فرهنگ عاشورا، آسیبها و تحریفها(2)
فرهنگ عاشورا، آسیبها و تحریفها(2)
این مبحث را با این پرسشها آغاز میکنیم که آیا امروزه، در ماهیت آسیبها و تحریفها تفاوتی پدید آمده یا نه؟ آیا در نوع و شیوه این آسیبها تغییری صورت گرفته است؟ احیانا چه ویژگیهایی از زمان حاضر، موجب پدید آمدن آسیبهای جدید شده است؟
به نظر میرسد که در گذر زمان، تغییر در ماهیت آسیبها به وجود نیامده، هر چند در شیوهها و سویههای مختلف این آسیبها، تغییراتی صورت گرفته است. ضمن آن که آسیبهای قدیمی نیز به جای خود باقی هستند ـ، گرچه برخی از آنها بر اثر انقلاب اسلامی تضعیف شدهاند ـ آسیبهای نوعی نیز بر اثر تطور زمان به وجود آمدهاند. در فصل بعد به تفصیل به عوامل بروز و ظهور برخی آسیبهای جدید یا سر بر آوردن دگر باره آسیبهای قدیم خواهیم پرداخت.
آسیبهای مربوط به زمان کنونی را میتوان به این شرح برشمرد:
امروزه به نوعی شاهد بازگشت برخی روضهها، شیوهها، برنامهها و تفکراتی هستیم که به شدت در گذشته تضعیف شده و یا از بین رفته بودند.
این موضوع در سه جا بیشتر خود را نمایان ساخته است؛ روضهها و برنامههای مربوط به حضرت زهرا (س) امام حسین (ع) و امام زمان (عج). علت آن نیز مشخص است ؛ چرا که این سه مورد، در مجموع بر آیند تمایزات تفکر کلامی و سیاسی شیعه است و مهمتر از آن، از بار عاطفی و ظرفیت احساساتی قوی نیز برخوردار است. اگر خوب به هیأتها، دستهها و تکایای تأسیس شده در سالهای اخیر بنگریم، بیشتر نامها به این سه محور مرتبط است. ممکن است گفته شود که این جریانات در گذشته هم بوده است، ولی اهمیت امرزوه آن در این است که در مدت کوتاهی، شاهد انبوه هیأتهای بر آمده از جامعه دین دار و به ویژه جوانان هستیم که این، هم باید مثبت تلقی شود و هم میتواند با توجه به وجود آسیبها، اثرات منفی و زیان باری داشته باشد.
به هر حال دو موضوع، یعنی انبوه شدن هیأتها و توجه ویژه به سه محور پیش گفته، میتواند به فراوانی غلوها و خرافهها بینجامد ؛ چرا که گاه میان این هیأتها، رقابت و چشم و هم چشمی وجود دارد و همین مسئله موجب تولید خرافهها و غلو میشود.
از دیگر مسایلی که امروزه در درون فرهنگ پاس داشت عاشورا به معضلی بدل گشته اوج گرفتن دوباره قمه زنی و به تبع آن، سوء استفاده جدی خرده گیران و دشمنان است.
قمه زنی، سابقهای چند صد ساله دارد و در طول زمان، بیشتر با تأیید مشروط فقیهان و عالمان همراه بوده است. آنان بر اساس مقتضیات زمانه خویش و به میزان عمق و وسعت آگاهیهای شان، بدان فتوا دادهاند؛ اگر چه در همان زمان هم عالمانی نیز بودهاند که از آن نهی میکردهاند.
امروزه با توجه به سوء استفاده دشمنان، وهن آلودگی آن بیش از پیش آشکار است. از این رو مقام معظم رهبری و بسیاری از علما، به حرمت آن حکم دادند.البته متأسفانه گاه دیده میشود که بر اثر اغراض گروهی و یا سیاسی، در مناطق گوناگونی بدان دامن زده میشود. اگر چه پس از حکم علما، تا حدود زیادی این مسایل کاهش پیدا کرده است.
