نویسنده: رحیم رئیس نیا





ترک نام مشترک گروه‌های قومی ترک‌زبان است. هر یک از این اقوام نام مخصوصی دارند و در منطقه‌ی پهناوری از کوه‌های خینگان (1) در منچوری در شرق تا حوضه‌ی میانه‌ی رود دانوب در غرب، و از هندوستان و ایران و مصر در جنوب تا مصب رود لنا و حوضه‌ی رود کاما در شمال، پراکنده شده‌اند. (2)
بسیاری از اقوام ترک زبان، زبان ترکی را بر اثر ارتباط و آمیزش با ترک زبانان اخذ کرده‌اند، (3) ازین‌رو اصطلاحاتی چون «خلق‌های ترک» و «ترکان» به مفهوم قوم ترک نیستند. (4) و نام ترک نیز فقط جنبه‌ی زبانی دارد و از هر گونه معنای نژادی عاری است. (5)

معنی و منشأ نام ترک

بعضی پژوهشگران برای یافتن قوم یا ملتی که در گذشته‌های دور نام ترک داشته‌اند جستجو کرده‌اند. به نوشته‌ی هامر - پورگشتال (6) (1188-1272/1774-1856) طایفه‌ی ترک باید همان باشد که هرودوت در تألیفات خود تارژِتااوس/ ترگیتاوس (7) ذکر کرده و در تورات توقارمه / توغارمه (8) آمده است. (9) توگرماه / توجَرمَه نواده‌ی یافث‌بن نوح بوده است و «بیت توجرمه اسم شهر یا بلادی می‌باشد که اهل آنجا با صور تجارت اسب واستر داشتند» و ظاهراً بلاد توجرمه در طرف شمال‌شرقی آسیای صغیر بوده است. (10)روایاتی که در باره‌ی فرزندان یافث بر اساس مندرجات تورات ساخته و پرداخته شده،به کتاب‌های دوره‌ی اسلامی راه یافته است، (11) در حالی که در کتب عهد عتیق و جدید اشاره‌ای به اقوام ترک و رابطه‌ی آنان با یافث و فرزندانش نشده است.
بعضی، نیز، تور (طوج) پسر فریدون را که بنا بر روایات ایرانی به فرمانروایی توران رسیده بود، پدر ترک‌ها قلمداد کرده‌اند. (12) در شاهنامه و بعضی آثار عربی و فارسی که منشأ آنها روایات عهد ساسانی است (13) و حتی در بعضی آثار پهلوی چون بُندهش، تورانی مترادف ترک است و توران، ترکستان نامیده شده است. (14) علت اصلی این دیدگاه، مهاجرت‌های ترک‌ها به سرزمین توران و غلبه‌ی آنان بر تورانیان و در نتیجه تغییر ترکیب جمعیت در آن خطه بوده است. (15) چنانکه طبری نوشته است که فریدون سرزمین ترک و چین را به فرزندش طوج (تور) داد. (16) فردوسی نیز ترک، یعنی توران زمین، و چین را سهم تور دانسته و وی را سالار ترک‌ها و چین، خطاب کرده است. (17)
معروف‌ترین قهرمان تورانی افراسیاب است که در بعضی آثار کلاسیک ترکی به عنوان خاقان بزرگ ترک‌ها معرّفی و نام اصلی ترکی او اَلب اَرتُنکا (شخص نیرومند و دلاور چون ببر) نوشته شده است. (18) حمزه‌ی اصفهانی (19) او را افراسیاب ترک، و دینوری (20) وی را پادشاه ترک نامیده است. ابن بلخی (21) افراسیاب را پرورش یافته ترکستان، و صاحب مجمع‌التواریخ والقصص (22) او را فرزند پشنگ (نبیره‌ی تور) و ثعالبی مَرغَنی (23) نیز وی را فرزند پشنگ و پادشاه کشور ترک و ایرانشهر ذکر کرده است.
