گفتمان کتاب در ایران
ما اکنون چگونه درباره کتاب میاندیشیم؟ و کتاب در جامعه امروز ایران با چه مسائلی روبه رو است؟ برای پاسخ به این پرسش از مفهوم گفتمان استفاده میکنم و پرسش را اینگونه طرح میکنم که گفتمان کتاب در ایران امروز چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ منظور از گفتمان کتاب در اینجا شیوه سخن گفتن و اندیشیدن ما درباره کتاب است. گفتمان کتاب، همان نظام دانایی و نوع معرفتی است که ما در چارچوب آن کتاب را فهم و معنا میکنیم. معنا، کارکرد و ابعاد مختلف کتاب مانند دیگر پدیدهها، در هر دورهای متأثر از نظام دانایی آن دوره شناخته و تفسیر میشود. در جوامعی مانند ایران که فرهنگی مکتوب با قدمت چند هزار سال دارند، کتاب در دورههای مختلف و در چارچوب نظامهای دانایی مختلف فهم شده است. در این بحث، من به این حال و هوا یا فضایی که در آن پدیده کتاب را تفسیر میکنیم، گفتمان کتاب میگویم. همان طور که نشان دادیم از آنجا که کتاب با تمام ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه درگیر است و با آنها سر و کار دارد، گفتمان کتاب نیز از درون مجموعه تعاملات و وضعیت ساختارهای مذکور شکل میگیرد. در عین حال، این پیوند پدیده کتاب با کلیت نظام اجتماعی سبب میشود گفتمان کتاب ابعاد وسیع و پیچیدهای یابد. همچنین همگام با تحول جامعه، رشد و پیچیدهتر شدن تقسیم کار اجتماعی، افزایش جمعیت و رشد و تراکم بیشتر آن، رشد شهرنشینی گسترش صنعت و فناوریها، رشد و توسعه سیاسی و اقتصادی و درگیر شدن بیشتر جامعه با مسائل پیچیدهتر، گفتمان کتاب نیز پیچیده و گستردهتر شده و در عین حال از اهمیت بیشتری در جامعه برخوردار میشود. حضور و گسترش این گفتمان کتاب را نه تنها در بین دست اندرکاران صنعت نشر، نویسندگان و مولدان کتاب، کتابداران، مدیران نشر و خوانندگان کتابها بلکه در گفت و گوها و گفتمانهای مطبوعات، رسانهها و آکادمیا میتوان دید.
طی سالهای اخیر رسانهها، مطبوعات و بسیاری از محققان ایران، به نحو گستردهای به بحث درباره کتاب پرداختهاند. بسیاری از روزنامهها و اغلب رسانهها جا و فضایی خاص برای گفت و گو درباره کتاب اختصاص دادهاند. همچنین تحقیقات در زمینه کتاب در ابعاد مختلف آن از صنعت چاپ گرفته تا مطالعات روانشناختی، تاریخی و جامعهشناختی کتاب رونق یافته است. گفتمان کتاب در ایران ابعاد گسترده و پیچیدهای دارد. یک بعد این گفتمان به مسئله ساختاری جایگاه کتاب به عنوان یک رسانه در کلیت سامان سیاسی در ایران معاصر مربوط میشود. کتاب از همان دوره آغاز ورود ایران به مرحله مدرن و جامعه معاصر صنعتی خود، یک امر پرابلماتیک یا معضل بود. به این معنا کتاب معضل ساختاری در سامان سیاسی ایران بوده که هم دولتهای مدرن و سیاست مداران ایرانی و هم جامعه مدنی ایران و کنشگران سیاسی و اجتماعی آن از کتاب به عنوان رسانه و ابزار اصلی تولید و اعمال قدرت استفاده کردهاند. روشنفکران و فعالان عرصه مدنی و رقیبان قدرت، همواره آرا، ایدهآلها و نقدهای خود نسبت به قدرت مسلط و حاکم را در قالب کتاب منتشر ساختهاند. از سوی دیگر، دولتهای مدرن ایران نیز از همان دوران ناصرالدین شاه قاجار تا امروز نوع خاصی از «سیاست کتاب» داشتهاند. سیاست کتاب به اشکال مختلفی از ارکان «سیاست فرهنگی» در ایران معاصر بوده است. دولتها در تمام دوران معاصر با گسترش صنعت نشر و اعمال کنترل و نظارت بر نشر، نوع خاصی از خط مشی کتاب را اعمال کردهاند. از این رو، نخستین وجه مهم گفتمان کتاب در ایران معطوف به موضوع جایگاه دوگانه کتاب در مناسبات قدرت در ایران معاصر است. کشاکش بین روشنفکران، جامعه مدنی، دولت و سیاست کتاب آن، مولد گفت و گوها و رونق گفتمان کتاب در حوزه عمومی بوده است. این امر موجب شده است روشنفکران با انگیزه و نیروی بیشتری به تولید کتاب بپردازند و دولتها نیز معیارهای ایدئولوژیک خود را برای کنترل نشر اعمال کنند. دولتها در عین حال با حمایت از کتابها و متونی که همسو با ارزشها و اهداف سیاسی رسمی دولت است، به عنوان عامل مهمی برای تشویق سیاست تولید کتاب عمل کنند.
بحث سانسور و ممیزی کتاب پدیدهای نوین در ایران معاصر است. از آنجایی که در ایران، دولت خود را مسئول توسعه و ترویج کتاب میداند و همچنین کتاب را رسانهای سیاسی برای انتقال پیامهای سیاسی و تربیت شهروندان میشناسد، از همان ابتدای شکلگیری نهادهای مدرن نشر کتاب اقدام به مدیرت و کنترل کتاب و نشر آن کرد. از سال 1287 قمری با فرمان ناصرالدین شاه دولت به مدیریت و کنترل نشر کتاب در ایران پرداخت و تاکنون این نظارت ادامه داشته است. از این رو، از دوره قاجار و زمان ناصرالدین شاه تاکنون بین مؤلفان، ناشران و منتقدان حکومت با دولتها در ایران بر سر موضوع سانسور و ممیزی کتاب مناقشه بوده است. با گسترش میزان چاپ و نشر کتاب، موضوع ممیزی نیز اهمیت بیشتری یافته است. (1) در سالهای اخیر موضوع سانسور خود به یک ابژه مطالعاتی بدل شده است. (2)
دومین مسئله و رکن سازنده گفتمان کتاب در ایران امروز، مربوط به تلقی ویژه و دوگانه از مفهوم و معنای کتاب در ایران معاصر است. مشکل از اینجا شروع میشود که در ایران وقتی از کتاب و کتابخوانی سخن میگوییم، صرفاً به «مطالعه آزاد» اشاره میکنیم و مثلاً مطالعه دانش آموزان و دانشجویان که براساس «تکلیف درسی» انجام میشود، یا مطالعه محققان و متخصصان که برای فعالت حرفهای صورت میگیرد، یا مطالعه زنان خانه دار که برای آشنایی با کاربردهای لوازم الکترونیکی منزل، متون و کتابچههای راهنما را میخوانند، مطالعه نمینامیم. در این برداشت از مفهوم مطالعه، کتاب صرفاً به آن دسته متون چاپی اطلاق میشود که خواننده از مطالعه آنها هدف حرفهای، آموزشی یا معیشتی ندارد. به عبارت دیگر، کتاب فی نفسه تعیین کننده تعریف خودش نیست، بلکه براساس نیت خواننده چیزی را کتاب یا «ناکتاب» مینامیم. مسئله کتاب در ایران، اساساً بر پایه این «تلقی محدود» یا خاص از مفهوم کتاب است. این تلقی از کتاب واقع بینانه نیست. روبر اسکارپیت در تعریف کتاب مینویسد: «مادهای از جنس و قطع معین و احتمالاً به صورت تاخورده یا طوماری که بر آن علامتهایی حاکی از برخی از دادههای فکری نقش میبندد» (اسکارپیت، 1374: 21). این تعریف به دو مؤلفه مادی و معنایی کتاب اشاره دارد؛ «مادهای» که «دادههای فکری» در آن نقش میبندد. در این صورت نشریات الکترونیک هم میتوانند کتاب دانسته شوند. این تعریف را میتوان «تلقی عام» یا وسیع از کتاب نامید. در تلقی موجود در گفتمان کتاب در ایران، بسیاری از کتابها، ناکتاب محسوب میشوند؛ زیرا هنگام بحث درباره مطالعه، آنها را نادیده میگیریم.
همچنین باید بر این نکته تأکید کنم که میزان مطالعه آزاد در ایران مطلوب نیست. این امر میتواند دیدگاه حاکم بر این مقاله را به چالش بکشد؛ زیرا استدلال ما این بود که با رشد فرایندهای مدرنیته و تحول ساختارهای اجتماعی از سنتی یا پیشامدرن به مدرن، کتاب اهمیت بیشتری در جامعه مییابد. اگر این فرضیه درست باشد، نه تنها میزان مطالعه آزاد در مقایسه با گذشته و دوران سنت، دهها برابر افزایش یافته است. در گذشته اساساً اکثریت افراد فاقد سواد و توانایی خواندن و نوشتن بودند. بنابراین، جز اندکی از مردم و نخبگان، کسی قادر به مطالعه نبود. نقد دیگری که براساس «شاخص سرانه مطالعه» میتوان بر استدلال حاکم بر این مقاله کرد این است که میزان مطالعه در جامعه ایران نه تنها نسبت به گذشته و دوران پیشامدرن، بلکه نسبت به میزان رشد فرایندهای مدرن شدن رشد نکرده است. معمولاً برای نشان دادن این امر به مقایسه سرانه مطالعه در کشورهای مختلف میپردازند. این مقایسهها نیز عموماً نشان میدهند که ایران نسبت به کشورهایی مانند ژاپن و بریتانیا سرانه مطالعه بسیار پایینی دارد. این نکته درست است؛ واقعیت این است که میزان رشد سرانه مطالعه آزاد در ایران پایین است. دلایل متعددی برای آن وجود دارد. من در اینجا در چارچوب رویکرد یا نظریه تجدد این موضوع را تحلیل میکنم.
فرایند تجدد در جوامع غیرغربی مانند ایران با چالشهای گوناگونی روبه رو است. این چالشها مانع از آن میشوند که تجدد در این جوامع در تمام زمینهها به همان نتایج مطلوبی که جوامع غربی تجربه کردهاند، دست یابند. فرایندهای مدرنیته که بر مسئله کتاب و مطالعه تأثیرگذار هستند، از جمله شکل گیری دولت- ملت، توسعه شهرنشینی و شهرگرایی، تحول ساختار جمعیتی مانند رشد و تراکم جمعیت، شکل گیری و توسعه نظام آموزش و آموزش عالی، شکل گیری و گسترش نظام دیوان سالاری مدرن، رشد و گسترش صنعت و صنعتی شدن، پیدایش صنایع و نهادهای فرهنگی جدید مانند کتابخانههای عمومی، سینماها، رسانههای جمعی و مطبوعات که درباره آنها بحث کردیم، هیچ یک زایش و رویش طبیعی نداشتهاند. شتاب و سرعت تغییرات، تأخر فرهنگی، عدم توازن و فقدان توسعه همه جانبه، ناهمخوانی ساختارهای فرهنگی بومی و تاریخی با تغییرات توسعهای، آمرانه بودن برنامههای نوسازی، اقتدارگرایی و حاکمیت غیردموکراتیک یا ضعف نهادهای مدنی و دموکراتیک و بسیاری از موارد دیگر چالشهایی است که فرایندهای تجدد در جوامع غیرغربی مانند ایران با آنها روبه رو بوده و هستند. در نتیجه شکلگیری ساختارهای مدرن مانند شهرنشینی، صنعت و نهادهای فرهنگی نتوانسته و نمیتوانند به نحو کامل پیامدهای سازنده و مورد انتظار را خلق کنند؛ ضمن اینکه تجربه تجدد حتی در جوامع صنعتی و توسعه یافته غربی نیز همیشه با مجموعهای از پیامدهای ویرانگر نیز همراه بوده است.
سومین موضع در گفتمان کتاب ایران، بحث چگونگی و «میزان مطالعه» است. این موضوع از ارکان سیاست فرهنگی کتاب در ایران از دوره رضاشاه تاکنون بوده است. دولتها و روشنفکران در ایران، ترویج کتاب را همسو با سیاست خود میدانستهاند. دولتها در ایران با توجه به اعمال نظارت و کنترل شدیدی که بر نشر کتاب داشتهاند، همواره به گسترش کتابخوانی متمایل بوده و این موضوع را نشانه مدنیت و همسوییشان با دنیای مدرن دانستهاند. از این رو، سیاست فرهنگی توسعه کتابخانههای عمومی، حمایت یارانهای از ناشران، تبلیغ کتاب و کتابخوانی، برگزاری نمایشگاهها و جشنوارههای کتاب و فعالیتهایی مانند اینها از ارکان سیاست کتاب دولتها در ایران معاصر بوده است. روشنفکران عمومی مانند روزنامه نگاران، کارشناسان و نویسندگان اجتماعی نیز همواره مسئله ترویج کتاب و کتابخوانی را در گفتمان خود پذیرفتهاند. از این رو، مسئله مطالعه کتاب در کانون بحثهای گفتمان عمومی جامعه در ایران در دوران اخیر شده است.
چهارمین موضوع گفتمان کتاب در ایران، ناسازگاری میزان تولید و نشر کتاب با میزان خرید و مطالعه کتاب است. طی تمام دوران، از نخستین دهه سده چهاردهم تا امروز، نشر کتاب در ایران روند رو به رشد داشته است. گرچه میزان آن در دورههای مختلف یکسان نبوده است هرچه به دوره حاضر نزدیک میشویم، میزان تولید کتاب نیز افزایش مییابد. (مهدیانی، 1383) افزایش میزان عناوین نشر لزوماً بیانگر وضعیت مطلوب «فرهنگ مطالعه» یا کتابخوانی در ایران نیست؛ زیرا میانگین شمارگان کتابها طی سالهای اخیر نه تنها به تناسب تعداد عناوین افزایش نیافته، بلکه از 3000 شمارگان در سال 1375 به 1500 در 1389 کاهش یافته است. (3) با وجود این، کاهش شمارگان لزوماً به معنای پایین بودن میزان مطالعه مردم نیست. در مباحث رسانهای و گفتمان عمومی نیز اغلب این مشکلات و کاستیها موضوع بحث است. دولت نیز اغلب از آمار حوزه نشر به عنوان عرصه موفقیتهای خود استفاده میکند؛ زیرا دولت پیشرفتهای موجود در بازار نشر را محصول سیاستهای کتاب دولت میداند.
پنجمین موضوع سازنده گفتمان کتاب در ایران، عبارت است از کتاب به عنوان نوعی «مسئله فرهنگی» و «رسانه فرهنگی». وقتی از کتاب به عنوان رسانه سخن میگوییم، توجه ما بیشتر معطوف به «کتابها» است و نه کتاب به صورت امری کلی. در این صورت از کتابهای مختلف، مانند کتابهای علمی، ادبی، هنری، دینی، دانشگاهی و .... صحبت میکنیم. برای مثال وقتی درباره کتاب خاصی یا کتابهای حوزه خاصی مثل کتابهای پزشکی یا مهندسی، صحبت میکنیم. موضوع بحث ما کتاب به عنوان رسانهای است که دانش و اطلاعات معلومی در یک حوزه مشخص را منتقل میسازد. وقتی از کتاب به عنوان «مسئله فرهنگی» سخن میگوییم، با وضعیت کلی جایگاه و نقش کتاب در جامعه سر و کار داریم. در این صورت ما نه با کتابهای یک حوزه خاص، بلکه با این پرسشها مواجهایم: کتاب چیست؟ ایرانیان کتاب را چگونه فهم میکنند؟ کتاب چه کارکردها و جایگاهی در ایران دارد؟ آینده کتاب چگونه خواهد بود؟ ورود و گسترش فناوریها چه تأثیری بر کتاب میگذارد؟ چه نسبتی بین جامعه، فرهنگ و کتاب وجود دارد؟ جایگاه کتاب در تاریخ و فرهنگ گذشته ما چگونه بوده است؟ این نوع پرسشها معطوف به کتاب به مثابه مسئلهای فرهنگی است.
در ایران، تحقیقات، منابع و متون و گزارش تحلیلی (Analytical account) اندکی درباره کتاب و کتابت وجود دارد. دانش و اطلاعی که ما از کتاب در اختیار داریم، عمدتاً «دانش توصیفی» درباره برخی از وجوه معین کتاب است. برای مثال، ما در زمینه تاریخ نشر و کتابت و کتاب در جهان و ایران پژوهشهایی منتشر کردهایم. همچنین در زمینه وضعیت چاپ و نشر کتابها «اطلاعات آماری» و توصیفی خوبی به طور منظم توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالهای اخیر منتشر شده است. همچنین برخی گزارشهای تطبیقی درباره کتاب و کتابخوانی در جهان نیز وجود دارد. برای مثال اخیراً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با انتشار کتاب وضعیت کتاب و کتابخوانی در جهان (1389) (4) منبع بزرگی را در اختیار محققان قرار داده است. علاوه بر این، در لابه لای کتابهای دانشگاهی در رشتههای مختلف علوم اجتماعی، دیدگاهها و تئوریهایی درباره تحلیل کتاب و کتابخوانی وجود دارد.
در ایران معمولاً مطالعه کتاب برعهده کارشناسان کتابداری، روانشناسان و کارشناسان علوم تربیتی، مورخان، جامعهشناسان و منتقدان ادبی است. هر یک از این افراد و رشتهها به نوعی به کتاب میپردازند. کتابداران از این نظر که حرفه آنها به کتاب، کتابشناسی و خدمات کتاب مربوط میشود، درباره کتاب سخن میگویند. این عده رویکرد اطلاع رسانی به کتاب دارند. روانشناسان و کارشناسان علوم تربیتی در زمینه ترویج کتاب و توسعه فرهنگ مطالعه به عنوان یکی از راهبردهای تربیتی، با مقوله کتاب سر و کار دارند. مورخان و به ویژه ایرانشناسان با در نظر گرفتن قدمت طولانی فرهنگ مکتوب در ایران، دائماً با سندها و کتابهای تاریخی سر و کار دارند و در عین حال «تاریخ کتاب» در ایران برای ایشان اهمیت دارد. منتقدان ادبی نیز هنگام نقد متون، لاجرم با کتاب سر و کار دارند. کارشناسان علوم اجتماعی نیز تا حدودی به مطالعات پیمایشی و کمی در زمینه فرهنگ مطالعه در سالهای اخیر پرداختهاند. اما هیچ یک از کارشناسان به بررسی کلیت کتاب از دیدگاه تاریخی و اجتماعی نپرداختهاند.
در مجموع این حوزه یا بخش از گفتمان کتاب در ایران، همچنان ضعیف و رشد نایافته است. دلیل رشد نایافتگی این حوزه رشد نایافتگی دانشها یا علوم انسانی و اجتماعی در ایران است. طرح کتاب به مثابه مسئله فرهنگی در چارچوب گفتمان آکادمیک و تحقیقات دانشگاهی است. هر قدر گفتمان دانشگاهی و تحقیقات در علوم انسانی و اجتماعی رشد و توسعه یابند، به همان میزان این امکان وجود دارد تا درباره کتاب در چارچوب جامعه، فرهنگ و تاریخ صحبت کنیم.
نمایشگاهها، جشنوارهها، کتابخانهها و صنعت نشر در سالهای اخیر اهمیت چشمگیری پیدا کردهاند. از این رو، مطبوعات، رسانهها و محققان دانشگاهی در زمینه این موضوعات نیز به بحث و بررسی پرداختهاند، اما این موضوعات به مثابه نوعی مسئله اجتماعی تلقی نمیشوند. نمایشگاهها و جشنوارههای گوناگون مانند هفته کتاب، جوایز کتاب و نیز کتابخانهها عمدتاً جنبه تبلیغی و ترویجی دارند.
پینوشتها
1. در کتاب زیر رجب زاده مروری بر تاریخ ممیزی کتاب در ایران دارد. همچنین این کتاب گفتمان ممیزی کتاب در ایران را به خوبی تحلیل کرده است:
رجب زاده، احمد. 1381. ممیزی کتاب، پژوهشی در 1400 سند ممیزی کتاب در سال 1375. تهران: نشر کویر.
2. برای مثال، کتابهای زیر در این زمینه منتشر شدهاند:
خسروی، فریبرز. 1378. سانسور: تحلیلی بر سانسور کتاب در دوره پهلوی دوم. تهران: انتشارات نظر.
3. این رقام را از لابه لای گفت و گوهای ناشران و فعالان صنعت نشر در مطبوعات و رسانهها به دست آوردهام. درباره صحت و درستی آنها میتوان چون و چرا کرد، اما به عنوان فرد دانشگاهی که دائم با کتاب سروکار دارم، میبینم که شمارگان کتابها معمولاً بین 1000 تا 2000 است.
4. این کتاب 11 جلد است و در آن وضعیت کتاب و کتابخوانی در آمریکا، اروپا و روسیه از ابعاد گوناگون توسط نویسندگان مختلف بررسی شده است. این مجموعه بزرگ را حمید قبادی و محمد الهیاری فومنی ترجمه و ویرایش کردهاند.
فاضلی، نعمتالله، (1392) تاریخ فرهنگی ایران مدرن: گفتارهایی در زمینه تحولات گفتمانی ایران امروز از منظر مطالعات فرهنگی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}