نویسندگان:
رمضان رضایی و یدالله رفیعی



 

از قدیم‌ترین زمان‌ها که اقوام مختلف به جمع و تدوین قواعد زبان و ثبت لفظ و معنی کلمات پرداختند، همه‌ی بحث‌های ایشان مبتنی بر یک اصل بود که آن را مسلّم می‌دانستند و هیچ‌کس در درستی آن تردیدی نداشت. آن اصل این بود که «زبان صورت ثابتی دارد و وظیفه‌ی لغویان و نحویان آن است که آن صورت را ثبت کنند تا دیگران بیاموزند و پیروی کنند و هرگونه انحراف از آن صورت اصلی، چه در لفظ و چه در معنی خطاست و برهان نادانی و مایه‌ی خجالت گوینده یا نویسنده است.» (1)
همان‌گونه که می‌دانیم زبان عربی بعد از اسلام از قداست خاصی برخوردار شد، چرا که آن، ظرف قرآن کریم و سنّت پیامبر و ظرف ادبیات و تاریخ و میراث علمی اعراب می‌باشد. رسول خدا و پس از ایشان، خلفای راشدین، پرهیز از لحن و اشتباه و پایندی به سلامت ادا و بیان را تشویق می‌کردند. برای همین ضوابط و قواعدی را وضع کردند که حفظ کننده‌ی آن از لغزش‌ها و خطاهای زبانی بود. التزام و پایبندی به این قواعد و ضوابط را به خاطر حفظ زبان از خطا و اشتباه و فساد و نیز به خاطر مرتبط ساختن گذشته‌ی آن با حال و صیانت از آن در آینده، هم‌چنین به خاطر حفظ دین و روشن نگه داشتن چراغ تابان تمدن اسلامی پایه‌گذاری کردند.
برای همین گرامی داشتن تمام علوم فنی و در رأس آن علم نحو و محافظت از آن برای اعراب و به ویژه مسلمانان سزاوار بود چون که آن دژ حمایت و پاسداری از زبان عربی بوده و شایسته است تا تاریخ نحویان و مدارس یا مکاتب آنها مورد بررسی قرار گیرد و اوضاع و احوال و آثار و اخبار آنها شناخته شود.
نحو عربی اهمیت بسیار زیادی دارد چون در فهمیدن معنی نقش اساسی و اصلی ایفا می‌کند و شخص را بر تسلط بر متن رهنمون می‌سازد. مفسرین، این علم را یکی از ابزارهای مهم تفسیر برشمرده‌اند، چرا که تفسیر کلام خدای متعال بدون این ابزار امکان پذیر نیست. و خداوند، قرآن کریم را به زبان عربی نازل کرده است. همان طور که می‌فرماید: «اِنّا انزلناهُ قرآناً عربیاً» (2) این سخن روشن و واضح خداوند، منجر به شناخت قواعد و قوانین زبان عربی و نیز سنت آنها در توجیه کلام گردید و موجب درک معانی و مفاهیم کتاب مقدس قرآن شد.
تعداد زیادی از مفسرین و معربین آیات قرآن به این امر اشاره دارند. مکی بن ابی طالب می‌گوید: من علم نحو را از مهمترین ضرورت‌ها بر طالبین علوم قرآنی و راغبین تجوید و فهم معانی قرآن و مشتاقان شناخت قرآن و لغات آن می‌دانم... و بهترین چیزی که برای قاری لازم می‌باشد، شناخت إعراب قرآن است... تا این که با بکارگیری احکام الفاظ و اطلاع بر معانی آن که با اختلاف حرکاتش متفاوت خواهد بود، از لحن در امان و از اشتباه در گفتار، مصون باشند. چون با شناخت حقایق اعراب، بسیاری از معانی شناخته خواهد شد و فواید آن روشن خواهد گشت و کلام قابل فهم خواهد بود و شناخت حقیقت مراد و مفهوم محقق خواهد شد.» (3)
ابن هشام انصاری در اهمیت نحو چنین گفته است: «آن علم اعراب، هدایت کننده به راه رأست و صواب است.»
