تلاطم نظام هستی در شهادت امام حسین علیهالسلام
تلاطم نظام هستی در شهادت امام حسین علیهالسلام
حادثه عاشورا را با توجه به ماهیت و اهداف و پیامدهایش، میتوان عظیمترین واقعه در نظام هستی برآورد کرد، این بدان روست که قهرمان و شخصیت حادثه، شخصیتی همچون حسین بن علی علیهالسلام ؛ برترین هدف آن، حفظ اصالت برترین ادیان، و مهمترین پیامد آن بقای اسلام است. چنین حادثهای با این ویژگیها از عصر آدم علیهالسلام تا بعثت حضرت خاتم صلیاللهعلیهوآله سابقه نداشته است؛ اسلام که با بعثت نبی گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در عرصه هستی رخ نمود، در بقایش ریزهخوار خوان قیام حسینی است.
برای بررسی ابعاد عظمت این قیام، مسیرهای متفاوتی را میتوان پیمود. اما آنچه اکنون در صدد آنیم، نگاهی است به گزارشهای مربوط به گریه نظام هستی بر شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسلام ، به ویژه گریه آسمان. این گزارشها، گوشهای از گزارشهایی هستند که بر مجموعهای از تحوّلات و رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام دلالت دارند.
این روایات را هم در منابع روایی و تاریخی شیعه و هم اهل سنّت میتوان یافت. تعدادی از این خوارق عادات و امور شگفت توسط برخی از امامان شیعه علیهمالسلام ، همچون امیرالمؤمنین علیهالسلام ، امام حسن مجتبی علیهالسلام ، امام سجّاد علیهالسلام ، امام باقر علیهالسلام ، امام صادق علیهالسلام ، امام رضا علیهالسلام ، امام جواد علیهالسلام و امام عصر علیهالسلام نقل شده، و تعدادی نیز از سوی برخی از اصحاب آنان همچون ابوذر، میثم تمّار، ابن عباس و ام سلمه گزارش شدهاند.
در روایات اهل سنّت نیز تعداد زیادی روایت به چشم میخورند که به رجال ناقل حدیث منتهی میشوند و بعضی از این روایات نیز منقول از سوی برخی بزرگان و ائمّه اهلسنّت هستند. روایاتی نیز به صورت مرسل نقل شده و برخی از مؤلّفان اهل سنّت نیز بدون اشاره به سند، به نفس حوادث اشاره کردهاند. جالب آنکه گاه بعضی از خوارق عادات، منقول از برخی سران حکومتی یا وابستگان و مأموران آنهاست.
یکی از مسائل مهم در این مبحث، بررسی انگیزه راویان و مؤلّفان اهل سنّت در پرداختن تفصیلی به خوارق عادات مترتّب بر شهادت امام حسین علیهالسلام است. به راستی، چه محملی برای این توجه خاص نسبت به این بعد از قیام امام حسین علیهالسلام در منابع سنّی میتوان یافت؟
برخی از محققان معاصر معتقدند: اینکه منابع سنّی در زمینه ماهیت و انگیزه و فلسفه قیام، توجه لازم را مبذول نداشتهاند، اما به طور افراطی به ذکر حوادث خارق عادات در این حادثه پرداختهاند، نشانگر نوعی حرکت مرموزانه و پنهان برای ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان به امور و قصههای عجیبی است که بعضا ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلی دارند. که بر فقدان افراد مهم قبیله، حوادث عجیب را مترتّب میکردهاند. در این تحلیل، اینگونه خوارق عادات به هیچ روی، با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نیستند و منابع شیعی بدانها نپرداختهاند، و نقل اینها برای مشغول کردن اعراب و عوام النّاس به این مسائل، به جای آگاه ساختن و پرداختن به فلسفه عاشورا و تبیین نهضت امام حسین علیهالسلام و انگیزه این قیام الهی، بوده است. و این همان چیزی بود که حکّام اموی و عبّاسی و مورّخان وابسته به آنان به طور مرموزانهای دنبال میکردند. این احتمال آن گاه بیشتر تقویت میشود که به این نکته توجه کنیم که این دسته از مورّخان و راویان چندان هم قایل به مقام و قداست ویژه و فوقالعاده برای امام حسین علیهالسلام نبودهاند!(1)
اینکه تحلیل یادشده تا چه حد با مستندات تاریخی قابل انطباق است و اینکه آیا محمل دیگری برای توجه خاص منابع سنّی به خوارق عادات مترتب بر شهادت امام حسین علیهالسلام میتوان یافت یا خیر؛ نکتهای است که در خلال مباحث بدان پرداخته خواهد شد.
از سوی دیگر ـ آنسان که گذشت ـ روایات شیعه نیز، اعم از روایات رسیده از امامان شیعه علیهمالسلام و یا روایات منقول از برخی از اصحاب برجسته آنان، حوادث عجیب و خوارق عادات رخ داده پس از شهادت امام حسین علیهالسلام را نقل کردهاند و طبیعی است که این روایات محک خوبی برای سنجش و بررسی میزان درستی و اتقان روایات سنّی است. در بررسی هر دو دسته روایات شیعی و سنّی، میبایست هم جنبه سندی و هم جنبه دلالی را مورد مداقّه قرار داد.
نکته دیگر آنکه با توجه به خارق عادت بودن این حوادث (در صورت قبول)، طبعا باید توجیه معقولی نسبت به حادثه ارائه داد. مراد از «توجیه معقول»، نظاممند کردن معجزات و تطبیق آنها با اصل علیّت و اصل سنخیّت و نیز قوانین قطعی حاکم بر نظام طبیعی است.
و در نهایت باید نگاهی به این سؤال افکند که راز این رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام چه بوده است؟ و آیا در حوادث دیگر نیز مثل و مانندی دارد؟
مجموع روایات شیعی و سنی را درباره رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام میتوان در چهارده عنوان دستهبندی کرد:
1. گریه اجزای تکوینی نظام هستی؛
2. امور خارق عادات در نظام هستی؛
3. پیدایش خون در نقاط گوناگون؛
4. گریه و نوحه جن و مَلَک و حیوانات؛
5. ندای هاتفی از غیب؛
6. حرکت و تموّج قبر پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله ؛
7. ظهور کفّ خونین و قلم آهنین و نوشتن اشعاری در رثای امام حسین علیهالسلام ؛
8. رخدادهای عجیب مربوط به رأسالحسین علیهالسلام و اجساد شهدا؛
9. رخدادهای عجیب مربوط به تربت و قبر امام حسین علیهالسلام ؛
10. رخدادهای عجیب مربوط به برخی حیوانات؛
11. تبدّل ماهیت اشیای به غارت رفته از حرم امام حسین علیهالسلام ؛
12. مجازاتهای عجیب دنیوی برای قاتلان یا شاهدان قتل حسین علیهالسلام ؛
13. محرومیت مخالفان شیعه از درک عید فطر أضحی؛
14. لعن و نفرین بر قاتلان امام حسین علیهالسلام توسط اجزای نظام هستی.
آنچه اکنون بدان پرداخته میشود تنها اولین عنوان ـ یعنی گریه اجزای تکوینی نظام هستی ـ است.
ابتدا نمونههایی از روایات مربوط عرضه میگردند، سپس به نقد و بررسی هریک خواهیم پرداخت.
بیشترین روایات در محورهای یادشده، مربوط به گریه اجزای نظام هستی پس از شهادت امام حسین علیهالسلام است. در این روایات، گاه از گریه زمین و آسمان، و گاه از گریه آنچه در هستی است و یا گریه آنچه ما بین زمین و آسمان و آنچه در آنهاست، و یا گریه خورشید و ماه، و یا گریه بهشت و دوزخ سخن به میان آمده است.
بسیاری از روایات رسیده از معصومان علیهمالسلام متضمّن گریه آسمان و زمین و دیگر اجزای هستی بر امام حسین علیهالسلام است. در این روایات، معمولاً به آیه شریفه 29 سوره مبارکه «دخان» اشاره شده که فرموده: «فما بَکَتْ علیهم السّماء و الارضُ و ما کانوا مُنظرین» که ناظر به هلاکت فرعون و قوم اوست و اینکه نه آسمان و نه زمین بر آنان نگریستند و آنان از مهلت یافتگان نبودند؛ این روایات پس از اشاره به آیه یادشده، تنها دو تن را در طول تاریخ مصداق کسانی معرفی کردهاند که آسمان و زمین بر آنان گریستهاند و آن دو تن عبارتند از: حضرت یحیی علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام . اکنون برخی از روایات ذکر میشوند:
ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام آنگاه که یکی از دشمنان خدا و رسول صلیاللهعلیهوآله در حال عبور بود، این آیه را تلاوت فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا مُنظرین»، و هنگامی که امام حسین علیهالسلام در حال عبور بود، فرمود: «اما زمین و آسمان بر این (اشاره به حسین علیهالسلام ) خواهند گریست، و زمین و آسمان جز بر یحیی بن زکریا و حسین بن علی علیهماالسلام نگریسته است و نخواهد گریست.»(2)
ـ روایت دیگر، بنا به نقل ابن قولویه از ابراهیم نخعی، چنین است: «روزی امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد مسجد شده و اصحابش نیز گرد حضرت نشستند. در این هنگام، امام حسین علیهالسلام وارد شده و در برابر امیرالمؤمنین علیهالسلام ایستاد. امیرالمؤمنین علیهالسلام در حالی که دست مبارک خویش را بر سر امام حسین علیهالسلام نهاده بود، فرمود: «فرزندم، خداوند اقوامی را در قرآن کریم مورد سرزنش قرار داده و فرموده است: "فما بکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا منظرین"؛ قسم به خدا، که تو را خواهند کشت، سپس آسمان و زمین بر تو خواهند گریست.»(3)
ـ امام سجّاد علیهالسلام پس از بازگشت از کربلا و ورود به مدینه، ضمن خطبهای چنین فرمود: «ای مردم، پس از این مصیبت بیمانند، کدامیک از مردانتان تواند شاد بود؟ یا کدامین قلب به خاطر آن محزون نتواند بود؟ یا کدامین چشم تواند که اشکش را حبس کند؟ و یا نسبت به بارش سیلآسای اشک بخل ورزد؟ همانا آسمانهای هفتگانه بر قتل او گریستند، و دریاها با امواجشان و آسمانها با ارکانشان و زمین با پهنه وسیعش، و درختان با شاخههاشان، و ماهیان اعماق دریاها و ملائکه مقرّب و اهل آسمانها همگی بر قتل او گریستند.»(4)
ـ آن حضرت در روایتی دیگر به پدر عمرو بن بثیت فرمودند: «آسمان از بدو خلقت جز بر دو تن، یعنی یحیی بن زکریا و حسین بن علی علیهماالسلام نگرییده، و گریهاش بدین صورت است که هنگام قرار گرفتن زیر آسمان، بر روی لباس چیزی شبیه اثر کَکْ به رنگ خون مشاهده میشود.»(5)
ـ امام باقر علیهالسلام نیز ضمن روایتی، با اشاره به بدکاره بودن مادران قاتلان انبیا و اوصیا، به گریه آسمان بر شهادت امام حسین علیهالسلام به مدت چهل روز اشاره کرده و آن را از ویژگیهای حضرت یحیی و امام حسین علیهماالسلام دانسته، و در ادامه بر گریه خورشید و ملائکه اشاره کرده است.(6)
در میان امامان شیعه علیهمالسلام شاید بیشترین روایات در زمینه گریه نظام هستی بر شهادت امام حسین علیهالسلام ، از امام صادق علیهالسلام بهدستمارسیدهاست.برخیازاینروایاتچنین است:
ـ امام صادق علیهالسلام به حنّان فرمود: «حسین علیهالسلام را زیارت کنید و بر او جفا مورزید؛ چرا که او سیّد جوانان شهید ـ یا سیّد جوانان اهل بهشت ـ است و شبیه یحیی بن زکریا علیهالسلام است، و آسمان و زمین تنها بر آن دو گریستهاند.»(7)