بعضی سلاطین ترک خود را از نسل افراسیاب دانسته‌اند، چنانکه قراخانیان / ایلک خانیان را آل افراسیاب (24) نیز نامیده‌اند. سلجوقیان نیز مانند قراخانیان افسانه‌ای در باره‌ی برآمدنشان از تبار افراسیاب جعل کرده‌اند؛ در حالی که آنان خود را وابسته به اوغوز یا ترکمن و حتی از طایفه‌ی قِنِق (قینیق) اوغوز می‌دانستند. (25)
طوغان (26) و بانارلی (27) افراسیاب یا الب ارتنکا را همان پادشاه سکایی دانسته‌اند که در 625 ق م به دست کیخسرو به قتل رسیده است. در صورتی که، در اوستا «فرنگرسین» (28) و در متون پهلوی «فراسیاک» (29) به معنای «شخص هراس‌انگیز» آمده است. (30) بنابراین بر اساس متون مذکور، افراسیاب تورانی و فریدون تبار بوده و آمدن نامش در اوستاگمان ترک بودن را از او دور می‌کند.(31)
نخستین مأخذ شناخته شده که در آن کلمه‌ی ترک بارها به عنوان نام جمعی از مردمان به کار رفته، سنگ نبشته‌های اورخون است که شامل چند سنگ قبر از جمله سنگ قبر کول‌تگین (32) (731/113) و بیلگه‌قاغان / خاقان (33) (734/116) بوده است. چون در خط رونی - که سنگ نبشته‌ی مذکور به آن خط نوشته شده است - حرف یا نشانه‌ای وجود دارد که غالباً در ترکی اوک (34) یا اوک(35) و گاهی کو (36) و کو (37) خوانده می‌شود، ازین رو میان پژوهشگران در باره‌ی چگونه خواندن این حرف اختلاف نظر به وجود آمده است. چنانکه کلاوسون (38) آن را تورکو (39) و دورفر(40) توروک (41) خوانده است. (42)
در منابع چینی، ترک‌ها، تو - کیوئه (43) یا تو - چیوئه (44) نامیده شده‌اند که محققان آن را تورکوت، (45) تورکیت، (46) تورکوز (47) و تورکیت (48) و تورک (49) خوانده‌اند. (50) که این اسامی غالباً دوهجایی هستند. به اعتقاد لوئی بازن (51) از سده‌ی ششم تا هشتم میلادی، به احتمال قوی نام ترک دو هجایی بوده و ظاهراً به تدریج از توروک / Törük به توروک / Türük و سرانجام به تورک / Türk یا ترک تبدیل شده است. (52) قفس اوغلو(53) ضمن تأیید نظر بازن، نظر کسانی را که کلمه‌ی ترک را با کلمه‌ی یک هجایی تور مرتبط می‌دانند، مردود می‌شمارد. (54)
وامبری در 1879/1296 ، کلمه‌ی ترک را مشتق از فعل تورمک (55) به معنای «تولید مثل کردن» و «به وجود آمدن» دانسته است. (56) دورفر در 1344ش / 1965، کلمه‌ی ترک را که در سنگ نبشته‌های اورخون آمده بود «خلق وابسته به دولت و تبعه» معنا کرده و مولر (57) کلمه‌ی ترک را در صورت اسم بودن «نیرو» و «قدرت» و در صورت صفت واقع شدن «نیرومند» و «قدرتمند» معنا کرده است. این نظر را برخی محققان نیز، از جمله تامس، (58) کلاوسون، نمت، (59) دورفر و بازن پذیرفته‌اند. (60)