ابن خلدون نیز این علم را از مهمترین علوم نحوی به حساب آورد که شامل نحو، لغت، بیان و ادب است که این علوم با توجه به تفاوت مراتب‌شان در رساندن معنی و مقصود کلام، متفاوت هستند، لذا به هر کدام از آنها فن گفته‌اند و نحو در رأس آنها و از مهمترین آنهاست، چرا که بوسیله‌ی آن اصول مقصد و هدف با دلالتی واضح، مشخص می‌گردد و بدین ترتیب فاعل از مفعول، مبتدا از خبر بازشناخته می‌شود. پس اگر این علم نبود، اصل مذکور ناشناخته و مجهول می‌ماند. ابن خلدون با بیان اهمیت این علم، به سخنان خود چنین ادامه می‌دهد که علم لغت بایستی بر نحو و غیر آن مقدم می‌شد، اگر چه در بیشتر مواقع در همان موضوعات ثابت باقی می‌ماند و تغییر پیدا نمی‌کرد و تأثیری از خود به جا نمی‌گذاشت. پس بنابراین دلایل علم نحو مهمتر از علم لغت است چرا که ندانستن آن منجر به ایجاد اختلال در فهم جمله می‌گردد در حالی که لغت چنین نیست. به نظر ابن خلدون اهمیت نحو در این نکته متجلی است که قرآن کریم و حدیث شریف نبوی را از پیچیدگی و ابهام مفهوم حفظ می‌کند. البته این عمل از طریق حفظ زبان عربی و مراقبت از رواج لحن در آن تحقق می‌یافت. انتشار لحن هم زمانی اتفاق افتاد که مسلمانان، حجاز را برای فتوحات بیشتر ترک گفتند و ممالکی را که در اختیار دولت‌های دیگر بود، بدست آورده و به دنبال آن اختلاط و آمیزش عرب با عجم صورت گرفت. این امر از جمله عواملی بود که منجر به فساد ملکه‌ی زبانی گردید که از بهترین ملکه‌ها محسوب می‌شد. (4)
اما سیوطی إعراب را در رأس اموری قرار داده بود که یک مفسر باید بدان آشنایی داشته باشد چون إعراب از معانی ترکیب پرده برمی‌دارد، او می‌گوید: «اولین چیزی که یک فرد مبتدی باید بداند، تحقیق در الفاظ و مفردات است، پس بایستی از جنبه‌ی لغت آن را مورد مطالعه قرار دهد بعد از جنبه‌ی تعریف و بعد از آن جنبه‌ی اشتقاق را بررسی کند و مرحله‌ی بعد کلمه را از حیث ترکیب مورد دقت قرار دهد و از اعراب شروع کند و آنچه که مربوط به معانی، بیان و بدیع است، دریابد. پس از آن به تبیین معنی بپردازد. (5) باز ملاحظه می‌شود که نحو برای فهم معنی و درک محتوی نقش ارزنده‌ای دارد.
زجّاجّی در این باره می‌گوید: فایده‌ی نحو رسیدن به مرحله‌ی تکلم به زبان عربی به طور واقعی و به صورت صحیح و درست، حفظ و استوار نمودن کتاب خدا که اصل دین و دنیا و تکیه‌گاه واقعی می‌باشد و نیز آشنایی با اخبار نبوی و برپا داشتن معانی حقیقی آن است؛ چون معانی آن به درستی درک نمی‌شود مگر به وسیله‌ی تسلط کامل بر إعراب آن. کسی که در احادیث رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نظری بیندازد، باز ناگزیر از این علم خواهد بود. خداوند متعال در توصیف کتاب خویش می‌فرماید: اِنّا انزلناهُ قرآناً عربیاً غیر ذی عوج. یعنی ما قرآن را به زبان عربی فصیح نازل کردیم.» به هر حال قدما بر این نکته اتفاق نظر داشتند که لازمه فهم قرآن قبل از هر چیزی دانستن نحو آن است. و همین اهمیت برای تحریک اراده‌ها جهت وضع اصول و قواعد نحو کافی می‌نمود.

پی‌نوشت‌ها

1- ناتل خانلری، 1377: ج 1، ص 70
2- یوسف: 2.
3- فهمی حجازی، 1379: 63.
4- ابن خلدون، بی تا، 1056.
5- سیوطی، بی تا، ج 2، ص227.

منبع مقاله :
رضایی، رمضان؛ رفیعی، یدالله؛ (1393)، تاریخ علوم در اسلام (جلد اول)، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول