روزنامه‌هایی از قبیل روزنامه ملتی، روزنامه علمی و مریخ انتشار یافت. توجه ناصرالدین شاه به امر تاریخ نویسی و ترغیب نویسندگانی چون رضاقلی خان هدایت و محمدحسن خان صنیع الدوله و لسان الملک سپهر به نوشتن کتب تاریخی، یک امر طبیعی بود؛ زیرا می‌خواست حوادث درون سلطنت قاجاریه- مخصوصاً وقایع دوره سلطنت خودش را در کتاب‌ها ثبت و ضبط کند.
در این زمان، چاپ در ایران چنان رونق گرفت که به روایت محسنیان‌راد چندین چاپخانه دست ساز در این سو و آن سوی کشور به وسیله طبقات مختلف مردم ساخته شد. به عنوان مثال، او نشان می‌دهد در شهر شیراز که روزگاری تعداد درخواست برای روزنامه دولتی منتشر شده در پایتخت فقط 66 نسخه بود، حداقل 26 چاپخانه مردمی تأسیس شد و آنها توانستند در دوره حکومت احمدشاه قاجار ظرف یک سال 199 کتاب منتشر کنند. تا سال 1300 شمسی 10 مؤسسه انتشاراتی و در میان سال‌های 1301-1310 جمعاً 16 مؤسسه انتشاراتی در ایران تأسیس شد. (روشنگران، 1390)
همچنین در دوران مشروطه و پیشتر از آن، کتاب به عنوان رسانه فرهنگی روشنفکران و نواندیشان نوخواه ایرانی از اهمیت چشمگیری برخوردار شد. تأسیس «مدرسه دارالفنون» در 1230 را می‌توان سرآغاز یا نطفه اولیه انقلاب کتاب در ایران دانست. این مدرسه چاپخانه چاپ سنگی داشت که تا سال 1326 قمری (صد و شش قبل) فعالیت می‌کرد. (گلپایگانی، 1371: 2-51) همچنین استادان و دانشجویان این مدرسه به کار نگارش نخستین کتاب‌های درسی و آموزشی و انتقال علم جدید به ایران پرداختند و کتاب‌های متعددی نوشتند. (2)
ظهور جنبش روشنفکری ایران که با نویسندگانی مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده (1191-1257)، میرزا آقاخان کرمانی (1232-1275)، میرزا ملکم خان (1249-1326) و میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی (1250-1329) شکل گرفت، تأثیر بسزایی در شکل‌گیری معنای تازه‌ای از کتاب در ایران داشت. این روشنفکران نه تنها خود به نگارش کتاب برای گسترش آرمان‌هایش پرداختند، بلکه با نقادی از سبک‌های نگارش مغلق و دشوار گذشته و نظام زبانی سنتی فارسی، برای خلق ادبیات تازه و زبان ساده که همگان بتوانند آن را بخوانند و بفهمند، اقدام کردند. برای مثال آخوندزاده برای نخستین بار به خلق نمایشنامه نویسی در ایران پرداخت. همچنین طالبوف تبریزی و دیگران، سبک‌های تازه‌ای از نگارش را رواج دادند. این روند در دوران مشروطیت به بلوغ خود رسید و مؤلفانی مانند زین العابدین مراغه‌ای (1255-1328) با نگارش کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ (1321) نقش مهمی در رواج کتاب‌خوانی در ایران داشتند؛ زیرا این گونه کتاب‌ها هم به زبانی ساده و شیرین و خواندنی نگاشته شده بودند و هم در بردارنده نوعی نگرش انتقادی و بیدارگر بودند. اهمیت دیگر این آثار در این است که نگارش کتاب برای اولین بار در چارچوب فرهنگی متفاوت و مبتنی بر ایدئولوژی ناسیونالیسم و ارزش‌های غیردینی متداول می‌شود.

کتاب و ظهور دولت- ملت در ایران

دومین موج تحول انقلاب کتاب در ایران، با شکل‌گیری نخستین دولت- ملت ایرانی و ظهور رضاشاه شروع می‌شود. با توجه به سیاست‌های نوسازی فرهنگی دولت در این زمان، شاهد گسترش نظام آموزشی، تأسیس دانشگاه تهران، اعزام گسترده دانشجو به خارج، گسترش کتابخانه‌های عمومی، افزایش نرخ رشد طبیعی جمعیت، گسترش شهرنشینی، گسترش صنعت چاپ و بسیاری تحولات دیگر در این برهه هستیم. این تحولات تا زمان وقوع انقلاب اسلامی ادامه یافت. این تحولات موجب گسترش چشمگیر نشر کتاب و کتاب‌خوانی در ایران شد. البته آنچه در این دوره پنجاه سال رخ داد، در مقایسه با تحولاتی که در موج سوم انقلاب کتاب در ایران در سه دهه اخیر شکل گرفت، بسیار ناچیز می‌نماید. عبدالحسین آذرنگ از برجسته‌ترین محققان حوزه کتاب در مقاله «دوره‌های عادی و بحرانی نشر کتاب در ایران در نیم قرن اخیر» نوشته است:
"سال 1338 در کشوری که حدود 20 میلیون جمعیت داشت، فقط 485 عنوان کتاب منتشر می‌کردند؛ یعنی به ازای هر یک میلیون نفر 24 عنوان کتاب. سال 1340 تعداد عنوان کتاب‌ها 587 شد و سال 1349 چهار هزار و سیصد و پنجاه و نه کتاب؛ یعنی به ازای هر یک میلیون نفر 88 عنوان. در سال 1350 تعداد 3474 عنوان کتاب منتشر شد و سال 55 تعداد 1689 کتاب که حتی نسبت به 11 سال قبلش هم کمتر بوده است. (آذرنگ، 1374)"
آذرنگ معتقد است که اگر بخواهیم از 1320 تا 1357 را از لحاظ تولید و نشر کتاب در نظر بگیریم، باید این موارد را در نظر بگیریم:
"پایین بودن سطح سواد و فرهنگ عمومی، نقص نظام آموزشی، عدم اعتیاد به مطالعه، کافی نبودن دانش و تخصص ناشران، کافی نبودن سرمایه و سرمایه گذاری به ویژه در تولید چاپ و نشر، فقدان سیاست‌ها و برنامه‌های آینده نگر و هماهنگ چه در بخش عمومی چه در بخش خصوصی، ضعف مدیریت نشر و یاری نرساندن رسانه‌ها به کتاب (همان)."
پایین بودن میزان تولید کتاب در دوره مذکور را می‌توان مربوط به میزان توسعه ساختارهای مدرن جامعه ایران دانست. همان طور که قبلاً گفتیم هر قدر فرایندهای مدرن شدن به رشد و بلوغ بیشتری می‌رسند، میزان تولید و مصرف کتاب نیز رشد می‌کند. در این دوره بنیان تازه‌ای برای کتاب در ایران گذاشته شد. ساختارهای اصلی مولد کتاب و کتاب خوانی در این دوره تأسیس شدند و در دوره‌های بعد گسترش یافتند. رشد، تولید و مصرف کتاب در سال‌های بعد از انقلاب اسلامی وارد مرحله‌ای شد که شاهد رشد چشمگیر و همه جانبه کتاب در ایران هستیم. در این دوره همچنین فرایندهای مدرنیته مانند شهرنشینی، نظام آموزش مدرن، آموزش عالی، صنعت و نظام دیوان سالاری دولتی نیز به نحو چشمگیری گسترش و رشد می‌یابند. از این رو، برای فهم روند تحول کتاب در ایران از دوره رضاشاه تا انقلاب اسلامی و از انقلاب اسلامی تا امروز باید به بررسی روابط بین فرایندهای مدرن شدن و کتاب بپردازیم. در ادامه به بررسی برخی از این ساختارها و نقش و تأثیر آنها در زمینه کتاب می‌پردازیم:

