تلاطم نظام هستی در شهادت امام حسین علیه‏السلام

نويسنده:محمّدرضا جبّاری

حادثه عاشورا را با توجه به ماهیت و اهداف و پیامدهایش، می‏توان عظیم‏ترین واقعه در نظام هستی برآورد کرد، این بدان روست که قهرمان و شخصیت حادثه، شخصیتی همچون حسین بن علی علیه‏السلام ؛ برترین هدف آن، حفظ اصالت برترین ادیان، و مهم‏ترین پیامد آن بقای اسلام است. چنین حادثه‏ای با این ویژگی‏ها از عصر آدم علیه‏السلام تا بعثت حضرت خاتم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سابقه نداشته است؛ اسلام که با بعثت نبی گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در عرصه هستی رخ نمود، در بقایش ریزه‏خوار خوان قیام حسینی است.
برای بررسی ابعاد عظمت این قیام، مسیرهای متفاوتی را می‏توان پیمود. اما آنچه اکنون در صدد آنیم، نگاهی است به گزارش‏های مربوط به گریه نظام هستی بر شهادت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام ، به ویژه گریه آسمان. این گزارش‏ها، گوشه‏ای از گزارش‏هایی هستند که بر مجموعه‏ای از تحوّلات و رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام دلالت دارند.
این روایات را هم در منابع روایی و تاریخی شیعه و هم اهل سنّت می‏توان یافت. تعدادی از این خوارق عادات و امور شگفت توسط برخی از امامان شیعه علیهم‏السلام ، همچون امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، امام حسن مجتبی علیه‏السلام ، امام سجّاد علیه‏السلام ، امام باقر علیه‏السلام ، امام صادق علیه‏السلام ، امام رضا علیه‏السلام ، امام جواد علیه‏السلام و امام عصر علیه‏السلام نقل شده، و تعدادی نیز از سوی برخی از اصحاب آنان همچون ابوذر، میثم تمّار، ابن عباس و ام سلمه گزارش شده‏اند.
در روایات اهل سنّت نیز تعداد زیادی روایت به چشم می‏خورند که به رجال ناقل حدیث منتهی می‏شوند و بعضی از این روایات نیز منقول از سوی برخی بزرگان و ائمّه اهل‏سنّت هستند. روایاتی نیز به صورت مرسل نقل شده و برخی از مؤلّفان اهل سنّت نیز بدون اشاره به سند، به نفس حوادث اشاره کرده‏اند. جالب آن‏که گاه بعضی از خوارق عادات، منقول از برخی سران حکومتی یا وابستگان و مأموران آن‏هاست.
یکی از مسائل مهم در این مبحث، بررسی انگیزه راویان و مؤلّفان اهل سنّت در پرداختن تفصیلی به خوارق عادات مترتّب بر شهادت امام حسین علیه‏السلام است. به راستی، چه محملی برای این توجه خاص نسبت به این بعد از قیام امام حسین علیه‏السلام در منابع سنّی می‏توان یافت؟
برخی از محققان معاصر معتقدند: این‏که منابع سنّی در زمینه ماهیت و انگیزه و فلسفه قیام، توجه لازم را مبذول نداشته‏اند، اما به طور افراطی به ذکر حوادث خارق عادات در این حادثه پرداخته‏اند، نشانگر نوعی حرکت مرموزانه و پنهان برای ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان به امور و قصه‏های عجیبی است که بعضا ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلی دارند. که بر فقدان افراد مهم قبیله، حوادث عجیب را مترتّب می‏کرده‏اند. در این تحلیل، این‏گونه خوارق عادات به هیچ روی، با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نیستند و منابع شیعی بدان‏ها نپرداخته‏اند، و نقل این‏ها برای مشغول کردن اعراب و عوام النّاس به این مسائل، به جای آگاه ساختن و پرداختن به فلسفه عاشورا و تبیین نهضت امام حسین علیه‏السلام و انگیزه این قیام الهی، بوده است. و این همان چیزی بود که حکّام اموی و عبّاسی و مورّخان وابسته به آنان به طور مرموزانه‏ای دنبال می‏کردند. این احتمال آن گاه بیش‏تر تقویت می‏شود که به این نکته توجه کنیم که این دسته از مورّخان و راویان چندان هم قایل به مقام و قداست ویژه و فوق‏العاده برای امام حسین علیه‏السلام نبوده‏اند!(1)
این‏که تحلیل یادشده تا چه حد با مستندات تاریخی قابل انطباق است و این‏که آیا محمل دیگری برای توجه خاص منابع سنّی به خوارق عادات مترتب بر شهادت امام حسین علیه‏السلام می‏توان یافت یا خیر؛ نکته‏ای است که در خلال مباحث بدان پرداخته خواهد شد.
از سوی دیگر ـ آن‏سان که گذشت ـ روایات شیعه نیز، اعم از روایات رسیده از امامان شیعه علیهم‏السلام و یا روایات منقول از برخی از اصحاب برجسته آنان، حوادث عجیب و خوارق عادات رخ داده پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام را نقل کرده‏اند و طبیعی است که این روایات محک خوبی برای سنجش و بررسی میزان درستی و اتقان روایات سنّی است. در بررسی هر دو دسته روایات شیعی و سنّی، می‏بایست هم جنبه سندی و هم جنبه دلالی را مورد مداقّه قرار داد.
نکته دیگر آن‏که با توجه به خارق عادت بودن این حوادث (در صورت قبول)، طبعا باید توجیه معقولی نسبت به حادثه ارائه داد. مراد از «توجیه معقول»، نظام‏مند کردن معجزات و تطبیق آن‏ها با اصل علیّت و اصل سنخیّت و نیز قوانین قطعی حاکم بر نظام طبیعی است.
و در نهایت باید نگاهی به این سؤال افکند که راز این رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام چه بوده است؟ و آیا در حوادث دیگر نیز مثل و مانندی دارد؟
مجموع روایات شیعی و سنی را درباره رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام می‏توان در چهارده عنوان دسته‏بندی کرد:
1. گریه اجزای تکوینی نظام هستی؛
2. امور خارق عادات در نظام هستی؛
3. پیدایش خون در نقاط گوناگون؛
4. گریه و نوحه جن و مَلَک و حیوانات؛
5. ندای هاتفی از غیب؛
6. حرکت و تموّج قبر پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ؛
7. ظهور کفّ خونین و قلم آهنین و نوشتن اشعاری در رثای امام حسین علیه‏السلام ؛
8. رخدادهای عجیب مربوط به رأس‏الحسین علیه‏السلام و اجساد شهدا؛
9. رخدادهای عجیب مربوط به تربت و قبر امام حسین علیه‏السلام ؛
10. رخدادهای عجیب مربوط به برخی حیوانات؛
11. تبدّل ماهیت اشیای به غارت رفته از حرم امام حسین علیه‏السلام ؛
12. مجازات‏های عجیب دنیوی برای قاتلان یا شاهدان قتل حسین علیه‏السلام ؛
13. محرومیت مخالفان شیعه از درک عید فطر أضحی؛
14. لعن و نفرین بر قاتلان امام حسین علیه‏السلام توسط اجزای نظام هستی.
آنچه اکنون بدان پرداخته می‏شود تنها اولین عنوان ـ یعنی گریه اجزای تکوینی نظام هستی ـ است.
ابتدا نمونه‏هایی از روایات مربوط عرضه می‏گردند، سپس به نقد و بررسی هریک خواهیم پرداخت.