در سنگ‌نبشته‌های اورخون کلمه‌ی توروک معمولاً با کلمه‌ی بدون (61) (قبایل، خلق، مردم) همراه بوده و به صورت توروک‌بُدون (مردم ترک) آمده است. (62) که این نام بیشتر جنبه‌ی سیاسی داشته است. از مطالب مذکور در این سنگ نبشته‌ها چنین برداشت می‌شود که تُرک‌بُدون فقط شامل بخشی از ترک زبانان دشت می‌شده است و قبایل ترکی چون «اوغوز»‌ها، «قُرلُق»‌ها (در منابع فارسی و عربی: قَرلغ، خرلق، قرلوغ، قرلیغ، قارلُق، خرلخ، خلُخ)، (63) «قرقیز»ها، «تورگش»(64) ها، «اون- اوق» (65) ها جزو ترک‌بُدون به شمار نمی‌آمدند، بلکه جزو طوایفی چون تغز غزبُدون، قرقیزبُدون و اون اوق‌بُدون بودند و عموماً نیز با ترک بدون دشمنی داشتند. ترک بدون نامی بود که به اتحادیه‌ای از قبایل داده می‌شد، اما همه‌ی آنها تبار و حتی زبان مشترکی نداشتند. چنانکه وقتی بیلگه‌قاغان نوشته است «بُدون من»، لزوماً از قبایل هم تبار و هم زبان سخن نگفته است. وی در مورد طایفه‌ی تغزغز، که چهار بار با آن جنگیده بود، نوشته است: «بُدون تغزغزبُدون من بود» یعنی خلق مذکور روزگاری به من وابسته بود و از من فرمان می‌برد ولی اکنون از اطاعت من امتناع کرده است و دیگر بُدون من به شمار نمی‌آید. بنابراین وقتی امپراتوری گوک - ترک، (66) ضعیف شد، قبایل و اقوامی که جزو ترک بدون بودند، از آن کناره گرفتند و ترک بدون متلاشی شد و قبایل عضو آن پراکنده شدند تا آنکه اتحادیه‌ی دیگری آنها را جذب کرد.
نظر غالب محققان این است که نام ترک در ابتدا نام قبیله یا لقب و عنوان نیای دودمان حاکم آشینا / آشه - نا بوده است. با سازمان یافتن اتحادیه‌ی قبایل تحت رهبری و فرمانروایی خاقان‌های گوک‌ترک، نام اتحادیه‌ی مذکور بُدون ترک شد و عمومیت یافت. قبایل عضو بُدون، حتی اگر هم زبان هم بودند، هر یک نام خاص خود را داشتند. چنانکه پیش از ظهور چنگیز، مغول تنها نام یک قبیله بود، اما بعدها نام امپراتوری بزرگی شد که قبایل بسیاری را در بر می‌گرفت. (67)
از اوایل سده‌ی اول / نیمه‌‌ی دوم سده‌ی ششم میلادی نام ترک در امپراتوری پهناور گوک ترک بر اقوام متعدد و غالباً ترک زبان اطلاق گردید و این نام در خارج از مرزهای امپراتوری و در کشورها و سرزمین‌های مجاور نیز شناخته شد. بیزانسی‌ها که از دیرباز با اقوام و قبایل صحرانورد ترک زبان و غیر ترک زبان ارتباط و آشنایی داشتند، پس از تشکیل امپراتوری گوک ترک و ایجاد مناسبات سیاسی واقتصادی با آنان از ترک‌ها سخن به میان آوردند. (68)
در منابع ایرانی هم از این تاریخ به بعد، نام ترک به تدریج جانشین نام تورانی شد. عرب‌ها از دوره‌ی جاهلی با ترک‌ها آشنایی داشته‌اند و در اشعار برخی از شعرای عصر جاهلی، مانند نابغه‌ی ذُبیانی (متوفی 604 میلادی) و اعشی (متوفی بعد از 4) و نیز مطالبی که از ابوطالب، عموی پیامبر اکرم نقل شده، از گوک‌ترک‌ها با اسم ترک سخن رفته است. (69)
در برخی منابع نیز به چادر ترکی (قُبّةٍ تُرکِیَة) که پیامبر اکرم در آن اعتکاف کرده، اشاره شده است. (70)
در زین‌الاخبار آمده است که «و از آنچه این ولایتِ ترکستان از آبادانی دورتر بود، آن دیار را ترک نام کرد.» (71) محمود کاشغری (72) با اشاره به معنای واژه‌ی ترک، حدیثی نقل کرده است که «خداوند لشکری دارد و آنان را ترک نامیده و در شرق سکونت داده است و هر گاه بر قومی خشم گیرد، ترک‌ها را بر آن قوم مسلط و چیره کند.»
با عمومیت یافتن نام ترک، در منابع بیزانسی از قرن ششم میلادی، آسیای میانه «تورخیا» (73) (ترکیه) نامیده شد. در حدود سده‌ی سوم تا چهارم / نهم تا دهم، همین نام به سرزمین‌هایی که از رود ولگا تا اروپای مرکزی گسترده بودند اطلاق گردید. از قرن ششم / دوازدهم، آناطولی، به سبب جنگ‌ها و مهاجرت‌های ترک‌ها به آنجا - که این مهاجرت‌ها از اوایل نیمه‌ی دوم قرن پنجم آغاز شده بود - به ترکیه معروف شد. یک قرن بعد، سوریه ومصر نیز، با به قدرت رسیدن ممالیک، نام ترکیه به خود گرفتند. (74) در منابع ایرانی نیز سرزمینی که توران نام داشت، به تدریج ترکستان خوانده شد. جغرافی‌دانان مسلمان قلمرو ترک‌‌ها را از سیحون تا شمال و مشرق دانسته‌اند. (75)

خاستگاه نخستین

مورخان غربی با استناد به منابع چینی، کوه‌‎های آلتای (76) را میهن نخستین ترک‌ها دانسته‌اند؛ در حالی که، بعضی مورخان منطقه‌ای بین کوه‌های آلتای و دشت‌های قرقیز، یا جنوب غربی دریاچه‌ی بایکال را به عنوان میهن اولیه‌ی ترک‌ها ذکر کرده‌اند. بعضی از زبان‌شناسان، مشرق آلتای یا شرق و غرب کوه‌های خینگان یا دو طرف طول شرقی 90 درجه را خاستگاه ترک‌ها دانسته‌اند. پژوهش‌های اخیر زبان‌شناسی، احتمال وجود سرزمین مادری ترک‌ها را در دشت‌های بین کوه‌های آلتای و اورال، و حتی در صحراهای شمال شرقی دریای خزر تقویت می‌کند. (77) آنچه مسلّم است، ترک‌ها در سده‌های پیش و پس از میلاد در مغولستان و عموماً در دشت‌های شمالیِ دیوار بزرگ چین می‌زیسته‌اند و در جنوب با چینیان، در غرب با هند و اروپاییان و در جنوب غربی با سکاها هم جوار بوده‌اند و واژگانی را از آنان گرفته و به زبان خود وارد کرده‌اند. (78)
محققان، تاریخ ترک‌ها را عموماً با «هسیونگ - نو» (79) ها/ «هیونگ- نو» (80) ها، که در منابع چینی هون (81) ها نامیده شده‌اند، آغاز می‌کنند و آنان را نیاکان ترک‌ها به شمار می‌آورند. (82) محققان همچنین به ظهور هیونگ - نوها در حدود دویستِ پیش از میلاد و انتساب ترک‌ها به آن اشاره کرده و هیونگ - نو را نامی مشترک برای ترک‌ها و مغول‌ها و احیاناً تونگوز (83) های باستان ذکر کرده و بنیانگذار امپراتوری بزرگ هیونگ - نو را ترک دانسته‌اند. (84) آوجی اوغلو آورده است که با توجه به اطلاعات زبانی و فرهنگی، خاندان قاغان (خاقان) که در رأس هون‌ها قرار داشته، ترک بوده است. در میان هون‌ها که حدود صد قبیله بودند، قبایل ترک و نیز قبایل مغول و تونگوز وجود داشته‌اند. (85) کلاوسون، (86) زبان هون‌ها را نوعی ترکی اولیه (87) ذکر کرده و با تجزیه و تحلیل نام‌های چینی چند قبیله‎ای که به اطاعت هون‌ها در آمدند، ترک بودن آنها را محتمل دانسته و نوشته است که ترک‌ها در سده‌ی سوم پیش از میلاد در استپ‌های آسیا بوده‌اند.
دوره‌ی روشن تاریخ امپراتوری هون از 209 ق م آغاز شد (88) و قلمرو آن با مغلوب کردن قبایل مختلف ترک و مغول و تونگوز و هندو اروپایی، از دریاچه‌ی بایکال تا تبت و از دریای خزر و کوه‌های اورال تا رود زرد (هوانگ هو) گسترش یافت. (89) و اراضی شمالی چین را در بر گرفت. در همین دوره دیوار بزرگ چین برای جلوگیری از حملات هون‌ها ساخته شد. (90) با افزایش قدرت چین از اواسط سده‌ی دوم پیش از میلاد امپراتوری هون رو به انحطاط گذاشت. سرانجام امپراتوری هون ضعیف شد و در اواسط قرن اول پیش از میلاد به دو امپراتوری جنوب شرقی و شمال غربی تقسیم گردید. شاخه‌ی جنوب شرقی تحت حمایت چین درآمد و شاخه‌ی شمال غربی در آخرین دهه‌ی قرن اول میلادی از هم پاشید و هون‌های شمالی به سوی غرب و دشت‌های شمالی دریای خزر کوچیدند تا بعدها زمینه‌ساز تشکیل دولت هون‌های اروپا شوند. (91) امپراتوری هون‌های جنوب شرقی پس از آنکه در 216 میلادی به دست امپراتوری چین منقرض شد، چند قسمت گردید. بخشی از آنان به سوی غرب رفتند و بخشی به «سین - پی» (92) های مغول‌تبار - که جانشین هون‌ها در آسیای مرکزی شده بودند. (93) پیوستند و بخشی دیگر به سرزمین‌های کنونی ترکستان روس و ایران و هندوستان رفتند ونام «آق هون» (یا هَیاطِلِه یا هَفتال / هَفتالیت/ افتالیت یا هون‌های سفید) به خود گرفتند بعضی نیز که در آسیای میانه ماندند، دولت‌های محلی کم نفوذ و ناپایداری تشکیل دادند. (94) هون‌هایی که به غرب و قزاقستان و اراضی شمالی دریای خزر عزیمت کردند، تحت فشار اتحادیه‌ی قبیله‌ای آوار - هون‌ها - که از قبایل ترک و مغول تشکیل شده بودند - از اواسط نیمه‌ی دوم قرن چهارم میلادی به حوضه‌ی رود دانوب و دشت‌های مجارستان رفتند. (95)
یکی از علت‌های نیامدن هون‌ها از شرق و غرب دریای خزر به جنوب را حضور دولت نیرومند ساسانی در این سرزمین‌ها دانسته‌اند. در حدود 420-415 میلادی، هون‌ها هم زمان با جنگ ایران و روم، به مرزهای شمالی ایران حمله کردند، لیکن با شکست مواجه شدند. (96)
هون‌ها پس از استقرار در مجارستان، امپراتوری روم شرقی را وادار به پرداخت باج کردند و دامنه‌ی لشکرکشی‌های آنها، به ویژه پس از قرار گرفتن آتیلا از 434 میلادی در رأس آنها، تا غرب اروپا، یعنی فرانسه و اسپانیا، کشیده شد. (97) به نوشته‌ی قفس اوغلو (98) نیروهای امپراتوری هون‌های اروپا متشکل از حدود 45 قوم از چندین تبار با زبان‌های مختلف بود که از لحاظ سیاسی متحد شده و ژرمن‌ها، اسلاوها، هندوایرانی‌ها (چون «آلان»‌ها و «سرمت/سارمات»ها)، فینو - اویغور و ترک‌ها اقوام اصلی تشکیل دهنده‌ی آن بودند. وی در باره‌ی ترک‌ها نوشته است که «بش اوغور» (99) ها، «ان - اوغور» (100)ها و «شرا - اوغور» (101) ها در جلگه‌های شمالی دریای سیاه به سوی رود ولگا، آکاتیرها (102) در غرب دریای آزوف، سابارها و توده‌های دیگر ترک در شرق ولگا پراکنده بودند.
آتیلا در اواخر سلطنت خود، در غرب و شرق اروپا شکست‌هایی خورد و ناگزیر شد به سواحل دریای سیاه بازگردد. امپراتوری هون‌‌ها با مرگ آتیلا در 453 میلادی از هم پاشیده شد. گروه‌هایی از آنها به استپ‌های روسیه بازگشتند و گروه‌هایی در اروپا ماندند و به اتحادیه‌هایی چون بلغار و آوار پیوستند. قبایلی چون قوتریغور/ (103) قوتوریغور و اوتورغور (104)/ اوتریغور/ اوتریگور، (105) که در شمال دریای سیاه مانده بودند، بر اثر تحریکات دو امپراتوری روم غربی و شرقی، درگیر جنگ‌هایی باهم شدند که تا نیمه‌ی دوم قرن ششم میلادی ادامه یافت، تا اینکه قومی به نام «آوار» آن دو امپراتوری را شکست داد و مَرغزاران روس را تصرف کرد. این حمله عکس‌العمل ظهور «تو- کیو»ها یا ترک‌های تاریخی در آسیای شمالی بود. (106)
در زندگی صحرا‌نوردان، قانونی حاکم بود که طبق آن هر اتحادیه‌ای که متلاشی می‌شد، اتحادیه‌ی دیگری با شرایط و قوانین متفاوت پدید می‌آمد و بدین ترتیب زنجیره‌ای از اتحادیه‌ها به دنبال هم تشکیل می‌شد. در فاصله‌ی بین انقراض امپراتوری هون و شکل‌گیری امپراتوری گوک ترک که خاقانات ترک نیز نامیده شده‌اند، اتحادیه‌های قبیله‌ای کوچک ترک‌زبانی در مغولستان و دشت‌های آسیای مرکزی به وجود آمد. (107)

پی‌نوشت‌ها:

1. Khingan
2- میدان لاروس، ج 12، ص 342.
3- گومیلیوف (Gumilyov)، ص 33.
4- بریتانیکا، ذیل "Turkic peoples".
5- د. فارسی، ذیل «ترک‌ها».6. Joseph Von Hammer-Purgstall.
7. Targétaos.
8. Togharma.
9- ج 1، ص 3.
10- سفر تکوین، 3: 10؛ کتاب حزقیال نبی، 14:27، 38: 6-5؛ هاکس، ذیل «ترجومه».
11- دینوری، ص 2، 4، 34؛ یعقوبی، تاریخ، ج 1، ص 12-17؛ رشیدالدین فضل الله، ج 1، ص 15، 47، 138، 147.
12- ر.ک. مجمل التواریخ و القصص، ص 27.
13- اوستا، 1356 ش، ج 1، ص 71.
14- بندهش، ص 72-73، 128، 140-141، 193.
15- بارتولد، 1366 ش، ج 1، ص 168.
16- ج 1، ص 212.
17- کتاب اول، ج 1، ص 70؛ نیز ر.ک. ابوریحان بیرونی، ص 194؛ گردیزی، ص 6.
18- بانارلی، ج 1، ص 14؛ کاشغری، ج 1، ص 44، ج 3، ص 273.
19- ص 14، 17، 27، 34.
20- ص 10، 88.
21- ص 13.
22- ص 105.
23- ص 123- 124.
24- بارتولد، 1358 ش، ص 336-338.
25- حمدالله مستوفی، ص 426؛ بارتولد، 1376 ش، ص 125.
26- ص 36؛ نیز ر.ک. د. ا. ترک، ج 2، ص 97.
27- ج 1، ص 13-15.
28. Frangrasyan.
29- اوستا، 1347 ش، ج 1، ص 207.
30- بارتولومه، ستون 986.
31- ر.ک. دانشنامه جهان اسلام، ذیل «توران».
32. kϋl Tegin.
33. Bilge Kaghan
34. öK
35. ϋk
36. Kö
37. Kϋ
38. Clauson.
39. Tϋrkϋ
40. G. Doerfer.
41. Tϋrϋk
42- ر.ک. رشیدالدین فضل الله، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی، ص 2030.
43. Tu-kϋe
44. Tu'-chϋeh.
45. Tϋrkϋt.
46. Tϋrkit.
47. Tϋrkϋz
48. Turkit.
49. Tϋrk
50- د. ا. ترک، ج 12، بخش 2، ص 142-143.
51. L. Bazin.
52- د. ا. ترک، ج 12، بخش 2، ص 143.
53. Kafesoglu
54- همان جا.
55. Tϋremek.
56- د. ا. ترک، ج 12، بخش 2، ص 143.
57. F. W. K. Mϋller
58. V.Thomsen.
59. Nemeth.
60- د. ا. ترک، همان جا؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 295.
61. Bodun.
62- تکین (Tekin)، سنگ نبشته کول تگین، رویه شرقی، بندهای 6، 10-11، 22، 25، 27، رویه جنوبی، بندهای 6-8، رویه شمالی، بند 6، سنگ نبشته بیلگه قاغان، رویه شرقی، بندهای 7، 10، 19، 21-22، 30، 33، 38، رویه شمالی، بندهای 5-6، 8.
63- ر. ک. رشیدالدین فضل الله، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی، ص 2055.
64. Tϋrgis.
65. on-ok.
66. Gök Tϋrk
67- آوجی اوغلو، ج 1، ص 288-295.
68- قفس اوغلو، ص 27.
69- طوغان، ص 74، 435.
70- از جمله ر.ک. مسلم بن حجاج نیشابوری، ج 1، ص 825.
71- گردیزی، ص 256.
72- ج 1، ص 293-294.
73. Tovpxia
74- میدان لاروس، ج 12، ص 342؛ د. ا. ترک، ج 12، بخش 2، ص 143.
75- آوجی اوغلو، ج 1، ص 296.
76. Altay
77- د. ا. ترک، ج 12، بخش 2، ص 144.
78- رشیدالدین فضل الله، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی، ص 2030-2031.
79. Hsiung-nu
80. Hiung – nu.
81. Hun.
82- چاپلیکا (Czaplicka)، ص 62؛ د. اسلام، چاپ اول، ج 8، ص 900، بارتولد، 1376 ش، ص 33.
83. Tungues.
84- بریتانیکا، همان جا؛ د. ا. ترک، ج 12، بخش 2، ص 148.
85- ج 1، ص 436- 437.
86- ص 9، 20-21.
87. Earlier Form of Turkish language.
88- بانارلی، ج 1، ص 17، ج 2، ص 1071.
89- د. آ.، ج 10، ص 272؛ میدان لاروس، ج 6، ص 55.
90- کلاوسون، ص 17؛ گروسه، ص 57؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 227، 428؛ قفس اوغلو، ص 39.
91- کلاوسون، ص 21؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 452.
92- میدان لاروس، ج 12، ص 342؛ اوزدک، ج 1، ص 10.
93. Sien-p(e)i
94- ر.ک. گروسه، ص 114؛ کلاوسون، ص 20؛ بارتولد، 1376 ش، ص 33-34؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 455.
95- میدان لاروس، ج 6، ص 55.
96- د. آ. همان جا.
97- آوجی اوغلو، ج 1، ص 496.
98- گروسه، ص 149.
99- ص 58.
100. Beş - Oghur
101. On- Oghur.
102. şara – Oghur.
103. Akatir.
104. Koutri ghour.
105. Outour ghour.
106. Outrigour.
107- گروسه، ص 154- 156.
108- کلاوسون، ص 14؛ ص 15؛ چاپلیکا، ص 70-71؛ قفس اوغلو، ص 36-47.

منبع مقاله :
رئیس‌نیا، رحیم ... [و دیگران]، (1389) ترکان، تاریخ، زبان، ادبیات، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.