کتاب و شهرنشینی

یکی از تحولات فرهنگی و اجتماعی ایران در قرن اخیر گسترش شهرنشینی است. جامعه ایران طی قرن اخیر از «جامعه روستایی» به «جامعه شهری» تحول یافته است. شهرنشینی به مثابه شیوه زندگی، شخصیت، هویت و رفتار مردم ایران را تحت تأثیر خود قرار داده است. یکی از این تحولات به موضوع گسترش فرهنگ مدرن و تمدن جدید مربوط می‌شود. در این فرهنگ، الگوی ارتباط شفاهی به تدریج جایگزین الگوی فرهنگی مکتوب می‌شود و اقتضائات شیوه زندگی شهری به گونه‌ای است که افراد باید سواد خواندن و نوشتن داشته باشند و از طریق مدارک مکتوب زندگی خود را سامان دهند. همچنین زندگی شهری دربرگیرنده نهادهایی است که کتابخانه‌ها، کتاب فروشی‌ها، دانشگاه‌ها، سازمان‌های چاپ و پخش کتاب و مطبوعات از مصادیق آن محسوب است.

کتاب و صنعتی شدن

یکی دیگر از تحولات بنیادین در جامعه ایران طی قرن گذشته پیدایش مجموعه وسیعی از «صنایع فرهنگی» است. صنعت چاپ و صنعت کتاب حلقه‌هایی از زنجیره بزرگ صنایع فرهنگی در جامعه امروز هستند. امروزه در کشور، بیش از شش هزار ناشر وجود دارد. صدها چاپخانه، کارخانه تولید و توزیع کاغذ، هزاران نفر فعال در صنایع مذکور، هزاران کتاب فروشی و بسیاری مؤسسات دیگر در این زمینه در ایران فعالیت می‌کنند. صنایع فرهنگی دیگری نیز وجود دارد که هر یک به نوعی به حمایت و گسترش کتاب کمک می‌کند. برای مثال رادیو، تلویزیون، ماهواره، وبلاگ‌ها، وب سایت‌ها، سینماها، تئاتر و دیگر فعالیت‌های فرهنگی و هنری هر کدام به نحوی در توسعه فرهنگ مکتوب و صنعت کتاب نقش دارند، هرچند گمان می‌رفت که این صنایع به نوعی مانعی نیز در راه کتاب و کتاب‌خوانی باشند. این صنایع کارکردهای متناقضی دارند؛ یعنی هم به توسعه کتاب‌خوانی و هم محدود ساختن آن به طور همزمان کمک می‌کنند. در جامعه امروز این صنایع برای عده‌ای در خدمت گسترش کتاب‌خوانی و برای عده‌ای دیگر، به عنوان مانعی در کتاب و کتاب‌خوانی عمل می‌کنند.

کتاب و تحول ساختار طبقاتی

یکی از تحولات تأثیرگذار بر جامعه ایران که این جامعه را به سوی جامعه‌ای با «فرهنگ مکتوب» سوق داده است، ظهور طبقه متوسط اجتماعی در ایران است. طی قرن گذشته، در نتیجه تحولات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران گروههای زیادی از مردم توانسته‌اند امکانات و فرصت‌های گوناگونی برای زندگی به دست آورند. این طبقه اجتماعی ارزش‌ها، نگرش‌ها، فرصت‌ها و امکاناتی دارد که یکی از ابعاد آن تحول شیوه‌های ارتباطی این طبقه از ارتباطات شفاهی یا فرهنگ شفاهی به ارتباطات مکتوب یا فرهنگ کتبی است. این گروه اجتماعی فرصت بیشتری برای خواندن و نوشتن و توجه بیشتر به هنر و ادبیات دارند. به طور کلی این طبقه به نیازهای ثانویه، ارزش‌های زیبایی شناختی و فعالیت‌های خلاقه هنری توجه بیشتری نشان می‌دهد. این گروه اجتماعی زمان کافی یا فراغت، پول کافی، ثروت و ارزش‌های اجتماعی مناسب برای خواندن، نوشتن و توجه به مطالعه و کتابخوانی دارد.

کتاب و تحول ساختار جمعیتی

یکی دیگر از تحولات اساسی در جامعه امروز ما «تحول نسلی» و جمعیتی است. جامعه ایران طی قرن گذشته، بیش از پانزده برابر افزایش یافته است و تراکم جمعیت در کشور رشد یافته است. این رشد و افزایش جمعیت و تراکم آن، پیامدهای گوناگونی برای جامعه و فرهنگ ایران دارد. یکی از این پیامدها فراهم شدن زمینه برای شکل‌گیری تقسیم کار پیچیده اجتماعی و همچنین تحولات اخلاقی و فرهنگی در جامعه است. جمعیت کنونی کشور نیازمند نهاد و مقولات سیاسی و فرهنگی‌ای است که بتواند پاسخگوی جمعیت هفتاد و پنج میلیون نفری باشد. این جمعیت عمدتاً در کانون‌های شهری متمرکز شده‌اند، در جامعه ارتباطی و اطلاعاتی نیز زندگی می‌کنند، تحت تأثیر فرایندهای جهانی شدن نیازهای فرهنگی گوناگونی دارند و نمی‌توانند مانند جامعه ایلی و روستایی پیشامدرن، تنها با تکیه بر فرهنگ شفاهی ارتباطات چهره به چهره و اقتضائات زندگی معیشتی و مبتنی بر اقتصاد کشاورزی و دامپروری گذشته به حیات خود ادامه دهند. گسترش فرهنگ مکتوب و صنعت نشر و پیدایش گام‌های مربوط به کتاب، برای پاسخ به نیازهای این جمعیت انبوه شهرنشین شکل گرفته است. از این رو شاهد هستیم طی یک قرن گذشته با گسترش شهرنشینی، صنعت نشر نیز رشد کرده و نهادهای مربوط به کتاب و کتاب‌خوانی نیز گسترش یافته است.
یکی از ویژگی‌های مهم جمعیت امروز ایران، جوان بودن آن است. قریب به نیمی از جمعیت کنونی کشور را جوانان و نوجوانان تشکل می‌دهند. این جمعیت بزرگ برای نیازهای تربیتی، جامعه پذیری، فراغتی، گسترش خلاقیت و شکوفایی استعدادهای خود و کسب مهارت‌های زندگی نیازمند روش‌ها و ابزارهای فرهنگی جدیدی است که قطعاً روش و ابزارهای پیشامدرن قادر به پاسخگویی این نیازها نیست. از این رو کتاب و نهادهای وابسته به آن، در پاسخ گویی به نیازهای این نسل جوان توسعه یافته است. علاوه بر این، طی قرن گذشته، جامعه ایران از لحاظ فرهنگی دستخوش نوعی تنوع و تکثر فرهنگی شده است.
از نظر تاریخی، جامعه ایران همواره موزاییکی از فرهنگ‌ها و اقوام گوناگون بوده است، اما در قرن گذشته شاهد ظهور مجموعه‌های جدیدی در ایران بوده‌ایم. یکی از این موزاییک‌های فرهنگی، پاره فرهنگ جوانان بود که به آن اشاره کردیم، اما زنان و کودکان نیز همواره گروههای فرودست بوده‌اند و نه تنها حقوق فرهنگی، بلکه حقوق اقتصادی و سیاسی ناچیزی داشته‌اند. طی قرن گذشته زنان و کودکان ضمن برخورداری از سواد، آموزش و دستیابی به فرصت‌های کسب درآمد و حق رأی و مشارکت در سیاست از «حقوق فرهنگی» نیز برخوردار شده‌اند. منظور از حقوق فرهنگی، داشتن فرصت و امکان برای بازنمایی، ابراز یا بیان خود است. سینما، تئاتر، رمان‌ها، تلویزیون، رادیو و به طور کلی رسانه‌ها این فرصت را برای کودکان و زنان ایجاد کرده‌اند تا بتوانند به بازنمایی خود بپردازند.
این امر، نقش اساسی در گسترش کتاب و کتاب‌خوانی در جامعه ایران داشته است. برای مثال ما در گذشته چیزی به نام «ادبیات زنان» یا «ادبیات کودکان» نداشته‌ایم. اما طی قرن گذشته این دو شاخه از ادبیات، حجم انبوهی از کتاب‌ها را تولید و منتشر کرده‌اند. امروزه یکی از اصلی‌ترین مخاطبان کتاب، زنان و کودکان هستند و بدون وجود آنان بازار نشر آسیب جدی می‌بیند و رونقش را از دست می‌دهد. ورود کودکان و زنان به عرصه کتاب‌خوانی و نشر کتاب، تحولی فرهنگی است که پیامدهای گسترده‌ای برای ساختار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران داشته است. در اینجا نمی‌خواهم این موضوع را بررسی کنم، تنها یادآور می‌شوم که برای درک و بررسی اهمیت جایگاه و تأثیرات کتاب در ایران امروز، باید به پیامدهایی که این نوع تحولات در جامعه داشته‌اند، به دقت توجه کنیم.