بیش‏ترین روایات در محورهای یادشده، مربوط به گریه اجزای نظام هستی پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام است. در این روایات، گاه از گریه زمین و آسمان، و گاه از گریه آنچه در هستی است و یا گریه آنچه ما بین زمین و آسمان و آنچه در آن‏هاست، و یا گریه خورشید و ماه، و یا گریه بهشت و دوزخ سخن به میان آمده است.
بسیاری از روایات رسیده از معصومان علیهم‏السلام متضمّن گریه آسمان و زمین و دیگر اجزای هستی بر امام حسین علیه‏السلام است. در این روایات، معمولاً به آیه شریفه 29 سوره مبارکه «دخان» اشاره شده که فرموده: «فما بَکَتْ علیهم السّماء و الارضُ و ما کانوا مُنظرین» که ناظر به هلاکت فرعون و قوم اوست و این‏که نه آسمان و نه زمین بر آنان نگریستند و آنان از مهلت یافتگان نبودند؛ این روایات پس از اشاره به آیه یادشده، تنها دو تن را در طول تاریخ مصداق کسانی معرفی کرده‏اند که آسمان و زمین بر آنان گریسته‏اند و آن دو تن عبارتند از: حضرت یحیی علیه‏السلام و امام حسین علیه‏السلام . اکنون برخی از روایات ذکر می‏شوند:
ـ امیرالمؤمنین علیه‏السلام آن‏گاه که یکی از دشمنان خدا و رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حال عبور بود، این آیه را تلاوت فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا مُنظرین»، و هنگامی که امام حسین علیه‏السلام در حال عبور بود، فرمود: «اما زمین و آسمان بر این (اشاره به حسین علیه‏السلام ) خواهند گریست، و زمین و آسمان جز بر یحیی بن زکریا و حسین بن علی علیهماالسلام نگریسته است و نخواهد گریست.»(2)
ـ روایت دیگر، بنا به نقل ابن قولویه از ابراهیم نخعی، چنین است: «روزی امیرالمؤمنین علیه‏السلام وارد مسجد شده و اصحابش نیز گرد حضرت نشستند. در این هنگام، امام حسین علیه‏السلام وارد شده و در برابر امیرالمؤمنین علیه‏السلام ایستاد. امیرالمؤمنین علیه‏السلام در حالی که دست مبارک خویش را بر سر امام حسین علیه‏السلام نهاده بود، فرمود: «فرزندم، خداوند اقوامی را در قرآن کریم مورد سرزنش قرار داده و فرموده است: "فما بکَتْ علیهم السَّماءُ و الارضُ و ما کانوا منظرین"؛ قسم به خدا، که تو را خواهند کشت، سپس آسمان و زمین بر تو خواهند گریست.»(3)
ـ امام سجّاد علیه‏السلام پس از بازگشت از کربلا و ورود به مدینه، ضمن خطبه‏ای چنین فرمود: «ای مردم، پس از این مصیبت بی‏مانند، کدام‏یک از مردانتان تواند شاد بود؟ یا کدامین قلب به خاطر آن محزون نتواند بود؟ یا کدامین چشم تواند که اشکش را حبس کند؟ و یا نسبت به بارش سیل‏آسای اشک بخل ورزد؟ همانا آسمان‏های هفتگانه بر قتل او گریستند، و دریاها با امواجشان و آسمان‏ها با ارکانشان و زمین با پهنه وسیعش، و درختان با شاخه‏هاشان، و ماهیان اعماق دریاها و ملائکه مقرّب و اهل آسمان‏ها همگی بر قتل او گریستند.»(4)
ـ آن حضرت در روایتی دیگر به پدر عمرو بن بثیت فرمودند: «آسمان از بدو خلقت جز بر دو تن، یعنی یحیی بن زکریا و حسین بن علی علیهماالسلام نگرییده، و گریه‏اش بدین صورت است که هنگام قرار گرفتن زیر آسمان، بر روی لباس چیزی شبیه اثر کَکْ به رنگ خون مشاهده می‏شود.»(5)
ـ امام باقر علیه‏السلام نیز ضمن روایتی، با اشاره به بدکاره بودن مادران قاتلان انبیا و اوصیا، به گریه آسمان بر شهادت امام حسین علیه‏السلام به مدت چهل روز اشاره کرده و آن را از ویژگی‏های حضرت یحیی و امام حسین علیهماالسلام دانسته، و در ادامه بر گریه خورشید و ملائکه اشاره کرده است.(6)
در میان امامان شیعه علیهم‏السلام شاید بیش‏ترین روایات در زمینه گریه نظام هستی بر شهادت امام حسین علیه‏السلام ، از امام صادق علیه‏السلام به‏دست‏مارسیده‏است.برخی‏ازاین‏روایات‏چنین است:
ـ امام صادق علیه‏السلام به حنّان فرمود: «حسین علیه‏السلام را زیارت کنید و بر او جفا مورزید؛ چرا که او سیّد جوانان شهید ـ یا سیّد جوانان اهل بهشت ـ است و شبیه یحیی بن زکریا علیه‏السلام است، و آسمان و زمین تنها بر آن دو گریسته‏اند.»(7)
ـ آن حضرت در جمع برخی از اصحابشان، همچون حسین بن ابی فاخته و ابوسلمه سرّاج و یونس بن یعقوب و فضیل بن یسار، فرمود: «همانا اباعبدالله الحسین علیه‏السلام هنگامی که به شهادت رسید، آسمان‏ها و زمین‏های هفتگانه بر او گریستند، و آنچه در آسمان‏ها و زمین‏ها و در بین آن‏هاست، و آنچه در بهشت و دوزخ است و آنچه دیده می‏شود و دیده نمی‏شود، همگی بر حسین علیه‏السلام گریستند، بجز سه چیز که بر حسین علیه‏السلام نگریستند و آنان، بصره و دمشق و آل حکم بن ابی العاص بودند!»(8)
ـ در روایت دیگری، امام صادق علیه‏السلام به صحابی گران‏قدرش، زراره فرمود: «ای زراره، همانا آسمان، چهل روز بر حسین علیه‏السلام خون گریست، و زمین چهل روز با سیاهی بر حسین علیه‏السلام گریست، و خورشید چهل روز با سرخی و کسوف بر حسین علیه‏السلام گریست، و کوه‏ها از هم پاشیدند و دریاها متلاطم شدند، و ملائکه چهل روز بر حسین علیه‏السلام گریستند...»(9)
ـ آن حضرت به داود بن فرقد نیز فرمودند: «آسمان و زمین یک سال بر حسین و یحیی علیهماالسلام گریستند، و گریه آسمان همان سرخی آن است.»(10)
ـ در روایتی دیگر، امام صادق علیه‏السلام فرمود: «حسین و یحیی علیهماالسلام پیش از خود همنامی نداشتند (لم نجعل له من قبل سمیّا) و آسمان تنها برای آن دو، چهل روز گریست، و گریه آن به این صورت بود که به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(11)
ـ آن حضرت به عبدالله بن هلال نیز فرمود: «تا چهل روز خورشید با سرخی طلوع و غروب می‏کرد، و این گریه او بود.»(12)
ـ در روایت معروف ابن شبیب از امام رضا علیه‏السلام نیز، آن حضرت به گریه آسمان‏های هفتگانه و زمین اشاره کرده‏اند.(13)
ـ امام جواد علیه‏السلام نیز در روایتی، ضمن اشاره به آیه شریفه «لم نَجعل لَه من قبلُ سمیّا» و این‏که حضرت یحیی و امام حسین علیهماالسلام پیش از خود همنامی نداشته‏اند، فرمود: «... و آسمان و خورشید بر آن دو، چهل روز گریستند، و گریه آن‏ها به این صورت بود که خورشید به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(14)
ـ در زیارت «ناحیه مقدسه» نیز (بنا بر صحّت سند آن) چنین جمله‏ای را خطاب به اباعبدالله الحسین علیه‏السلام می‏بینیم: «[با شهادت تو] آسمان و ساکنانش، بهشت‏ها و نگهبانانش، کوه‏ها و کوه‏پایه‏ها، دریاها و ماهیانش، شهر مکّه و پایه‏هایش، بهشت‏ها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام و حلّ و حرم، جملگی بر تو گریستند.»