ـ آن حضرت در جمع برخی از اصحابشان، همچون حسین بن ابی فاخته و ابوسلمه سرّاج و یونس بن یعقوب و فضیل بن یسار، فرمود: «همانا اباعبدالله الحسین علیهالسلام هنگامی که به شهادت رسید، آسمانها و زمینهای هفتگانه بر او گریستند، و آنچه در آسمانها و زمینها و در بین آنهاست، و آنچه در بهشت و دوزخ است و آنچه دیده میشود و دیده نمیشود، همگی بر حسین علیهالسلام گریستند، بجز سه چیز که بر حسین علیهالسلام نگریستند و آنان، بصره و دمشق و آل حکم بن ابی العاص بودند!»(8)
ـ در روایت دیگری، امام صادق علیهالسلام به صحابی گرانقدرش، زراره فرمود: «ای زراره، همانا آسمان، چهل روز بر حسین علیهالسلام خون گریست، و زمین چهل روز با سیاهی بر حسین علیهالسلام گریست، و خورشید چهل روز با سرخی و کسوف بر حسین علیهالسلام گریست، و کوهها از هم پاشیدند و دریاها متلاطم شدند، و ملائکه چهل روز بر حسین علیهالسلام گریستند...»(9)
ـ آن حضرت به داود بن فرقد نیز فرمودند: «آسمان و زمین یک سال بر حسین و یحیی علیهماالسلام گریستند، و گریه آسمان همان سرخی آن است.»(10)
ـ در روایتی دیگر، امام صادق علیهالسلام فرمود: «حسین و یحیی علیهماالسلام پیش از خود همنامی نداشتند (لم نجعل له من قبل سمیّا) و آسمان تنها برای آن دو، چهل روز گریست، و گریه آن به این صورت بود که به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(11)
ـ آن حضرت به عبدالله بن هلال نیز فرمود: «تا چهل روز خورشید با سرخی طلوع و غروب میکرد، و این گریه او بود.»(12)
ـ در روایت معروف ابن شبیب از امام رضا علیهالسلام نیز، آن حضرت به گریه آسمانهای هفتگانه و زمین اشاره کردهاند.(13)
ـ امام جواد علیهالسلام نیز در روایتی، ضمن اشاره به آیه شریفه «لم نَجعل لَه من قبلُ سمیّا» و اینکه حضرت یحیی و امام حسین علیهماالسلام پیش از خود همنامی نداشتهاند، فرمود: «... و آسمان و خورشید بر آن دو، چهل روز گریستند، و گریه آنها به این صورت بود که خورشید به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(14)
ـ در زیارت «ناحیه مقدسه» نیز (بنا بر صحّت سند آن) چنین جملهای را خطاب به اباعبدالله الحسین علیهالسلام میبینیم: «[با شهادت تو] آسمان و ساکنانش، بهشتها و نگهبانانش، کوهها و کوهپایهها، دریاها و ماهیانش، شهر مکّه و پایههایش، بهشتها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام و حلّ و حرم، جملگی بر تو گریستند.»
مسأله گریه آسمان و زمین و دیگر اجزای نظام خلقت در کلمات اصحاب برجسته امامان شیعه علیهمالسلام نیز منعکس شده است که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
ـ هنگامی که عثمان، ابوذر را به «ربذه» تبعید کرد، برخی از مردم به وی گفتند: دل خوش دار که این سختیها در راه خدا اندک است.» ابوذر نیز ضمن تصدیق مطلب، گفت: «ولکن شما در قبال قتل حسین علیهالسلام چه خواهید کرد؟ به خدا قسم، در اسلام پس از قتل خلیفه (مراد امیرالمؤمنین علیهالسلام است) کشتهای بزرگتر از او نخواهد بود و خداوند شمشیر انتقام خود را به وسیله فردی از ذریّه حسین علیهالسلام بیرون خواهد کشید. و اگر بدانید که بر ساکنان دریاها و کوهها و بیشهها، جنگلها و صخرهها و اهل آسمان در نتیجه قتل او چه میگذرد، آنچنان خواهید گریست تا جان از کالبدتان خارج شود...»(15)
ـ از دیگر اصحاب برجسته امیرالمؤمنین علیهالسلام میثم تمّار است که ضمن سخنانی به تأثیرات عجیب قتل امام حسین علیهالسلام در نظام هستی و گریه همه چیز اشاره کرده است. جبله مکیّه میگوید: شنیدم که میثم تمار ـ قدّسالله روحه ـ میگفت: «به خدا قسم، این امّت فرزند پیامبرش را در دهم محرّم خواهد کشت و دشمنان خدا آن را روز مبارک میدانند و این، رخ خواهد داد و مولایم امیرالمؤمنین علیهالسلام مرا مطّلع ساخته است که همه چیز بر حسین علیهالسلام خواهند گریست، حتی وحوش بیابانها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان، و خورشید و ماه و ستارگان، و آسمان و زمین و مؤمنان از انس و جنّ، و تمامی ملائکه آسمانها و زمینها، و رضوان و مالک و حاملان عرش، و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید...»(16)
ـ در خطبه حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه نیز این تعبیر به چشم میخورد: «.. لقد جئتم شیئا إدّا، تکادُ السمواتُ یتفَطَّرنَ مِنه، و تَنشقُّ الارضُ و تخِرُّ الجبالُ...»(17)؛ همانا امر ناهنجاری آوردید که بسا آسمانها از هم فرو ریزند و زمین بپاشد و کوهها با خاک یکسان شوند.
ـ شیخ صدوق طی روایتی از فاطمة بنت علی علیهالسلام چنین نقل کرده است: «[با شهادت امام حسین علیهالسلام ] هیچ سنگی در بیتالمقدّس از زمین برداشته نشد، مگر آنکه در زیر آن خون تازه یافت میشد، و نور خورشید بر روی دیوارها به رنگ سرخ همچون ملحفههای رنگین مشاهده میشد، و این چنین بود تا زمانی که علی بن الحسین علیهالسلام به همراه زنان [از شام [خارج گردید و سر امام حسین علیهالسلام به کربلا بازگردانده شد.»(18)
در منابع اهل سنّت نیز روایات زیادی درباره گریه اجزای مختلف نظام هستی پس از شهادت امام حسین علیهالسلام به چشم میخورند که برخی از آنها مرور میشوند:
ـ در صحیح مسلم، در تفسیر آیه شریفه «فما بکَتْ علیهم السماءُ و الارض» (دخان: 29) به نقل از سُدّی آمده است: «هنگامی که امام حسین علیهالسلام به قتل رسید، آسمان گریست و گریه آن همان سرخی اوست.»(19)
ـ در تفسیر ثعلبی نیز در ذیل آیه یادشده آمده است: «هرگاه مؤمن رحلت میکند، آسمان و زمین تا چهل روز بر او میگریند»، و سپس به نقل از عطاء آمده است: «گریه آسمان همان سرخی اطراف آن است.»(20)
ـ از محمد بن سیرین نیز نقل شده است: «آسمان پس از یحیی بن زکریّا بر کسی جز حسین بن علی علیهالسلام نگریست.»(21)
ـ همچنین از وی نقل شده است که به هشام بن محمد گفت: «آیا میدانی سرخی در افق از چیست؟ این سرخی از روز قتل حسین علیهالسلام پدید آمده است.»(22)
ـ در بسیاری از منابع اهل سنّت از علی بن مسهر قرشی نقل شده است که از جدّهاش، ام حکیم، چنین روایت کرده: «به هنگام شهادت امام حسین علیهالسلام من دختر جوانی بودم و آسمان به مدت چند روز همچون لخته خون بود»، و در بعضی روایات، مدت یک سال و نه ماه آمده و در بعضی دیگر، مدت هفت روز و شب آمده است.(23)
ـ از خلاد صاحب السمسم نیز نقل شده که از مادرش چنین روایت کرده است: «برای مدتی پس از قتل حسین علیهالسلام ، نور خورشید در هر صبح و شام به رنگ سرخ بر روی دیوارها ظاهر میشد و هیچ سنگی برداشته نمیشد، جز آنکه زیر آن خون تازه یافت میشد.»(24)
ـ اسود بن قیس نیز گفته است: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل حسین علیهالسلام سرخ رنگ بود، گویا که خونین است.»(25)
ـ عیسی بن حارث کندی نیز گفته است: «پس از قتل حسین علیهالسلام به مدت هفت روز، آنگاه که نماز عصر را ادا میکردیم و به خورشید مینگریستیم، نور آن را بر روی دیوارها همچون ملحفههای رنگین میدیدیم، و ستارگان نیز بعضی به بعضی دیگر برخورد میکردند.»(26)
ـ و از جمیل بن زید نیز نقل کردهاند: «آسمان به هنگام قتل حسین علیهالسلام سرخ رنگ شد.»(27)
یزید بن ابی زیاد نیز گفته است: «آنگاه که حسین علیهالسلام به قتل رسید، من چهارده ساله بودم... و آفاق آسمان سرخ رنگ شد...»(28)
ـ در روایت ابی معمر نیز چنین آمده است: «آسمان به مدت یک ماه پس از قتل حسین علیهالسلام سرخ رنگ بود.»(29)
ـ در حدیث عثمان بن ابی شیبه مدت سرخی بر روی دیوارها، هفت روز گزارش شده است.(30)
ـ ابراهیم نخعی نیز در اینباره گفته است: «پس از قتل حسین علیهالسلام اقطار آسمان سرخ رنگ شد، و این وضع همچنان ادامه داشت. آنگاه آسمان شکافته شد و از آن خون بارید.»(31)
ـ و اسعد بن قیس نیز چنین روایت کرده است: «آنگاه که حسین علیهالسلام کشته شد، یک سرخی از جانب مشرق، و سرخی دیگر از جانب مغرب برخاست و در دل آسمان با یکدیگر متلاقی میشدند.»(32)
ـ سیوطی، از عالمان پر تألیف اهل سنّت، پس از اشاره اجمالی به شهادت امام حسین علیهالسلام (به این دلیل که قلب، تحمّل ذکر تفصیلی آن را ندارد) به حوادث پس از شهادت اشاره کرده است: «آنگاه که حسین علیهالسلام به قتل رسید، نور خورشید به مدت هفت روز بر روی دیوارها همچون ملحفههای رنگین بود و ستارگان به یکدیگر برخورد میکردند، و قتل حسین در روز عاشورا اتفاق افتاد و در این روز، خورشید دچار کسوف شد و آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل او سرخ رنگ بود و سپس این سرخی پس از آن، همچنان در آسمان دیده میشود، در حالی که پیش از قتل حسین علیهالسلام چنین چیزی در آسمان دیده نمیشد.»(33)
ـ ابن ابیالدنیا نیز روایت کرده است: «آسمان و زمین نگریستند، جز بر دو تن، و گریه آسمان آن است که همچون چرم دبّاغی شده سرخ رنگ میشود. و هنگامی که یحیی بن زکریّا علیهالسلام کشته شد، آسمان سرخ شد و خون بارید. و هنگامی که حسین بن علی علیهالسلام کشته شد، آسمان سرخ فام شد.»(34)
بلاذری و خطیب بغدادی نیز گفتهاند: «این سرخی شفق که [در افق آسمان [است، قبل از قتل حسین علیهالسلام وجود نداشت.»(35)
ـ ابن اثیر نیز گفته است: «به مدت دو یا سه ماه پس از قتل حسین علیهالسلام به هنگام طلوع خورشید تا آنگاه که خورشید بالا بیاید، گویا دیوارها آغشته به خون بودند.»(36)
ابن سعد نیز سرخی در آسمان را مربوط به پس از قتل امام حسین علیهالسلام دانسته است.(37)
خون گریستن هستی در شهادت سید شهیدان در اشعار شعرا نیز منعکس شده است که برای نمونه، به مواردی اشاره میشود:
سلیمان بن قتیبه عدوی، سه روز پس از عاشورا، آنگاه که به کربلا رسید و محل شهادت شهدا را دید، چنین سرود:
بر خانههای آل محمد صلیاللهعلیهوآله عبور کردم، ولی آنها را همچون روز اول ندیدم. آیا نمیبینی که خورشید به خاطر فقدان حسین علیهالسلام مریض شده و سرزمینها به لرزه درآمدهاند؟
و در اشعار سید حمیری چنین آمده است:
زمین بر فقدان حسین علیهالسلام گریست و نواحی آسمان نیز با سرخی بر او گریستند. زمین و آسمان تا چهل روز هر صبح و شام بر فقدان حسین گریستند.
ابوالعلاء معرّی نیز گفته است:
خونهای دو شهید، یعنی علی علیهالسلام و فرزندش، دو شاهد و حجت بر زمانهاند. این دو شهید در اواخر شب دو فجر و سپیده، و در اوایل شب دو شفق (در افق)اند.
ـ عبدالحسین حویزی چنین سروده است:
ای آنکه درباره سرخی شفق در افق آسمان میپرسی، سخن درست در اینباره نزد من آن است که این سرخی ناشی از اشک جاری آسمان است، و همواره از چشمان آسمان خونی جاری است که سرزمین طف با آن سیراب میشود.
از روایاتی که گذشت میتوان چنین استنباط کرد که اصل مسأله گریه هستی ـ به ویژه زمین و آسمان ـ بر شهادت امام حسین علیهالسلام امری قطعی است؛ زیرا روایات بسیاری از جانب امامان شیعه علیهمالسلام ، اصحاب آنان و راویان غیر شیعی در این زمینه صادر شده که در مجموع، گریه نظام هستی بر حادثه قتل حسین علیهالسلام را مسجّل میکنند. به ویژه آنکه بعضی از این روایات دارای سند صحیح بوده و یا در منابع معتبری همچون کامل الزیارات نقل شدهاند و بدین لحاظ، شاید تلاش برای نقد سندی این روایات چندان ضروری و سودمند نباشد؛ چرا که میتوان نسبت به اصل مدعای این روایات، ادعای تواتر معنوی کرد.
اما همانگونه که از بررسی روایات یادشده به دست میآید، اختلافاتی در مضامین این روایات به چشم میخورد. یکی از بارزترین وجوه اختلاف روایات، اختلاف در مدت زمان این حادثه است. در روایات رسیده از امامان شیعه علیهمالسلام سهگونه تعبیر دیده میشود:
1. نسبت دادن گریه به زمین و آسمان و دیگر اجزای هستی بدون اشاره به محدوده زمانی؛
2. تقیید گریه آسمان و زمین به مدت یک سال؛
3. تقیید به مدت چهل روز.
تعداد روایات دسته سوم بیشتر است. اما روایات رسیده از اصحاب ائمه، از جمله روایت ابوذر و میثم تمّار عاری از هرگونه تقیید زمانی هستند و روایت فاطمه بنت علی علیهالسلام به زمان بازگشت اهلبیت علیهمالسلام به مدینه مقیّد است.
در روایات منقول در منابع اهل سنت ـ چنانکه گذشت ـ نیز چند تعبیر به چشم میخورد:
1. بدون تقیید به زمانی معیّن؛
2. ذکر مدت چند روز؛
3. ذکر مدت هفت روز؛
4. ذکر مدت یک ماه؛
5. ذکر مدت چهل روز؛
6. ذکر مدت دو یا سه ماه؛
7. ذکر مدت یک سال و نه ماه.
بدین سان، این پرسش مطرح میشود که سرّ این اختلافات در محدوده زمانی گریه هستی ـ به ویژه گریه آسمان و خورشید ـ چیست؛ اختلافی که در روایات اهلبیت علیهمالسلام نیز به چشم میخورد؟
یک توجیه کلی درباره اختلافات یادشده در روایات میتواند این باشد که هرقدر به زمان حادثه نزدیکتر میشویم، تأثیر عظمت مصیبت بر اجزای هستی نیز بیشتر میشود. بدین روی، برخی از خوارق عادات که مترتّب بر شهادت امام حسین علیهالسلام بودند و در نظام هستی در روزهای پس از شهادت رخ نمودند، محدود به همان روزهاست؛ حوادثی همچون زلزله، کسوف، بادهای سرخ و سیاه و بارش خون و خاکستر. از اینرو، میتوان گفت: نماد گریه هستی، که همان خون نما بودن خورشید و نور آن بر روی دیوارهاست، در روزهای اولیه پس از شهادت امام حسین علیهالسلام شدیدتر بود. برای نمونه، میتوان به برخی از روایات موجود در منابع غیر شیعی اشاره کرد که سرخی خورشید در روزهای پس از شهادت را به «علقم» (خون بسته) و یا به «وردة کالدهان» (چرم دباغی شده و به رنگ سرخ) یا به «ملاحف معصفرة» (ملحفههای رنگین به رنگ گل معصفر) تشبیه کردهاند. از سوی دیگر، این مضمون در برخی روایات هست که سرخی شفق که پس از قتل امام حسین علیهالسلام ظاهر شد، همچنان ادامه دارد، در حالیکه شدت این سرخی امروزه در حدی نیست که بتوان آن را به «علقم» یا مثل آن تشبیه کرد. بدین لحاظ، میتوان گفت: اختلاف روایات به دلیل کاسته شدن از شدت آثار پدید آمده در نظام هستی با گذشت زمان، و تحدید زمانی راویان بسته به نوع تلقّی خویش از مدت زمان سرخی خورشید بوده است.
آنچه به عنوان مؤیّد توجیه مزبور میتواند مطرح شود، سخن پیش گفته از سیوطی است که ابتدا مدت هفت روز را برای رنگین بودن نور خورشید و جلوه آن بر روی دیوارها، همچون «ملاحف معصفرة» ذکر میکند و سپس میگوید: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین علیهالسلام سرخ رنگ بود و سپس این سرخی همچنان در آسمان دیده میشود، در حالی که قبلاً چنین نبود.» سخن سیوطی صراحت در این دارد که وضعیت نور خورشید در هفت روز اول با مدت شش ماه بعد متفاوت بوده؛ چنانکه وضعیت آن پس از شش ماه نیز میبایست با مدت قبل متفاوت بوده باشد، وگرنه تحدید به مدت شش ماه وجهی ندارد.
سؤالی که هم اینک فراروی ماست این است که با فرض قبول پیدایش تغییراتی در آسمان در روزها یا ماههای پس از شهادت امام حسین علیهالسلام ، آیا میتوان پذیرفت که هنوز هم سرخی افق به هنگام طلوع و غروب خورشید، ناشی از حُزن و گریه آسمان و خورشید بر شهادت امام حسین علیهالسلام است؟ و در صورت طرح چنین ادعایی، آیا میتوان پذیرفت که این سرخی قبل از شهادت آن حضرت وجود نداشته؟ در این صورت آیا باید مدعی بروز امری خارق عادت در تمامی مدت 1363 سال پس از شهادت آن حضرت شویم؟ و آیا میتوان اثبات کرد قوانین طبیعی و فیزیکی قبل از شهادت آن حضرت اقتضای چنین امری را نداشته است؟ با تأمل در روایات اهلبیت علیهمالسلام و اصحاب ایشان، نمیتوان تصریحی بر استمرار سرخی تا عصر حاضر یافت. جز اینکه بعضی روایات مطلقاند و مقید به زمان خاصی نیستند؛ اما در تعابیر برخی از راویان، شعرا و مؤلفان اهل سنت، همچون ابن سیرین، بلاذری، خطیب بغدادی، ابوالعلاء معرّی، سیوطی و ابن سعد ـ همانگونه که گذشت ـ میتوان چنین تصریحی یافت. بدین ترتیب نمیتوان دلیل قطعی از روایات تاریخی برای اثبات چنین امر خارق عادتی در طول قرنهای یادشده ارائه داد؛ و گزارشهای یادشده چیزی فراتر از حدس و ظن به دست نمیدهد. اما در صورت قبول، این روایات چنین قابل توجیهاند که آنچه در دورههای بعد در افق آسمان پدیده آمد، شدت سرخی به هنگام طلوع و غروب بود که ناشی از شهادت امام حسین علیهالسلام بوده است؛ گرچه وجود اصل سرخی در ادوار پیش از شهادت نفی نشود.
نکته دیگری که درباره روایات یادشده مطرح میباشد، تعابیر گوناگونی است که در ارتباط با محدوده اجزای هستی، که در شهادت امام حسین علیهالسلام گریستند، به چشم میخورد. برخی از روایات به طور کلی، به گریه اسمان و زمین اشاره کردهاند، اما در برخی تعابیر دیگر تعابیر بسیار عام هستند و تمامی پهنه هستی را شامل میشوند. در جمعبندی روایات، میتوان به این نتیجه رسید که:
آسمان و زمین، خورشید، ستارگان، آسمانها و زمینهای هفتگانه، آنچه در آنها و بین آنهاست، آنچه دیده میشود و آنچه دیده نمیشود، بهشت، دوزخ، ارکان آسمان، پهنه زمین، دریاها و ساکنان آنها، ماهیان اعماق دریا، کوهها و کوهپایهها و بیشهها، جنگلها و صخرهها، درختان با شاخههاشان، همه اهل آسمانها، تمامی ملائکه آسمان و زمین، وحوش بیابان، مؤمنان انس و جنّ، رضوان، مالک، حاملان عرش، بهشتها و نگهبانانشان، جوانان بهشت، کعبه، مقام ابراهیم، مشعرالحرام، حلّ، حرم و ملائکه مقرّب در شهادت امام حسین علیهالسلام گریستند.
دقت در این تعابیر، نشانگر آن است که امامان شیعه علیهمالسلام سعی داشتهاند عظمت حادثه کربلا و تأثیرات عجیب آن را در کل نظام هستی برای دیگران تبیین نمایند.
اما گریه اجزای گوناگون هستی چگونه قابل تبیین و توجیه است؟ آیا نه این است که گریه را تنها باید به موجودات ذیشعور نسبت داد؟؛ بدینسان، چگونه میتوان ـ مثلاً ـ خورشید را یا ستارگان را و کوهها و جنگلها و حیوانات را گریان دانست؟
دشواری قبول این سخن، که جمادات و موجودات ظاهرا بیشعور نیز میگریند، سبب آن شده است که برخی با تقدیر گرفتن مضاف، مثلاً، تعبیر «بکت السماوات و الارضون» را به «بکی اهل السماوات و الارضون» تفسیر کنند، و برخی دیگر تعبیر گریه آسمان و زمین و اجزای هستی را تعبیری کنایی بدانند. برخی هم اسناد گریه به آسمان و زمین را تنها رسمی باقیمانده از عصر جاهلی بدانند که در آن عصر، مردم برای تعظیم برخی شخصیتها پس از مرگشان میگفتند: آسمان و زمین در مرگ او گریستند و قرآن نیز بر همین اساس، برای تحقیر فرعونیان و اینکه در اثر هلاکت آنها، تغییری در نظام هستی پدید نیامد و اصلاً وجود آنان ارزشی نداشت که در نظام هستی، فقدانشان ایجاد خلل و خلأ کرده باشد؛ اشاره میکند که اگر آسمان و زمین قابلیت گریه کردن داشتند، در فقدان فرعونیان نمیگریستند.(42)
اما با توجه به شواهد موجود در روایات، به نظر میرسد مانعی از حمل روایات و آیه شریفه بر معنای ظاهری و حقیقی آن در میان نباشد. ظاهر روایاتی که گذشت این است که آسمان به واقع بر قتل امام حسین علیهالسلام گریست، و گریه آن به صورت سرخی افق به هنگام طلوع و غروب خورشید ظاهر شد؛ چنانکه از گریه دریاها به تلاطم آن، و از گریه کوهها به متلاشی شدنشان، و از گریه زمین به سیاهی و خاکستری شدن آن تعبیر شده است.
علاوه بر این، با عنایت به اصل ذی شعور بودن نظام هستی، اعم از حیوان و نبات و جماد، که از آیات متعدد قرآن قابل استفاده است و آیاتی همچون «إنْ مِنْ شیءٍ الاّ یُسبّح بحمدهِ ولکن لا تفقهون تسبیحهم» (اسراء: 44) یا «یُسبّحُ للّهِ ما فی السماواتِ و الارض» (جمعه: 1) و تبیین فلسفی این مسأله توسط ملّاصدرا در حکمت متعالیه(43)، میتوان گریه هستی بر قتل امام حسین علیهالسلام را نه بر معنای کنایی تخیلی، بلکه بر معنای حقیقی آن حمل کرد، اما با این تبیین که «بکاءُ کلِّ شیءٍ بحسبه»؛ گریه هر سنخ از موجودات متناسب با همان سنخ است. البته اسناد اینگونه امور به فاعلهای طبیعی و جمادات، نیازمند اثبات علت غایی برای آنهاست؛ و در اینکه بتوان برای فاعلهای طبیعی، قایل به علت غایی بود، اشکالاتی مطرح شده، به ویژه بر اساس مسلک ملاصدرا که مرتبهای از علم و شوق را برای موجودات مادی اثبات کرده؛ در حالی که وی، علم را نوعی وجود مجرّد میداند. و برخی از محققّان، برای تصحیح اسناد علت غایی به فاعلهای طبیعی، مبادی علمی در فاعلهای طبیعی را به فاعل مسخّر نسبت دادهاند، که در نهایت به ذات واجب تبارک و تعالی منتهی میشود.(44)
درباره سرخی افق، پس از قتل امام حسین علیهالسلام تبیین بدوی این است که رنگ سرخ نمادی از خون است و چون قیام حسینی آمیخته با ایثار خون بوده و این خون همواره زنده است، از اینرو، خورشید و نور آن به هنگام طلوع و غروب، خون نما میشده است و هنوز نیز ادامه دارد.
تبیین ذوقی دیگری توسط ابن جوزی مطرح شده است، به این صورت که انسان در نتیجه غضب، دچار سرخی صورت میشود و خداوند متعال از آنرو که منزّه از جسمانیت است، غضب او در قتل امام حسین علیهالسلام به صورت سرخی آفاق آسمان ظاهر شد تا عظمت جنایت را حکایت کند.(45)
با توجه به آنچه گذشت، سؤال از امکان تحقق گریه در نظام هستی پس از شهادت حسین بن علی علیهالسلام نیز پاسخ داده شد. اگر نظام هستی صاحب شعور است:
بنابراین، هر سنخ از موجودات، آنچه دیدنی است و آنچه نادیدنی است ـ چنانکه در روایت از امام صادق علیهالسلام گذشت ـ به نحوی بر این مصیبت میگرید. راز این گریه نیز اظهار عظمت مصیبت است، به نحوی که در جزء جزء عالم هستی دارای تأثیر بوده است. اما در نظام هستی، با هلاکت کفّار و فرعونیان خلأی پدید نمیآید. از اینرو، فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السّماءُ والارضُ».
از همینجا، سرّ اختصاص گریه هستی برای امام حسین علیهالسلام و یحیی بن زکریّا علیهالسلام روشن میشود. گرچه عظمت شهادت امام حسین علیهالسلام آنچنان بوده که نظام هستی، حتی در شهادت حضرت یحیی علیهالسلام نیز همچون گریهاش بر شهادت امام حسین علیهالسلام نگریست و روایات شاهد بر این مدعایند. البته بنابر برخی روایات، بعضی از اجزای هستی به هنگام رحلت مؤمن، برای فقدان او میگریند؛ چنانکه ابن عباس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله روایت کرده است: «هر مؤمنی را در آسمان دری است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست، و به هنگام مرگ وی، این قسمت از آسمان و محل نماز مؤمن در زمین در مرگ او میگریند.»(46) ولی همانگونه که روشن است، این روایت از گریه بخش خاصی از نظام هستی بر فقدان مؤمن حکایت دارد و نه تمام هستی؛ و گریه تمام نظام هستی از ویژگیهای امام حسین علیهالسلام است.
سخن پایانی بازگشتی است به آنچه در ابتدای این مقال درباره تبیین و تحلیل برخی از محققان معاصر نسبت به عنایت خاص منابع اهل سنّت درباره رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام ارائه شد، مبنی بر اینکه این عنایت ویژه در این منابع به دلیل منصرف کردن اذهان از فلسفه اصلی قیام امام حسین علیهالسلام بوده است. اما به نظر میرسد اگر قدری واقعبینانهتر به روایات شیعی و سنّی در زمینه مورد بحث بنگریم ـ به ویژه با قطعی بودن برخی از این حوادث و خوارق عادات، و تواتر معنوی روایات مربوط(47) ـ میتوان توجه خاص راویان و مؤلفان اهل سنّت به این بحث را ناشی از محسوس و عیان و انکارناپذیر بودن این حوادث از سویی، و جایگاه رفیع حسین بن علی علیهالسلام ، حتی در میان گروههای غیرشیعی، از سوی دیگر دانست. همین جایگاه رفیع است که بسیاری از عالمان غیرشیعی را به لعن قاتلان حسین بن علی علیهالسلام و از جمله یزید بن معاویه واداشته است، در حالیکه لعن خلفا با مبنای آنان چندان سازگار نیست.(48)
پی نوشتها:
1ـ اصغر قائدان، «تأمّلی چند پیرامون گزارش حادثه کربلا در منابع مورّخان اهل سنّت»، مجموعه مقالات کنگره بینالمللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375، دفتر سوم، ص 70ـ72.
2ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیة، 1385 ق، ج 45، ص 201، باب 40، ح 1.
3ـ همان، ج 45، ص 209، باب 40، ح 16 به نقل از جعفربن محمدبن قولویهقمی (م 367ق)، کامل الزیارات، تصحیح علّامه امینی، نجف، مرتضویه، 1356 ق، باب 28، ص 89.
4ـ عبدالله بحرانی، عوالم العلوم و المعارف، جلد «امام حسین علیهالسلام »، ص 459، ح 8.
5ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 211، باب 40، ح 26 به نقل از کامل الزیارات، ص 90، باب 28، ح 12.
6ـ همان، ج 14، ص 182، ح 25، به نقل از: قطبالدین راوندی، قصص الانبیاء، تصحیح غلامرضا عرفانیان، قم، الهادی، 1418، به نقل از شیخ صدوق.
7ـ جعفربن محمد بن قولویه، پیشین، باب 28، ص 91 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 201، باب 40، ح 2 / عبدالله بحرانی، پیشین، جلد «امام حسین علیهالسلام »، ص 460، ح 11. روایات دیگری قریب به همین مضمون از آن حضرت رسیده است. برای نمونه. ر.ک: قصص الانبیاء، ص 222/ بحارالانوار، ج 14، ص 183، ح 26و 27.
8ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 202، باب 40، ح 3 به نقل از شیخ مفید از امالی و ص 206، ح 10 و 11و 12 به نقل از کامل الزیارات، باب 28. در برخی از این احادیث، تعبیر «بکی جمیع ما خلق الله» آمده است.
9ـ همان، ج 45، ص 206ـ207، باب 40، ح 13.
10ـ همان، ج 45، ص 210، باب 40، ح 21، به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 93.
11ـ جعفربن محمد بن قولویه، باب 28، ص 90.
12ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 18 به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 90.
13ـ همان، ج 44، ص 286 و ج 45، ص 201، باب 40، ح 2.
14ـ همان، ج 45، ص 218، باب 40، ح 45 به نقل از قصصالانبیاء.
15ـ همان، ج 45، ص 219، باب 40، ح 47 به نقل از کامل الزیارات، ص 74، باب 23، ح 11.
16ـ همان، ج 45، ص 202، باب 40، ح 4، به نقل از شیخ صدوق، علل الشرائع و امالی.
17ـ عبدالرزاق موسوی مقرّم، مقتلالحسین، قم، مکتبة بصیرتی، 1383،ص404، به نقلازشیخطبرسی،الاحتجاج،نجف، ص 166.
18ـ محمدجواد محمودی، ترتیب الامالی، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1420 ق، ج 5، ص 220، ح 2426 به نقل از شیخ صدوق، امالی، مجلس 31، ح 3.
19ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 217، باب 40، ح 40، به نقل از صحیح مسلم، اول جزء پنجم / ابن بطریق اسدی حلّی، العمدة، (م حدود 600 ق) قم، جامعه مدرسین، 1407، ص 405، ح 835/محمدطاهر قمیشیرازی، الاربعین فی امامة الائمة الطاهرین، تحقیق سیدمهدی رجائی،قم، محقق، 1418، ص 48.
20ـ ابن بطریق اسدی حلّی، پیشین، ص 405، ح 836 / سیدعلی بن طاووس حسنی، الطرائف، قم، خیام، ص 203، ح 293.
21ـ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیهالسلام ، تحقیق محمدباقر محمودی، ص 353.
22ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 219، باب 40، ح 49 / شمسالدین محمدبن احمد ذهبی (م 748 ق)، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1418 ق، ج 5، ص 15 / شیخ مفید، الارشاد، قم، تحقیق آلالبیت، نشر دارالمفید، ج 2، ص 132 / نورالدین هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408، ج 9، ص 197.
23ـ ابن عساکر، پیشین، ترجمة الامام الحسین علیهالسلام ، ص 355، ح 289 و ص 356، ح 292 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 19 به نقل از: کامل الزیارات، ج 45، ص 216، باب 40، ح 39، به نقل از ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف، حیدریة، ج 3، ص 213 / نورالدین هیثمی، پیشین، ج 9، ص 196 / جزء علی بن محمد حمیری (م 323) تحقیق ابوطاهر زبیر بن مجدد علیزئی، 1413، ریاض، دارالطحاوی، حدیث أکادمی، ص 33.
24و25ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامامالحسین علیهالسلام ، ص355، ح 291 / ص 356، ح 292
26ـ همان، ص 356، ح 393 / احمد ذهبی، پیشین، ج 5، ص 15 / سیدهاشم بحرانی (م 1107)، مدینة المعاجز، تحقیق عزتالله مولائی همدانی، نشر مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1412، ج 4، ص 187، ح 1214 / نورالدین هیثمی، پیشین، ج 9، ص 197 / علی بن عیسی اربلّی (م 693)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة علیهمالسلام ، بیروت، دارالاضواء، 1405، ج 2، ص 268.
27ـ نورالدین هیثمی، پیشین، ج 9، ص 197، به نقل از طبرانی، معجم کبیر، ج 3، ص 113، ح 2837.
28ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیهالسلام ، ص 365، ح 304 / محمدبن جریر طبری شیعی (اوائل قرن 4)، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، 1413، ص 179 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 216 / قاضی نعمان بن محمد مغربی (م 363)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار علیهمالسلام ، تحقیق سید محمدحسینی جلالی، قم، جامعه مدرسین، ج 3، ص 541، ج 1095 و ص 544، ح 1115 / یحیی بن معین (م 233)، تاریخ، تحقیق عبدالله احمد حسن، دارالقلم، ج 1، ص 361، ح 2435.
29ـ قاضی نعمان مغربی، پیشین، ج 3، ص 169، ح 1115.
30ـ مولی حیدر علی شیروانی (م 1200)، مادونة العامة من مناقب اهلالبیت علیهمالسلام ، تحقیق شیخ محمد حسون، مطبعة المنشورات الاسلامیة، 1414، ص 248.
31ـ ابوبشر محمدبن احمد بن حماد دولابی (م 310)، الذریّة الطاهرة النبویة، تحقیق سعد مبارک حسن، کویت، الدار السلفیة، 1407، ص 97.
32ـ ابو اسحاق اسفراینی (قرن 10)، نورالعین فی مشهد الحسین علیهالسلام ، تونس، نشر المنار، ص 76.
33ـ جلالالدین سیوطی (م 911)، تاریخ الخلفا، تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید، قم، نشر رضی، 1411، ص 207.
34ـ شرحالاخبار، ج 3، ص 546، ح 1125.
35ـ منیرالاحزان، ص 62.
36ـ ابن اثیر، الکامل، تحقیق ابیالفداء عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج 3، ص 441.
37ـ مولی حیدرعلی شیروانی، پیشین، ص 249.
38ـ ابن نما الحلّی (م 645)، مثیرالاحزان، نجف، حیدریه، 1369، ص 88.
39و40ـ ابنشهرآشوب، مناقبآلابیطالب،پیشین،ج3، ص 213.
41ـ روزنامه کیهان، 28/12/1380، مقاله حسین سعید، «گریه آسمان بر حسین علیهالسلام »؛ ادعا یا واقعیت، ترجمه ت. آزاد اردبیلی.
42ـ ر.ک: سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، چ سوم، تهران، دارالکتاب الاسلامیة، ج 18، ص 150ـ151 / ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (م 548)، مجمعالبیان، ترجمه گروهی، تهران، نشر فراهانی، 1350ـ1360، ج 22، ص 303 / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1353 ـ 1366 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 14، ص 182، ح 25 / ابوجعفر محمدبن حسن طوسی (م 460)، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 21، ص 179، تحقیق احمد حبیب قصیرالعاملی، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409، ج 9، ص 233.
43ـ صدرالدین محمد شیرازی، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، قم، مصطفوی، بیتا، ج 2، ص 273، 278و ص 232ـ246، و ج 7، ص 148، 168.
44ـ ر.ک: محمدتقی مصباح، تعلیقة علی نهایة الحکمة، قم، مؤسسه در راه حق، 1405ق، ص 260ـ261.
45ـ ر.ک: مولی حیدرعلی شیروانی، پیشین، ص 248ـ 252.
46ـ فضل بن حسن طبرسی (م 548)، پیشین، ج 9، ص 109.
47ـ ر.ک: محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 219، پاورقی آخر باب 40.
48ـ جلالالدین سیوطی، تاریخ الخلفا،، ص 207ـ209
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}