کتاب و نظام آموزشی

یکی دیگر از تحولات بنیادین در قرن گذشته در جامعه ایران که به نحو بنیادینی کلیت «فرهنگ کتاب» در ایران را تحت تأثیر قرار داده است، تحول در نظام آموزشی ما است. نهاد آموزشی در ایران، طی قرن گذشته به طور کامل دگرگون شده است. از یک قرن پیش شاهد تأسیس و توسعه مدارس جدید در ایران بوده‌ایم. از یک قرن پیش نظام آموزشی مدرن در ایران فراگیر شده و به تدریج «انقلاب آموزشی» در ایران پدید آمده است. حداقل دستاورد این انقلاب گسترش سواد در بین حداقل هشتاد و پنج درصد جامعه امروز ما است. علاوه بر انقلاب آموزش عمومی، در دهه‌های اخیر شاهد وقوع «انقلاب آموزش عالی» در ایران هستیم. طی سه سال گذشته میلیون‌ها دانش آموخته در ایران داشته‌ایم. این جمعیت عظیم از دانش آموختگان اگرچه کتاب نویس‌های قهاری نیستند و بسیار کمتر از آنچه مورد انتظار است کتاب می‌نویسد و می‌خوانند، سهم اصلی بازار کتاب ایران را تشکیل می‌دهند.
دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی ایران طی دوره حیات خود، انقلاب عظیمی در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران به وجود آورده‌اند. یکی از این انقلاب‌ها انقلاب کتاب است. تقریباً تمام پنجاه هزار عنوان کتابی که در ایران سالیانه منتشر می‌شود، توسط این جمعیت تولید و خوانده می‌شود. دانشگاه‌ها و رشته‌های دانشگاهی هر کدام سبب پیچیده تر شدن «تقسیم کار معرفتی» در کتاب هستند. در جهان امروز، بیش از 8630 رشته دانشگاهی وجود دارد. در ایران نیز صدها رشته دانشگاهی در مؤسسات آموزش عالی تدریس می‌شود. به واسطه این رشته‌های دانشگاهی به طور میانگین هزاران کتاب و دهها مجله پژوهشی برای پاسخ گویی به نیازهای آموزشی و پژوهشی دانشجویان تولید می‌شود. از این رو فرایند توسعه فرهنگ مکتوب در ایران، توسط کارخانه عظیمی به نام دانشگاه و مؤسسات آموزش عالی حمایت می‌شود. بدون تردید اگر مجموعه عظیم مؤسسات آموزش عالی کشور که شامل قریب به 70 دانشگاه بزرگ و دهها مؤسسه بزرگ و کوچک می‌شود به نحو ایده آل و مناسب کارکردی عالی در زمینه تولید علم و فرهنگ داشتند، امروز ایران باید در زمینه تولید و نشر کتاب یکی از سرآمدهای جهان بود.
از این رو ضمن توجه به چالش‌ها و کاستی‌هایی که نهادهای آموزشی عالی ایران دارند، نباید این واقعیت را نادیده گرفت که دانشگاه‌ها، انقلاب فرهنگی بزرگی در زمینه گسترش فرهنگ مکتوب در جامعه ایران ایجاد کرده‌اند. پیامدهای این انقلاب فرهنگی نه تنها به حوزه کتاب و کتاب‌خوانی بلکه به سایر حوزه‌ها مثل خانواده نیز مربوط می‌شود. برای مثال هر دانشجو یا دانش آموخته‌ای در خانه یا خانواده خود کتابخانه کوچکی دارد که در آن کتاب‌های درسی، آموزشی و متونی برای «مطالعه آزاد» وجود دارد. این کتاب‌ها و کتابخانه‌های کوچک روی محیط خانه و خانواده تأثیر عمیقی می‌گذارند و بخشی از «سرمایه فرهنگی» خانواده‌ها هستند. از این رو دانشگاه‌ها از طریق دانشجویان خود همه افراد جامعه را به سوی فرهنگ مکتوب سوق می‌دهند.

کتاب و نظام بوروکراسی

نظام سیاسی ایران، مانند تمام نظام‌های سیاسی دیگر جهان مبتنی بر نوعی «نظام دیوان سالارانه» یا بوروکراتیک مدرن است. نظام بوروکراسی مدرن ماهیتاً مبتنی بر «نظم فرهنگ مکتوب» است. در تمام سازمان‌ها و دیوان سالاری‌های مدرن باید رویه‌های سازمان، مقررات و آیین‌های آن به نحو مکتوب تدوین شده و انتشار یابند. در بالاترین سطح کلان نظام سیاسی «کتاب قانون اساسی» و در سطوح میانی نیز مجموعه وسیعی از کتاب‌های مقررات تعریف کننده ساختار و تشکیلات سازمان وجود دارد. کل عملکرد دولت‌ها نیز در قالب «کتاب‌های برنامه توسعه» عرضه می‌شود. همچنین در سطح پایین‌تر انبوهی از کتاب‌ها و کتابچه‌هایی که حاوی راهنمای عمل در سازمان‌ها هستند، وجود دارند. گذشته از این، برای ورود و عضویت در سازمان‌های جدید، همه افراد باید مجموعه‌ای از مهارت‌ها و قابلیت‌ها را به دست آورند و گواهینامه مناسب مانند مدارک تحصیلی عرضه کنند. طبیعتاً این امر بدون در نظر گرفتن مطالعه و خواندن و نوشتن میسر نمی‌شود. به همین ترتیب می‌توان از ساختارهای سیاسی و اقتصادی دیگر و پیوندی که با فرهنگ کتاب دارند، سخن گفت. برای مثال نه تنها نظام بوروکراسی موجود، بلکه کلیت نظام اجتماعی امروز به دانش و فرهنگ مکتوب اتکا پیدا کرده است. این امر سبب گسترش نفوذ کتاب در لایه‌های مختلف زندگی مردم شده است.

فرهنگ کتاب در دوران مابعد مدرن

همان طور که در بخش‌های بالا اشاره کردیم، طی سالهای بعد از انقلاب اسلامی کتاب وارد مرحله تازه‌ای در ایران شد. این امر ناشی از تحولات ساختاری از یک سو و سیاست فرهنگی دولت‌ها بعد از انقلاب اسلامی برای ترویج کتاب از سوی دیگر و همچنین گسترش فناوری‌های نوین بود. همانطور که در بالا اشاره کردیم تحولات ساختاری جامعه ایران اگرچه از مشروطیت به بعد شروع شد و در دوران پهلوی اول سرعت و شدت بیشتری گرفت، بلوغ و کمال این تحولات در دهه‌های پس از انقلاب اسلامی رخ داد. از این رو باید دوران اخیر را برجسته‌ترین دوران تحول کتاب در تاریخ ایران بنامیم.
بنده این دوران را به دلیل نقش و اهمیت فناوری‌های نوین در ایجاد تغییر در سرنوشت کتاب، دوران مابعد مدرن می‌نامم. در ادامه تلاش می‌کنم به نحو اجمال این موضوع را شرح دهم.
یکی دیگر از تحولات بزرگی که موجب گسترش کتاب و کتاب‌خوانی در ایران شده است، مجموعه تحولات فرهنگی است که گاه از آنها با نام «فرآیندهای فرهنگی پست مدرن شدن» نام می‌برند. این فرایندها عبارت‌اند از: رسانه‌ای شدن، شبکه‌ای شدن اطلاعاتی شدن، دانشی یا دانش محور شدن و جهانی شدن. در اینجا مجال اینکه به بررسی دقیق و نظام مند تمام تأثیرات و پیامدهای هر یک از فرایندهای مذکور در زمینه گسترش فرهنگ کتاب در ایران بپردازیم، وجود ندارد اما برای اینکه تصویری کلی در زمینه کتاب عرضه کنیم به بررسی برخی از آنها می‌پردازیم:

کتاب و مطبوعات

مطبوعات شامل روزنامه‌ها و مجلات در تمام قرن گذشته، یکی از اصلی‌ترین مجاری اطلاع رسانی، نقد و بررسی و گفت و گو درباره کتاب، نهادها و مؤسسات مربوط به آن بوده‌اند. مطبوعات نقش اساسی در توسعه فرهنگ کتاب در تمام جوامع از جمله ایران داشته‌اند. معتبرترین روزنامه‌های جهان مانند گاردین با ضمیمه‌های پربار خود در زمینه نقد و معرفی کتاب‌ها از شهرت جهانی برخوردارند. بهترین منتقدان کتاب معمولاً در روزنامه‌های معتبر جهان می‌نویسند. در سال‌های اخیر روزنامه‌های ایران نیز گرایش بیشتری به کتاب و فرهنگ آن داشته‌اند. روزنامه‌های روشنفکری معتبر مانند شرق یا روزنامه‌های پرتیراژ همشهری یا مجلات روشنفکری معتبر مانند مهرنامه یا بسیاری از مجلات فرهنگی دیگر همگی صفحاتی را به کتاب اختصاص می‌دهند. از این رو، مطبوعات در کنار ناشران به مثابه نهادی مهم برای گسترش کتاب در ایران امروز عمل می‌کنند. نویسندگان بزرگ، امروزه از طریق رسانه‌ها شهرت خود را به دست می‌آورند. اگر رسانه‌ها و مطبوعات درباره کتاب‌ها و نویسندگان سکوت کنند، به سختی این امکان وجود دارد که کتاب‌ها یا نویسندگان بتوانند به جایگاه مناسبی در جامعه کتاب‌خوانی ایرانی دست یابند.

کتاب و اینترنت

اینترنت یکی از مهم‌ترین شبکه‌های ارتباطی است که تمام ابعاد زندگی انسان امروز را تحت تأثیر خود قرار داده است.
فرهنگ کتاب از جمله قلمروهای فرهنگی است که به شدت تحت تأثیر اینترنت دگرگون شده است. شبکه اینترنت، تولید و توزیع و مصرف کتاب را بسیار سهل، سریع و ارزان و دلنشین کرده است. امروزه مردم ایران مانند دیگر ملت‌ها از طریق شبکه اینترنت به هزاران و میلیون‌ها متن مکتوب که در سراسر جهان تولید می‌شود، دسترسی می‌یابند. از طریق اینترنت، کهن‌ترین تا امروزه‌ترین متن‌ها و کتاب‌ها در دسترس همگان است. اگرچه شهروندان ایرانی نمی‌توانند به نحو برابر و عادلانه‌ای همانند شهروندان بریتانیایی یا آمریکایی از منابع مکتوب که توسط اینترنت منتشر می‌شود استفاده کنند، امروزه به کمک اینترنت بیش از هر زمان دیگر امکان استفاده از دانش روز را پیدا کرده‌اند.
رایانه‌ها این امکان را فراهم کرده‌اند که شهروندان بتوانند ایده‌ها و دانش خود را به راحتی تولید و از طریق اینترنت منتشر کنند. وبلاگ‌ها انقلاب عظیمی از لحاظ منابع مکتوب ایجاد کرده‌اند. امروزه منابع مکتوب در اینترنت نشان می‌دهند که منابع فارسی یعنی وبلاگ‌ها و وب سایت‌ها از جایگاه مهمی برخوردارند، طوری که خط و زبان فارسی جزء پنج زبان نخست موجود در جهان اینترنت یا فضای مجازی است. این امر به معنی آن است که ما نه تنها از لحاظ دسترسی به دانش و منابع مکتوب، بلکه از لحاظ تولید دانش و منابع مکتوب به موقعیت بسیار مهمی دست یافته‌ایم. علاوه بر این، شبکه‌های اینترنتی و مجازی در زمینه مبادله، خرید و فروش کتاب‌ها در جامعه ایران تأثیرگذار بوده‌اند.
ناشران اغلب از طریق شبکه اینترنت به بازاریابی کتاب می‌پردازند. اگرچه ما نسبت به کشورهای پیشرفته استفاده مطلوبی از اینترنت نمی‌کنیم، منابع موجود نشان می‌دهد شبکه‌های اینترنتی در زمینه معرفی و نقد کتاب نقشی بیش از بازاریابی آن داشته‌اند. بسیاری از خوانندگان ایرانی، امروزه در وبلاگ‌ها و وب سایت‌هایشان به بحث و گفت و گو درباره کتاب‌هایی می‌پردازند که خوانده‌اند. از این رو، شبکه اینترنت نقد کتاب را رونق بخشیده است و این روند در آینده توسعه خواهد یافت.
دنیای دیجیتال کنونی، به هزار راه و روش، فرهنگ مکتوب را رونق بخشیده است، اگرچه ممکن است روش‌های معمول و سنتی، دسترسی و مطالعه کتاب را دگرگون نموده و این احساس را در برخی ایجاد کند که عصر دیجیتال پایان عصر کتاب است. برای تأیید صدق و درستی نقش صنعت دیجیتال در رونق بخشیدن به فرهنگ مکتوب، برای مثال به این مطلب اشاره می‌کنم: اکنون که این مقاله را می‌نویسم، کتابخانه محل کارم (دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی) یک سی دی در اختیار استادان قرار داد که حاوی 26000 عنوان کتاب الکترونیک بود. کتابخانه اعلام داشت این مجموعه کتاب‌های لاتین ویژه علوم اجتماعی است و به تازگی آنها را تهیه کرده است. همچنین اعلام شد بر این مجموعه به طور منظم افزوده می‌شود. حسن کتاب‌های الکترونیک این است که وقتی آن را از کتابخانه امانت گرفتیم، دیگر نیازی نیست آن را به کتابخانه بازگردانیم. همچنین می‌توانیم آن را به دیگران نیز بدهیم. مطالعه کتاب‌های الکترونیکی نیز آسان‌تر است؛ اولاً می‌توانیم اندازه قلم کتاب را متناسب با نور چشم خود تنظیم کنیم، ثانیاً می‌توانیم از قسمتهای مورد نیاز خود کپی برداریم، بدون آنکه لطمه‌ای به اصل کتاب وارد شود، ثالثاً می‌توانیم از روی صفحه مونیتور آن را بخوانیم که از نور و صفحه آرایی و زیبایی شناسی مناسبی برخوردار است و چشم را خسته نمی‌کند و نهایتاً اینکه می‌توان به کمک لپ تاپ و سی دی و حافظه‌های الکترونیکی صدها و هزاران جلد کتاب را با خود حمل و جابجا کنیم. در عین حال می‌توان به سادگی از طریق پست الکترونیکی کتاب‌ها را ارسال یا دریافت کنیم. اینها برخی از امتیازاتی است که نشر الکترونیک و صنعت دیجیتال برای توسعه کتاب و کتاب‌خوانی در اختیار انسان دیجیتال امروزی قرار داده است.

کتاب و تلویزیون

ممکن است ما نسبت به عملکرد رسانه‌هایی مانند تلویزیون درباره نقش و تأثیر آن در زمینه جهت دادن به ذائقه خوانندگان انتقاد داشته باشیم. برای مثال، افرادی مانند نیل پستمن در کتاب زندگی در عیش، مردن در خوشی (1373) استدلال می‌کنند که تلویزیون با ترویج «فرهنگ بصری» به تدریج عادات خواندن و قلمرو فرهنگ مکتوب در جامعه آمریکا را به شدت تضعیف کرده است. پستمن نشان می‌دهد که در قرن 18 و 19 جامعه آمریکا از لحاظ فرهنگی و کتاب‌خوانی جامعه‌ای با فرهنگ مکتوب و بسیار توسعه یافته بوده است، اما به تدریج بعد از گسترش تلویزیون در نیمه دوم قرن بیستم، این فرهنگ مکتوب و توسعه یافته رو به افول می‌گذارد. من با این دیدگاه پستمن و منتقدانی که معتقدند تلویزیون می‌تواند تأثیرات مخرب داشته باشد، موافق نیستم؛ زیرا همان طور که گفتیم تلویزیون می‌تواند همزمان نقش دوگانه‌ای را که در قبل به آن اشاره کردیم، داشته باشد.

کتاب و جامعه دانش محور

یکی از مفاهیمی که نظریه پردازان اجتماعی برای توصیف جامعه امروز به کار می‌برند «جامعه دانش محور» است. این مفهوم به ابعاد گوناگونی از زندگی امروز اشاره می‌کند، یکی از این ابعاد عبارت است از: ضرورت تولید و توزیع گسترده دانش در تمام ساختار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه امروز. امروزه هیچ یک از فعالیت‌های انسانی بدون تولید دانش و دسترسی به اطلاعات امکان پذیر نیست. هر شهروند ناگزیر است برای ساده‌ترین نیازها، مجموعه‌ای از دانش‌ها، مهارت‌ها و اطلاعات را به دست آورد. برای مثال، زندگی شهروندان بدون آگاهی از اطلاعات گسترده درباره سلامتی، بهداشت، تغذیه امکان پذیر نیست. جامعه امروز به شکل‌های پیچیده‌ای انواع بیماری‌ها و آلودگی‌ها را تولید می‌کند. آلودگی محیط زیست و جامعه مخاطره آمیز امروز به سادگی شهروندان را بیمار کرده و در معرض خطر قرار می‌دهد.
در این شرایط شهروندان باید برای بقا و حفظ سلامتی خود دانش‌ها و مهارت‌هایی را بیاموزند. اطلاعات گوناگونی درباره انواع خوردنی‌ها، شرایط آب و هوایی فیزیولوژی بدن و بسیاری چیزهای دیگر بدانند. دست یافتن به این آگاهی‌ها مستلزم دسترسی به منابع دانش و اطلاعات است. کتاب‌ها مهمترین منابع دانش هستند. شهروندان امروزی ناگزیرند به این منابع مراجعه کنند، در غیر این صورت اگر بخواهند مانند فرهنگ پیشامدرن به بقا و سلامتی بیندیشند امکان بقای آنان از بین می‌رود.
سلامتی تنها یکی از دهها حوزه زندگی است که ما برای به دست آوردن و حفظ آن باید خود را به دانش و کتاب‌ها مجهز سازیم. سایر عرصه‌های زندگی مانند کسب درآمد، فعالیت شغلی، داشتن مناسبات اجتماعی سالم، دست یافتن به حقوق شهروندی، مشارکت در زندگی سیاسی، ایفای نقش‌های اجتماعی خود به عنوان پدر، مادر یا حتی دوست، همسایه‌ها، همکار و دیگر عرصه‌های زندگی اجتماعی نیازمند آگاهی، اطلاعات، مهارتها و دانش‌هایی است که ما را ناگزیر می‌کند به کتاب و مطالعه بپردازیم؛ در غیر این صورت زندگی موفقی نخواهیم داشت و چه بسا حس خوبی از زندگی و خوشبختی را بدون کتاب هرگز تجربه نکنیم.