از سوی دیگر، شاهد ظهور پدیده هایی چون زمین بوسی و قفل زنی در برخی جاها هستیم. هم چنین خود را به عنوان سگ حسین(ع) معرفی و «عو عو» کردن، آن هم در مجالس آشکار و علنی از نمونههای بارز آسیبهای جدید است.
تا مدتها پس از انقلاب، بر اثر جو روانی و حماسی به وجود آمده در جامعه، الگو شدن شخصیتهایی چون شهید مطهری(ره) که فریادهای بلندی در مبارزه با تحریف داشت، حضور امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار انقلاب و سفارش همیشگی ایشان درباره پر محتوا شدن فرهنگ عاشورایی و تلاشهای گسترده عالمان و روحانیون جوان، شاهد تلاشهای بیشتری از سوی مبلغان، و روضه خوانان و مداحان برای طرح مسایل و روضههای معتبر و پرهیز از موضوعات موهون و غیر معتبر بودیم.
پس از اتمام جنگ، به تدریج با وقوع تحول در متن جامعه، از شدت چنین روحیهای در میان مردم و برگزار کنندگان مراسم کاسته شد. نه آن که به کلی از میان برود. بلکه آن روحیه قوی پیش از پایان جنگ، اندک اندک رو به ضعف گرایید. همان فلسفههای غیر حماسی و غیر شناختی نهضت عاشورا، دوباره سر بر آورد و در روضهها، منبرها، مداحیها، به ویژه ذوقیات و زبان حالها، تبلور یافت و به گونهای، بعد تسلی بخشی عزاداری، نمود بیشتری پیدا کرد. در ذوقیات و زبان حالها، به ویژه بدان جهت که گستره توجیه، بازتر است، شاهد رواج مسایل خمودآمیز و پردازش جنبههای احساسی، تراژدیک و فولکلوریک نهضت عاشورا هستیم. رواج بی حد واندازه ذوقیات و زبان حالها، در قالب نظم و نثر، بی آن که ریشهای در درون تاریخ عاشورا و شخصیت امام حسین (ع) داشته باشد، از مصیبتهای جدی است که به واسطه تنوع کمی و کیفی ابزارهای صوتی و به تبع آن، فزونتر شدن تعداد مداحان و روضه خوانان، هر روز دامنه بیشتری مییابد. نکته در خور دقت و تأمل، آن است که این زبان حالها، به طور معمول، ابتدا به عنوان زبان حال بیان میشود و سپس با چندین بار تکرار به وسیله خود گوینده و دیگران، جملات و کلمات که دلالت بر زبان حال بودن آن دارند، حذف میگردد و به تدریج به صورت یک واقعه تاریخی بیان میشود. هم چنین غالبا و از لحاظ زبانشناسی و به ویژه در فرهنگ شفاهی مردم ایران هیچ گاه روایت و نقل دوم همانند روایت نخست نیست. بلکه چیزی بر آن افزوده میشود و نکته مهمی از آن کاسته میگردد و یک سان نقل نمیشود و هر چه بر تکرار و بازگویی آن اضافه میشود، حجم افزودنها و کاستنها روندی تصاعدی پیدا میکند.
از این رو، زبان حالها، در طول زمان به شدت متورم میگردند و گاهی به صورت باور عمومی در میآیند. مانند آمدن حضرت زهرا (س) به بالین حضرت عباس (ع) هنگام شهادت آن حضرت یا روضه هایی که برای حضرت رقیّه (ع) خوانده میشود که از زبان حال در آمده و جزء وقایع مسلم تاریخی قلمداد میشود.
این ذوقیات و زبان حالها چند ویژگی منفی دارند:
نخست آنکه بر اساس احساسات مخاطبان که بیشتر جوان و کم اطلاع هستند، ساخته میشوند. دیگر آنکه با بیان اینکه اینها صرفا زبان حال هستند بدانها نوعی مشروعیت و وجاهت بخشیده میشود. هم چنین مضامین آنها، بی ارتباط با نهضت یا مغایر با حرکت عاشوراست. نیز در برخی از آنها کاملاً شخصیت بزرگان عاشورا، وهنآلود ترسیم میشود. متأسفانه به علت بالا بودن نسبت جمعیت جوان کشور و نبود مجاری مطمئن ابراز احساسات و موانع موجود بر سر راه آنها، این قبیل مسایل، در میان گروهی از آنها، هواخواهان بسیاری پیدا کرده است.
از معضلات جدی امروز در عرصه عزاداری و مداحی، ورود و شیوع شیوههای نامناسب اجرای مداحی و اشعار خوانده شده در این گونه مجالس است. این مسئله میتواند چند دلیل داشته باشد: آن که در قدیم مداحان همانند دیگر دانشآموزان، استاد داشتند و به طور سنتی، همراه با یک مداح بزرگ معروف، رشد میکردند و پرورش مییافتند.
این موضوع، اگر هم در همه جا و همه وقت رعایت نمیشد، در بیشتر موارد چنین بود. ولی امروزه، شاهد تولید انبوه مداح غیر کیفی در سطح جامعه هستیم؛ کسانی که نه به سبب فضل، دانش، کمال اخلاق و حتی صدای کاملاً مناسب، که بیشتر به دلیل داشتن اندک صدایی برای اجرای برنامههای مداحی شور آفرین، به وسیله دستگاههای مدرن صوتی، در جامعه مطرح میشوند که بیشتر هم تقلید نوارهای مداحی است. بنابراین، محتوا گرایی استاد محورانه گذشته که آن نیز دچار آسیبهای جدی بود، جای خود را به شورآفرینی نوار محورانه داده است. یکی از مداحان میگوید:
من در قدیم دو سال دنبال یک استاد میرفتم، اما فقط به من شعر میداد حفظ کنم و میگفت حق خواندن نداری. بعد از دو سال، اجازه نوحه خوانی داد. اما در این روزگار... با توجه به کم بودن مداح، هر کس صدایش خوب بود، آمد میکروفن را به دست گرفت و یک چیزهایی خواند و کم کم مداحی بدون آموختن در محضر استاد، فرهنگ شد و شد آنچه که امروز میبینیم؛ یعنی مداحی با همان کار میاندارهای سابق، یعنی شور زدن. این کار، کار میان دارها بود، آن هم نه به این غلظت.
نکته دیگر، آنکه ادبیات غنایی در تاریخ ادبیات و ادبیات ایران، تاریخی طولانی دارد، به ویژه آن که این نوع ادبیات در پیوند با ادبیات عرفانی، معنایی دگرگون، با همان الفاظ یافته است. امروزه به نظر میآید که رویکرد غالب جامعه و مداحان به اشعار حماسی، بیشتر به سوی این نوع شعر است.
البته در حال حاضر، مشکل این رویکرد این است که اشعار محکم و متناسب با مجلس مداحی و عزاداری به اندازه کافی در دست نیست. از همه مهمتر این که مداحان امروزی، اطلاعی از آنها ندارند یا استقبالی از این اشعار نمیکنند؛ زیرا در دوره جدید، شعر، محوریت و جایگاه حاکم پیشین خود را در مداحیها از دست داده و به عنصری حاشیهای تبدیل گشته است. از این جهت است که دانش توده مداحان درباه ادبیات و شعر، چندان مناسب نیست. ضمن این که به نظر میرسد برخی شنوندگان و به ویژه جوانان، چندان حوصله و ظرفیت گوش سپردن به اشعار مستحکم و ناب را در قالب قصیده یا مثنوی ندارند که البته این میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد.
از این رو، شاهد گسترش ادبیات غنایی هستیم و میبینیم کلمات والفاظی همانند عشق، عاشقی، عاشقتم، می، مستی، باده جاده، نی و دیگر کلماتی در این ردیف، به همراه مشتقاتشان وارد ادبیات مداحی شده و با بسامد بالایی، به وسیله مداحان تکرار میشود. البته این مسئله به خودی خود نمیتواند منفی تلقی شود بلکه کاربرد مبتذل آن مشکل ساز است.
مسئله دیگر این است که از این گونه اشعار، بیش از آن که از ادبیات غنی غنایی و عرفانی سرچشمه گرفته باشد، صدالبته از ترانههای سروده شده بازاری و بدتر از آن، نوار ترانههای گذشته و حال الهام میگیرد. این موضوع، از آن رو مشهود است که سبک و شیوه اجرا، در بسیاری از مداحان درست همان سبک و شیوهای است که به راحتی توسط مخاطبان آشنا با این نوع نوارها شناخته میشود.
این چنین است که بسیاری از مداحیها، تقلیدی و مبتذل هستند و هیچ نشانی از اخلاص و صفا در آن دیده نمیشود. آری، وقتی مداحان حرفهای، سینه زنان حرفهای و گریه کنان حرفهای بودند، توقعی از وجود اخلاص و پیام آوری نمیتوان داشت. از این رو، در برخی مجالس، اجرای برنامههای مداحی براساس شوهای ترانه خوانان و سبکهای ترانهای هم دیده میشود و گرته برداری ناپیراسته و ناشیانه از سبک سرودهای پاکستانی و هندی، به شدت جریان مییابد.
به ویژه آنکه امروزه با پدیده جدیدی به نام «نوار استادی» مواجهیم که به واسطه آن، نوارهای مداحی و عزاداری، جای استادان را گرفته است. هم چنین مسئله مصیبت بار دیگر، آن است که نوارهای برخی از این مداحان، به صورت کتاب برگردانده شده و در اختیار مداحان جوان و روضه خوانان قرار گرفته است که با کمال تأسف، گاه مورد توجه و استقبال پارهای طلاب جوان، به ویژه در هنگام مناسبتهای تبلیغی قرار میگیرد. به نظر میرسد باید از ادامه این روند در آینده، به شکل جدی ابراز نگرانی کرد.
از جمله آسیب هایی که در شکل و شمایل عزاداری امروزی به وقوع پیوسته ،تحول در شیوههای سینه زنی و زنجیرزنی است. که این مسئله از خواستهای اجتماعی و بافت جامعه سرچشمه میگیرد. پیش از این، بیشتر سینه زنیها، بدون وزن شعری و با کمترین مقدار آن برگزار میشد؛ البته سینه زدن سه ضرب رواج داشت و در دوران جنگ و پس از آن، گسترش پیدا کرد، به طوری که حجم وسیعی از عزاداریها و سینه زنیها را در برگرفت. سزاوار است در این خصوص، اصل و اساس این نوع سینه زدنها پذیرفته شود؛ چرا که سینه زدنهای سنتی نیز در مواقع بسیاری، گرفتار خمود و یک نواختی است و این، برای جوانان جویای حرکت و تکاپوی امروزی، چندان نشاط آور نیست.
البته مشکل جایی است که سینه زنی، به حرکتهای نمایشی، اضافی و ناشایست آلوده میگردد. برای مثال، سینه زدن به صورتی که افراد بالا و پایین میپرند یا سینه زدن به اصطلاح «کانگرویی» که همانند نرمش صبحگاهی، در حال سینه زدن، پاها بر خلاف یکدیگر حرکت میکنند. این حرکات، به طور کامل عزاداری را از سادگی و محتوا تهی میسازد.
همانگونه که در بحث پیشین اشاره شد، در مداحی امروز، شعر، جایگاه اصلی و اساسیاش را از دست داده و دانش مداحی به توانایی صوتی و اجرا فرو کاسته شده است.
قصیده خوانی بسیار کم شده و مداحان خرد، به جای آن که در پی اشعار ناب، متین و تازه باشند، به دنبال نوارهای جدید مداحان معروفند. مطالعه جدی مقتلها و دیوان شاعران که در گذشته نیز کم بود، اکنون کاهش بیشتری یافته است و تنها درصد کمی از مداحان اهل مطالعهاند. بسیاری از اشعار به کار رفته در برنامهها، به جای تفکر برانگیز بودن، ترحم برانگیزند. اشعار موجود مداحان نیز، بیشتر در دو جهت کاربرد دارد؛ در سینه زنیها و در شور زنیها. از این رو، اشعار باید جهت و قالب خاصی بیابند. این موضوع، علت هایی میتواند داشته باشد که از جمله، کاسته شدن ظرفیت و حوصله شنیدن اشعار است که به ویژه در نسل امروز که به شدت گریز پاست، دیده میشود. بیشتر اشعار، متناسب با تحول زمانه نیست و بسیاری مواقع، به صورت نیم بند و بریده ارایه میشوند. حالتهای درویش مآبانه، فراوان دیده میشود، همانند تکرار مداوم یک ذکر یا یک اسم، در مدت به نسبت طولانی، کابرد نامناسب اسامی معصومان مانند کاربرد علی(ع) به صورت «علِ» «علِ» و حسین به شکل «حوسَین» و بدتر از آن، به صورت «سین»، «سین» که موجب وهن عزاداریها و مداحی هاست. تقلید از روی نوارهای مداحی بیداد میکند. گاه دیده میشود حتی سرفهها و حرفهای ناگهانی آنها نیز تقلید میشود. خود مداحان مورد تقلید نیز، بیشتر سبک هایشان را از نوارهای موسیقی، سریالها و فیلمها میگیرند. از این رو است که گاه به اشعاری در نهایت ابتذال برمی خوریم. «دمهای» سینه زنی و شورزنی در این جهت طلایه دار و رکورد شکن است.
نوع دیگری از آسیبهای جدی، ورود موسیقی به ساحت عزاداری است. به نظر نگارنده این موضوع فی نفسه بی اشکال است، ولی مسئله مهم جایگاه آن است.
این قاعده عقلانی «هرسخنی جایی و هر نکته مکانی دارد» میتواند در هر موردی کاربرد داشته باشد. در این موضوع نیز چنین است، مراسم عزاداری سنتی، حدود و مقرراتی دارد که اگر چه میتواند و باید متحول شود، ولی نمیتواند از تعریف مشخص خود خارج گردد. از این روست که میگوییم کاربرد موسیقی ـ از هر نوع آن ـ در موضوعهای مذهبی امری پسندیده و مورد تأیید است. برای مثال موسیقی به صورت ارکستر سمفونیک یا نوار کاست، در جایگاه اختصاصی خود که بسیار هم میتواند تأثیر گذار باشد، ولی به کارگیری وسایل موسیقی و اجراهای موسیقیایی در بدنه عزاداری سنتی، امری نکوهیده است که آن را از حالت طبیعی و موقیعت تاریخی خود خارج میسازد.
یکی از آفتهایی که گاه مشاهده میشود، افراط در سیاسی کردن عزاداری هاست. گاه به طمع این که عزاداریها را متوجه مسایل روز سازیم تا برای امروزمان فایدهای دربر داشته باشد، چنان آن را به مسایل سیاسی آغشته میکنیم که باعث دلزدگی و دوری عدهای میشود. باید توجه داشت که اگر مجالس عزاداری، در خدمت اهداف و برنامههای یک جناح، حزب یا گروه سیاسی قرار گیرد، در واقع ابزاری سیاسی میشود که خود در تضاد جدی با فرهنگ عاشوراست. بنابراین باید در لباس عزاداری، به ارتقای سطح بینش و فرهنگ سیاسی مردم اندیشید و کمتر وارد مصادیق شد. در این مجالس، باید ملاک سیاسی به دست مخاطبان داد و این موضوع، به ویژه در مداحیها بسیار نمایان است. اگر مجالس عزاداری و مداحیها «سیاسی زده» شود، هم از اعتماد و حضور مخاطبان فراگیر میکاهد و هم خلوص و صفا و یک رنگی آنها زدوده میشود.
دگرگونیهای جامعه، دگرگونی در باورها، تلقیها، برداشتها، ارزشها و روشها را نیز در بردارد. به هر میزان که این تغییر شدیدتر و ماهویتر باشد، مؤلفهها و شاخصههای دو سوی آن نیز تغییرات و تفاوتهای بیشتری مییابد. امروزه جامعه ما، با ورود فرهنگ مدرنیته روبه روست. این حضور و ظهور نیز هر چند تدریجی و آرام آرام پیش رفته، ولی به همان میزان اثرات دیرپایی نیز بر جامعه داشته است.
با وجود آن که نزدیک به دو قرن از ورود آهسته فرهنگ مدرنیته گذشته و به رغم نقاط عطفی که در این مدت داشته است، هنوز شاهد برتری مؤثر یکی از دو گفتمان مدرن و سنتی بر یکدیگر، یا امتزاج و ترکیب نهایی این دو نیستیم و به تعبیری با دو قطب سنت و مدرنیته و عدم مشخص شدن وضعیت نهایی، نابسامانیهایی را در عرصههای مختلف، به ویژه در ساحت فرهنگی و اجتماعی جامعه رقم زده است. عزاداری نیز به عنوان یکی از نمادهای فرهنگی و اجتماعی سنت ـ که یکی از دیرپاترین موضوعات سنتی است ـ ؛ در طول زمان از کنشهای مستقیم در غیر مستقیم نهادهای مدرن مصون نمانده؛ از این رو، هم در شکل و هم در محتوا، دگرگونیهایی را به خود دیده است.
شاید به لحاظ شکل، نخستین نمود حضور ابزارهای مدرن در عزاداری ورود بلندگو است. در ابتدای ورود بلندگو، شاهد تقابل جدی سنت گرایان با آن، تنها به علت مدرن بودن آن هستیم. از این رو، گفته شد که بلندگو، بوق شیطان است و به نوعی تلویحی، استفاده از آن تحریم میگردید. از همین جا شکاف در اردوگاه سنت گرایان نیز اتفاق افتاد؛ بدین ترتیب که در مقابل عدم استفاده پارهای از آنها، برخی با جسارت به استفاده از آن پرداختند. خاطرات حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی فلسفی، واعظ شهیر در خصوص این موضوع در آن زمان، به خوبی گویای این مسئله است.
پس از آن نیز روند با کندی پیش میرود. علت کندی نیز نگاه کاملاً منفی نهادها و مراجع سنتی به مدرنیته و عدم پذیرش آن است. با وقوع انقلاب اسلامی که انقلابی بود مذهبی و سنتی و در راه ترکیب سنت و مدرنیته، بدان صورت که برتری ابزاری با مدرنیته و غلبه محتوایی با سنت باشد، به نوعی این روند تشدید شد. پس از آن شاهد روند سریع رسانههای مدرنی چون رادیو و تلویزیون و بعدها ویدئو، رایانه و... به اندرون خانه سنتیها و مذهبیها هستیم که تا پیش از این ممنوع بود. این فرآیند با پایان جنگ، نقطه عطفی جدّی مییابد و از این پس نیز با توجه به محیط سازندگی و سایه افکندن فضای اقتصادی بر اساس آموزههای بازار آزاد و متعاقب آن، تغییرات اندرونی جامعه و ایجاد نیازهای جدید، به شدت سرعت مییابد.
شکلگیری خرده طبقات جدید و گسترده شدن طبقه متوسط شهری که بسیاری از آنان تعلقات مذهبی نیز دارند، تغییر فضای عمومی جامعه از گفتمان انقلابی به گفتمان سازندگی و فرهنگ سازی متناسب با آن به وسیله رسانههای ملی که نفوذ قابل توجهی در میان خانوادههای مذهبی دارد، موجب شد تا مدرنیته در سنتیترین و دست نخوردهترین نهادها و لایههای جامعه نیز نفوذ کند. در این میان، شاید بتوان موسیقی و به ویژه موسیقی شاد را، نمادیترین چهره این فرهنگ سازی دانست، که با توجه به بالا بودن آمار جوانان جامعه و رشد نسبی رفاه، دست کم در میان طبقه متوسط، رواج چشم گیر و رو به گسترشی مییابد. در آینده مداحیها نیز که از موسیقی بهره میبرند، به شدت تحت تأثیر موسیقیهای منتشر شده در بازار و به ویژه صدا و سیما قرار میگیرند.
از سوی دیگر، نوع مداحان جدید، بیشتر جوانان مذهبی هستند که خود تنوع طلب و نو گرایند و گاه، به موسیقیها و ترانههای موجود، گوش داده یا میدهند و شاید برنامههای تلویزیونی ترانه خوانان را هم دیده باشند. از این رو، بر اثر این نیاز و این تغییر گفتمان و تغییر آدمها، در بعد شکلی عزاداری تحولی مدرنیستی شکل میگیرد.
از جهت محتوایی، مدرنیته، دو تأثیر بر جریان عزاداری و مداحی گذاشته است. از یک سو، عدم اقناع قشر تحصیل کرده از مطالب مطرح شده و از سوی دیگر، مصرفی کردن، بی حوصلگی و تمایل به فشرده شدن مطالب و عدم تکافوی عزاداری سنتی در پاسخ به احساسات جوانان مدرن به ویژه کمتر تحصیل کرده.
البته با وجود این، هنوز مقابله و مقاومت نیروها و نهادهای سنتی قدیمی وجود دارد، اگر چه به تدریج قدرتشان رو به کاهش است. در این میان مسئله اساسی این است که جریان مدرنیته در عزاداری بدون اندیشه و تفکر و طرح جدّی است و سنت گرایان نیز از موضعی انفعالی با آن برخورد میکنند. در نتیجه، شاهد بحران در این حیطه هستیم؛ بحرانی که واقعیت جامعه امروز ایران بوده و هم اکنون، در عزاداری نیز تبلور یافته است.
عالمان دینی، محور فعالیتهای دینی و آبشخور اصلی ترویج مفاهیم آن هستند. بنابراین، هر چه جامعه، ارتباط کمتری با عالمان دین داشته باشد، به همان نسبت میتوان گفت که از آموزههای دینی فاصله میگیرد. یکی از عواملی که به نظر میرسد امروزه تا حدود زیادی در رشد آسیبهای عزاداری مؤثر است، کم رنگ شدن ارتباط میان برخی مردم و جوانان، به ویژه مداحان و برگزارکنندگان مجالس، با اندیشمندان و آگاهان دینی و روحانیت است. به همین دلیل، نظرات اصلاحی این اندیشمندان به درستی منتقل نمیشود یا ظرفیت چندانی برای پذیرش دیدگاههای اصلاحی آنان وجود ندارد. این مسئله عوامل متعددی دارد. یکی از عوامل آن، رسوب تفکرات ناپیراسته در میان پارهای از مردم است. نقل شده که آیت الله بروجردی (ره) در یکی از سالها تعدادی از سران هیأتها را به منزل خود دعوت کرد و از آنها خواست که برخی اعمال را در عزاداری انجام ندهند، ولی آنها در جواب گفتند که:
ما در تمام سال مقلد شماییم به جز این سه ـ چهار روز.
البته پس از انقلاب، میتوان از عوامل دیگری چون تلاش دشمن برای مخدوش کردن چهره عالمان دینی، عملکرد نادرست برخی مسند داران، تغییر فرهنگ، نقص در پیدایی زبان مشترک و... را بر شمرد که به هر حال خسران آن، متوجه دین و فرهنگ عاشورا خواهد بود.
منبع: پگاه حوزه
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}