مسأله گریه آسمان و زمین و دیگر اجزای نظام خلقت در کلمات اصحاب برجسته امامان شیعه علیهم‏السلام نیز منعکس شده است که به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏شود:
ـ هنگامی که عثمان، ابوذر را به «ربذه» تبعید کرد، برخی از مردم به وی گفتند: دل خوش دار که این سختی‏ها در راه خدا اندک است.» ابوذر نیز ضمن تصدیق مطلب، گفت: «ولکن شما در قبال قتل حسین علیه‏السلام چه خواهید کرد؟ به خدا قسم، در اسلام پس از قتل خلیفه (مراد امیرالمؤمنین علیه‏السلام است) کشته‏ای بزرگ‏تر از او نخواهد بود و خداوند شمشیر انتقام خود را به وسیله فردی از ذریّه حسین علیه‏السلام بیرون خواهد کشید. و اگر بدانید که بر ساکنان دریاها و کوه‏ها و بیشه‏ها، جنگل‏ها و صخره‏ها و اهل آسمان در نتیجه قتل او چه می‏گذرد، آن‏چنان خواهید گریست تا جان از کالبدتان خارج شود...»(15)
ـ از دیگر اصحاب برجسته امیرالمؤمنین علیه‏السلام میثم تمّار است که ضمن سخنانی به تأثیرات عجیب قتل امام حسین علیه‏السلام در نظام هستی و گریه همه چیز اشاره کرده است. جبله مکیّه می‏گوید: شنیدم که میثم تمار ـ قدّس‏الله روحه ـ می‏گفت: «به خدا قسم، این امّت فرزند پیامبرش را در دهم محرّم خواهد کشت و دشمنان خدا آن را روز مبارک می‏دانند و این، رخ خواهد داد و مولایم امیرالمؤمنین علیه‏السلام مرا مطّلع ساخته است که همه چیز بر حسین علیه‏السلام خواهند گریست، حتی وحوش بیابان‏ها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان، و خورشید و ماه و ستارگان، و آسمان و زمین و مؤمنان از انس و جنّ، و تمامی ملائکه آسمان‏ها و زمین‏ها، و رضوان و مالک و حاملان عرش، و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید...»(16)
ـ در خطبه حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه نیز این تعبیر به چشم می‏خورد: «.. لقد جئتم شیئا إدّا، تکادُ السمواتُ یتفَطَّرنَ مِنه، و تَنشقُّ الارضُ و تخِرُّ الجبالُ...»(17)؛ همانا امر ناهنجاری آوردید که بسا آسمان‏ها از هم فرو ریزند و زمین بپاشد و کوه‏ها با خاک یکسان شوند.
ـ شیخ صدوق طی روایتی از فاطمة بنت علی علیه‏السلام چنین نقل کرده است: «[با شهادت امام حسین علیه‏السلام ] هیچ سنگی در بیت‏المقدّس از زمین برداشته نشد، مگر آن‏که در زیر آن خون تازه یافت می‏شد، و نور خورشید بر روی دیوارها به رنگ سرخ همچون ملحفه‏های رنگین مشاهده می‏شد، و این چنین بود تا زمانی که علی بن الحسین علیه‏السلام به همراه زنان [از شام [خارج گردید و سر امام حسین علیه‏السلام به کربلا بازگردانده شد.»(18)

در منابع اهل سنّت نیز روایات زیادی درباره گریه اجزای مختلف نظام هستی پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام به چشم می‏خورند که برخی از آن‏ها مرور می‏شوند:
ـ در صحیح مسلم، در تفسیر آیه شریفه «فما بکَتْ علیهم السماءُ و الارض» (دخان: 29) به نقل از سُدّی آمده است: «هنگامی که امام حسین علیه‏السلام به قتل رسید، آسمان گریست و گریه آن همان سرخی اوست.»(19)
ـ در تفسیر ثعلبی نیز در ذیل آیه یادشده آمده است: «هرگاه مؤمن رحلت می‏کند، آسمان و زمین تا چهل روز بر او می‏گریند»، و سپس به نقل از عطاء آمده است: «گریه آسمان همان سرخی اطراف آن است.»(20)
ـ از محمد بن سیرین نیز نقل شده است: «آسمان پس از یحیی بن زکریّا بر کسی جز حسین بن علی علیه‏السلام نگریست.»(21)
ـ همچنین از وی نقل شده است که به هشام بن محمد گفت: «آیا می‏دانی سرخی در افق از چیست؟ این سرخی از روز قتل حسین علیه‏السلام پدید آمده است.»(22)
ـ در بسیاری از منابع اهل سنّت از علی بن مسهر قرشی نقل شده است که از جدّه‏اش، ام حکیم، چنین روایت کرده: «به هنگام شهادت امام حسین علیه‏السلام من دختر جوانی بودم و آسمان به مدت چند روز همچون لخته خون بود»، و در بعضی روایات، مدت یک سال و نه ماه آمده و در بعضی دیگر، مدت هفت روز و شب آمده است.(23)
ـ از خلاد صاحب السمسم نیز نقل شده که از مادرش چنین روایت کرده است: «برای مدتی پس از قتل حسین علیه‏السلام ، نور خورشید در هر صبح و شام به رنگ سرخ بر روی دیوارها ظاهر می‏شد و هیچ سنگی برداشته نمی‏شد، جز آن‏که زیر آن خون تازه یافت می‏شد.»(24)
ـ اسود بن قیس نیز گفته است: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل حسین علیه‏السلام سرخ رنگ بود، گویا که خونین است.»(25)
ـ عیسی بن حارث کندی نیز گفته است: «پس از قتل حسین علیه‏السلام به مدت هفت روز، آن‏گاه که نماز عصر را ادا می‏کردیم و به خورشید می‏نگریستیم، نور آن را بر روی دیوارها همچون ملحفه‏های رنگین می‏دیدیم، و ستارگان نیز بعضی به بعضی دیگر برخورد می‏کردند.»(26)
ـ و از جمیل بن زید نیز نقل کرده‏اند: «آسمان به هنگام قتل حسین علیه‏السلام سرخ رنگ شد.»(27)
یزید بن ابی زیاد نیز گفته است: «آن‏گاه که حسین علیه‏السلام به قتل رسید، من چهارده ساله بودم... و آفاق آسمان سرخ رنگ شد...»(28)
ـ در روایت ابی معمر نیز چنین آمده است: «آسمان به مدت یک ماه پس از قتل حسین علیه‏السلام سرخ رنگ بود.»(29)
ـ در حدیث عثمان بن ابی شیبه مدت سرخی بر روی دیوارها، هفت روز گزارش شده است.(30)
ـ ابراهیم نخعی نیز در این‏باره گفته است: «پس از قتل حسین علیه‏السلام اقطار آسمان سرخ رنگ شد، و این وضع همچنان ادامه داشت. آن‏گاه آسمان شکافته شد و از آن خون بارید.»(31)
ـ و اسعد بن قیس نیز چنین روایت کرده است: «آن‏گاه که حسین علیه‏السلام کشته شد، یک سرخی از جانب مشرق، و سرخی دیگر از جانب مغرب برخاست و در دل آسمان با یکدیگر متلاقی می‏شدند.»(32)
ـ سیوطی، از عالمان پر تألیف اهل سنّت، پس از اشاره اجمالی به شهادت امام حسین علیه‏السلام (به این دلیل که قلب، تحمّل ذکر تفصیلی آن را ندارد) به حوادث پس از شهادت اشاره کرده است: «آن‏گاه که حسین علیه‏السلام به قتل رسید، نور خورشید به مدت هفت روز بر روی دیوارها همچون ملحفه‏های رنگین بود و ستارگان به یکدیگر برخورد می‏کردند، و قتل حسین در روز عاشورا اتفاق افتاد و در این روز، خورشید دچار کسوف شد و آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل او سرخ رنگ بود و سپس این سرخی پس از آن، همچنان در آسمان دیده می‏شود، در حالی که پیش از قتل حسین علیه‏السلام چنین چیزی در آسمان دیده نمی‏شد.»(33)
ـ ابن ابی‏الدنیا نیز روایت کرده است: «آسمان و زمین نگریستند، جز بر دو تن، و گریه آسمان آن است که همچون چرم دبّاغی شده سرخ رنگ می‏شود. و هنگامی که یحیی بن زکریّا علیه‏السلام کشته شد، آسمان سرخ شد و خون بارید. و هنگامی که حسین بن علی علیه‏السلام کشته شد، آسمان سرخ فام شد.»(34)
بلاذری و خطیب بغدادی نیز گفته‏اند: «این سرخی شفق که [در افق آسمان [است، قبل از قتل حسین علیه‏السلام وجود نداشت.»(35)
ـ ابن اثیر نیز گفته است: «به مدت دو یا سه ماه پس از قتل حسین علیه‏السلام به هنگام طلوع خورشید تا آن‏گاه که خورشید بالا بیاید، گویا دیوارها آغشته به خون بودند.»(36)
ابن سعد نیز سرخی در آسمان را مربوط به پس از قتل امام حسین علیه‏السلام دانسته است.(37)

خون گریستن هستی در شهادت سید شهیدان در اشعار شعرا نیز منعکس شده است که برای نمونه، به مواردی اشاره می‏شود:
سلیمان بن قتیبه عدوی، سه روز پس از عاشورا، آن‏گاه که به کربلا رسید و محل شهادت شهدا را دید، چنین سرود:
بر خانه‏های آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عبور کردم، ولی آن‏ها را همچون روز اول ندیدم. آیا نمی‏بینی که خورشید به خاطر فقدان حسین علیه‏السلام مریض شده و سرزمین‏ها به لرزه درآمده‏اند؟
و در اشعار سید حمیری چنین آمده است:
زمین بر فقدان حسین علیه‏السلام گریست و نواحی آسمان نیز با سرخی بر او گریستند. زمین و آسمان تا چهل روز هر صبح و شام بر فقدان حسین گریستند.
ابوالعلاء معرّی نیز گفته است:
خون‏های دو شهید، یعنی علی علیه‏السلام و فرزندش، دو شاهد و حجت بر زمانه‏اند. این دو شهید در اواخر شب دو فجر و سپیده، و در اوایل شب دو شفق (در افق)اند.
ـ عبدالحسین حویزی چنین سروده است:
ای آن‏که درباره سرخی شفق در افق آسمان می‏پرسی، سخن درست در این‏باره نزد من آن است که این سرخی ناشی از اشک جاری آسمان است، و همواره از چشمان آسمان خونی جاری است که سرزمین طف با آن سیراب می‏شود.

از روایاتی که گذشت می‏توان چنین استنباط کرد که اصل مسأله گریه هستی ـ به ویژه زمین و آسمان ـ بر شهادت امام حسین علیه‏السلام امری قطعی است؛ زیرا روایات بسیاری از جانب امامان شیعه علیهم‏السلام ، اصحاب آنان و راویان غیر شیعی در این زمینه صادر شده که در مجموع، گریه نظام هستی بر حادثه قتل حسین علیه‏السلام را مسجّل می‏کنند. به ویژه آن‏که بعضی از این روایات دارای سند صحیح بوده و یا در منابع معتبری همچون کامل الزیارات نقل شده‏اند و بدین لحاظ، شاید تلاش برای نقد سندی این روایات چندان ضروری و سودمند نباشد؛ چرا که می‏توان نسبت به اصل مدعای این روایات، ادعای تواتر معنوی کرد.

اما همان‏گونه که از بررسی روایات یادشده به دست می‏آید، اختلافاتی در مضامین این روایات به چشم می‏خورد. یکی از بارزترین وجوه اختلاف روایات، اختلاف در مدت زمان این حادثه است. در روایات رسیده از امامان شیعه علیهم‏السلام سه‏گونه تعبیر دیده می‏شود:
1. نسبت دادن گریه به زمین و آسمان و دیگر اجزای هستی بدون اشاره به محدوده زمانی؛
2. تقیید گریه آسمان و زمین به مدت یک سال؛
3. تقیید به مدت چهل روز.
تعداد روایات دسته سوم بیش‏تر است. اما روایات رسیده از اصحاب ائمه، از جمله روایت ابوذر و میثم تمّار عاری از هرگونه تقیید زمانی هستند و روایت فاطمه بنت علی علیه‏السلام به زمان بازگشت اهل‏بیت علیهم‏السلام به مدینه مقیّد است.
در روایات منقول در منابع اهل سنت ـ چنان‏که گذشت ـ نیز چند تعبیر به چشم می‏خورد:
1. بدون تقیید به زمانی معیّن؛
2. ذکر مدت چند روز؛
3. ذکر مدت هفت روز؛
4. ذکر مدت یک ماه؛
5. ذکر مدت چهل روز؛
6. ذکر مدت دو یا سه ماه؛
7. ذکر مدت یک سال و نه ماه.
بدین سان، این پرسش مطرح می‏شود که سرّ این اختلافات در محدوده زمانی گریه هستی ـ به ویژه گریه آسمان و خورشید ـ چیست؛ اختلافی که در روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام نیز به چشم می‏خورد؟
یک توجیه کلی درباره اختلافات یادشده در روایات می‏تواند این باشد که هرقدر به زمان حادثه نزدیک‏تر می‏شویم، تأثیر عظمت مصیبت بر اجزای هستی نیز بیش‏تر می‏شود. بدین روی، برخی از خوارق عادات که مترتّب بر شهادت امام حسین علیه‏السلام بودند و در نظام هستی در روزهای پس از شهادت رخ نمودند، محدود به همان روزهاست؛ حوادثی همچون زلزله، کسوف، بادهای سرخ و سیاه و بارش خون و خاکستر. از این‏رو، می‏توان گفت: نماد گریه هستی، که همان خون نما بودن خورشید و نور آن بر روی دیوارهاست، در روزهای اولیه پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام شدیدتر بود. برای نمونه، می‏توان به برخی از روایات موجود در منابع غیر شیعی اشاره کرد که سرخی خورشید در روزهای پس از شهادت را به «علقم» (خون بسته) و یا به «وردة کالدهان» (چرم دباغی شده و به رنگ سرخ) یا به «ملاحف معصفرة» (ملحفه‏های رنگین به رنگ گل معصفر) تشبیه کرده‏اند. از سوی دیگر، این مضمون در برخی روایات هست که سرخی شفق که پس از قتل امام حسین علیه‏السلام ظاهر شد، همچنان ادامه دارد، در حالی‏که شدت این سرخی امروزه در حدی نیست که بتوان آن را به «علقم» یا مثل آن تشبیه کرد. بدین لحاظ، می‏توان گفت: اختلاف روایات به دلیل کاسته شدن از شدت آثار پدید آمده در نظام هستی با گذشت زمان، و تحدید زمانی راویان بسته به نوع تلقّی خویش از مدت زمان سرخی خورشید بوده است.
آنچه به عنوان مؤیّد توجیه مزبور می‏تواند مطرح شود، سخن پیش گفته از سیوطی است که ابتدا مدت هفت روز را برای رنگین بودن نور خورشید و جلوه آن بر روی دیوارها، همچون «ملاحف معصفرة» ذکر می‏کند و سپس می‏گوید: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین علیه‏السلام سرخ رنگ بود و سپس این سرخی همچنان در آسمان دیده می‏شود، در حالی که قبلاً چنین نبود.» سخن سیوطی صراحت در این دارد که وضعیت نور خورشید در هفت روز اول با مدت شش ماه بعد متفاوت بوده؛ چنان‏که وضعیت آن پس از شش ماه نیز می‏بایست با مدت قبل متفاوت بوده باشد، وگرنه تحدید به مدت شش ماه وجهی ندارد.
سؤالی که هم اینک فراروی ماست این است که با فرض قبول پیدایش تغییراتی در آسمان در روزها یا ماه‏های پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام ، آیا می‏توان پذیرفت که هنوز هم سرخی افق به هنگام طلوع و غروب خورشید، ناشی از حُزن و گریه آسمان و خورشید بر شهادت امام حسین علیه‏السلام است؟ و در صورت طرح چنین ادعایی، آیا می‏توان پذیرفت که این سرخی قبل از شهادت آن حضرت وجود نداشته؟ در این صورت آیا باید مدعی بروز امری خارق عادت در تمامی مدت 1363 سال پس از شهادت آن حضرت شویم؟ و آیا می‏توان اثبات کرد قوانین طبیعی و فیزیکی قبل از شهادت آن حضرت اقتضای چنین امری را نداشته است؟ با تأمل در روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام و اصحاب ایشان، نمی‏توان تصریحی بر استمرار سرخی تا عصر حاضر یافت. جز این‏که بعضی روایات مطلق‏اند و مقید به زمان خاصی نیستند؛ اما در تعابیر برخی از راویان، شعرا و مؤلفان اهل سنت، همچون ابن سیرین، بلاذری، خطیب بغدادی، ابوالعلاء معرّی، سیوطی و ابن سعد ـ همان‏گونه که گذشت ـ می‏توان چنین تصریحی یافت. بدین ترتیب نمی‏توان دلیل قطعی از روایات تاریخی برای اثبات چنین امر خارق عادتی در طول قرن‏های یادشده ارائه داد؛ و گزارش‏های یادشده چیزی فراتر از حدس و ظن به دست نمی‏دهد. اما در صورت قبول، این روایات چنین قابل توجیه‏اند که آنچه در دوره‏های بعد در افق آسمان پدیده آمد، شدت سرخی به هنگام طلوع و غروب بود که ناشی از شهادت امام حسین علیه‏السلام بوده است؛ گرچه وجود اصل سرخی در ادوار پیش از شهادت نفی نشود.

نکته دیگری که درباره روایات یادشده مطرح می‏باشد، تعابیر گوناگونی است که در ارتباط با محدوده اجزای هستی، که در شهادت امام حسین علیه‏السلام گریستند، به چشم می‏خورد. برخی از روایات به طور کلی، به گریه اسمان و زمین اشاره کرده‏اند، اما در برخی تعابیر دیگر تعابیر بسیار عام هستند و تمامی پهنه هستی را شامل می‏شوند. در جمع‏بندی روایات، می‏توان به این نتیجه رسید که:
آسمان و زمین، خورشید، ستارگان، آسمان‏ها و زمین‏های هفت‏گانه، آنچه در آن‏ها و بین آن‏هاست، آنچه دیده می‏شود و آنچه دیده نمی‏شود، بهشت، دوزخ، ارکان آسمان، پهنه زمین، دریاها و ساکنان آن‏ها، ماهیان اعماق دریا، کوه‏ها و کوهپایه‏ها و بیشه‏ها، جنگل‏ها و صخره‏ها، درختان با شاخه‏هاشان، همه اهل آسمان‏ها، تمامی ملائکه آسمان و زمین، وحوش بیابان، مؤمنان انس و جنّ، رضوان، مالک، حاملان عرش، بهشت‏ها و نگهبانانشان، جوانان بهشت، کعبه، مقام ابراهیم، مشعرالحرام، حلّ، حرم و ملائکه مقرّب در شهادت امام حسین علیه‏السلام گریستند.
دقت در این تعابیر، نشانگر آن است که امامان شیعه علیهم‏السلام سعی داشته‏اند عظمت حادثه کربلا و تأثیرات عجیب آن را در کل نظام هستی برای دیگران تبیین نمایند.

اما گریه اجزای گوناگون هستی چگونه قابل تبیین و توجیه است؟ آیا نه این است که گریه را تنها باید به موجودات ذی‏شعور نسبت داد؟؛ بدین‏سان، چگونه می‏توان ـ مثلاً ـ خورشید را یا ستارگان را و کوه‏ها و جنگل‏ها و حیوانات را گریان دانست؟
دشواری قبول این سخن، که جمادات و موجودات ظاهرا بی‏شعور نیز می‏گریند، سبب آن شده است که برخی با تقدیر گرفتن مضاف، مثلاً، تعبیر «بکت السماوات و الارضون» را به «بکی اهل السماوات و الارضون» تفسیر کنند، و برخی دیگر تعبیر گریه آسمان و زمین و اجزای هستی را تعبیری کنایی بدانند. برخی هم اسناد گریه به آسمان و زمین را تنها رسمی باقی‏مانده از عصر جاهلی بدانند که در آن عصر، مردم برای تعظیم برخی شخصیت‏ها پس از مرگشان می‏گفتند: آسمان و زمین در مرگ او گریستند و قرآن نیز بر همین اساس، برای تحقیر فرعونیان و این‏که در اثر هلاکت آن‏ها، تغییری در نظام هستی پدید نیامد و اصلاً وجود آنان ارزشی نداشت که در نظام هستی، فقدانشان ایجاد خلل و خلأ کرده باشد؛ اشاره می‏کند که اگر آسمان و زمین قابلیت گریه کردن داشتند، در فقدان فرعونیان نمی‏گریستند.(42)
اما با توجه به شواهد موجود در روایات، به نظر می‏رسد مانعی از حمل روایات و آیه شریفه بر معنای ظاهری و حقیقی آن در میان نباشد. ظاهر روایاتی که گذشت این است که آسمان به واقع بر قتل امام حسین علیه‏السلام گریست، و گریه آن به صورت سرخی افق به هنگام طلوع و غروب خورشید ظاهر شد؛ چنان‏که از گریه دریاها به تلاطم آن، و از گریه کوه‏ها به متلاشی شدنشان، و از گریه زمین به سیاهی و خاکستری شدن آن تعبیر شده است.
علاوه بر این، با عنایت به اصل ذی شعور بودن نظام هستی، اعم از حیوان و نبات و جماد، که از آیات متعدد قرآن قابل استفاده است و آیاتی همچون «إنْ مِنْ شی‏ءٍ الاّ یُسبّح بحمدهِ ولکن لا تفقهون تسبیحهم» (اسراء: 44) یا «یُسبّحُ للّهِ ما فی السماواتِ و الارض» (جمعه: 1) و تبیین فلسفی این مسأله توسط ملّاصدرا در حکمت متعالیه(43)، می‏توان گریه هستی بر قتل امام حسین علیه‏السلام را نه بر معنای کنایی تخیلی، بلکه بر معنای حقیقی آن حمل کرد، اما با این تبیین که «بکاءُ کلِّ شی‏ءٍ بحسبه»؛ گریه هر سنخ از موجودات متناسب با همان سنخ است. البته اسناد این‏گونه امور به فاعل‏های طبیعی و جمادات، نیازمند اثبات علت غایی برای آن‏هاست؛ و در این‏که بتوان برای فاعل‏های طبیعی، قایل به علت غایی بود، اشکالاتی مطرح شده، به ویژه بر اساس مسلک ملاصدرا که مرتبه‏ای از علم و شوق را برای موجودات مادی اثبات کرده؛ در حالی که وی، علم را نوعی وجود مجرّد می‏داند. و برخی از محققّان، برای تصحیح اسناد علت غایی به فاعل‏های طبیعی، مبادی علمی در فاعل‏های طبیعی را به فاعل مسخّر نسبت داده‏اند، که در نهایت به ذات واجب تبارک و تعالی منتهی می‏شود.(44)
درباره سرخی افق، پس از قتل امام حسین علیه‏السلام تبیین بدوی این است که رنگ سرخ نمادی از خون است و چون قیام حسینی آمیخته با ایثار خون بوده و این خون همواره زنده است، از این‏رو، خورشید و نور آن به هنگام طلوع و غروب، خون نما می‏شده است و هنوز نیز ادامه دارد.
تبیین ذوقی دیگری توسط ابن جوزی مطرح شده است، به این صورت که انسان در نتیجه غضب، دچار سرخی صورت می‏شود و خداوند متعال از آن‏رو که منزّه از جسمانیت است، غضب او در قتل امام حسین علیه‏السلام به صورت سرخی آفاق آسمان ظاهر شد تا عظمت جنایت را حکایت کند.(45)
با توجه به آنچه گذشت، سؤال از امکان تحقق گریه در نظام هستی پس از شهادت حسین بن علی علیه‏السلام نیز پاسخ داده شد. اگر نظام هستی صاحب شعور است:
بنابراین، هر سنخ از موجودات، آنچه دیدنی است و آنچه نادیدنی است ـ چنان‏که در روایت از امام صادق علیه‏السلام گذشت ـ به نحوی بر این مصیبت می‏گرید. راز این گریه نیز اظهار عظمت مصیبت است، به نحوی که در جزء جزء عالم هستی دارای تأثیر بوده است. اما در نظام هستی، با هلاکت کفّار و فرعونیان خلأی پدید نمی‏آید. از این‏رو، فرمود: «فما بَکَتْ علیهم السّماءُ والارضُ».

از همین‏جا، سرّ اختصاص گریه هستی برای امام حسین علیه‏السلام و یحیی بن زکریّا علیه‏السلام روشن می‏شود. گرچه عظمت شهادت امام حسین علیه‏السلام آن‏چنان بوده که نظام هستی، حتی در شهادت حضرت یحیی علیه‏السلام نیز همچون گریه‏اش بر شهادت امام حسین علیه‏السلام نگریست و روایات شاهد بر این مدعایند. البته بنابر برخی روایات، بعضی از اجزای هستی به هنگام رحلت مؤمن، برای فقدان او می‏گریند؛ چنان‏که ابن عباس از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روایت کرده است: «هر مؤمنی را در آسمان دری است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست، و به هنگام مرگ وی، این قسمت از آسمان و محل نماز مؤمن در زمین در مرگ او می‏گریند.»(46) ولی همان‏گونه که روشن است، این روایت از گریه بخش خاصی از نظام هستی بر فقدان مؤمن حکایت دارد و نه تمام هستی؛ و گریه تمام نظام هستی از ویژگی‏های امام حسین علیه‏السلام است.

سخن پایانی بازگشتی است به آنچه در ابتدای این مقال درباره تبیین و تحلیل برخی از محققان معاصر نسبت به عنایت خاص منابع اهل سنّت درباره رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام ارائه شد، مبنی بر این‏که این عنایت ویژه در این منابع به دلیل منصرف کردن اذهان از فلسفه اصلی قیام امام حسین علیه‏السلام بوده است. اما به نظر می‏رسد اگر قدری واقع‏بینانه‏تر به روایات شیعی و سنّی در زمینه مورد بحث بنگریم ـ به ویژه با قطعی بودن برخی از این حوادث و خوارق عادات، و تواتر معنوی روایات مربوط(47) ـ می‏توان توجه خاص راویان و مؤلفان اهل سنّت به این بحث را ناشی از محسوس و عیان و انکارناپذیر بودن این حوادث از سویی، و جایگاه رفیع حسین بن علی علیه‏السلام ، حتی در میان گروه‏های غیرشیعی، از سوی دیگر دانست. همین جایگاه رفیع است که بسیاری از عالمان غیرشیعی را به لعن قاتلان حسین بن علی علیه‏السلام و از جمله یزید بن معاویه واداشته است، در حالی‏که لعن خلفا با مبنای آنان چندان سازگار نیست.(48)

پی نوشتها:

1ـ اصغر قائدان، «تأمّلی چند پیرامون گزارش حادثه کربلا در منابع مورّخان اهل سنّت»، مجموعه مقالات کنگره بین‏المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375، دفتر سوم، ص 70ـ72.
2ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیة، 1385 ق، ج 45، ص 201، باب 40، ح 1.
3ـ همان، ج 45، ص 209، باب 40، ح 16 به نقل از جعفربن محمدبن قولویه‏قمی (م 367ق)، کامل الزیارات، تصحیح علّامه امینی، نجف، مرتضویه، 1356 ق، باب 28، ص 89.
4ـ عبدالله بحرانی، عوالم العلوم و المعارف، جلد «امام حسین علیه‏السلام »، ص 459، ح 8.
5ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 211، باب 40، ح 26 به نقل از کامل الزیارات، ص 90، باب 28، ح 12.
6ـ همان، ج 14، ص 182، ح 25، به نقل از: قطب‏الدین راوندی، قصص الانبیاء، تصحیح غلامرضا عرفانیان، قم، الهادی، 1418، به نقل از شیخ صدوق.
7ـ جعفربن محمد بن قولویه، پیشین، باب 28، ص 91 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 201، باب 40، ح 2 / عبدالله بحرانی، پیشین، جلد «امام حسین علیه‏السلام »، ص 460، ح 11. روایات دیگری قریب به همین مضمون از آن حضرت رسیده است. برای نمونه. ر.ک: قصص الانبیاء، ص 222/ بحارالانوار، ج 14، ص 183، ح 26و 27.
8ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 202، باب 40، ح 3 به نقل از شیخ مفید از امالی و ص 206، ح 10 و 11و 12 به نقل از کامل الزیارات، باب 28. در برخی از این احادیث، تعبیر «بکی جمیع ما خلق الله» آمده است.
9ـ همان، ج 45، ص 206ـ207، باب 40، ح 13.
10ـ همان، ج 45، ص 210، باب 40، ح 21، به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 93.
11ـ جعفربن محمد بن قولویه، باب 28، ص 90.
12ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 18 به نقل از کامل الزیارات، باب 28، ص 90.
13ـ همان، ج 44، ص 286 و ج 45، ص 201، باب 40، ح 2.
14ـ همان، ج 45، ص 218، باب 40، ح 45 به نقل از قصص‏الانبیاء.
15ـ همان، ج 45، ص 219، باب 40، ح 47 به نقل از کامل الزیارات، ص 74، باب 23، ح 11.
16ـ همان، ج 45، ص 202، باب 40، ح 4، به نقل از شیخ صدوق، علل الشرائع و امالی.
17ـ عبدالرزاق موسوی مقرّم، مقتل‏الحسین، قم، مکتبة بصیرتی، 1383،ص404، به نقل‏ازشیخ‏طبرسی،الاحتجاج،نجف، ص 166.
18ـ محمدجواد محمودی، ترتیب الامالی، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1420 ق، ج 5، ص 220، ح 2426 به نقل از شیخ صدوق، امالی، مجلس 31، ح 3.
19ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 217، باب 40، ح 40، به نقل از صحیح مسلم، اول جزء پنجم / ابن بطریق اسدی حلّی، العمدة، (م حدود 600 ق) قم، جامعه مدرسین، 1407، ص 405، ح 835/محمدطاهر قمی‏شیرازی، الاربعین فی امامة الائمة الطاهرین، تحقیق سیدمهدی رجائی،قم، محقق، 1418، ص 48.
20ـ ابن بطریق اسدی حلّی، پیشین، ص 405، ح 836 / سیدعلی بن طاووس حسنی، الطرائف، قم، خیام، ص 203، ح 293.
21ـ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه‏السلام ، تحقیق محمدباقر محمودی، ص 353.
22ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 219، باب 40، ح 49 / شمس‏الدین محمدبن احمد ذهبی (م 748 ق)، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1418 ق، ج 5، ص 15 / شیخ مفید، الارشاد، قم، تحقیق آل‏البیت، نشر دارالمفید، ج 2، ص 132 / نورالدین هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408، ج 9، ص 197.
23ـ ابن عساکر، پیشین، ترجمة الامام الحسین علیه‏السلام ، ص 355، ح 289 و ص 356، ح 292 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 210، باب 40، ح 19 به نقل از: کامل الزیارات، ج 45، ص 216، باب 40، ح 39، به نقل از ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‏طالب، نجف، حیدریة، ج 3، ص 213 / نورالدین هیثمی، پیشین، ج 9، ص 196 / جزء علی بن محمد حمیری (م 323) تحقیق ابوطاهر زبیر بن مجدد علیزئی، 1413، ریاض، دارالطحاوی، حدیث أکادمی، ص 33.
24و25ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام‏الحسین علیه‏السلام ، ص355، ح 291 / ص 356، ح 292
26ـ همان، ص 356، ح 393 / احمد ذهبی، پیشین، ج 5، ص 15 / سیدهاشم بحرانی (م 1107)، مدینة المعاجز، تحقیق عزت‏الله مولائی همدانی، نشر مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1412، ج 4، ص 187، ح 1214 / نورالدین هیثمی، پیشین، ج 9، ص 197 / علی بن عیسی اربلّی (م 693)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة علیهم‏السلام ، بیروت، دارالاضواء، 1405، ج 2، ص 268.
27ـ نورالدین هیثمی، پیشین، ج 9، ص 197، به نقل از طبرانی، معجم کبیر، ج 3، ص 113، ح 2837.
28ـ تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه‏السلام ، ص 365، ح 304 / محمدبن جریر طبری شیعی (اوائل قرن 4)، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، 1413، ص 179 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 216 / قاضی نعمان بن محمد مغربی (م 363)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار علیهم‏السلام ، تحقیق سید محمدحسینی جلالی، قم، جامعه مدرسین، ج 3، ص 541، ج 1095 و ص 544، ح 1115 / یحیی بن معین (م 233)، تاریخ، تحقیق عبدالله احمد حسن، دارالقلم، ج 1، ص 361، ح 2435.
29ـ قاضی نعمان مغربی، پیشین، ج 3، ص 169، ح 1115.
30ـ مولی حیدر علی شیروانی (م 1200)، مادونة العامة من مناقب اهل‏البیت علیهم‏السلام ، تحقیق شیخ محمد حسون، مطبعة المنشورات الاسلامیة، 1414، ص 248.
31ـ ابوبشر محمدبن احمد بن حماد دولابی (م 310)، الذریّة الطاهرة النبویة، تحقیق سعد مبارک حسن، کویت، الدار السلفیة، 1407، ص 97.
32ـ ابو اسحاق اسفراینی (قرن 10)، نورالعین فی مشهد الحسین علیه‏السلام ، تونس، نشر المنار، ص 76.
33ـ جلال‏الدین سیوطی (م 911)، تاریخ الخلفا، تحقیق محمد محیی‏الدین عبدالحمید، قم، نشر رضی، 1411، ص 207.
34ـ شرح‏الاخبار، ج 3، ص 546، ح 1125.
35ـ منیرالاحزان، ص 62.
36ـ ابن اثیر، الکامل، تحقیق ابی‏الفداء عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج 3، ص 441.
37ـ مولی حیدرعلی شیروانی، پیشین، ص 249.
38ـ ابن نما الحلّی (م 645)، مثیرالاحزان، نجف، حیدریه، 1369، ص 88.
39و40ـ ابن‏شهرآشوب، مناقب‏آل‏ابی‏طالب،پیشین،ج3، ص 213.
41ـ روزنامه کیهان، 28/12/1380، مقاله حسین سعید، «گریه آسمان بر حسین علیه‏السلام »؛ ادعا یا واقعیت، ترجمه ت. آزاد اردبیلی.
42ـ ر.ک: سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، چ سوم، تهران، دارالکتاب الاسلامیة، ج 18، ص 150ـ151 / ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (م 548)، مجمع‏البیان، ترجمه گروهی، تهران، نشر فراهانی، 1350ـ1360، ج 22، ص 303 / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1353 ـ 1366 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 14، ص 182، ح 25 / ابوجعفر محمدبن حسن طوسی (م 460)، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 21، ص 179، تحقیق احمد حبیب قصیرالعاملی، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409، ج 9، ص 233.
43ـ صدرالدین محمد شیرازی، الحکمة‏المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، قم، مصطفوی، بی‏تا، ج 2، ص 273، 278و ص 232ـ246، و ج 7، ص 148، 168.
44ـ ر.ک: محمدتقی مصباح، تعلیقة علی نهایة الحکمة، قم، مؤسسه در راه حق، 1405ق، ص 260ـ261.
45ـ ر.ک: مولی حیدرعلی شیروانی، پیشین، ص 248ـ 252.
46ـ فضل بن حسن طبرسی (م 548)، پیشین، ج 9، ص 109.
47ـ ر.ک: محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 219، پاورقی آخر باب 40.
48ـ جلال‏الدین سیوطی، تاریخ الخلفا،، ص 207ـ209

منبع: فصلنامه معرفت