کتاب و معمای معنای زندگی

همچنین یکی دیگر از تحولات اجتماعی مدرن که کتاب و کتاب‌خوانی را در کانون زندگی امروز قرار داده است، دغدغه‌ها، پرسش‌ها و معماهایی است که در دنیای مدرن برای سوژه مدرن پدید آمده است. انسان پیشامدرن که در محیط‌ها و جوامع ایلی و روستایی زندگی می‌کرد، با پرسش هویت یا کیستی و چرایی خود روبه رو نبود. برای فرد عشایری یا قبیله‌ای یا روستایی معنای زندگی کاملاً روشن است. این فرد در چارچوب فرهنگ قومی، مذهب، زبان و به طور کلی تاریخ و ارزش‌های فرهنگی که او از پدران و اجدادش به ارث برده است، می‌داند کیست و معنای زندگی چیست. این فرد اساساً در امتداد میراث فرهنگی و زندگی گذشته، خود را تعریف می‌کند و به نحو ناخودآگاه میراث دار جهان بینی و بینشی یک دست و یکپارچه است، اما در دنیای جدید، انسان امروز آن هویت یکپارچه پیشین را ندارد. انقلاب صنعتی و صنعتی شدن، پیدایش دولت‌های ملی، گسترش شهرنشینی، گسترش علم و عقلانیت جدید، گسترش اومانیزم، تزلزل جهان بینی‌های متافیزیکی و به طورکلی گسترش فرایندهای مدرنیته، آرامش روحی و روانی سوژه پیشامدرن را در بستر محیط مدرن درهم ریخته است. در شرایط جامعه مدرن، هویت‌ها روز به روز سیال‌تر، بی‌ثبات‌تر، چند پارچه‌تر، ترکیبی‌تر، متناقض‌تر و در نتیجه معماگونه‌تر شده‌اند. علوم انسانی و اجتماعی جدید برای کمک به این انسان مدرن و معماهایش ظهور یافته‌اند؛ حتی هنر و ادبیات نیز در بستر دنیای مدرن، در خدمت پاسخ گویی به نیاز انسان مدرن برای دست یافتن به معنای زندگی یا باز تعریف آن عمل کرده‌اند. با توجه به مجموعه نکاتی که گفتیم همه انسان‌هایی که در جوامع مدرن امروزی زندگی می‌کنند ناگزیر باید به منابع و متون علوم انسانی، کتاب‌های هنری و دیگر منابع دانش مراجعه کنند تا به نوعی بتوانند به معماهای معنای زندگی پاسخ دهند. گسترش فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی در دنیای امروز، همبستگی تام و تمامی با بحران‌های معنای زندگی دارد. هر قدر معنای هویت، عمیق‌تر و گسترده‌تر شود، ضرورت مطالعه منابع و کتاب‌ها و همچنین تولید کتاب بیشتر می‌شود. در چنین شرایطی نویسندگان، ادبا و به طور کلی مولدان دانش و فرهنگ به طور گسترده‌ای فعالیت‌های خود را گسترش می‌دهند؛ زیرا در این شرایط تقاضای اجتماعی برای دانش، علوم، ادبیات، هنر و فلسفه روز به روز افزایش می‌یابد. در ایران معاصر، همگام با گسترش فرهنگ مدرن، بحران‌های هویت و معماهای معنای زندگی نیز گسترش یافته‌اند. در واکنش به این وضعیت، انبوهی از نویسندگان و به تبع آن خوانندگان آثار ایشان پدید آمده‌اند. شاید چندان نیازی به توضیح و بیان این موضوع نباشد؛ زیرا خوانندگان این بحث خود بخشی از همین جامعه کتاب خوان هستند که دغدغه زندگی دارند و با بحث‌های روشنفکری از نزدیک آشنا هستند.

کتاب و سبک زندگی

امروزه کتاب در زندگی امروزی با تمام ابعاد حیات فردی و جمعی ما پیوند ناگسستنی دارد. البته به دلیل گستردگی‌ای که کتاب در زندگی امروز ما دارد، از اهمیت و جایگاه آن در زندگی‌مان غافل هستیم. کتاب امروز مانند هوا در همه جا حضور دارد، اما دیده نمی‌شود. انسان ایرانی امروز به دلیل تعامل ساختاری که با کتاب پیدا کرده است و در زندگی روزمره‌اش مدام آن را تجربه می‌کند، دیگر مقوله کتاب را نمی‌بیند، چیزها معمولاً وقتی که مکرر همه جایی، همگانی و عمومی می‌شوند از دیده‌ها پنهان می‌مانند؛ زیرا اغلب به چیزهایی توجه می‌کنیم که استثنایی منحصر به فرد، شگفت‌انگیز و عجیب و غریب باشند. کتاب در جامعه پیشامدرن پدیده‌ای نایاب و منحصر به فرد بود، اما امروزه کتاب کالایی فراوان، معمولی و عادی است.
مسلماً کسانی که کتاب می‌نویسند، بسیار بیش از کسانی که خواننده هستند، تحت تأثیر فرهنگ مکتوب قرار دارند. همچنین کسانی که اهل مطالعه‌اند، بسیار بیشتر از آنهایی که مطالعه نمی‌کنند، از کتاب تأثیر می‌پذیرند، اما گروهی که مطالعه نمی‌کنند نیز زندگی فردی و جمعی‌شان با کتاب‌ها عجین شده است؛ زیرا کتاب از مهمترین رسانه‌های تولید و انتقال فرهنگ و اجرای امور زندگی در تمام ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن در دنیای مدرن است.
اهمیت کتاب دقیقاً از همین نکته روشن می‌شود که افراد بی‌سواد، کم سواد یا باسوادی که هیچ گاه کتاب نمی‌خوانند یا در منزل خود کتابی ندارند، مانند افراد باسواد و کسانی که با کتاب سرو کار دارند، به کتاب وابستگی دارند و به اشکال گوناگون زندگی‌شان تحت تأثیر قرار دارد. توضیح این موضوع را ابتدا با توضیح برخی نکات کاملاً ملموس شروع می‌کنم، سپس به تحلیل سطوح ساختاری پنهان‌تر می‌پردازم. کسانی که اهل مطالعه نیستند، فرزندانشان در مدرسه و دانشگاه از طریق کتاب‌ها، ارزش‌ها، باورها و شیوه‌های زندگی را می‌آموزند. از این رو والدین بی‌سواد و یا کم سواد از طریق کتاب‌های درسی و آموزشی، در حال تربیت کودکان و فرزندان خود هستند؛ به عبارت دیگر، کارکرد تربیتی خانواده به نهادهای آموزشی داده شده است. در این شرایط والدین چه اهل مطالعه باشند چه نباشند این امر را پذیرفته‌اند که فرزندانشان از طریق منابع آموزشی تربیت شوند. مثال‌های متعددی می‌توان برای این واقعیت که کتاب همه افراد جامعه را در دنیای امروز تحت تأثیر قرار داده است، ذکر کرد. شاید ساده‌ترین مثال حضور کتاب و کتابخانه‌های خانگی در خانواده‌های طبقه متوسط شهری یا حتی خانواده‌های روستایی باشد. امروزه تقریباً اغلب خانواده‌ها کتابخانه کوچکی در خانه خود دارند. این کتابخانه‌ها گاه مانند بوفه جنبه تزیینی برای خانه دارد؛ یعنی ممکن است اعضای خانواده هرگز یا به ندرت کتاب‌های موجود در کتابخانه‌شان را بخوانند، اما تأثیرات و بازتاب‌های معنایی وسیعی برای خانه و خانواده دارد. ساده‌ترین معنای ضمنی کتاب و کتابخانه تزیینی برای خانواده این است که اعضای خانواده هویت جمعی‌شان را به کمک نماد یا نشانه‌ای به نام کتاب تعریف می‌کنند. آنان خود را تحصیلکرده، فرهیخته و متعلق به گروه‌های اجتماعی مدرن و متمدن می‌شناسند. البته این کتابخانه کوچک روی فرزندان خانه تأثیر مستقیم دارد. فرزندان کتاب‌های کتابخانه خانوادگی‌شان را گاهی ورق می‌زنند، به کتاب اهمیت می‌دهند و آن را به مثابه سرمایه فرهنگی خانواده خود می‌پذیرند. این امر در روند شکل‌گیری شخصیت اجتماعی فرزندان تأثیرگذار است.
یکی از نتایج مجموعه تحولات ساختاری مذکور، رشد چشمگیر تولید کتاب در ایران است. روند رشد تولید کتاب در ایران همگام با روند رشد فرایندهای مدرن شدن و تحولات ساختاری است که در اینجا بررسی کردیم. اکنون نگاهی به آمار رشد میزان کتاب می‌اندازیم. «مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور» (وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) به استناد نتایج یک بررسی درباره کارنامه نشر کتاب در ایران با همین عنوان، نشان می‌دهد که تحول و رشد چشمگیر و شگفت انگیزی در زمینه تولید و نشر کتاب در ایران رخ داده است. (مهدیانی، 1383) آمار کتاب‌های منتشر شده در ایران براساس اطلاعات موجود در سال 1320، تعداد 328 عنوان است. این رقم تا سال 1342 تا 800 عنوان در نوسان بوده است. سال 1343 نیز 1048 عنوان کتاب منتشر شده است. اگر بخواهیم متوسطی از این آمار عرضه دهیم، در فاصله بین سالهای 1343-1357 متوسط تولید کتاب 2500 عنوان کتاب در سال بوده است. کمتر از سه دهه بعد این رقم به 52798 عنوان در سال 1385 رسید. این ارقام 19 هزار درصد رشد را نشان می‌دهد. طی چند سال گذشته نیز آمار نشر کتاب افزایش یافته و به 70000 عنوان تا پایان سال 1389 رسیده است. (3) این رشد همراه با رشد تعداد مراکز نشر، صنعت چاپ، توزیع و فروش کتاب بوده است. طبق آمار موجود تا قبل از انقلاب اسلامی در سال 1357 تعداد ناشران ایران در تهران و شهرستان‌ها به بالای 200 مؤسسه و این رقم در سال 1389 به 5000 رسیده است. همچنین تا سال 1389 تعداد کتاب فروشی‌های ایران 4249 و تعداد کتابخانه‌های عمومی 2000 است.
از زوایای مختلفی می‌توان به آمار و ارقام مذکور توجه کرد. برای مثال، اگر از منظر نیازهای کشور یا از منظر مقایسه ایران با جوامع توسعه یافته، یا از منظر مشکلات بازار نشر، به این ارقام و وضعیت کتاب به طور کلی نگاه کنیم، قطعاً نقدهای بسیاری بر وضعیت نشر و کتاب وجود دارد؛ اما یک چیز بدون تردید قابل تصدیق است و آن رشد میزان نشر کتاب است.

پی‌نوشت‌ها

1. این رقم اکنون 75 میلیون نفر شده است.
2. در زمینه نقش دارالفنون در تولید و نشر کتاب، تمام منابع مربوط به دارالفنون در این زمینه به تفصیل سخن گفته‌اند. برای مثال رجوع شود به کتاب‌های زیر:
قاسمی پویا، اقبال. 1377. مدارس جدید در دوره قاجاریه. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
یغمایی، اقبال. 1376. مدرسه دارالفنون به انضمام تاریخچه دارالفنون و مدارس شرف و علمیه، تهران: سروا.
3. آمار و ارقام مربوط به تعداد عناوین کتاب‌ها از ابعاد مختلف قابل تأمل و نقد است و لزوماً این ارقام، بیان کننده تولیدات اصیل علمی و فکری و فعالیت خلاقه نیست. برای مثال، بخش زیادی از عناوین کتاب‌ها، کتاب‌های کمک درسی، تجدید کتاب و چاپ مجدد است یا حتی ممکن است بی‌دقتی در آمارگیری هم وجود داشته باشد. برخی منتقدان معمولاً دولت را متهم می‌کنند که ارقام نشر کتاب را زیادتر از واقعیت نشان می‌دهد؛ زیرا دولت رشد کتاب را شاخص موفقیت سیاست‌های خود می‌کند و نقدهای بسیار دیگری به این آمارها وجود دارد. با وجود این، روند میزان رشد کتاب در ایران بالا است و این واقعیتی است که نه تنها آمار نشر کتاب، بلکه گسترش ناشران و کتاب فروشی‌ها و بسیاری عوامل دیگر آن را نشان می‌دهند. از این رو من در این مقاله با روند کلی رشد کتاب در ایران در دوره معاصر سروکار دارم.

منبع مقاله :
فاضلی، نعمت‌الله، (1392) تاریخ فرهنگی ایران مدرن: گفتارهایی در زمینه تحولات گفتمانی ایران امروز از منظر مطالعات فرهنگی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول